بعد از روی کارآمدن رضا شاه و استیلای دیکتاتوری بر جامعه ایرانی ،رمان های عاشقانه تحت تاثیر رمان های احساساتی فرنگی( مانند مادام کاملیا ،اثر الکساندر دوما وبوسه عذرا،اثر ژرژ رینلدز) باب می شوند،«شهرناز»،(یحیی دولت آبادی )«من هم گریه کرده ام»« ،کاروان عشق» (جهانگیر خلیلی )و…این رمان ها به سوزو گدازعاشقانه می پردازند و گاه انتقادی سطحی هم از جامعه می کنند.
می توان ادعا کرد که بیش از رمان های تاریخی و اجتماعی ژانر ادبی داستان کوتاه در تحول نثر فارسی تاثیر گذار بوده است . به ادعای بسیاری از منتقدان ادبی نه رمان که ژانر ادبی داستان کوتاه بود که نثر فارسی را دچار تحولات عمیق و جدی کرد و اولین نمونه های درخشان نثر جدید فارسی در این فرم ادبی به نگارش در آمدند. ( بالایی۱۳۷۷-آرین پور ۱۳۷۵-میر صادقی ۱۳۸۱-میرعابدینی ۱۳۷۷)
«در یکی بود ،یکی نبود» جمالزاده و« چرند و پرند »دهخدا استفاده از اصطلاحات مردم عادی کوچه و بازار در ادبیات آغاز شدو زبان نوشتن به زبان مردم نزدیک و آنچه که بعدها نثر گفتاری نام گرفت، خلق شد. البته قبل ا زخلق آثار ادبی نظیر چرند و پرند و یا یکی بود؛یکی نبود جمالزاده با آن مقدمه معروف اش ؛ تحول نثر فارسی با به کارگیری عناصر زبان گفتاری به همت ملکم خان در مطبوعات آغاز شده بود. وی از همان آغاز کار ترجمه دروس آموزگاران خارجی دارالفنون را ازفرانسه به فارسی و هم ترجمه دستگاه صدارت شاهی را عهده داشت وچون با عبارت پردازی ها و مغلق نویسی های دولتی کمتر آشنا بود، برای نقل متون اصلی به فارسی ناگزیر دراختیار کلمات و انسجام عبارات دقت زیاد می کرد و بدین قرار شیوه نگارشی به وجود آورد که در عین سادگی و روانی از فصاحت و بلاغت و حسن انشا بی بهره نیست.۴۲ شماره روزنامه قانون ورسائل اجتماعی و سیاسی وی به دلیل نزدیک بودن به زبان تکلم و محاوره عمومی به طور قطع ، هم در بیداری مردم موثر بوده و هم در میان ارباب مطبوعات صدر مشروطیت مقبول افتاده و مدتها سرمشق آزادی خواهان و نویسندگان ایران بوده است. (آرین پور ۱۳۷۵:۳۲۵)آثار ملکم خان سرمشقی برای کسانی شد که می خواستند در نثر فارسی نوآور ی کنند ، به عقیده ملک الشعرا بهار اگر مقالات ملکم خان در قانون وجود نداشت ،احتمالا چرند و پرند هرگز نوشته نمی شد.(بهار ۱۳۸۰سبک شناسی)
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
کسانی چون میرصادقی و کریستف بالایی بر این عقیده اند که داستان کوتاه فارسی تحت تاثیر ژانرهای ادبی سنتی ایرانی مثل حکایت به وجودآمدند.میر صادقی در این باره می گوید: زبان گفتاری قصه هاست که پلی می زند بین زبان مرسل و ساده دوره آغازین و نثرگفتاری وساده روزنامه ها و رمان ها وداستانهای کوتاه بعد از مشروطیت . (میر صادقی ۱۳۸۱:۲۱)به عقیده میر صادقی آنها(جمالزاده ودهخدا) نثر گفتاری را به وجود نیاوردند، بلکه تحت تاثیر شیوه بیان قصه ها نگارش خود را برگزیدند. بالایی (۱۳۷۷(نیز اقبال بیشتر فرم ادبی داستان کوتاه نسبت به رمان یا داستان بلند را در سابقه سنتی شباهت داستان کوتاه با ژانر سنتی حکایت می داند. وی در سرچشمه های پیدایش رمان فارسی می گوید ، ادبیات جدید فارسی با داستان کوتاه آغاز شد و بر خلاف غرب که رمان سرچمشه پیدایش داستان کوتاه بود در ایران داستان کوتاه سرچشمه شکل گیری رمان بود.چرا که برخلاف رمان که فرمی ناشناخته وجدید بود ، داستان کوتاه با حکایت یا داستانک های سنتی نثر فارسی شباهت بسیار داشت و فرمی آشناو آزموده محسوب می شد.( بالایی ۱۳۷۵)ادبیات جدید فارسی در آغاز قرن اخیر با آثار کسانی چون جمال زاده ،هدایت ،علوی شروع می شود . نقش جمالزاده بیشتر پیشکوتانه است ،اما داستان فارسی شکوه خود راتنها در آثار بزرگا نی چون هدایت پیدا می کند ، به هر جهت تا قبل از سال ۱۳۰۰ نمی توان از چیزی به نام داستان نویسی جدید فارسی نام برد.
