تعریف عملیاتی متغیرها 7
فصل دوم: پیشینهی پژوهش. 8
موضعگیریهای نظری در خصوص ناباروری 8
ناباروری 10
علل جسمانی ناباروری 11
ناباروری از دیدگاههای مختلف 12
تاثیر ناباروری بر روابط زوجین 13
موضع گیریهای نظری در خصوص کیفیت زندگی 14
کیفیت زندگی و ناباروری 14
کیفیت زندگی 15
ویژگیهای کیفیت زندگی 17
ابعاد و جنبههای کیفیت زندگی 17
موضع گیریهای نظری در خصوص افکار خودآیند منفی 19
افکار خودآیند منفی و ناباروری 19
افکار خودآیند منفی 19
سازمان سلسله مراتبی تفکر. 20
خصوصیات افکار خودآیند. 21
ماهیت افکارخودآیند منفی 22
انواع تفکر منفی و تحریفات شناختی 22
افکار منفی و رفتارها 23
موضع گیریهای نظری در خصوص استرس. 24
استرس و ناباروری 24
استرس. 24
انواع استرس. 25
تاثیرات استرس. 26
پاسخهای احتمالی استرس بر سلامت 26
موضع گیریهای نظری در خصوص مدیریت استرس. 27
منابع مختلف مبارزه با استرس. 28
انواع مقابله کارآمد. 29
اهداف طراحی برنامه مدیریت استرس. 31
مؤلفههای مدیریت استرس. 32
جمع بندی 33
فصل سوم: روش پژوهش. 34
طرح پژوهش. 34
شرکت کنندگان. 34
ابزارهای پژوهش. 35
مقیاس کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی 35
مقیاس افکار خودکار منفی 35
پرسشنامه اضطراب، افسردگی و استرس. 35
شیوه اجرای پژوهش. 36
خلاصه محتوای جلسات 36
روش تجزیه و تحلیل دادهها 37
فصل چهارم: یافتههای پژوهش. 38
بررسی جمعیت شناختی 38
بررسی توصیفی دادهها 39
بررسی استنباطی فرضیهها 40
آزمون فرضیه اول. 40
آزمون فرضیه دوم. 41
آزمون فرضیه سوم. 42
فصل پنجم: بحث و نتیجهگیری 43
بحث و نتیجه گیری نهایی 43
جمع بندی نهایی 45
محدودیتها 46
پیشنهادات 47
منـابع 48
منابع فارسی 48
منابع لاتین 53
پیوست 57
پیوست 1 (پرسشنامه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی) 57
پیوست 2 (مقیاس افکار خودکار منفی) 62
پیوست 3 ( مقیاس افسردگی، استرس و اضطراب) 63
پیوست 4 (پروتکل آموزش مدیریت استرس به شیوه شناختی – رفتاری) 65
Abstract 90
چکیده
یکی از انتظارات و اهدافی که افراد در تشکیل خانواده دارند، داشتن فرزند است که این امر میتواند بنیان خانواده را تحکیم بخشد. ناباروری یک رویداد منفی بسیار مهم در زندگی است که منجر به مشکلات روانی و تجربیات استرسزای هیجانی میشود و بر ابعاد مختلف زندگی افراد تاثیر میگذارد. برای مقابله با واکنشهای روانی ناشی از ناباروری، روشهای مختلفی وجود دارد. هدف از انجام این پژوهش، بررسی اثربخشی آموزش گروهی مدیریت استرس بر کاهش استرس، افکار خودآیند منفی و افزایش کیفیت زندگی زنان نابارور میباشد. پژوهش حاضر یک مطالعهی شبه آزمایشی با پیش آزمون، پس آزمون با گروه کنترل میباشد. جامعه آماری زنان ناباروری بودند که در مهر ماه 1393 به کلینیک نوین شهر مشهد مراجعه کرده بودند. 24 زن نابارور با بهرهگیری از روش نمونهگیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمون (12 نفر) و کنترل (12 نفر) قرار گرفتند. طی 10 جلسه، هر جلسه به مدت یک ساعت و سی دقیقه، آموزش گروهی مدیریت استرس (شناختی ـ رفتاری) برای گروه آزمایش انجام پذیرفت و گروه کنترل هیچگونه مداخلهای دریافت ننمود. ابزار به کار رفته در این پژوهش، مقیاس کفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی، مقیاس افکار خودکار منفی و پرسشنامه اضطراب، افسردگی و استرس DASS-21 بود. یافتههای توصیفی نشان میدهد که آموزش مدیریت استرس، باعث کاهش افکار خودآیند منفی و استرس می شود و همچنین کیفیت زندگی زنان بارور گروه آزمایش را در مقایسه با گروه کنترل افزایش می دهد. نتایج تحلیل کوواریانس (ANCOVA) نشان میدهد که تفاوت بین دو گروه، معنی دار است (05/0>P). نتایج پژوهش حاکی از اثر بخشی آموزش مدیریت استرس بر کاهش استرس، کاهش افکار خودآیند منفی و همچنین افزایش کیفیت زندگی زنان نابارور میباشد.
