داده ها جمع آوری شد و توسط نرم افزار spss تجزیه و تحلیل شد که براساس آن نتایج این تحقیق نشان داد که: از۲۵۳۰ کودک پیش دبستانی سن ۶-۳ سال که در ۱۰ مهدکودک حضور داشتند در مجموع ۸۹ کودک چاق شناسایی شد.
تجزیه و تحلیل نشان داد که ماکروزومی٬ سزارین٬ گوش دادن مادر به موسیقی٬ شروع غذای کمکی٬ عدم ورزش با چاقی دوران کودکی ارتباط داشتند.
در نهایت نتایج این مطالعه نشان داد که کودکانی که دچار ماکروزومی هستند ، با سزارین متولد شده اند ، غذای کمکی زودتر از ۴ ماهگی برای آنها شروع شد ومادران آنها در معرض موسیقی قرار گرفته اند با افزایش خطر چاقی در دوران پیش دبستانی همراه هستند(۶۱).
مطالعه دیگری در بین سال های ۲۰۰۷-۲۰۰۶ توسط آقای مداح و خانم نیکویی با عنوان عوامل مرتبط با اضافه وزن در کودکان مدرسه ای در شهر رشت انجام شد.
این مطالعه از نوع مقطعی و با هدف بررسی عوامل تعیین کننده اضافه وزن و چاقی در میان دانش آموزان ۱۱-۶ ساله رشت در شمال ایران انجام شد.
جامعه ی مورد مطالعه کودکان ۱۱-۶ ساله بودند که در مدارس ابتدایی در شهر رشت مشغول به تحصیل بودند. حجم نمونه در این مطالعه ۶۷۶۰ دانش آموز بود که از مدارس ابتدایی شهر رشت انتخاب شدند و این انتخاب بر اساس سطح مدارس بود و چون سن ۱۲۵ دانش آموز در طیف سنی موردنظر نبود این ها از مطالعه حذف شدند و حجم نمونه ۶۶۳۵ شد که ۳۵۵۱ پسر و ۳۰۸۴ دختر بود.
ابزار جمع آوری داده ها٬ پرسشنامه های خودساخته ای بود که اطلاعات مربوط به سن کودک٬ رتبه تولد٬ نخوردن صبحانه٬ فعالیت فیزیکی٬ ساعت تماشای تلویزیون٬ وزن هنگام تولد (فقط برای دختران)٬ سن پدر و مادر٬ سطح تحصیلات والدین و اشتغال مادر را شامل می شد که توسط والدین پر می شد.
قد و وزن پدر و مادر توسط آنها گزارش می شد٬ دفعات خوردن صبحانه توسط یک سؤال پرسیده می شد که کودک شما چند روز در هفته صبحانه می خورد؟
یک پرسشنامه فعالیت فیزیکی نیز وجود داشت که از کودکان در مورد تعداد ساعات فعالیت فیزیکی یا ورزش در طول هفته در شش ماه گذشته سؤال می شد. نحوه رفت و آمد بین خانه و مدرسه نیز سؤال می شد. زمانی که در روز توسط کودک صرف تماشای تلویزیون یا بازی های کامپیوتری یا ویدئویی می شد نیز پرسیده می شد.
وزن کودکان نیز صبح بدون کفش و با لباس سبک با ترازو و با دقت ۱/۰کیلوگرم اندازه گیری شد و قد نیز در حالی که کودک ایستاده و سرو پشت و باسن چسبیده به قدسنج است توسط قدسنج با دقت ۱/۰سانتی متر اندازه گیری شد وبر اساس منحنی های استاندارد شاخص توده بدنی به دو گروه چاق و اضافه وزن تقسیم شدند..
BMI والدین محاسبه شد و BMI آنهایی که ۲۵ تا ۳۰ بودند به عنوان اضافه وزن و BMI بیشتر یا مساوی ۳۰ به عنوان چاقی تعریف شد.
اطلاعات بدست آمده جمع آوری شد و با بهره گرفتن از نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته های بدست آمده از این مطالعه به این صورت بود که: به طور کلی شیوع اضافه وزن ۵/۱۱درصد در میان پسرها و ۱۵درصد در میان دختران و شیوع چاقی ۵درصد برای پسران و ۹/۵درصد برای دختران بود. یعنی دختران نسبت به پسرها احتمال بیشتری برای ابتلا به چاقی و اضافه وزن دارند. شیوع اضافه وزن و چاقی در کودکانی که مادر آنها سطح سواد بالاتری داشت در مقایسه با کودکانی که مادر آنها کمتر سواد داشت٬ بیشتر بود.
