کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



جستجو



 



این تحقیق در نظر دارد اقدامات آبخیزداری انجام شده در حوزه­ ­آبخیز لپویی در استان فارس را ارزیابی نماید. برای ارزیابی این اقدامات سعی دارد از روش کار برنامه­ی جهانی ارزیابی فن­آوری­ها و راه­کارهای حفاظتی WOCAT استفاده کند. مراحل انجام کار به شرح زیراست:
پایان نامه - مقاله - پروژه
۱- در پرسشنامه فن­آوری برای هر اقدام یک پرسشنامه (پیوست الف)، تکمیل می­ شود، تکمیل پرسشنامه با بهره گرفتن از بازدید و اندازه ­گیری­های میدانی صورت می­گیرد. در این پرسشنامه، ابتدا مشکلی را که سبب اجرای آن اقدام حفاظت خاک یا آبخیزداری شده مشخص می­گردد. تشخیص و مشکل یا مسأله از طریق کارشناس آبخیزداری شهرستان و یا بازدید میدانی تعیین و تأیید می­گردد.
۲- سپس کاربری اراضی با بازدید میدانی در محدوده­ای که اقدام آبخیزداری صورت گرفته مشخص می­گردد.
۳- آن­گاه نوع اقلیم آن با بهره گرفتن از طبقه ­بندی WOCAT برای حوزه­ آبخیزلپویی تعیین می‌گردد.
۴- نوع تخریبی که در منطقه غالب بوده و سبب اجرای اقدام آبخیزداری شده معین می­ شود و تأثیرات پیش ­بینی شده برای اقدام به کار رفته بر اساس مدارک آبخیزداری و یا مصاحبه با کارشناس متخصص اداره­ی آبخیزداری ثبت می­گردد.
۵- سپس ویژگی­های محیط طبیعی یا فیزیکی که اقدام در آن صورت گرفته بررسی و معین می­گردد. ویژگی­های محیط فیزیکی عبارتند از: میزان بارندگی با بهره گرفتن از ایستگاه موجود باران سنجی، ارتفاع از سطح دریا با بهره گرفتن از GPS، شکل زمین، درصد شیب (اندازه ­گیری­های میدانی)، عمق خاک (با بهره گرفتن از پروفیل موجود در منطقه)، مواد آلی خاک سطحی (آزمایش خاک)، بافت و زهکشی خاک (آزمایش خاک هیدرومتر بایکاس)، فرسایش­پذیری خاک (بازدید میدانی و شناسایی سازندهای موجود به لحاظ فرسایشی در منطقه)، عمق سفره­ی آب زیرزمینی (بازدید میدانی و اندازه ­گیری عمق چاه­های موجود)، وجود و نوع آب سطحی و کیفیت آن (بازدید میدانی و آزمایش­ها) و اندازه ­گیری رطوبت خاک (روش کرگیری).
شکل ۳-۲- برداشت نمونه خاک در اقدام بند خاکی
شکل ۳-۳- برداشت نمونه خاک در اقدام نهال­کاری بادام
شکل ۳-۴- اندازه ­گیری رطوبت خاک به روش کرگیری
۶- بررسی محیط انسانی با ارائه­ سوالاتی نظیر متوسط زمین تحت مالکیت بهره­برداران که با بهره گرفتن از اطلاعات امور اراضی اداره­ی منابع طبیعی شیراز و پرسش از اهالی منطقه مشخص می­گردد، نوع مالکیت اراضی درحوضه­ی موردنظر (مشاعی، منفرد)، که از اطلاعات اداره­ی ثبت و اسناد شیراز مورد استفاده قرار گرفت؛ نوع کاربری تعیین شده برای استفاده از اراضی توسط منابع طبیعی جهت بازاری تولید (معیشتی، تجاری، یا تلفیقی)، با بازدید میدانی و پرسش از سکنه­ی منطقه و با توجه به کاربری اراضی (که غالباً زراعت می­باشد و جهت بازاری تولید در آن منطقه اکثراً تجاری است).
۷- تعیین تاثیرات تولیدی، اقتصادی اجرای پروژه از نظر تولید چوب، محصولات زراعی، علوفه، فراورده­های فرعی دامی، و فراورده­های فرعی جنگلی.
۸- تعیین تأثیرات اجتماعی، فرهنگی (منظور فرهنگ­سازی و یادگیری اقدامات آبخیزداری، اجرای پروژه نظیر افزایش دانش آبخیزداری سکنه­ی آبخیز، افزایش فرهنگ حفاظت خاک، افزایش مشارکت مردم در اجرای سایر پروژه­ ها)، که با بهره گرفتن از پرسشنامه­ WOCAT و بازدید میدانی حاصل گردیده است.
۹- تحلیل و ارائه­ اطلاعات آماری با بهره گرفتن از نرم­افزار SPSS (نسخه­ ۱۶) و آزمون مربع کای­اسکوئر.
۱۰- نتیجه ­گیری از نقاط قوت و ضعف پروژه­ ها: نقاط قوت و ضعف هر یک از اقدامات انجام شده به صورت استفاده از تعداد علامت مثبت (+)، و منفی (-)، نمایش داده می­ شود.
تأثیرات مثبت تأثیرات منفی

 

زیاد + + +
متوسط + +  
کم +    

 

 

زیاد - - -
متوسط -
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1400-07-21] [ 01:29:00 ق.ظ ]




ب) مهارت: دستیابی به مهارت هایی جهت استخراج دانش،
ج) فرهنگ: فرهنگ سازمانها باید مشوق توزیع دانش و اطلاعات باشد،
د) سازماندهی: سازماندهی دانش موجود (Haines,2001).
کارل ویگ، براین باور است که مدیریت دانش، یعنی ایجاد فرایندهای لازم برای شناسایی و جذب داده، اطلاعات و دانش­های مورد نیاز سازمان از محیط درونی و بیرونی و انتقال آنها به تصمیم­ها و اقدام­های سازمان و افراد (Wig,2002). مروری گذرا در ادبیات سازمان یادگیرنده، نشان می دهد که بسیاری از پژوهشگران سازمان یادگیرنده، در مطالعه‌های خودشان درتعریف سازمان یادگیرنده، دچار ابهام شده‌اند. علاوه بر این، بیشتر مطالعه­های انجام شده در این زمینه، نظری هستند تا تجربی و سیستماتیک (Yang et al.,2004). و در مورد تعریف این‌گونه سازمان­ها، تعریف عملی و کاربردی مشخصی وجود ندارد (الوانی، ۱۳۷۷). سازمان یادگیرنده، سازمانی است که در آن به طور مداوم بازسازی سازمانی بوسیله ایجاد مجموع فرایندهای اصلی ارتقا پیداکرده و در آن گرایش مثبتی برای یادگیری، سازگاری و تغییر تقویت می‌شود و به افراد به عنوان یک منبع طبیعی و اعتبار حیاتی سازمان نگریسته می‌شود (Jamali et al., 2006). به باور ریچارد پتینگر، سازمان یادگیرنده، اصطلاح عمومی است و به رویکردها و استراتژی‌هایی که به منظور بهبود اثر بخشی است، اشاره دارد. (Pettinger,2002)
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
در نهایت تعریف جامع پیتر سنگه (۱۹۹۰) در مورد سازمان یادگیرنده این گونه است: «سازمان یادگیرنده جایی است که افراد به طور مستمر توانایی‌های خود را برای خلق نتایجی که طالب آن هستند، افزایش می‏دهند؛ محلی که الگوهای جدید و گسترده تفکر پرورش داده شده، اندیشه‏های جمعی ترویج می‏شوند و افراد به طور پیوسته چگونگی آموختن را به اتفاق هم می‏آموزند.» (سنگه،۱۹۹۰).
مدیریت دانش، نقش حیاتی درحمایت از یادگیری سازمانی ایفا می­ کند، زیرا تسهیم اثربخش دانــــایی جمعی سازمان را تسهیل می­ کند. مدیریت دانش، فرایند سیستماتیک منسجمی است که ترکیب مناسبی از فناوری­های اطلاعاتی و تعامل انسانی را به کار می­گیرد، تا سرمایه های اطلاعاتی سازمان را شناسایی، مدیریت و تسهیم کند. این دارائی­ها شامل پایگاه­های اطلاعاتی، اسناد، سیاست­ها و رویه ها می‌شود. علاوه براین، هم دانش آشکار و هم دانش ضمنی، کارکنان را شامل می شود، و از روش‌های متنوع و گسترده بـــرای تصرف، ذخیره‌سازی و تسهیم دانش در داخل یک سازمان استفاده می کند (بابائی، ۱۳۸۳). حال این پرسش مطرح می‌شود که آیا یادگیری و کسب دانش در هر ساختار و چارچوب سازمانی به وقوع خواهد پیوست و یا باید بستر و زمینه ای مناسب برای آن فراهم کرد؟ در پاسخ باید گفت همه سازمان­ها یاد می­گیرند، به این معنی که با محیط پیرامون خود سازگار می­شوند اما برخی اثربخش تر و مؤثرتر یاد گرفته، در محیط پر رقابت امروزی موفقیت بیشتری را به دست خواهند آورد. این سازمان­ها، آنهایی هستند که به سمت دستیابی به ویژگی های سازمان یادگیرنده و شکل دادن ساختار سازمانی خود منطبق با ساختار یک سازمان یادگیرنده در حرکتند (سبحانی نژاد و دیگران، ۱۳۸۵). سازمان یادگیرنده با ایجاد ساختار گروه محور، تیم مدار و منعطف، امکان جریان یافتن یادگیری مؤثر و مفید را فراهم کرده که ثمره این یادگیری خلق دانش، افزایش آن و در نتیجه رشد، توسعه سازگاری بهتر و موفق تر با محیط متغیر خواهد بود. سازمان یادگیرنده، محل جریان یافتن یادگیری سازمانی است. در این سازمان یادگیری و دانش دو عنصر اساسی و در هم تنیده اند؛ بدین معنی که یادگیری منجر به خلق دانش جدید و یادگیری مجدد دانش جدید، ایجاد دانشی نو را در پی خواهد داشت. مدیریت دانش با رویکرد یادگیری سازمانی عبارت است از: آسان سازی فرایند ایجاد و تسهیم دانش، توأم با فراهم آوردن محیط های کاری مثبت و سیستم پاداش های اثر بخش (سبحانی نژاد، ۱۳۸۵). اگر یک سازمان دارای انگیزه قوی یادگیری باشد، ساختارها و فرایندهایی را ایجاد می‌کند که با تلاش‌های متوازن و مکمل خود به سمت دستیابی و ترکیب دانش، علاوه بر درون، به بیرون سازمان نیز حرکت می‌کند (سبحانی‌نژاد، ۱۳۸۵).
۲-۲-۵) سازمان­های دانش محور
سازمان در دوران های مختلف حیات خود مراحل مختلفی از ظهور، تغییر و تکامل را پیموده است. با وارد شدن به عصر دانایی دانش به عنوان مهمترین سرمایه سازمان مطرح شده و موفقیت سازمان­ها به توانایی در آنها در ایجاد، کسب و بهره گیری و انتقال دانش بستگی پیدا کرده است. از این رو سازمان­ها برای اینکه بتوانند از فرصت های پیش آمده در محیط پویای کنونی استفاده کرده و مزیت رقابتی کسب نمایند، باید منابع دانش را به صورت اثربخش مدیریت نمایند. کوشش بی حد و حصر سازمان­های کنونی در زمینه ارائه محصولات و خدمات جدید به مشتریان، به کارگیری فناور یهای اطلاعاتی و ارتباطی، تلاش برای دستیابی به کیفیت برتر، استفاده از دانش به عنوان مهمترین مزیت رقابتی و … موجب شده محیط سازمانی دستخوش تغییر و تحولات سریعی گردد. در نتیجه سازمان­های آینده نگر برای رویارویی با این تغییر و تحولات محیطی تداوم حیات و تضمین موفقیت آینده خویش به تجدید ساختار سازمانی خود در سطح گسترده پرداخته اند.( Wang & Ahmed,2003)
این تغییر و تحولات سازمانی موجب شده که این سازمان­ها ویژگی ها و کارکردهای خاصی داشته باشند که آنها را به سازمان دانش­محوری[۱۱] تبدیل نموده، که یکی از وظایف اصلی آنها مدیریت دانش است. در این بعد، مدیریت دانش را می­توان به عنوان روشی برای بهبود عملکرد، بهره­وری و رقابت پذیری، بهبود کارامد کسب، تسهیم و استفاده از اطلاعات درون سازمان، ابزاری برای بهبود تصمیم ­گیری، طریقی برای بدست آوردن بهترین روش­ها، راهی برای کاهش هزینه­ها و روشی برای سازمان نوآورتر شدن سازمان تعریف نمود. (Martinsons,2000)
سازمان­های دانش محور، به اقتضای شرایط حاکم بر اقتصادهای دانش محور و الزاماتی که برای سازمان­ها ایجاد کرده اند، نیاز به ساختاردهی سازمانی و کشف ابعاد اساسی عمیق­تری از ساختار می­باشند. به عبارت دیگر برای ایجاد سازمان های دانش محور به شکل اجتماعات کاری به ابعاد ساختاری سطح بالاتری نیاز است. این سطح شامل روابط مبتنی بر اعتماد[۱۲]، روابط تعاملی برون گرا[۱۳] و روابط عاطفی فراگیر[۱۴] می­باشد ( Wang & Ahmed,2003) که در ادامه به تشریح این ابعاد و نقش آنها در سازمان های دانش محور پرداخته می شود:
روابط مبتنی بر اعتماد: اعتماد سازمانی موجب اثر بخشی و حذف موانع محدود کننده درجوامع می‌شود. به طوری که می توان اطمینان حاصل کرد که به وسیله همکاری، انسجام و هماهنگی موجود ایده های جدیدی خلق می شوند که برای کل سازمان مفیدند(Ackoff,1994). همچنین با کمک اعتمادسازی درک واضحی از دیدگاه سازمانی و استراتژی در تمام سطح سازمانی ایجاد می شود. ساختارهای دانش محور به دلیل نیاز شدیدی که به دانش دارند، باید اعتماد محور باشند، نه کنترل محور. برای خلق وتسهیم دانش باید سطح بالایی از اعتماد و خوش بینی در روابط اعضاء سازمان با یکدیگر وجود داشته باشد ( Liedt,1999). افراد توانمندشده دانش را به صورت آزادانه خلق و تسهیم می­ کنند. روابط مبتنی بر اعتماد موجب شفافیت سیاسی، ارتباطات موثر و مهارت های همکاری می شود.( Miles & Snow,1994)
ارتباطات تعاملی برون گرا: ساختار اصلی سازما ن­های دانش محور از توافقات ساختاری خوب تعریف شده و هدفمند تشکیل شده است که به جای برنامه­ ها، رویه­ ها و روندهای مشخص داخلی، هدایتگر تعاملات هستند(Miles & now,1992). درجه تعاملات خارجی نشان دهنده گشودگی ساختار سازمانی و کمرنگ شدن مرزهای سازمانی است و در عین حال رقابتی بودن در محیط را نشان می دهد. نگرش ها و رویکردهای تنگ نظرانه موجب محبوس کردن دانش و محدود نمودن تسهیم آن می­ شود. از طرف دیگر محیط های همکارانه که مرزهای خارجی را گسترش داده اند، خلق دانش را تسهیل کرده و جریان دانش را روان می سازند. تعاملات داوطلبانه، آشکار و شفاف، امکان گسترش عمیق تر پیوندهای غیررسمی، شخصی و رفتاری را فراهم می سازند و این عوامل اثر تعیین کننده ای در موفقیت مدیریت دانش دارند.( Wang & Ahmed,2003)
روابط عاطفی فراگیر: وجود روابط عاطفی فراگیر در ساختاردهی سازمان به کارکنان اجازه می دهد به ارزش ها وتوانمندی های سازمانی به شیوه های سازمان یافته پاسخ دهند. این بستر فرهنگی فرصت های بسیار زیادی برای خلاقیت و نوآوری ایجاد م یکند و در عین حال انسجام را نیز به همراه دارد(Hatch,1999). هم افزایی عواطف سازمانی و حداکثر کردن آزادی عمل کارکنان موجب تشویق مساعدت های خلاقانه، ایجاد بینش سازمانی و در نهایت توسعه ظرفیت خودمدیریتی افراد و گروه ­های سازمانی می­ شود(Brerly et al., 2000). توسعه سازمان های دانش محور مستلزم پایان دادن به اقدامات تحکمی عقلایی[۱۵] و تشویق گشودگی در روابط[۱۶] و تجربه گرایی[۱۷] به منظور رسیدن به تنوع است (Narch,1976). ساختارهای دانش محور به وجود تعادل بین تنوع (مساعدت های چندگانه) و وحدت (تبدیل مساعدت های مختلف به عملکرد واحد سازمانی) نیاز دارند. (Eisen Berg,1984)
این سه بعد با ساختارهای رسمی و غیررسمی همزیست بوده و موجب رشد یکدیگر می شوند. این­ها ابعاد اساسی دیگری هستند که به مواجهه با چالش­های موجود در اقتصاد دانش محور کمک می کنند. سازمان های دانش محور به شکل اجتماعات کاری این تغییر را به جلو رانده و نیازمند توسعه کامل در جهت چهار بعد مذکور می باشند. (شکل ۲-۵) ( Wang & Ahmed,2003)

