در این مطالعه،یافتهها نشان داد که استرس ادراک شده نقش بسیار مهمی در رشد و نگهداری علائم بیماری آسم بازی می کند.علاوه بر این خود کارآمدی و گرایش به کانون کنترل بیرونی (شانس) بطور معناداری با کاهش کنترل علائم آسم مرتبط است.
فهرست مطالب
فصل اول: کلیات پژوهش 8
1-1. مقدمه 9
1-2. بیان مسئله 10
1-3. اهمیت و ضرورت 14
1-4. اهداف پژوهش 15
1-4-1. اهداف کلی 15
1-4-2. اهداف اختصاصی 15
1-4-3. اهداف کاربردی 15
1-5. سوالات و فرضیه های پژوهش 16
1-5-1. سوالات پژوهش 16
1-5-2. فرضیه های پژوهش 16
1-6. متغیرهای پژوهش 16
1-6-1. متغیرهای پیشبین 16
1-6-2. متغیرهای ملاک 17
1-7. تعاریف مفهومی و عملیاتی متغیرها 17
1-7-1. تعاریف مفهومی 17
1-7-2. تعاریف عملیاتی 18
فصل دوم: ادبیات و پیشینه پژوهش 19
2-1. آسم چیست؟ 20
2-2. شیوع 20
2-3. اتیولوژی 22
2-4. آتوپی 22
2-5. آسم ذاتی 23
2-7. ملاحظات ژنتیکی 23
2-8. فاکتورهای محیطی 24
2-8-1. فرضیه بهداشت 25
2-8-2 رژیم غذایی 25
2-8-3. آلودگی هوا 26
2-8-4. آلرژنها 26
2-8-5. مواجهه شغلی 27
2-8-6. سایر عوامل 27
2-9. محرکهای آسم 27
2-9-1. آلرژنها 28
2-9-2. عفونتهای ویروسی 28
2-9-3. عوامل دارویی 29
2-9-4. ورزش 29
2-9-5. عوامل فیزیکی 30
2-9-6. غذا 30
2-9-7. عوامل شغلی 30
2-9-8. عوامل هورمونی 31
2-9-9. ریفلاکس معدی مروی 31
2-9-10. استرس 31
2-10. پاتوفیزیولوژی 32
2-10-1. افزایش پاسخدهی مجاری هوایی 32
2-11. ویژگیهای بالینی و تشخیصی 33
2-11-1. تشخیص 33
2-11-2. آسم شدید حاد 34
2-11-3. ویژگیهای بالینی 34
2-11-4. آسم مقاوم 34
2-11-5. مکانیسمها 35
2-12. عوامل روانشناختی در آسم شدید 35
2-13. استرس 37
2-14. نظریه استرس 38
2-15. عوامل مؤثر در تشدید فشارروانی 40
2-16. پیامدهای استرس بر سلامت 41
2-16-1. بیماریهای ناشی از استرس 41
2-17. رویکردهای نظری در قلمرو استرس 42
2-17-1. رویکرد تبادلی 42
2-17-2. رویکرد شناختی 43
2-17-3. رویکرد رفتارنگری 44
2-17-4. رویکرد روانکاوی 45
2-17-5. رویکرد پزشکی روان-تنی: فلاندر-دنبا (1943) وآلکساندر (1950) 45
2-17-6. رویکرد آمریکایی 47
2-17-7. رویکرد فرانسوی انستیتوی روانتنی پاریس 47
2-18. پاسخ به استرس 49
2-19. واکنش روانی به استرس 50
2-20. نشانگان عمومی انطباق 50
2-21. پاسخ نوروترانسمیتری (عصب-رسانهای) به استرس 52
2-22. پاسخ اندوکرین به استرس 53
2-23. پاسخ ایمنی به استرس 54
2-24. فراز و نشیبهای زندگی 54
2-25. استرس اختصاصی و غیراختصاصی 55
2-26. دستگاه تنفسی 56
2-26-1. آسم 57
2-27. مواجهه با استرس و بروز و تشدید بیماری آسم 58
2-28. کانون کنترل سلامت 59
2-28-1. تعریف کانون کنترل سلامت 59
2-28-2. نظریه کانون کنترل راتر 61
2-28-3. نظریه اسناد 62
2-29. کانون کنترل درونی در رفتارهای بهداشتی 67
2-30. استرس-کانون کنترل و بیماریها 68
2-31. حساسیت فرهنگیMHLC 69
2-32. خودکارآمدی 70
2-32-1. نظریه شناختی اجتماعی آلبرت بندورا 70
2-33. دیدگاه عاملی از شخصیت 73
2-33-1. عاملیت انسانی 73
2-33-2. عاملیت انسانی و مشخص نمودن اهداف 74
2-33-3. عاملیت انسانی و نتایج مورد انتظار 76
2-34. خودکارآمدی 76
2-34-1. ماهیت و ساختار خودکارآمدی 77
2-34-2. منابع اطلاعات خودکارآمدی 80
2-34-3. سیستم چندبعدی خودکارآمدی 84
2-34-4. تأثیر باورهای خودکارآمدی 86
2-34-5. تفاوت باورهای خودکارآمدی با دیگر باورهای خود 87
2-34-6. خودکارآمدی در بیماری آسم 89
فصل سوم: روششناسی پژوهش 90
3-1. مقدمه 91
3-2. طرح پژوهش و نوع مطالعه 91
3-3. جامعه،نمونه آماری و روش نمونه گیری 91
3-3-1. روش نمونه گیری 91
3-3-2. حجم نمونه 92
3-4. ابزارهای پژوهش 92
3-4-1. پرسشنامه جمعیت شناختی 93
3-4-2. مقیاس استرس ادراک شده کوهن(PSS-14) 93
3-4-3. پرسشنامه کانون کنترل سلامت چند وجهی(MHLC) 94
3-4-4. پرسشنامه خودکارآمدی آسم(ASES) 95
3-4-5. آزمون کنترل آسم(ACT) 96
3-5. روش اجرای پژوهش 97
3-7. ملاحظات اخلاقی 98
فصل چهارم: تجزیه و تحلیل داده ها 100
4-1. مقدمه 101
4-2. بررسی فرضیه های پژوهش 104
4-2-1. فرضیهی اول پژوهش: 104
4-2-2. فرضیهی دوم پژوهش: 104
4-2-3. فرضیهی سوم پژوهش: 104
4-2-4. فرضیهی چهارم پژوهش: 105
4-4. سوال پژوهش 106
4-5. یافته های دیگر پژوهش 107
4-5-1. ارتباط بین سن و میزان کنترل علائم آسم 107
4-5-2. تفاوت جنسیتی در کنترل علائم آسم 108
4-5-3. تفاوت مقاطع تحصیلی در کنترل علائم آسم 109
4-5-4. تفاوت مشاغل در کنترل علائم آسم 110
4-5-5 تفاوت گروه های کنترل آسم از لحاظ خودکارآمدی 111
4-5-6. تفاوت گروه های کنترل آسم از لحاظ استرس 113
4-5-7. نقش میانجی متغیر استرس در تأثیر متغیر خودکارآمدی و کانون کنترل سلامت در پیش بینی کنترل علائم آسم 114
فصل پنجم:بحث و نتیجه گیری 118
5-1. مقدمه 119
5-2. بحث و نتیجه گیری 119
5-2-1. سوال پژوهش: 119
5-2-2. فرضیه اول پژوهش: 119
5-2-3. فرضیه دوم پژوهش: 122
5-2-4. فرضیه سوم پژوهش: 122
5-2-5. فرضیه چهارم پژوهش: 126
5-3. یافته های دیگر پژوهش 129
5-3-1. تفاوت جنسیتی در کنترل علائم آسم 129
5-3-2. نقش استرس ادراک شده به عنوان متغیر میانجی در رابطه ابعاد کانون کنترل سلامت و خودکارآمدی با کنترل علائم آسم 131
5-4. محدودیتهای پژوهش 134
5-5. پیشنهادات 134
منابع 136
پیوستها 151
مقدمه
آسم یکی از مشکلات سلامتی جهانی است که تمام گروههای سنی را تحت تأثیر قرار میدهد و شیوع آن در بسیاری از جوامع در حال افزایش است. اگرچه در بعضی جوامع ما شاهد کاهش موارد بستری و مرگومیر ناشی از بیماری آسم هستیم،آسم همچنان بار مسئولیت غیرقابل قبولی را در سیستم مراقبت سلامتی، و در جامعه از طریق از دست دادن تولید در مکان کار،و بخصوص برای آسم کودکان در هم شکستن خانواده تحمیل می کند.
آسم یکی از رایجترین بیماریهای مزمن است که از طریق مراقبتهای کلینیکی ابتدایی درمان میشود. و بطور تخمینی بالای 300 میلیون نفر در جهان را تحت تأثیر قرار میدهد. این یک بیماری چندوجهی و پیچیده است که سلامتی را از بسیاری از راهها تحت تأثیر قرار میدهد. اگرچه در کوششهای کلینیکی،درمانهای دارویی مدرن ظرفیت دستیابی به سطوح بالای کنترل را برای بیشتر بیماران دارند اما بررسیهای مکرر نشان دادند که کنترل ضعیف همچنان در تمرینات کلینیکی باقی میمانند. یک تحقیق اروپایی اخیر گزارش داد که بیش از نیمی از بیماران مرتبط با درمان آسم کنترل ناکافی علائم دارند. ممکن است دلایل متعددی برای کنترل ضعیف علائم آسم وجود داشته باشد،این دلایل به بیمار،درمانگر و روابط بین آنها مرتبط است. عوامل مرتبط با بیمار با نتایج ضعیف شامل همبودی با شرایط گوناگون شامل اضطراب و افسردگی است و عوامل رفتاری مرتبط با مشکلات روانی مانند مهارتهای خود مدیریتی ضعیف میباشد. در بررسیها گزارش شده است که شرایط روانی مانند اضطراب و افسردگی در بیماران مبتلا به آسم رایج است و ممکن است با کنترل ضعیف آسم مرتبط باشد. بیماری آسم ارتباط طولانی با کاهش عملکرد روانی دارد. طبق اظهارات اوسلر[1]در قرن نوزدهم در تعداد زیادی ازبیماران آسم عناصر اختلال عصبی جدی وجود دارد. اگرچه کلینیسینهای ماهر در طول ارزیابی بیماری آسم نیازهای روانشناختی بیمارانشان را تشخیص می دهند اما ارزیابیهای روزمره از بهزیستی هیجانی و روانی در مراقبتهای پایهای آسم بصورت استاندارد وجود ندارد (توماس[2] و همکاران،2011).
1-2.بیان مسئله
آسم یکی از نشانگان مزمن تنفسی است که منجر به التهاب، تحریکپذیری و اسپاسم راههای هوایی ریه میشود. آسم برونشیال از لحاظ بالینی با حملات قطع تنفس همراه با خس خس سینه در نتیجه انسداد برگشتپذیر راههای هوایی مشخص میشود. این بیماری یک مشکل عمده بهداشتی در اغلب نقاط دنیاست که هنوز تشخیص و معالجه آن معضل بهداشتی است و سالانه تعداد زیادی از مبتلایان به آسم جان خود را از دست می دهند(اسماعیلی و همکاران 1392).
از جمله مهمترین عوامل ابتلای به این بیماری میتوان به عوامل ژنتیکی،آلرژنها،عفونتها و عوامل روانشناختی اشاره کرد. در چهارمین ویرایش تجدید نظر شده راهنمای آماری و تشخیصی اختلالات روانی آسم به عنوان یکی از بیماریهای روانتنی که از عوامل روانشناختی اثر میپذیرد، طبقه بندی شده است. در حقیقت ارتباط میان آسم و عوامل روانشناختی چندین قرن است که مورد توجه قرار گرفته است. یک دیدگاه رایج در مورد بیماری آسم به این صورت مطرح شده است که آسم یک بیماری متشکل از سه بعد جسمانی،روانی و اجتماعی است. یافته های عینی فراوانی وجود دارد که نشان میدهد عوامل روانشناختی با آمادگی ابتلا به آسم تداخل نموده و باعث بهبود یا تشدید فرآیند بیماری آسم میشود. پژوهشگران اظهار داشتند مشکلات روانشناختی در بسیاری از بیماران به عنوان یکی از عوامل محرک نشانهها و علائم آسم میباشد. از جمله مهمترین این عوامل میتوان به استرس،افسردگی،اضطراب،انزوای اجتماعی،مشکلات عاطفی،مشکلات جسمانی و خانوادگی اشاره کرد.
