تعادل بین رهبری و فرهنگ سازمانی سبب می‌گردد رفتار شهروندی مناسب توسعه و پرورش یابد، فرهنگ سازمانی الگوهای رفتاری مشترک افراد را در بر می‌گیرد ودر واقع فرهنگ سازمانی اصول رهنمودی و ارزشهای مشترکی هستند که افراد به آن معتقد هستند و آن به عنوان رویکردهای درست انجام چیزها تلقی می‌گردد و ارزش های سازمانی بر تصورات و فرضیات مشترکی استوار هستد که اعضای سازمان در خصوص موضوعات کلیدی پدید می‌آورند و این فرضیات ممکن است به شکل مستقیمی بر روی تصمیم‌گیری افراد تأثیر داشته باشد وافرادی که فاقد این گونه فرضیات مشترک هستد ممکن است داوطلبانه سازمان را ترک کنند یا این که مجبور به ترک آن سازمان شوند، زیرا آنها نمی توانند «تناسب لازم» را برقرار کنند. (کیم سلت[۵۷]، ۱۹۹۹، به نقل از توره، ۱۳۸۳)
۹-۲-۲ متغیرهای پیش‌بینی کننده رفتار شهروندی سازمانی
۱- رضایت شغلی و تعهد سازمانی
علاوه بر مؤلفه رضایت شغلی، تعهد عاطفی نیز به عنوان یکی از ابعاد مؤثر پیشینه OCBتلقی می‌شود، تعهد عاطفی عمدتاً مفاهیم ذهنی، نظیر اعتقادات شدید در مقبولیت و پذیرش اهداف سازمان و تمایلات شدید آنها را به منظور حمایت از اعضای سازمان در بر می‌گیرد.
۲- رهبران سازمانی
رهبران به منظور نفوذ و اثرات شدید بر روی تمایلات کارکنان برای درگیر شدن آنها در رفتار شهروندی سازمانی ظهور پیدا می‌کنند. به عبارت دیگر یک وابستگی و روابط متقابل ما بین کیفیت ورویکردهای سبک رهبری وجود دارد، به صورتی که محققان پی بردند که کیفیت روابط کارکنان با رهبری عوامل مؤثری در ظهور و ترویج رفتار شهروندی سازمانی است، کیفیت روابط میان رهبری - پیرو تئوری مبادله‌ای (LMX) نامیده می‌شود. پادوسکاف روشن ساخت که LMX با رفتار شهروندی پیوند و وابستگی مثبتی را ایجاد می‌کند. متغییر دیگر رهبری که با رضایت شهروندی سازمانی پیوند و رابطه مثبت دارد رفتارهای پاداش اقتضائی رهبران نظیر بیان احساس رضایت، تقدیر و قدردانی برای عملکرد خوب می‌باشد، رفتارهای رهبران احتمالاً به شکل غیر مستقیم به واسطه ادراک کارکنان از انصاف و عدالت در محیط کاری بر روی رفتار شهروندی سازمانی تأثیر می‌گذارند.
مقاله - پروژه
۳- ادراک انصاف یا عدالت
کارکنان ممکن است تصمیمات سازمانی را به شکل عادلانه‌ای به واسطه داده‌هایی که آنها دریافت می‌کنند اتخاذ کنند که این رویکرد عدالت رویه‌ای نامیده می‌شود.
دومین رویکرد عدالت از طریق پاداش‌های منصفانه به واسطه سطوح آموزش، استخدام یا پست رسمی، وضعیت شغلی و مسئولیت پذیری افراد تبیین می‌گردد که این رویکرد عدالت توزیعی نامیده می‌شود، ادراک انصاف با رفتار شهروندی سازمانی می‌تواند روابط و پیوند مثبتی را ایجاد کند.
۴- ادراک نقش
ادراک نقش که برخی اوقات تحت عنوان استرس‌های نقشی نامیده می‌شوند به سه دسته از قبیل: ابهام نقش و وضوح نقش طبقه‌بندی می‌گردد، تعارض نقش، ابهام نقش عمدتاً اثرات منفی بر روی رفتار شهروندی سازمانی می‌گذارند و از طرف دیگر وضوح نقش یا تسهیل‌گیری نقش با رفتار شهروندی سازمانی روابط وپیوند مثبتی را ایجاد می‌کنند. پادوسکاف روشن ساخت که رضایت شغلی با رفتار شهروندی سازمانی ارتباط مثبتی را ایجاد می‌کند و احتمالاً نسبت مشخصی از روابط ابهام، تعارض نقش و رفتار شهروندی سازمانی از طریق رضایت شغلی تعدیل می‌شوند.