Figure 7 شکل۲-۷ توسعه ابعاد ساختار سازمانی؛ منبع (Wang & Ahmed, 2003)
بنابراین با ورود به یک فضای دانشی سازمان­ها برای بدست آوردن فرصت در محیط پویا باید انطباق پذیرتر و منعطف تر باشند. ادراکات سنتی که از ساختار سازمانی وجود دارد در مواجهه با چالش ها و نیازهای جدید اقتصاد دانشی با شکست روبرو می شوند. به هر حال برای توسعه و ترسیم اشکال ساختاری جدید که بتوانند نیازهای جدید محیط دان شمحوری را برآورده سازند به کمک ابعاد ساختاری سطح بالاتری نیاز است. و در این میان روابط غیررسمی نقش مهمی در تعریف و ادراک فعالیت­های ساختاری بر عهده دارند. این ابعاد انرژی واقعی سازمان­های رقیب را در زمینه توانمندی پویا در اقتصاد دانشی تعیین می­ کنند. گذار کلی ساختار سازمانی نشان دهنده روندی است که به طور روزافزون به سمتی پیش می­رود که در یک محیط پویا ساختار سازمانی باید بازتر از تعاریف موجود، عاطفی تر از عقلانیت جامع، تعاملی تر، منعطف تر، اعتماد محورتر و غیر رسمی تر باشد.
درشرایطی که بقا و مزیت رقابتی سازمان ها تا حدود زیادی به کسب، خلق، بهره گیری و انتقال دانش متکی شده است، باید شرایط و الزامات لازم برای این امر را در ساختار سازمان ها فراهم نمود. برخی از مهمترین الزامات ساختاری برای مدیریت موثر دانش در سازمان عبارتند از:
کاهش مرزها: سازمان­های دانش­محور نیازمند رهایی از محدودیت مرزهای جدا کننده و ایجاد یک چهارچوب فکری مشترکند که به وسیله آن بتوان هویت سازمانی و روابط مبتنی بر اعتماد را ایجاد نمود. در این صورت ذخیره دانش سازمانی می ­تواند ورای محدودیت های مرزهای فیزیکی گسترش یابد. انجام چنین کاری کارکنان سازمان را قادر می­سازد که بدون ممانعت ساختارها و کنترل های رسمی به اطلاعات دسترسی داشته باشند. روابط غیررسمی نقش مهمی در از میان بر داشتن این مرزها ایفا می کنند.
سیالیت[۱۸]: مدیریت موثر دانش مستلزم جریان دانش است نه انباشته کردن آن (Perez-Bustraman,1999). سازمان باید جریان دانش را روان ساخته و اجازه دهد که دانش تاثیر عمیقی بر عملکرد داشته باشد. روابط غیر رسمی موجب ارتقا شبکه ­های داخلی و خارجی مناسب برای تسهیل جریان دانش می شوند.
تعامل[۱۹]: مدیریت دانش موثر تا حدود زیادی به مدیریت کردن دانش ضمنی متکی است. روابط غیررسمی موجب افزایش تعاملات بین فردی، فراوظیفه ای، و درون سازمانی می شود و مهمترین روش خلق، کدگذاری و تسهیم دانش ضمنی محسوب می شود.
انعطاف پذیری: برای اینکه بتوان ستاده های مبتنی بر دانش را به صورت موثر تولید نمود، ساختار باید منعطف باشد نه قطعی، تا بتواند دانش را به موقع و به جا بازسازماندهی کند و افراد و واحدها را برای برآورده ساختن نیـازهای سازمانی گرد هم آورد. بنابراین سازمــان­ها نمی‌­توانند چهار چوب­های نامنعطفی باشند؛ بلکه پدیده ­های پویایی هستند که به وسیله فرایندهای مختلفی خلق می­شوند و دوباره تجلی پیدا می کنند. این الزام به وسیله روابط غیررسمی برآورده می شود.( Wang,2003)
۲-۲-۶)موانع توسعه مدیریت دانش
برخی از موانع استقرار و اجرای موفقیت آمیز مدیریت دانش سازمان‌ها به شرح زیر است:
۱- عوامل انسانی: یکی از موانع عمده مدیریت دانش این است که انسان‌ها به هر دلیل نخواهند دانش خود را تسهیم کنند و از آن منحصرا برای پیشرفت شخصی خود استفاده کنند، زیرا ممکن است این تصور غلط وجود داشته باشد که چون دانش، قدرت است پس نباید آن را از دست داد.
۲- عوامل سازمانی: عمده‌ترین این عوامل عبارتند از:
عوامل ساختاری: ساختار‌های سلسله مراتبی و غیر منعطف نمی‌تواند محمل خوبی برای مدیریت دانش باشد.
عوامل مدیریتی: عدم اعتقاد و حکایت عالی از فعالیت‌ها و برنامه‌های مدیریت دانش، نگرش‌های کوتاه مدت و جزئی نگری سبک‌های نا‌مناسب رهبری نیز مانع اجرای موفقیت آمیز برنامه‌های مدیریت دانش می‌شوند.
عوامل شغلی: «شرح شغل‌های» نا‌مناسب، مشاغل تکراری و روتین، ابهام و تعارض در نقش نیز برای مدیریت دانش، نامطلوب خواهند بود.
نظام‌های حقوقی و دستمزد و جبران خدمات: این سیستم‌ها نقش بسیار مهمی را در پشتیبانی برنامه‌های مدیریت دانش ایفا می‌کنند. افراد زمانی اقدام به توزیع دانش می‌کنند که انگیزه لازم را برای این کار داشته باشند.
۳- عوامل فرهنگی: مدیریت دانش، بدون وجود یک فرهنگ مشارکتی مناسب و مبتنی بر اعتماد نمی‌تواند به گونه‌ای موفق به کار گرفته شود. اگر فرهنگی، توزیع و تسهیم دانش را تشویق نکند. مدیریت دانش با چالش روبرو خواهد شد.
۴- عوامل سیاسی: ثبات یا عدم ثبات فضای سیاسی کشور نیز به دلیل اثر گذاری بر فرایند خط مشی گذاری و ثبات مدیریت در سازمان‌های دولتی مدیریت دانش را تحت تاثیر قرار خواهد داد. همچنین وجود فضایی باز که در آن فرایند به راحتی بتوانند ایده‌های خود را اظهار نمایند، بر روند فعالیت‌های مدیریت دانش اثر گذار خواهد بود.
۵- عوامل فنی و تکنولوژیکی: صاحب نظران در تقسیم دانش، به دو نوع دانش کلی اشاره می‌کنند. دانش نهفته و دانش آشکار. دانش سازمانی، حاصل تعامل این دو نوع دانش است و این تعامل مستمر و مداوم است. دانش ایجاد شده باید به طریقی مناسب نگهداری شود. مراکز دانش در سازمان‌ها در حقیقت کانون جمع آوری، سازماندهی و انتشار دانش هستند. ممکن است این مراکز فیزیکی یا مجازی باشند. هدف از ایجاد این مراکز، هدایت افراد به سوی منابع دانش در داخل یا خارج سازمان است. در این مراکز نقشه‌های دانش تهیه، نگهداری و بهنگام سازی می‌شود (صالحی و ابیانه، ۱۳۸۷).
۲-۲-۷) دلایل موفقیت مدیریت دانش
فاکتور‌هایی را که در مدیریت دانش به عنوان عوامل موفقیت مطرح‌اند به چهار دسته تقسیم می‌شوند: تکنولوژی، فرایند‌ها، افراد، حفظ تعهدات استراتژیک. (تومی، ۲۰۰۲)
تکنولوژی: تکنولوژی در KM راه حل‌هایی را برای تسهیم دانش، مدیریت و اداره کردن اسناد، جریان یا روند کار و غیره ایجاد می‌کند / این ابزار‌ها نوعا مکان مرکزی امنی را ایجاد می‌کند که کارکنان، مصرف کنندگان، بخش‌های مخنلف و مشارکت کنندگان و حامیان سازمان می‌توانند اطلاعات را تغییر دهند، دانش را به اشتراک گذارند و یکدیگر و سازمان را برای تصمیم گیری بهتر هدایت کنند (تومی، ۲۰۰۲).
فرایند‌ها: استاندارد‌هایی را برای توزیع دانش، پذیرش محتوای مدیریت، ابقای کیفیت و حذف یا طفقه بندی و نگهداری محتوا، بازیابی اطلاعات، ارتباطات اعضا در عمل، متدولوژی و استاندارد‌ها در عمل و مطالعات موردی فراهم می‌آورد / این فرایند‌ها برای فهم و شناخت بهتر کار توسط کارکنان سازمان ضروری است.
افراد: بزرگ‌ترین چالش در KM اطمینان اعضاء به سازمان و اطمینان بین خود اعضاء برای اشتراک دانش، توزیع و استفاده مجدد از دانش برای دستیابی به نتایج است. در بسیاری از سازمان‌ها نیاز به تغییر در طرز فکری سنتی و ایجاد فرهنگ سازمانی است که دانش ذخیره شده را به اشتراک می‌گذارد جوی از اعتماد را ایجاد می‌کند. این امر از طریق ایجاد انگیزه، تشخیص و پاداش و تنظیم دوباره سیستم‌های ارزیابی و نظام‌های دیگر اندازه گیری ایجاد می‌شود. کلید موفقیت در مدیریت دانش ایجاد بینش در افراد و شناخت متخصصان در قسمت‌های مختلف سازمان می‌باشد.
حفظ تعهدات استراتژیک: مدیریت استراتژیک نفش کلیدی را در ارتقاء رفتار‌ها از طریق ارتباط سازمانی پایدار ایفا می‌کند که در KM اهمیت دارد. (حسینی، ۱۳۸۵).
۲-۲-۸) مبانی نظری مدیریت دانش
حسن‌زاده (۱۳۸۶) در کتاب مفاهیم و زیر ساختار‌ها آورده است:
«دانش به عنوان منبع اصلی سازمان‌ها تلقی می‌شود چنانچه سازمان‌ها بخواهند به مدیریت دانش به عنوان یک سرمایه سازمانی بپردازند. بایستی عوامل زیر ساختی مناسبی را فراهم آورند. فراهم آوری عوامل زیر ساختی نیازمند مجموعه‌های سازمانی است که ساز و کار‌های خاصی را می‌طلبد. نظریه دانش ودار «شرکت» به خوبی لزوم وجود مجموعه‌های سازمانی و توجه به دانش سازمانی را توجیه می‌کند. به همین دلیل در این پژوهش ابتدا نظریه «شرکت» به عنوان بحث زیر بنایی و ابعاد دانش مداری آن مورد توجه قرار گرفته است. »
نظریه «تعادلات سه جزئی» یکی دیگر از نظریه‌هایی است که توجه به دانش در سازمان‌ها (به ویژه جلوگیری از گسترش حجم سازمان‌ها) را به خوبی توجیه می‌کند «نظریه خلق و تبدیل دانش» سازمانی نیز به خاطر اینکه به صورت خاص فرایند‌هایی را در اختیار می‌گذارد یررسی شده است. «سازمان یاد گیرنده» نظریه دیگری است که پیش زمینه مدیریت دانش است در اینجا مطرح شده است.
۲-۲-۸-۱) نظریه شرکت
نظریه شرکت از نظریه هایی است که قابلیت های سازمانی را از هر نوع مورد توجه قرار می دهد. این نظریه در اواسط دهه ۱۹۸۰ توسط آنتوان آکوستین ارائه شد و آلفرد مارشال آن را تکمیل کرد خلاصه این نظریه این است که مهمترین هدف یک شرکت به حداکثر رساندن سود می باشد و شرکت ها یا سازمان ها برای حداکثر سود، سعی می کنند از کلیه منابع خود بیشترین استفاده را به عمل آورند. در یک تقسیم بندی ساده، منابع اصلی سازمان را افراد، فرایند ها و فناوری تشکیل می دهد و هرگونه برنامه ریزی سازمان بر مبنای این سه عنصر شکل می گیرد. پیتر داکر معتقد است که ارزشمندترین منبع هر سازمان، دانش افراد (کارکنان) آن است. بنابراین به نظر می رسد که اهمیت افراد در سازمان ها به توان خلق، انتقال و بکار گیری دانش آن ها بستگی دارد و فقط از این طریق است که سازمان به ارزش افزوده سرمایه گذاری دراز مدت خود دست پیدا می کند. سازمان ها از دیدگاه منبع مدار[۲۰] و دانش مدار[۲۱] مورد توجه قرار می گیرد. (حسن زاده، ۱۳۸۶)
در دیدگاه منبع مدار، شرکت یا سازمان مجموعه ای است که بر منابع درون سازمانی استوار است و در میان منابع سازمانی، دانش مهم ترین عامل رشد و بالندگی سازمان ها محسوب می شود. از سوی دیگر، طرفداران دیدگاه دانش مدار شرکت معتقدند که دانش منبع اصلی تولید در شرکت هاست. دانش نه تنها به عنوان یک منبع، بلکه بهترین دارایی سازمانی است که به مدیریت و قراهم آوری زمینه ها و زیر ساخت های لازو نیاز دارد.
دیدگاه دانش مدار شرکت بر این اندیشه اولی استوار است که وجه اصلی رقابت سازمان ها در نحوه خلق و انتقال کار آمد دانش در بستر سازمانی است. سازمان ها برای استفاده از دانش سازمانی خود به عنوان یک ابزار رقابتی و پیش برنده بایستی با روش های مختلف، آن را از حالت نهان به حالت عیان در آورند. و سپس بتوانند آن را در بین کارکنان سازمان انتقال دهند.
بنابراین، مجموعه های سازمانی به ویژه سازمان های دولتی بایستی ساز و کار مناسبی برای ساماندهی و مدیریت دانش خود تدوین کنند. برای انجام کارهای دانشی در داخل سازمان برنامه ریزی نمایند و ساز و کارهای لازم برای استفاده بهینه از دانش سازماندهی را فراهم آورند. (قانع بصیری، ۱۳۷۳)
۲-۲-۸-۲) نظریه تعادلات سه جزئی
نظریه تعادلات سه جزئی را می توان یک نظریه بنیادی برای شکل دهی آینده دراز مدت سازمان­ها برشمرد که با نگاهی دیگر بر اهمیت دانش در سازمان ها تأکید می کند طبق این نظریه حیات، اجتماع و فناوری سه مقوله ای هستند که از جرم، انرژی و اطلاعات تشکیل شده است. تکامل این سه نیز در فزونی اطلاعات، در طول عمرشان تعریف می شود. در حقیقت؛ تفاوت این سه در میزان اطلاعات است که توانسته اند در طی زمان خود ذخیره کنند. در تعادل سه جزئی، هرچه بر میزان اطلاعات افزوده شود از میزان جرم و انرژی آن کاسته خواهد شد. چنین سیستمی قادر خواهد بود از طریق فزونی اطلاعات و تبلور آن در جرم و انرژی، کالا و کار تولید کند. به مبارزه با فشار آنتروپی محیط اطراف خود بپردازد. (قانع بصیری، ۱۳۷۳)
لازم به ذکر است آنچه که در نظریه تعادلات سه جزئی به عنوان اطلاعات مطرح شده بایستی به مفهوم دانش در نظر گرفته شود. زیرا اطلاعات صرف نمی تواند عامل پیش برنده تلقی شود؛ زیرا در برخی موارد سر ریز اطلاعات و افزونگی آن مایه دردسر اتلاف وقت افراد و سازمان ها می شود و در تعادل سه جزئی، فزونی انرژی و جرم موجب رشد فیزیکی سازمان و فزونی اطلاعات موجب کار آمدی سازمان خواهد شد. در یک جامعه اطلاعاتی، میزان ارژی و جرم به کار رفته برای امور به تدریج کمتر و مداوم میزان اطلاعات مورد استفاده افزایش می یابد دولت ایران ساست کوچک سازی را مورد توجه قرار داده است. بر مبنای تعادلات سه جزئی مهمترین راه حل کوچک سازی، گرایش به سوی تقویت دانش و بنیان های دانشی در سازمان های دولتی است؛ تا از این طریق بتواند حجم و فربهی (رشد) دولت را مهار و کارآمدی (توسعه) آن را افزایش دهد. بر اساس نظریه تعادل سه جزئی می توان چنین نتیجه گیری کرد: کاهش حجم و افزایش کارایی دولت ها در اینده، مستلزم گرایش به دانش مداری است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:28:00 ق.ظ ]




