کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



جستجو



 



۵-۲-۸- نتیجه‌گیری از اولویت بندی استفاده اعضای هیأت علمی از دیگر رسانه‌های اجتماعی در امر تحقیق و پژوهش ۱۱۵
۵-۳- پیشنهادها ۱۱۶
۵-۳-۱- پیشنهادهای تحقیق ۱۱۶
۵-۳-۲- مدل پیشنهادی تحقیق ۱۱۸
۵-۳-۳- پیشنهادهایی برای تحقیقات آتی ۱۱۹
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

پیوست ها
پیوست الف: پرسشنامه
پیوست ب: معرفی دانشگاه تهران و دانشگاه علم و فرهنگ
پیوست ج: خروجی‌های نرم‌افزار spss
فهرست جداول
عنوان صفحه
جدول ۳-۱- ارزش‌دهی طیف لیکرت در پرسشنامه عملکرد ۷۷
جدول۳-۲- ارزش‌دهی طیف لیکرت در پرسشنامه شبکه‌های اجتماعی علمی و پژوهشی ۷۷
جدول۳-۳- چگونگی تخصیص سوالات پرسشنامه عملکرد به مؤلفه های عملکرد ۷۷
جدول۳-۴-چگونگی تخصیص سوالات پرسشنامه شبکه‌های اجتماعی به مؤلفه های شبکه‌های اجتماعی علمی و پژوهشی مجازی ۷۸
جدول ۳-۵- مقادیر آلفای کرونباخ برای شاخصهای پژوهش ۸۰
جدول ۴- ۱- توزیع فراوانی افراد پاسخ‌دهنده از نظر دانشگاه ۸۳
جدول ۴- ۲- توزیع فراوانی افراد پاسخ‌دهنده از نظر جنسیت ۸۴
جدول ۴- ۳- توزیع فراوانی افراد پاسخ‌دهنده از نظر سن ۸۵
جدول ۴- ۴- توزیع فراوانی افراد پاسخ‌دهنده از نظر تحصیلات ۸۶
جدول ۴- ۵- توزیع فراوانی افراد پاسخ‌دهنده از نظر سابقه تدریس ۸۷
جدول ۴- ۶- توزیع فراوانی افراد پاسخ‌دهنده از نظر مرتبه ۸۸
جدول ۴- ۷- توزیع فراوانی افراد پاسخ‌دهنده از نظر دانشکده ۸۸
جدول ۴- ۸- توزیع فراوانی افراد پاسخ‌دهنده از نظر گروه آموزشی ۸۹
جدول ۴-۹- مقادیر شاخص‌های توصیفی در خصوص شاخص عملکرد(۳۱۳n=) 91
جدول ۴-۱۰- مقادیر شاخص‌های توصیفی در خصوص متغیر بهره‌گیری از شبکه‌های اجتماعی مجازی ۹۲
جدول ۴-۱۱- نتایج آزمون کولموگروف اسمیرنوف متغیرهای پژوهش ۹۴
جدول۴-۱۲- نحوه داوری میزان عددی ضریب همبستگی ۹۵
جدول۴-۱۳- نتایج آزمون همبستگی بین بهره‌گیری از شبکه‌های اجتماعی مجازی و عملکرد ۹۵
جدول۴-۱۴- نتایج آزمون همبستگی بین بهره‌گیری از شبکه‌های اجتماعی مجازی و عملکرد آموزشی ۹۷
جدول۴-۱۵- نتایج آزمون همبستگی بین بهره‌گیری از شبکه‌های اجتماعی مجازی و عملکرد پژوهشی ۹۸
جدول۴-۱۶- نتایج آزمون همبستگی بین بهره‌گیری از شبکه‌های اجتماعی مجازی و عملکرد خدماتی ۹۹
جدول ۴-۱۷- نتایج آزمون t مستقل در ارتباط با متغیرهای پژوهش با توجه به جنسیت ۱۰۱
جدول۴-۱۸- نتایج آزمون تحلیل واریانس یک طرفه در مقایسه عملکرد با توجه به سن ۱۰۲
جدول۴-۱۹- نتایج آزمون تعقیبی دانکن برای مقایسه عملکرد بین گروه های سنی ۱۰۳
جدول ۴-۲۰- نتایج آزمون تحلیل واریانس یک طرفه در مقایسه بهره‌گیری از شبکه‌های اجتماعی مجازی با توجه به سن ۱۰۴
جدول ۴-۲۱- نتایج آزمون تعقیبی دانکن برای مقایسه بهره‌گیری از شبکه‌های اجتماعی مجازی بین گروه های سنی ۱۰۴
جدول ۴-۲۲- نتایج آزمون t مستقل در ارتباط با متغیرهای پژوهش با توجه به سطح تحصیلات ۱۰۵
جدول۴-۲۳- نتایج آزمون فریدمن برای اولویت‌بندی استفاده از دیگر رسانه‌های اجتماعی در امر تحقیق و پژوهش ۱۰۷
جدول۴-۲۴- نتایج آزمون فریدمن برای اولویت‌بندی پر کاربردترین شبکه‌های اجتماعی علمی و پژوهشی ۱۰۸
فهرست اشکال
عنوان صفحه
شکل ۲-۱- فناوری‌های مرتبط با رسانه‌های اجتماعی ۱۹
شکل ۲-۲- چرخه ارتباطی و تحقیقاتی بسته، سنتی ۳۲
شکل ۲-۳- چرخه ارتباطی و تحقیقاتی باز، جدید ۳۲
شکل ۲-۴- روند تکامل خدمات اینترنتی برای محققان ۳۴

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[شنبه 1400-09-06] [ 10:41:00 ق.ظ ]




شکل (۵-۳): روش شناسایی تابع معکوس سیستم
در شناسایی سیستم با شبکه عصبی باید به نکاتی توجه کرد:
- گاهی حتی با داشتن یک تابع هزینه ساده نمی توان با اطمینان گفت که الگوریتم به سمت بهترین مدل همگرا شده است. این مشکل وقتی به وجود می آید که تابع هزینه چندین مینیمم محلی داشته باشد و پیدا کردن مینیمم اصلی کار ساده ای نباشد. برای رفع این مشکل الگوریتم های آموزشی با وزن های اولیه مختلفی تکرار می گردند.
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