۲-۲-دوره های ادبی:
برای طبقه بندی دورانهای تحول زبان فارسی چند روایت کمابیش متفاوت وجود داردکه بیشتر از آنکه به نسل های ادبی یا اجتماعی پرداخته باشند ،بر مبنای دور های ادبی تقسیم بندی شده اند.در ادامه چند تقسیم بندی رایجی که در این زمینه وجود دارد را بر می شمارم و در انتها تقسیم بندی مورد نظر خود را ارائه می کنم.
روایت میر صادقی :
جمال میر صادقی در کتاب خود به نام جهان داستان (۱۳۸۱) سه دوره کلی برای تحول داستان نویسی فارسی بر می شمارد.
-دوره آغازین وتکوینی (از ۱۳۰۰تا ۱۳۳۲)
-دوره رشد و شکوفایی(از ۱۳۳۲ تا ۱۳۵۷)
-دوره ناهمگونی (بعد از انقلاب تا کنون )
به عقیده میر صادقی بهترین آثار داستان نویسی زبان فارسی در دوره دوم خلق شدند وبزرگترین نویسندگان فارسی زبان در این دوره کار خودرا آغاز کردند یا آثار خود را خلق کردند.
گرچه بر طبقه بندی میر صادقی این ایراد وارد است که بسیارکلی است، اما نسبت به سایر طبقه بندی ها این مزیت را دارد که بر مبنای سیر تحولات ادبی تنظیم شده و صرفا تحولات سیاسی و اجتماعی جامعه را مبنای کار خود قرار نداده است .
حسن میرعابدینی در کتاب صد سال داستان نویسی(۱۳۷۷) ۶ دوره در سیر تحول داستان نویسی ایران تشخیص می دهد که نسبت به طبقه بندی میر صادقی جزئی تر به نظر می رسد.
این دوره ها که اغلب با تغییرات سیاسی واجتماعی قرین هستند.،به شرح زیراند:
۱-از حدود نخستین تلاشها (۱۲۷۴)تا ۱۳۲۰
۲-از ۱۳۲۰ تا ۱۳۴۰
۳-۱۳۴۰تا ۱۳۵۷
۴-از ۱۳۵۷تا ۱۳۷۰
۵-از۱۳۷۰ تا کنون
نوعی طبقه بندی عام دیگر نیز وجود دارد که سیر تحول داستان نویسی را بر مبنای نسل های طبیعی نویسندگانش می داند و هر ۱۵ یا ۳۰ سال را یک نسل می داند. این طبقه بندی این حسن را دارد که افراد یک نسل اجتماعی را در یک طبقه قرار می دهد و به همین دلیل به محقق اجازه می دهد که مبنایی برای تحلیل های اجتماعی در دست داشته باشد ،ولی این عیب را نیز دارد که نویسندگان متعددی که دریک دوره نسلی (۱۵ یا ۳۰ سال) به دنیا نیامده اند ،اما در یک دوره به انتشار آثار خود دست زده اند را در دسته های متفاوتی قرار می دهد.