شیوع اضافه وزن و چاقی در میان مادران به ترتیب ۷/۴۲درصد و ۲/۲۴درصد بود و در میان پدران ۳/۴۳درصد اضافه وزن و ۲/۱۲درصد چاق بودند.
اضافه وزن و چاقی در میان کودکانی که هر دو والد آنها چاقی یا اضافه وزن داشتند شایع تر بود.
اضافه وزن و چاقی در میان کودکانی که صبحانه نمی خوردند در مقایسه با آنهایی که در خانه صبحانه می خوردند شایع تر بود.
داده های جمع آوری شده در این مطالعه نشان داد که ۸۵درصد کودکان در روزهای مدرسه یا تعطیلات ورزش نمی کنند و متوسط زمانی که صرف تماشای تلویزیون می کردند بسیار بالا بود یعنی ۹/۳ ساعت در روز تلویزیون تماشا می کردند.
در نهایت این مطالعه نشان داد که اضافه وزن و چاقی در میان کودکان مدارس ابتدایی خصوصا دختران و در سطح بالاتر اجتماعی٬ شایع است(۶۲).
تحقیقی در سال ۲۰۰۸ توسط پرفسور مرزوک و همکاران تحت عنوان عوامل پیش بینی کننده ی چاقی و ارتباط آنها با رژیم غذایی دانش آموزان غرب الجزایر انجام شد.
این تحقیق از نوع مطالعه گروهی بود و با هدف تعیین شیوع و عوامل خطر چاقی در کودکان ۸-۶ ساله مدارس ابتدایی غرب الجزایر بین سال های ۲۰۱۰-۲۰۰۸ انجام شد.
حجم نمونه در این مطالعه ۱۵۲۰ کودک ۸-۶ ساله مدارس ابتدایی الجزایر که ۸۳۹ نفر پسر و ۶۸۱ نفر دختر بود.جمعیت مورد مطالعه شامل دانش آموزان ۸-۶ ساله مدارس ابتدایی دولتی بود که در بخش تلمسان واقع شده بود که بصورت داوطلبانه در این طرح شرکت کرده بودند و با بهره گرفتن از روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای از ۴۲ کلاس در ۲۲ مدرسه ابتدایی انتخاب شدند. مدارس انتخاب شده دارای سوابق ثبتی در وزارت آموزش و پرورش بودند.
کودکانی که دچار اختلالات تغذیه ای از جمله رژیم غذایی٬ اختلالات ژنتیکی چاقی٬ محدودیت های فیزیکی و شرایط مرضی مشترک دیگر با درمان شدن توسط داروهایی که می تواند شرایط جسمی با غذا خوردن را تحت ﺗﺄثیر قرار دهد از مطالعه حذف شدند.
همه کودکان در بدو ورود به مدرسه در طرح غربالگری شرکت کردند که وزن و قد آنها اندازه گیری می شد. اندازه گیری قد و وزن توسط پژوهشگر و همکاران و با کمک پزشک مدرسه انجام می شد و نمایه توده بدنی کودک از تقسیم وزن (کیلوگرم) بر مجذور قد (مترمربع) محاسبه می شد٬ که کودکانی به عنوان کودکان چاق تعریف شدند که نمایه توده بدنی آنها بیشتر از صدک ۹۵ بر اساس سن و جنس بود. کودکان با نمایه توده بدنی بین صدک ۸۵ تا ۹۵ به عنوان اضافه وزن و نمایه توده بدنی کمتر از ۸۵ به عنوان وزن طبیعی تعریف شد.
عوامل مربوط به کودک٬ والدین و خانواده که باعث توسعه چاقی می شدند به وسیله یک پرسشنامه خود ساخته جمع آوری شد که در جریان مصاحبه چهره به چهره از والدین تکمیل می شد.
بررسی عوامل پیش بینی کننده چاقی در کودکان بر اساس یک پرسشنامه خود ساخته انجام شد. در این پرسشنامه سؤالاتی در مورد وزن هنگام تولد٬ طول مدت تغذیه با شیر مادر٬ زمان شروع غذای کمکی و میزان فعالیت فیزیکی از جمله نوع٬ مدت زمان و شدت فعالیت کودک طراحی شده بود.در قسمت دیگری از پرسشنامه سؤالاتی در مورد عادات غذایی٬ فعالیت های اوقات فراغت٬ زمان صرف شده جهت تکالیف مدرسه٬ درس خواندن ٬ بازی های کامپیوتری و ویدئویی و مدت زمان تماشای تلویزیون پرسیده می شد.
اطلاعات در مورد سن پدر و مادر٬ قد و وزن٬ شاخص توده بدنی٬ سابقه ی چاقی در خانواده٬ درآمد خانواده٬ تعداد افراد خانواده و سطح سواد والدین نیز در قسمت دموگرافیک والدین از آنها پرسیده شد.
