حاکی از آن است که کشورهای در حال توسعه ی نفت خیز فاقد نهادهای قانونی مقتدر بوده و دارای گروه های ستیزه جو هستند که حاضر به مشارکت و همکاری با یکدیگر نیستند. این ساختار به«رشد نیافتگی» حوزه اقتصادی و«اثرات مخل دموکراسی» در حوزه سیاسی منجر می شود. به عبارت دیگر افزایش سهم نفت در اقتصاد یک کشور به کاهش شاخص دموکراسی منجر می شود که از دو طریق اثر رانتیر و اثر مخل دموکراسی خود را نشان می دهد. بررسی های صور ت گرفته در خصوص تأثیر تحولات عربی، نشان می دهد در کوتاه مدت، در این جوامع، گفتمانی می تواند در حوزه سیاسی موقعیت هژمون بیابد که بتواند مفصل بندی متقاعدکننده ای از ضدیت با فساد و خودکامگی، نشانه های توانمندی در توسعه و رعایت اصول و ارزش های اسلامی و جهانی ارائه نماید. تحولات کشورهای عربی در خاورمیانه به ویژه در کشورهای تولیدکننده عمده نفت اولویت های هزینه های پرداختی آن ها را تغییر داده است. این دولت ها که اکثراً اقتدارگرا هستند برای حفظ بقای خود اقدام به سرکوب و یا تطمیع شهروندان خود کرده اند که هر دو نیازمند صرف هزینه های بالایی است. این حکومت ها به غیر از ارائه سوبسید های نقدی به شهروندان خود منابع مالی بیشتری را نیز صرف آموزش, خدمات بهداشتی، مسکن و رفاه می کنند تا از گسترش ناآرامی های سیاسی و اجتماعی ممانعت به عمل آورند. این امر می تواند برای حیات سیاسی کشورهای نفتی مفید باشد و فروپاشی آن ها را به تعویق بیندازد اما گردش همیشگی پترودلارها به کشورهای واردکننده را با اختلال مواجه می کند.
واژگان کلیدی: نفت، تحولات سیاسی، جهان عرب، دولت رانتیر، وابستگی نفتی.
فهرست مطالب
عنوان صفحه
فصل اول:کلیات تحقیق. 1
1-1- مقدمه 2
1-2- بیان مسئله 3
1-3- ضرورت انجام تحقیق. 5
1-4- سوالات 6
1-5- فرضیه ها 6
1-6- تعاریف واژه ها 6
1-7- چارچوب نظری. 6
1-7-1- نظریه ی سرکوب 6
1-7-2- رانت جویی نفتی. 7
1-7-3-1- نظریه دولت رانتیر. 7
1-7-3-1-1- رانت نفتی. 7
1-7-3-1-2- دولت رانتیر. 8
1-7-3-1-3- دولت رانتیروویژگیهای آن. 9
1-7-3-1-4- تاثیروپیامدهای رانت 11
1-7-3-1-4-1- برساخت دولت 11
1-7-3-1-4-2- براقتصاد 11
1-7-3-1-5- دولت شبه رانتیر. 11
1-7-3-1-6- پیامدهای عملکرد دولت رانتیر. 12
1-7-3-1-7- تبدیل دولت به قدرت بی بدیل. 12
1-7-3-1-8- دگرگونی قشربندی اجتماعی. 13
1-7-3-1-9- مصرف زدگی و سرمایه گذاری وابسته 13
1-7-3-1-10- ضعف کارآمدی. 14
1-7-3-1-11- تغییرشکل تقابل و افزایش چشمگیر هزینه آن. 14
1-7-3-1-12- راهکارهای برون رفت از گرداب دولت رانتیر. 15
1-8- روش پژوهش 16
1-9- ابزار جمع آوری داده ها 16
1-10- روشها و ابزار تجزیه و تحلیل دادهها 17
1-11- جمع بندی: 17
فصل دوم:مبانی نظری و پیشینه تحقیق. 18
2-1- مقدمه 19
2-2- تاریخچه نفت 20
2-3- حوزه ی نفتی خلیج فارس 22
2-3-1- عراق. 22
2-3-2- امارات 23
2-3-3- بحرین. 23
2-3-4- عمان. 24
2-3-5- الجزایر. 24
2-3-6- لیبی. 25
2-3-7- نیجریه 25
2-4- نظامهای سیاسی و ائتلافهای منطقهای گذشته 25
2-4-1- الگوی نظامهای سیاسی. 25
2-4-2- ائتلافهای منطقهای گذشته 26
2-4-3- شرایط و روندهای جدید منطقهای. 27
2-4-4- مسائل، چالشها و ائتلافهای منطقهای آینده 28
2-4-4-1- چالشها و مسائل داخلی کشورها 28
2-4-4-2- شکلگیری ائتلافها و محوربندیهای جدید 29
2-5- نفرین نفت 30