دخالت ثالث در ایفای دین مدیون زمانی امکان پذیر است که دین قائم به شخص مدیون نباشد و شخص ثالث ضمن اهلیت داشتن باید جایزالتصرف نیز باشد؛ لذا در موردی که صغیر ممیز و غیررشید اقدام به پرداخت دین دیگری می نمایند اختلاف است که آیا عمل آن ها حتی با تنفیذ سرپرست نیز باطل است یا این که اگر سرپرست تنفیذ کند صحیح است، در غیر این صورت باطل می باشد.
دخالت شخص ثالث در ایفای دین دیگری ممکن است به طور ارادی صورت گیرد یعنی این که او عالماً و عامداً اقدام به انشاء عمل حقوقی نماید که منجر به پرداخت دین مدیون شود؛ هم چنین ممکن است به طور غیرارادی یا قهری صورت گیرد.
در مورد مفهوم شخص ثالث در اجرای احکام مدنی و اجرای اسناد، گر چه در چندین ماده از مواد این قانون و آئین نامه اصطلاح مذکور به کار برده شده است اما تعریفی در ق.ا.ا.م از آن به عمل نیامده است؛ لذا شاید بتوان گفت؛ ثالث به شخصی گفته می شود که در دادرسی منتهی به صدور رأی دخالت نداشته باشد، بنابراین علاوه بر خواهان و خوانده، وارد ثالث و مجلوب ثالث نیز از اصحاب دعوی محسوب می شوند و ثالث تلقی نمی شوند. بنابراین می توان نتیجه گرفت که «ثالث» در اجرای احکام و اجرای اسناد اشخاصی غیر از محکوم علیه و محکوم له و متعهد و متعهدله می باشند. در مورد ورود ثالث در اجرای احکام مدنی و اجرای اسناد نیز لازم به ذکر است که در اکثریت موارد ثالث به طور ارادی وارد می شود اما گاهی اوقات نیز ورود ثالث قهری و به حکم قانون می باشد.
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
شخص ثالث که اراده خود را بر اجرای حکم اعلام می دارد باید شرایط عمومی تحقق یک عمل حقوقی در او جمع باشد؛ بنابراین علاوه بر این که باید قصد انجام عمل حقوقی (اجرای حکم یا سندی که محکوم علیه یا متعهدآن دیگری است) را داشته باشد باید اراده اش نیز در این میان سالم باشد یعنی تحت تأثیر اکراه و اشتباه صورت نگرفته باشد او علاوه بر این باید اهلیت قانونی برای وقوع این عمل حقوقی را دارا باشد و هم چنین تحت تأثیر مستی، بیهوشی اقدام به چنین کاری ننماید. ضمن این که باید آن چه را که در جهت اجرای حکم یا سند معرفی می کند از مال خودش باشد.
در خصوص این که آیا شخص ثالث در مورد هر محکوم به یا سندی حق دخالت در اجرای حکم یا سند را دارد یا خیر باید بین دو مورد تفکیک قائل شد. در مواردی که محکوم به یا موضوع تعهد مال می باشد؛ اصل دخالت شخص ثالث در اجرای احکام و اسنادبه موجب تبصره ماده ۳۴ ق.ا.ا.م و ماده ۲۴ آئین نامه اجرای مفاد اسناد لازم الاجرا به صراحت پذیرفته شده است مگر در موادی که موضوع حکم محکومیت یا موضوع سند تحویل عین معین باشد که در این فرض امکان ورود شخص ثالث پذیرفته نیست مگر این که فرض ماده ۴۶ ق.ا.ا.م یا ماده ۲۹ آئین نامه اجرای مفاد اسناد لازم الاجرا روی دهد. یعنی عین معین تلف شود یا دسترسی به آن ممکن نباشد و طرفین در مورد قبول قیمت آن تراضی کنند یا دادگاه قیمت آن را معین کند و متعهدله هم بهای روز اجراء تعهد را که به وسیله کارشناس رسمی با دستور رئیس تعیین میگردد خواسته باشد، که در این حالت امکان دخالت شخص ثالث ممکن است. اما اگر محکوم به عمل باشد اگر چه ق.ا.ا.م در مورد امکان دخالت شخص ثالث به صراحت سخن نگفته است اما با وحدت ملاک از مفهوم ماده ۲۶۸ ق.م و نص ماده ۴۷ ق.ا.ا.م می توان گفت هر جا که مباشرت شخص محکوم علیه در انجام تعهد شرط باشد امکان دخالت شخص ثالث وجود ندارد مگر آن که محکوم له از این شرط صرف نظر کند اما در سایر موارد امکان دخالت شخص ثالث قابل تصور است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:28:00 ق.ظ ]




