تعریف و بیان مسأله 4
اهمیت و ضرورت پژوهش 24
اهداف پژوهش 26
سؤال های پژوهش 27
فرضیات پژوهش 28
متغیرهای پژوهش 28
تعریف مفهومی و عملیاتی متغیرها 29
فصل دوم: گستره نظری و عملی پژوهش 35
اختلال استرس پس از سانحه(PTSD) 35
تعاریف اختلال استرس پس از سانحه و نقاط اشتراک آنها 35
ملاکهای تشخیصی اختلال استرس پس از سانحه(PTSD) 38
اختلالات وابسته با تروما و استرس، زیرگروههای مرتبط با اختلال استرس پس از سانحه(PTSD) 46
اختلال استرس پس از سانحه در کودکان و نوجوانان 51
اختلال استرس پس از سانحه ثانویه (نیابی) 52
همهگیرشناسی، جنسیت و همبودی یا هم ابتلایی در اختلال استرس پس از سانحه 55
ز
رهیافتها و الگوهای اصلی در تبیین اختلال استرس پس از سانحه 62
درمانهای روانشناختی در اختلال استرس پس از سانحه 88
راهبردهای مقابله گری در مواجهه با استرس(راهبرد اجتناب) 115
زیستنشانگرهای قلبی عروقی 122
پیشینه پژوهش 129
جمعبندی فصل دوم 142
فصل سوم: روش پژوهش 145
مقدمه 145
طرح پژوهش 145
جامعه آماری پژوهش 146
نمونه و روش نمونه گیری 146
ابزارهای پژوهش 147
روند اجرای پژوهش 152
مروری بر جلسات رواندرمانی 153
شیوه تجزیه و تحلیل اطلاعات 164
فصل چهارم: یافته های پژوهش 166 مقدمه 166
گزارش توصیفی دادهای پژوهش 166
تحلیل دادههای پژوهش 171
ح
فصل پنجم: نتیجه گیری و بحث 200
مقدمه 200
مروری اجمالی بر فرضیهها، مقایسه با یافتههای ادبیات عملی پژوهش و طرح تبیینهای نظری 201
محدودیت ها 214
پیشنهادهای پژوهشی و کاربردی 216
منابع 220
چکیده انگلیسی 259
مقدمه
توانایی ادراک و پاسخ به تهدیدهای محیطی برای بقا حیاتی است، انسانها نسبت به اطلاعات تهدیدکننده گوش بزنگی هستند و قادرند که بهطور سریع پاسخهای زیستشناختی و رفتاری به تهدید را نشان دهند. اضطراب در طول زندگی نهتنها پیامدهای برای بهزیستی روانشناختی[1]بلکه بر سلامت فیزیولوژیکی و طول عمر تأثیرگذار است. درنتیجه افرادی که سطوح بالای از اضطراب را تجربه میکنند در معرض بیماریهای مختلفی در بزرگسالی هستند(اُدانواس، اسلاویچ، اِ پل و نیلان[2]، 2013). اگرچه، اضطراب واکنش طبیعی و ضروری به تهدید است و بر اساس ادراک ما از خطر اجازه واکنش را برای من فراهم میکند، این واکنش عمدتاٌ فرایندی ناهشیار و بهطور منظم و در اغلب افراد و به شیوهای مناسب رخ میدهد. بااینوجود، اضطراب بهطور مستمر و به شکل افراطیِ آن و در موقعیتهای عدم تهدید واقعی حاکی از یک اضطراب بنیادی و زیربنایی است(مان و وایت فیلد[3]، 2009). لذا، هیجانها در خدمت کارکردهای انطباقی هستند، اما وجودشان همواره کاربردی نیست(فرسکو، مِنین،هایمبرگ و ریتر[4]، 2013).
یکی از انواع بیماریهای روانپزشکی که تا قبل از سال(2013) در طبقه اختلالات اضطرابی قرار میگرفت و به دنبال یک رویداد آسیبزا[5](تروماتیک) ممکن بود قربانیان را مبتلا کند، اختلال استرس پس از سانحه[6](PTSD) است.