۲-۳-ظهور نویسنده های زن:
دورانی که اندک اندک نویسند های زن نیز به نوشتن روی می آورند و می نویسند،از دهه چهل آغازمی شود. گرچه تاپیش از دهه چهل نیز نویسنده های زنی وجود داشتند که می نوشتند(زنان دوران قاجار مانند.طاهره یا قره العین که زنی ادیب و صاحب قلم بود وبه خاطر تعقیب ها و آزارهایی که دید، امروزه از نوشته هایش چیز چندانی در دست نیست ویا فخرالدوله دختر ناصرالدینشاه است که به عقیده بسیاری منتقدین من جمله کریستف بالایی، داستان فارسی (امیر ارسلان ) به قلم یا روایت او نقل شده است و[۲۴]…..)اما تعداد این نویسنده ها اندک و انگشت شمار است واز آن گذشته نوشتن ایشان نیز به صورت یک امر اجتماعی پذیرفته شده ، شناخته نمی شد. این زنان اغلب در خفا یا بانامی دیگر می نوشتندوتنها در دهه چهل بود که زنان توانستند با نام و هویت واقعی خود به عنوان یک زن بنویسند وآثار ادبی گرانمایه ای خلق کنند .آثار اولیه ای که زنان خلق کردند ،آثار خام دستانه ای بودند که مورد توجه جدی منتقدین قرار نگرفتند ونتوانستند در ادبیات فارسی تحولی به وجود آورند. تا قبل از انتشار شاهکار خانم سیمین دانشور (سووشون ۱۳۴۸) آثار زنان نویسنده نه تنها در شماره که در کیفیت آثارشان نیز چندان قابل توجه نبودند .بعد از انتشار این اثر نه تنها زنان بیشتر می نویسند ،که کیفیت آثارشان فصل نوینی در ادبیات معاصر فارسی آغاز می کند.دوره بندی آثار زنان نویسنده ایرانی الزاما با دوره بندی کلی آثارادبی یکسان نیست ،چرا که زنان در سال های آغازین این دوره هنوز شروع به نوشتن نکرده بودند.
حسن میر عابدینی(مجله اینترنتی www.ZANAN.CO.IR) برای سنت نویسندگی زنان ایران طبقه بندی جداگانه ای قائل است وی با نگاهی کمی و کیفی به حضور نویسندگان زن ، سه دوره کلی برمی شمارد، میر عابدینی در این طبقه بندی ،ضمن مقایسه آماری بین تعداد نویسندگان زن ومرد ،آثار ایشان را به دودسته ادبیات متعالی و ادبیات پاورقی تقسیم می کند.
۱-. گامهای اولیه: در فاصله زمانی ۱۳۱۰ تا ۱۳۳۹
۲-هموار کردن راه از ۱۳۴۰ تا ۱۳۶۹
۳-رهسپار راههای تازه: در دهه ۸۰ـ۱۳۷۰
۲-۴-. گامهای اولیه:
در فاصله زمانی ۱۳۱۰ تا ۱۳۳۹، به نام ۱۵ نویسنده زن برمیخوریم. تا ۱۳۳۹، ۲۷۰ نویسنده مرد در عرصه ادبیات داستانی فعالاند، یعنی در مقابل هر نویسنده زن، ۱۸ نویسنده مرد (میر عابدینی ۱۳۷۷). تا ۱۳۱۰ که داستاننویسی ایران سال های آغازین خود را میگذراند و مردان کمی در این عرصه قلم میزنند، نام هیچ زنی در تاریخ داستاننویسی نیامده است. از ۱۳۱۰ تا ۱۳۲۰، ۲ زن داستان نوشتهاند: «ایراندخت»[۲۵] نامی ( امینه پاکروان) داستان اجتماعی احساساتی دختر تیره بخت (حدود ۱۳۱۰) را نوشته و زهرا خانلری (۱۲۹۴ـ۱۳۷۱) پروین و پرویز (۱۳۱۲) و ژاله یا رهبر دوشیزگان (۱۳۱۵) را به رشته تحریر درآورده است. البته در این دوره، فاطمه سیاح در زمینه نقد ادبی فعال است و بهعنوان نخستین زن ایرانی بر کرسی استادی دانشگاه تهران نشسته است.
از ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۹، که از نظر سیاسیـاجتماعی دهه پرتحرکی است، تنها به نام سیمین دانشور (متولد ۱۳۰۰) برمیخوریم با مجموعه آتش خاموش (۱۳۲۷) که جایگاه رفیعی درمجموعه آثاراو ندارد.