۵- شخصیت
پنجمین عامل، متغییرهای استعداد و ویژگیهای فردی در پیشینه رفتار شهروندی سازمانی متغییرهای شخصیت را در بر می‌گیرد که عبارتند از: احساس مثبت( خوشایندی)، احساس منفی یا ناخوشایندی و وظیفه‌شناسی و تمام این عوامل به منظور تعیین جایگاه افراد براساس نگرش‌هایشان استوار می‌باشد به طوری که کارکنان را بیشتر در رفتار شهروندی سازمانی درگیر کند.
از نظر ارگان رفتار شهروندی سازمانی فقط به ویژگیهای فردی نظیر برون‌گرایی، درون گرایی یا گشودگی نسبت به تغییرات بستگی پیدا نمی‌کنند، بنابراین این ایده گویای این حقیقت است که رفتار شهروندی سازمانی به عنوان مجموعه‌ای از رفتارهای مقدماتی و اثر گذار به واسطه ادراک محیط شغلی مجسم شده است. رفتار شهروندی به جای بررسی ویژگی‌های بادوام، به علل سنجش شخصیت افراد که به طور گسترده‌ای در آموزشهای رفتار شهروندی سازمانی درگیر شده‌اند می‌پردازد. (ریچارد هنم[۵۸]، نرینا جیمون[۵۹]، به نقل از (توره، ۱۳۸۳).
۱۰-۲-۲ نظارت رهبری و رفتار شهروندی سازمانی
اخیراً مدارک و اسناد اثرات مثبت نظارت عملکرد بر روی اثربخشی مدیریت و عملکرد زیردستان را نشان داده است (بورمن، به نقل از توره، ۱۳۸۳) نظارت به مدیران اجازه می‌دهد تا اطلاعات بیشتری در خصوص عملکرد زیردستان‌شان کسب کنند و سپس زیردستان آن را به عنوان بازخورد مورد استفاده قرار می‌دهند و این یکی از رویکردهایی است که برای تمایز حداکثر و حداقل عملکرد صورت می ‌گیرد بنابراین این رویکرد تسهیل کننده کنترل پاداش‌های اقتضایی می‌باشد.
به علاوه روابط مثبتی ما بین نظارت و عملکردهای درون نقش کارکنان یافت گردیده است، نظارت ممکن است مستقیماً‌ عملکرد شهروندی سازمانی را کاهش دهد، به علاوه نظارت نزدیک استقلال و مسئولیت‌پذیری کارکنان را کاهش می‌دهد در ضمن نظارت عملکرد یکی از مؤلفه‌های کلیدی در سازمان می‌باشدو کنترل رو به بالا در سازمانها اهداف بلند مدتی برای تغییر ودگرگونی از طریق روابط انسانی و مهارتهای توسعه سازمانی در بر دارد. (مرنچ و بل ۱۹۸۹، کیلرت ۱۹۶۱، مک گیگور، ۱۹۶۰ به نقل از توره، ۱۳۸۳).
از یک سو یک رابطه منفی بین نظارت رهبری و OCB می‌تواند ایجاد گرددو از طرف دیگر مدیران معمولاً رشد و پیشرفت کارکنان شان را بر مبنای پیشرفت و تحقق انجام وظایف‌شان می‌سنجند.
مدیران از طریق شاخص‌های نظارت عملکرد بیشتر بر روی رفتارهای درون نقش یا شغلی تمرکز می‌کنند. (لارسون، کالهن، به نقل از توره، ۱۳۸۳). از آنجا که OCB یا رفتار شهروندی به واسطه تعریف و برداشتی که از آنها شده است مستقیماً‌ به پیشرفت انجام وظایف کارکنان کمک نمی‌کند و کارکنان هنگامی که تحت نظارت مستقیم قرار گرفته باشند تمایل به تمرکز بیشتری بر روی رفتارهای درون نقش دارند، در واقع نظارت غالب پیشنهاد می‌کند در صورتی که کارکنان کار و میزان بازده آنها زیر استاندارد باشد در این وضعیت مدیران بایستی با عملکردهای درون نقش سروکار داشته باشند و احتمالاً زیردستان حداقل OCB را از خود بروز می‌دهند و در صورتی که رفتار رهبران بیشتر بر روی انجام وظایف تمرکز باشد احتمال رخ دادن رفتارهای برون نقش محدود می‌گردد.