در چهارمین راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی[7](DSM-IV) هفده نشانه را در سه دسته(تجربه مجدد[8]، اجتناب و کرختی هیجانی[9] و تحریکپذیری بیشازحد[10]) برای این اختلال معرفیشده است: افکار مزاحم یا رخنه کننده در مورد آسیب [11]، رویاهای مکرر در مورد آسیب[12]، پسنگریها[13]، واکنشهای هیجانی به سرنخهای آسیب[14]، واکنشهای فیزیولوژیکی به سرنخهای آسیب[15]، اجتناب از افکار مرتبط با آسیب[16]، اجتناب از یاد آورندههای آسیب[17]، ناتوانی در به یادآوردن برخی از جنبههای آسیب[18]، کاهش علائق[19]، فاصله گرفتن از دیگران[20]، عاطفه محدود[21]، احساس کوتاه شدن آینده[22]، اختلالات خواب[23]، تحریکپذیری[24]، اشکال در تمرکز[25]، گوش بزنگی[26] و تشدید واکنش از جا پریدن[27](مارشال، شل و مایلز[28]، 2013 و الهای، لاین، استاین برگ، برایمر[29] و همکاران، 2013). به دنبال آن، به دلیل شیوع قابلتوجه، سیر مزمن و ناتوانکنندگی بالا و همچنین پیامدهای منفی این اختلال بر طیف وسیعی از کارکردهای روانشناختی، زیستی و اجتماعی افراد مبتلا، انجمن روانپزشکی آمریکا(APA)[30] در جدیدترین ویراست منتشرشده یعنی پنجمین راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی[31](DSM-5)، اختلال مذکور از طبقه اختلالات اضطرابی خارج و در دستهای مجزا به نام اختلالات آسیب(تروما) و وابسته به استرس[32] جایداده است. در این ویراست جدید، چهار خوشه از نشانگان برای اختلال استرس پس از سانحه فهرست شده است: رخنه کنندهها[33] (مانند کابوسها[34]، پسنگریها و افکار مزاحم در مورد رویداد آسیبزا)؛ اجتناب(مانند دوری جستن از افکار و یادآوردندههای رویداد آسیبزا)؛ تغییرات منفی در شناختها و خلق[35] (مانند کاهش علاقه به فعالیتهای مهم، کرختی هیجانی[36]، باورهای منفی مستمر و هیجانهای مرتبط با آسیب) و نهایتاٌ تغییرات در برانگیختگی و واکنشپذیری[37] (مانند افزایش رفتارهای خود-آسیب رسان و پرخاشگرانه و افزایش برانگیختگی فیزیولوژیکی)(انجمن روانپزشکی آمریکا، 2013). بررسیهای همهگیرشناسی حاکی از آن است که بین 60 تا 90 درصد افراد حداقل یکبار رویدادی بالقوه آسیبزا را در خلال زندگیشان تجربه میکنند(موریس و روآ[38]، 2013)؛ این در حالی است که عموماٌ احساسات آشفتگی بهتدریج باگذشت زمانی کوتاه پس از رویداد بالقوه آسیبرسان کاهش مییابند. با این شرایط، حدود 10 درصد از این افراد، متعاقب آن به اختلال استرس پس از سانحه مبتلا میشوند(انجمن روانپزشکی آمریکا، 2013؛ نقل از کُخ، ون زویدن، ناواین، فریجلینگ[39]، و همکاران، 2014).
شایعترین عامل ایجاد اختلال استرس پس از سانحه در زنان مورد تجاوز واقعشدن و در مردان وقایع جنگی است(سیرتی نیر، عبادی، فلاحیخوشکناب و تولایی، 1391). آسیبهای روانی ناشی از جنگ بلندمدت است و باگذشت سه دهه از جنگ تحمیلی عراق بر ایران هنوز اطلاعات موجود درباره وسعت صدمات و عوارض ناشی از جنگ برای جانبازان ناکافی است و این در حالی است که جانبازان از گروههای آسیبپذیر و در معرض خطر است. با توجه به شیوع نگرانکننده اختلالات روانی در این گروه، سلامت روانشناختی شرکتکنندگان در جنگ یک خط پژوهشی و مداخلهای را در جهان به خود اختصاص داده است(احمدی، حبیبی، احمدی زاده، شاهی و همکاران، 1391). محدودیت در اجرای پژوهشهای کاربردی بر اساس درمانهای صرفاٌ اختصاصیافته به اختلال استرس پس از سانحه(مانند درمان پردازش شناختی[40](CPT) بهعنوان درمانی نسبتاٌ جدید و با حمایت تجربی بالا) و مقایسه آن با رویکردهای درمانی به کار گرفتهشده در طیف وسیعی از اختلالات روانی(مانند شناخت درمانی متمرکز بر طرحواره[41]) و عدم مقایسه اثربخشی آنها در ارتباط با جامعه آماری جانبازان جنگ از یکسو و از طرف دیگر، خلأ و ضعف ادبیات پژوهش خصوصاٌ در داخل جهت ارائه نتایجی از پیامدهای درمانگریهای روانشناختی هم بر متغیرهای روانشناختی و هم زیستنشانگرهای قلبی عروقی[42] بهطور همزمان، زمینه و انگیزه اجرای مطالعه حاضر را فراهم نمود. در بخش بیان مسأله، این رویکردهای درمانی، مبانی نظری و عملی آنها و متغیرهای روانشناختی و زیستنشانگرهای قلبی عروقی در ارتباط با اختلال استرس پس از سانحه بهتفصیل ترسیم خواهد شد.