- گاهی برای مدل کردن بهتر باید ساختار شبکه تغییر داده شود.الگوریتم هایی وجود دارد که می تواند انتخاب ساختار مدل را اتوماتیک انجام دهد.
- در پاره ای از مواردممکن است به نظر برسد که نمی توان یک مدل مناسب حتی باوجود انتخاب ساختار مدل بدست آورد که این موضوع ممکن است از ناکافی بودن اطلاعات سرچشمه گرفته باشد. در اینجا ممکن است پردازش اطلاعات مثل فیلتر کردن احتیاج باشد و یا اطلاعات در بعضی از نقاط کاری سیستم وجود نداشته باشد و یاخیلی کم باشد.
برای شناسایی مدل بازوی انعطاف پذیر، یک شبکه عصبی تابع پایه شعاعی وزن دار، با بهره گرفتن از رویکرد شناسایی تابع مستقیم سیستم طراحی شده است و شامل یک ورودی و دو خروجی است که به ترتیب عبارتند از: ولتاژ ورودی به موتور DC، زاویه چرخش هاب و انحراف انتهای بازوی انعطاف پذیر. در ادامه به توضیح این نوع از شبکه عصبی و روش آموزش پس انتشار خطا می پردازیم.
۵-۳-۲-۱-۱- شبکه عصبی تابع پایه شعاعی وزن دار[۵۹]
شبکه های تابع پایه شعاعی[۶۰] یکی از محبوب ترین شبکه های عصبی و رقیب اصلی شبکه عصبی پرسپترون چند لایه[۶۱] می باشد. این شبکه ها می توانند الگو هایی از شبکه عصبی تابع پایه شعاعی وزن دار باشند ]۴۸[. معماری این شبکه مطابق شکل (۵-۴) می باشد.

شکل (۵-۴) : ساختار شبکه عصبی تابع پایه شعاعی وزن دار

در شبکه عصبی تابع پایه شعاعی وزن دار، بر خلاف شبکه عصبی تابع پایه شعاعی، لایه ورودی صرفا یک لایه با انشعاب خروجی[۶۲] نیست بلکه دارای وزن های قابل تنظیم می باشد. لایه دوم یا لایه پنهان، فاصله ورودی های وزن دار شده را از مرکز دسته هر گره، به صورت غیر خطی محاسبه می کند یعنی اگر نزدیک مرکز دسته باشد مقدار آن یک است و اگر دورتر باشد، این مقدار به شدت کاهش می یابد. متداول ترین تابع شعاعی تابع گوسین است:
(۵-۲۴)
که  ، فاصله ورودی وزن دار از مرکز دسته j-ام و  ، انحراف معیار دسته j-ام است.  از رابطه (۵-۲۵) محاسبه می شود:
(۵-۲۵)
که در آن  مرکز دسته است.
(۵-۲۶)
۵-۳-۲-۱-۲- آموزش شبکه تابع شعاعی با روش پس انتشار خطا[۶۳]
برای آموزش وزن لایه خروجی از روش گرادیان نزولی استفاده شده و تابع هدف به صورت زیر تعریف می شود:
(۵-۲۷)
که در آن  طبق رابطه (۵-۲۸) تعریف شده است.
(۵-۲۸)
، خروجی i-ام شناساگر و  نیز خروجی i-ام مدل تحت شناسایی می باشد.
(۵-۲۹)
(۵-۳۰)
(۵-۳۱)
بنابراین قانون تنظیم وزن های لایه خروجی طبق رابطه (۵-۳۱) می باشد.
(۵-۳۲)
(۵-۳۳)
(۵-۳۴)
در طراحی شناساگر بازوی انعطاف پذیر، چند نکته اهمیت زیادی دارند. از جمله اینکه، در تعیین وزن های اولیه برای شبکه لازم است که وزن های مربوط به توابع شعاعی که مرکز دسته آنها منفی است، دارای مقدار مشابه ولی با علامت مخالف وزن های نظیر برای توابع شعاعی با مرکز دسته مثبت باشند. مشابه و مختلف العلامت بودن مقادیر باعث حفظ تقارن در عملکرد سیستم در چرخش ساعتگرد و پادساعتگرد آن می باشد.
از آنجا که تاثیر دینامیک زاویه هاب از ولتاژ ورودی به صورت مستقیم و تاثیر دینامیک انحراف انتهای بازو از آن به طور معکوس(منفی) است، بنابر این وزن های اولیه متناظر توابع شعاعی با مراکز دسته مثبت برای خروجی زاویه هاب، مثبت و برای خروجی انحراف انتهای بازو، منفی است.
از طرفی نرخ آموزش برای وزن های متناظر با خروجی انحراف انتهای بازوی انعطاف پذیر باید بزرگتر از نرخ آموزش متناظر با خروجی زاویه هاب باشد.
با در نظر گرفتن شرایط بالا، امکان شناسایی این سیستم توسط شبکه عصبی با یک ورودی و دو خروجی وجود دارد.
حال این بار، تابع حساسیت سیستم را بر اساس مدل شناسایی شده با شبکه عصبی تخمین می زنیم. خواهیم داشت:
(۵-۳۵)
که طبق روابط شبکه عصبی به دست می آید:
(۵-۳۶)
(۵-۳۷)  (۵-۳۸)
تابع حساسیت مدل شناسایی شده طبق رابطه (۵-۳۷) به دست می آید. با توجه به اینکه مدل شناسایی شده دارای دو خروجی است، تابع حساسیت تخمین زده شده مورد نظر که در (۵-۳۸) آمده است، به صورت نشان داده شده در (۵-۳۹) به دست می آید.
(۵-۳۹)
فصل ششم

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:41:00 ق.ظ ]