2-5-1- اثر نفرین نفت 31
2-5-1-1- اثر هزینه ای. 32
2-5-1-1- اثر بر تشکیل گروه ها 32
2-5-1-2- اثر سرکوب 32
2-5-1-3- اثر بر مدرن سازی. 32
2-5-1-4- بی ثباتی در آمدی. 33
2-6- در آمد های نفتی وبروز بیماری هلندی. 33
2-7-رابطه نفت و دموکراسی. 34
2-7-1- اثر رانتیر. 35
2-7-2-اثر مالیات گیری. 36
2-7-3- اثرهزینه ای. 36
2-7-4- اثر شکل دهی طبقات 37
2-7-4-1- اثر مخل دموکراسی. 37
2-7-5- رابطه دولت رانتیر و جامعه مدنی. 38
2-8- پیشینه تحقیق. 41
2-8-1- تحقیقات داخلی. 41
2-8-2- تحقیقات خارجی. 44
2-9- جمع بندی. 45
فصل سوم:وابستگی به نفت و عدم تغییرات سیاسی رادیکال. 46
3-1- مقدمه 47
3-2- عربستان سعودی. 48
3-2-1- موقعیت جغرافیایی. 48
3-2-2- نقش نفت در جایگاه منطقه اى و جهانى عربستان. 48
3-2-3- تغییر سیاست هاى نفتى امروز عربستان. 49
3-2-4- تولید نفت 51
3-2-5- اهداف و اولویت های سیاست خارجی عربستان. 52
3-2-6- عربستان سعودی و قیا مهای عربی. 53
3-2-6-1- تسرّی اعتراضات به عربستان. 55
3-2-7- استراتژی در حال ظهور عربستان. 57
3-3- کویت 60
3-3-1- جایگاه کویت براساس ذخایر نفتی. 60
3-3-2- ویژگیهای مهم اقتصادی، اجتماعی و سیاسی کویت 60
3-3-3- تحولات سیاسی کویت 61
3-4- قطر. 64
3-4-1- وضعیت اقتصادی سیاسی قطر. 64
3-4-2- تحلیل وضعیت 65
3-4-3- تحولات سیاسی. 67
3-4-3-1- قطر به مثابه دولتى کوچک. 67
3-4-3-2- رویکرد قطر در خیزش هاى مردمى و تحولات جدید جهان عرب 71
3-5- جمع بندی: 75
فصل چهارم:عدم وابستگی به نفت و تغییرات سیاسی رادیکال. 76
4-2- مصر. 78
4-2-1- تحولات سیاسی. 78
4-2-2- سطوح و آینده تحولات مصر. 79
4-2-3- رویکردهای بازیگران منطقهای به تحولات مصر. 80
4-2-3-1- کشورهای عربی. 80
4-2-4- جایگاه مصر در جهان عرب 82
4-2-5- ویژگی ها و پیامدهای تحولات مصر. 83
4-2-5-1- انقلاب ارتباطات و تحولات مصر. 84
4-2-5-2- روح و خواست جمعی در تحولات مصر. 84
4-2-5-3- اصلاحات و دموکراتیک شدن نظام سیاسی. 85
4-2-5-4- کنار رفتن افراط گری. 86
4-2-6- تحولات مصر و تغییر الگوی نظم امنیتی – سیاسی منطقه 86
4-3- تونس 88
4-3-1- تونس و تحولات سیاسی. 88
4-3-1-1- سبزی فروش دانشگاهی. 89
4-3-2= اهمیت انتخابات تونس 90
4-3-2-1- ابعاد و نتایج انتخابات 91
4-3-2-2- دلایل نتایج انتخابات و پیروزی جریان اسلامی. 92
4-3-3- آینده و چالشهای سیاسی تونس 93
4-3-4- غرب و تحولات تونس 94
4-3-5- تضاد ساختارهای اقتصادی و سیاسی. 95
4-4- جمع بندی. 98
فصل پنجم:بحث و نتیجه گیری. 99
5-1- نتایج. 100
منابع. 110
فصل اول:
کلیات تحقیق
1-1- مقدمه
جهان عرب در سال 2011، با خیزشهای مردمی و تحولاتی مهم روبرو بوده است. این تحولات که سطح گستردهای از کشورهای عربی را در برگرفته، به ایجاد دورهای از دگرگونی و بیثباتی در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا انجامیده است. خیزش مردمی باعث تغییر برخی رژیمهای سیاسی، کنار گذاشتن یا تضعیف برخی رهبران سیاسی و حداقل تلاش دولتهای حاکم برای انجام برخی اصلاحات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و توجه به مطالبات مردمی شده است. با این حال، تحولات جدید سطح قابل توجهی از تنشها، درگیری و مناقشهها را درون کشورها و همچنین بین بازیگران منطقهای و فرامنطقهای ذینفع در جهان عرب، به وجود آورده است.
