هوکو پای نارک
هو: خواب / کو:افتاد/ نارک : درخت انار haw kow pāy nārak
(پای درخت اناری خواب افتاد )
*هندی یه اِی هندستان hendie yah ey hendeston
بُرتی بلوچستان borti baluečestān
(آمد مرد هندی زهندوستان برد او را به بلوچستان)
*بلوچستان مکانِنتی baluečestān makānenti
چل زنگی گُلا منتی čel zangi golāmenti
(بلوچستان مکانش چهل سیاه زنگی غلامش )
بیاری تشتُ اَفتابه beyāry tāšto aftāba
بشوری دست مه پاره bošueri daste mahpāra
(بیارید تشت وآفتابه بشورید دست مه پاره )
*پلنگ ای کوه زدی ناله polangey kueh zadi nāla
نه گاومند ونه گوساله بجز رود گل ولاله na gāw mando na guesāla bejoz ruedgol dalāla.
لالای مادر
لای لای تو خواب داری تو میل شیر گاو داری
شیر گاو گور گاپون پنیر تر گور(۱)چوپون
اگر رودم تومیل داری برو جونم خودت بستون
لالالای گل الو درخت سیب زرد الو
زرد الو بر اورده دوتا خوشه زر اورده بش چورم(۲)کم اورده
لالالای شب دراز من از درازیش مادر بابات به سفر من از جدایش مادر
لالالای تو لالا شو تو بر مختب ملا شو
چوک مو چه کارا کن(۳)(می کند) سودا گری به لار اکن
زر بدست شمار اکن لوک ابر (۴)و گار(۵)کن
مثل چیست
از مثل تعاریف زیادی شده وهریک از استادان بزرگ وسخن پردازان نیست به آن نظریاتی ارائه کرده اند استاد بهمنیار مثل را چنین تعریف می کند . مثل جمله ای است مختصر ومشتمل بر تشبیه یا مضمون حکیمانه که به سبب روانی لفظ وروشنی معنی ولطف ترکیب شهرت عام یافته باشد وهمگان آن را بدون اندک تغییر درمحاوره به کاربرد شادروان استاد احمد بهمنیار مثل .
نظر علامه علی اکبر دهخدا درباره مثل
شادروان علی اکبر دهخدا در یاداشت های پراکنده ای که درباره امثال وحکم نگاشته اند می نویسد پدرهای ما مثل را یکی از اقسام بیست وچهار گانه ای ادب شمرده اند ومثل دیگر قسمت ها به آن اهمیت می داده اند . پدران ما کمتر فکری است که نکرده اند و کمتر اندیشه ای است که در عبارتی کوتاه ورسا در دسترس نگذاشته اند گویا از قدیم ایرانیان به حکمت ومثل مشهور بوده اند چنان که آنچه از سلاطین ساسانی برای ما مانده است به صورت کمت ومثل است .
مثل در سینه ها می ماند واز این رو مقاومت یا مخالفت سخت دارد چنان که دو بار یا سه بار که تغییر خط ادب وتاریخ علوم گذشته ما را یکباره از روی زمین محو کرد تنها این قسمت را نتوانست از میان بردارد . مثل حکمت توده است یعنی آن قدر که عامه به ایجاد آن می کوشند اهل ادب از شعر ونثر درآن سهمی ندارند از این رو در مرمت که امثال بیشتر است نشانه سعه فکر علوم آن ملت می باشد امثال بیشتر به صورت امر ونهی وکلیات می باشد. مثل تعبیری سایر یا سایرگونه است که حالت معقولی را برای روشن کردن به محسوس تشبیه می کند .
مثل تشبیه کردن معقولی یا امری انتزاعی یا محسوس با عبارتی کوتاه ونسبتاً صحیح است .
برای روشن کردن با اثر زیاده دادن به معقول سید یحیی برقعی مثل را این گونه تعریف می نماید : مثل در لسان اهل ادب عبارت است از تشبیه امری به امری یا چیزی به چیزی تا از آن فایدتی معنوی حاصل شود وجمع آن امثال است همچنین درباره اهمیت مثل می گوید : مثل در هر ملتی نماینده افکار و روحیات آن ملت است وچه بسا با شناخت ریشه یک مثل بتوان به قدرت فکر وچگونگی اصالت اجتماعی وذوق ملتی پی برد . وحاج کاظم پور درباره مثل چنین می گوید : مثل واژه ای است که از زبان عربی به زبان فارسی راه یافته وآن چنان که می نویسد ماده مثول بر وزن عقول به معنی تشبیه بودن چیزی به چیز دیگریا به معنی راست ایستاده وبرپای بودن آمده است این واژه درعربی به چند معنی به کار رفته :
ا-مانند وتشبیه -مطلق سخن وحدیث ۳-برهان ودلیل ۴-پند وعبرت ۵-نشانه علامت وآیه . ودر اصطلاح ادب مثل نوع خاص است که آن را به فارسی «داستان » وگاهی به تخفیف «رستان » می گویند .