اما از ۱۳۳۰ تا ۱۳۳۹ به ۸ زن نویسنده برمیخوریم که از میان آنها میتوان به نام های زیر اشاره کرد:
ملکه بقایی کرمانی (۱۲۹۳ـ؟): پدرش نماینده مجلس بود، در تهران و پاریس تحصیل کرد وی از فعالان مبارزه برای حقوق زنان بود و چند اثر درباره شرایط زندگی زنان ایرانی نوشت، مثل زن ها چه میگویند؟ یا رمان بوسه تلخ (۱۳۳۶) که فضایی عصبی و پرتنش دارد. سال های پایانی عمر را در امریکا گذراند و مجموعه شکستهبالان (۱۳۶۳) را در لسآنجلس منتشر کرد. آثار او از نخستین نمونههای داستانی است که از دید یک زن به مسائل زنان پرداخته است.بهیندخت دارایی (متولد ۱۳۰۰) دکترای ادبیات فارسی داشت. پس از انتشار داستان حرمان (۱۳۳۵) درباره مهر مادری، به تحقیق در ادبیات کلاسیک از جمله شاهنامه روی آورد.مهین توللی (متولد ۱۳۰۹) همسر فریدون توللی شاعر معروف، داستانهای کوتاهی را که در مجله سخن چاپ کرده بود به شکل مجموعه سنجاق مروارید (۱۳۳۸) انتشار داد. پس از وقفهای که چند دهه بهطول انجامید، مجموعه ویلن شکسته را منتشر کرد.کیواندخت کیوانی (متولد ۱۳۱۳): مترجم زبان انگلیسی که جز جوانی (۱۳۳۰) و رمان گذر از سطح آب، خاطرات ایام جنگ را با نام یادداشتهای ناتمام (۱۳۶۹) نوشته و تاریخ ادبیات عرب اثر نیکلسن را ترجمه کرده است.مریم ساوجی (۱۲۹۸ـ؟): نویسنده متون حقوقی و وکیل دادگستری، نخستین زنی است که مبحث حقوق زن را در ۱۳۳۵ در رادیو ایران مطرح کرد. او شاعر بود و داستان دختر راه و فرشته را نوشت.نویسندهای به نام ماهسیما نیز زنجیرهای تقدیر (۱۳۳۶) را درباره موقعیت خانوادگی و اجتماعی زنان اشرافی نوشت.به عقیده میر عابدینی (www.ZANAN.CO.IR) زنان در سال های ۱۳۱۰ تا ۱۳۳۹، در عرصه داستاننویسی حضور کمرنگی دارند.در این دوره، زنان یا چنان گرفتار امور خانهاند که نتوانستهاند کارهایی را هم که توانایی خلقشان را داشتهاند بیافرینند یا هنوز به صرافت داستاننویسی نیفتادهاند. بعضی هم که نوشتهاند آثار خود را با نام های مستعاری چون ایراندخت، ماهسیما یا شهرزاد چاپ کردهاند. در چنان فضایی، زنان اگر هم میخواستند به نوشتن ترغیب نمیشدند زیرا امکانی برای نشر آثار خود نمیدیدند. در این دوران، زنان درگیر مبارزه برای کسب حقوق اولیه خویشاند و هنوز امکان گشودن درهای مراکز ادبی را به روی خود نیافتهاند. زیرا شرکت زنان در جنبش ادبی، مشروط به موقعیتی است که در جامعه بهدست میآورند. [۲۶]
در سال هایی که از آنها صحبت میکنیم، عمدتاً زنانِ وابسته به خانوادههای ممتاز (چه از نظر مالی و چه از نظر فرهنگی) بخت و فرصت نوشتن یافتهاند که از جمله آنها میتوان به کسانی چون فاطمه سیاح در نقد ادبی، زهرا خانلری یا سیمین دانشور اشاره کرد. اینان از نسل اول زنان ایرانی بودند که امکان برخورداری از آموزش عالی را یافتند و بعضی از آنها در کشورهای اروپایی درس خواندند. درآمد مالی، فراغت از کارِ خانه و فضای فرهنگی خانواده به آنان امکان کسب مهارتهای ادبی لازم را داد. البته جز سیمین دانشور، دیگران داستاننویسی را جدی نگرفتند. برخی مثل خانلری در آغاز کارِ نگارشیِ خود بهتفنن داستانهایی نوشتند و بعد به تدریس در دانشگاه و تحقیق در ادبیات کلاسیک پرداختند.
آثار پدیدآمده در این دوره زمانی، ارزش ادبی چندانی ندارند و از میان آنها نمیتوان اثری را چشمگیر و شاخص دانست. این آثار بیشتر از نظر تاریخی و ظهور چند داستاننویس زن واجد اهمیتاند، وگرنه زنانِ داستاننویس اثر خلاقهای نیافریدهاند و عمدتاً دنبالهرو شیوهها و نظرگاههای نویسندگان مرد بودهاند. فاطمه سیاح،در سلسلهمقالاتی که درباره جایگاه زنان در هنر و ادبیات اروپا نوشت (در مجلات مهر و ایران امروز از ۱۳۱۵ تا ۱۳۱۹)، در پیجویی علل ضعف «روحیه ایجاد کردن و خلاقیت ادبی» در نویسندگان زن به عوامل متععدی اشاره می کند و «ضمن توجه به شرایط اجتماعی، علل بیولوژیک و منعهای بازدارنده سنتی و مذهبی را هم از نظر دور نمیدارد.» (میرعابدینی ۱۳۷۷).
