تبیین و اشاعه فرهنگسازمانی متناسب با ساختار زنجیره و برنامههای مدیریت دانش
- نگهداری سرمایه فکری
- نگهداری کارکنان دارای مهارتهای کاربردی در سازمان
- گزینش مناسب نیروی فکری
استراتژی و برنامهریزی جذب و نگهداری سرمایههای فکری سازمان
۴-۴-۳- گام دوم: کدگذاری محوری
کدگذاری محوری مرحله دوم تجزیه و تحلیل در گراندد تئوری است. هدف از این مرحله برقراری رابطه بین طبقههای تولید شده (در مرحله کدگذاری باز) است. این کار (عمل) بر اساس مدل پارادایم انجام میشود و به محقق (نظریهپرداز) کمک میکند تا فرایند نظریه را به سهولت انجام دهد. اساس فرایند ارتباط دهی در کدگذاری محوری بر بسط و گسترش یکی از طبقهها قرار دارد (دانایی فرد،۱۳۸۳)[۱۹۶]. لازم به ذکر است انجام روند کدگذاری محوری از این راه پیچیدهتر بوده و باید ضمن آن چهار عمل تحلیل مجزا و به طور همزمان انجام شود:
- ایجاد ارتباط بین یک طبقه کلی با مقولات به وسیله اظهارات بیان شده؛
-
- تأیید اظهارات با مراجعه به دادههای واقعی (رجوع به شواهد برای تأیید یا تکذیب فرضیه)؛
- تلاش برای توسعه خصوصیات طبقه کلی و مقولات (جهت غنای تحلیلی نظریه)؛
- بررسی تنوع در پدیده با ارتباط به وجود آمده بین طبقهها (دانایی فرد، ۱۳۸۳)[۱۹۷].
ازآنجاکه در طراحی مدل بایستی نخست مؤلفهها تعیین و سپس رابطه بین آنها تبیین گردد و پس از آن منطق انتخاب این مؤلفهها و ارتباط بین آنها تشریح شود. در گام دوم بر اساس دادههای به دست آمده، مؤلفههای مدل مدیریت دانش زنجیره تأمین تجارت الکترونیکی G2C مورد نظر قرار گرفت که ۶ مؤلفه به شرح زیر در شکل شماره ۴-۱ قابل مشاهده است، ارائه گردید. مؤلفههای ۶ گانه بر پایه دادههای به دست آمده از مصاحبههای عمیق و پردازش و مقولهبندی آنها به دست آمده است. نتایج به دست آمده در اختیار برخی اساتید قرار گرفت و اعتبار سنجی شدند.
بستر حاکم:
طراحی چارچوب مفهومی مدیریت دانش: طراحی مجدد فرایندهای زنجیره، ایجاد فرایندهای مدیریت دانش در طول زنجیره و شفافیت نتایج ناشی از چارچوب برای کارکنان
شرایط علی:
توسعه و ارتقاء کشور
سهولت در ارتباطات و ارائه خدمات
پیامدها: طراحی و ارائه مدل مدیریت دانش در زنجیره خدمات
سهولت ارائه خدمات، صرفهجوئی در هزینه و منابع، پیشرفت کشور، توسعه و آبادانی
راهبردها: تدوین مکانیزم ارتباطی مدیریت دانش و زنجیره تأمین تجارت الکترونیکی G2C
بسترسازی متناسب، آموزش، سیاستهای انگیزشی، تشویق به مشارکت، ارزیابی و پایش
شرایط مداخله گر:
طراحی مجدد فرایندهای زنجیره، پشتیبانی مدیران از فعالیتها، ساختاردهی دانش در زنجیره، ارتقاء نظام ارزشیابی
شکل (۴-۱) کدگذاری محوری براساس مدل پارادایم
تشریح مدل پارادایم در عمل
دلایل انتخاب هر یک از طبقات اصلی به شرح زیر میباشد:
- طبقه محوری: میزان مشارکت کارکنان زنجیره در برنامه مدیریت دانش: این مقوله همان برچسب مفهومی است که برای چارچوب یا طرح بوجود آمده، در نظر گرفته میشود. با توجه به اینکه در این پژوهش، پیادهسازی مدل مفهومی مدیریت دانش زنجیره تأمین تجارت الکترونیکی G2C مورد مطالعه قرار گرفته است، پس از گردآوری دادهها و تحلیل آنها در مرحله کدگذاری باز، و بررسی ویژگیهای ارائه شده، این طبقه بهعنوان طبقه محوری انتخاب شد که دربردارندهی موارد ذیل است:
مسئولیتپذیری و کنترل توسط کلیه کارکنان درگیر در زنجیره تأمین خدمات، پایش و ارزیابی بازخور خدمات توسط کارکنان، ترویج و اشاعه دانش و تمایل به یادگیری در کارکنان، تشویق به مشارکت در برنامههای مدیریت دانش.
- شرایط علی: این شرایط باعث ایجاد و توسعه پدیده یا طبقه محوری میشوند که شامل: توسعه و ارتقاء کشور، سهولت در ارتباطات و ارائه خدمات، استفاده از نظرات متخصصان و خبرگان سازمان، توجه به سرپرستی بخشهای مختلف زنجیره، اهمیت دستاوردهای ارائه خدمات برای سازمان، ارزیابی دانش فعلی فردی و سازمانی در زنجیره، برنامهریزی و ارائه راهکار بر اساس نقاط قوت و ضعف دانشی در زنجیره، ایجاد رویه یکپارچه مدیریت دانش بر اساس نیاز سازمان (مربوط به طبقه تعیین خطمشی مدیریت دانش).
- راهبردها: این مؤلفه بیانگر رفتارها و فعالیتها و تعاملات هدفداری هستند که در تبعات طبقه محوری و تحت تأثیر شرایط مداخلهگر و بستر حاکم است. به این طبقهها راهبرد نیز گفته میشود که در پژوهش حاضر عبارتاند از: تدوین مکانیزم ارتباطی مدیریت دانش و زنجیره تأمین تجارت الکترونیکی G2C، بسترسازی متناسب با شرایط زنجیره، آموزش سازمانی، سیاستهای انگیزشی جهت ترغیب کارکنان، تشویق به مشارکت در رویههای مدیریت دانش در زنجیره و ارزیابی و پایش فرایندها. ارزیابی دانش در طول زنجیره به صورت زمانبندی شده، کارگاههای آموزشی کارکنان، نظامهای کنترلی در یادگیری کارکنان در سازمان، نگهداری سرمایههای فکری سازمان، نگهداری تجارب و مهارتهای کاربردی در حافظه سازمان، گزینش مناسب نیروی فکری، آموزشهای عملی به کارکنان، یادگیری ضمن خدمت، نهادینه کردن آموختهها و درسهای آموخته، استفاده از ابزار مناسب در دسترسی به دانش، شناسایی راهکارهای دسترسی سریع به دانش، سرعت در کسب، خلق و انتقال دانش فردی و سازمانی.