۱۹۹۸

 

 

 

 

 

 

نتایج این پژوهش نشان می‌دهد که حسابرسان دارای نام تجاری احتمالاً از سوی صاحب کارانی است تمایل درونی به سوی اقلام معوق دارند کنار گذاشته می‌شوند و حتی اگر شرکت‌های حسابرسی شده توسط حسابرسان درونی دارای نام تجاری سطوح بالاتری از کل اقلام معوق را داشته باشند. آن‌ ها به طور واقعی ذخایر احتیاطی را کمتر نشان می‌دهند.

 

 

 

 

 

حسن شهرت حسابرس و توانایی نظارت حسابرس

 

 

 

 

 

فرانسیس میدو و اسپارکس۱۹۹۹

 

 

 

 

 

 

بارتو و همکاران[۲۱] (۲۰۰۰)، در تحقیق خود برای ارزیابی کیفیت حسابرسی از شش موسسه‌ای بزرگ حسابرسی استفاده کردند. آنان فرض کردند که حسابرسی توسط این شش موسسه‌ای بزرگ، دارای حداکثر کیفیت می‌باشد و شرکت‌های صاحب کاری که موسسه‌هایی غیر از شش موسسه‌ای بزرگ آن‌ ها را حسابرسی می‌کنند، سعی در ارائه‌یاقلام تعهدی اختیاری بیشتری برای ایجاد تغییر سود دارند.کارامانیس و لینوکس[۲۲] (۲۰۰۶) نیز معتقدند که بین حسابرسی موسسه‌های بزرگ و کیفیت حسابرسی رابطه‌ی مثبت وجود دارد.

پایان نامه
 

شواهد حاکی از آن است که حسابرسان متخصص صنعت، حسابرسی اثر بخش تری را ارائه می‌کنند و تغییرات ساختاری در شرکت‌های حسابرسی در جهت دستیابی به تخصص صنعت، حاکی از آن است که تخصص صنعت نقش مهمی را در کیفیت حسابرسی بازی می‌کند.در مطالعه‌ای که توسط کند[۲۳](۲۰۰۸) و از طریق پرسشنامه انجام شد و پاسخ دهندگان آن، مؤسسات حسابرسی بودند تخصص صنعت حسابرس بدین گونه تعریف شد : تخصص صنعت حسابرس شامل خلق ایده‌های سازنده جهت کمک)خلق ارزش افزوده (به صاحب کاران، همچنین فراهم نمودن دیدگاه‌ها و یا راهکارهای تازه برای برخی از موضوع‌هایی که صاحب کاران در صنایع مربوط به خود با آن مواجه می‌شوند.از آنجایی که حاجت مختلف تخصص صنعت حسابرس به طور مستقیم قابل مشاهده نیست، تحقیقات گذشته شاخص‌های مختلفی را برای اندازه‌گیری تخصص صنعت حسابرس به کار گرفته‌اند. رویکرد سهم بازارو رویکرد سهم پرتفویغالباً به عنوان شاخص‌هایی برای تخصص صنعت حسابرس به کار گرفته می‌شوند(اعتمادی و همکاران، ۱۳۸۸).

 

الف) رویکرد سهم بازار: رویکرد سهم بازار، یک متخصص صنعت را به عنوان یک مؤسسه حسابرسی که خودش را از سایر رقبایش از نظر سهم بازار در یک صنعت خاص متمایز کرده است، تعریف می کند. این رویکرد فرض می‌کند که با مشاهده سهم نسبی بازار مؤسسات حسابرسی که به یک صنعت خاص ارائه خدمت می‌کنند، می‌توان به میـزان دانش تخصص صنعت مؤسسه حسابـرسی پی برد. مؤسسه‌ای که سهم بزرگ‌تری از بازار را در اختیار دارد، از دانش تخصصی باﻻتری در مورد آن صنعت خاص برخوردار است.بعلاوه، سهم معنادار بازار در یک صنعت نشان دهنده‌ی سرمایه گذاری معناداری است که در مؤسسات حسابرسی در توسعهفن‌آوری‌های حسابرسی خاص صنعت صورت گرفته است به طوری که انتظار می‌رود مزایای ناشی از بهبود کیفیت حسابرسی و صرفه اقتصادی افزایش یابد.

 

ب) رویکرد سهم پرتفوی: رویکرد سهم پرتفوی، توزیع نسبی خدمات حسابرسی را در صنایع مختلف برای هر مؤسسه حسابرسی مورد لحاظ قرار می‌دهد. این رویکرد بیشتر به راهبردهای مؤسسه‌ی حسابرسی مربوط است. صنایع صاحبکار مؤسسه‌ی حسابرسی با بیشترین سهم پرتفوی، نشان دهنده‌ی صنایعی هستند که مؤسسات حسابرسی دانش پایهای معناداری را در ارتباط با آن صنایع ایجاد کرده‌اند و سهم بزرگ پرتفوی نشان‌دهنده‌ی این است که سرمایه گذاری معناداری توسط مؤسسات حسابرسی در توسعه‌ی فن آوری های حسابرسی مربوط به آن صنعت صورت گرفته است.با به‌کارگیری این رویکرد، احتمالاً مؤسسات بیشترین منابع را برای توسعه دانش خاص صنعت اختصاص داده‌اند، حتی اگر آن‌ ها سهم عمده‌ی بازار را در آن صنعت در اختیار نداشته باشند. رویکرد سهم پرتفوی بر خلاف رویکرد سهم بازار، مزیت نسبی بر سایر حسابرسان را در تعیین تخصص صنعت حسابرس دخالت نمی‌دهد.اعتمادی و همکاران (۱۳۸۸) طی تحقیقی که انجام دادند به این نتیجه رسیدند که شرکت‌هایی که حسابرس آن‌ ها، متخصص صنعت است، دارای سطح مطلق اقلام تعهدی اختیاری کمتر و ضریب واکنش سود باﻻتری نسبت به شرکت‌هایی که حسابرس آن‌ ها، متخصص صنعت نیست، هستند؛ به عبارت دیگر، حسابرسان متخصص صنعت، حسابرسی با کیفیت‌تری به صاحب کاران خود ارائه می‌کنند. جول و همکاران[۲۴] (۲۰۰۵) در تحقیق خود برای اندازه‌گیری کیفیت حسابرسی از تخصص موسسه‌ای حسابرسی در صنعت صاحب کار نیز استفاده کردند. آنان معتقد بودند موسسه‌های حسابرسی که در صنعت صاحب کار تخصص داشته باشند، با کیفیت بیشتری به حسابرسی آن می‌پردازند. فرگوسن و استاکس[۲۵])٢٠٠٢)، ژائو و ایلدر (۲٠٠٢) و بالسم (۲۰۰۳) نیز در تحقیق‌های خود از تخصص حسابرس در صنعت صاحب کار برای اندازه گیری کیفیت حسابرسی استفاده کردند.