این نسل ، نسل،اول نویسندگان زن ایرانی است که با همه محدودیت های موجود دست به خلق ادبی زدند، نویسنده های این نسل با همه خام دستی ها و تازه کاری هایشان ،آغاز گران وپیشروان نسل زنان نویسنده ایرانی محسوب می شوند.دوره بعدی ،دوره ای است که دوره شکوفایی ادبی ایران محسوب می شود وهم مردان و هم زنان آثار ماندگارتری از خود به جای می گذارند.در این دوره ایران تحولات عمیق و تکان دهنده ای چون انقلاب و جنگ را پشت سر می گذراند.دو تجربه ای که بر زندگی اجتماعی( زنان و مردان) بسیار تاثیرگذار واقع می شود و نسل جدیدی از نویسندگان را به جامعه معرفی می کند.
۲-۵-. هموار کردن راه:
ذیل این عنوان به سه دهه کمابیش مشابه در سال های( ۱۳۴۰ تا ۱۳۶۹) میپردازیم :[۲۷]
الف) در دهه ۴۹ـ۱۳۴۰، که سال های شکوفایی ادبیات و هنر معاصر است، بیش از ۲۵ نویسنده زن شروع به داستاننویسی میکنند. عده نویسندگان مرد در این دهه ۱۳۰ نفر است، یعنی در مقابل هر یک نویسنده زن ۵ نویسنده مرد، میبینیم که فاصله آماری کم میشود و زنان، با اتکا به موقعیتی که در جامعه بهدست آوردهاند، بهتدریج جایگاه ادبی خاص خود را پیدا میکنند. دراین سال ها، داستاننویسی از کاری تفننی به آفرینش هنری منظمی رشد مییابد و داستانهایی با کیفیت بهتر نوشته میشود. نویسندگان پیگیر این دوره راه را برای داستاننویسان دورههای بعد هموار میکنند زیرا در جهت شکل بخشیدن به شیوهای ادبی میکوشند که تا پیش از آن عمدتاً در انحصار مردان بود.گروهی از نویسندگان این دوره برای مجلات مردمپسند داستان مینوشتند، مثل خاطره پروانه که برای تهران مصور مینوشت، میمنت دانا و ژیلا سازگار که در اطلاعات بانوان قلم میزدند و فریده گلبو که اغلب آثارش در زن روز چاپ میشد، داستان احساساتیای که قدسی نصیری با نام بیسرپرستان (۱۳۴۷) نوشت چند بار تجدید چاپ شد.در این دوره نوشتن حدیث نفسهای «عبرتآموز» یا قطعههای ادبی احساساتی درباره عشق و حرمان در میان این گروه از نویسندگان رواج دارد.
اما در این دوره برای نخستین بار با یک گروه نویسنده مواجه میشویم که داستاننویسی را بهطور پیگیر دنبال میکنند و، به تعبیری، یک جریان داستاننویسی زنانه پدید میآورند؛ و برخی از آنان به چهرههای طراز اول داستاننویسی ایران تبدیل میشوند. جز سیمین دانشور که کار خود را دو دهه قبل شروع کرده اما در این دوره شاهکارش سووشون (۱۳۴۸) را به چاپ میسپارد، جا دارد از مهشید امیرشاهی، گلی ترقی، میهن بهرامی و مهری یلفانی نام ببریم. امیرشاهی و ترقی و بهرامی در اروپا و امریکا درس خواندند و پس از بازگشت به وطن به نوشتن و تدریس پرداختند. امیرشاهی (متولد ۱۳۱۹) در مجموعهداستانهایش مثل سار بیبیخانم (۱۳۴۷)، بعد از روز آخر (۱۳۴۸) و به صیغه اول شخص مفرد (۱۳۵۰)، ماجراهایی شخصی را با ذوقی طبیعی و طنزی تنیدهشده در تار و پود جملات بازمیگویدترقی (متولد ۱۳۱۸) مجموعه من هم چهگوارا هستم (۱۳۴۸) و رمان خواب زمستانی (۱۳۵۲). دیدگاهی انتقادی، اجتماعی و فلسفی بر داستانهای ترقی غلبه دارد، درحالیکه داستانهای امیرشاهی از لحن و نگاه زنانهتری رنگ میگیرند. ترقی در داستانهای دومین مرحله از نویسندگی خود مثل خاطرههای پراکنده (۱۳۷۲) و دو دنیا (۱۳۸۱)، چنین لحن و فضایی را تجربه میکند. این داستانها یا ریشه در خاطرات نوستالژیک دوره کودکی دارند یا دشواریهای زندگی در غربت و سرگردانیهای روحی مهاجران را به تصویر میکشند.
