دانش صریح به دانش صریح (ترکیب[۸۸])
دانش صریح به دانش ضمنی (درونیسازی[۸۹])
در ادامه ویژگیهای چهارمرحله این فرایندهای تبدیل دانش را تشریح میکنیم. هر چهار شیوه تبدیل میتواند به عنوان فرآیندهای متعالی شناخته شود. مدل SECI[90] تنها یک طرح برای تولید دانش مطرح میکند و ایده خود تعالی را به طور کاملا انتزاعی و مجرد بیان میکند. شکل زیر چرخه تولید دانش را به صورت شماتیک نشان میدهد.
شکل ۲-۳: چرخه تولید دانش
اجتماعیکردن
اجتماعیکردن با اشتراک گذاشتن دانش ضمنی در بین افراد سر و کار دارد. اصطلاح اجتماعیکردن تأکید میکند که دانش ضمنی به واسطه فعالیتهای مشترکی مانند با هم بودن و در یک محیط زندگی کردن انتقال مییابد نه از طریق دستورالعملهای مکتوب یا شفاهی.
سالهای طولانی کارآموزی به نوآموز اجازه میدهد تا طریقههای دیگر فکرکردن و احساس کردن را درک کند.
بنابراین در یک موقعیت خاص دانش ضمنی میتواند به اشتراک گذاشته شود تنها در صورتیکه فرد این آمادگی را در خودش ایجاد کند که دانش ضمنی را فرا بگیرد. به طور خلاصه خود تعالی چارچوبی برای به اشتراک گذاشتن دانش ضمنی افراد است.
در عمل اجتماعیکردن کسب دانش از طریق مجاورت فیزیکی است. فرایند فراگیری دانش به طور زیاد از طریق تعامل مستقیم با مشتریان و تأمینکنندگان ایجاد و فراهم میشود. راه دیگر فراگیری دانش ضمنی رفتن در داخل سازمان است. اطلاعات در محل انجام کار در داخل سازمان قابل دستیابی است و آخرین اطلاعات قابل دسترسی در آنجا متمرکز میشود. انتشار دانش ضمنی یک خصوصیت دیگر اجتماعی کردن است. فرایند انتقال نظرات به همکاران و زیردستان به طور مستقیم موجب به اشتراک گذاشتن دانش افراد و ایجاد یک مکان یا فضای مشترک میشود.
بیرونیسازی
بیرونیسازی بیان دانش ضمنی و انتقال آن به شکلهای قابل درک برای دیگران است. به اصطلاح افراد مرزهای درونی وبیرونی خود را گسترش میدهند.
در حین فرایند بیرونیسازی فرد خود را درگیر گروه میکند؛ بنابراین عضو گروه میشود. مجموعه نظرات وتفکرات افراد باهم ترکیب و به نظرات و عقاید گروه میپیوندد، این شکل خود تعالی کلیدی در ادغام نظرات گروه وتبدیل دانش ضمنی به دانش تصریحی است.
درعمل بیرونیسازی به دو طریق انجام میشود:
روشن و شفاف کردن دانش ضمنی (که این تبدیل دانش ضمنی به دانش تصریحی است) با فنونی سروکار دارد که بیان نظرات و یا تصورات فرد به صورت لغات ومفاهیم و زبان تمثیل (از قبیل استعارهها و قیاسها و…) کمک میکند.
فاکتور دوم با انتقال دانش ضمنی به مشتریان یا متخصصان به شکلهایی که به سهولت قابل درک باشد سروکار دارد. لازمه این فاکتور استدلالهای مؤثر قیاسی و استقرایی میباشد.
ترکیب
ترکیب شامل تبدیل دانش تصریحی به شکلهای پیچیدهتری از این نوع دانش است. مباحث اصلی در ترکیب فرایندهای ارتباط، اشاعه و سیستمی کردن دانش است.
در عمل مرحله ترکیب به سه فرایند استوار است:
۱- گرفتن و ادغام کردن دانش تصریحی جدید ضروری است. این شامل گردآوری دانش بیرونیشده مانند دادههای عمومی از داخل یا بیرون سازمان و سپس ترکیب این دادهها است.
۲- انتشار دانش تصریحی براساس فرایند انتقال این شکل دانش به طور مستقیم به وسیله ارائهها و جلسات است. در اینجا دانش جدید بین اعضای سازمان پخش میشود.
ویرایش یا فرآیندی کردن دانش تصریحی قابلیت استفاده از آن را بالا میبرد مانند اسناد و مدارکی از قبیل طرحها، گزارشات و اطلاعات بازار.