 

تداوم انتخاب حسابرس در مقابل جابه‌جایی یا چرخش حسابرس

 

کمران[۲۶] (۲۰۰۵)، اثر تداوم انتخاب حسابرس بر کیفیت حسابرسی را از دو منظر قابل بررسی می‌داند. تداوم انتخاب حسابرس موجب شده است تا حسابرس به مرور دانش خاص مشتری را کسب کند، که این موضوع باعث افزایش صلاحیتحرفه‌ای حسابرس و کیفیت حسابرسی می‌شود. اما، از سوی دیگر تداوم انتخاب حسابرس موجب نزدیکی بیش از حد حسابرس به مدیریت صاحبکار می‌شود که این موضوع ممکن است اثر منفی بر استقلال حسابرس و کیفیت حسابرسی داشته باشد.حسابرسی صورت‌های مالی و سایراطلاعات مالی از مهم‌ترین ابزارهای حصول اطمینان از شفافیت اطلاعات شرکت‌ها به شمار می‌رود. حسابرسان مستقل از طریق اعتباردهی به صورت‌های مالی و سایر اطلاعات مورد رسیدگی آلودگی‌ها رااز اطلاعات مالی می‌زدایند و موجب شفافیت اطلاعاتی شرکت‌ها می‌شوند. بر همین اساس، حسابرسی صورت‌های مالی توسط حسابرسان مستقل به عنوان یکی از الزامات اصلی بورس‌های مختلف دنیا به شمار می‌آید. در دهه اخیر، که به دلیل برخی رسوایی‌های مالی نظیر رسوایی‌های حسابداری شرکت‌های انرون، ورلدکام و نظایر آن استقلال حسابرسان همواره مورد سؤال قرار گرفت، نهادهای نظارتی حرفه حسابداری و بازار سرمایه به منظور تقویت استقلال حسابرسان، تغییر منظم آن‌ ها را به عنوان یکی از راهکارها پیشنهاد، یا الزام کرده، و به اجرا گذاشته‌اند.بررسی سوابق در کشورمان در این زمینه نشان می‌دهد که فـرآیند تغییـر حسابرسان مستقل در سال‌های گذشته به دلیل محدود بودن حسابرسی توسط چند مؤسسه بزرگ از جمله مؤسسه حسابرسی صنایع ملی و سازمان برنامه، مؤسسه حسابرسی بنیاد مستضعفان و موسسه حسابرسی شاهد به شکل مدون و رسمی و در غالب مفاد قانونی وجود نداشت و فقط گروه‌های حسابرسی مسئول اجرای تعدادی از کارهای خاص با نظر مدیران مؤسسه تغییر می‌کرد. در سال ۶۶٣١ سازمان حسابرسی با ادغام این مؤسسات تشکیل شد. . در سازمان حسابرسی به دلیل تنوع و تعدد صاحب کاران و به منظور اعمال کنترل و بررسی بیشتر، گروه‌های حسابـرسی مسئول اجـرای کار در دوره‌های زمانی با میانگین سه سال تغییر می‌یابند. این جابجایی ممکن است مسئولیت انجام حسابرسی یک شرکت را از یک مدیر سلب، و به مدیر دیگری در داخل آن سازمان محول کند؛ لذا فرایند تغییر صرفاً بین گروه‌های مختلف در درون سازمان حسابرسی انجام می‌شود و در زمره مقررات تغییر حسابرس، آن گونه که در سایر کشورها مد نظر است، قرار نمی‌گیرد.

 

اما در نهایت با تصویب دستورالعمل مؤسسات حسابرسی معتمد سازمان بورس و اوراق بهادار در تاریخ ٨ مرداد ماه سال ۱۳۶۸ توسط شورای عالی بورس و اوراق بهادار، تغییر منظم حسابرس مستقل در دوره زمانی چهار ساله الزامی شد و تمام شرکت‌های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران و سایر اشخاص تحت نظارت سازمان بورس و اوراق بهادار موظف به رعایت آن شدند) بولو، مهام و گودرزی، ۱۳۸۹(.

۲ -۲-۱۱- دیدگاه‌های مرتبط با الزامی کردن تعویض ادواری حسابرس

۲-۲-۱۱-۱-دیدگاه موافقان الزامی کردن تعویض ادواری حسابرس

 

موافقان الزامی کردن تعویض ادواری حسابرس اغلب از سه دلیل زیر برای توجیه دیدگاه خود استفاده می‌کنند:

 

الف) نزدیکی بیش از حد به مدیریت:قانون گذاران و افکار عمومی بر این باور هستند که رابطه‌یطولانی حسابرس با صاحبکار باعث ایجاد سطحی از نزدیکی بین این دو می‌شود که این موضوع استقلال حسابرس را خدشه دار کرده و کیفیت حسابرسی را کاهش می‌دهد. در سال ۱۹۸۵ ریچارد شلبی[۲۷]،نماینده‌ی کنگرهی آمریکا، این سؤال را مطرح کرد که وقتی یک موسسه‌ای حسابرسی کارکنان خود را برای مدت زیادی مانند ۱۰، ۲۰ یا ۳۰ سال در یک شرکت مستقر می‌کند، چگونه می‌توان انتظار داشت که این موسسه، مستقل باقی بماند؟

 

ماهیت کار حسابرسی به صورتی است که ارتباط روزانه‌ی حسابرس با مدیریت شرکت مورد رسیدگی را ایجاب می‌کند. رابطه‌ی بلند مدت حسابرس- صاحبکار ممکن است باعث نزدیکی بیش از حد حسابرس با مدیریت صاحبکار شده و موجب به وجود آمدن یک رابطه‌ی صمیمانه بین این دو شود. این رابطه‌ی صمیمانه ممکن است به کوتاه آمدن حسابرس در اختلاف نظرهای پیش آمده در حین کار حسابرسی یا حتی تبانی بین حسابرس و مدیریت صاحبکار شود.تجربه‌یرابطه‌ی شرکت انرون[۲۸]و موسسه‌ای حسابرسی آرتور اندرسون[۲۹]مثال خوبی برای نزدیکی بیش از حد حسابرس به مدیریت است. حسابرسان موسسه حسابرسی آرتور اندرسون و مشاورانشان یک دفتر ثابت در ساختمان مرکزی شرکت انرون داشتند. آنان مرتب و به صورت روزانه با مدیریت و کارکنان شرکت انرون در تماس بوده و حتی در فعالیت‌های تفریحی و خیریه نیز به صورت مشترک شرکت می‌کردند. در این شرایط، برای حسابرس بسیار سخت خواهد بود که بتواند کار حسابرسی را به صورتی انجام دهد که سطح مناسبی از تردید حرفه‌ای حفظ شده و به استقلالحسابرس لطمه وارد نشود. از سوی دیگر، مدیریت هم در موارد اختلاف نظر با حسابرس می‌تواند از طریق درخواست-های دوستانه، امتیاز به دست بیاورد. طرفداران الزامی کردن تعویض ادواری حسابرس ادعا می‌کنند که تعویض ادواری حسابرس می‌تواند باعث شود که حسابرس جدید در فضایی پاک به کار حسابرسی بپردازد. این فضای پاک بین حسابرسان و صاحب کاران موجب دستیابی به اهداف حسابرسی خواهد شد.

 

ب) عدم توجه به جزئیات و ساده انگاری امور به دلیل یکنواخت شدن کار: تداوم انتخاب حسابرس، ممکن است کار حسابرسی را برای حسابرسان به صورت یک کار یکنواخت و تکراری جلوه دهد. این موضوع باعث کاهش صلاحیت حرفه‌ای حسابرس خواهد شد. شاکلی[۳۰] (۱۹۸۲) معتقد است تداوم انتخاب حسابرس می‌تواند باعث اعتماد به نفس بیش از حد، عدم نوآوری و کاهش به‌کارگیری روش‌های دقیق و موشکافانه در بین حسابرسان شود. همچنین، او معتقد است که مدیریت و کارکنان صاحبکار نیز در اثر تعامل طولانی مدت با حسابرس، با خصوصیات شخصی و کاری وی آشنا شده و می‌توانند با بهره گرفتن از این آشنایی، دست به تخلف بزنند.

 

آرل و همکاران (۲۰۰۵) نیز معتقدند حسابرسان در بازگشت به کار قبلی، برای اموری مانند برنامه ریزی حسابرسی، بودجه بندی و تهیه‌ی اطلاعات مورد نیاز برای حسابرسی سال جاری، اغلب اوقات به کار برگ‌های سال گذشته تکیه می‌کنند. این تکیه بیش از حد به مدارک سال گذشته و پیش بینی نتایج به جای توجه به تغییرات کوچک اما مهم، ممکن است باعث عدم دست یابی به اهداف حسابرسی شود.

 

ج) تمایل به حفظ صاحبکار: تمایل به داشتن درآمد ساﻻنه بلند مدت از محل حق‌الزحمه‌ی حسابرسی، ممکن است باعث شود تا حسابرس برای ابقا در سمت خود،رضایتمندی صاحبکار را به عنوان یکی از عوامل موثر بر تصمیم گیری‌های خود در نظر بگیرد. آیا در شرایطی که گزارشگری بر خلاف میل صاحبکار ممکن است به از دست دادن درآمدهای احتمالی آینده منجر شود، حسابرس می‌تواند مستقل باقی بماند؟ زمانی که تعویض ادواری حسابرس الزامی باشد حسابرس، صاحبکار و سایر افراد ذینفع میدانند که تعویض حسابرس در موعد مقرر انجام خواهد شد و هرگونه انحراف از زمان بندی تعویض ادواری با واکنش منفی یکی از طرف‌های ذینفع روبرو خواهد شد. بنابراین، بخش بزرگی از فشارهای وارده بر حسابرسان در طی مذاکره از بین خواهد رفت. دانستن این که در سال‌های بعد شرکت صاحبکار توسط موسسه دیگری حسابرسی خواهد شد و آن موسسه ممکن است برخی اشتباهات و تخلفات سال‌های قبل را کشف و گزارش کند، باعث خواهد شد تا حسابرس برای حفظ اعتبار و وجهه‌ی حرفه‌ای خود، تمایل بیشتری به کشف و گزارش اشتباهات و تخلفات داشته باشد. بنابراین، می‌توان گفت که تعویض ادواری حسابرس باعث خواهد شد تا منافع حسابرس و منافع صاحبکار در یک جهت نباشد، و این تضاد منافع به افزایش کیفیت حسابرسی کمک خواهد کردآرل و همکاران،(۲۰۰۵).تحقیق‌ها نشان داده‌است حسابرسان برای جلب مشتری جدید در سال اول حق‌الزحمه حسابرسی کمتری پیشنهاد می‌دهند. این در حالی است که، حسابرسان معمولاً در سال‌های اولیه رابطه‌ی خود با صاحبکار، به دلیل نداشتن آشنایی با شرکت مورد رسیدگی و نوع فعالیت‌های آن، متحمل هزینه‌های باﻻیی می‌شوند. در نتیجه، آنان تلاش می‌کنند تا با ابقای مجدد، این زیان را در سال‌های بعدی رابطه‌ی خود با صاحبکار جبران کنند(فرانسیس و سیمون[۳۱]، ۱۹۸۷).

 

۲-۲-۱۱-۲- دیدگاه مخالفان الزامی کردن تعویض ادواری حسابرس

 

مخالفان الزامی کردن تعویض ادواری حسابرس نیز اغلب از سه دلیل زیر برای توجیه دیدگاه خود استفاده می‌کنند:

 

الف) از دست رفتن دانش خاص مشتری: آشنایی حسابرس با شرکت مورد رسیدگی باعث می‌شود تا وی درکبهتری از موضوعات و تغییرات ایجاد شده داشته باشد. پیچیدگی‌های زیادی که در قرن اخیر در محیط کسب و کار شرکت‌ها پدید آمده است، موجب شده که حسابرس نتواند در مدت زمان کوتاه با فعالیت‌های شرکت مورد رسیدگی آشنایی کامل پیدا کند. در حالی که حسابرس مسئول کار، از اثر منحنی یادگیری خود می‌تواند برای کشف اشتباهات و تخلفات اساسی استفاده کند، حسابرس جدید ممکن است به دلیل عدم شناخت کافی از شرکت صاحبکار، مجبور باشد بیشتر به اظهارات و برآوردهای مدیریت تکیه کند. بنابراین، این موضوع موجب افزایش ریسک حسابرسی می‌شود. تحقیق‌های فراوانی از قبیـل استایس[۳۲](۱۹۹۱) و والکر و همکاران[۳۳] (۲۰۰۱) هم به این نتیجه رسیده‌اند که اغلب قصورهای حسابرسی در سال‌های اولیه رابطه‌ی حسابرس- صاحبکار که حسابرس هنوز دانش کافی در ارتباط با صاحب کار خود ندارد، روی می‌دهد. سینت[۳۴] (۲۰۰۴) هم در تحقیق خود به این نکته اشاره می‌کند که حدود ۷۹ درصد موسسه‌های حسابرسی مستقل و شرکت‌های سهامی عام در آمریکا معتقدند به دلیل عدم آشنایی حسابرس با شرکت مورد رسیدگی در سال-های ابتدایی رابطه‌ی حسابرس– صاحبکار، ریسک حسابرسی افزایش می‌یابد.

