زنان ترانه، بنفشه حجازی، صفحه ۹۹
ماهنامه ادبی فرهنگی هنری نافه، شماره ۲۲، صفحه ۶
همان صفحه ۶
همان صفحه ۶
زن، شعر، اندیشه، غزل تا جبخش، صفحه ۱۰
گهواره سبز افرا، دکتر احمد ابو محبوب، صفحه ۵۶
همان کتاب، صفحه ۵۶
همان کتاب، صفحه ۶۲
زن، شعر، اندیشه، غزل تا جبخش، صفحه ۲۱
بررسی عناصر زنانه در شعر بانوان ( پایان نامه) ، پریسا مسعودی، صفحه ۱۵
زنان ترانه، بنفشه حجازی، صفحه ۹۹
گهواره سبز افرا، دکتر احمد ابو محبوب ، صفحه ۷۶
نوع نگاه در ایجاد تصویر
در فصول گذشته مختصری به تصاویر ترسیم شده شاعرانه پرداختیم اگر چه به اشاره؛ در این مقال، مجال آن را خواهیم یافت تا بیش تر نگاه دو شاعر مد نظر را در خصوص آفرینش تصویر مورد بررسی قرار دهیم و شباهت و تفاوت این هر دو را در تطابق آثار و گفتار و نظریاتشان دریابیم. بگذارید در همین افتتاح سخن از قول شفیعی کدکنی در کتاب ارزشمند صور خیال در شعر فارسی بیاوریم که « نوع تصاویر هر شاعر صاحب اسلوب و صاحب شخصیتی بیش و کم اختصاصی اوست.»۱ یعنی آن چه که شاعری به عنوان تصویر در اثر خود خلق می کند، شاعر دیگر نمی تواند خلق کند و اگر کسی بدین کار مبادرت ورزد پر واضح است که صاحب اسلوب نیست و مقلد است.
اگر چه که رویکرد این پژوهش نگاه زنانه است و نقد بر پایه زن مداری، لکن بی راه نمی رویم اگر اندکی از تصویر و تصویر سازی سخن بگوییم .
علم بیان، علم تصویر های شاعرانه است طرح آن تشبیه، پرداخت آن استعاره و رنگ و لعاب آن را مجاز و کنایه می سازند اگر چه دیگر عناصر زیبایی در شعر همچون آرایه های ادبی و اقسام دیگر فنون بلاغت، گیرایی و دلربایی تصاویر را افزون می کند اما این چهار رکن که در بالا یاد کردیم اساس علم بیان و تصاویر شاعرانه است.« شاعر سخن می گوید زیرا شاعر مشهودات و احساسات خود را به سبکی که مکالمه یا معمولی، می نامند بیان می کند و بین این سبک و سبک های دیگر یعنی آن چه در اصطلاح، نثر، نثر منظوم، حکایت، حماسه، سوال و جواب، نمایش، غزل سرائی، ساز و آواز و غیره نامیده می شود هیچ گونه فاصله ای وجود ندارد.»۲ چه این که همه این اقسام بر شمرده شده اجزاء هنراند و ما حصل کنش جهان خارج و واکنش صاحب اثر، لکن دراین مکالمه که آن را از حد محاوره معمولی خارج می کند عناصری وجود دارد که به دلربایی سخن کمک شایانی کرده و همچنان می کند چندان که گفته شده « بیان “عادی” به فکر و فلسفه ربط داده می شود و بیان ” آراسته ” به خیال و شعر، ماهیت و خصوصیت زبان همانا خیال و استعاره است و زبان رابطه بسیار نزدیکی با شعر دارد که با منطق ندارد»۳ خصوصا این ویژگی با احساس سخن گفتن یا مخیل سخن گفتن در زبان زنانه قوت بیش تری می تواند داشته باشد گرچه وجود این حس لطیف در همه شعرا از زن و مرد دیده و شنیده شده است. اساسا آن دسته از احساساتی که به شکل شعر در گستره ادب پارسی موجود است همواره همراه با تصویر است. لذا قوت و ضعف سرایندگان در ساختن تصویر بحثی است که قابل تحلیل و بررسی است البته کم هم نیستند کسانی که در این راستا قلم زده اند و مقالات و کتب عدیده نگاشته اند، بِنِدِ تو کروچه ی ایتالیایی معتقد است « احساس بدون تصور کور است و تصور بدون احساس میان تهی است.»