اما نگارنده معتقد است آنچه را صفوی تحت عنوان شفافیت و تیرگی در سطح جمله ذکر نموده است باید در سطح اصطلاح ذکر کرد زیرا یک اصطلاح، ممکن است جمله نباشد همان گونه که ملاحظه می شود در جمله ی (۲۱) که صفوی ذکر می کند خود جمله اصطلاح نیست، بلکه عبارت وعده ی سر خرمن اصطلاح محسوب می شود.
هر چند ممکن است یک اصطلاح به صورت جمله باشد. اما این امر موجب نمی شود که آن را جزو مقوله ی شفافیت و تیرگی معنایی در سطح جمله بدانیم. به عقیده ی نگارنده شفافیت و تیرگی در سطح جمله نیز وجود دارد اما زمانی مطرح می باشد که معنی اصطلاحی نداشته باشد. ودر این صورت یا جمله دارای ابهام است یا در حوزه ی کاربرد شناسی قابل طرح
می باشد.البته نگارنده بر این موضوع واقف است که ممکن است عبارتی از نظر کاربردی و درحوزه ی کاربرد شناسی، از شفافیت و به ویژه تیرگی برخوردار باشد.
نگارنده نیز به پیوستاری بودن شفافیت و تیرگی معنایی معتقد است به طوری که پیوستاری وجود دارد که یک طرف آن نهایت شفافیت و طرف دیگر، نهایت تیرگی است و در میان این دو قطب پیوستار، در جاتی از تیرگی را داریم.
نگارنده سعی بر آن دارد که از مفاهیم شاخص کامل و شاخص جزیی که کروز مطرح کرده است برای نشان دادن میزان شفافیت و تیرگی معنایی در واحدهای واژگانی بهره جوید هر چند که این معیار ناقص معیار ارجاعی بودن که افراشی به خدمت گرفته است نیست.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

همان گونه که صفوی اشاره کرد همه ی واژه های ساده به جز نام آواها جزو واژه های تیره به حساب می آیند و در پیوستار در نهایت تیرگی قرار می گیرند ودر عوض نام آواهایی مانند جیک جیک که تلفظ آنها مانند صدای مدلولشان است جزو واژه های شفاف به حساب
می آیند. البته دراین میان واژه هایی نظیر بمب، بوق، فوت نسبت به واژه های بسیط فرش یا میز شفاف تر به حساب می آیند و درمیانه ی پیوستار قرار می گیرند. پس این پیوستار در مورد واژه های بسیط چنین خواهد بود.