ماجرای داستانهای بهرامی (متولد ۱۳۲۴) ـ زنبق ناچین (۱۳۴۱) و حیوان (۱۳۶۴) ـ در فضای رئالیستی مألوفتری میگذرد. وی در داستانهایش زندگی زنان را در خانوادههای اعیانی تهران قدیم توصیف میکند.
برخلاف بهرامی که در ایران زندگی میکند، یلفانی (متولد ۱۳۱۵) مثل امیرشاهی و ترقی مهاجرت میکند. او مجموعه روزهای خوش (۱۳۴۵) و رمان قبل از پاییز (۱۳۵۹) را در ایران به چاپ میسپارد، اما نگاه خاص زنانه خود را در آثاری مییابد که در سال های اخیر منتشر کرده است.
جز اینان میتوان از کسانی یاد کرد که داستاننویسی کار اصلی آنان نبود، مثل طاهره صفارزاده شاعر که مجموعه پیوندهای تلخ (۱۳۴۰) را نوشت یا نورالهدی منگنه (۱۲۸۲ـ؟) از فعالان حقوق زنان که مجله مشهور بیبی را منتشر میکرد. او در بیروت روانشناسی خواند، چند مجموعهشعر منتشر کرد و شمهای از خاطرات من (۱۳۴۴) را در توصیف سرگذشت یک زن ایرانی نوشت. همچنین میتوان از آلیس آرزومانیان نام برد که در رمان همه از یک (۱۳۴۳) به شگفتیها و دلهرههای بلوغ و تنآگاهی میپردازد. ماجرا در خانوادهای مسیحی میگذرد و زندگی دختری را از کودکی تا بزرگسالی دربرمیگیرد. آرزومانیان داستان خود را با نوعی بیپروایی در توصیف تمناهای جسم نوشته است.
ب) دو دهه ۵۹ـ۱۳۵۰ و ۶۹ـ۱۳۶۰ از نظر آماری مشابهاند، یعنی در هر دهه ۲۸ نویسنده زن شروع به نوشتن کردهاند. در سال های ۵۹ـ۱۳۵۰، در مقابل این ۲۸ نویسنده زن، ۱۹۸ نویسنده مرد نخستین آثار خود را منتشر کردهاند، یعنی بهازای هر یک نویسنده زن، ۷ نویسنده مرد داریم. اما در دهه بعد به رقم ۱۴۰ نویسنده مرد برخورد میکنیم، یعنی در این دهه مردان کمتری داستان نوشتهاند، درحالیکه عده زنان نویسنده فرقی نکرده است. بنابراین، شاخصهای مقایسه آماری به هم نزدیکتر شدهاند: در برابر هر یک نویسنده زن، ۵ نویسنده مرد داستان نوشتهاند. (www.ZANAN.CO.IR)
در این دوره بیستساله، برخی چهرههای مطبوعاتی داستان هم مینویسند، اما کمیت و کیفیت کارشان در حدی نیست که پاورقینویسی نویسندگان زن را در حد یک جریان ادبی تأثیرگذار مطرح کند: مینو بناکار (اطلاعات هفتگی)، آذرمیدخت دانشجو و شهره وکیلی (سپید و سیاه) و شکوه میرزادگی (فردوسی) که مهمترین رمانش، بیگانهای در من (۱۳۷۲)، را پس از مهاجرت در اروپا منتشر میکند، از این دسته اند ،زنانی هم هستند که در حیطههای هنری دیگر فعالاند اما به تفنن داستانهایی هم مینویسند که آنها را میتوان بین روایت و خاطره زندگینام های جای داد، مثلا ً منصوره حسینی (متولد ۱۳۱۶)، نقاش، در رمان پوتین گِلی (۱۳۵۰)، با نثری ساده و شاعرانه به ملال مالیخولیایی زنی میپردازد که گریزان از محدودیتهای زندگی خانوادگی به اروپا سفر میکند و در آنجا عاشق مردی رُمی میشود.همچنین فروغ شهاب (۱۲۸۶ـ۱۳۷۸) که در بروکسل در رشته علوم تربیتی تحصیل کرد و از مؤسسان مدارس جدید دخترانه بود، در میان ترجمهها و تألیفهایش، رمان سه هزار و یک شب (۱۳۶۸) ارزشی بیش از بقیه دارد. او این داستان را براساس خاطرات تاجالسلطنه دختر ناصرالدین شاه و زندگی عبداللطیف طسوجی مترجم هزار و یک شب نوشته است. رمان از دیدگاهی زنانه روایت میشود و توصیفی متقاعدکننده از وضعیت فجیع زنان در حرمسراهای قاجاری است. نویسنده، با ایجاد نوعی همسانی بین سرنوشت راوی و شهرزاد هزار و یک شب، بیانگر تداوم رنج زنان در طول تاریخ و تلاش دیرپای آنان برای گریز از مرگ و حفظ تشخص فردی از طریق روایتگری است. نوع نگاه نویسنده و صمیمیت او در بازگویی احساسات زنانه ویژگی خاصی به اثر داده است.