کلمات کلیدی: مدیریت استرس، استرس، افکار خودآیند منفی، کیفیت زندگی، ناباروری
فصل اول: مقدمه پژوهش
ازدواج یک پدیدهی اجتماعی است که نه تنها در ثبات و نظم جامعه نقش دارد بلکه نوعی سلامت جسمی و روانی را برای افراد جامعه به دنبال دارد (صادقی، باباپور و صالحی، 1386). یکی از انتظارات و اهدافی که افراد در تشکیل خانواده دارند، داشتن فرزند است که این امر میتواند بنیان خانواده را تحکیم بخشد، نیاز عاطفی و روحی افراد را برطرف نماید و در نهایت موجب تداوم نسل گردد ( عباسی شوازی، عسگری خانقاه و رازقی نصرآباد، 1384). برای اغلب زنان، مادر شدن نشانهی جنسیت مونث و برای مردان، پدر شدن نشانهی بارز قدرت مردانگی بشمار میرود؛ و برای اغلب زوجها، پدر و مادر شدن نشانهی عشق آنان به یکدیگر است (جونز[1]، 1977؛ به نقل از موسوی فر و شفیقی، 1383). ناباروری[2] در سراسر جهان و در همه فرهنگها به عنوان یک تجربه استرس زا، بحرانی و تهدید کننده ثبات فردی، زناشویی، خانوادگی و اجتماعی شناخته شده است (کاوینگتون[3] و هامربرنز[4]، 2007). سازمان بهداشت جهانی (WHO[5]) از ناباروری به عنوان یک معضل بهداشت عمومی در سراسر دنیا نام برده است (بویوین[6]، بونتینگ[7]، کالینز[8] و نیگرن[9] ، 2007). ناباروری نیز یکی از مشکلات فردی و اجتماعی است که می تواند افراد مبتلا را در معرض فشارهای روانی گوناگون قرار دهد (قربانی و میلانیفر، 1388). ناباروری یک رویداد منفی بسیار مهم زندگی است که تاثیرات مخربی روی کیفیت زندگی [10]افراد میگذارد (چوبفروشزاده، کلانتری و مولوی، 1389). همچنین ناباروری باعث افکار منفی این افراد نسبت به خود و زندگی می شود. علیرغم اعتقاد برخی از مردم، مبنی بر نقش خود زوجین در ناباروری، برخی استرس را نیز عامل ایجاد ناباروری میدانند (اریکا و تیلور[11]، 2002). بر اساس شواهد موجود عوامل روانی میتواند در نتیجهی برخی از درمانهای ناباروری نقش داشته باشد. برای مثال تجربهی استرس از طریق تاخیر یا عدم تخمک گذاری میتواند در نتیجه درمان ناباروری اثر بگذارد (رجوعی، 1376). با وجود تاثیر پذیری در هر دو جنس، به نظر میرسد که زنان نابارور، سطوح بالاتری از استرس و آشفتگی روانی را تجربه میکنند (ماتسوبایاشی[12] و همکاران، 2004؛ ویس[13]، ماتجو [14]و اوربانک[15]، 2004؛ ویشمن[16] و همکاران، 2009). مدیریت استرس کمک میکند که از افکار و موقعیتهایی که باعث استرس میشوند آگاهتر شویم. همچنین تکنیکهای موثری را برای مقابله با استرس فراهم میکند (آنتونی و همکاران، 2007؛ به نقل از آل محمد و همکاران، 1388). لذا ناباروری به نوبهی خود میتواند روی تمامی جنبههای زندگی انسان تاثیرگذار باشد. بنابراین در پژوهش حاضر سعی بر این است که با آموزش مدیریت استرس به شیوهی شناختی ـ رفتاری بتوان کیفیت زندگی این افراد را بهبود بخشید و همچنین باعث کاهش استرس و افکار خودآیند منفی آنها شد تا باعث آرامش خاطر آنها شود.
بیان مسأله
در حقیقت والد شدن مرحلهی مهمی از رشد روانی ـ جنسی و اجتماعی زنان و مردان محسوب میشود و مشخص کنندهی بسیاری از اهداف آنها در آینده و تکمیل کنندهی نیاز آنان است (شرود[17]، 2004؛ درادزل[18] و اسکرپیولک[19]، 2009). تحقیقات نشان میدهند طی دوران جوانی و میانسالی حدود 90 تا 95 درصد زنان و مردان در پی فرزند دار شدن هستند (آیرلند[20]، 1993؛ به نقل از دنیلاک[21]، 2001). اگرچه بیشتر زوجین طی 12 ماه نخست، موفق به تحقق چنین امری میشوند، اما حدود 17 درصد از آنان با مشکل عمده ای به نام ناباروری رو به رو خواهند شد (آلبریچ[22]، کویل[23] و لیبر[24]، 1990؛ به نقل از دنیلاک، 2001)؛ که پس از انجام آزمایشات لازم و درمان، حدود 3 تا 5 درصد از آنان همچنان بدون فرزند باقی خواهند ماند (بالن[25] و باس[26]، 2004؛ کرائیچ[27]، گارنفسکی[28] و ولیتسترا [29]، 2008).
ناباروری، یک تجربهی استرسزاست و از نظر پزشکی، به عنوان ناتوانی برای بارور شدن بعد از یکسال (یا بیشتر) آمیزش جنسی منظم بدون جلوگیری از حاملگی یا به عنوان ناتوانی برای به دنیا آوردن یک کودک زنده، اگر تعدادی بارداری وجود داشته باشد، تعریف شده است (به نقل از نیکلز[30]، پیس-نیکلز[31]، بکوار[32]و ناپیر[33] ، 2000). ناباروری اگرچه یک بیماری نیست، ولی از آنجایی که تمام جنبههای زندگی فرد را تحت تاثیر خود قرار میدهد (هارت[34]، 2002)، میتواند باعث اختلالهای مهم جسمانی و عاطفی گردد (بهرامی و همکاران، 1389). ناباروری، دید فرد نسبت به خودش، روابطش و حتی چشم اندازی که از آینده در ذهن دارد را متاثر میسازد (هارت، 2002؛ به نقل از ظریف گلباریزدی، 1390).
مشکل ناباروری در دنیای امروز به صورت یک نگرانی اجتماعی درآمده و با معضلات روانشناختی و اجتماعی متعددی همراه است. این پدیده به عنوان حادثهای استرسزا، هیجان آور و ناکام کننده برای زوجین به خصوص زنان مطرح میباشد (شاکری، حسینی، گلشنی، صادقی و فیض الهی، 1385). تقریباً یک زوج از هر شش زوج، ناباروری را در بعضی از مراحل زندگی شان تجربه میکنند (اسپیراف،1991؛ به نقل از رمضانی و میردامادی، 1381). مطابق آمارها ایران دارای یک و نیم میلیون زوج نابارور میباشد (عباسی شوازی و همکاران، 1384). شیوع ناباروری در ایران نزدیک به آمار جهانی است و 2/13 درصد میباشد (دریکوند مقدم، دل پیشه و سایه میری، 1392). چنین نتایج آماری، ضرورت درمانهای روانشناختی را برای زوجین نابارور که اکنون تبدیل به بخش گستردهای از جامعه نسبت به گذشته شدهاند، خاطر نشان میسازد.
ناباروری با در بر داشتن بیشتر شرایط یک حادثه بحران ساز، همچون طول مدت، شدت شرایط، پیش بینی ناپذیر بودن و قابل کنترل نبودن شرایط، میتواند بحرانی چند سویه را در زندگی افراد نابارور پدید آورد (نیلفروشان و همکاران، 1384؛ به نقل از ظریف گلباریزدی، 1390). در واقع، هنگامی که آرزوی فرزند دار شدن با شکست مواجه میشود افراد با ابهام دوسویهای روبه رو میشوند؛ از سویی، به طور روانشناختی میل برای فرزند دار شدن وجود دارد اما از سوی دیگر، به طور جسمانی چنین میلی امکان پذیر نیست. این ابهام استرس فراوانی را به افراد (زن یا شوهر) تحمیل میکند (بروک[35]، امری[36]، ویشمن[37] و ترن[38] ، 2010).
در واقع، استرس حاصل از ناباروری به نوبه خود بر کیفیت زندگی افراد و رضایت زنان از خود و زندگی مشترکشان تأثیر منفی دارد (فکز[39] و همکاران، 2003). کیفیت زندگی، درجه احساس اشخاص از تواناییهایشان در مورد کارکردهای جسمی، عاطفی و اجتماعی است (لموایکس[40]، 2011). سازمان بهداشت جهانی (2006) در تعریف جامعی از کیفیت زندگی آن را به عنوان درک فرد از وضعیت کنونیاش با توجه به فرهنگ و نظام ارزشی که در آن زندگی میکند و ارتباط این دریافتها با اهداف، انتظارات، استانداردها و اولویتهای مورد نظر فرد تعریف میکند (سازمان جهانی بهداشت[41]، 2006؛ باولینگ[42] و زاهاوا[43] ، 2004). متغیرهای روانی اثرات مستقیمی روی کیفیت زندگی میگذارند در حالی که متغیرهای فیزیولوژیکی به طور غیر مستقیم و از طریق متغیرهای روانی، اثر خود را بر کیفیت زندگی اعمال میکند (اندرسون[44] و بارکهارد[45] ، 1999). کیفیت زندگی زنان نابارور تحت تاثیر تفکرات غیر منطقی در خصوص داشتن فرزند و فشار هزینه درمان ناباروری و میزان فشار اطرافیان برای بچه دار شدن قرار میگیرد (علامی، امانتی، شکرآبی، حقانی و رمضان زاده، 1387). کاتولی[46] و همکاران (2004) تاثیر منفی ناباروری را بر کیفیت زندگی زناشویی زنان ایتالیایی نشان دادند.
بر اساس مدل شناختی، تفسیر یک موقعیت (و نه خود موقعیت) به شکل یک فکر خودآیند در آمده و روی هیجانها، رفتارها و واکنشهای روانشناختی اثر میگذارد. بدیهی است که برخی رویدادهای خاص تقریباً همگان را ناراحت میکند، مثلاً شکستن حریم شخصی، طرد شدن یا شکست، هر کسی را ناراحت میکند. ولی کسانی که دچار اختلالات روانی هستند، اغلب شرایط منفی و حتی مثبت را سوء تعبیر میکنند (بک[47]، 1995؛ به نقل از فتی و فریدحسینی، 1390). افکار خودآیند منفی رشته افکاری هستند که موازی با افکار آگاهانه و آشکار ما جریان دارند (بک[48]، 1964).
افکار خودآیند منفی[49] برداشت منفی و طرز تلقی بدبینانه در مورد خود، محیط و آینده است که به طور خودکار و خود به خود، خارج از ارادهی فرد با سرعت زیاد به ذهن خطور کرده و احساس را تحت تاثیر قرار میدهد. افکار خودآیند منفی کیفیتی ذهنی است که روی توانایی شخص در برخورد با تجارب زندگی اثر گذاشته، هماهنگی درونی را مخدوش میسازد (زحمتکش و زمانی، 1386). افکار خودآیند منفی، افکار وابسته به موقعیت و ناخواستهای هستند که در شرایط تجربه پریشانیهای هیجانی مثل اضطراب و افسردگی به ذهن فرد وارد میشود. این افکار برای فرد معقول و منطقی به نظر میرسند و بیرون کردن آنها از ذهن بسیار دشوار است. افکار خود آیند منفی اغلب خارج از هشیاری فوری فرد قرار دارد. اما از طریق مجموعهای از پرسشهای استاندارد شناخت درمانی میتوان آنها را به سطح توجه و هشیاری فوری آورد. مانند: وقتی دیر به جلسه رسیدی، چه چیزی از ذهنت میگذشت؟، مراجع پاسخ میدهد: من همیشه دیر میرسم، من آدم بی نظمی هستم، همکارانم به دیدهی حقارت به من مینگرند (نینان و دراین، 1953؛ به نقل از شاطرلو، 1388).