شفاف تیره
جیک جیک بمب فرش
جیرجیر فوت میز
خش خش بوق ساعت

۴-۱-۹- واژه های غیر بسیط
درمورد واژه های غیر بسیط آنها را به دو گروه مشتق ومرکب تقسیم می کنیم. در واژه های مشتق که از یک واژه یا تکواژ قاموسی به علاوه ی یک تکواژ دستوری (تصریفی یا اشتقاقی) تشکیل شده اگر تکواژ قاموسی درمعنی حقیقی به کار رفته باشد و تکواژ دستوری نیز به سبب زایایی در زبان مفهوم خاص خود را القا کند (به ویژه تکواژهای تصریفی) واژه ی مشتق شفاف خواهد بود زیرا پس از تجزیه ی واژه ، میتوان به معنی آن دست یافت. واژه های راننده وخریدنی از آن جهت شفاف میباشند که از تکواژ قاموسی (xar , ran) که بر معنی حقیقی خود دلالت می کنند و تکواژ دستوری البته اشتقاقی (-ande) در واژه ی اول و تکواژهای دستوری (-i) , (-an) , (-id) درواژه ی دوم که به سبب زایایی در زبان با مفهوم خاصی در آمیخته اند. تشکیل شده اند. اما اگر تکواژ قاموسی درمعنی حقیقی به کار نرفته باشد یا دارای ابهام باشد، یعنی دلالت چندگانه داشته باشد و با آن معنی ای به کار رفته باشد که دیرتر به ذهن می رسد و با تکواژ دستوری زایا و دارای معنی و مفهوم خاص خود ترکیب شده باشد این واژه ی مشتق، تیره میباشد برای نمونه واژه ای مشتق باسواد شفاف تر از بانمک است. زیرا در باسواد،سواد در مفهوم حقیقی خود به کاررفته است. و با هم که تکواژ دستوری به معنی دارای است و مجموع مفاهیم این دو تکواژ مفهوم واژه ی باسواد را به ذهن متبادر می سازد،اما نمک در واژه ی بانمک به معنی جذاب و کسی که به دل می نشیند در معنی حقیقی خود به کار نرفته است. واز حاصل جمع مفهوم با به بعنوان تکواژ دستوری به معنی دارای و مفهوم نمک به عنوان تک واژ قاموسی به معنی شور مفهوم واژه ای با نمک به ذهن متبادر شود یعنی بعد از تجزیه ی واژه به اجزای تشکیل دهنده اش نمی توان به معنای آن دست یافت به عبارت دیگر می توان گفت که سواد در با سواد شاخص کامل است اما نمک در بانمک اصلا شاخص نیست.
اگر واژه ای فرضی بی اتاق را به معنی کسی که خانه ندارد و یا بی اسکناس را به معنی کسی که پول ندارد در نظر بگیریم این دو واژه از بانمک شفاف تر هستند اما نسبت به باسواد از شفافیت کم تری برخوردارند زیرا اتاق در بی اتاق و اسکناس در بی اسکناس شاخص جزیی
می باشند. اگر بیشتر دقت کنیم می بینیم واژه ای بازیچه از بانمک هم تیره تر است زیرا اگر چه بازی در این واژه شاخص جزیی به حساب می آید اما دیگر تکواژ دستوری چه هم در معنی پر بسامد خود به کار نرفته است و شاید بتوان گفت که آن هم شاخص جزیی به حساب
می آید( یا شاید اصلا شاخص به حساب نمی آید) ماهیچه از بازیچه هم تیره تر است زیرا درآن ماهی و چه اصلا شاخص به حساب نمی آیند.
بنابراین شاید بتوان پیوستار زیر را در مورد واژه های مشتق در نظر گرفت:
باید در مورد واژه های مشتق خاطر نشان کرد که آنهایی که دارای تکواژ دستوری تصریفی هستند و آنهایی که تکواژدستوری اشتقاقی پر بسامد و با معنی و مفهوم خاص و همیشگی خودرا دارند و با تکواژ قاموسی به کار رفته در معنی اصلی و حقیقی خود ترکیب یافته اند، معمولا از نهایت شفافیت برخوردارند.
درمورد واژه های مرکب که از دو یا چند تکواژ قاموسی تشکیل شده اند، افراشی بحث دقیقی کرده است تنها قابل ذکر است که وی ازملاک ارجاعی بودن استفاده کرده اما در تحقیق حاضر ملاک شاخص به عنوان وسیله ی درجه بندی تیرگی واژه های مرکب به کار رفته است.
البته افراشی، به پنج درجه برای تیرگی و شفافیت معنایی واژه ی مرکب قایل است اما نگارنده برای آن ۶ درجه ی اصلی پیش بینی میکند اگر واژه ی مرکب را فقط ساخته شده از دو تکواژ قاموسی فرض کنیم واگر هر دو تکواژ شاخص کامل باشند یکی شاخص کامل و یکی شاخص جزیی باشد، هر دو شاخص جزیی باشند یکی شاخص کامل و دیگری شاخص نباشد یکی شاخص جزیی و دیگری شاخص نباشد یا هر دو شاخص به حساب نیایند به ترتیب از میزان شفافیت آنها کم شده و بر میزان تیرگی آنها افزوده می گردد.البته به این صورت نیست که در بین این ۶ درجه ی اصلی درجات جزیی تری از تیرگی قرارنگیرد یا به عبارت دیگر بین واژه های درجه ی ۲ و درجه ی ۳ از شفافیت و تیرگی معنایی واژه ای دیگری قرار نگیرد بلکه ملاک دیگری هم وجود دارد و آن ملاک تضاد تاثیر مشترک شاخص ها و معنی کل واژه ی مرکب یا اصطلاح می باشد که اندازه گیری آن به صورت عینی مشکل است و بیشتر به شم زبانی بستگی دارد. برای مثال ممکن است در درجه بندی کلی، دو واژه در زیر یک درجه از تیرگی معنایی قرارگیرند اما یکی از نظر شمی شفاف تر از دیگری باشد. (برای نمونه از نظر نگارنده اگر چه بازیچه و کمانچه در یک درجه از تیرگی در نمودار نشان داده شدند اما بازیچه از کمانچه تیره تر است.
تفاوت دیگر این است که افراشی نهایت تیرگی را (۲-) و نهایت شفافیت را (۲+) به حساب می آورد اما نگارنده نهایت تیرگی را صفر(۰) و نهایت شفافیت را (۵)درنظر می گیرد. برای مثال نمونه های پارچه فروش، طلا فروش، آدم فروش، فخر فروش، عشوه فروش ، (افراشی، ۱۳۷۸، ص۷۲) را با توجه به ویژگی شاخص طبقه بندی میکنیم در پارچه فروش هر دو تکواژ قاموسی پارچه و فروش شاخص کامل به حساب می آیند همین طور است درمورد واژه مرکب پیراهن دوز .پس این دو واژه ی مرکب از نهایت شفافیت برخوردارند و در پیوستار در جایگاه ۵ قرار
می گیرند. در واژه های مرکب طلا فروش ، آشپز و کتابخانه، به ترتیب طلا ، آش و خانه شاخص جزیی و فروش، پز و کتاب شاخص کامل به حساب می آیند. پس این واژه های مرکب درجایگاه (۴) ازشفافیت معنایی قرار می گیرند. در واژه ی مرکب آدم فروش که افراشی آن را درمیانه ی پیوستار شفافیت و تیرگی معنایی قرار میدهد. چون میتواند هم درمعنی ارجاعی تک تک اجزایش و هم در معنی غیر ارجاعی واستعاری به کار رود(همان، ص۷۳) نگارنده معتقد است اگر آن را به دو معنی کسی که خرید و فروش انسان را انجام میدهد بگیریم هر دو تکواژ آن شاخص کامل به حساب می آیند و در جایگاه (۵) پیوستار قرار می گیرند واگر به عنوان کسی بگیریم که آدمها را لو میدهد آدم شاخص کامل (و یا بین شاخص کامل و شاخص جزیی) می باشد و فروش شاخص به حساب نمی آیند پس در جایگاه (۲) قرار میگیرد. در واژه ی مرکب فخر فروش، فخر شاخص کامل به حساب می آید و فروش اصلا شاخص نیست. پس در جایگاه (۲)پیوستار قرار می گیرد. در واژه ی مرکب عشوه فروش به معنی ریاکار،نه عشوه و نه فروش شاخص به حساب نمی آیند بنابراین نهایت تیرگی معنایی را دارند ودر جایگاه صفر پیوستار قرار می گیرند.
اما درجایگاه (۲) پیوستار، از نظر نگارنده واژه ی مرکبی نظیر چایخانه قرار میگیرد، زیرا هم چای و هم خانه شاخص جزیی به حساب می آیند در جایگاه(۱) پیوستار، واژه ی مرکبی میتواند قرار گیرد که یک جز آن شاخص جزیی باشد و جز دیگر اصلا شاخص نباشد مانند واژه ی مرکب خاک انداز که در آن خاک شاخص جزیی به حساب می آید و انداز شاخص به حساب نمی آید. پس شاید بتوان پیوستار زیر را برای نشان دادن تیرگی و شفافیت معنایی در واژه های مرکب درنظر گرفت.
۴-۱-۱۰- اصطلاحات
اصطلاح از مجموع چند واژه یاچند واحد واژگانی تشکیل شده و به صورت عبارت یا جمله می باشد اما مفهوم تک تک عناصر تشکیل دهنده ی آن معنی کل اصطلاح را به دست نمیدهند یا به عبارت دیگر حاصل جمع معانی سازه های تشکیل دهنده آن به مثابه ی معنی اصطلاح نیست. بنابراین خود اصطلاح کوچکترین سازه ی معنایی به حساب می آید واز این رو مانند یک واژه ی واحد عمل میکند. به طور کلی اصطلاح از نظر معنایی جزو واحدهای واژگانی تیره به حساب میآید اما در فهرست اصطلاحات برخی شفاف تر از برخی دیگر می باشند و آن زمانی است که یک یا چند تکواژ قاموسی در اصطلاح شاخص کامل یاجزیی باشد اگر تمام عناصر تشکیل دهنده ی اصطلاح شاخص نباشند آن اصطلاح از نظر معنایی درنهایت تیرگی قرار دارند واگر دارای عناصر شاخص جزیی یا شاخص کامل باشند آن اصطلاح ،از تیرگی کمتری برخوردار است.
برای مثال اصطلاح وعده ی سر خرمن دادن از آنجایی که دارای دو عنصر وعده و دادن است که شاخص کامل به حساب میآیند از اصطلاح شتر سواری دو لا دولا نمی شه یا چوب دو سر طلا شدن که اصلا شاخص ندارند شفاف تر می باشد. یا اصطلاح توی حرف کسی پریدن شفاف تر از وعده ی سر خرمن دادن است. زیرا حرف و کسی شاخص کامل می باشند و از نظر شم زبانی از درجه ی تیرگی کمتری نسبت به وعده ی سر خرمن دادن برخوردار است. به نظر می آید در پیوستار درجات تیرگی معنایی،اصطلاحات، جایگاه های صفر(۱) و یا حداکثر (۲) را میتوانند اشغال کنند:
به نظر نگارنده،شفافیت وتیرگی معنایی در سطح جمله بهتر است زمانی مطرح شود که معنی اصطلاحی نداشته باشد، بلکه جمله دارای ابهام باشد که این ابهام میتواند واژگانی باشد یعنی جمله دارای واژه یا واژه هایی باشد که به دلیل دلالت چندگانه شان، تعابیر معنایی مختلفی را برای آن جمله ممکن ساخته اند. مانند شانه ام شکست ،ممکن است این ابهام صرفا در گفتار روی دهد که به لحاظ هم آوا بودن دو واژه ی متفاوت است. مانند پدرم حیات /حیاط دارد. یا ابهام صرفا در نوشتار باشد که در سطح عناصر زنجیری زبان می توان جمله ی برادرت کرم دارد.را مثال زد که درآن کرم به دو صورت karam// یا kerm میتواند تلفظ شود ودر سطح عناصر زبر زنجیری میتوان جمله ی بهمن عظیمی از کوه سقوط کرد. را مثال زد که دو خوانش متفاوت عظیمی به انتخاب جایگاه تکیه بستگی دارد( صفوی، ۱۳۷۹، ص۲۱۸) ابهام جمله میتواند نحوی باشد که درسطح گروه به نام ابهام گروهی مطرح است و درآن هم نشینی واحدهای سازنده ی گروه یا گروه های تشکیل دهنده ی یک جمله ممکن است به شکلی باشد که بتوان برای رابطه میان این واحدها تعابیر نحوی متفاوتی به دست داد و درنتیجه آن گروه از دلالت چندگانه برخوردار خواهد بود. (همان، ص۲۱۸) مانند جمله ی در این کمد را که شکسته است رنگ نزن. که میتواند دو معنی داشته باشد یکی در شکسته ی این کمد را رنگ نزن دیگری در این کمد شکسته را رنگ نزن به عبارت دیگر بند موصولی که شکسته است میتواند به در یا به کمد باز گردد. پس تعیین هسته ی بند موصولی با قطعیت ممکن نیست. ابهام نحوی جمله میتواند از سطح گروه فراتر رود و در سطح کل جمله مطرح گردد که ابهام ساختاری نام دارد. یعنی روابط نحوی عناصر سازنده ی جمله از تعبیرات مختلفی برخوردار گردد و همین امر به دلالت چند گانه ی جمله منجر شود در این نوع ابهام، عامل حذف بیش از هر عامل دیگری دخیل است ( همان، ص ۲۱۹) مانند جمله ی برنامه ی شکار ببررا شبکه ی دو مجدداً نشان میدهد دراین جمله، حذف فعل که باید در جایگاه پس واژه ای شکار قرار
می گرفت باعث ابهام معنایی جمله شده است که آیا ببر شکار می کرد یا شکار می شد.
تمامی جملاتی که دارای ابهام معنایی هستند از نظر معنایی تیره به حساب میآیند وآن جمله هایی که ابهام معنایی ندارند از نظر معنایی شفاف به شمار می روند. هر چه تعداد ابهام ها در یک جمله بیشتر باشد آن جمله تیره تر از جمله ای می باشد که تعداد موارد ابهام در آن کمتر است. لازم به ذکر است که گاهی می توان با بهره گرفتن از بافت زبانی و بافت غیر زبانی از جمله رفع ابهام کرد.
میتوان موارد دیگری از شفافیت و تیرگی معنایی درسطح جمله را در حیطه ی کاربرد شناسی دانست. به این گونه که جمله دارای ابهام معنایی نباشد اما فقط بافت غیر زبانی یا زبانی باعث شفافیت معنایی آن جمله شود، در غیر این صورت جمله فقط معنی ظاهری داشته و در سطح معنی شناسی شفاف باشد.اما درسطح کاربرد شناسی تیره باشد که بهتر است از آن به شفافیت و تیرگی کاربردی یاد شود مثلا باقتی را در نظر بگیرید که تلفن زنگ می زند و یک نفر که در حمام است میگوید من تو حمامم این جمله خارج از بافت از نظر کاربردی تیره است و در بافت از شفافیت معنایی بهره می برد و به این معنی است که من نمی توانم جواب تلفن را بدهم کس دیگری جواب تلفن را بدهد.
واژه ی مرکب: واژه ها در زبان فارسی در دو طبقه ی واژه های بسیط و غیر بسیط قابل بررسی اند. واژه های بسیط فقط از یک تکواژ قاموسی یا دستوری تشکیل می شوندواژه ی غیر بسیط بیش از یک تکواژ دارد واژه ی غیر بسیط در سه طبقه ی مشتق، مرکب و مشتق مرکب قابل بررسی اند واژه ای مرکب از دو یا چند تکواژ قاموسی پدید می آید و حداقل شامل دو پایه است که هر دو واژه اند یا این که ریشه ی تکواژ محسوب میشوند(کاتامبا، ۱۹۹۳: ۵۴۹) نمونه هایی چون «کتابخانه» «خوش سخن» «شیردل» واژه های مرکب قلمداد می شوند. میان اجزا واژه ای مرکب غالبا رابطه نحوی وجود دارد این دسته از واژه ها از یک ساختار جمله ی زیربنایی برخوردارند که اجزا این جمله ی زیربنایی در نتیجه ی افزایش و کاهش معنایی دچار حذف شده برخی از میان رفته و برخی دیگر بر جای مانده اند. هسته ی نحوی درون ترکیب میتواند نقش های متفاوتی داشته باشد که بسته به این نوع ترکیب مشخص می شود کلمه های مرکب واژگانی در انواع نهادی، مفعولی، متممی، قیدی، بدلی، وصفی، اضافی و عطفی قابل طبقه بندی اند نمونه های (۱) و (۲) کلمه های مرکب واژگانی محسوب می شوند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:40:00 ق.ظ ]