 

ب) افزایش هزینه‌های حسابرسیالزام تعویض ادواری حسابرس موجب افزایش هزینه‌های مستقیم و غیرمستقیم حسابرسی خواهد شد. سینت (۲۰۰۴) به این نکته اشاره می‌کند که همه‌یموسسه‌های حسابرسی مستقل بزرگ بر این عقیده هستند که به دلیل نیاز حسابرس به کسب دانش اولیه در ارتباط با صاحبکار جدید و نوع عملیات وی، هزینه‌های حسابرسی سال اول پس از تعویض ادواری موسسه حسابرسی، بیشتر از ۲۰ درصد هزینه‌ی حسابرسی در سال‌های بعدی رابطه‌ی حسابرس– صاحبکار خواهد بود. آرنز و لوئبک[۳۵] (۱۹۷۶) در تحقیق خود سه دلیل زیر را برای افزایش هزینه‌های مستقیم حسابرسی در سال اول رسیدگی یک شرکت نسبت به سال‌های پس از آن بیان می‌کنند:

 

نیاز به رسیدگی مواردی مانند دارایی‌های ثابت مشهود و نامشهود و همچنین، سود انباشته که اثر دائمی بر حساب‌هایترازنامه‌ای دارند. در مورد این حساب‌ها نیاز است که در سال اول رسیدگی، معاملات مربوط به سال‌های گذشته نیز بررسی شود. در حالی که، در صورت تداوم انتخاب حسابرس، در سال‌های بعد تنها معاملات مربوط به همان سال بررسی خواهد شد.

 

حتی اگر صورت‌های مالی به صورت مقایسه‌ای ارائه نشده باشند، برای دستیابی به یک صورت سود و زیان قابل اتکا باید مانده‌های اول دوره حساب‌هایترازنامه‌ای سال جاری نیز بررسی شوند. در حالی که، در صورت تداوم انتخاب حسابرس، با توجه به این که مانده‌های پایان دوره‌ی سال قبل توسط همین حسابرس بررسی شده‌اند، این حساب‌ها نیازی به بررسی دوباره نخواهند داشت.

 

عدم آشنایی حسابرس با نوع عملیات و سیستم کنترل داخلی صاحبکار موجب می‌شود که وی مانده‌ها و نسبت -های مورد نیاز برای مقایسه با نتایج واقعی سال جاری و همچنین نتایج سال‌های قبل را به عنوان مبنایی برای طراحیبرنامه حسابرسی، در اختیار نداشته باشد. در نتیجه، این عدم آشنایی قبلی موجب خواهد شد که حسابرس در سال اول رسیدگی نیاز به بررسی نمونه‌های بیشتری داشته باشد و این موضوع موجب افزایش هزینه و زمان رسیدگی خواهد شد.

 

ج) تغییر شکل رقابت بین موسسه‌های حسابرسی: در اقتصاد مبتنی بر بازار آزاد، شرکت‌ها انگیزه‌ی زیادی برای سرمایه‌گذاری دارند. زیرا، اگر شرکت‌ها قادر به افزایش مشتریان خود باشند، آن گاه این سرمایه گذاری‌ها به سودآوری خواهد رسید. الزام تعویض ادواری حسابرس موجب می‌شود تا موسسه‌های حسابرسی پس از اتمام یک دوره‌ی مشخص، مجبور به از دست دادن یک مشتری باشند و تا چند سال بعد نیز قادر به ارائه‌ خدمات به این مشتری نباشند.این موضوع موجب خواهد شد به تدریج موسسه‌هایی که قبلاً سهم بیشتری از بازار را در اختیار داشتند، مجبور به ترک مشتری خود شده و در مقابل موسسه‌هایی که پیش‌تر سهم کمتری از بازار را در اختیار داشتند. اکنون فرصت‌های بیشتری برای جلب مشتری در اختیار داشته باشند. قابل پیش بینی است که این روند موجب خواهد شد تا پس از چند دوره چرخش، الزام تعویض ادواری حسابرس باعث مساوی شدن سهم موسسه‌های حسابرسی از بازار ارائه خدمات حسابرسی شود. روند برابر شدن سهم بازار باعث می‌شود که موسسه‌های حسابرسی به جای سرمایه‌گذاری‌های به موقع، این سرمایه‌گذاری‌ها را تا تثبیت نهایی سهم‌شان در بازار به تأخیر بیندازند. در حقیقت، الزام تعویض ادواری حسابرس باعث می‌شود تا موسسه‌های با کارایی باﻻتر نتوانند پاداش بهتر بودن خود را دریافت کنند. زیرا، این قوانین به تدریج موجب کاهش تقاضا برای خدمات آن‌ ها خواهد شد. در مقابل، موسسه‌های حسابرسی با کارایی کمتر نه تنها ضرر و زیانی متحمل نمی‌شوند، بلکه حتی ممکن است با افزایش مشتری نیز مواجه شوند. به این ترتیب می‌توان گفت در یک نظام مبتنی بر الزام تعویض ادواری حسابرس، انگیزه‌ها برای بهبود کارایی کاهش می‌یابد. در این شرایط، قوانین در درازمدت با برابر کردن سهم بازار موسسه‌های حسابرسی، باعث کاهش انگیزه این موسسه‌ها برای رقابت شده و با ایجاد مانع بر سر راه رقابت بین موسسه‌های حسابرسی به طور غیرمستقیم باعث کاهش کارایی حسابرسی می‌شود( آراندا و پاز آرس، ۱۹۹۷).

 

۲-۲-۱۲-تجدید ارائه صورت‌های مالی

 

از نظر تئوری، اطلاعات حسابداری با این هدف ارائه می‌شود که به سرمایه‌گذاران و اعتباردهندگان در پیش‌بینی جریان‌های نقدی آتی کمک کند. در جهت دستیابی به چنین هدفی، لازم است که ارقام مالی گزارش، منعکس‌کننده واقعیت اقتصادی باشد. اگر چنین اتفاقی روی دهد،‌ بازار کاراتر می‌شود اما اگر تضاد ناشی از نمایندگی، منجر به مدیریت سود گردد، بازار کارا نخواهد بود و سرمایه به استفاده‌های نادرست و غیر بهینه می‌رسد. عدم تقارن اطلاعاتی، سوء استفاده از انتخاب‌های حسابداری، نبود افشای کامل و برآوردهای غیرواقع‌بینانه برخی از ابزارهای مورد استفاده جهت مدیریت سود می‌باشد. اگر مدیر در تلاش خود برای فریب دادن بازارهای مالی موفق باشد، حجم معاملات زیادی با این پیش‌فرض که اطلاعات گزارش‌شده منعکس واقعیتند انجام خواهد شد. در نتیجه، اطلاعات حسابداری دیگر برای سرمایه‌گذاران مفید نخواهد بود زیرا در انعکاس صادقانه وضعیت اقتصادی ناموفق است. به عبارت دیگر، ارقام نادرست گزارش‌شده منجر به تصمیمات اقتصادی نادرست می‌گردد. این امر نیازمند این است که صورت‌های مالی در دوره‌های آتی تجدید ارائه گردد.

 

تجدید ارائه سود (و به طور کلی تجدید ارائه در صورت‌های مالی) در سال‌های اخیر، بسیار رایج شده است. چنین افزایشی،‌ باعث می‌شود که ابهامات و سؤالاتی برای سرمایه‌گذاران و قانون گذاران در مورد کیفیت گزارشگری مالی به وجود آید. به صورت کلی،‌ تجدید ارائه صورت‌های مالی حاکی از وجود مشکلی در گزارشگری دوره‌ (دوره‌های) قبل می‌باشد که در دوره‌ جاری، موجب ضرورت یافتن تعدیل جهت اصلاح آن شده است. در این قسمت، توضیحاتی جهت درک فرایند تجدید ارائه صورت‌های مالی ارائه شده، سپس برخی از انگیزه‌ها و نیز پیامدهای آن ذکر شده و سپس راهکارهایی که در عمل برای خنثی کردن و یا حداقل کاهش پیامدهای منفی آن استفاده می‌شود بیان می‌شود.

 

۲-۲-۱۲-۱- تاریخچه تجدید ارائه صورت‌های مالی

 

تا پیش از دهه ۱۹۷۰ رویه یکسان و استانداردی در برخورد با تغییرات حسابداری و اصلاح اشتباهات وجود نداشت. در سال ۱۹۷۱، هیئت اصول حسابداری بیانیه شماره ۲۰ را با عنوان تغییرات حسابداری منتشر نمود. طبق این بیانیه شرکت‌ها باید اثر انباشته تغییر رویه‌های حسابداری را در متن صورت‌های سود و زیان ارائه می‌کردند. اما الزامی برای تجدید ارائه صورت‌های مالی مقایسه‌ای مطرح نشده بود. در بیانیه شماره ۲۰ چند استثناء برای ارائه اثرات انباشته تغییر رویه‌های حسابداری مطرح شده بود که عبارت بودند از تغییر روش لایفو به هر روش دیگر جهت حسابداری موجودی کالا، تغییر رویه‌ حسابداری در مورد پیمان‌های بلند مدت و تغییر رویه‌ در صنایع استخراجی (بلوم و فوگلیسر[۳۶]، ۲۰۰۶). در بیانیه شماره ۲۰، اشتباهات حسابداری به عنوان اقلامی معرفی شده بود که ناشی از اشتباهات ریاضی، اشتباه در به‌کارگیری رویه‌های حسابداری یا تعبیر نادرست یا نادیده گرفتن واقعیت‌های موجود در زمان تهیه صورت‌های مالی باشد. بر خلاف تغییر رویه حسابداری در این بیانیه تاکید شده بود که در صورت بروز اشتباه، تجدید ارائه صورت‌های مالی مقایسه‌ای حاوی اشتباه در کنار اصلاح مانده ابتدای دوره سود انباشته ضرورت دارد (بلوم و فوگلیسر۲۰۰۶). در پی انتشار بیانیه شماره ۱۷۷ کمیسیون بورس و اوراق بهادار امریکا در سال ۱۹۷۹ شرکت‌ها ملزم شدند در صورت تغییر رویه حسابداری یا اصلاح اشتباهات حسابداری، آن را به تایید حسابرس شرکت برسانند و تأییدیه مذکور را ضمیمه صورت‌های مالی منتشر شده نمایند. همچنین در سال ۱۹۷۹، کمیسیون بورس و اوراق بهادار امریکا قاعده حسابداری شماره۶۰۸۴ را منتشر نمود که طبق آن مدیریت شرکت‌ها ملزم بودند در صورت دستیابی به اطلاعات جدید یا کشف اشتباهات قبلی، هرگونه حقایق یا اطلاعات با اهمیت در این مورد را به روشنی افشا نمایند (مور[۳۷]، ۲۰۰۷).از سال ۲۰۰۲ تاکنون هیئت تدوین استانداردهای بین‌المللی حسابداری پروژه‌ای را جهت هماهنگ‌سازی و تطابق بیشتر آغاز کردند. یکی از بخش‌های این پروژه منتج به تدوین استاندارد حسابداری مالی شماره ۱۵۴ امریکا شده که جایگزین بیانیه شماره ۲۰ هیئت اصول حسابداری و استاندارد حسابداری مالی شماره۳ هیئت تدوین استاندارد حسابداری مالی امریکا شده است. استاندارد بین‌المللی شماره ۸ نیز در سال ۲۰۰۳ دست‌خوش برخی تغییرات شد تا سرانجام الزامات دو استاندارد تشابه بسیاری به یکدیگر پیدا کرد (بلوم و فوگلیسر۲۰۰۶).

