پیرژانه (۱۹۰۳ به نقل از توکلی و قاسم­زاده، ۱۳۸۵) نخستین کسی بود که دیدگاهی روان­شناختی درباره روان‌نژندی وسواسی جبری ارائه نمود. به عقیده­ی او تمام بیماران مبتلا به وسواس، شخصیتی نابهنجار دارند که با اضطراب، نگرانی بیش از حد، فقدان انرژی و تردید همراه است. پیرژانه درمانی را برای آیین‌های وسواسی توصیف کرد که با رفتاردرمانی کنونی هماهنگی داشت.

فروید[۱۲۶] در ۱۸۹۶ (به نقل از توکلی و قاسم­زاده، ۱۳۸۵) نظریه انقلابی خود را درباره‌ تفکر وسواسی ارائه داد و به جای درمان‌های طبی معمول سده‌ی نوزدهم از روان­تحلیل­گری برای حل تعارض‌های پیشین بیماران استفاده نمود. این درمان بهبود قابل توجهی در وضع بیماران وسواسی ایجاد نکرد.

ملاک­ های تشخیصی اختلال وسواسی جبری در DSM-III- R عمدتاًً در DSM-IV حفظ شده است. با این حال تعاریف مربوط به فکر وسواسی و عمل وسواسی دچار تعدیل های مهمی شده است.

ملاک­های تشخیصی اختلال وسواسی جبری ‌بر اساس DSM-IV-TR در جدول ۲-۱ ارائه شده است.

جدول ۲-۱ ملاک‌های تشخیصیDSM-IV-TR برای اختلال وسواس فکری عملی

الف- وجود افکار و اعمال وسواسی:

افکار وسواسی با ملاک های ۱ تا ۴ تعریف می‌شوند.

    1. افکار، تکانه یا تصاویر مقاوم و عود کننده‌ای که گاهی در شرایط فشارزا تجربه می‌شوند، ناخوانده و نامتناسب اند و موجب اضطراب یا آشفتگی می‌گردند.

    1. این افکار، تکانه‌ها یا تصاویر ذهنی، نگرانی‌های معمول ‌در مورد مشکلات روزمره نیستند.

    1. فرد تلاش می‌کند تا این‌گونه افکار، تکانه‌ها یا تصاویر ذهنی را مورد توجه قرار ندهد، حذف کند و یا با افکار یا اعمال دیگری خنثی نماید.

  1. فرد می‌داند که این افکار، تکانه‌ها و یا تصاویر ذهنی زاده ذهن خود او هستند.

اعمال وسواسی با ملاک‌های ۱ و ۲ تعریف می‌شوند:

    1. رفتارهای تکرار شونده (مانند دست شستن، نظم و ترتیب، وارسی کردن) یا اعمال ذهنی (مانند دعا، شمارش و تکرار بی‌صدای بعضی کلمات) که فرد احساس می‌کند در پاسخ به یک فکر وسواسی مجبور به انجام آن ها‌ است و یا باید با ترتیب خاصی انجام شوند.

  1. هدف رفتارها یا اعمال ذهنی کاهش آشفتگی یا جلوگیری از رویدادهای وحشتناک است؛ البته این رفتارها یا اعمال ذهنی رابطه‌ای منطقی با مواردی که برای خنثی‌سازی آن ها انجام می‌شوند ندارند.

ب- در دوره هایی از اختلال، فرد تشخیص می‌دهد که افکار یا اعمال وسواسی او افراطی یا غیرمنطقی اند. توجه داشته باشید که این مورد در کودکان وجود ندارد.

ج- افکار یا اعمال وسواسی موجب آشفتگی می‌شوند، وقت‌گیرند( بیش از یک۱ ساعت در روز )، یا به طور معناداری در زندگی روزمره، امور شغلی(یا تحصیلی) و یا فعالیت‌ها و روابط اجتماعی فرد تداخل ایجاد می‌کنند.

د- اگر اختلال دیگری در محور I وجود داشته باشد، محتوای افکار یا اعمال وسواسی محدود به آن نیست( مثلاً اشتغال ذهنی با غذا در اختلال خوردن؛ پیچاندن مو در تکانه موکنی، اشتغال ذهنی با اندام‌ها در اختلال بدریختی بدن و غیره).

ه- اختلال فرد ناشی از اثرات مستقیم بیماری یا مصرف مواد نیست.

مشخص کنید:

با بینش ضعیف: چنانچه ، در بخش اعظمی از دوره اخیر، فرد نتواند تشخیص دهد که افکار یا اعمال وسواسی او افراطی یا غیرمنطقی‌اند.

نسخه­ جدید راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM-5) ‌در مورد اختلال وسواسی جبری تغییرات چندی پذیرفته است و طبقه­ی جدیدی با عنوان اختلال وسواسی جبری و اختلالات مرتبط به صورت مجزا ‌به این اختلال اختصاص یافته است. در گروه اختلال­های مربوطه احتکار[۱۲۷]، اختلال بدریختی بدن[۱۲۸]، وسواس موکنی[۱۲۹] و کندن پوست[۱۳۰] قرار گرفته است.

۲-۲- زیرگروه‌های اختلال وسواسی جبری

اختلال وسواسی جبری نشانگان نامتجانس زیادی دارد. و بیمارانی که از این اختلال شکایت دارند، دامنه­ وسیعی از نشانگان کاملاً فردی را نشان می‌دهند. این گستره­ی غیرمعمول و نامتجانس نشانگان موجب شده است که پژوهشگران این پرسش را مطرح کنند که آیا اختلال وسواسی جبری را باید خوشه‌ای از نشانگان دانست یا یک تشخیص مستقل (مک‌کی[۱۳۱] و همکاران، ۲۰۰۴).

تلاش­ های اولیه برای شناسایی گونه­ های فرعی وسواس موجب تشخیص اساسی بین رفتارهای وسواسی و اعمال وسواسی شد و این تشخیص تا قبل از ارائه­ نسخه­ چهارم DSM بر حوزه­ روان شناختی و روان پزشکی مسلط بود اما تحلیل­های ساختاری در سال­های اخیر این تمایز را چندان نمی­پذیرد هر چند در میان مطالعاتی که در این زمینه صورت گرفته و یا ‌می‌گیرد، ناهمخوانی دیده می‌شود. اما بسیاری از پژوهشگران وجود دست کم چهار بعد از نشانگان که در هریک افکار و اعمال وسواسی وجود دارد را قبول دارند (لکمن[۱۳۲] و همکاران، ۱۹۹۷).

مطالعه­ (گودمن[۱۳۳] و همکاران (۱۹۸۹) در زمره­ اولین تلاش­ها در این زمینه است. در این مطالعه که ۳۰۰ بیمار مورد ارزیابی قرار گرفتند برای شناسایی این ابعاد از آزمون یل-براون استفاده شد. این تحلیل نشان داد اختلال وسواسی جبری را ‌می‌توان در قالب چهار عامل اصلی گروه­بندی نمود : ۱) افکار وسواسی و چک کردن ۲) نظم و تقارن ۳) تمیزی و شستشو و ۴) احتکار. این چهار طبقه در مطالعه­ (مک‌کی و همکاران، ۲۰۰۴) نیز تأیید شد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...