با نفوذ دیدگاه فرهنگی ناصحیح، حرمت زن در جامعه و خانواده خدشه دار شد و شخصیت انسانیش کتمان گردید و غبار مظلومیت بر چهره اش نشست و شأن و منزلتش به فراموشی سپرده شد و هویتش در قلمرو جنسیت محدودگشت. جامعه او را در تملک مرد در آورد و زن را در تنگنای جنسیت نابود کرد و اجازه داد تا مردان در سطح وسیعی به اعمال خشونت نسبت به زنان بپردازند و آن ها را مورد اذیت و آزار و شکنجه قرار دهند. با نگاه ابزاری، جنس مؤنث را مورد استفاده و بهره برداری قرار دهند و به عمل خود افتخار نیز کنند.
به عنوان مثال خبرگزاری آلمان در گزارشی می نویسد: خشونت علیه زنان، مسئله ای جهانی است و در اغلب کشورهای دنیا مشاهده می شود. زنان در سراسر جهان، مورد تجاوز و ضرب و شتم قرار گرفته یا سوزانده می شوند. همو با کمال تأسف، ۷۵درصد عاملان این گونه خشونت ها را همسران یا نزدیکان زنان بیان می نماید. «باربارا روبرت» در مقاله ای تحت عنوان«هیچ جا محیط امنی نیست: جنگ علیه زن ها» می نویسد: طبق بر آورد جامعه شناسان، متجاوز از ۱/۸میلیون شوهر، در آمریکا به طور وحشتناکی زنان خود را کتک می زنند.[۲۶۶]