 

با جایگزین شدن بیانیه شماره ۱۵۴ به جای بیانیه شماره ۲۰، نحوه برخورد با اشتباهات حسابداری تغییری نکرد و همچنان در موارد بروز اشتباه، بر تجدید ارائه صورت‌های مالی مقایسه‌ای حاوی اشتباه در کنار اصلاح مانده‌ حساب‌های مربوط تاکید شده است، علاوه بر این تجدید ارائه صورت‌های مالی در مورد تغییر رویه‌های حسابداری و تغییر شخصیت واحد گزارشگر نیز الزامی شد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:27:00 ق.ظ ]




منبع :سالنمه آماری سازمان راهداری و حمل و نقل جاده ای سال ۱۳۸۸
۲-۴-۱۹- بهسازی های مهندسی ترافیک کم هزینه :
این گزارش نتایج یک بررسی را در مورد بهسازی های مهندسی ترافیک کم هزینه، شامل انواع اقدامات، هزینه ها و سودها، ارائه می دهد. مهندسان و طراحان ترافیک به طور سنتی و از مدت ها پیش گسترده وسیعی از اقدامات را برای کاهش تصادفات و تسهیل ازدحام ترافیکی در بزرگراه های کشور دنبال کرده اند. در برخی موارد، بهترین راه حل از لحاظ هزینه به سرمایه گذاری دربودجه های دولتی نیاز دارد. درموارد دیگر، کارآمدترین راه حل از لحاظ هزینه را می توان با اجرای راه حل های کم هزینه تر به دست آورد.هدف این گزارش به اشتراک گذاشتن روش هایی است که برای ارائه راه حل های کم هزینه برای بهبود ایمنی و جریان ترافیک اجرا شده اند.این گزارش تلاش دارد تا به عنوان محرک یا مقدمه ای برای موضوع بهسازی های کم هزینه مهندسی ترافیک عمل کند. هدف ما ارائه اطلاعاتی درمورد انواع اقدامات کم هزینه اجرا شده همراه با هزینه ها ومزایای آنها به مهندسان طراحان ترافیک است. ” کم هزینه” واژه ای نسبی است. دستگاه های مجری پروژه های بزرگ با بودجه ها ی زیاد ممکن است یک پروژه ” کم هزینه” را طور متفاوتی ببینید با آنچه یک دستگاه دارای بودجه محدود می بیند. برای هدف این بحث ” کم هزینه ” به صورت پروژه یا استراتژی ای به کار برده می شود که عموما به یک سرمایه گذاری $۱۰۰۰۰ تا $۵۰۰۰۰ نیاز دارد. وسعت هزینه بسیاری از استراتژی های مورد بحث در گستره چند صد دلار تا چندهزار دلار هستند. با این حال، تحقیق انجام شده در این مطالعه نشان می دهد که “کم هزینه” به معنای ” کم فایده” یا کم سود نیست. نتایج تحقیق در این پروژه، بر اساس مرور مقالات و مصاحبه با کارمندان عامل حمل ونقل در سراسر کشور هستند. نتایج، یک مجموعه از استراتژی های کم هزینه موثر و موفق را که عاملان برای بهبود ایمنی و کاهش ازدحام ترافیک به کار گرفته اند، ارائه می دهند. خوشبختانه، بسیاری از رویه های ارائه شده به دیگر جوامعی که با مشکلات مشابهی سروکار دارند نیز قابل انتقال اند. این گزارش به ۵ بخش تقسیم می شود.بعد از این بخش مقدمه ای، بخش دوم به شرح چند بهاری کم هزینه مهندسی ترافیک می پردازد که در بسیاری از مناطق اجرا شده اند.بخش سوم د رمورد دلیل ذکر شده برای اهمیت پرداخت به بهسازی کم هزینه، یک از دلایل این است که بودجه بندی محدودی در دسترس مدیر قانونی محلی برای مدیریت مشکلات روزافزون ظرفیت و ایمنی می باشد. بخش چهارم مزایای حاصل از اجرای بهسازی های کم هزینه را بر اساس چند مثال که در بخش های مختلف کشور انجام شده اند، بررسی می کند. بخش آخر نیز چند روش تجربی یا ابتکاری کم هزینه را برای افزایش ایمنی و کاهش ازدحام ترافیک توصیف می کند. بهسازی های مهندسی ترافیک کم هزینه چه هستند؟ تحقیقات تاکید کرده اند که استراتژی های کوتاه مدت تراکم هزینه کهاز شانه راه، راه های باریک، وسایل مقرراتی و تکنولوژی برای مدیریت سفر و کنترل ترافیک استفاده می کنند، می توانند ظرفیت را افزایش دهند و اقدامات و ایمنی را در یک گره ترافیکی خاص در دالانی از یک کلان شهر به جمعیت افزایش دهند. تکنیک های بهسازی کم هزینه مهندسی ترافیک نوعا کاربرد منطقه ای دارند یا به بخش های کوتاه تری که طول کلی یک شریان پررفت و آمد را در برنمی گیرند، محدود می شوند. برخی از این استراتژی های عبارتند از علامت گذاری پیاده روها، علامت گذاری ثابت و متحرک، روشنایی جاده ها، برجسته کردن میانه، انفصال جدول ها، تغییر هندسی جاده ها یا کنترل راه های حاشیه ای. این استراتژی ها، هشدار، راهنمایی و کنترل مورد نیاز راننده را ارائه می دهند تا عملکردآگاهانه و ایمنی را تضمین کنند. یک درک از انواع اقدامات کم هزینه ای که اجرا شده اند، به بهترین شکل از طریق بررسی چند برنامه موفق به دست می آید. ازجمله انجمن خود روی میشیگان (AAA میشیگان)، وزارت مهندسی ترافیک شهر وینستون سلم در کار و لینای شمالی، و وزارت مهندسی ترافیک شهرناکسویل درتسنی.AAA میشیگان برنامه ای را برای تشخیص و شناسایی مکان های پر تصادف شهرهای دیترویت وگرند رپیدز آغاز کرد. در طی شش سال گذشته، AAA میشیگان ۳۲۵ تقاطع را در دیترویت وگرند رپیدز بررسی کرد و بهسازی های ایمنی کم هزینه را رد ۱۲ مکان اجرا کرد. فعالیت های اجرایی درتقاطع ها عبارتند بودند از : * اعمال وقفه های کاملا قرمز.* جایگزینی چراغ راهنماهای ۱۸ اینچی با ۱۲ اینچی.* تغییر نحوه نصب چراغ راهنماها برای بهتر دیده شدن، مثلا با قرار دادن دو چراغ روبروی یکدیگر، قراردادن یک چراغ بالای هر لاین حرکت یا با بالابردن چراغ ها برفراز راه ها با بهره گرفتن از تاسیسات آچار بوکس.* نصب چراغ راهنماهای ثانویه در مکانی بالاتر از چراغ اول برای بهتر دیده شدن در برخی مناطق. * نصب صفحه متحرک روی سیگنال های ترافیکی برای بهتر دیده شدن در برخی مناطق.* ایجاد لاین های گردش به چپ از طریق نواربندی مجدد مسیرها و فازهای گردش به چپ انحصاری در مناطق مورد نیاز و.* حذف پارکینگ داخل خیابان.
مقاله - پروژه
مطالعه و بررسی تصادفات بعد از اجرای این بهسازی ها در دتیرویت نشان داد که تصادفات به طور کلی بیش از %۵۰ کاهش یافتند وصدمات کلی در تقاطع های مورد نظر بیش از %۶۰ کاهش یافتند. یک مطالعه هزینه سود نیز به عنوان بخشی از این پروژه انجام شد و نشان داد که یک بازگشت ۱۵:۱ برای بهسازی تقاطع های دیترویت و یک بازگشت ۱۶:۱ برای تقاطع های گرند رپیدز وجود دارد.در سال ۱۹۸۶، بخش مهندسی ترافیک شهر وینستون سلم در کارولینای شمالی برنامه ای سالانه را در پیش گرفت. مناطق تصادف خیز راتشخیص دهد و به اقداماتی برای حل مشکل انها دست بزند. این برنامه مطاعاتی قبل و بعد از اجرای اقدامات در ۳۶۴ مکان انجام داد و در هر سال ۴۰ تا ۵۰ مکان جدید را به بررسی خود اضافه کرد. در این برنامه، تصاف های مناطق مورد نظر تا %۴۹ کاهش یافتند و تصادفات به طور کلی تا %۱۳٫اقدامات کم هزینه اجرا شده در مکان های تصادف خیز این برنامه عبارتند بودند از : - ایجاد یک لاین گردش به چپ در محدوده جاده موجود.- ایجاد فازهای گردش به چپ برای سیگنالهای موجود.-جایگزینی علامت های ” آزاد” با علامت های “ایست” در تقاطع ها.- جایگزینی ایستهای دو طرفه با ایست های چند طرفه.- نصب چراغ های راهنما.- استفاده از علامت های بزرگتر و بهتر نصب قطعات کوتاه خط محوری و ردیف چراغ های ایست در مکان های ایست نصب علامت های ایست دوگانه به علاوه یک علامت برای سمت چپ رنگ کردن پیام ابتدا بایستید و ایستت روی پیاده رو حذف سیگنال ها از حالت چشمک زن برنامه ریزی شده در دیر وقت شب یا صبح بسیار زود نصب علامت T قرمز ( دو سیگنال قرمز به طور افقی بالای یک سیگنال زرد و سبز قرار داده شوند. ) جایگزینی فازهای گردش به چپ مجاز با فازهای گردش به چپ کاملا” حفاظت شده. وزارت مهندسی ترافیک تعدادی از اقدامات بهسازی کم هزینه را در طی سالها با موفقیت انجام داد مثال های این اقدامات عبارتند از : نصب آینه های فاصله دید در مکانهایی که حذف مانع فاصله دید با خاکبرداری و اقدامات بسیار گران می شود نصب چراغهای جرقه زن در سیگنال ها برای آگاه کردن مردم در نواحی که روشنایی پس زمینه ممکن است مانع دیده شدن سیگنال شود ایجاد وقفه های طولانی تر در زمانبندی چراغها در جایی که چیزهایی مثل بدنه پل ها با سیگنال ها تداخل می کنند نصب کلاهک چراغ راهنما برای ارائه دید بهتر در فاصله دید محدود –فرهم کردن عرض های کمتر راه برای ایجاد راه های اضافی – نصب فلاشرهای آشکار ساز برای رفع مشکلات فاصله دید در مکان هایی که حذف موانع خیلی گران تمام می شود. دو دستگاه دولتی در نیویورک و وزارت حمل و نقل دولتی نیویورک[۱۸] و وزارت بزرگراه های دولتی نیویورک[۱۹] در طی دهه ۱۹۹۰ به نصب نوارهای کنگره دار در دو طرف شانه جاده پرداختند که این نوارها در برخورد با لاستیک اتومبیل ایجاد صدا و لرزش می کنند NYSDOT تقریبا” ۸۰۰۰ کیلومتر از شانه راه را به این نوارها اختصاص داد و بین سال های ۱۹۹۳ و ۱۹۹۸ این میزان نصب نوارها را در بزرگراهها ی داخل ایالتی و شهری انجام داد. در همین دوره NYSTA 3131 کیلومتر از شانه راه را در ۸۱% بزرگ راه های نیویورک به این نوارها مجهز کرد که این میزان بین سال های ۱۹۹۲ و ۱۹۹۶ به ۳۸۶۴ کیلومتر رسید این هر دو دستگاه دولتی در اثر بخشی و سودمندی این نوارهای هشدار دهنده را با جمع آوری داده ها قبل و بعد از نصب آنها ارزیابی کردند هردوی آنها نتیجه گرفتند که نصب این نوارها تعداد تصادفات را حداقل ۶۵% تا ۷۰% کاهش داد.خصوصا” NYSTA دریافت که تعداد تصافات ناشی از خروج جاده ۸۸% کاهش یافت و مرگ ها ۹۵% کاهش یافت با بهبو کارآیی تولید و افزایش تعداد تاسیسات ساخت هزینه خرید این نوارهای هشداردهنده به طور چشمگیری کاهش یافت برای مثال NYSTA گزارش می دهد که هزینه متری خطی یک نوارهشداردهنده در سال ۱۹۹۳ ۶۳/۳ دلار بود ولی در سال ۱۹۹۶ به ۳۸٫ دلار رسید این هزینه ها شامل هزینه نگهداری و تعمیر و حفاطت از ترافیک نمی شوند. این اقدامات عبارتند از تخصیص مجدد پیاده روها به منظور فرهم آوردن مسیرهای بیشتر – باز کردن فضای دید برای حذف محدودیت فاصله دید و نصب سیستم سیگنال دهی پیشرفته تر برای کاهش تصادفات
چرا بهسازی های ترافیک مهم اند ؟ بهسازی های کم هزینه مهندسی ترافیک ابزاری در اختیار مهندسان ترافیک محلی قرار می دهند تا ایمنی را در برابر افزایش حجم ترافیک و کاهش بودجه بهسازی ترافیک بهبود بخشد. تقاضای رفت و آمد از بزرگ رهها توسط آمریکایی ها با افزایش جمعیت همواره افزایش می یابد که این امر در نواحی کلان شهری زیادتر است. ساخت بزرگ راههایی که این ظرفیت رو به رشد را در خود جای دهند همگام با رشد جمعیت و تقاضای تردد نبوده است بین سال های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۹ مایل های مسیرهای بزرگ راه ها ۵/۱ % افزایش یافت در حالی که مایل های تردد وسایل نقلیه ۷۶% افزایش داشت. موسسه حمل و نقل تگزاس برآورد می کند که در سال ۲۰۰۰ - ۷۵ تا از نواحی کلان شهری ۶/۳ میلیارد ساعت وسیله نقلیه تاخیر را تجربه می کنند که منجر به ۶/۲۱ میلیارد لیتر (۷/۵ میلیارد گالن) اتلاف سوخت و ۵/۶۷ میلیارد دلار اتلاف بهره وری می شود. حجم ترافیک نیز همواره در حال رشد است. ازدحام و گره ترافیکی به نسبت زیادی یک مشکل شهری بزرگ است اما تاخیرها و اتلاف وقت ها در شهرهای کوچک و برخی نواحی روستایی حاشیه شهر نیز کما بیش رو به ظهور و رشد هستند. نیاز است که ابزار و اطلاعاتی در مورد بهسازی های ساده ارائه شوند (مثلا” هندسه جاده – سیگنال دهی – مسیربندی و غیره) که بتوانند توسط مهندسان ترافیک محلی و دولتی برای کاهش ازدحام ترافیکی و بهبود جریان ترافیک به کار گرفته شوند محدودیتهای بودجه از یکطرف و افزایش روزافزون مسائل ازدحام و ترافیک و ایمنی از طرف دیگر مهندسان ترافیک محلی را مجبور می کنند تا حتی الامکان به سراغ راه حل های کم هزینه بروند.
چه دستگاه هایی از بهسازی های کم هزینه استفاده می کنند؟ بهسازی های کم هزینه یک مجموعه دیگر از ابزار موجود برای مهندسان ترافیک در جهت کاهش ازدحام و گره های ترافیکی و تصادفات هستند. آنها به بهترین شکل به صمورت استراتژی هایی دیده می شوند که می توانند توسط مهندسان ترافیک در جهت مدیریت کارآمد و موثر ترافیک به کار گرفته شوند. تحقیق های انجام شده برای این مطالعه دریافتند که چند دستگاه خصوصی و دولتی راه حل های مهندسی ترافیک کم هزینه را به عنوان یک بخش مستمر از برنامه در پیش گرفته اند در شهر پورت لند حلقه های ترافیک به مدت ۵ سال یک بخش لاینفک برنامه مدیریت ترافیک شهر پورت لند بوده اند. پورت لند از حلقه های ترافیکی برای کاهش سرعت وسایل نقلیه و حذف ترافیک در خیابان های محلی استفاده کرده است. حلقه های ترافیکی اغلب به وسایل دیگر ترجیح داده می شوند چون آنها ترافیک محلی واقعی را تغییر جهت نمی دهند و دسترسی به خیابان های مجاور یا استفاده از نواحی مجاور را محدود نمی کنند تجربه پورت لند و دیگرشهرها در آمریکا و اروپا نشان می دهد که حلقه های ترافیکی در کاهش سرعت وسایل نقلیه موثرند و می توانند تعداد و شدت تصادفات تقاطعی را کاهش دهند. یک ارزیابی توسط شهر پورت لند برای تعیین اثر حلق های ترافیکی و اثر پتانسیل آنها روی سرعت ترافیک و ایمنی تقاطع ها نشان می دهد که حلقه های ترافیکی در کاهش تردد وسایل نقلیه با سرعت های بالا در خیابان های مسکونی موفق بوده اند. در بسیاری از خیابان های مسکونی پورت لند ۱۵% وسایل نقلیه یا بیشتر به طور معمول بالایmph 35 می رانند بعداز اینکه حلقه های ترافیکی اجرا شدند اتومبیل ها و وسایل نقلیه به ندرت از mph 35 تجاوز می کردند. حلقه های بزرگتر ( شعاع ۱۲ فوت ) به نظر می رسد سرعت وسایل نقلیه را بیشتر از حلقه های ترافیکی کوچکتر کاهش می دهند به علاوه تحلیل های انجام شده دریافت که حلقه های ترافیکی به طور چشمگیری کاهش یافته اند چون تصادفاتی خصوصا” تصادف چندین وسیله نقلیه با هم گزارش شده اند هزینه ساخت هر حلقه از ۳۰۰۰ دلار تا ۹۰۰۰ دلار است.
اسپرینگ فیلد میسوری: وزارت امور عام المنفعه دولتی شهر اسپرینگ فیلد در میسوری به طور معمول بهسازی های کم هزینه مهندسی ترافیک را در جهت اصلاح مشکلات ایمنی در تقاطع ها اجرا و ارزیابی می کند. هزینه این اقدامات از ۱۵۰ دلار تا ۵۰۰۰ دلار است وزارت امور عام المنفعه دولتی به اجرا و نظارت بر اثر بخشی استراتژی های بهبود ایمنی تقاطع ها ادامه می دهد و این اطلاعات را به میریت شهری گزارش می کند.
۲-۵- چارچوب نظری پژوهش :