اما از میان زنانی که جدی و پیگیر به داستاننویسی پرداختهاند میتوان به نویسندگان زیر اشاره کرد:
شهرنوش پارسیپور (متولد ۱۳۲۴) در رمان سگ و زمستان بلند (۱۳۵۵) و مجموعه آویزههای بلور (۱۳۵۶) بیشتر فضایی زنانه و آمیخته باترس و ابهام تاریخی زنان خلق می کند. وی در آثاری که پس از انقلاب مینویسد، مثل رمان طوبا و معنای شب (۱۳۶۷) و مجموعه زنان بدون مردان (۱۳۶۸)، به زنان و تغییر و تحولات روحی آنان از منظر عرفانیـاساطیری توجه میکند. گرایش به رئالیسم جادویی ویژگی خاص کار اوست.
غزاله علیزاده (۱۳۲۵ـ۱۳۷۵) همزمان با پارسیپور به نوشتن میپردازد و مجموعه سفر ناگذشتنی (۱۳۵۶) و داستان بلند بعد از تابستان (۱۳۵۶) را منتشر میکند. شخصیتهای داستانهای او نیز در رویای گریز از دلتنگیهای تسکینناپذیر به جستوجویی اشراقی و اساطیری در پی خوشبختی برمیآیند. علیزاده در رمان های خانه ادریسیها (۱۳۷۰) و شبهای تهران (۱۳۷۸) زنان را در مواجهه با حادترین مسائل اجتماعی، مثل انقلاب، تصویر میکند.
فریده رازی (متولد ۱۳۱۷) داستاننویسی را با مجموعه عطر مهآلود شامگاه (۱۳۵۳) و رمان عذاب روز (۱۳۵۷) آغاز میکند و بهترین اثرش رمان من و ویس (۱۳۷۷) را در ستایش عشق و شادی و نهی جنگ و خشونت مینویسد. داستان از مکالمهای سر بر میکشد که راوی با جنبه شیدای وجود خود ـ ویس ـ برقرار میکند و از طریق ایجاد رابطهای بینامتنی با داستان ویس و رامین، موقعیتی سراسر کامروایی را در کنار موقعیتی ناامن و کابوسناک مینهد.
منصوره شریفزاده (متولد ۱۳۳۲) نخستین مجموعهداستانش مولود ششم (۱۳۶۳) را درباره مشکلات زنان مینویسد. اما در شکلیافتهترین مجموعهاش عطر نسکافه (۱۳۸۰) با بصیرتی روایتگرانه از طرح «مسائل بزرگ» اخلاقی و اجتماعی خودداری میکند و از طریق توصیف ماجراهایی ساده، راهی به سوی معنای پنهانی زندگیِ ازهمگسیخته مردان و زنان داستانهایش میگشاید.
بنفشه حجازی (متولد ۱۳۳۳) که عمدتاً بهعنوان شاعر و محقق وضعیت تاریخی زنان شهرت دارد رمان هایی هم نوشته است که بهترین آنها زووو (۱۳۸۱) نام دارد.
فرخنده آقایی (متولد ۱۳۳۵) در مجموعه تپههای سبز (۱۳۶۶) ناآرامیهای روحی زنان را از منظر ذهنیتی وحشتزده و مواجه با واقعیتی کابوسناک روایت میکند. در راز کوچک (۱۳۷۲) و یک زن یک عشق (۱۳۷۶) فاصله میان زندگی آرزوشده و تلخی واقعیت، زنان را به انزوایی میراند که حاصلی جز آشفتهفکری ندارد. او در رمان جنسیت گمشده (۱۳۷۹) به موضوعی جسورانه میپردازد و شرح تلاشهای پسری برای تغییر جنسیت را همپای سفر عرفانی او به هند پیش میبرد.
