چکیده
تاثیر 8 هفته تمرین ایروبیک و پیلاتس بر بهبود عملکرد شناختی کودکان دارای اختلال یادگیری
به وسیله:
مریم مسعودی
سابقه و هدف: اختلال یادگیری از چالش برانگیزترین اختلالات در زمینه ی روان شناسی و آموزش و پرورش است. یکی از ویژگی های مهم کودکان دارای اختلال یادگیری، اختلال درکارکردهای حافظه است. هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر تمرینات ایروبیک و پبلاتس بر بهبود عملکرد شناختی دانش آموزان دختر مقطع ابتدایی مبتلا به اختلال یادگیری بود.
مواد و روش ها: ابتدا از طریق مصاحبه با کودک و والدین، بررسی پیشینه، و اجرای آزمون وکسلر، اختلال یادگیری در این افراد تایید شد. کودکان شرکت کننده هیچ گونه بیماری خاص دیگری نظیر صرع نداشتند. جامعه ی آماری در این پژوهش 45 نفر از دانش آموزان دختر 8 سال مبتلا به اختلال یادگیری شهرستان سرایان در سال تحصیلی 1393-1392 بوده که در پژوهش حاضر به صورت تمام شماری به عنوان نمونه در نظر گرفته شدند. در ادامه تمامی افراد به طور تصادفی به 2 گروه تجربی (ایروبیک و پیلاتس) و یک گروه کنترل تقسیم بندی گردیدند ( هر گروه 15 نفر ). سپس گروه های آزمایش به مدت 8 هفته تحت تاثیر متغیر های مستقل (پروتکل تمرینی ایروبیک و پیلاتس) قرار گرفتند. پس از اتمام دوره تمرینات فرآیند ارزیابی های پس آزمون برای هر سه گروه اجرا شد و نتایج حاصل از پیش آزمون و پس آزمون کنترل و مورد تجزیه و تحلیل آماری با بهره گرفتن از روش توصیفی و تحلیل کوواریانس با کمک spss نسخه 18 قرار گرفت.
نتایج: 8 هفته تمرینات ایروبیک و پیلاتس بر بهبود عملکرد شناختی کودکان دارای اختلال یادگیری در گروه مداخله با ایروبیک و پیلاتس نسبت به گروه کنترل تاثیر معنی داری داشت(05/ 0< p). نتایج نیز نشان میدهد که تفاوت معناداری در مقایسه دو گروه مداخله با پیلاتس و ایروبیک وجود ندارد.
نتیجه گیری: به نظر می رسد تمرینات ایروبیک و پیلاتس می تواند به عنوان یک روش غیر تهاجمی و غیر دارویی تأثیر مثبتی بر بهبود عملکرد شناختی کودکان دارای اختلال یادگیری داشته باشد.
واژگان کلیدی: تمرینات ایروبیک، تمرینات پیلاتس، اختلال یادگیری، عملکرد شناختی
فهرست مطالب
عنوان صفحه
فصل اول:کلیات تحقیق. 1
مقدمه. 2
1-1- بیان مسئله. 4
1-2-اهمیت و ضرورت تحقیق. 6
1-3-اهداف تحقیق. 8
1-3-1-هدف اصلی. 8
1-3-2-اهداف فرعی. 8
1-4-فرضیه های تحقیق. 8
1-5-متغییرهای تحقیق. 9
1-5-1-متغییرهای مستقل. 9
1-5-2-متغییرهای وابسته 9
1-5-3-متغییرهای کنترل 9
1-6-قلمرو تحقیق. 10
1-6-1-قلمرو مکانی. 10
1-6-2-قلمرو زمانی 10
1-7-محدودیت ها. 11
1-8-تعریف مفاهیم و اصطلاحات تحقیق 11
1-8-1-تعریف مفهومی 11
1-8-2-تعریف عملیاتی 13
فصل دوم: مبانی نظری و پیشینه تحقیق. 15
مقدمه 16
2-1-مبانی نظری تحقیق 17
2-1-1مفهوم اختلال یادگیری. 17
2-1-2-مفهوم عملکرد شناختی 19
2-1-3-مفهوم ایروبیک. 20
2-1-4-مفهوم پیلاتس 21
2-2-مروری بر تحقیقات انجام شده در داخل کشور 23
2-2-1-تحقیقات در مورد تعامل ورزش ایروبیک با عوامل شناختی. 23
2-2-2-تحقیقات در مورد تعامل ورزش پیلاتس با عوامل شناختی. 26
2-3-مروری بر تحقیقات انجام شده در خارج از کشور 26
2-3-1-تحقیقات در مورد تعامل ورزش ایروبیک با عوامل شناختی. 26
2-3-2-تحقیقات در مورد تعامل ورزش پیلاتس با عوامل شناختی 28
2-4-جمع بندی 29
فصل سوم: روش تحقیق. 30
مقدمه 31
3-1- روش تحقیق. 32
3-2- جامعه و نمونه تحقیق . 32
3-3- ابزار گردآوری اطلاعات . 33
3-4- روایی و اعتبار ابزار پژوهش. 34
3-5- روند اجرای برنامه تمرین. 35