۴ یعنی این دو به مثابه دو بال، پرنده خیال شاعر را به سر منزل مقصود می رسانند و شعرش را به لانه اذهان مخاطب می نشانند. فی الواقع شاعر با دمی مسیحایی طایر خشکیده روزگار و ابتلائات خوش و ناخوش آن را حیات می بخشد تا آزاد و رها در آسمان سینه مخاطب صاحب ذوق و خرد به پروازدر آید « شاعر چیزی را به شکلی تازه می سازد، شکلی که در طبیعت وجود ندارد، شکلی که سرچشمه پایان ناپذیر نظم ها و قاعده ها و به همین شکل شناخت ها و تأویل هاست»۵ می بیند، می اندیشد، خیال می کند و می آفریند. این آفرینش می تواند شیرین باشد و یا تلخ.
تصاویر شاعرانه از نظرگاه سیمین
سیمین بهبهانی شاعری با قلمی به جد زنانه در ایجاد تصاویر شاعرانه ورای احساسات زنانه یا بهتر بگوییم خالی از این احساسات خاص- که ناشی از ویژگی های یک زن است- در دیگر اشعار که اشاره ای به این خصیصه ها نداشته موفق شده است به طور قطع و یقین تصاویری بسازد که به راحتی مخاطب خویش را وادار به دیدن کند.
نمونه را در شعری با عنوان « گفتی که انگور است… » شاعر موفق شده چنان تصویر مشمئز کننده ای از ظلم ها و ستم های تاریخ بسازد که طعم شور چشم در دهان هر مخاطبی خواه ناخواه چهره او را در هم کشد و گره بر جبین اش افکند.
گفتی که انگور است…
گفتی که: « انگور است»، گفتم: « نمی بینم!» / گفتی که: « باور کن! یک خوشه می چینم
این باغ تاریخ است وین تاک ها هر سال / انگور می آرد چندان و چندینم…»
دستت تکان می خورد انگار می چیدی- / گفتم: « ندارد راه شوخی در آیینم.»
گفتی:« به هم نِه چشم وانگَه دهان بگشا» / تا بخشمت کامی زین تُرد شیرینم…»
من آنچنان کردم گفتم که: « وه! شور است!» / بیزاری قی بود زان طعم خونینم!
افکندمش بیرون؛ بر کنده چشمی بود؛ / گویی به سر بارید آوار سنگینم
در دیده، آفاقم چون آسیا، می گشت / باران خون می ریخت از ماه و پروینم
می گفتی:« انگور است…» فریاد من می گفت: / « بر تاک ها جز چشم چیزی نمی بینم!»
( مجموعه اشعار، دشت ارژن، صفحه ۷۴۱ )
با خواندن این شعر مخاطب گویی قادر است تجسم کند که کسی در مقابلش چنین وضعی را تجربه می کند و یا خود تجربه گر طعم شور و مشمئز کننده چشم است. و البته باید گفت از این دست تصاویر مفهوم گرایانه در شعر سیمین بسیار است که در پی خواهد آمد، لکن این شعر را که خالی ا زاحساس زنانه است و بیان شومی ظلم در اعصار گذشته است، آوردیم تا مصداق و نمونه ای ذکر کرده باشیم.
وزن و تصویر
گفتیم که عوامل بسیاری در ایجاد تصویر موثرند و البته عوامل بیانی آن را بر شمردیم اما نکته دیگری که در این جا باید بدان اشاره مختصری شود مسئله اوزان شعر پارسی است که خود می توانند تصاویر را بهتر و جا افتاده تر کنند. این فی الواقع همان چیزی است که در اشعار سیمین بهبهانی مورد بحث و بررسی بسیار قرار گرفته و نظرات مختلفی دربارهی اوزان انتخابی او برای سرایش شعر بیان داشته اند. همه می دانیم که وی از اوزان غیر متداول در شعر خود استفاده کرده و برخی بر این باورند که این نیز خود نوعی ساختار شکنی اوست در عدم استفاده از اوزانی که دیرگاهی است تا همه بدان ها شعر سروده اند. بنابراین باید گفت « شاعری که از وزن اعراض می کند بیش از شاعری که در حیطهی وزن می سراید باید با زبان تصویر سخن بگوید. زیرا وزن به تن هایی، خود یکی از عوامل ایجاد تصویر است. وقتی این عامل بر کنار بماند شاعر بیش تر به رعایت عوامل دیگر تصویر ملزم می شود.»۶ که البته در ارائه شواهد مثالی که نگاه زنانه سیمین را بررسی می کند به نحوهی رعایت این مقوله در آفرینش و سرایش شعر توجه خواهیم کرد. البته خود سیمین در پاسخ به چنین مسئله ای و نیز در پاسخ به این که صناعات ادبی دیگر در شعر او بیش تر کاربرد داشته می گوید « رمز و کنایه و ایهام، شعر را قابل تفسیر می کند، هر کس به میل خود می تواند برداشتی از آن داشته باشد. بسیاری از شعرهای خود را می بینم که در ذهن دیگران مفهومی متفاوت با آن چه در ذهن خود من بوده است دارد. در حالی که این برداشت نیز برایم قابل قبول است.»۷ پس ملاحظه می شود که علی رغم عدم استفاده از اوزان پر کاربرد، شاعر وظیفه خود را در قبال جبران آن دانسته و از دیگر صناعات ادبی در جهت ساختن تصاویر خود استفاده مطلوب کرده است.
سیمین بهبهانی در پاسخ به سوالی بدین مضمون که آیا اهمیت ابداع شعر شما بیش تر در وزن است؟ گفته است:« ابداً، این وزن ها از این جهت اهمیت دارند که فضای تازه و تعبیرات نو و درونمایه هایی را که تاکنون سابقه نداشته اند، پذیرا می شوند و به طور کلی این نوع غزل با غزل گذشتگان هیچ شباهتی ندارد، جز شکل هندسی نوشتار و تساوی طولی مصرع ها.»۸ یعنی سیمین برای به تصویر کشیدن منظور و مقصود خویش اوزانی را انتخاب کرده که بتواند سخنش را به تمامی باز گوید و مخاطب خویش را از درونیات خود آگاه کند. فی الواقع از اوزان به عنوان ابزاری برای بیان استفاده کرده است که به گمانم پیرامون این مقوله سخن های بسیاری هم خود وی در مصاحبه هایش ایراد کرده است و هم پژوهشگران و نظریه پردازان بدان به قدر کفایت پرداخته اند لذا به همین اندک در خصوص اوزان او و نقل قول هایش بسنده می کنیم و اشاره ی کوتاهی نیز به وزن در آثار شفیعی کدکنی در مطالب پیش رو خواهیم داشت.