تحولات جاری جهان عرب از منظرهای مختلف شایسته بررسی و مطالعه جدی و عمیق است؛ چرا که در حال دگرگون ساختن بسیاری از ویژگیها و ساختارهای سیاسی امنیتی منطقه میباشد. در این راستا یکی از مسائل مهم قابل توجه، بررسی شرایط و روندهای جاری جهان عرب و ترسیم آینده خاورمیانه براساس این مؤلفههاست. بدون شک تحولات جهان عرب در حال انتقال نظامهای سیاسی و ساختار منطقهای به مرحله متفاوت و جدیدی است که با شرایط گذشته یکسان نخواهد بود و براین اساس، میتوان با گذار از شرایط مقطعی حاضر، وضعیت جدیدی را برای آینده خاورمیانه انتظار داشت. بر این اساس، پژوهش حاضر که جمعبندی دیدگاههای جمعی از کارشناسان و صاحبنظران مسائل خاورمیانه است، ضمن اشاره به وضعیت گذشته و شرایط و روندهای موجود در جهان عرب، آینده محتمل برای خاورمیانه را تبیین می کند.
1-2- بیان مسئله
در طی سال های گذشته، دولت های جهان عرب که عموماً از دولتهای سنتی و نسبتاً باثبات به شمار می آمدند، با اعتراضات گسترده مردمی روبرو شدند. در دهه های گذشته، نگرش ها، اهداف و ارزشهای سیاسی – اجتماعی گوناگونی در خاورمیانه جریان داشت و موجب شکل گیری برخی پیوندها، ائتلاف ها، مرز بندیها و اختلافات شده بود. در سال 2011، تحولات سیاسی در خاورمیانه، به ویژه در جهان عرب چشم گیر بود. در برخی از این کشورها، اعتراضات سیاسی به نتیجه رسیده و موجب سرنگونی دولت ها شده است، در برخی از کشورها همچنان ادامه دارد و احتمال می رود به برخی کشورهای دیگر هم سرایت کند. کنش گران ملی، منطقه ای و بین المللی، هر کدام به نوعی از این تحولات متأثر شده و می کوشند با اتخاد سیاستها و انجام اقداماتی، بر روند تحولات تأثیر بگذارند و آنها را به سمت و سویی سوق دهند که آسیب کمتری ببینند و دستاورد فزون تری داشته باشند[1].
پیدایش نفت در منطقه خاورمیانه باعث ایجاد دگرگونی های بزرگ داخلی و خارجی در ابعاد سیاسی، اقتصادی و فرهنگی شد. به گونه ای که اگر پیدایش نفت در خاورمیانه مطرح نبود، این منطقه جایگاه بین المللی و استراتژیک کنونی را پیدا نمی کرد و اصولاً روند رویدادهای داخلی و خارجی در آن به گونه ای دیگر رقم می خورد. یکی از این ابعاد به پیدایش نفت و ایجاد تأسیسات صنعتی برای استخراج و پالایش آن به نیروی کار وسیعی نیازمند بود که از داخل و خارج کشورهای منطقه تأمین می شد. حضور هزاران نیروی کار در مراکز نفتی سواحل جنوبی خلیج فارس، عربستان سعودی، عراق، باعث گسترش آگاهی سیاسی نسبت به نابرابر یهای اقتصادی موجود میان کارگران بومی و یا مهاجران از یک سو و شرکت های نفتی دارای امتیاز از سوی دیگر می شد[2]. اقتصاد بسیاری از کشورهای عربی خاورمیانه به نفت وابسته است و برخی از کشورهای صادرکننده نفت در جریان تحولات سالهای اخیر، با توسل به درآمدهای نفتی و استفاده از آن برای اجرای برنامههای اقتصادی و رفاه اجتماعی تلاش کردند مانع بروز ناآرامیهای داخلی شوند و یا این که در موردی مانند مصر، منابع مالی چند کشور دیگر عربی از جمله عربستان و امارات متحده عربی توانست بر تحولات داخلی این کشور تاثیر بگذارد[3].
کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس نیز همچون سایر کشورهای عربی از تحولات تونس و مصر اثر پذیرفته و تحرکات مردمی گسترده (بحرین و تا حدودی عمان) و محدودی (کویت و عربستان) به خود دیدند. این کشورها شاهد تجمعاتی بودند که خواستار اصلاحات اقتصادی، سیاسی و اعطای آزادی های مدنی و حتی سرنگونی