        1. پست انگاشتن نقش های زنانه

       

یکی از عوامل آسیب زای زنان در تهاجمات فرهنگی، مسأله پست انگاشتن فعالیت های زنانه است. بی اهمیت جلوه دادن نقش هایی مانند زاد و ولد، مربی گری و تربیت فرزندان و گرم نگه داشتن کانون خانواده و در مقابل با ارزش انگاشتن نقش های مردانه موجب گردید تا بانوان به مرور زمان از نقش های خود، احساس حقارت نمایند.

        1. کم توجهی به زن واستفاده ابزاری از او

       

حضور زنان همواره در جامعه کمرنگ بوده است. حتی در قرن اخیر در تصمیم گیری های کلان کمتر شرکت داده می شوند و نگاهی یکسان در به کارگیری زنان و مردان توانمند وجود ندارد.
در جوامعی که هدف شایسته سالاری است باید امکانات مناسب جهت تعالی افراد بالسویه باشد تا پرورش انسان های توانمند، آینده ای روشن برای جوامع نوید دهد و با بستر سازی مناسب گام هایی جهت ساختن انسان ها برداشته شود. گرچه شعار تساوی زن و مرد از دولت ها شنیده می شود اما تضاد ها و تناقض هایی در مرحله اجرا دیده می شود و زنان غالباً در حاشیه قرار دارند و از امکانات لازم محروم می باشند. جایگاهشان تضعیف می شود و آسیب هایی از طریق جامعه بر آن ها وارد می گردد و هویت و شخصیت انسانیشان انکار می شود. حضورشان را در جامعه حضوری مردانه می طلبند و آن ها را با روش ها و ملاک های مردانه می سنجند و اکتساب ویژگی های مردانه را در او ارزش می دانند تا اصالتش را در متصف شدن به این گونه صفات، تعریف نمایند. گاه نیز صفات و کرامات اخلاقی او نادیده انگاشته می شود و عنصر جنسی وی برجسته می گردد تا عشق و عاطفه او را ابزار کسب درآمد و سودجویی قرار دهند و زنان نیز به اشتباه، به جای در معرض دید قرار دادن هویت و شخصیت خود، جسم و جاذبه های ظاهری را به نمایش می گذارند.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

