چکیده:
هدف از انجام این تحقیق، مطالعه چگونگی آموزش مهارت های زندگی در برنامه های کودک از منظر والدین کودکان تماشا کننده توسط بازنمایی است. مورد مطالعه این تحقیق، بازنمایی آموزش مهارت های زندگی به کودکان توسط بررسی 3 برنامه ی کودک مطرح صدا و سیمای ایران که عبارتند از برنامه ی کودک رنگین کمان پخش شده از شبکه ی 5 سیما، برنامه ی کودک فیتیله و عمو پوررنگ پخش شده از شبکه ی 2 سیما می باشد که از طریق مطالعه و بررسی این برنامه های پر طرفدار در حیطه ی کودکان می توان تا حدودی به نحوه نگرش جامعه به مهارت های زندگی ، کودکان و همچنین میزان تاثیر پذیری آن ها از رسانه های جمعی پی برد. لذا تحقیق حاضر کوشیده است تا با مطالعه توصیفی و موردی برنامه های کودک انتخاب شده، به لایه های نگرشی جامعه به نیازهای کودکان و توانمندسازی آنان پی ببرد و با بهره گرفتن از «نظریه بازنمایی»، نقش رسانه های جمعی در شکل دهی به این نگرش را بسنجد. منظور از بازنمایی این است که یک رسانه هیچ گاه ابزاری خنثی و یک میانجی بی طرف در ارائه تصویر به حساب نمی آید؛ زیرا رسانه، متکی به زبان و معناست و زبان و معنا نیز در چارچوب گفتمان همواره متکی به قدرت است. لذا بازنمایی حوادث توسط رسانه ها – سوای بحث اخلاقی و غیراخلاقی بودن آن- دارای سو گیری ایدئولوژیک است و در راستای تضعیف یا تثبیت قدرت و گفتمان ویژه ای گام برمی دارد. یافته های حاصل از این تحقیق نشان می دهد که رسانه بر نگرش و افکار عمومی جامعه تاثیر گذار است و همچنین تصویری که رسانه از واقعیت های اجتماع به نمایش می گذارد بر نگرش مخاطب تاثیرگذارتر است و رسانه به ویژه تلویزیون در بحث آموزش می تواند ابزار قدرتمندی باشد.
جامعه آماری این پژوهش 116 نفر از والدین کودکان تماشاکننده برنامه های کودک مورد انتخاب بود که نگرش و نظر آنان با بهره گرفتن از ابزار سنجش پرسشنامه مورد ارزیابی قرار گرفت و نتایج به دست آمده نشان دهنده این است که والدینی که تماشاگر برنامه های کودک تلویزیون به ویژه برنامه های مطرح مانند فیتیله، رنگین کمان و عموپورنگ از تلویزیون می باشند عنوان کرده اند این برنامه ها در خصوص آموزش مهارت خودآگاهی ، آموزش مهارت انجام موفقیت آمیز کارها در نتیجه همکاری با دیگران ، آموزش مهارت شناخت نگرانی، خشم و راه های کنترل آن، مهارت روبرو شدن با موقعیت های استرس زا، ترسناک و حفظ آرامش، آموزش مهارت تصمیم گیری ، آموزش مهارت عدم اعتماد زود هنگام به دیگران ، آموزش مهارت ارتباط با دیگران و دوست یابی به کودکان ، آموزش مهارت حل مشکلات به شیوه صحیح به کودکان موفق بوده است.
می دانیم که این برنامه ها به دلیل داشتن فضای کودکانه ، محتوای شاد ، موزیکال ، حضور مجری خانم در کنار مجری آقا، استفاده از لباس های شاد توسط مجریان ، استفاده از حیوانات عروسکی و همچنین حضور مجریان کودک مانند امیر محمد در کنار مجریان برنامه ها برای کودکان جذاب می باشد و فضای کودکانه ی برنامه ها به مخاطبان اجازه می دهد با عوامل اجرای برنامه همراهی و همذات پنداری را داشته باشند و جان بخشی به اشیاء و حیوانات موجب گسترش قوه ی تخیل کودکان شده و جذابیت برنامه را افزایش می دهد ، این برنامه های کودک به دلیل پر مخاطب بودن از ظرفیت بالایی برای آموزش و آگاه سازی مخاطبان برخوردار می باشند و در قالب آیتم های نمایشی و به زبان کودکانه می توانند مفاهیم زیادی را به کودکان آموزش دهند. مجریان وتهیه کنندگان این برنامه ها با آگاهی کامل به تاثیر علاقمندی کودکان به تلویزیون و تصویر از این طریق برای ارائه جذابیت های موردپسند مخاطبان به ویژه کودکان بهره می برند و بر تعداد مخاطبان برنامه اشان می افزایند، مطالب عنوان شده و رفتارهای صورت گرفته در این برنامه ها مورد پذیرش مخاطبان قرار می گیرد و شکل الگو را برای آنان پیدا می کند.
کلید واژگان: بازنمایی ، تلویزیون، برنامه های کودک ، مهارت های زندگی ، فیتیله جمعه تعطیله ، رنگین کمان ، عمو پورنگ
مقدمه
به دنبال پیدایش وگسترش وسایل ارتباط جمعی که مرهون توسعه سریع تکنولوژی می باشد. رسانه ها به بطن جوامع انسانی نفوذ کرده اند به گونه ای که انسان ها بخش قابل توجهی از اوقاتشان را با وسایل ارتباط جمعی به سر می برند. در عصر ارتباطات کمتر مکانی را در روی زمین می توان یافت که وسایل ارتباط جمعی بدان جا راه نیافته باشند. امروزه در بسیاری از جوامع افراد به خصوص جوانان همان طور که به مدرسه می روند هر روز چند ساعت از وقت خود را صرف برنامه های مختلف رسانه ها به خصوص تلویزیون می نمایند. همین امر است که نه تنها اهمیت و نقش وسایل ارتباط جمعی را نشان می دهد بلکه نمایان گر شکل گیری روابط جدید در جوامع است که تغییرات اساسی را در زندگی انسان ها، تفکر اجتماعی و رفتارشان بوجود آورده است. به تعبیر ژان کازنو، وسایل ارتباط جمعی پوسته های نخست گروه ها و جوامع بسته را شکافته و به درون آن رخنه نموده اند رسوخ به درون این واحدهای بسته اجتماعی موجب پیدایی جامعه ای دیگر با ویژگی ها و اختصاصاتی تازه است بعد از موفقیت های چشم گیری که از تبلیغات دکتر گوبلز در آلمان نازی به دست آمد این عقیده حاصل شد که وسایل ارتباط جمعی بر عقاید و افکار عمومی اثرات بسیاری دارند. افراد چه عادی و چه تحصیل کرده بر این باور بودند که وسایل ارتباط جمعی قدرتی مافوق تصور دارند و می توانند افکار ما را منقلب کرده و به زندگی مان شکل تازه ای ببخشند و به اختیار تمامی رفتارها را هدایت نمایند.
رسانه ها جزء لاینفک زندگی بشر امروزی به شمار می آیند و هر روزه جوامع مدرن شاهد عرضه ابزار تکنولوژیک ارتباطی جدیدی به بازار مصرف می باشد . اما در این میان تلویزیون همچنان حاکمیت رسانه های خانگی را در اختیار دارد و چون عضوی از خانواده پذیرفته شده است.
در این میان کودکان و نوجوانان به علت فراغت بیشتر و مسئولیت های کمتر در زندگی، امکان استفاده از این رسانه ها بیش از بزرگسالان دارند. روحیه تقلید پذیری در کودکی و بحران هویت در نوجوانی تاثیر پذیری از قهرمانان و شخصیت های برنامه های تلویزیون را در این طیف سنی بیش از سایرین محتمل می سازد. اگر به عوامل فوق میزان سرمایه هنگفتی را که در سراسر جهان به ویژه در کشور ما در ابعاد مالی، نیروی انسانی، زمان، تحقیقات صرف پدیده ی تلویزیون می گردد بنابراین اهمیت فوق العاده ای این رسانه در زندگی جوامع مدرن امروزی بیشتر آشکار می گردد.
تحقیق حاضر تلاشی است در این مسیر برای بررسی تاثیر تلویزیون بر مخاطب نوجوان شاید در حد خود نوری هر چند بر تاریکی های پژوهش در این عرصه اجتناب ناپذیر زندگی امروزی باشد.
دغدغه پژوهشگران ارتباطی ، تولید کنندگان پیام ، اولیاء و مربیان مخاطبین نوجوان این است که با این صرف وقت و بودجه هنگفت بر تولید و پخش پیام تلویزیونی آیا در کنار جذابیت های ظاهری و سطحی هنرپیشه ها و ساختار فنی و کیفیت های تصویری برنامه های تلویزیونی، عناصر دیگری از سوی مخاطبان دریافت می شود یا نه؟ آیا این عناصر دریافت شده هم سو با اهداف تولید کنندگان پیام می باشد یا خیر؟ یافتن پاسخ هایی برای این ابهامات می تواند تغییرات اساسی در روند ساخت و تولید پیام ایجاد کند. این ابهامات بخشی از سوالاتی که ذهن پژوهشگر را در سال های کار در عرصه برنامه های تلویزیونی به خود مشغول داشته است.
1-2- بیان مسئله
رسانه ها جزء لاینفک زندگی بشر امروزی به شمار می آیند و هر روزه جوامع مدرن شاهد عرضه ابزار تکنولوژیک ارتباطی جدیدی به بازار مصرف می باشد . امروز نقش و جایگاه رسانه ها در حدی است که نمی توان زندگی را بی حضور آنها قابل تصور دانست. رسانه ها فقط وسیله ی سرگرمی نیستند، بلکه در بسیاری از جنبه های فعالیت اجتماعی و فردی ما دخالت و نقش دارند. گسترش و توسعه ی وسایل ارتباط جمعی در زندگی انسان ها به حدی است که عصر کنونی را عصر «ارتباطات» نامیده اند چرا که امروزه انسان ها در معرض نهادهای رسانه ای متولد می شوند، می اندیشند، دنیا را در این رهگذر می شناسند و رفتارهای خود را براساس الگوهای برگرفته از کتاب، مجله، فیلم، ماهواره، اینترنت و. سامان می دهند. رسانه های جمعی واسطه شناخت ما از جهان پیرامون هستند، یک مدل ارتباطی و اجتماعی طراحی شده را به عنوان تجربه و شناخت در مقابل مخاطب قرار می دهند. مارشال مک لوهان به این باور رسیده است که در دنیایی زندگی می کنیم که وسایل ارتباطی، آن را برای ما ساخته اند. به اعتقاد او وسایل ارتباطی، رابطه و نسبت حواس ما را با یکدیگر برهم زده و فرهنگ دیگری را با خود به ارمغان آورده اند (رشیدپور،1352: 16) .
در حال حاضر در میان تمام وسایل ارتباط جمعی، تلویزیون تنها رسانهای است که میلیاردها انسان در سراسر جهان به طور گسترده از آن استفاده میکنند . جامعه شناسان بر قدرت بیشتر رسانه تلویزیون در مقابل سایر رسانه ها تاکید می ورزند و در برخی موارد، از تلویزیون به عنوان پرقدرت ترین رسانه نام می برند بزرگترین دلیل این قدرت، طیف گسترده مخاطبان می باشد. تلویزیون جزئی از زندگی روزمره آدمیان دنیای امروز را تشکیل می دهد ( اعزازی ، 1373 : 52 ) .
در اکثرکشورهای توسعه یافته، تلویزیون وسیع ترین گستره مخاطبان را در میان تمام رسانه هابه خود اختصاص داده است . در سراسر دنیا افراد بدون توجه به منشأ ملی، نژاد، طبقه اجتماعی، جنسیت یا سن تلویزیون تماشا می کنند و فراوانی تماشاکنندگان زیاد است. تلویزیون از بدو تولد فرد وجود دارد و جزئی از زندگی اوست و یکی از مهمترین رسانه های جمعی است .( Gerbner, 1978 : 45)
انسان ها امروزه در معرض نهادهای رسانه ای متولد می شوند، می اندیشند، دنیا را در این رهگذر می شناسند و رفتارهای خود را براساس الگوهای برگرفته از کتاب، مجله، فیلم، ماهواره، اینترنت و. سامان می دهند. رسانه های جمعی واسطه شناخت ما از جهان پیرامون هستند و یک مدل ارتباطی و اجتماعی طراحی شده را به عنوان تجربه و شناخت در مقابل مخاطب قرار می دهند. در واقع ساختار نگرش افراد نسبت به پدیده ها تا حد زیادی ناشی از ارزشی است که رسانه ها به آن پدیده می دهند. رسانه ها زمینه شکل گیری معنی را فراهم می سازند و افکار عمومی اغلب از رخدادها تصویری در ذهن دارند که ساخت رسانه هاست، در واقع رسانه ها دنیای اطراف را برای مخاطبان بازنمایی می کنند. مفهوم بازنمایی در مطالعات رسانه ای جنبه محوری دارد. این مفهوم با تلاش هایی که برای ترسیم واقعیت صورت می گیرد، رابطه تنگاتنگ دارد. بازنمایی را «تولید معنا از طریق چارچوب های مفهومی و زبان» تعریف می کنند. جریان مداوم و مکرر بازنمایی رسانه ها از جهان واقع، به طرز قوی بر ادراکات و کنش های مخاطبان تأثیر می گذارد زیرا فرض بر این است که این بازنمایی ها عین واقعیت است (مهدی زاده، 1384 : 127-126). افلاطون معتقد است که بازنمایی جهانی از توهمات بوجود می آورد که از «امر واقع» فاصله دارد. برخلاف افلاطون، ارسطو به بازنمایی به عنوان واسطه یا کانالی می نگرد که انسان از طریق آن به «امر واقع» نزدیک می شود.رسانهها با بازنمایی جهان پیرامون، بر شناخت و درک عموم تأثیر گذاشته و در نتیجه سبب تحول در ساخت اجتماعی واقعیت میشوند. بازنمایی نه انعکاس و بازتاب معنای پدیده ها در جهان خارج ، که تولید و ساخت معنا براساس چارچوبهای مفهومی و گفتمانی است ( مهدی زاده ، 1387: 10 (.
بازنمایی در رسانه ها بر طرز تفکرات، علائق و ایدئولوژی تاثیر گذار است. از طریق رسانه همه ما می آموزیم که در شرایط معین چگونه باید رفتار کرد و هر نقش یا منزلت اجتماعی چه انتظارات و توقعاتی با خود به همراه می آورد. بنابراین، رسانه ها مستمراً و پیشاپیش تجربه واقعی، تصاویری از زندگی و مدل هایی از رفتار عرضه می کنند (کوایل، 1382 : 394).
امروزه تلویزیون به عنوان یکی از ارکان اساسی در خانواده مطرح است و خانواده ها بیشتر وقتشان را در کنار این رسانه می گذرانند و بر اساس آمار بیشترین مخاطب آن در حال حاضر کودکان و نوجوانان هستند که به علت فراغت بیشتر و مسئولیت های کمتر در زندگی، امکان استفاده از این رسانه ها بیش از بزرگسالان دارند و به همین دلیل نیز این رسانه نقش مهمی را در ایجاد الگوی ذهنی، رفتاری و ارتباطی کودکان ایفا می کند.
تلویزیون رسانه ایست که به صورت تدریجی اثرات خود را بر روی بینندگان باقی گذارد . تلویزیون رسانه ای است که همه ی قوای ادراکی انسان (عقل، خیال و وهم) را تحت تأثیر قرار می دهد و یکی از ویژگی های مهم و متمایز کننده ی تلویزیون کیفیت و جذابیت آن است که این ویژگی، جزء جدا ناشدنی این رسانه است، همچنین تلویزیون تصاویرى پویا به شکل نمادین، همراه با زبان و صدا و موسیقى منتقل مى کند از این رو، کلیه شرایط لازم براى توجه و جذب در این رسانه فراهم آمده است و این ویژگى تلویزیون را به قدرتمندترین رسانه جمعى از سایر رسانه ها متمایز مى کند (شرام و دیگران ، 1377: 211).
تلویزیون ثابت کرده است که وسیله ارتباطی نیرومندی است که با تکیه بر توانمندیها خود تاثیرات فراوانی بر مخاطبانش دارد و این توانایی را دارد که دانش آنان را در زمینههای مختلف افزایش دهد. بدون شک تلویزیون رسانهای گیرا و جذاب است و به آسانی بینندگان را به خود جلب می کند و نیازی نیست بیننده حتما با سواد باشد تا پیام آن را درک کند، به دلیل سهولت دسترسی و جذابیت بصری تاثیرپذیری کودکان و نوجوانان از تلویزیون بسیار بالا است و این رسانه نقشی ماندگار در روح و روان و رفتارهای آینده آنان باقی میگذارد. کودکان از طریق تلویزیون، درباره ی خود، زندگی خود، چگونگی رفتار در شرایط گوناگون و چگونگی برخورد با مشکلات خانوادگی و شخصی، چیزهای زیادی می آموزند و این اجتماعی شدن از طریق تلویزیون با توجه به ویژگی های تلویزیون و کودک، از هر چیزی نافذتر است. کودکان ما امروزه در کنار تربیت خانوادگی، تربیت مدرسه ای، از تربیت رسانه ای نیز برخوردارند، تا آن جا که مارگارت مید[1] روزی از تلویزیون به عنوان “نیمه دوم والدین” یاد می کند و بدون شک منظور او از این تعبیر، این نکته بوده است که کودکان ما امروز، اوقات به مراتب بیشتری را در مقابل تلویزیون می گذرانند تا با والدینشان (پستمن ،1378: 298 ) . با توجه به اینکه کودکان امروزه بیشتر در معرض تماشای برنامه های تلویزیون به ویژه برنامه های حوزه کودک قرار دارند بیشتر هم از تلویزیون یاد می گیرند و این قدرت رسانه می باشد که لازم است در جهت توانمندکردن کودکان از آن استفاده برد چرا که امروزه نیازهای زندگی، تغییرات سریع اجتماعی، فرهنگی، تغییر ساختار خانواده، شبکه گسترده و پیچیده ارتباطات انسانی و تنوع، گستردگی و هجوم منابع اطلاعاتی انسانها را با چالشها، استرسها و فشارهای متعددی روبهرو کرده است که مقابله مؤثر با آنها نیازمند توانمندیهای روانی- اجتماعی است. فقدان مهارتها و تواناییهای عاطفی، روانی و اجتماعی افراد را در مواجهه با مسائل و مشکلات، آسیبپذیر کرده و آنها را در معرض انواع اختلالات روانی، اجتماعی و رفتاری قرار میدهد. در سال 1993 آموزش مهارتهای زندگی از سوی سازمان ملل متحد به کشورهای عضو بهطور جدی توصیه شد.مهارتهای زندگی تواناییهایی هستند که به ما کمک میکنند تا در موقعیتهای مختلف، عاقلانه و صحیح رفتار کنیم، به طوری که آرامش داشته باشیم، لذت ببریم و در عین حال با دیگران ارتباط سازگارانه و مفیدی را برقرار کنیم و بدون توسل به خشونت یا خودخوری بتوانیم مسائل پیشآمده را حل کنیم و ضمن کسب موفقیت در زندگی احساس شادمانی داشته باشیم. مهارت های زندگی به دنبال اهدافی می باشدکه برای داشتن زندگی مناسب و همراه با آرامش لازم می باشد: بخشی از اهداف مهارتهای زندگی عبارت است از:
– تقویت اعتماد به نفس
– تقویت روحیه مشارکت و همکاری
– رشد و تقویت عواطف انسانی
– ایجاد روحیه مقاومت در برابر تبلیغات مسموم
– کمک به شناسایی و بیان احساسات
– تأمین سلامت جسمی و بهداشت روانی
– تقویت مهارتهای ارتباطی