مثل عبارت است از تشبیه امری به امر دیگر که دارای فصاحت وبلاغت باشد واز کثرت تکرار نیز برخوردار بود . تأثیر مثل در سخن «مثل وصناعات وابسته بدان همچون ارسال المثل ، ارسال المثلین ، تمثیل ، مثل سایر ضرب المثل ها ونیز پند واندرز موعظه وحکمت درآرایش وزیبا ساختن کلام سهمی به سزا دارند وچون درکلام به کار روند سخن را دلنشین تر می سازند به سخن دیگر شیوایی کلام که شامل روانی ، رسایی ، استواری ومفهوم بودن است چنانچه یا مثل وحکمت همراه باشد تاثیر شگرفی درشنونده می گذارد به کار گرفتن مثل که به گفته بعضی از دانشمندان قدیم ترین آثار ادبی بشر است وبه گفته برخی دیگر حکمت توده مردم را تشکیل می دهد .
به کلام لطف وزیبای خاص می بخشد وبر رونق آن می افزاید .
چگونگی مثل و پند و اندرز در آثار پیش از اسلام
از بررسی آثار به جا مانده ی پیش از اسلام چنین دانسته می شود که مثل،تمثیل،ارسال المثل، امثال سایر پند و اندرزوحکمت در این دوران وجود داشته است از جمله نمونه ی تمثیل در آثار مانوی که در تورفان به دست آمده می توان رد افسون حواس پنجگانه را یاد کرد.
در بندهش ایرانی تمثیلی آمده مثعه بر اینکه کالبد آدمی انعکاس است از عالم کبیر و جهان کهین امری است از جهان مهین و هر بخش از کالبد مردم به بخش از زمین تشبیه شده است.
در کارنامه ی اردشیر بایکان نمونه ی ارسال المثل چنین آمده است. دانایان گفتند که دشمن به دشمن آن نثوانر کردن که از نادانان مرد به سبب کرده خویش بدورسد. در کتاب زیب سخن مثل را از نوع اشعار هفت هجایی قدیم دانسته و یاد آور شده اند که افسانه و برخی قصه ها ی کودکانه و بعضی ضرب المثل ها از این نوع اشعار هجایی قبل از اسلام می باشند که هنوزم آهنگ شعری خود را حفظ کرده اند. نظیر«بد مکن که بد بینی چه مکن که خود افتی»و افزوده شده که مثل سایر در قدیم «نیوشه»نامیده می شده است.
نمونه پند و اندرز عیرث وحکمت را در اندرز نامه هایی که از این دوره در دست است می توان مشاهده کرد و بطوری که می نویسد،اندرز نامه نویسی در دوره ی ساسانی رواج کامل داشته و مقام اندرز بدی یکی از مناصب سهم بوده است.
«ضرب المثل»
۱ـ آدم بدبخت هاشیگی به لوک نارسه: ādambadbaxtha ŝigibalūrse.
ً هاشیگ:بچه شتر/نارسه:نمی رسد/لوک:شتر نر
آدم بدبخت شترش به لوک نمی رسد.
کاربرد:آدم بیچاره وفقیر مجبور است محصول و سرمایه اش را قبل از سود دهی مصرف کند یعنی:پیش فروش کند و موقع برداشت را تجربه نخواهد کرد.
۲ـ اول بپرس بعداً بُتُرس aval bepors badibotors.
ً بترس:قطع قطعه کن،خراب کن
اول تحقیق کن بعد مجازات کن
کاربرد:درباره ی افرادبی منطق و کسانی که زود قضاوت می کنند می گویند
۳ـ بهونه چُکُن بیخ نُکُن Bonaxe ĉokon bixnokon.
ً بهونه:بهانه//چکن:پسربچه//نکن:دهان//
فرهنگ وآداب و رسوم منطقه قلعه گنج ۹۱- قسمت ۲۳