درمان با شیوههای نوین باروری، پیچیده و توام با استرس فراوان است؛ به طوری که استرس و پیامدهای روانی آن ممکن است عامل مزاحمی در موفقیت درمانی محسوب میشود (نور بالا و همکاران، 1386؛ به نقل از ظریف گلبار یزدی، 1390). تقریباً هر نوع استرس، موجب یک افزایش فوری و بارز در ترشح هورمون محرک فوق کلیوی، توسط غده هیپوفیز قدامی، و به دنبال آن ظرف چند دقیقه منجر به افزایش شدید در ترشح کورتیزول از چند قشری غدد فوق کلیوی میشود (هال [50]، 2000). درمان ناباروری بدون موفقیت، فشار (استرس) قابل توجه ی ایجاد می کند (لین[51]، 2002).
استرس از موضوعاتی است که در قرن اخیر به عنوان یکی از عمده ترین حوزههای روانشناختی بسیار مورد توجه قرار گرفته است. براین اساس موضع گیریهای متفاوتی درباره تعریف آن وجود دارد، که میتوان آنها را در سه سطح طبقه بندی کرد؛ رویکرد اول روی محیط تاکید کرده و استرس را به عنوان یک محرک معرفی میکند، محرکی که موجب احساس تنش میشود. رویکرد دوم استرس را به عنوان یک پاسخ در نظر میگیرد و آن را به عنوان واکنشهای نامعین روانی فیزیولوژیکی که به دلیل تغییرات آزارنده ایجاد شده اند، معرفی میکند. این رویکرد بر نشانگان عمومی سازش مبتنی است. در رویکرد سوم بر چگونگی ادراک فرد از موقعیت تاکید میشود و استرس را به شبکه وسیع عواملی مانند محرک، پاسخ، ویژگیهای فردی، ارزشیابیها و سبکهای سازش نسبت میدهند که بر یکدیگر تاثیر متقابل دارند. با این حال تعریف استرس هرچه باشد، اغلب دانشمندان اتفاق نظر دارند که بروز استرس فرد را وادار میکند تا در جهت تغییر موقعیت خود یا سازش یافتگی با آن گام بردارد (استورا[52]، 2007؛ به نقل از دادستان، 1386). هدف نهایی درمان بیماریهای مرتبط با استرس، صرفا بهبود شرایط فیزیکی نیست بلکه دستیابی به کیفیت زندگی و کشف راه جدیدی برای شاد زیستن میباشد (موراکامیا[53] و همکاران، 2006).
پس از وقوع حادثه مهارتهای مقابلهای پا به میان میگذارد تا فرد با کوششها و تلاشهایی که انجام می دهد تطابق با محیط را بالاتر برد و از پیامدهای ناخوشایند شرایط فشارزا جلوگیری کنند (لازاروس[54] و فولکمن[55]، 1984؛ به نقل از نادری و همکاران، 1390). طبق تحقیقات انجام شده وقایع استرسزا انسان را از نظر هیجانی، شناختی و فیزیولوژیکی تحت تأثیر قرار میدهد، لذا برای سازگاری و تطابق با محیط، بشر نیازمند آگاهی و مجهز شدن به مهارتهایی است که او را در مقابله با استرس یاری کند، زیرا اگر استرس خارج از سطح تحمل شخص باشد، سلامتی او را به مخاطره میاندازد (پارسامنش و همکاران، 1390).
با توجه به اینکه استرس، جزء جدانشدنی زندگی بشر است، برنامههایی برای مقابله مؤثر با استرس و مهار استرس وجود دارد که به آن “مدیریت استرس[56]” گفته میشود (آنتونی[57]، ایرونسون[58] و اشنایدرمن[59]، 2007 ؛ به نقل از آلمحمد و همکاران، 1388). درمان شناختی ـ رفتاری مدیریت استرس به خانوادهای از درمانهای مدیریت استرس اطلاق میشود که بر رویکرد شناختی، رفتاری متمرکز است. مدیریت استرس توانایی افراد را برای کاهش استرس و سازگاری مناسب با موقعیتهای استرس آور افزایش میدهد. این مداخله مرکب از عناصری از قبیل افزایش آگاهی در مورد استرس، آموزش تن آرامی، شناسایی افکار ناکارآمد، بازسازی شناختی، آموزش حل مسأله، آموزش مهارتهای ابراز وجود، مدیریت خشم، مدیریت خود و برنامه ریزی فعالیتها میباشد (لیندن[60]، 2005). آن چه در حال حاضر