بر این اساس، اکثر آثار هنری غرب مواردی است که جلب توجه خریدار مرد را می کند و زن ها اگر طرف تبلیغات باشند، مجبور به خرید چیزهایی هستند که در نهایت از آنان کالاهای جالب و فریبنده ای در نظر خریدارهای مرد بسازد. برخی از هنرمندان، بدن زن را سوژه آثار خود قرار می دهند و بر این باورند که توجه برانگیز کردن تصویر زن در آثار هنری ناراحت کننده نیست، مگر آن که او را در مقام کالایی نشان دهند تا جنس مخالف و مقام برتر، خریدار او گردد. بدین روی با نشان دادن زن به عنوان وسیله ارضای شهوت و کالای مصرفی، او را از خصائص انسانی محروم می کنند.[۲۶۷]
این گونه مسائل، موجب گردید که تشکیل جامعه ایی اجتماعی بر اساس برابری جنسی، موضوع بنیادی تفکر فمینیسم‏‏ قرار گیرد و آن ها در صدد بر آیند تا اثبات نمایند که ارزش ها، جنسیت مدار نیست.
۳- عوامل اجتماعی و محیطی
برخی از اندیشمندان، ریشه های ستم زنان را حداقل در بخشی از موارد، به اختلافات جنسی بیولوژیکی نسبت می دهند. در حالی که، واقعیت امر این است که زنان، همیشه ستمدیده یا جنس دوم نبودند. انسان شناسی یا مطالعه پیش از تاریخ، جوامع مادرسالار را نشان می دهد. در میان این جوامع که دوران اشتراک قبیله ای بود، زنان در حاشیه قرار نداشتند، بلکه مساوی با مردان بودند و این تساوی نیز توسط مردان و جامعه کاملاً پذیرفته شده بود. آن ها مکمل و همکار هم بودند و هر کدام وظایف و مشاغل مختلفی داشتند. پس از مدتی زنان، دارای قدرت برتر در خانواده شدند و تصمیمات کلیدی توسط آن ها اتخاذ می گردید. در اصطلاح جامعه شناسی، مادرسالاری یا حکومت زنان در دوران نوسنگی[۲۶۸] اتفاق افتاد. در این دوران فعالیت های کشاورزی و اقتصادی بر عهده زنان و به رهبری آنان بود. بدین روی زنان دارای ارزش و مقام فوق العاده بودند و دوام اجتماع، وابسته به آنان بود. در زمانی که مردان برای تهیه شکار، از مسکن دور می شدند. مادر عهده دار تهیه غذا و نگهداری از فرزندان و افراد پیر و ناتوان بود تا آن ها را از حوادث طبیعی، محفوظ نگه دارد. بر این اساس، نظم خانواده بر مادر تکیه می کرد و پدر منزلت عرضی و ناچیز داشته است. جایگاه ویژه زن، موجب شد تا نسبت فرزند به مادر برسد و کودکان را به نام او بشناسند و ارث از طریق او به فرزندان برسد و حتی حق سلطنت-برخی اوقات- از طرف زن، به میراث می رسیده است نه از طرف مرد. البته این «حق مادری» متفاوت با مادرشاهی و تسلط او می باشد.[۲۶۹] مادرسالاری نیز به معنای حکومت مطلق زنان بر مردان نبود. با وجود آن که، در برخی اوقات در نواحی آفریقای جنوبی، حکومت به دست زنان افتاده بود. اما در برخی اوقات، حتی اگر رئیس قبیله از مردان بود، لازم بود در انجام کارهای مهم، نظر شورای خاصی را که از زنان پیر تشکیل شده بود، جلب کند و زنان در شورای قبیله در رأی دادن و اظهارنظرکردن با حق مردان برابر بودند و در حکومت مادرشاهی غالب قوانین وضع شده، به سود زنان بود. اما این وضع یا بسیار نادر بود یا به مرور زمان از بین رفت.[۲۷۰]در قسمتی از تاریخ، نیز برابری خواهی، بر جوامع اولیه حاکم بود و هیچیک از نابرابری های جامعه امروزی که بر پایه خانواده، مالکیت خصوصی و دولت پایه ریزی شده، وجود نداشت؛ به عنوان مثال؛ مادر و پدر به طور یکسان نسبت به فرزند خود حق داشتند. زن در غیاب شوهر در صورتی که پسر بزرگ نداشت، مزرعه را در کنار خانه اداره می کرد. او حق داشت که مستقل از شوهر خود به کار بارزگانی بپردازد و بندگان خود را نگه دارد یا آزاد سازد و حتی به حکومت برسد.[۲۷۱] اما با ایجاد توسعه، نابرابری‌ها در نقش‌های اجتماعی شکل گرفت. هر واحد اجتماعی تعریفی متفاوت و امتیازی خاص برای نقش‌ها و رفتارهای هر یک از دو جنس بیان نمود و زنان و مردان در چارچوب تعاریف همان نقش‌هایی که منسوب به آنان محدود شده بودند، عمل‌کردند و جایگاه یافتند. جامعه این نقش ها و امتیازها را بر پایه توانایی های دو جنس تعریف نمود. بدین روی، این جامعه و تعاریف آن از افراد بود که نقش‌هایی را به دو جنس نسبت می‌داد ونابرابری جنسیتی، مقوله‌ای است که در هر زمان و مطابق با شرایط و فرهنگ‌های مختلف جوامع جلوه نمود. بر این اساس به صراحت می توان بیان نمود که با وجود تفاوت‌های ویژه، تقریباً در کلیه فرهنگ‌ها، مردان موجوداتی قدرتمندتر از زنان در نظر گرفته شدندکه باید جایگاهی والا نسبت به زنان داشته باشند. براین اساس عده ای معتقدند این برتری یا فروتری ناشی از الزامات تاریخی و اجتماعی است، نه الزامات زیستی. در این قسمت به برخی از تبعیضات اجتماعی علیه زنان اشاره می شود:

        1. مالکیت جنس مؤنث

       

همان طور که گذشت، پس از آن که بانوان، در برهه ای از زمان برتری یا تساوی جنسیت داشتند، همزمان با پیشرفت صنعت و کشاورزی و پس از آن که مردان از شکار و سفرهای طولانی خسته شدند و به دامداری و کشاورزی روی آوردند، جنس قوی تر به تدریج استیلا یافت و با توسعه دامداری زندگی به دست مرد افتاد و حق مادری در برابر حق پدری سر تسلیم فرود آورد و خانواده پدر شاهی در اجتماع به منزله واحد اقتصادی و قانونی و سیاسی و اخلاقی شناخته شد و در عصر پارینه سنگی[۲۷۲] دوران پدر سالاری و اعمال ستم به زن آغاز گردید. به طوری که او به تبعیت و ملکیت شوهر خود در آمد و حتی جزئی از دارائی او به حساب آمد. بر این اساس، پدر خانواده حق داشت، با زن وفرزندان خود هرچه خواهد بکند، آنان را بفروشد یا به کرایه دهد[۲۷۳]یا در بازار همانند غلام و کنیز خریداری نماید.[۲۷۴]به عنوان مثال در سومر، هنگام بحران و در حالات سخت، همیشه کار به دست مرد بود؛ او پاره ای از اوقات حق داشت، زن خود را بفروشد یا در برابر وامی که دارد او را به طلبکار بدهد.[۲۷۵] بررسی های «باشوفن» ، «مورگان» و دیگر محققان مؤید این مطلب است و نیز این که به وضوح نشان می دهد که چه گونه زمان پیدایش ستم اجتماعی بر زنان منطبق بر زمان پدید آمدن مالکیت خصوصی در جامعه است. تضاد موجود در خانواده بین مرد که دارای مالکیت خصوصی و زن که فاقد مالکیت خصوصی است، وابستگی اقتصادی وشرایط اجتماعی ای را سامان می دهد که باعث تضعیف و پایمال شدن حقوق اجتماعی زن می گردد. انگلس اعتقاد دارد که در درون خانواده، مرد بیشتر نقش بورژوا و زن نیز نقش کارگر را ایفا می کند.[۲۷۶]

        1. خدمتکار خانگی

       