علی رغم اثرات بالقوه منفی نظارت بر روی رفتار شهروندی سازمانی، نظارت یکی از مکانیسم‌های اصلی موجود مدیران به منظور حفظ رعایت انصاف در خصوص تصمیم‌گیری در رابطه با تخصیص پاداشها می‌باشد. انصاف محیط کاری موضوع بیشتر محققان بوده است (نیهف برین[۶۰]، مرمن رابرت[۶۱]، ۱۹۹۳، به نقل از توره، ۱۳۸۳).
۱۱-۲-۲ علل وعوامل شکست و ناتوانی سازمانها برای ایجاد رفتار شهروندی
نمونه و مثالهای رایج زیر در مورد شرایط و وضعیتی بحث می‌کنند که باعث ناتوانی سازمانها برای ایجاد رفتار شهروندی سازمانی می‌گردد:
مدیران منتظر بحرانهای سازمانی می‌مانند و سپس کارکنان را مورد سرزنش قرار می‌دهند.
در سازمانها بیشتر بر روی رهبران تأکید می‌شود و همواره اعضای گروه ها را نادیده می‌گیرند.
برنامه‌های اخلاقی زود هنگامی را شروع و سپس وقفه و اخلال در اجرای آنها پدید می‌آورند.
ابزارهای سنجش و ارزیابی کارکنان را نادیده می‌گیرند و همواره آرزوی بهترین عملکرد یا Bench marking را از کارکارکنان انتظار دارند.
مقصرد ا نستن کارکنان به علت انتظار داشتن فعالیتهای اساسی از مدیران.
از ابزار جریان نقدینگی برای حل مشکلات استفاده می‌کنند. (برد بریگتمن[۶۲]، جان مرمن[۶۳]، ۱۹۹۹، به نقل از توره، ۱۳۸۳)

شاخصهای شناسایی شده در ایجاد رفتار شهروندی کارکنان به ترتیب زیر معرفی میگردند.
۱)فداکاری: یعنی اگر کارکنان دواطلبانه در حل مشکلات کاری به سایر همکاران کمک کنند و کارکنان به شکل داوطلبانه به همکارانی که حجم کاری سنگینی دارند، کمک کنند و کارکنان به شکل داوطلبانه و ظایف همکارانی را که غیبت موجه دارند، انجام دهند و کارکنان با توجه به نیازهای شغلی به همکاران خود در انجام شغل کمک کنند و در صورتی که کارکنان مورد حمایت اجتماعی همکاران خود قرار گیرد و در صورتیکه کارکنان نسبت به رفع مشکلات روحی همکاران واحد سازمانی خود اهتمام ورزند، در این صورت رفتار شهروندی کارکنان بهبود خواهد یافت و کارآئی سازمان افزایش خواهد یافت.
۲) مشارکت (حمایتی،وظیفهای،مدنی،اجتماعی )
اگر کارکنان در جلسات غیر رسمی به منظور حل مشکلات کاری همکاران خود حضور یابند و کارکنان در فعالیتهای اجتماعی و گروهی مربوط به سازمان خود شرکت نمایند و کارکنان تمایل به دادن پیشنهادات ابتکاری و نوآورانه به منظور بهبود سازمان و رویه های آن داشته باشند و کارکنان داوطلبانه مسئولیت و وظایف اضافی را برای کمک به کارکنان و همکارانی که حجم کاری سنگینی دارند، قبول کنند و کارکنان از تغییرات و نوآوری سازنده به وسیله مدیریت سازمانی حمایت کنند دراین صورت رفتار شهروندی کارکنان بهبود خواهد یافت و همین امر باعث افزایش بهر ه وری همکاران و نتیجتاً افزایش کارآئی و اثر بخشی سازمان میگردد.
۳) تحمل پذیری (جوانمردی)
اگر در سازمان مدیران به شکایات و گلایهمندیهای جزئی کارکنان رسیدگی کنند و کارکنان تلاش کنند در هنگام شرایط و موقعیتهای دشوار بدون گلایهمندی و نارضایتی از خود خوشیتن داری نشان دهند و کارکنان از اجرای تغییرات جدید در بخش مختلف سازمانی اظهار ناخشنودی و ناراحتی نکنند و کارکنان از خط مشی و فعالیتهای سازمانی حمایت و پشتیبانی کنند و به عیبجویی و انتقاد از فعالیتهای انجام شد و خط مشیهای سازمان بپردازند و کارکنان با وجود داشتن مشکلات فراوان در خصوص رهاسازی سازمان و ترک صحبت نکنند این امر منجر به بهبود رفتار شهروندی کارکنان میگردد و در نهایت کارآئی و اثر بخشی سازمانی را ارتقاء میدهد.
۴) توجه:
در صورتیکه کارکنان تلاش کنند گامهای ضروری را به منظور پیشگیری از وقوع مشکلات کاری همکاران خود در واحد سازمانی بردارند و جلسات مشاوره مابین مدیرران و کارکنان به منظور پیشگیری از وقوع مشکلات کاری برگزار شود و کارکنان تلاش کنند قبل از انجام هر عمل و یا اتخاذ هر تصیمی اطلاعات لازم را جمعآوری کنند و کارکنان در صورتی که دادن اخطار و تذکرات کتبی به کارکنان خاطی را به منظور پیشگیری از وقوع مشکلات کاری در سازمان ضروری بدانند، در آن صورت بهره وری همکاران افزایش خواهد یافت و رفتار شهروندی ارتقاء یافته باعث افزایش کارآئی عملیات سازمان میگردد.
۵) وفاداری:
در صورتی که کارکنان به خاطر پیشرفت سازمان حاضر باشند منافع شخصی خودرا فدای منافع سازمانی نمانید و کارکنان تلاش کنند تصویر مطلوب و جذابی از سازمان را به محیط بیرون ارائه دهندو کارکنان احساس افتخار و غرور کنند از اینکه عضوی از این سازمان هستند و کارکنان این سازمان در صورتیکه شغل بهتری برایشان پیشنهاد شود، سازمان خود را ترک نکنند وکارکنان از سازمان در مقابل انتقادات نابجای همکاران و سایر افراد بیرون از سازمان دفاع کنند در این صورت همه در جهت اهداف سازمان حرکت خواهند و احساس تعلق و هویت بیشتری به سازمان خواهد داشت و در نهایت کارآئی عملکرد سازمان افزایش خواهد یافت.
۶) وظیفهشناسی:
اگر کارکنان، به موقع سرکار حاضر شوند و از زمان به طور اثربخش استفاده نمایند و کارکنان ترجیحاً از پذیرش درخواست استراحت و مرخصیهای اضافی خودداری نمایند و کارکنان تلاش کنند که از قوانین و مقررات سازمانی حتی در صورتیکه با شخصیت و روحیات آنها سازگار نباشد، پیروی کنند و کارکنان این تصور را داشته باشند، ضروری است به افرادی که به موقع سرکار حاضر نمیشوند، اخطار و تذکرات داد ه شود، در این صورت رفتار شهروندی کارکنان بهبود و ارتقاء خواهد یافت.
۳-۲ پیشینه پژوهش
رفتار شهروندی سازمانی یکی از متغیرهای است که در چند دهه اخیر مورد توجه محققان و پژوهشگران قرار گرفته است. همچنین نتایج تحقیقات انجام شده نشان می‌دهد عوامل زیادی بر رفتار شهروندی سازمانی تأثیر می‌گذارند: بین رهبری تحول آفرین با تعهد کارکنان، سطوح پایین استرس شغلی، رضایت شغلی و رضایت از رهبر، خلاقیت، هوش عاطفی، مبادله رهبر- پیرو و رفتار شهروندی سازمانی ارتباط مثبتی وجود دارد (Bass، ۱۹۸۵; Smit et al.، ۱۹۸۳; Organ، ۱۹۸۸; Boyal & brison، ۱۹۸۸; Yukle، ۱۹۸۹;، به نقل از یعقوبی و همکاران، ۱۳۹۰)
چن و لی فار[۶۴] (۲۰۰۱) در پژوهشی با عنوان «رفتار های رهبری تحول آفرین و مبادلهای در سازمان های چینی» نشان دادند بین رفتار های تحول آفرین رهبر و رفتار شهروندی سازمانی کارکنان رابطه معناداری وجود دارد و همچنین بین رفتارهای مبادلهای رهبر و رفتار شهروند سازمانی کارکنان رابطه معناداری مشاهده نشد (Chen & Fahr به نقل از یعقوبی و همکاران، ۱۳۹۰).
فـی چن[۶۵] (۲۰۰۶) رابطه بین رهبری تحول آفرین و تعهد سازمانی و رفتار شهروندی سازمانی را مورد مطالعه قرار داد که نتیجه تحقیق بیانگر این بود که سبک رهبری تحول آفرین باعث ایجاد تعهد سازمانی و رفتار شهروندی سازمانی بالای در اعضای سازمان می‌شود (Chen fei، به نقل از یعقوبی و همکاران، ۱۳۹۰).
تویگ[۶۶] و همکاران(۲۰۰۷) در تحقیقی با عنوان «رهبری تحول آفرین در سازمانهای صنعتی» بر اهمیت نقش سبک رهبری تحول آفرین در بروز رفتارهای شهروندی سازمانی از جانب کارگران تآکید کردند.( Twigg، به نقل از یعقوبی و همکاران، ۱۳۹۰).
تحقیق شعبانی و همکاران(۱۳۹۰)، با هدف شناسایی رابطه رهبری تحول آفرین و رفتار مدنی سازمانی در کتابخانه های دانشگاه تهران و مشخص نمودن میزان پیش بینی پذیری رفتار مدنی سازمانی بر اساس ابعاد رهبری تحول آفرین و سهم تبیینی هرکدام از آن ها انجام شده است. نتایج آزمون فرضیه ها نشان دهنده این است که بین ابعاد رفتار آرمانی، نگرش آرمانی، تحریک ذهنی و ملاحظات فردی با رفتار مدنی سازمانی رابطه معنی داری وجود دارد. بین عامل کلی رهبری تحول آفرین و رفتار مدنی سازمانی نیز رابطه معنی داری در سطح یک درصد وجود دارد. همچنین از ۲۰ درصد از واریانس / بین مولفه های رهبری تحول آفرین، رفتار آرمانی و نگرش آرمانی به اندازه ۷ رفتار مدنی سازمانی را به طور معنی داری پیش بینی می کنند.
ویکتوریا رفلر[۶۷](۲۰۰۴) در پژوهشی در مقطع دکترا تأثیر هوش عاطفی مدیران بر اعتماد و رفتار شهروندی سازمانی زیردستان را مورد بررسی قرار داد. وی در پژوهش خود از مدل مایر و سالووی در هوش عاطفی استفاده کرد که نتایج تحقیق حاکی از این بود مدیرانی که هوش عاطفی بالای داشتند دارای کارکنانی بودند که رفتار شهروندی سازمانی بالای را از خودشان نشان می‌دادند و همچنین زیردستان نسبت به سبک مدیریت آنها اعتماد بیشتری داشتند(Victoria Refler به نقل از یعقوبی و همکاران، ۱۳۹۰).
پودساکوف(۲۰۰۰) در بررسی رابطه بین سبک های رهبری و رفتار شهروندی سازمانی نشان داد رفتارهای رهبری تحول آفرین با هر پنج مؤلفه رفتارهای شهروندی سازمانی مدل ارگان ارتباط معنادار مثبتی دارد. و از میان رفتارهای رهبری تعامل گرا، دو نوع این رفتارها دارای رابطه معنادار با عناصر پنج گانه رفتار شهروندی سازمانی می‌باشند که عبارتند از: رفتار پاداش دهی اقتضایی که دارای ارتباط مثبت است، رفتار تنبیهی غیراقتضایی که دارای ارتباط منفی می‌باشد (Podsakoff et al به نقل از یعقوبی و همکاران، ۱۳۹۰).
در پژوهشی دیگر، ارتباط بین تئوری «مبادله رهبر- عضو[۶۸]» با رفتار شهروندی سازمانی صورت گرفته که نتایج این مطالعه نشان می‌دهد، بهبود کیفیت مبادله رهبر- عضو، احساس تعهد و رفتار شهروندی را ارتقا می‌بخشد(همان منبع).
بولینو[۶۹] و همکاران ( ۲۰۰۴) طی یک تحقیقی در رابطه با جنبه های منفی رفتار شهروندی سازمانی، بیان کردند که تحقیقات قبلی فقط در مورد جنبه های مثبت رفتارهای شهروندی سازمانی به بحث پرداختند. اما رفتار شهروندی سازمانی ممکن است به دلایل منفی زیر صورت بگیرد:
رفتار شهروندی سازمانی ممکن است در نتیجه انگیزه های خدمت به خود صورت بگیرد.
رفتار شهروندی سازمانی ممکن است غیر مرتبط و یا حتی ارتباط منفی با عملکرد سازمانی داشته باشد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...