مدل علامت دهی یا انعکاس : در آغاز دهه 1985 مقاله ای با عنوان «اثرات علامت دهی تقسیم سود روی قیمت سهام» منتشر شد. برخی مؤلفین عقیده داشتند و بطور تجربی نشان دادند زمانی که سودهای تقسیمی شرکت بطور غیرقابل انتظار افزایش یابد، قیمت سهام بالا خواهد رفت و زمانی که سودهای تقسیمی قطع شود، قیمت سهام پایین خواهد رفت. طبق این واقعیت شرکت ها فقط زمانی سودشان را بالا خواهند برد که انتظار برود شرکت در آینده بهتر عمل نماید.
مدیران اغلب اطلاعات بیشتری درباره ارزش شرکت نسبت به سرمایهگذاران دارند. زیرا آنها بیشتر وقت خود را روی تحلیل محصولات، بازار، استراتژی و فرصت های سرمایه گذاری شرکت صرف می کنند. و اطلاعات به روزتری درباره عملکرد عادی شرکت و دسترسی بهتری به اطلاعات خاص شرکت که در پیش بینی سود مفید است دارند. سرمایه گذاران استنباطی از این اعلامیه درباره سود دهی فرصت های سرمایه گذاری شرکت خواهند داشت و متعاقب آن قیمت سهام را تعدیل می کنند.
مدیران سودهای پرداختی را زمانی افزایش می دهند که انتظار دارند سود در آینده افزایش یابد و افزایش سود سهام اطلاعات خوبی درباره عملکرد جاری و آتی شرکت دارد. لذا تغییرات سود سهام حاوی اطلاعات است و به همین دلیل اثر «علامت دهی یا اثر محتوای اطلاعاتی» نیز نامیده می شود.
آمباریش، جان و ویلیامز، یار یوسف و هافمن، با تاچارتا، کیل و کومز، ماکمیچا و تامسون، میلر و راک و تعدادی از محققین، مدل علامت دهی سیاست سود سهام را پیشنهاد می کنند. طرفداران تئوری علامت دهی معتقدند که سیاست تقسیم سود شرکت وسیله ای برای رساندن کیفیت است و هزینه به این مفهوم است که رویکرد علامت دهی جایگزین کاملی نمی باشد (اسکویت مولینز، 1986).
ب) هزینه نمایندگی: شناسایی هزینه های بالقوه نمایندگی، مربوط به جداسازی مدیریت و مالکیت موضوعی است که سابقه آن به سه قرن پیش بر می گردد. آدام اسمیت بر این باور بود که مدیران شرکت هایی که اخیراً ترکیب شده اند در بیشتر فعالیتهایشان سهل انگارند. مشکلات نمایندگی در نتیجه نابرابری اطلاعات، انتقال ثروت بالقوه از دارندگان اوراق قرضه به سهامداران با قبول پروژههای با ارزش بالا و مصارف متفرقه بالاتر از آنچه که بر مدیر محافظ کار مصرف می کنند، بوجود می آیند. در کنار این واقعیت که سود سهام اطلاعاتی درباره پیشرفت آتی شرکت دارد و هزینه معاملاتی را کاهش می دهد، استدلال زیادی برای تقسیم سود وجود دارد. میلرو مودیلیانی بازار کاملی را فرض کردند که در آن مدیران، نمایندگان تمام سرمایه گذاران هستند و در جهت منافع آنان گام بر می دارند. در واقع هزینه نمایندگی زمانی بوجود می آید که مدیران بخشی از سهام نگه داشته شده خود را به سرمایه گذارانی که هیچ سهمی در مدیریت ندارند می فروشند. در واقع مدیران تصمیمی نمیگیرند که برای سرمایه گذاران بهترین منافع را داشته باشد.
ج: فرض جریان نقدی آزاد: مدیر محافظه کاری که در جهت افزایش منافع سهامداران تلاش میکند، باید در تمام فرصت های سودآور سرمایه گذاری کند، اما جدایی مالک و مدیران این امکان را می دهد که مبالغ (وجوه) مازاد را به طریقی دیگر خرج نمایند. استفاده ناکارآمد از وجوه مازاد برای فرصت های سرمایه گذاری سودآور توسط مدیریت اولین بار توسط برل و مینز(1932) مطرح شد.
فرضیه جریان نقدی آزاد توسط جنسون (1986) این ادعا را به روزآوری کرد و این به روزآوری از طریق ترکیب نابرابری اطلاعات بازار با تئوری نمایندگی صورت گرفته است. وجوه باقی مانده پس از تأمین مالی تمام پروژه های دارای NPV مثبت باعث بوجود آمدن تضاد میان مدیران و سهامداران میشود. پرداخت های بهره بدهی و تقسیم سود و سرمایه گذاری در پروژههای با ارزش مورد انتظار مثبت توسط مدیران، از مصرف وجوه مازاد دراموری که در راستای اهداف شرکت نیست می کاهد.
The free cash flow Hypo thesis
Information content effect
Asquith,mulins
Adam Smit