به سر بحث پیشین یعنی تصویر و تصویر سازی باز گردیم. سیمین بهبهانی در پاسخ به این پرسش که به گمان شما تصویر سازی در شعر چه نقشی دارد و آیا محتوا و پیام شعر اهمیت اساسی دارد یا فرم و تکنیک؟ آورده است:« در مورد تصویر دراین مجال چه می توانم گفت؟ هر مفهومی در ذهن ایجاد حرکتی می کند. شما از برخورد با لفظ آب، شکل آن را تصور می کنید. این تصور، عنصر خام خیال است، اما شاعرانه نیست. اگر کسی از شگرد شاعری آگاه نباشد، هر محتوا و هر پیام و هر تصویر والا را در تنگنا های عجز و ناتوانی خویش خواهد کشت. مقصودم از شگرد یا به گفته شما ” تکنیک، لزوما قواعد و معیار های کتاب های معجم و صناعات شاعری نیست. مقصود آگاهی از درست گفتن است و درست اندیشیدن تسلط بر واژگان و تبحر در زبان و بسیاری آگاهی های دیگر که با ممارست ومداومت در کار، و نقد و بررسی بی رحمانه فراهم می آید. وقتی پیام و محتوا و تصویر با شگرد درست در هم آمیخت، می توان گفت که شعر تکوین یافته است.»۹
می توانیم ازاین گفته سیمین این گونه استنتاج کنیم که تصاویر و محتوا به نوعی باز بسته به یکدیگرند و لازم و ملزوم هم یعنی تصاویر اگر با بهره گرفتن از شگرد های شاعرانه که همانا بیان و بدیع است درست و بر اسلوب ساخته شده باشد و مبین ادراک صاحب اثر گردد پس محتوا و پیام را رسانده است چه این که محتوا و پیام نیز خود رسانای تصاویر موجود در اثر است. در خصوص تصویر سازی سیمین از او در چندین مصاحبه سوالهایی شده است من باب مثال وقتی از او خواسته می شود تا درباره ی تصویر و مضمون شعرش توضیح دهد وی این گونه به توضیح می پردازد:« من با زبان تصویر سخن می گویم. تصاویرم ابعاد مختلفی دارند که تداعی و جان بخشی و بر قراری رابطه عاطفی با شنونده، به دنبال یک مفهوم محض، از مختصات آن است. مثل یک نقاش از رنگ ها به تناسب فضای شعرم استفاده می کنم. اشیاء برایم هیچ وقت همان نیستند که در ظاهر به آن نگاه می کنم. سمبل ها هم در شعرم ارزش خاصی دارند.»۱۰ و این نقاش سانی و نقاش واری توصیه ایست که بزرگان به خیل شعرا کرده اند « ارسطو توصیه می کند که شاعران نیز روش نقاشان را در پیش گیرند، و همچون آنان وقتی می خواهند اصل چیزی را تصویر نمایند، تصویری سازند شبیه به اصل اما بهتر از آن.»۱۱ یعنی اصل چیزی را دیدن و آن اصل را به تخیل و فن شعر آمیختن و زیباتر عرضه کردن این مقوله را اگر به مثابه یک اصل بپنداریم باید گفت دردیگر هنرها و از جمله در خود هنر نقاشی هم وضع به همین منوال است یعنی استاد نقاش به هنرجوی خود مدام گوش زد می کند که جور دیگر ببین، آن چه را که دیگران نمی بینند تو باید ببینی، ظرافت ها، سایه ها و هر آن چیزی که به اعتلای تصویر ترسیم شده عینیت می بخشد.
سیمین در جای دیگری باز در باب تصویر گفته است:« من کمتر به تصویر، صرفاً از جنبه تصویری آن فکر کرده ام، بلکه همیشه در جست و جوی چیزی برای عینیت بخشیدن به عاطفه بوده ام و شاید همیشه همین عاطفه موجب تداعی تخیل شده است و شاید به همین علت تصویر های من کمتر انتزاعی هستند و بیش تر رشته عاطفه من است که آن ها را به سویم می کشد. از طرف دیگر تصویر یا تخیل را همیشه در تقارن و تضاد یا تشابه به کار گرفته ام و شاید از همین جهت است که تصویرهایم ابعاد مختلفی دارند.»۱۲ عاطفه دقیقاً همان عنصری است که عینیت و تجسم خارجی ندارد و شاعر ما در اشعار خود آن بخشی را برجسته می کند که دیگر چشم ها قادر به دیدن و تجسم آن نیست گرچه احساسش می کند.
