گیرفلد در تعریف خود علاوه بر مناسبات فردی، ارزیابی فرد از تعاملات خود و انزوای ادراک شده را نیز به واقع به کیفیت روابط مرتبط است مورد توجه قرارمی دهد. به این ترتیب به اعتقاد وی احساس تنهایی با انزوای اجتماعی ادراک شده برابر است (لانستاد و همکاران، ۲۰۱۵). در همین راستا وین تراب معتقد است که احساسی تنهایی زمانی روی میدهد که فرد ارتباط ماشینی، مکانیکی و کاذب با دیگران داشته باشد بدون اینکه احساس تعلق و صمیمیت کند (سانتینی و همکاران، ۲۰۱۶). در فرهنگ توصیفی روان شناسی اجتماعی نیز احساس تنهایی این گونه تعریف شده است: منظور از احساس تنهایی حالتی هیجانی است که در فرد هنگامی به وجود میآید که احساس کند دایره ی روابط اجتماعی او از ان چه که میخواهد تنگ تر شده است و یا قادر به ایجاد ارتباط نزدیک با دیگران نیست (کلانتری و حسینیزاده، ۱۳۹۳). لوراست، گایی و بویوین نیز در راستای نظریه پیلاو و پرلمن احساس تنهایی را یک فشار و حالت ناخوشایند ذهنی می دانند که در ان افراد کاستی هایی را در دنیای زندگی اجتماعی شان دریافت میکنند. در این تعریف از احساس تنهایی به تجربه انزوا و احساسی محرومیت و جدایی در روابط با دیگران که هر دو نوع کاستی کمی و کیفی در شبکه ی روابط میان فردی در بر دارد، اشاره می شود (جوکار و سلیمی، ۱۳۹۰). به هر صورت همان طور که ملاحظه می شود سه ویژگی مشترک در همه ی تعاریف احساسی تنهایی از دید پیلاو و پرلمن را می توان این گونه برشمرد: (۱) احساسی تنهایی ناشی از کاستی در روابط اجتماعی فرد است، (۲) تجربه ای روانی و ذهنی است و با انزوای فیزیکی یا خلوت شناسایی نمی شود، (۳) بنا بر اکثر نظریه ها احساس تنهایی یک وضعیت روانی ناخوشایند و فشار آور است که حداقل ابتدا خود محرکی برای تلاش در جهت فائق آمدن بر آن میباشد. از دید کاچیو پو، احساسی تنهایی به معنای تنها بودن نیست بلکه به معنای احساسی عدم تعلق است (لانستاد و همکاران، ۲۰۱۵).
طبق بررسی های انجام یافته در حوزه نوروسایکولوژی، محیط های اجتماعی حتی نسخه آر ان ای و در نتیجه نحوه پاسخ دهی سلولی را نیز تحت تاثیر قرار میدهند، مضافاً اینکه، فعالیت های اجتماعی همچون همکاری و نوع دوستی همان مناطق پاداشی از مغز را فعال میکنند که در نتیجه رفع گرسنگی فعال میشوند و در مقابلی، ترد اجتماعی فعالیت همان مناطقی را در مغز افزایش میدهند که در نتیجه درد فیزیکی فعال میشوند، از این رو احساس تنهایی هشداری برای تلاش مجدد و بیشتر برای برقراری ارتباط و صمیمیت با دیگران است، چرا که در غیر اینصورت، چنانچه این نیاز مانند هر نیاز نوعی دیگر برطرف نشود حتی حیات انسان را در معرض خطر و تهدید قرار میدهد (جوکار و سلیمی، ۱۳۹۰). احساس تنهایی، انزوای اجتماعی – فیزیکی (تنها بودن)، و خلوت گزیی انزوای اجتماعی که با دیدی کمی نگر منظور از آن کمی روابط اجتماعی فرد است بنا به نظریاتی که در پی خواهد آمد با احساس انزوا و تنهایی که در مبحث قبلی به آن اشاره شد تفاوت دارد، از اینرو برای روشن تر شدن این افتراق معنای آن را به دو نوع کلی تقسیم میکنیم:
-
- انزوای اجتماعی ادراک شده: که منظور از آن احساسی ناخوشایند فرد و ادراک وی از کیفیت روابط و تعاملات میان فردی اش با دیگران است و موجب می شود با وجود داشتن روابط بسیار و حتی با وجود حضور در میان جمع احساس عدم تعلق و همبستگی با محیط داشته باشد و برخی آن را همان احساس تنهایی و معادل با آن می دانند. از اینرو، در بسیاری از نظریات و یافته های پژوهشی منظور از انزوای اجتماعی همان احساس انزوا و احساس تنهایی است. بنا بر یافته های نایت، چیشلم این احساس انزوا برای برخی افراد ممکن است در نتیجه فقدان روابط عاطفی با دیگران (تنهایی عاطفی ) و برای برخی دیگر در نتیجه عدم روابط و ارتباطات اجتماعی کافی با دیگران (تنهایی اجتماعی) به وجود آید (شانکار، مک مان، دماکاکوس، هامر و استپتو[۵۲]، ۲۰۱۷).
- انزوای اجتماعی فیزیکی: که منظور از آن تعداد اندک روابط اجتماعی است. این نوع از انزوا که از آن به انزوای واقعی هم تعبیر شده است. میتواند در احساس تنهایی نقش داشته باشد اما لزوماًً به بروز این احساس منتهی نمیشود. تنها بودن که گاه برخی آن را خلوت نیز خوانده اند همان احساس تنهایی کردن نیست. انزوا که گاه حتی به طور خود خواسته و مشتاقانه انتخاب می شود در فرهنگ لغت به معنی جدا، تنها، دور از دیگران و داشتن تعامل کم با دیگران معنی شده است. خلوت گزینی برخلاف احساس تنهایی منفی نبوده و ممکن است موجب پرورش ویژگی های مثبتی همچون خلاقیت، تمرکز، تفکر، یادگیری و… شود (قادری و همکاران، ۱۳۹۳). در برخی از تحقیقات احساسیت نهایی از جمله پیامدهای انزوای اجتماعی فیزیکی شمرده شده است و نتایج آن ها نشان میدهد که افراد نه تنها در حالت انزوا از دیگران ممکن است احساس تنهایی کنند بلکه هنگامی که تصور فاقد روابط اجتماعی دوستانه هستند نیز به این احساسی دچار میشوند. برخی نیز احساس تنهایی را با انزوای عاطفی برابر دانسته و آن را اینگونه تعریف میکنند: احساس ناخوشایند ذهنی و درونی از فقدان یا کمبود مصاحبت و روابط صمیمانه، در مقابل آن، انزوای اجتماعی را فقدان یا کاستی قابل مشاهده در تماس ها و تعاملات میان فرد و یک شبکه اجتماعی، می دانند (شانکار و همکاران، ۲۰۱۷).
۲-۵-۱- انواع تنهایی