درونیسازی
درونیسازی دانش در واقع تبدیل دانش تصریحی به دانش ضمنی سازمان است. در درونیسازی لازم است فرد دانش مربوط به خود را درون دانش سازمان تشخیص دهد و همچنین خودش را در یک کل گستردهتر دریابد. یادگیری از طریق انجام دادن، آموزش دیدن و تمرین کردن موجب میشود که افراد به قلمرو دانش گروه و تمام سازمان دستیابی داشته با شند.
در عمل درونی سازی بر دو بعد تکیه دارد که عبارتند از:
۱- دانش تصریحی در فعالیت و عمل قرار گرفته است. بنابراین فرایند درونیسازی دانش عملی کردن مفاهیم و روشها در مورد راهبردها، تاکتیکها، نوآوری و ترقی و پیشرفت است، برای مثال، برنامههای آموزشی در سازمانهای بزرگ به افراد جدید در درک خود سازمانشان به عنوان یک کل کمک میکند.
۲- با استفاده از تجربیات و شبیهسازی به عنوان عاملی برای شروع یادگیری وانجام فرایندها میتوان به دانش تصریحی شکل بخشید. در یادگیری بدین طریق مفاهیم و روشهای جدید در موقعیتهای مجازی را میتوان یاد گرفت.
به طور خلاصه مدل SECI فرایند پویایی را توصیف میکند که درآن دانش ضمنی و تصریحی در حال مبادله و انتقال هستند. فضای مشترک یک مفهوم استعاری را برای مدل SECIو تبدیل پویای دانش فراهم میکند در درون این فضای مشترک زمان واقعی برای تولید دانش از طریق خود تعالی قابل دستیابی است.
خصوصیات چهار نوع فضای مشترک:
متناسب با چهار مرحله مدل SECI چهار نوع مکان وجود دارد. هر طبقه یک مکان خاص مناسب با هر چهار شیوه تبدیل توصیف میکند. این مکانها جایگاههایی برای مراحل مشخص چرخه حلزونی دانش است. هر مکان یک فرایند تبدیل ویژهای را فراهم میکند وبدین وسیله فرایند تولید دانش را سریع تر میکند.
۱- مکان شروع آن فضایی است که افراد احساسات، عواطف، تجارب و الگوهای ذهنی خود را به اشتراک میگذراند. مکان شروع مکانی است که چرخه تولید دانش شروع میشود و متناسب با مرحله اجتماعی کردن است.
انتخاب افراد با ترکیب درست از دانش و مهارتهای خاص مختلف برای تیم پروژه بسیار اساسی است. از طریق الگوهای ذهنی مهارتهای ذهنی افراد به مفاهیم وعبارات رایج تبدیل میشود این دو فرایند با هم اتفاق میافتد. فرد از الگوهای ذهنی افراد دیگر استفاده کرده و همچنین الگوهای ذهنی خود را منتقل و مورد تجزیه وتحلیل قرار میدهد.
۲- مکان اثرگذاری متقابل، مکانی است که دانش ضمنی، دانش تصریحی را بوجود میآورد. بنابراین این مکان فرایند بیرونیسازی را ظاهر میسازد. گفتگو کلیدی برای چنین تبدیلهایی است و استفاده فراوان از استعارهها یکی از مهارتهای مورد نیاز تبدیل است. اهمیت میزان توجه به انتقال دادن و اراده به دانش ضمنی به دانش تصریحی در شرکتهای مانند هوندا و تری ام مشهود است. جایی که مکان اثرگذاری متقابل برای گردهم آوردن بازتاب افراد در فرهنگ شرکت نهادینه شده است.
۳- مکان سایبر، مکانی است از روابط وتعاملات متقابل در یک فضای مجازی به جای زمان و فضای واقعی و این مکان مرحله ترکیب را ظاهر میسازد. ترکیب دانش تصریحی جدید دانش و اطلاعاتی که وجود داشته است، دانش تصریحی را در سراسر سازمان فراگیر میسازد و عمومی میکند. استفاده از شبکههای آنلاین، ابزارهای گروهی اسناد، مدارک و پایگاه دادهها که به سرعت از دهه قبل رشد یافته است این فرایند تبدیل را سریعتر میکند.
۴- مکان تمرین، مرحله درونیسازی را آشکار و تبدیل دانش تصریحی به دانش ضمنی را آسان میکند. آموزش متمرکز به وسیله مشاوران و همکاران ارشد تمرینهای مداومی را در برمیگیرد که بر الگوهای خاص تکیه دارد و به جای آموزش برپایه تجزیه وتحلیل با چنین الگوهایی کار میکند. بنابراین درونی کردن دانش به طور مداوم به وسیله دانش رسمی (تصریحی) در عمل واقعی و یا شبیه سازی توسعه پیدا میکند.