3-6- تجزیه و تحلیل اطلاعات 37
فصل چهارم: یافته های تحقیق 38
مقدمه 39
4-1-توصیف ویژگی های جمعیت شناختی آزمودنی ها 40
4-2-شاخص های توصیفی 41
4-3-آزمون و تجزیه و تحلیل فرضیه ها. 43
4-3-1-فرضیه اول. 45
4-3-2-فرضیه دوم 48
4-3-3-فرضیه سوم. 52
فصل پنجم:تجزیه و تحلیل یافته های تحقیق 54
مقدمه 55
5-1-بحث و تفسیر نتایج 56
5-2-نتیجه گیری کلی 63
5-3-پیشنهادات کاربردی. 64
5-4-پیشنهادات پژوهشی. 64
منابع و مواخذ 65
پیوست 73
فهرست جداول
عنوان صفحه
جدول 4-1میانگین و انحراف معیار قد، وزن و شاخص توده بدنی (BMI) دانش آموزان دارای اختلال یادگیری 40
جدول 4-2 شاخص های توصیفی نمرات کل هوشبهر و مولفه های آن در مرحله پیش آزمون و پس آزمون گروه های
آزمایش و کنترل . 42
جدول4-3 نتایج آزمون تحلیل واریانس یک راهه مقایسه نمرات آزمودنی ها در پیش آزمون 43
جدول 4 – 4 نتایج آزمون کولموگروف اسمیرنوف برای نرمال بودن توزیع 44
جدول 4-5 نتایج آزمون آزمون لون برای سنجش برابری واریانس های متغیر وابسته. 44
جدول 4-6 نتایج توصیفی تفاضل نمرات هوشبهر کل و خرده آزمون های آن در گـروه های مداخـله ی با ایروبیک و
کنترل در پیش آزمون و پس آزمون 45
جدول 4-7 آزمون مانوا برای مقایسه متغیرهای وابسته در گروه ایروبیک و کنترل. 46
جدول 4-8 نتایج آزمون تک متغیری در متغیر هوشبهر و مولفه های آن 47
جدول4-9 نتایج توصیفی هوشبهر کل و خرده آزمون های آن در گروه های مداخله ی با پیلاتس و کنترل 49
جدول 4-10 آزمون مانوا برای مقایسه متغیرهای وابسته در گروه پیلاتس و کنترل. 50
جدول 4-11 نتایج آزمون تک متغیری در متغیر هوشبهر و مولفه های آن. 51
جدول4-12 شاخص های توصیفی تفاضل پس آزمون و پیش آزمون نمره هوشبهر و مولفه های آن در گروه ایروبیک
و پیلاتس 52
جدول 4-13 آزمون مانوا برای مقایسه متغیرهای وابسته در گروه پیلاتس و ایروبیک 53
فهرست نمودار ها
عنوان صفحه
نمودار 4-1 فراوانی نمرات هوشبهر کل و خرده آزمون های آن در پیش آزمون و پس آزمون. 42
فصل اول
کلیات تحقیق
مقدمه
در گستره ی حیات فردی و اجتماعی انسان، مطالب بی شماری با طرق مختلف برای یادگیری وجود دارند. یادگیری را به جرأت می توان بنیاد ی ترین فرآیندی دانست که در نتیجه ی آن، موجودی ناتوان و درمانده در طی تعامل با رشد جسمی، به فرد تحول یافته ای تبدیل می شود که توانایی های شناختی و قدرت اندیشه ی وی حد و مرز نمی شناسد. یکی از مواردی که روی فرآیند یادگیری اثر می گذارد و به تبع آن استعدادها، علایق، نگرش ها، آموزش، کارآیی و به طور کلی شخصیت فرد تحت تأثیر آن قرار می گیرد، اختلالات یادگیری[1] است (32).
اصطلاح اختلال یادگیری در سال 1962 و 1963 توسط ساموئل کرک[2] ارائه شد. او این اصطلاح را برای کودکانی که در تحول یادگیری خواندن، نوشتن و محاسبات ریاضی پیشرفت ناچیزی داشتند به کار برد، و اختلال یادگیری را وارد حوزه برنامه آموزش های ویژه کرد (13). طبق راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی [3](DSM-IV) اختلالات یادگیری زمانی تشخیص داده می شوند که پیشرفت در آزمون های استاندارد شده برای خواندن، ریاضیات یا بیان نوشتاری به طور قابل ملاحظه زیر حد مورد انتظار برحسب سن، تحصیلات و سطح هوشی باشد (57). معمولا این دانش آموزان از هوش متوسط یا بالاتر برخوردارند، و علی رغم قرار داشتن در محیط آموزشی مناسب و نیز فقدان ضایعات بیولوژیکی بارز و عدم مشکلات اجتماعی و روانی حاد، قادر به یادگیری در زمینه های خاصی (خواندن، نوشتن،محاسبه) نمی باشند (55).