منیرو روانیپور (متولد ۱۳۳۳) در مجموعه کنیزو (۱۳۶۷) و رمان اهل غرق (۱۳۶۸) رنجها و حسرتهای زنان را در فضای وهمناک جنوب ایران به شیوه رئالیسم جادویی توصیف میکند. آثاری را که درباره مشکلات عاطفی و معیشتی زنان هنرمند در جامعه امروز ایران پدید آورده است، مثل رمان دل فولاد (۱۳۶۹) را میتوان از نظر فکری کارهایی ابتکاری دانست. روانیپور که نویسندهای پرکار است در رمان کولی کنار آتش (۱۳۷۸) به درگیریهای زنان با سنتهای مردسالارانه در زمینهای از ماجراهای سیاسی سال های پس از انقلاب میپردازد.این دوره که برای ادبیات معاصر فارسی دوره پرباری است نویسندگان زن و مرد زیادی را به خود می بیند .
۲-۶- رهسپار راههای تازه:
در دهه ۸۰ـ۱۳۷۰، در حدود ۳۷۰ نویسنده زن شروع به انتشار اولین اثر خود میکنند (۱۳ برابر نویسندگان زن دهه قبل). عده نویسندگان مرد در این دوره زمانی ۵۹۰ نفر است. فاصله خیلی کم شده است و شاخص مقایسه تعداد نویسندگان مرد که پنج برابر نویسندگان زن بود به۵/۱ برابرتقلیل یافته است.
زنان چه در عرصه رمان متعالی و چه در عرصه رمان عامهپسند حضوری محسوس دارند.اقبال به داستانهای عامه پسند در این سال ها افزایش می یابد.منتقدی«اقبال روز ا فزون مردم ایران ـ بهویژه زنان ـ به رمان های عامهپسند را نشانه فزونی گرفتن شماره زنان و مردان مدرن در جامعه ما میداند، زیرا رمان از هر نوع که باشد به جهان جدید تعلق دارد؛ و رواج آن در هر جامعهای مبین حلول روح تجدد در کالبد تکتک افراد رمانخوان آن جامعه است.» (محمد حق شناس۱۳۷۶)به نظر وی این جامعه -جامعه مدرن- جامعه ای است که به واسطه رمان، هم سرگرم میشود و هم به خوداندیشی دست میزند.
مثل دورههای پیشین، آثار نویسندگان این دهه را نیز میتوان در سه دسته بررسی کرد. نویسندگانی که کار اصلیشان در دیگر حیطههای هنری است اما داستان هم مینویسد، مثل سیمین بهبهانی (شاعر)، ایران درودی (نقاش)، پری صابری (کارگردان تئاتر)، پوران فرخزاد (شاعر و محقق)، منصوره نظاممافی (مورخ)، نوشین احمدی (ناشر)، شادی صدر (روزنامهنگار) و… عده اینگونه نویسندگان که آثارشان در مرز داستان و خاطره قرار میگیرد خیلی بیشتر از دهه گذشته شده است. فرزانه میلانی( ۱۳۷۵) محقق ، درباره این قبیل آثار میگوید: «عصیانی است علیه سکوت، تأیید تازهای است بر فردیت زن، حضوری است بر جای غیبتی طولانی؛ غصب فضا و نقشی است که تاکنون از آنِ مردان بوده است. از همین رو، این روایات بدیع از زنان را… باید از نظر فرهنگی، اگر نه همواره از دید ادبی، واجد اهمیت و ارزش ویژهای دانست».
از میان گروه کثیر پاورقینویسان میتوان از نسرین ثامنی، مریم جعفری، فهیمه رحیمی، فریده رهنما و رویا سیناپور بهعنوان کسانی که هریک بیش از ده داستان منتشر کردهاند یاد کرد.دلایل متعددی برای روی آوردن زنان به رمان های عامه پسند وجود دارد .ویرجینیا وولف در این باره میگوید: «محدودیت تجربیات زنان در خانواده و فعالیتهای روزمرهشان میتواند خیلی راحت به شکل رمان ظاهر شود تا هر فرم ادبی دیگر… تجربیات آنان عمدتاً شامل مطالعه شخصیتها و تحلیل احساسات میشود.» زنان بسیاری به سبب آسان بودن این نوع رمان به سوی آن میآیند، زیرا «در میان شکلهای هنری کمترین میزان تمرکز را میطلبد.»(وولف ۱۳۸۲)
پاورقینویس آثاری را به وجود اورده که که دستاورد بزرگی برای ادبیات ما محسوب نمیشوند. اما از منظر یک محقق علوم اجتماعی، افزایش این رمان ها میتواند پرسشهایی را درباره واقعیت اجتماعی برانگیزد.