آگاهی از ویژگیهای مختلف مکانها میتواند تولید دانش را بطور موفقیتآمیز فراهم آورد. در نهایت دانش فراگیر شده در داخل هر مکان به اشتراک گذاشته، دانش بر پایه سازمان را شکل میدهد. فضای مشترک سازمان تنها محل جمع آوری و انباشت مواد یا اطلاعات مختلف نیست بلکه تا اندازهای پویایی تولید مداوم دانش جدید از طریق یک چرخه تبدیل دانش ضمنی دانش تصریحی وسپس تبدیل دوباره آن به دانش ضمنی را نشان میدهد.
۲-۴-۶-۲-جمعآوری دانش
افراد به طور فزایندهای به حجم و تنوع زیادی از دانش سراسر دنیا برای جلب مناسب کارشان نیاز دارند. سازمانها پایه های دانش خود را بهوسیلهی جمعآوری اطلاعات از منابع متعدد داخلی و خارجی میسازند. جمعآوری دانش به دو صورت داخلی و خارجی انجام میگیرد.
جمعآوری دانش داخلی
یکی از شکایات عمده کارکنان این است که سازمانهای متبوع آنها از بخش مهمی از دانش خود بهرهبرداری نمیکنند. سازمانها، اغلب از کشف سرمایه فکری که در اذهان کارکنان آنها وجود دارد، یکه میخورند چیزی که نوناکا (۱۹۹۰) آن را “دانش ضمنی” مینامند.
منابع دانش ضمنی شامل تخصص، حافظه، باورها و مفروضات افراد و هر آنچه شاید برای سازمان ارزشمند باشد، است. این نوع دانش به طور معمول برای برقراری ارتباطات و تشریح آن سخت است. اما میتواند منجر به مزایای زیادی برای سازمانها شود. شرکتهای الکوآ، ماتسوشیتا و مکینزی قابلیت و خلاقیت قابل توجهی را در جمعآوری دانش کارکنانشان، از خود نشان دادهاند.
همچنین سازمانها ممکن است سبک انفعالی یا فعالی را برای کنکاش محیط درونی خود به کار گیرند. از یک طرف، آنها ممکن است اجازه دهند که اطلاعات در سطوح بالای سلسله مراتب سازمانی پالایش شود یا به سطوح پایین سازمان نشت کند. از طرف دیگر، آنها ممکن است به طور فعال محیطهای داخلی خود را برای کسب اطلاعات، ارزیابی یا تبدیل آن به دانش قابل استفاده، کنکاش نمایند. بهترین مثال در مورد رویکرد دوم، شرکت ۳ام[۹۱] است که تواناییاش را برای کسب اطلاعات از دانشمندان برتر در داخل سازمان توسعه دادهاست. شرکت مزبور به وسیله ساختاردهی منعطف و تقویت ارزش “به اشتراک گذاشتن اطلاعات کاری"، از ثروت اطلاعات بهرهمند شدهاست و این امر به نوبهی خود به دانش نوآور و محصولات قابل عرضه به بازار تبدیل شدهاست.
توانایی یادگیری از فعالیتهای سایر بخشهای سازمان میتواند به یک منبع اصلی ارزش افزوده برای سازمانها تبدیل شود. سازمانها ممکن است دانش داخلی را به وسیله بهرهبرداری از دانش پرسنل خود، یادگیری از تجربیات مشترک و استقرار فرایندهای مستمر تغییر کسب کنند.
جمعآوری دانش بیرونی
امروزه، میزان تغییرات، بسیار زیاد است به طوری که هیچ سازمانی نمیتواند همه اقدامات اجرایی اثربخش و ایدههای خوب را کنترل کنند. رهبر بازار شدن، نیازمندی سازمانی است که در جستجوی بهبود مستمر و ایدههای نوین باشد. مکتب سنتی تفکر، که از این قاعده حمایت میکرد “اگر ابتکار اینجا نیست، آن به هیچ وجه نمیتواند خوب باشد“[۹۲]، در بازارهای بسیار متغیر امروزی، دشنام تلقی میشود. سازمانها به ابتکار مجدد آنچه دیگران کشف کردهاند، نیاز ندارند؛ تلاش امروز آنها, “کسب, اقتباس و توسعه” است. سازمانها میتوانند اطلاعات بیرونی را با به کارگیری بعضی از شیوه های ذیل کسب نمایند: