کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



جستجو



 



پژوهش حاضر با هدف بررسی کارکردهای حزبی مراجع در ایران از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی انجام شده است. سوال اصلی آن است که نهاد مرجعیت چگونه کارکردهای احزاب در بستر تاریخ تحولات سیاسی جامعه ایران را انجام داده است؟ برای پاسخ به این سوال کارکردهای احزاب در جوامع طرح و کارکردهای نهاد مرجعیت با آن تطبیق داده شد. پژوهش حاضر با روش تحلیل اسنادی انجام گرفته است. یافته‌های پژوهش حاکی از آن است که در جامعه حزب‌گریز ایران،‌ نهاد مرجعیت با تاسی به فرهنگ سیاسی تشیع و جایگاه خود در جامعه در نقش واسطه میان حکومت و مردم ظاهر شده و با ابزارهایی که در اختیار داشته به جامعه‌پذیری سیاسی مردم پرداخته و در سیاستگذاری و تصمیم‌سازی نظام حاکم نقشی اساسی است. نهاد مرجعیت در مواقعی که منافع اسلام یا مسلمین به خطر افتاده با ایجاد شبکه اجتماعی مجتهد – مقلد به اعتراض و انتقاد از حکومت پرداخته است. بنابراین می‌توان گفت که نهاد مرجعیت در ایران برخی از کارکردهای احزاب سیاسی را در دوره تاریخی از مشروطه تا انقلاب اسلامی انجام داده است.

 

واژگان کلیدی: ‌نهاد مرجعیت، ‌مشروطیت، ‌تحزب، کارکردهای‌ حزبی، تصمیم‌سازی، سیاست‌گذاری، انقلاب اسلامی ایران.

 

فهرست مطالب

 

عنوان.                                                                                                                                      صفحه

 

فصل اول: کلیات طرح تحقیق 1

 

الف- بیان مسأله 2

 

ب- اهمیت و ضرورت تحقیق 5

 

پ-هدف های تحقیق 5

 

ت-سوال های تحقیق 6

 

ث-تعریف مفاهیم 7

 

ج-پیشینه تحقیق 7

 

چ- روش انجام تحقیق و ابزار گردآوری اطلاعات 12

 

ح-محدوده زمانی و مکانی 12

 

خ-فصول و سازمان دهی تحقیق 12

 

فصل دوم:  مبانی نظری و تاریخچه مرجعیت 14

 

مقدمه 15

 

الف- تعریف و کارکردهای احزاب سیاسی 16

 

1- تعریف حزب سیاسی 16

 

1-1- کارکرد احزاب سیاسی 17

 

1-1-1- کارکردهای انتخاباتی 17

 

1-1-2- شکل دادن به افکار عمومی 18

 

1-1-3- گزینش نامزدها 18

 

1-1-4- کارکردهای آموزشی 18

 

1-1-5- تجمع منافع 19

 

1-1-6- جامعه‌پذیری سیاسی 19

 

1-1-7- بسیج رأی دهندگان 20

 

ب- نظریه‌هایی در مورد احزاب سیاسی 20

 

1- نظریه‌های مختلف در مورد کارکرد احزاب سیاسی 20

 

1-1- نظریه گابریل آلموند 20

 

1-2- نظریه پیتر مرکل 21

 

1-3- نظریه لاپالومبار و واینر 21

 

پ- تحزب در ایران و علل ناکارآمدی آن 22

 

1- ادوار تحزب در ایران 24

 

1-1- تحزب در دوره مشروطه و پهلوی اول 24

 

1-2- تحزب در دورۀ پهلوی دوم 25

 

2- علل ناکارآمدی احزاب سیاسی در ایران 28

 

2-1- علل سیاسی 29

 

2-1-1- ساختار استبدادی حاکم 29

 

2-1-2- عشیره‌ای بودن قدرت سیاسی 29

 

2-1-3- ضعف جامعه مدنی 30

 

2-1-4- نقش تشریفاتی احزاب موجود 31

 

2-1-5- وابستگی احزاب به بیگانگان 31

 

2-1-6- فقدان امنیت و وجود احساس ناامنی 32

 

2-2- علل فرهنگی 32

 

2-2-1-  بدبینی و ناآگاهی عمومی نسبت به جایگاه احزاب 33

 

2-2-2- ضعف روحیه کار جمعی 33

 

2-2-3- فرهنگ سیاسی مبتنی بر انفعال 33

 

2-3- علل اجتماعی 34

 

2-3-1- فقدان تحولات بنیادین ساختاری 34

 

2-3-2- فقدان طبقات اجتماعی متمایز 35

 

2-3-3- وجود نهادهای رقیب سنتی 35

 

2-4- علل مذهبی 35

 

2-4-1- اعتقاد به مشروطیت دینی نظام حاکم 35

 

2-4-2- نهاد دین جایگزین احزاب 36

 

2-4-3- مرجعیت به مثابه یک نظام شبه حزبی 37

 

ت- جایگاه مرجعیت در فرهنگ سیاسی تشیع 38

 

1- فرهنگ سیاسی تشیع 38

 

2- تاریخچه مرجعیت 41

 

3- نقش مرجعیت در جامعه‌پذیری سیاسی 46

 

3-1- مفهوم جامعه پذیری سیاسی 47

 

3-2- بسترهای جامعه‏پذیری سیاسی مردم از طریق مراجع 49

 

3-2-1-  مرجعیت دینی 49

 

3-2-2- رهبری سیاسی 50

 

3-2-3- نظام آموزشی 51

 

جمع بندی 52

 

فصل سوم: نقش مرجعیت به عنوان واسطه بین مردم و حکومت از مشروطه تا انقلاب اسلامی 54

 

مقدمه 55

 

الف- نقش ساختاری مرجعیت در اسلام به عنوان واسطه 56

 

1- مرجعیت و تقلید در اسلام 59

 

1-1- مفهوم اجتهاد 60

 

1-2- مرجعیت در قرآن 60

 

1-3- مرجعیت در سنت پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) 61

 

2- نقش مرجعیت در ساختار اجتماعی جامعه 62

 

2-1- کارگزاران مراجع در جامعه 64

 

2-2- باز تولید قدرت مرجعیت از طریق وسایل ارتباطی در جامعه 65

 

2-3- تقلید پل ارتباطی مردم و مراجع 66

 

ب– دلایل واسطه بودن مرجعیت بین مردم و حکومت 67

 

1- ایدئولوژی و مکتب اسلام 68

 

2- تشکیلات و ساختار مرجعیت 70

 

2-1- حاکمیت دوگانه رسمی‌ و غیر رسمی 71

 

3- استقلال مالی از دولت 71

 

4- شخصیت کاریزمایی مراجع 74

 

5- جایگاه مردمی‌ مرجعیت در مقابل حکومت 75

 

5-1- مرجعیت شیعه ملجا مردم 77

 

جمع بندی 78

 

فصل چهارم: ابزارهای مرجعیت برای جامعه پذیری سیاسی مردم از مشروطه تا انقلاب اسلامی 80

 

مقدمه 81

 

الف- جامعه‌پذیری سیاسی مردم از طریق خطابه 82

 

1- نقش و مفهوم خطابه و منبر 83

 

2- نمونه‌هایی از خطابه‌هایی تاثیرگذار 84

 

2-1-  سخنرانی امام در روز عاشورا 84

 

2-2- سخنرانی‌های آیت‌الله فلسفی به نمایندگی از آیت‌الله بروجردی 85

 

2-3- سخنرانی‌های علامه بهلول به درخواست آیت‌الله اصفهانی 86

 

ب-جامعه‌پذیری سیاسی مردم از طریق فتوا 86

 

1- مفهوم و نقش فتوا 86

 

2-  بیان نمونه‌هایی از فتاوای تاثیرگذار 87

 

2-1- فتوای آخوند خراسانی در مورد وجوب آموزش نظامی 87

 

2-2- فتوای سیدمحمدکاظم طباطبایی در دفاع از ممالک اسلامی 88

 

2-3- فتوای امام خمینی (ره) در مورد حرمت تقیه 88

 

پ- جامعه‌پذیری سیاسی مردم از طریق بیانیه 89

 

1- مفهوم و نقش بیانیه 89

 

2- نمونه‌هایی از بیانیه‌های تاثیر گذار 90

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[دوشنبه 1398-12-05] [ 11:41:00 ب.ظ ]




دموکراتیک گیدنز و با بهره گرفتن از روش تحلیل محتوای کیفی به مطالعه‌ی برخی از فیلم‌های تلویزیونی در چارچوب هفت مؤلفه‌ی تعیین شده در زمینه‌ی نقش‌ها و روابط خانوادگی می‌پردازد.  این پژوهش در پایان با استخراج الگوهای مختلف بازنمایی مؤلفه‌های مختلف زندگی خانوادگی، چهار الگوی کلی از خانواده‌های بازنمایی شده در فیلم‌های تلویزیونی شامل خانواده‌ی دموکراتیک، خانواده‌ی سنتی، خانواده‌ی در حال فروپاشی و خانواده‌ی مطلوب را شناسایی می کند.

 

فهرست مطالب

 

فصل یکم: کلیات

 

طرح مسئله.4

 

سوالات پژوهش.18

 

فصل دوم: ادبیات نظری

 

تلویزیون و خانواده 22

 

چارچوب نظری: کاربرد نظریه‌ی راه سوم گیدنز در تبیین خانواده‌ی دموکراتیک.27

 

فصل سوم: روش تحقیق

 

روش تحقیق پژوهش34

 

فصل چهارم: یافته‌های پژوهش

 

یافته‌های پژوهش.55

 

الگوهای بازنمایی خانواده در هر فیلم 89

 

الگوهای بازنمایی خانواده در فیلم‌های تلویزیونی 92

 

 

 

فصل پنجم: جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

 

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری 100

 

پیشنهادات و محدودیت‌های پژوهش.109

 

فهرست منابع.110

 

طرح مسئله

 

پژوهش حاضر بر آن است تا با مطالعه‌ی عناصر موجود در فیلم‌های تلویزیونی پخش شده از شبکه‌های سراسری تلویزیون ایران، الگوهای مختلف زندگی و روابط خانوادگی را در آن‌ها شناسایی کند.

 

در دوران معاصر با توجه به تحولات مهم و گسترده‌ای که در ابعاد مختلف زندگی اجتماعی مردم جهان، از جمله مردم ایران، در عرصه‌های فرهنگی، اقتصادی، تکنولوژیک و . وقوع یافته است، برخی از نهادهای سنتی جوامع، دست‌خوش تغییر، دگردیسی، تزلزل و یا حتی انحلال شده‌اند.  خانواده ـ به عنوان یکی از نهادهای اساسی موجود در همه‌ی جوامع ـ در گذشته جایگاهی مستحکم، شکلی نسبتاً ثابت و اهمیتی خلل‌ناپذیر در ساختار جوامع داشته است.  اما در دوران معاصر، این نهاد دیرپا در نتیجه‌ی تأثیرات روندهای متنوع فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و . با مسایل و چالش‌های کم‌سابقه‌ای روبرو شده است.

 

در نتیجه‌ی تحولات اجتماعی صورت گرفته در خانواده شکل ثابت و نهادینه‌ی خانواده در جوامع مختلف، متناسب با این تحولات، تغییر یافته و به گونه‌های متفاوت و متکثری تبدیل شده است.  شکل‌گیری گونه‌های جدید خانواده، همچون خانواده‌های هم‌جنس‌گرا، خانواده‌های تک‌والد، خانواده‌های بدون ازدواج و دیگر تحولات واقع شده در این عرصه، سبب شده است برخی از بحران در نهاد خانواده و فروپاشی آن سخن بگویند و بر آسیب‌های ناشی از روند جاری تحولات خانواده بر ساختار جامعه و بی جایگزین ماندن کارکردهای خانواده‌ی سنتی در جوامع جدید تأکید کنند. 

 

تزلزل نهاد خانواده در بسیاری از کشورهای صنعتی بسیاری از رهبران جهان صنعتی را نگران کرده و دغدغه‌ای به نام حل مسایل مربوط به خانواده را پدید آورده است.  به نظر می‌رسد مشکلاتی که در غرب گریبان‌گیر خانواده و زندگی خانوادگی شده است، کم کم در ایران نیز رخ می کند و به یک «مسئله‌ی اجتماعی» تبدیل می‌شود.

 

خانواده در ایران، همچون سایر نهادهای اجتماعی، بیش و کم تحت تأثیر شرایط و روندهای اجتماعی برشمرده قرار گرفته و از تأثیرات این تحولات مصون نبوده است.  امروزه در ایران انوع متکثری از الگوهای زندگی خانوادگی وجود دارد که هر یک دچار محدودیت‌ها، مشکلات و آسیب‌هایی هستند.  این مشکلات و آسیب‌ها تا حدی خود را در افزایش نرخ تجرد قطعی، افزایش سن ازدواج، کاهش آمار ازدواج و افزایش آمار طلاق در جامعه‌ی ایران و روند رو به افزایش این آمار در سال‌های اخیر نشان می‌دهند.  برخی آمارهای منتشر شده در سال‌های اخیر از سوی سازمان‌های مختلف که مؤید این مسئله است.  بر اساس آمار سازمان ملی جوانان در شش ماهه‌ی نخست سال 1388 میانگین سن ازدواج برای پسران 7/27 سال و برای دختران 8/23 سال بوده است که این رقم نسبت به آمار مشابه در سال قبل افزایش سه درصدی  و نسبت به ده سال قبل افزایش 27 درصدی داشته است.  بر اساس آمار منتشر شده‌ی شورای فرهنگی اجتماعی زنان نرخ تجرد قطعی (جمعیت مجرد بالای 50 سال) در سال 1385، برای زنان 8/1 در هر هزار نفر و برای مردان 4/1 در هر هزار نفر بوده است که این میزان نسبت به سه دهه‌ی گذشته بیش از 3 درصد افزایش برای زنان و بیش از 2 درصد افزایش برای مردان را نشان می‌دهد.  همچنین بر اساس آمار سازمان ثبت احوال در 11 ماه ابتدایی سال 1388، به ازای هر 7 ازدواج یک طلاق صورت گرفته است.  آمار منتشر شده‌ی سازمان ثبت احوال نشان می‌دهد در مورد 11 ماه ابتدایی سال 1388، میزان ازدواج نسبت به مدت مشابه سال قبل 5/2 درصد کاهش داشته و میزان طلاق نسبت به این دوران 2/13 درصد افزایش داشته است.

 

تعدیل و حل آسیب‌های اجتماعی و مشکلات خانواده در ایران، نیاز به مدیریت فرهنگی اجتماعی صحیح و متناسب با شرایط اجتماعی و فرهنگی جامعه‌ی ایرانی دارد.  تعیین و ترویج الگوهای مطلوب می‌تواند در این زمینه راه‌گشا باشد. 

 

تأثیر رسانه‌های جمعی بر افکار عمومی و نگرش افراد جامعه، تأثیری انکارناپذیر است.  رسانه‌ها می‌توانند در ایجاد و ارتقاء منزلت و پایگاه اجتماعی اقشار مختلف مردم و هدایت افکار عمومی جامعه تأثیر گذار باشند.  این که رسانه‌ها چه موضع و رویکردی در قبال مسایل اجتماعی اتخاذ می‌کنند، آن را چگونه باز می‌نمایانند و یا چه روش‌هایی را به عنوان راه‌های مطلوب حل مسایل و مشکلات ارائه می‌دهند، در جهت‌گیری نگرش‌های عمومی افراد در قبال مسایل اجتماعی و در مهار یا گسترش دامنه‌ی آن‌ها مؤثر است.

 

توجه اصلی این پژوهش معطوف به عملکرد سیمای جمهوری اسلامی، به عنوان فراگیرترین رسانه‌ی جمعی در ایران در زمینه‌ی خانواده و الگوهای زندگی خانوادگی است.

 

در میان رسانه‌ها تلویزیون در عین تأثیر گذاری بسیار بالا، از فراگیرترین و پرمخاطب‌ترین رسانه‌ها در جهان و از جمله در ایران محسوب می‌شود و به خصوص در ایران با توجه به محدودیت سایر رسانه‌ها، اهمیت ویژه‌ای دارد.  این رسانه‌ی فراگیر علاوه بر تأثیرگذاری بالا، یکی از مهم‌ترین ابزارهای مدیریت فرهنگی در ایران است که به خصوص در زمینه‌ی مسائل و بحران‌های مربوط به خانواده می‌تواند نفوذ و تأثیر به سزایی داشته باشد.

 

این پژوهش می‌کوشد با رویکردی اکتشافی، دریابد در میان الگوهای متکثر زندگی خانوادگی، فیلم‌های تلویزیونی چه الگوهایی را بازنمایی می‌کنند؟ کدام الگوها به عنوان الگوهای مطلوب و کدام در حکم شیوه‌های نامطلوب زندگی خانوادگی تصویر می‌شوند؟

 

تحلیل فیلم‌های تلویزیونی از این منظر می‌تواند با آشکار نمودن رویکرد کلی رسانه‌ی فراگیر تلویزیون ایران به خانواده و الگوهای زندگی خانوادگی، زمینه را برای تشخیص تأثیرات گسترده‌ی این رسانه بر روند تحولات خانواده در ایران فراهم نماید. 

 

در میان پژوهش‌هایی که تا کنون در این زمینه صورت گرفته، مطالعه‌ای که مستقلاً به شناخت گونه‌های مختلف ساخت خانواده، از نظر نقش و روابط جنسیتی، در فیلم‌ها و سریال‌های سینما و تلویزیون ایران پرداخته باشد یافت نشد.  اغلب مطالعات این حوزه به شکل غالب خانواده و عمدتاً از منظر نقش‌های جنسیتی و کلیشه‌های جنسیتی بازنمایی شده در سریال‌های تلویزیونی توجه کرده‌اند.  با مرور این پژوهش‌ها می‌توان گونه‌های مختلف خانوادگی مستتر در نتایج این پژوهش‌ها را بر اساس نیازهای پژوهش  استخراج کرد که به تعدادی از این پژوهش‌ها اشاره می‌شود.  

 

 

 

اقدامی (1388) در پژوهش بازنمایی ساخت خانواده در در سینمای ایران به با نگاه به آثار تهمینه میلانی و رخشان بنی‌اعتماد به نوع تصویر و نمایش خانواده و به خصوص زنان در خانواده، توسط این دو فیلم‌ساز زن ایرانی پرداخته است.  نتایج این تحقیق نشان می‌دهد که در فیلم‌های مورد مطالعه، هرچند همچنان بر کلیشه‌های جنسیتی تأکید شده است، اما تغییر و تحولاتی در ساختار قدرت خانواده‌ها به نمایش گذاشته است.  این تحولات اگرچه کم و به صورت بطئی است اما روندی را به نمایش می‌گذارد می‌توان تغییر به سمت موازنه‌ی قدرت زنان و مردان در خانواده را از آن استنباط کرد (اقدامی، 1388).

 

 

 

بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که گونه‌ی خانوادگی بازنمایی شده در فیلم‌های سینمایی مد نظر این پژوهش، عموماً نوعی از خانواده با کلیشه‌ها و نقش‌های جنسیتی را بازنمایی می‌کنند که در عین حال ساختار قدرت بین دو جنس در آن‌ها در حال تغییر است و به برابری نزدیک می‌شود.

 

 

 

محمد رضایی و عباس کاظمی در مطالعه‌ای برای آشکار ساختن شیوه‌های بازنمایی زنان در مجموعه‌های تلویزیونی به تحلیل محتوای سه سریال پخش شده از تلویزیون ایران در سال 1383 پرداخته‌اند.  در این مطالعه محققین با تحلیل پژوهش‌ها و نظریات مختلف موجود خاطرنشان می‌کنند که در این پژوهش‌ها «اعتقاد بر این است که بازنمایی زنان در رسانه های جمعی و برنامه های تلویزیونی با نقش‌های کلیشه‌ای فرهنگی در جامعه سازگاری دارند.  در مورد بازنمایی مناسبات جنسیتی، معمولاً مردان به صورت انسان هایی مسلط، فعال، مهاجم و مقتدر به تصویر کشیده می شوند و نقش‌های متنوع و مهمی را که موفقیت در آن‌ها مستلزم مهارت حرفه‌ای، کفایت، منطق و قدرت است ایفا می‌کنند.  در مقابل، زنان معمولاً تابع، منفعل، تسلیم و کم‌اهمیت‌اند و در مشاغل فرعی و کسل‌کننده‌ای ظاهر می‌شوند که جنسیت‌شان، عواطف‌شان و عدم پیچیدگی‌شان به آنان تحمیل کرده است.  رسانه‌ها با نشان دادن مردان و زنان به این صورت بر ماهیت نقش‌های جنسی و عدم برابری جنسی صحه می‌گذارند.  در چنین وضعیتی است که رسانه‌های جمعی نه تنها در جهت بسط عدالت در جامعه نیستند بلکه نقش بازنمایی کلیشه‌ها یا تصورات قالبی جنسیتی را به عهده می‌گیرند» (کاظمی و رضایی، 1387: 89).

 

از پژوهش فوق چنین نتیجه حاصل شده است که در هیچ یک از مجموعه‌های تلویزیونی نقش مادر، نقشی غایب محسوب نمی‌شود؛ اما همواره نقشی اصلی نیست. در اغلب موارد نقش زنان نقشی حاشیه‌ای یا مکمل است.  در این مجموعه‌ها روابط زناشویی چندان مورد اعتنا نبوده‌اند.  در واقع، علیرغم حضور زن و شوهرها، عموماً ، رابطه زناشویی محور اصلی داستان تلقی نمی شود.  «نکته مهم دیگر، ناهمگنی یا عدم یکدستی نقش‌های زنان در این مجموعه‌هاست. نقش‌های فعال زنان به طرز معناداری با سایر زنان مجموعه‌ها فرق می‌کنند.  این تفاوت آن قدر زیاد است که این نقش ها بیشتر در قالب یک استثنا بروز می‌کنند و باورپذیری آن‌ها را مشکل می‌سازند.  از حیث نمایش زنان و مردان در موقعیت‌های طبقاتی، در اغلب مجموعه‌ها زنان و مردان در موقعیت طبقاتی متوسط نشان داده شده‌اند.  مطالعه‌ی نحوه‌ی نمایش زنان و مردان در طبقات مختلف نشان می‌دهد که تفاوت معناداری میان نمایش آن‌ها وجود ندارد.  اما، نمایش زنان و مردان برحسب وضع تحصیلی آن‌ها کاملاً متفاوت است.  به طور کلی زنان در مراتب تحصیلی بالاتری نشان داده شده‌اند» (همان: 106).

 

در نتیجه می‌توان گفت بر اساس این پژوهش سریال‌های تلویزیونی بیشتر شکل سنتی خانواده را با تأکید بر کلیشه‌ها و تصورات قالبی جنسیتی باز نمایی کرده است و بر نقش حاشیه‌ای زنان تأکید نموده است.  در عین حال گونه‌های خانوادگی که در آن تصویر فعالی از زنان به نمایش گذاشته، به صورت استثنا مطرح شده است به نحوی که باورپذیری نسبت به آن را کم کرده است.

 

 

 

اعزازی در پژوهشی جهت شناخت روند نمایش خانواده در تلویزیون، به مطالعه پژوهش‌های صورت‌گرفته در طول سال‌های 1370 تا 1383 پرداخته است.  یافته‌های این تحقیق برخی تغییرات خانواده در نمایش‌های تلویزیونی را نشان می‌دهد.  افزایش تحصیلات و نوع شغل، توجه بیشتر به آسیب‌های اجتماعی از جانب خانواده‌ها و نزدیک شدن برخی کلیشه‌های مردانه و زنانه به یکدیگر از جمله این تغییرات است.  در سال‌های اولیه بر خانواده‌ای تأکید شده است که اعضای آن شامل مرد نان‌آور و زن خانه‌داری است که حتی اگر شاغل نیز باشد، در حوزه‌های زنانه و یا در خانه فعالیت می‌کند.  مرد در دنیای شغلی و عرصه عمومی فعالیت دارد و زن در دنیای خانوادگی.  خانواده مذکور که نشان‌دهنده خانواده طبقه متوسط است، از لحاظ تحصیل و شغل نیز در رده متوسط جامعه قرار می‌گیرد.  در رابطه زن و شوهر، زن منفعل و وابسته به شوهر خود است اما در رابطه با فرزندان دارای اقتداری است که به شکل پرخاش‌گری ظهور می‌کند.  در سال‌های بعد خانواده‌ای به نمایش درمی‌آید که در آن هرچند زنان و مردان از سطح تحصیل بالاتری برخوردارند و دارای مشاغل میانی و بالای جامعه هستند، اما در روابط میان اعضایش تغییر چشم‌گیری به وجود نیامده است.  تقسیم نقش بر اساس جنس هنوز پا بر جاست و زنان به صورت عمده در حوزه خصوصی و مردان در حوزه عمومی قرار دارند.  در تصمیم‌گیری‌های خانوادگی نیز تصمیم‌گیری‌‌های عمومی خاص مردان و تصمیم‌گیری‌های خصوصی خاص زنان است.  ویژگی دیگر این خانواده‌ی مدرن تداخل کلیشه‌های جنسیتی زنان و مردان است، با این توضیح که اگر مردان دارای ویژگی مثبت عواطف و احساسات کلیشه زنانه شده‌اند، برعکس زنان با ویژگی منفی کلیشه مردانه یعنی پرخاش‌گری نسبت به اعضای خانواده به نمایش درآمده‌اند.  با وجود تغییرات ظاهری در موقعیت اقتصادی- اجتماعی خانواده، موقعیت‌های فرودست خانوادگی و شغلی به زنان و موقعیت‌های فرادست به مردان داده شده است.  مردان در کار خانه، مددکار زنان نمایش داده می‌شدند اما زنان، گذشته از نقش‌های سنتی مادری- همسری که مهم‌ترین وظیفه‌ی آنان در نظر گرفته می‌شد، تنها در تصمیم‌گیری‌های مربوط به مسایل جزئی خانواده دخالت داشتند و حتی اگر به صورت منفی با اقتدار تصمیم‌گیری می‌کردند، به طور معمول تصمیمی غلط و دارای عواقب منفی اتخاذ می‌کردند.  تصویر مردان در خانواده در طول زمان به تدریج به تصویر مردی تبدیل شد که دارای ویژگی‌های مثبت است. او نه فقط به نسبت همسر خود پرخاش‌گری کم‌تری با اعضای خانواده دارد، بلکه هم‌دلی و هم‌دردی بیشتری با آنان نشان می‌دهد.  نقش او در خانواده و در جامعه مهم‌تر و سنگین‌تر از زنان است.  برعکس مردان سنتی احساسات خود را پنهان نمی‌کند و دارای احساسات و عواطف مثبت به نمایش درمی‌آید.  در کار خانه به همسران خود کمک می‌کند.  این مردان که دارای ویژگی‌های مثبت هستند، با جلب هم‌دلی مخاطب برای تجدید نظر در روابط خانوادگی به پدیده‌ی چند همسری رو می‌آورند.  در مقابل تصویر زنان در حوزه‌ی عمومی نیز دارای ویژگی مثبت شده است.  هرچند زنان همچنان کم‌تر از مردان در حوزه‌ی عمومی به نمایش درآمده‌اند، اما به تدریج در این سال‌ها به مسایل اجتماعی علاقه نشان داده و در مباحث مربوط به جامعه وارد شده‌اند.  اگر در سال‌های قبل، کلیشه‌های زنانگی که در خانواده به زنان نسبت داده می‌شد، نشان‌دهنده‌ی ویژگی‌های منفی مانند انفعال و وابستگی بود، در برخورد با پدیده‌های اجتماعی، استفاده از کلیشه‌های احساساتی- عاطفی در مورد زنان بار مثبت به خودگرفت و ورود آن‌ها به جامعه با این ویژگی‌ها به نمایش درآمد.  با این حال هرچند که زنان در عرصه‌های عمومی با رفتارهای مناسب مطرح شده‌اند و حضوری مثبت دارند، اما تأثیر  حضور در عرصه‌ی عمومی بر روابط خانوادگی آنان بیشتر به صورت قدرت‌طلبی و نه مشارکتی مطرح می‌شود (اعزازی، 1386: 7- 34).

 

پژوهش فوق در خصوص گونه‌‌های مسلط خانواده‌های بازنمایی شده از تلویزیون به برخی از مؤلفه‌های مورد توجه پایان‌نامه‌ی حاضر از جمله روابط زن و شوهری، نقش‌های جنسیتی، موقعیت اجتماعی و نظام تصمیم‌گیری در خانواده توجه  نموده است.  بر اساس نتایج این پژوهش، تغییرات حاصل شده در بازنمایی خانواده در طول مدت زمان مورد نظر  حاکی از تحول روابط خانوادگی میان زوجین و عدم تغییر در نقش‌های دو جنس در خانواده است.  به این ترتیب که روابط زن و شوهری شامل درجه‌ی بالاتری از صمیمیت متقابل تصویر شده، اما در مقابل همچنان بر نقش‌های کلیشه‌ای و جنسیتی دو طرف تأکید گردیده است.

 

 

 

میرساردو و صداقت در مطالعه‌ی چگونگی نمایش نقش و منزلت زنان و مردان در سریال‌های تلویزیونی ایرانی و خارجی (پخش شده از سیمای جمهوری اسلامی ایران) سریال‌های ایرانی و خارجی پخش شده در فاصله زمانی 8 تا 11 شب شبکه‌های یک، دو، سه و پنج سیما در تابستان و پاییز 1383 را مورد تحلیل قرار داده‌اند  و به این نتیجه رسیده‌اند که در سریال‌های خارجی نمایش داده شده هیچ نقش فرهنگی از سوی بازیگران نقش اول ایفا نشده است و زنان در همه‌ی این سریال‌ها دارای پایگاه اقتصادی مستقل و اکتسابی بوده‌اند.  در سریال‌های ایرانی مورد مطالعه‌ی این پژوهش، زنان در تمام صحنه‌ها منفعل و وابسته به نمایش درآمده‌اند همه‌ی آن‌ها از لحاظ اقتصادی به پدر یا برادر خود وابسته بوده‌اند.  همچنین نتایج پژوهش حاکی از برتری میزان تحصیلات زنان بر مردان، بالا بودن منزلت شغلی مردان نسبت به زنان (در سریال‌های داخلی)، تایید و تثبیت نقش‌های قالبی بر اساس جنس، تسلط خانه و امور خانوادگی برای زنان و محل کار و شغل برای مردان و برتری میزان اقتدار مردان بر زنان در سریال‌های مورد مطالعه بوده است (میرساردو و صداقت، 1386: 29-56).  بنا بر نتایج این پژوهش گونه‌ی مسلط خانوادگی نمایش داده شده در سریال‌های تلویزیونی مبتنی بر تفکیک نقش‌های جنسیتی و روابط نابرابر و موقعیت فرودست زنان بوده است. 

 

 

 

الیاسی، پورنوروز و محمدی‌مهر در مطالعه نمایش خانواده در سریال‌های ایرانی به تحلیل آماری ترکیب وساختار خانواده‌های نمایش داده شده در سریال‌های تلویزیونی با متغیرهای متعدد پرداخته‌اند.  در نتیجه ‌این پژوهش، ترکیب متعادل اعضای خانواده‌ها، تعداد متناسب فرزندان، تنوع شغل پدران، بالا بودن میزان استحکام خانواده و بالا بودن میزان خانواده های طبیعی و عادی، بالا بودن رابطه همکاری در میان اعضای خانواده، بالا بودن روابط نزدیک بین اعضا ، رعایت حجاب مادران و دختران، به کار نبردن سخنان زشت و نبودن خشونت در صحنه‌ها به عنوان نقاط مثبت و در مقابل شهری بودن تمام خانواده‌ها و تهرانی بودن اکثر آنان و همچنین مشارکت نکردن مردان در وظایف خانه‌داری و نمایش ندادن اقامه احکام اسلامی را به عنوان نقاط منفی سریال‌های مورد مطالعه مطرح شده‌اند (الیاسی، پورنوروز و محمدی‌مهر، 1386: 136- 156).  در نتیجه‌ی این پژوهش می‌توان چنین برداشت کرد که شکل غالب خانوادگی نمایش داده شده در سریال‌های تلویزیونی بر روابط نزدیک میان اعضا و در عین حال تفکیک و تمایز نقش‌های جنسیتی در انجام امور خانواده تأکید داشته است.

 

 

 

صادقی فسایی و کریمی در پژوهشی به تحلیل جنسیتی بازنمایش ساخت خانواده در سریال‌های تلویزیونی ایرانی سال 1383 پرداخته‌اند. نتایج این پژوهش نشان می‌دهد خانواده‌های تصویر شده در تلویزیون، خانواده‌‌ی هسته‌ای با کمترین تعداد عضو است که صرفه‌جویی در هزینه‌های ساخت سریال از عوامل این امر ذکر شده است.  همچنین با وجود این که اغلب خانواده‌ها به صورت تک‌همسر نمایش داده می‌شوند اما در موارد زیادی به مردان دو زنه پرداخته می‌شود که در نهایت از اتهام خیانت و بی‌وفایی تبرئه می‌شود.  در این سریال‌ها خانواده موفق به گونه‌ای نمایش داده می‌شود که پدری مهربان، دلسوز، راهنما، عادل و البته پول‌دار یا دارای موقعیت شغلی رده بالا، مدیریت خانواده را عهده‌دار باشد.  تمکن مالی به نوعی تأکید بر کلیشه نان‌آوری مرد در خانواده است که برای نشان دادن حالت مطلوب برخورداری از ثروت و امکانات زیاد به تصویر کشیده می‌شود.  در عین حال تقسیم وظایف اعضای خانواده در سریال‌ها بر اساس جنسیت است.  زن نمایش داده شده متعلق به فضای اندرونی و وظیفه‌ی اصلیش کدبانوگری است و اگر در حالتی غیر از این تصویر شوند در نهایت به این نتیجه می‌رسند که کدبانوگری نجات‌بخش زندگی آنان است و تحصیلات، اشتغال و دارایی فراوان هیچ‌یک سرمایه قابل اتکایی برای زنان نیست و زن تنها باید به خانه و خانواده‌اش تکیه کند و با هنر کدبانوگری این تکیه‌گاه را برای همیشه حفظ کند.  مرد خانواده تلویزیونی نیز متعلق به فضای بیرون از خانه است و تنها کار خوب و پر درآمد است که می‌تواند ابهت و اقتدار او را حفظ کند.  این پژوهش نشان می‌دهد که خانواده‌های نمایش داده شده در تلویزیون، خانواده‌هایی کاملاً سنتی هستند که پوسته‌ای از تجدد و ظاهر امروزی دارند (صادقی و کریمی، 1385: 83- 109). 

 

در نتیجه‌ی این پژوهش گونه‌ی مطلوب خانوادگی نمایش داده شده در سریال‌های تلویزیونی بر نقش‌های سنتی (مرد نان‌آور- زن خانه‌دار) تأکید دارد. 

 

 

 

صادقی فسایی و کریمی در تبیین کلیشه‌های جنسیتی در سریال‌های تلویزیون ایران در سال 1383 به این نتیجه رسیده‌اند که این سریال‌ها به بازتولید بخش زیادی از

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:41:00 ب.ظ ]




دکتر داریوش بوستانی

 

بهمن ماه 1392
 

 

(در فایل دانلودی نام نویسنده و استاد راهنما موجود است)

 

 

 

 

 

چکیده :

 

     هدف اصلی این پژوهش، شناسایی عناصر برجسته حافظه جمعی نخبگان قوم بلوچ، جنوب استان کرمان و نیز فهم و تفسیری که  این الیت ها از وقایع گذشته خود دارند، در این پژوهش سعی می کنیم، بر مبنای نظریه هالبواکس نشان دهیم که تحولات معاصر چه تأثیری بر یاداوری آنان، از مهم ترین وقایع گذشته داشته است. این پژوهش را در میان سرداران و نخبگان طوایف بلوچ جنوب کرمان براساس کار میدانی که حاصل از مصاحبه های عمیق مردم نگارانه است انجام شد. در ادامه به استخراج مقولات در زمینه های مختلف آموزشی، سیاسی،  فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی می پردازیم. در این پژوهش در مجموع ما به 15 مقوله اصلی آموزش، دین و آیین، رسانه بلوچی، رسم و رسومات بلوچی، اقتصاد سنتی، نهادها و حوادث مهم، رفتارهای اقتصادی مردم، سیاست خانی، مردم خرایکار، راه نجات مردم، درگیری و خونریزی، رفتار اجنماعی بلوچ، خانواده بلوچ، زنان بلوچ، خصیصه و ویزگی های بلوچ در حافظه جمعی نخبگان بلوچ رسیدیم. یافته های تحلیل ما از این وقایع نشان می دهد که بافت های اجتماعی حال حاضر زندگی این گروه اجتماعی، چه تأثیری بر یاداوری وقایع گذشته او داشته است. از این جهت با گروه های اجتماعی دیگر در پزوهش های انجام گرفته (طلاب علوم دینی ،شیراز 90ـ89) متفاوت است و هویت و فرهنگ های متفاوتی با گروه های اجتماعی دیگر بوجود می آورد. بنابراین می توان نتیجه گرفت که حافظه جمعی در این گروه برجسته است و با وضعیت زندگی آنها در حال حاضر ارتباط فرهنگی، اجتماعی، بیشتری دارد.                                              واژگان کلیدی : حافظه جمعی، وقایع برجسته گذشته، هویت قومی، نخبگان بلوچ، تفسیر وقایع برجسته                                                                                                                                                

 

فهرست مطالب :                                                                                                                  صفحه     فصل لول : کلیات پژوهش

 

مقدمه و طرح مسئله 2

 

سؤالات تحقیق 6 

 

اهمیت و ضرورت تحقیق. 7

 

پیشینه ی تحقیق  .  8

 

فصل دوم : مفاهیم و بنیادهای نظری تحقیق

 

بنیادهای نظری تحقیق 12

 

حافظه جمعی و تاریخ. 15

 

هویت و حافظه جمعی 17    

 

هویت و منابع هویتی. 19

 

هویت ملی. 20     

 

هویت قوم. 21  

 

قوم بلوچ. 22

 

فصل سوم : روش تحقیق

 

روش تحقیق 24

 

نمونه گیری.  26

 

تکنبک مردم نگاری. 28

 

شیوه تحلیل. 31

 

قابلیت اعتماد 32

 

فصل چهارم : یافته های تحقیق

 

مقدمه 34

 

یافته های میدانی تحقیق در حال حاضر. 34

 

یافته های مربوط به ریشه و منشأ قوم بلوچ 35 

 

تاریخچه زندگی قوم بلوچ در اسناد 36

 

ریشه های قوم بلوچ در یافته های میدانی شفاهی 40

 

یافته های حاصل از بررسی حافظه جمعی نخبگان بلوچ. 47

 

عناصر برجسته محور فرهنگی در حافظه جمعی پاسخگویان 51

 

آموزش 51

 

آموزش ملا مکتبی. 51

 

منزلت آموزشی. 54  

 

آموزش و ترک تحصیل زن و مردی 55

 

مدارس نجات بخش. 57

 

دین 59

 

ترید و تفسیر های خلاف واقع 59

 

سال دیوانگی 62

 

مذهب های قانون گریز 63

 

خرافات جایگزینی برای کارها. 64

 

رسومات بلوچی. 67

 

پوشش همیشگی 69

 

قیام جنگجویان سرحد. 71

 

سال سیاه. 72

 

ثبت بی شناسنامه 73

 

رسانه ی بلوچی 74

 

جعبه ی صوت. 75

 

عناصر برجسته محور اقتصادی در حافظه جمعی پاسخگویان 76

 

اقتصاد خانی 76

 

مبادله کالا به کالا 77

 

خرید و فروش غلام و کنیز 78

 

مهاجرت گسترده 79

 

نهاد ها و حوادث مهم و تأثیر گذار. 81

 

نداری مردم 82

 

ظلم غیر بومی ها 83

 

قاچاق چاره ی راه. 84

 

مرم آماده بخور. 85

 

عناصر برجسته سیاسی حافظه جمعی پاسخگویان 86

 

ظلم خان ها. 86

 

مردم مسلح خرابکار 88

 

طرح احرار 90

 

کینه ی شتری 91

 

اذهان برتری جوی 92

 

عناصر برجسته محوراجتماعی حافظه جمعی پاسخگویان 93

 

رفتارهای اجتماعی بلوچ 93

 

حرف، حرف سردار. 94

 

طبقات اجتماعی 95

 

زنان کم رنگ 96

 

ازدواج اجتماعی. 97

 

ویژگی های بلوچ 99

 

فصل پنجم : بحث و نتیجه گیری

 

وقایع نگاری 101

 

تحلیل و نتیجه گیری. 102

 

فهرست منابع و مآخذ. 107

 

فهرست جداول و نمودارها. 112

 

  مقدمه و طرح مسئله

 

      ما هر روزه در پهنه ی این جهان شاهد تغییر و تحولات گسترده ای  در جوامع و اجتماعات گوناگون هستیم؛ درگیری ها، کشمکش ها، اختلافات، تنازعات قومی همگی بخش هایی جدایی ناپذیر  از جهان پر طمطراق امروزی گشته اند. تغییر و تحولات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی که در گذشته رخ داده است، موجب شکل گیری یک حافظه خاص از گذشته می شود . تحولات گذشته که در واقع حافظه آن جامعه است، متأثر از بافت گروه های اجتماعی است. این در جامعه است که افراد معمولاٌ حافظه خود را بدست می آورند، همچنین در جامعه است که افراد به طور معمول به یادآوری و تشخیص، بومی و محلی ساختن حافظه های خود می پردازند (1992:38،halwachs) و این امر نقش اساسی در درک آینده یک جامعه دارد.

 

     گذشته ی هر گروه بخشی از هویت آن را تشکیل می دهد، در واقع هر گروه اجتماعی برای تعریف هویت خود ناچار از بررسی و درک حوادثی که در خاطره جمعی از وقایع برجسته آن گروه  باقی مانده و هنوز هم زنده است و به افکار آنها جهت می دهد، است. هر گروه اجتماعی وقایع برجسته  خود از گذشته را به شکلی متمایز از گروه دیگر تعریف می کند تا خود را از غیر خودی متمایز کند. افراد با بازیابی از گذشته، در حال بازسازی هویت خود در میان کشورهای تازه استقلال یافته، نیاز فوری به ایجاد ثبات در یک جامعه پر هرج و مرج،  نیروی محرک برای فهم و تفسیر خصوصیات برجسته آن کشور می باشد.  در پی جنبش های ملی هر ملت جدید، درگیر در ساختن دوباره هویت و فرهنگ ملی است که ریشه های آن در گذشته (1995:3،zerubavel) است.هر جا که بحران و تعارضاتی به وجود می آید جهت ایجاد وحدت و انسجام و یکپارچگی نیاز به یک نقطه مشترکی بین اعضاء جامعه است، اینجاست که افراد با تکیه بر خاطرات وحدت بخش خود (در درون یک بستر ویک حافظه مشترک) سعی در حل و پوششی برای شکاف موجود میباشند.       

 

     رابطه میان حافظه، تحولات گذشته،  وقایع برجسته و منازعات  همچنین مهم است و این به خاطر نقش بالقوه ای است که در کمک به حل منازعات دارند زیرا در صوتیکه این گروه های قومی با یک حس قربانی شدن رها شوند، به صورت یک مانع قدرتمندی بر سر راه روش های سنتی ایجاد و برقراری صلح و کاربرد دیپلماسی عمل می کند که این به نوبه ی خود باعث ایجاد ادراک  بی عدالتی می شود که موجب منازعات بالقوه در آینده خواهد شد(غفاری نسب،2011)                                                                     

 

      زمانی که گروه های اجتماعی مختلف با یکدیگر در گیر می شوند این  خود سبب نوعی کینه تازه و همیشگی می شود . پس اگر بخواهیم منازعات قومی را کنترل کنیم باید نقش گذشته  جمعی را در قومیت های کنونی درک کنیم (همان، 2011)  اهمیت مسئله قومیت در جوامع با تنوع نژادی و فرهنگی به حدی است که می تواند امنیت جوامع را تهدید و یا تضمین نماید . با توجه به این که دولت ها به منظور ادامه ی حاکمیت خود به دنبال امنیت ملی هستند بنابراین موفقیت آنها تا حد زیادی به روش ها و نحوه ی ایجاد انسجام و تعامل اجتماعی بستگی دارد، که در مقابل قومیت اتخاذ می کند . ولی اگر دولت ها موفق به تعریف مجدد از روابط میان گروه ها ی اجتماعی مبتنی بر همزیستی مسالمت آمیز و برابری نگردد، تنش های موجود همچنان به صورت یک مشکل دائمی در حیات سیاسی باقی خواهد ماند. (رضوی آل هاشم2009)

 

     گروه های قومی هر چه منافع و حقوق شهروندی خود را در تعارض با حقوق ملی ببینند و اعضای گروه تمایزات نژادی و زبانی و مذهبی خود را با اعضای غیر گروه خودی به روشنی دریابند، شکاف عمیق تری را میان خود و دیگران احساس خواهند کرد. افزایش میزان خشونت در قرن بیستم، این قرن را پر حادثه ترین قرن تاریخ بشریت کرده است  (ذکایی2011) بسیاری از دانشمندان معتقدند که منازعات بین گروهی یک بخش گریز نا پذیر از زندگی اجتماعی انسان است. تاریخ مملو از منازعات گروهی مداوم و متعدد می باشد(2003, Bar tal )  این امر سبب شد که همه ی جوامع انسانی ناچار از سنجش ارزش ها، نهاد ها و دورنمای گذشته خود هستند. در چندین رشته علمی، فرآیندهای یاداوری و فراموشی را با مسئله ی منازعه ی قومی پیوند داده اند اندیشوران نشان داده اند که چگونه می توان حافظه و خاطرات را در جهت مشروعیت بخشیدن و مشروعیت زدایی از نهادهای اجتماعی به کار برد(2003,  Devine wright)

 

      نسل کشی ها، جنگ های داخلی در برخی از کشورها مانند بوسنی، رواندا،  ایرلند شمالی رخ داده است، این منازعات اساساٌ متفاوت از جنگ های پیشین است، زیرا امروزه مردم عادی به گونه ای فزاینده ای در خط مقدم این منازعات قرار گرفته اند . آمارهای مربوط به مرگ و میر نشان می دهد، در حالی که 10 درصد از تلفات جنگ جهانی اول را مردم عادی تشکیل می دهند اما در جنگ جهانی دوم آمار تلفات عادی به 50 درصد می رسد. در جنگ های اخیر تقریباٌ 80 درصد از تلفات را مردم عادی تشکیل می دهد. و این مسئله چالش هایی را برای کسانی پدید می آورد که می خواهند آنها را تبیین کنند و نیز چالش های بزرگتری است که این منازعات برای کسانی پدید می آورند که می خواهند آن را کنترل کرده ویا به آنها پاسخ دهند. (کالیمز،2003)  کشور ایران، کشوری با تنوع نژادی،  قومی و فرهنگی مختلفی است. این تنوع قومی به ویژه در کشور های توسعه نیافته که هنوز جامعه مدنی با مکانیزم های خود وفق پیدا نکرده، مشکلات بیشتری را برای هویت های قومی و ملی بوجود می آورد. سوابق حوادث تاریخی مانند جدایی آذربایجان و کردستان از ایران در سال 1324، و برخی از صحبت های صورت گرفته راجع به عربی بودن خوزستان، و حتی خلیج فارس و ادعا های برون مرزی در این زمینه و پژواک آن در اذهان عده ای از مرز نشینان ایران، نشان می دهد که هویت ملی ایرانی،  با اشکالات فرهنگی کلان روبرو

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:40:00 ب.ظ ]




وجوه تفاوت در خاستگاه دو انقلاب را می توان به نگرش جامعه به اعضای فرق مذهبی و عملکرد روحانیون و نگرش انقلابیون به مذهب  و در تفاوت عناصر ایدئولوژی نیزمی توان به تفاوت در تشکیل حکومت قبل و پس ازپیروزی انقلاب در دو کشور اشاره کرد که در انقلاب فرانسه به جمهوری سکولار و در ایران به جمهوری اسلامی گرایش داشتند و در قسمت تفاوت کارکرد ایدئولوژی ها  نیز می توان به نابودی نظام فئودالیسم و کناره گیری کلیسا از امور سیاسی و برقراری جمهوری سکولار و غیر دینی در فرانسه، و در ایران به دست آوردن نظام جمهوری اسلامی و رهایی از استعمار و استبداد و پیوند مذهب با سیاست اشاره کرد.

 

  واژگان کلیدی:  ایدئولوژی، انقلاب اسلامی ایران، انقلاب فرانسه

 

فهرست مطالب

 

عنوان                                                                                                                           صفحه

 

 

 

فصل اول: کلیات تحقیق.1

 

الف- بیان و مسئله2

 

ب- اهمیت وضرورت تحقیق.3

 

پ- اهداف تحقیق.4

 

ت- سوالات تحقیق4

 

ث- روش تحقیق5

 

ج- ابزار تحقیق5

 

چ- پیشینه تحقیق5

 

ح- محدوده زمانی ومکانی.9

 

خ- ساختار فصول.9

 

فصل دوّم: مبانی نظری.10

 

مقدمه11

 

لف- ایدئولوژی.11

 

   1-  انواع ایدئولوژی.15

 

         1-1-  ایدئولوژی دولتی.16

 

1-2-  ایدئولوژی انقلابی21

 

عنوان                                                                                                                                       صفحه    

 

2- خاستگاه ایدئولوژی25

 

2-1- اندیشه های زمینه ای28

 

2-2- شرایط اجتماعی و سیاسی.35

 

3- عناصر ایدئولوژی انقلاب38

 

4- کارکرد ایدئولوژی انقلابی.39

 

4-1- نفی وضع موجود.43

 

4-2- ترسیم وضع مطلوب.44

 

    جمع بندی.51

 

فصل سوم : مولفه ها و ویژگیهای ایدئولوژی انقلابی در انقلاب ایران53

 

        مقدمه54

 

 الف- خاستگاه ایدئولوژی انقلاب اسلامی ایران55

 

   1-  اندیشه های زمینه ای59

 

      1-1- ایدئولوژی تشییع   .60         

 

1-2- ناسیونالیسم و لیبرالیسم63

 

1-3- سوسیالیسم67

 

ب- ایدئولوگ های انقلاب70

 

    1-  امام خمینی.71

 

عنوان                                                                                                                                  صفحه

 

    2- دکتر علی شریعتی.74

 

    3- شهید مطهری78

 

پ-  شرایط اجتماعی وسیاسی81

 

1- آسیب پذیری حکومت پهلوی.91

 

2-  شرایط اقتصادی اجتماعی دهه 40 و50 شمسی95

 

ث- عناصرایدئولوژی انقلاب اسلامی ایران102

 

  1- اندیشه نفی سلطه خارجی(استقلال)103

 

2-  اندیشه رهایی  از استبداد (آزادی).104

 

   3-  اندیشه ایجادنظام جمهوری اسلامی.108

 

  ج- کارکرد ایدئولوژی انقلابی.110

 

     1- نقد وضع موجود114

 

    1-2- نفی وضعیت سیاسی نظام پهلوی 116

 

     1- 3- نفی وضع اجتماعی در دهه های 40 و 50 شمسی.119

 

      1-4-  نفی وضع اقتصادی دهه های 40 و 50 شمسی.120

 

  2- ترسیم وضع مطلوب.124

 

        2-1- ترسیم نظام آتی حکومتی مبتنی بر اندیشه حکومتی  تشییع (ولایت فقیه)124

 

2-2- ترسیم نظام اجتماعی مدینه النبی بر اساس عدالت اجتماعی .126

 

عنوان                                                                                                                                     صفحه

 

         جمع بندی.127

 

فصل چهارم: مولفه­ها و ویژگیهای ایدئولوژی انقلابی در انقلاب  فرانسه131

 

        مقدمه.132

 

الف- خاستگاه ایدئولوژی در انقلاب کبیر فرانسه133

 

1- لیبرالیسم138

 

  2- ناسیونالیسم140

 

  3- سکولاریسم141

 

  4- اومانیسم     .142

 

ب- ایدئولوگ های انقلاب .144

 

    1- روبسپیر.145

 

    2- دانتون.147

 

    3- ولتر.147

 

ج- شرایط اجتماعی و سیاسی.152

 

1-آسیب پذیری سلطنت لویی شانزدهم161

 

2- شرایط اقتصادی فرانسه در نیمه اول قرن هجدهم و نیمه دوم تا سال 1789.162

 

3- طبقات اجتماعی فرانسه در زمان انقلاب و چگونگی به وجود آمدن طبقه بورژوازی165

 

  چ- عناصر ایدئوژی انقلاب فرانسه.169

 

عنوان                                                                                                                                      صفحه

 

      1- اندیشه آزادی173

 

   2- اندیشه برابری.174

 

    3- اندیشه برادری.175

 

ح- کارکرد ایدئولوژی انقلابی176

 

    1-  نفی وضع موجود.177

 

      1-1- نفی وضع سیاسی نظام سلطنت لویی شانزدهم.178

 

      1-2- نفی وضع طبقات اجتماعی فرانسه قرن هجدهم.181

 

      1-3- نفی وضع اقتصادی فرانسه قرن هجدهم182

 

      2- ترسیم وضع مطلوب186

 

       2-1- ترسیم حکومت جمهوری سکولار.186

 

      2-2- ترسیم وضع برابری اجتماعی برای همه طبقات به خصوص طبقه سوم188

 

      2-3- فراهم آوردن شرایط اقتصادی برای بالندگی طبقه سوم189

 

           جمع بندی.192

 

  فصل پنجم : مقایسه مولفه ها و ویژگیهای ایدئولوژی انقلابی در انقلاب اسلامی وانقلاب فرانسه196

 

مقدمه.197

 

      الف- مقایسه خاستگاه ها197

 

1- مقایسه اندیشه های زمینه ای.199

 

        عنوان                                                                                                                  صفحه

 

2- مقایسه ایدئولوگ ها.200

 

3- مقایسه شرایط اجتماعی و سیاسی201

 

4- مقایسه شرایط اقتصادی.202

 

5- مقایسه عناصر تشکیل دهنده ایدئولوژی.204

 

6- مقایسه کارکردهای ایدئولوژی206

 

       جمع بندی.212

 

نتیجه گیری215

 

    منابع224

 

پیوست ها.231

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:40:00 ب.ظ ]




(در فایل دانلودی نام نویسنده و استاد راهنما موجود است)

 

 

 

 

 

چکیده

 

بسیاری از گرایش‌های تحلیلی موجود در باب تحولات به‌وجودآمده در سپهر زنده‌گی دینی ایران امروز، از فروپاشی عرصه‌ی یک‌دست و متشکل دین‌داری، میل به تکثر، افول دین‌داری و گرایش به دنیوی‌شدن، فردی‌شدن دین‌داری، سربرآوردن سبک‌های مختلف دین‌ورزی و امثالهم در نزد جوانان و دانش‌جویان سخن می‌گویند. اما در این تحولات، افراد چه فراز و فرودی را در زیست دینی خود تجربه می‌کنند و هر کدام از ابعاد دین‌داری نزد آنان چه تغییری می‌کند؟ هم‌چنین، عوامل و تجربه‌هایی که موجب بروز چنین تحولی در زیست دینی آنان می‌شوند، کدام‌اَند؟ در مقاله‌ی حاضر، روایت‌های بازگوشده‌ی 15 نفر از دانش‌جویان از زنده‌گی دینی‌شان با مصاحبه‌ی روایی و روش تحلیل روایت، مطالعه شد.

 

نتایج نشان داد که مواجهه‌ی دانش‌جویان با محیط متکثر و مدرن دانش‌گاه و شهر تهران نقشی اساسی در بروز تحول در پای‌بندی دینی آنان داشته است. هم‌چنین، عوامل و تجربه‌هایی نظیر سربرآوردن تعارض معرفتی در مواجهه با تفکر عقلانی و تربیت انتقادی، تجربه محرومیت و تجربه‌های تنش‌زایی نظیر تجربه‌ی ناموفق در اجتماعی‌شدن، تجربه‌ی تنش ناشی از تحمیل دین شریعت‌مدارانه، محرومیت وجودی، مواجهه با مسأله‌ی شر و دین دولتی هر یک به‌نحوی بر تحول در پای‌بندی دینی افراد أثر گذاشته‌اند. به‌طورکلی، برخی از صورت‌های تحول دینی افراد مورد مطالعه را می‌توان چنین برشمرد: اسطوره‌زدایی از نظام باورها، قداست‌زدایی از شخصیت‌های مذهبی، تقلیل احساس گناه، اعتقادورزی نسبی‌اندیشانه و تعقلی به‌جای اعتقادورزی جزم‌اندیشانه و تعبدی، تأکید بر عشق و حضور خداوند به‌جای تأکید بر قهر و قوّت خداوند، حرکت از اخلاق دینی متعبدانه به اخلاق دینی و/یا دنیوی بازاندیشانه، تأکید بر تجربه­ی انفسی در دین‌داریِ خودسالارانه به‌ازای تأکید بر گواهی متن مقدس و اولیاء در دین­داریِ دگرسالارانه، حرکت از ایمان تقلیدی – اسطوره‌ای به ایمان فردگرایانه – اندیشه‌وار، افزایش تسامح و تساهل در مواجهه با دگراَندیشان و در نهایت، ترک کامل حیات دینی توسط تعدادی از مشارکت‌کننده‌گان و اتخاذ چشم‌اندازی مادی نسبت به جهان.

 

واژه‌گان کلیدی: پای‌بندی دینی، نوگروی، تکثرگرایی، مدرنیته، معنویت‌های نوپدید

 

فهرست مطالب

 

فصل اول: کلیات پژوهش 1

 

1-1 بیان مسأله 1

 

1-2 ضرورت و اهمیت پژوهش 4

 

1-3 پرسش‌های پژوهش 8

 

فصل دوم: پیشینه‌ی پژوهش 9

 

مقدمه.9

 

2-1 ملاحظات نظری 10

 

2-1-1 پیتر برگر و تکثرگرایی دینی 11

 

2-1-2 هرویولژه و مدرنیته‌ی دینی 16

 

2-2 ملاحظات مفهومی 22

 

2-2-1 تعریف مفهومی پای‌بندی دینی و صورت‌بندی تجربی ابعاد آن   22

 

2-2-1-1 مدل پای‌بندی دینی کانتر 23

 

2-2-1-2 ابعاد پای‌بندی دینی 26

 

2-2-1-2-1 باور دینی 27

 

2-2-1-2-2 مناسک دینی 27

 

2-2-1-2-3 ملاحظاتی پیرامون گونه‌های زیست اخلاقی 28

 

2-2-1-2-3-1 اخلاق مبتنی بر گرایش به امر متعالی 31

 

2-2-1-2-3-2 اخلاق دینی 32

 

2-2-1-2-3-3 اخلاق دنیوی 33

 

2-2-1-2-3-4 مدل رشد اخلاقی کلبرگ 33

 

2-2-1-2-4 ایمان دینی 39

 

2-2-1-2-4-1 مدل رشد ایمان فاولر 42

 

2-2-2 تعریف مفهومی نوگروی دینی 47

 

2-2-2-1 مدل نوگروی دینی لافلند 49

 

2-2-2-2 پردازش مدل نوگروی دینی 53

 

2-2-3 تعریف مفهومی معنویت‌های نوپدید 54

 

2-3 بررسی پیشینه‌ی تجربی پژوهش 55

 

2-3-1پژوهش‌های داخلی 56

 

2-3-2 پژوهش‌های خارجی 66

 

فصل سه‌وم: روش پژوهش 72

 

مقدمه..72

 

3-1 روش پژوهش 73

 

3-2 ابزار گردآوری اطلاعات 74

 

3-2-1 متن مصاحبه‌نامه: 75

 

3-3 شیوه‌ی تحلیل اطلاعات 80

 

3-4 میدان مطالعه 81

 

3-5 شیوه‌های ارزیابی کیفیت و اعتباریابی پژوهش 84

 

فصل چهارم: یافته‌های پژوهش 86

 

مقدمه86

 

4-1 توصیفی از زنده‌گی دینی اولیه 87

 

4-1-1 باورهای دینی 87

 

4-1-2 مناسک دینی 89

 

4-1-3 اخلاق دینی 91

 

4-1-4 ایمان دینی 91

 

4-2 سفر از جهان سنتی به جهان مدرن 93

 

4-3 باورها و الزامات کنونی 108

 

3-4-1 نوگروی غیرحاد: روایت دین‌داران بازاندیش 108

 

4-3-2 نوگروی حاد: روایت بازاندیشان غیردین‌دار 116

 

فصل پنجم: نتیجه‌گیری 122

 

مقدمه122

 

5-1 ملاحظاتی نظری در باب نتایج پژوهش 124

 

5-2 پیش‌نهادهای پژوهشی135

 

5-3 محدودیت‌های پژوهش 137

 

کتاب‌شناسی.138

 

  فصل اول: کلیات پژوهش

 

  1-1 بیان مسأله    

 

«هیچ جامعه‏ی شناخته­شده­ای نیست که در آن شکلی از دین وجود نداشته باشد، اگرچه اعتقادات و اعمال مذهبی از یک فرهنگ به فرهنگ دیگر فرق می­ کند» (گیدنز، 1378: 514) و تغییراتی هم در آن به­وجود آمده و در برخی دوره­ها به­کلی دگرگون شده است. به دنبال عصر روشن­گری نیز تغییرات شتابانی در حوزه­ دین به‌وجود آمد؛ فرآیند فراگیر نوسازی[1] که به­صورت نیرویی بی‌بدیل در کشورهای حامل مدرنیته در آمده بود به هم‏راه تبیین­ها و تفسیرهای غیردینی که از طبیعت، جامعه و هستی انسان توسط نظریه­ های جدید علمی و نحله‌های فکری رایج ارائه می‌شد، بنیان بسیاری از اندیشه­های دینی را متزلزل ساخته نفوذ و حضور اجتماعی دین را به چالش می­کشید و کارویژه­هایی را که در گذشته بر عهده­ دین بود، بر عهده­ نهادهای غیردینی می­نهاد.

 

از آغاز دوره­ی جنگ­های ایران و روس که جامعه‏ی ایران در مدار مدرنیته قرار می­گیرد تغییرات و تحولات بسیاری، چه در سطح کلان سیاسی و چه در معیشت مردم و نوع نگرش و روابط آن­ها با دیگران به وقوع می‌پیوندد. این فرآیند، به ورود (عمدتن نامتوازن) نهادهای مدرن و تفکیک آن­ها در جامعه منجر شده است. هم‏گام با ظهور و تفکیک نهادهای مدرن در جامعه، مجموعه­های[2] آگاهی (زیست ­جهان یا جهان معنایی) مرتبط با هر یک از آن­ها نیز در جامعه ظاهر و از هم تفکیک شده ­اند. به‏عبارتی، هم‏زمان با تغییر در ساختارهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی، نظام­های اندیشه­گی مردمان هم دست­خوش تغییر شده و بینش­ها و نگرش­های جدیدی در جامعه نضج گرفته است. بنابراین جامعه ایران وضعیت متکثر و متضادی را هم در سطح ساختاری و هم در سطح ذهنی تجربه می­ کند.

 

با شکل­ گیری این وضعیت حوزه­ دین احتمالن بیش از هر حوزه­ دیگری در جامعه متأثر شد. دین که در بخش عمده­ای از تاریخ ایران در ایجاد «سایه­بانی» فراگیر از نمادها به‏منظور یک‏پارچه کردن معنی­دار نظم اجتماعی نقشی اساسی ایفا کرده بود، این بار با چالشی گسترده و عمیق روبه‏رو شد. این چالش از آن­جا ناشی می­شد که دین دیگر به ساده‏گی نمی­توانست «سایه‌بان مقدس»[3] خود را بر سر همه­ی مردمان و نهادهای جدید در جامعه و جهان­های معنایی مرتبط با آن­ها بگستراند. این‏جاست که تعابیر و تفاسیر گوناگون دینی و غیردینی در سپهر زنده‏گی مردمان – چه توسط خود سوژه­ی گزینش­گر و چه به‏­وسیله­ی سایر نهادهای رقیب نهاد دین – شکل می­گیرد و هم‌زمان، سبک‌های مختلف اعتقادورزی دینی و غیردینی‌‌ در میان مردمان مجال بروز پیدا می‌کند. به­علاوه این‏که، حتا «مقبولیت تعاریف دینی از واقعیت به پرسش گرفته می­شود» (برگر، برگر و کلنر، 1387: 87). این وضعیتی است که هم­اکنون در جامعه­ی ما مشاهده می­شود. در حال حاضر نه­تنها جامعه­ی ما چندپاره شده است، بل‏که عرصه­ دینی نیز دیگر متشکل و یک­دست نیست. برعکس، در ایران معاصر گرایش­های دینی مختلفی وجود دارد که در بسیاری مواقع منافع و جهت­گیری­های متضادی از خود بروز می‌دهند (محدثی، 1386: 85). بدین­ترتیب، زیست­ جهان ایرانی که از غنای دینی بسیاری برخوردار بود، با ورود مجموعه‌های آگاهی مدرن به بازتعریف خود و ارتباط خود با آن­ها می ­پردازد و هم‏زمان زمینه برای رشد انواع تفاسیر از دین فراهم می‌شود و این وضعیت در نهایت به تحول در پای‌بندی دینی مردمان و ظهور انواع سبک‌های دین‏داری می­انجامد.

 

نمونه‌ای از این تغییرات به‌وجودآمده در دین‌داری مردمان را برای مثال می‌توان در اقبال بسیاری از جوانان به گرایش‌های معنوی نوپدید مشاهده کرد؛ پدیده‌ای که به نظر می‌رسد در وضعیت مدرن بیش از هر زمینه‌ی دیگری مجال بروز پیدا کرده است. امروزه در بسیاری از فضاهای شهری از جمله تهران شاهد تمایلاتی مبنی بر گرویدن به جمع­های متنوع عرفانی و روان­شناختی هستیم؛ «جمع‌هایی با ویژه‏گی­های ساختاری و عاطفی متفاوت و پیوندهای نزدیک و صمیمانه» و «فضای علاقه و هم‌کاری با یک­دیگر»؛ چیزی که به­ندرت می­توان در میان اجتماع پی‏روان دین رسمی یافت. تنوع نسبی شکل و محتوای این جریان­ها نشان می­دهد که متن مردم به ­شیوه ­های مختلف، چه از طریق «ابداع و نوآوری» در شکل اجتماعی سنتی قدیمی و چه در «وارد کردن» سبک­های مختلفی از شرق و غرب، در صدد تولید فضاهای خاص و متنوعی در درون خود هستند که هم به نوعی در زنده‏گی فکری و روحی آن‏ها تأثیرگذار بوده و هم اجتماعات کوچکی را برای­شان به­وجود آورد که دست‌کم در دوره‏ای از زنده‏گی، تا حدی نسبت به آن تعلق پیدا کنند (شریعتی مزینانی، باستانی و خسروی، 1386: 189-188).

 

اما به­دنبال تغییرات شتابان تکنولوژیک و تأثیر آن بر ابعاد سخت­افزاری و نرم­افزاری فرهنگ، کیفیت سوژه‏ نیز رفته­رفته دست‌خوش تغییر گشته و هویت فردی مردمان که دیرزمانی کم­و­بیش تحت انقیاد هویت جمعی و تعلق گروهی آنان بود، این‌بار بیش از هر زمانی فردیت‌ یافته و تفکیک شده است؛ همان تصویری که هرویولژه از آن با عنوان «مدرنیته‌ی روان‌شناختی» یاد می‌کند. «مدرنیته‌ی روان‌شناختی بدین معناست که شخص باید خودش در مقام یک فرد بیاندیشد و ورای هر گونه هویت موروثی، که منبع اقتدار خارجی آن را تجویز کرده است، تلاش کند هویت شخصی بیابد» (هرویولژه، 1380: 291). بدین ترتیب، تحول در سطح ذهنیت و «حافظه‌ی» سوژه­ی مدرن منجر به تحول «گفتمان حافظه» از سنتی به مدرن می­شود. «گفتمان سنتی حافظه»، آیین­محور و مناسک‌محور بوده و بیش­ از هر چیز حول امر دینی سامان می­یافت. حال آن­که «گفتمان حافظه مدرن»، تحت تأثیر «مصرفی­شدن» و «شهری­شدن حافظه» (که خود گونه­ای از شهری­شدن آگاهی است) هر چه بیش‌تر به سمت دنیوی­شدن پیش می­رود و به­رغم اعمال سیاست­گزاری در زمینه­ حافظه و برجسته­ کردن وجوه مشخصی از نمادها در رسانه­ها، افراد از طریق اعمال «مقاومت» در برابر این پیام‌ها در این­که چه چیزی به حافظه­شان سپرده شود، دست به گزینش می­زنند (فاضلی، 1392) و به‌رغم غلبه­ی هژمونی دینی در رسانه­های داخلی، دانش بسیاری از جوانان در مورد جزئیات زنده‏گی چهره­های برجسته‌ی هنری و ورزشی بسیار بیش‌تر از چهره­های مذهبی است و دانش­هایی درباره­ی انواع مُد، شیوه ­های مدیریت بدن، سرگرمی‌های مدرن و. به‌مراتب بیش‌تر از دانش‌های مربوط به اعیاد و اعمال مذهبی جای خود را در حافظه­ جوانان باز کرده­اند.

 

امروزه می­توان گفت، با توسعه­ی آگاهی شهری، «افراد از منابع نمادین متنوعی که موافق مشرب­شان است یا از طریق آن منابع با درگیر شدن در تجربیات متفاوتی که در دست‏رس­شان قرار می­گیرد به ساختن هویت­های دینی و اجتماعی خودشان مبادرت می­ کنند» (محدثی، 1386: 90) اجتماعی‏شدن ناشی از زیستن در جهان­های زیست چندگانه، هویتی می­سازد که «باز»، «تفکیک‌شده»، «اندیشیده» و «فردیت­ یافته» است (همان: 88). در چنین وضعیتی فرد دیگر نمی‌تواند به ارزش­ها و نظام نمادین معینی در تمام عمر خود وفادار بماند (برگر، برگر و کلنر، 1387: 76-75). به‏عبارتی، «بشر امروزی در مورد اعمال و اعتقادات خود دایما می­اندیشد و همواره به تجزیه و تحلیل آن­ها می ­پردازد و آن­ها را سبک و سنگین می­ کند و نه­تنها در سطح روشن‏فکران و فلاسفه بل‏که در جوِّ عامه‏ی مردم کلیه اعتقادات به‏طور مداوم دچار چون و چرا می­شود» (توسلی، 1369: 209).

 

می­توان اذعان کرد که در جوامع امروزی، افراد هر چه بیش‌تر در معرض افکار و عقاید متنوع، ارتباطات و مطالعات باشند، عمومن تأثیرپذیری آنان و قرار گرفتن آنان در روند تغییرات بیش‌تر است و بدون شک یکی از مهم­ترین این گروه­ها دانش‏جویان هستند که به دلیل قرار گرفتن در یک بافت متکثر و مواجهه با افکار و عقاید نو و اتخاذ راه‌بردهای تفکر انتقادی و عقلانی تحولات بیش‌تری را در سطح باورها و عقاید دینی و غیردینی به نسبت سایر اقشار جامعه پذیرا می­شوند هدف از انجام این مطالعه، توصیف تحول در پای‌بندی دینی شماری از دانش‏جویان دانش‌گاه خوارزمی بر اساس روایت‌های بازگوشده‌ی آنان از زنده‌گی دینی‌شان و نیز شناسایی آن‌دسته از تجربیات زیسته‌ای است که موجب بروز چنین تحولی در زنده‌گی دینی آنان شده‌اند. در این پژوهش، دانش‏گاه به‌عنوان نهادی در سطح میانی جامعه و دانش‏جویان به ­عنوان دسته‌ای از کنش­گران آن برای مطالعه انتخاب شده ­اند چرا که می­توان در دانش‏گاه سرریزی از تفکرات و اَشکال زنده‏گی مدرن و نیز آثاری از زنده‏گی و تفکر دینی سنتی را به وضوح دید و از این‌رو، تعامل (یا کشمکش) این دو نیرو در ذهن دانش‏جویان، احتمالن بیش‌ از سایر اقشار جاری است.

 

1-2 ضرورت و اهمیت پژوهش

 

در هر اجتماع دینی‌ای، دین از طریق تدوین و تنظیم یک نظام­نامه­ی اخلاقی و حقوقی یکی از نیازهای اساسی را که برای تداوم حیات اجتماعی آنان لازم است، تأمین می­ کند. «این نظام اخلاقی برای تک‌تک اعضای خود محیطی معنوی فراهم می­سازد، به­ طوری که مردمان از زنده‏گی کردن با هم در آن نظام اخلاقی لذت ببرند» (دورکیم، 1378: 288). هم‌چنین، «جامعه از طریق نهاد دین می‌تواند نقش متعادل‌کننده ­ای را برای [برخی از] تمایلات و خواسته­ های بشری ایفا نماید» (همان: 290). از طرفی، انسان اساسن با خلأ‌های وجودی‌ای دست‌به‌گریبان است و این خلأها منجر به بروز حالتی از سرگشته‌گی در جهانی رازآلود و سربرآوردن احساس تهی‌بوده‌گی در درون او می‌شود. در این میان، دین با ارائه‌ی پاسخ­هایی – هرچند بعضن مبتنی بر تفکر اسطوره­ای- تلاش می‌کند برای یک چنین خلأهایی چاره‌جویی کند و از این طریق، معنا و هدفی را در پس حیات مؤمنان قرار دهد. تکیه­ی انسان مؤمن به قدرت بی­انتها و خیرخواهی علی‌الاِطلاقی که برای خدا یا خدایان متصور می­شود، موجب آرامش وی گردیده و به‌واسطه‌ی این احساس آرامش، فرد در خود احساس قدرت و تحمل بیش‌تری را در مواجهه با تجربیات تنش‌زا می­ کند.

 

آن‌چه مبرهن است، نقش انکارناپذیر دین در جهت‌دهی به حیات فردی و جمعی بسیاری از انسان‌ها و جوامع در طول تاریخ است؛ نقشی که با شتاب گرفتن تغییرات

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:39:00 ب.ظ ]