1-2- تعریف و بیان مسأله
ویژگی اساسی همه موجودات زنده توانایی واکنش، مقابله، و سازگاری با منابع بیرونی و درونی ایجادکننده اختلال است. پاسخ به استرس بهعنوان واکنشی ارائهشده از طریق سلولها، بافتها، و ارگانیسم به هر عامل یا عوامل فیزیکی، شیمیایی یا زیستشناختی تعریف میشود که آغازگر مجموعهای از وقایع زیستشناختی تسهیلکننده و ارتقادهنده انطباق و بقا را در پی دارد. نتایج و آثار استرس بسته بهشدت، تداوم و فراوانی آن، مصرف انرژی و دیگر اختلالات سوختوساز میتواند مضر یا مفید باشد(دِمیروویچ و راتان[43]، 2013). علیرغم کاربرد روزافزون کلیدواژه استرس در علوم مختلف هنوز در مورد ماهیت و تعریف آن توافق چندانی وجود ندارد. موضعگیریهای مختلف در مورد استرس را میتوان در چهار سطح مفهومی خلاصه کرد: استرس بهعنوان یک محرک؛ استرس بهعنوان یک پاسخ؛ استرس بهعنوان یک کنش متقابل؛ و استرس بهعنوان الگویی از پردازش اطلاعات(پاشایی، 1388؛ نقل از رسولی، رزمی زاده و سدرپوشان،1392). استرسزاها[44] بهعنوان محرکهای برانگیزاننده، تنفرانگیز، و غیرقابلمهار یا غیرقابلپیشبینی تعریف میشوند(کیم و دایموند[45]،2002؛ نقل از هلمریچ، تای لی، کریستینسن و کوبالا[46]، 2012)که موجب واکنشهای هورمونی و رفتاری چندگانهای میشوند.
بهمنظور فراهم شدن درک مناسبی از سببشناسی اختلال استرس پس از سانحه بهعنوان یکی از پیامدهای اصلی حضور در جنگ، تبیینهای نظری مختلفی ارائهشده است که با تمرکز بیشتر بر تبیینهای شناختی در راستای رویکردهای درمانی موردمطالعه در این رساله به چندین مورد از آنها اشاره میشود: اهلرز وکلارک[47](2000؛ نقل از کایند، وان در هاوت، آرانتز و دراست[48]، 2008) دو نوع از پردازش که بهطور معکوس به حالات پردازش مربوطاند را معرفی میکنند: پردازش ادراکی[49]( پرداش مشتق از داده[50] یا پردازش از پایین به بالا[51])که بیشتر به تأثرات حسی از موقعیت و خصوصیات ادراکی موقعیت معطوف است و پردازش مفهومی[52](پردازش از بالا به پایین[53])که با بسط معنایی و توجه به بافت نسبت به ویژگیهای دریافتی رویداد پیوند دارد. بر اساس این تبیین، افرادی که عمدتاٌ به پردازش داده محور در طی آسیب مبادرت میورزند، در مقایسه با افرادی که بافت و معنای رویداد را بسط میدهند، انتظار بالاتری برای ابتلا به استرس پس از سانحه را میتوان برایشان متصور شد. بهبیاندیگر رمزگردانی شدیدتر اطلاعات ادراکی و رمزگشایی ضعیفتر اطلاعات مفهومی در حین آسیب نشانگان بعدی را پیشبینی میکند(ساندرمن، هاوشیلد و اهلرز[54]، 2013). درمجموع بر مبنای الگوی مذکور میتوان اظهار داشت که تعادل نسبی بین این دو نوع پردازش از تعیینکنندههای اساسی جهت پیشبینی اختلال استرس پس از سانحه به دنبال یک رویداد آسیبزا تلقی میشود(لی، لی، لی، کیم[55] و همکاران، 2013).