عملکرد شناختی مجموعه فرآیندهای ذهنی است که از طریق آن ها اطلاعات را به دست می آوریم، ذخیره و هنگام نیاز، بازیابی می کنیم (8). پژوهش ها نشان داده اند که ، تفاوت های زیادی در عملکردهای شناختی بین افراد سالم و افراد مبتلا به اختلالات یادگیری وجود داد ( 28). به نظر می رسد که اختلالات یادگیری، احتمالا معلول عملکرد بد یک یا چند قسمت از سیستم اعصاب مرکزی باشد. تانر[4] توضیح داده است که هرگاه عملکرد علمی یک دانش آموز نسبت به سطحی پیش بینی شده که از طریق ارزیابی قابلیت دانش آموز احراز شده است، به طور معنی داری پایین تر قرار گیرد، علت آن به عملکرد بد سیستم اعصاب مرکزی مربوط می شود (40). به علت این که مخچه در ارتباط با قسمت تحتانى و ریشه ی مغز است، نه تنها وظایف حرکتی و انتقالی ، بلکه وظایف ذهنی و حسی را نیز بر عهده دارد. زمانی که با کودکان حرکات ورزشی کار شود، سود حاصل از آن ، به یادگیری سایر مهارت ها انتقال می یابد. این کار بدون نیاز به هوشیاری و به طور خودکار اتفاق می افتد ( 11).
همان طور که توسط مراکز کنترل و پیشگیری بیماری ها [5] اشاره شد، فعالیت بدنی می تواند فیزیولوژی مغز را با افزایش رشد مویرگ های مغزی، جریان خون، اکسیژن، تولید و رشد سلول های عصبی در هیپوکامپ (مرکز یادگیری و عملکردهای شناختی)، سطوح انتقال دهنده عصبی، توسعه اتصالات عصبی، تراکم شبکه عصبی و حجم بافت مغز تحت تاثیر قرار دهد. این تغییرات سبب می شود تا عملکردهای شناختی از جمله توجه ، پردازش اطلاعات، ذخیره و بازیابی اطلاعات، افزایش عاطفه مثبت ، کاهش احساس هوس و درد بهبود یابد. می توان گفت عملکرد شناختی ، و به طور خاص عملکرد اجرایی ، از طریق فعالیت بدنی هوازی افزایش می یابد (67).
بیان مساله
عنصر کلیدی برای بهره گیری از زندگی شاد و سالم، به فعالیت واداشتن مغز است. عملکرد شناختی با فعال نگه داشتن مغز، بهبود می یابد. یکی از مهم ترین روش هایی که سبب فعال نگه داشتن مغز می شود تمرین و فعالیت های ورزشی است (69). برنامه های حرکتی و بازی های هدفمند همراه با سایر فعالیت های تربیتی و پرورشی بستری مناسب برای تمرین و تکرار برخی از مفاهیم ذهنی و شناختی، در دوره دبستانی است. پژوهشگرانی مانند کفارت،[6] هارتمن،[7] جین آیرز،[8] حرکت و فعالیت را اساس یادگیری و پایه ای برای تحول ذهنی می دانند. آنان تفکیک ناپذیری نیروهای روانی و جسمانی را در به اجرا درآوردن هر گونه الگوی حرکتی آن هم در مراحل اولیه آموزش به منزلۀ یک اصل اساسی مورد تاکید قرار می دهند (25). فعالیت های ورزشی سبب تسهیل پردازش اطلاعات و بهبود بهداشت روان در کودکان می شوند (84). جالب آن که، آن بخش از مغز که حرکت را پردازش می کند، همان بخشی است که یادگیری را پردازش می کند (11). شگفت آور آن است که در مغز فقط یک مرکز حرکتی وجود ندارد .حرکت و یادگیری، کنش متقابل و دایمی دارند و در واقع، آن بخش از مغز که تقریباً در تمام یادگیری ها درگیر است؛ یعنی، مخچه، بسته به نوع نرمش بدنی، به فعالیت زیاد وا داشته می شود. بنابراین با کمی اندیشه درباره ی این سخن، چنین بر می آید که تفکر و اندیشه و به عبارتی فعالیت های ذهنی، نمی توانند از فعالیت ها و توانایی های حرکتی پایه جدا باشند (11).