عوامل روانی از راههای گوناگونی میتوانند وضعیت علائم و نشانه های بیماری را تغییر دهند. برخی بیماران توجه بیشتری به علائمشان دارند وبرخی دیگر نیز از دیدن علائم بیماری خود مضطرب میشوند. بعضی بیماران به علت بروز علائم آسم احساس، اضطراب گیجی و سردرگمی می کنند. و عدهای دیگر نیز وقتی به علائم توجه می کنند احساس شکست کرده یا عصبانی میشوند. در هر صورت تشخیص این بیماری ممکن است میزان آمادگی مبتلایان به آن را تغییر دهد. زیرا مشکلات ایجاد شده برای بیماران آسمی نه تنها به بیماری و علائم آسم بلکه به سایر عوامل روانی نیز بستگی دارد. (فاطمه رضایی و همکاران 1390).
استرسهای روانشناختی میتوانند در پاسخ به محرکها و آلرژنها در تحریک راههای هوایی تأثیر بگذارند. اما اهمیت استرس به عنوان نقش سبب شناختی در حملههای تنفسی بزرگسالان نا واضح است. استرس بطور قوی بر شیوع (ان. اچ راد[3] و همکاران،2012) و بستری افراد مبتلا به آسم رابطه دارد.
استرسهای هیجانی به عنوان یک راهانداز مهم بیماری آسم برای سالهها مطرح شده است. از طریق مکانیسمهایی که استرس ممکن است باقیمانده ناچیز بیماری آسم را تشدید کند. همبودی و رابطه آسم- استرس ممکن است از طریق راههای شناختی- رفتاری، مانند کاهش خودکارآمدی بیماری آسم و مختل کردن مراقبت از خود، یا از طریق افزایش آثار فیزیولوژیکی مستقیم استرس بر روی فعالیت سیستم عصبی خودکار (پاراسمپاتیک) رخ دهد. هیچ مطالعهای در زمینه چگونگی اثرات متقابل این دو مکانیسم در جهت کمک به گرفتگی راههای هوائی در طول استرسهای هیجانی در زندگی روزمره انجام نشده است.
مفهوم خود کارآمدی در واقع اشاره بهاعتماد شخص در توانایی انجام دادن رفتارهای خاص در موقعیتهای خاص است. خودکارآمدی به معنی اعتمادی است که شخص به خود دارد که رفتاری خاص را با موفقیت اجرا کند و انتظار نتایج حاصل از آن را داشته باشد و پیش نیاز مهم رفتار محسوب میشود. چرا که به عنوان بخش مستقلی از مهارتهای اساسی فرد عمل مینماید.به باور بندورا میتوان از طریق ایجاد زمینه مناسب در جهت کسب مهارتها و دانش مورد نیاز و حصول موفقیت در آن،خودکارآمدی و توانمندی شخص را افزایش داد.
خودکارآمدی روی انگیزه فرد اثر گذاشته و فرد را به تلاش و مداومت در رفتار وامیدارد. خودکارآمدی درک شده در واقع اعتقادات مردم در زمینه تواناییهایشان برای عمل کردن در زمینههایی است که به آنها قدرت کنترل وقایعی که زندگیشان را متأثر میسازد؛میدهد. لذا در روند درمان بیماریهای مزمن،بالا بردن خودکارآمدی اهمیت زیادی دارد.
در مطالعه گیسبرز و همکاران زنان مبتلا به بیماری آسم دارای خودکارآمدی بالا،در شیردهی موفقتر بودند (منیژه اسماعیلی و همکاران 1390).
خود کارآمدی پایین بیماران مبتلا به آسم با کارکرد بد ریوی و کیفیت پایین زندگی در ارتباط است. در حالیکه خودکارآمدی پایین با کارکرد ضعیف ریوی،آسم شدید و