نظریه های پردازش اطلاعات در تفسیرهای خود از اختلال استرس پس از سانحه مدعی هستند که افراد مبتلابه این اختلال با احتمال بیشتری تهدید را در محیط خود ادراک میکنند و آن به سبب سوگیریهایی است که آنها به ماشه چکانهای تهدید نشان میدهند(واتسون[56]، 2013). رسیک و اشنایک[57](1992؛ نقل از نریمانی، بشر پور، قمری گیوی و ابوالقاسمی، 1392). با استناد به مبانی رویکرد پردازش معتقدند که اطلاعات دادههای مربوط به حادثه آسیبزا به شکل قالب شبکه های ترس در مغز ذخیره میشوند. در پیوند با تبیینهای مبتنی بر نظریه های پردازش اطلاعات، اختلال استرس پس از سانحه را با نقص در سرعت پردازش اطلاعات و حداقل ضعف در انحراف توجه از محرکهای فراخوان آسیب مرتبط میدانند(قریشی، لانگ، برادشاو، پاین[58] و همکاران، 2011؛ توام لی، آلارد، تورپ، نورمن[59] و همکاران، 2009؛ واسترلینگ، دوک، برای لی، کانستنس[60] و همکاران، 2002؛ نقل از شوایت اوردر، روزن، توام لی، آیرز[61] و همکاران، 2013).
مطابق با الگوهای شرطیسازی، رویداد آسیبزا بهعنوان یک محرک غیرشرطی هستند که پاسخهای غیرشرطی توأم با ترس شدید و برانگیختگی بالا را فراخوانی میکنند. طی این فرایند محرکهای شرطی شده مانند تصاویر، صداها و بوها که در زمان آسیب وجود داشتهاند، با محرکهای غیرشرطی پیوند میخورند و نتیجه این همراه شدن امکان فراخوانی پاسخهای شدید ترس و تجربه مجدد آسیب در غیاب محرکهای غیرشرطی است که منجر با ناتوانی فرد آسیبدیده در تمایز بین علائم خطر و امنیت میشود و تداوم اختلال را موجب میگردد(سیجی براندیج، انگلهارد، لوممن، لیر[62] و همکاران، 2013).
در فرمولبندی نظری از اختلال استرس پس از سانحه توجه به نقش حافظه در تداوم نشانگان این اختلال کانون توجه نظریهپردازان مختلفی بوده است: بهعنوانمثال، نظریه بازنماییهای دوگانه[63]در مفروضه سازی خود دو نوع از بازنماییهای حافظه در خلال وقوع یک رویداد آسیبزا را در کانون توجه خود قراردادهاست: یکی از آنها شامل جزئیات حسی و حالت عاطفی/هیجانی در زمان تجربه کردن رویداد است(بازنماییهای محدود به حس[64]) و دیگری مشتمل بر زیرمجموعهای از درون دادههای حسی است که در یک توصیف انتزاعی ساختاری رمزگردانی میشود در سرتاسر بافت فضایی و شخصی که فرد رویداد را تجربه میکند (بازنمایی بافتی[65]). این دو بازنمایی در ابتدا بهواسطه نوع درون داد متمایز نمیشوند بلکه جنبههای متفاوتی از درون داد هستند که به دلیل نوع پردازش از یکدیگر متمایز شدهاند(بروین و بُرجس[66]، 2014). در تبیین دیگری، افزایش حافظه کاذب[67] که عبارت است از یادآوری وقایعی که هرگز اتفاق نیفتادهاند یا تحریف یک تجربه است در مبتلایان به اختلال استرس پس از سانحه گزارششده است(نِمِتس، ویتزتوم و کُتلر[68]،2002؛ نقل از خسرو پور، ابراهیمی نژاد، بنی اسدی و فاریابی، 1391)؛ علاوه بر این، فرضیه تعدیل اثر[69] یک کاهش اختصاصی در ظرفیت حافظه بهعنوان راهبردی اجتنابی جهت محدودتر شدن اثرات آسیب در مبتلایان به اختلال استرس پس از سانحه را مطرح میکند(عبدی، مرادیان و اکرمیان، 1388)؛ و نهایتاٌ گزارششده است که کاهش ظرفیت حافظه سرگذشتی[70](حافظه رویدادها در مورد خودمان) باتجربه مجدد آسیب و اجتناب ارتباط دارد(رابینسُن و جابسُن[71]، 2013).
تعداد صفحه :275
قیمت :37500 تومان