ریتم[9]، خصوصا در شکل موسیقی به عنوان قسمتی از آموزش انسان ها و فرهنگ های مختلف، امری مهم تلقی می شود. در آمیختگی این حرکت های ورزشی به موسیقی و اشعار و ترانه های موزون و آهنگین، بر اثربخشی این روش در کار با کودکان می افزاید. موسیقی بر شکل پذیری و فعالیت قشر مغز تاثیر قابل توجهی دارد و از آن جا که در کودکان با اختلالات یادگیری، راه های حسی مختلفی که بخشی از آن ناشی از محدودیت های عصب شناختی است، وجود دارد؛ استفاده از موسیقی و ریتم در قالب بازی و ورزش های حرکتی موزون به طور همزمان سبب افزایش و ازدیاد شاخه های عصبی می گردد. به عبارتی، تحریک حسی طولانی مدت، باعث افزایش سیناپس های مغزی شده و در نهایت، به ادراک حسی در سطوح بالا می انجامد (19). حرکات یا تمرینات ریتمیک، یکی از روش های تمرینی مورد علاقه کودکان و به ویژه نوجوانان است. این حرکات و فعالیت ها، ذاتی هماهنگ دارند و اجرای صحیح آن ها نیازمند اجرای منظم حرکات مختلفی با توالی های مشخص است. از آن جا که این حرکات اغلب با موسیقی های شاد و به صورت دسته جمعی انجام می گیرد، افراد انگیزه بیشتری برای شرکت در آن دارند ( 43 ).
بین شناخت و موسیقی ارتباط وجود دارد، چی هو و چون [10]( 2003) حرکات ریتمیک نظام مند و منظم را در پردازش حافظه مؤثر می دانند. کولیر و لوگان[11](2000) نیز بر این باورند که عملکرد حافظه کوتاه مدت با بهره گیری از تحریکات موزون شنیداری متناوب، بهتر از زمانی است که تحریکات بینایی به کاربرده می شود. گفته می شود موسیقی از راه تصویرسازی ذهنی، تقویت حافظه را به دنبال دارد ( 45). میربها نیز به نقل قول از گاردنر[12] بیان می کند که موسیقی را می توان به عنوان یکی از عوامل سازمان دهندۀ فرآیندهای شناختی کودکان مطرح کرد ( 53). مطالعات مختلفی عملکرد شناختی و انعطاف پذیری مغز را با ورزش و فعالیت های حرکتی مرتبط می دانند. در آمیختگی این حرکت های ورزشی به موسیقی و اشعار و ترانه های موزون و آهنگین بر اثر بخشی این روش در کار با کودکان می افزاید (39).
یکی دیگر از روش های حرکت درمانی که در سال های اخیر مورد توجه متخصصین ورزشی قرار گرفته است و به طور وسیعی در حال فراگیر شدن می باشد، ورزش پیلاتس[13] است. پیلاتس در سال ۱۹۳۰، توسط ژوزف پیلاتس پایه گذاری شد. این ورزش شامل تمرین هایی است که روی پیشرفت انعطاف و قدرت در تمام اندام های بدن تمرکز دارد، بدون آن که عضلات را حجیم کند، یا آن ها را از بین ببرد. این ورزش، مجموعه ای از تمرینات تخصصی و ترکیبی از هردو عنصر جسم و ذهن است. در واقع ورزش پیلاتس یک روش مناسب برای تمرین آگاهی ذهن- بدن و کنترل حرکات وضعیتی است (33). از مزایای گسترده پیلاتس می توان افزایش قدرت عضلانی، استقامت قلبی عروقی، انعطاف پذیری، توجه و تمرکز، حس عمق، کنترل بدن و از همه مهم تر، به وجود آوردن یک اثر ذهن و بدن نام برد (80). تحقیقات نشان دادند که این شیوه تمرینی سبب افزایش ترشح سروتونین، که یکی از میانجی های عصبی مهم و اثرگذار بر عملکرد مغز است، می شود (24).
تحقیقات زیادی درباره اثر تمرینات ایروبیک و پیلاتس به صورت مجزا صورت گرفته است، ولی بر اساس یافته های محقق تحقیقی در خصوص مقایسه تاثیر این دو نوع تمرین بر عملکردهای شناختی دیده نشده است. لذا این پژوهش یافتن پاسخ سؤالات زیر را به دنبال خواهد داشت:
آیا تمرینات ایروبیک می تواند بر عملکردهای شناختی کودکان دارای اختلال یادگیری تاثیر گذار باشد؟
آیا تمرینات پیلاتس می تواند بر عملکردهای شناختی کودکان دارای اختلال یادگیری تاثیر گذار باشد؟
کدام نوع تمرین (ایروبیک یا پیلاتس) اثر بیشتری بر عملکردهای شناختی کودکان دارای اختلال یادگیری دارد؟