نمونه را، این شعر می آوریم تا عاطفه پنهان در قلب آدمی را به عینه در شعر سیمین بازخوانی و یا به دیگر سخن بازبینی کنیم:
باغ مهتاب
دیشب، ای بهتر ز گل! در عالم خوابم شکفتی / شاخ نیلوفر شدی در چشم پر آبم شکفتی
ای گل وصل از تو عطرآگین نشد آغوش گرمم / گرچه بشکفتی ولی در عالم خوابم شکفتی
بر لبش، ای بوسه ی شیرین تر از جان! غنچه کردی / گل شدی، بر سینه ی هم رنگ سیمابم شکفتی
شام ابر آلود طبعم را دمی چون روز کردی / آذرخشی بودی و در جان بی تابم شکفتی
بستر خویش از حریری نرم چون مهتاب کردم / تا تو چون گل های شب در باغ مهتابم شکفتی
خوابگاهم شد بهشتی، بسترم شد نو بهاری / تا تو، ای بهتر ز گل! در عالم خوابم شکفتی .
(سیمین بهبهانی- مجموعه اشعار- مرمر- شعر باغ مهتاب - صفحه ۳۲۴)
این نمونه شعر عاطفی که سرشار از عواطف زنانه است پر است از تشبیهاتی که شاعر برای ملموس کردن مقصود خود بدست داده است.
در باب ارائه اثر مختص به بانوان در آثار سیمین باید گفت:« هر چند سیمین اثر مستقلی از وضعیت زنان در جامعه ایرانی ننوشته، ولی برای زن می نویسد. زیرا می داند زن موجودی نیرومند و از ناتوانی مبراست؛ زن به اعتقاد او محور هستی و شگفتی عظیم خلقت است. زن سازنده جامعه و شریک و همکار مرد است و اگر در جامعه ای مرد عقب مانده و ستم دیده و بدبخت باشد، طبعاً زن هم همین حالت را دارد.»۱۳ این نگاه زنانه، زبانی است برای بیان رنج ها و شادی ها و هر آن چه که در خصوص زن نیاز به بیان دارد.
برای بررسی حس حماسه پردازی درآثار سیمین ناگزیرگریزی به نظریهی روانشناسی یونگ می زنیم و روان آنیموسی سیمین را تحلیل می کنیم و البته باید گفت به همین ترتیب روان آنیمایی سرشک را نیز بررسی خواهیم کرد. روان و روحیه ای که می توان دراشعار حماسی سیمین از مجموعه شعر ” خطی زسرعت و از آتش” سراغ گرفت. تا به اکنون بر این باور بوده ایم و بوده اند که سرودن حماسه و اشعار حماسی عرفاً به زبان مردان جاری است و زبانی مردانه دارد لکن آنجا که زنی حماسه سراید و ساز حماسه کوک کند، روح مردانه ی او بر وجودش محیط گشته و مسلط؛ چندان که در آثار سیمین اشعاری که برای جنگ و جبهه و ایام دفاع مقدس دارد این روحیه به خوبی ظهور و بروز می یابد.
از آن جا که « سیمین طبیعت گرا نیست وغالباً مضامین آن حول انسان شهر نشین دور می زند.»۱۴ و درست در این خصیصه شعر او با شعر شفیعی کدکنی متفاوت و متمایز است لذا او « در غزل خود به فرم و زبانی رسیده است که می تواند در آن به راحتی از مشخص ترین موضوعات اجتماعی حرف بزند.»۱۵ موضوعاتی چون جنگ، ایثار، جانبازی که مبتلا به یک دوره زمانی مشخص یعنی دهه شصت تاریخ معاصر ایران است .ذکر نمونه ای از زبان خود سیمین به آشنایی مخاطب با روح حماسی وی کمک شایانی خواهد نمود.
بروید تا بمانم
دانلود پایان نامه در رابطه با : تصویر های شاعرانه سیمین بهبهانی و شفیعی کدکنی از منظـر ...