 

آیا با مدیریت زمان و استفاده از دانش مهندسی ترافیک در ارزیابی کار و زمان بر کرایه تعادلی حمل و نقل موثر است ؟

بررسی تاثیر مدیریت زمان با بهره گرفتن از مطالعه روش جهت تصمیمات مناسب کرایه حمل ونقل ( ارتباط بین متغییرها)
در این پژوهش به بررسی تاثیر مدیریت زمان با کمک ارزیابی کار و زمان و مهندسی ترافیک بر کرایه تعادلی می پردازد.
در وضعیت فعلی افزایش قیمت سوخت باعث افزایش قییمت کرایه حمل ونقل می شود درچارچوب مفهومی اثرمدیریت زمان ومطالعه روش برمتغییروابسته بررسی می شود تا ارتباط مستقیم افزایش قیمت سوخت و کرایه حمل ونقل غیرمستقیم شود واز بین رفتن ارتباط مستقیم سوخت وکرایه حمل ونقل باعث جلوگیری از تورم محصولات تولیدی وخدماتی می شود. کنترل کرایه بار ( ایجاد کرایه تعادلی ) جهت هدفمندی ورسیدن به قیمت جهانی سوخت ارتباط دارد.
فصل سوم
روش شناسی پژوهش
در این فصل موضوعات مختلف مرتبط با روش پژوهش مورد بحث قرار خواهن گرفت مسائل مربوط به روش پژوهش عبارتند از: سطح تحلیل و تصمیم گیری در مورد نمونه ( طرح نمونه برداری ) و چگونگی گردآوری داده ها و مدت هطالعه و آزمون فرضیه هاست.
۳-۱- پژوهش کمی و استراتژی پژوهش پیمایش
پژوهش پیمایش یکی از انواع استراتژی های پژوهش کمی در حوزه مطالعات سازمان و مدیریت است. روش پیمایش اشاره به رویه های پژوهش دارد که در آن پژوهشگر نوع پیمایش بر روی یک نمونه یا کلیت جامعه اجرا می کند تا نگرش ها افکار رفتارها یا خصیصه های جامعه را توصیف کند در این رویه پژوهشگران پیمایش داده های کمی و عددی را با بهره گرفتن از پرسش نامه یا مصاحبه گردآوری می کنند و با بهره گرفتن از فنون آماری روندهای پاسخ های سوال ها را توصیف و سوال ها با فرضیه آزمون می کنند همچنین معنای داده ها را با بهره گرفتن از ارتباط دادن نتایج آزمون آماری با مطالعات پژوهشی گذشته تفسیر می کنند.
۳-۲- متغییرهای پژوهش :
متغییرهای وابسته : تصمیمات مناسب قیمت گذاری کرایه حمل ونقل
متغییر مستقل : مدیریت زمان
متغییر مداخله گر: نقش مهندسی ترافیک در ارزیابی موثر کارو زمان
۳-۳- سطح تحلیل ( واحد تحلیل )
جامعه آماری داده های گردآوری شده از شرکت های حمل و نقل و شرکتهای تولیدی (خدماتی و واسطه ها) که با حمل و نقل در ارتباط هستند. ۳۲۰ شرکت مرتبط با حمل و نقل در جامعه آماری و تعداد نمونه ۲۰۰ شرکت مرتبط با حمل و نقل می باشد و به همه پرسش نامه ها پاسخ داده شد.
۳-۴- مدت مطالعه
مدت مطالعه با توجه به تحقیق میدانی پژوهشگر در جامعه آماری مورد نطر سه ماه می باشد.
۳-۵- چگونگی گردآوری داده ها
از طریق پرسش نامه انجام شده است و نوع پرسش نامه حضوری اقدام شده است و این پرسش نامه باعث صرفه جویی در وقت و هر نوع شک و تردیدی که پاسخ دهندگان ممکن بود نسبت به سوال ها سوال ها داشته باشند فورا” رفع گردید و تعداد سوال ها ۴۷ عدد و ۹ عدد سوال های توصیفی و ۳۸ عدد سوال ها گزینه ای با بهره گرفتن از مقیاس لیکرت انجام شد.
۳-۶- قلمرو تحقیق :
- قلمرو مکانی درکلیه شرکت های حمل ونقل و تولیدی می باشد.
- قلمرو زمانی طولی می باشد برای حال و سال های آتی.
۳-۷- افق زمانی
پژوهش به صورت مقطعی در سه ماه انجام شد.
۳-۸- فرضیه ها
فرضیه اول: زمان محاسبه شده از طریق مطالعه کاروزمان جهت trade off (تعادل) کرایه حمل و نقل بین شرکت های تولیدی و حمل و نقل بین شرکت های تولیدی و حمل و نقل موثر است.
فرضیه دوم: زمان محاسبه شده از طریق مهندسی ترافیک جهتtrade off (تعادل)کرایه حمل و نقل بین شرکت های تولیدی و حمل و نقل موثر است.
فرضیه سوم: زمان تصادف در محاسبه کرایه تعادلی حمل ونقل نقش موثر دارد.
فرضیه چهارم:زمان تعمیرات در محاسبه کرایه تعادلی حمل ونقل نقش موثر دارد.
فرضیه پنجم: ارزش بار جهت محاسبه کرایه تعادلی موثر است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 01:27:00 ق.ظ ]