مردان تا حد ممکن از بانوان کار می طلبیدند. یکی از رؤسای قبیله چیپوا گفته است که «زن برای کار آفریده شده و می تواند به اندازه دو مرد بار ببرد یا بکشد، زن است که برای ما خیمه می زند و لباس می دوزد . . . و ما هرگز بدون آن ها نمی توانیم جا به جا شویم. زن، همه کار می کند و برای غذا خوردن به چیز کمی قناعت دارد. . .»[۲۷۷]در حالی که تاریخ نشان دهنده سعی زنان در ایجاد ترقیات اقتصادی در اجتماعات اولیه می باشد و در تمام سال هایی که مردان به شکار اشتغال داشتند، زن در اطراف خیمه، کشاورزی را توسعه داده و هزاران هنر خانگی را ایجادکردندکه هر یک زمانی پایه صنایع مهمی شد. بدین روی زن پس از ازدواج خدمتکار خانه محسوب می شد. بر اساس این دیدگاه بود که برخی از صاحب نظران مانند سیمون دوبوار دو نهاد عمده را موجب بندگی زنان می دانند؛ ازدواج و مادری. اینان خانه داری را شغل به شمار نمی آورند یا آن را در ردیف کارهای پست و بی ارزش می دانند که سراسر ملال است. امور روزمره و تکراری موجب افسردگی بانوان می شود و اندک اندک به ناشکیبایی بدل می شود و رفته رفته اضطراب، تنهایی، تهی بودن و بیهودگی را در وجود زن جایگزین می کند. حتی وجود فرزندان حق ناشناس در تمام اوقات، موجب خستگی مادر می شود. انتظار برای بازگشت همسر، همراه با انتقام، ملال و سرخوردگی می گردد، زیرا مرد کار مفید انجام داده، دیگران را دیده و با آن ها صحبت کرده اما زن جوانی اش را در زندان خانه فدای شوهر خود کرده است. مرد نیز لحظه حضور در خانه با وجود نگرانی و خستگی همسر، رفع خستگی واقعی نمی کند. به عقیده این افراد در چنین خانه ای بچه ها تفریح و آرامش ندارند. زنان بورژوا نیز که از دیگران در انجام کارهای خانگی کمک می گیرند تقریباً بی کار هستند و غرامت این بی کاری، ملال است. به گمان آن ها خانه داری، خودمختاری بار نمی آورد و به طور مستقیم، برای جامعه مفید نیست. خانه داری زن را برده و وابسته به شوهر(ثانوی یا انگل) می گرداند. در حالی که اجتماع خدمت به شوهر را، بدون اجر و مزد، به عنوان کار برای زن می شناسد و مرد را عامل تولید معرفی می کند.[۲۷۸]

      1. تمتع(یا بهره بری) از جلوه گری زنان

     

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:40:00 ق.ظ ]




۳-۴-۸ کربوهیدرات
کربوهیدرات به روش Antherone (1962) به شرح زیر سنجش گردید. ابتدا ۱۰۰ میلی گرم از نمونه را داخل لوله آزمایش داغ ریخته و سپس هیدرولیز با قراردادن لوله آزمایش در حمام آب جوش(۳ ساعت با ۵ میلی لیتر اسید کلریدریک ۵/۲ نرمال) انجام و لوله تا رسیدن به دمای اتاق سرد می شود. ترکیب را با کربنات سدیم جامد تا توقف آزاد شدن گاز دی اکسید کربن خنثی نموده و حجم را به ۱۰۰۰ میلی لیتر رسانده و سانتریفیوژ انجام می گردد. ۵/۰ تا ۱ میلی لیتر محلول روشناور را جمع آوری می نماییم. برای تهیه منحنی استاندارد،۰،۲/۰،۴/۰،۶/۰،۸/۰،۱ میلی لیتر از استاندارد را در لوله آزمایش ریخته و صفر بعنوان شاهد می باشد. سپس حجم هر یک از لوله های حاوی نمونه را به ۱ میلی لیتر رسانده و به آن ۴ میلی لیتر آنترون اضافه می نماییم. لوله ها را به مدت ۸ دقیقه در حمام آب گرم، گرم نموده و سپس به سرعت خنک نموده و جذب رنگ سبز را با اسپکتوفتومتر در طول موج ۶۳۰ نانومتر قرائت می نماییم. با قراردادن غلظت استانداردها در محور Xها و جذب در محورYها، منحنی استاندارد رسم می گردد و طبق فرمول زیر کربوهیدرات محاسبه می گردد.
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۱۰۰ × میلی گرم گلوکز
=مقدار کربوهیدرات در ۱۰۰ میلی گرم نمونه
حجم لوله آزمایش
۳-۴-۹ pH
ابتدا تنطیم pHمتر با بافری با pH برابر ۴ و سپس ریختن نمونه در بشر و قراردادن الکترود درون نمونه و قرائت و یادداشت اعداد.
۳-۴-۱۰ اسیدیته کل
به ۵ تا ۱۰ گرم از نمونه مقدار کمی آب اضافه نموده و مخلوط می نماییم. سپس نمونه با فنل فنالئین و NaOH ۱/۰ نرمال تیتر می گردد. ظهور رنگ صورتی روشن نمایانگر پایان تیتراسیون می باشد. اسید غالب توت فرنگی، اسید سیتریک است. سپس طبق فرمول زیر اسیدیته کل محاسبه می گردد(Rangana, 1977).
۱۰۰× حجم سود مصرفی در تیتراسیون× نرمالیته NaOH× وزن اکی والان اسید ×۱
=اسیدیته کل
وزن نمونه ×۱۰
فصل چهارم
یافته های پژوهش

منبع تغییرات میانگین مربعات
درجه آزادی ماندگاری وزن تر وزن خشک محتوای آب نسبی نشت یونی آنتوسیانین ویتامین ث کربوهیدرات pH اسیدیته کل
تیمار ۳ **۵۸۳/۵۹ **۳۱۱/۱۵ **۰۳۸/۰ *۴۸۲/۴ **۹۸۰/۶۱ **۲۰۱/۰ **۳۸۰/۵۲۶ **۰۴۲/۰ *۹۴/۰ **۵۵۹/۰
اشتباه آزمایشی
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:40:00 ق.ظ ]