یافته های بدست آمده در این مطالعه نشان داد که از ۱۵۲۰ کودک مدرسه٬ ۹۹ نفر چاق٬ ۱۲۵ نفر دارای اضافه وزن و ۱۲۹۶ نفر وزن طبیعی داشتند. شیوع چاقی در میان کودکان مدرسه ای ۵/۶ درصد بود. تفاوت معنی داری بین میزان شیوع چاقی دانش آموزان دختر (۲/۶ درصد) و پسر (۸/۶ درصد) وجود نداشت. شیوع اضافه وزن ((۲/۸ درصد) در میان پسران (۸/۸ درصد) بالاتر از دختران (۵/۷ درصد) بود اما از نظر آماری تفاوت معنی داری نیست.
عوامل مختلف محیطی از جمله محیط خانه٬ شیوه زندگی خانواده و فعالیت های کم تحرک و عدم فعالیت های فیزیکی در علت افزایش شیوع چاقی دخیل بودند.
در این مطالعه بین چاقی کودکان و وزن هنگام تولد٬ تغذیه با شیر مادر٬ شروع زود هنگام غذای کمکی٬ فعالیت فیزیکی٬ سابقه چاقی مادر و مادربزرگ٬ تعداد کمتر کودکان در خانواده٬ افزایش سطح تحصیلات والدین٬ درآمد بالای خانواده و چاقی فامیلی ارتباط معنی داری دیده می شود.
در این مطالعه اثر محافظتی تغذیه با شیر مادر روی خطر ابتلا به چاقی دوران کودکی با آمار قابل توجهی نشان داده شده و شروع دیر غذاهای کمکی یک اثر مفید روی سلامتی دوران کودکی نشان داد. به طور مشابه شروع زود هنگام غذاهای کمکی با افزایش خطر ابتلا به چاقی ارتباط معنی داری داشت. بین وزن هنگام تولد و چاقی دوران کودکی ارتباط معنی داری دیده شد همچنین سبک زندگی کم تحرک و عدم فعالیت های فیزیکی نقش مهمی را در ایجاد چاقی داشتند.
در این مطالعه نشان داده شد که وضعیت اجتماعی و اقتصادی خانواده در ایجاد چاقی کودکان نقش دارد. همچنین وضعیت اقتصادی بالاتر خانواده٬ سطح تحصیلات بالای پدر و مادر و درآمد بالای خانواده با افزایش خطر ابتلا به چاقی کودکان ارتباط مستقیم داشت.
این تحقیق نشان داد که چاقی مادران یک عامل پیش بینی کننده ی مهم برای چاقی کودکان است. در این مطالعه کودکان چاق مصرف انرژی بالاتر و همچنین مصرف چربی بالاتری را در مقایسه با سایر کودکان داشتند.
نتیجه این مطالعه حاکی از این است که هر دو عامل زیست محیطی و بیولوژیکی با چاقی دوران کودکی در دانش آموزان مدرسه ای در غرب الجزایر رابطه دارد و رابطه بسیار قوی بین چاقی مادر و مادر بزرگ٬ دریافت انرژی بیش از حد و مصرف چربی٬ فعالیت فیزیکی کم و شیوع چاقی دوران کودکی تشخیص داده شد.
شیوع چاقی در کودکان الجزایر می تواند عمدتا به ترکیب رژیم غذایی نادرست نسبت داد که با نفوذ مادران در آن ارتباط دارد (۱۲).
مطالعه ای در سال ۲۰۰۹ توسط دیمتیریوس و همکاران با عنوان عوامل خطر چاقی کودکان در یونان انجام شد. این تحقیق از نوع مورد- شاهدی بود و با هدف بررسی عوامل خطر احتمالی چاقی در کودکان شمال یونان انجام شد.
در این مطالعه حجم نمونه مورد مطالعه ۴۱۰ نفر از دانش آموزان مدارس ابتدایی و متوسطه شمال یونان بودند که در مناطق شهری و روستایی در شهر تسالوسکی زندگی می کردند.نمونه گیری به صورت تصادفی انجام شد و در زمان نمونه گیری با توجه به توزیع جمعیت و همچنین سن و جنس کودکان در مناطق شهری و روستایی نمونه ها انتخاب شد.
نمونه ها در دو گروه مورد- شاهدی بودند که گروه مورد تعداد ۲۰۵ نفر از کودکان چاق و دارای اضافه وزن بودند٬ که سنی بین۱۵-۷ سال داشتند و از هشت مدرسه ابتدایی و متوسطه انتخاب شده بودند و گروه شاهد نیز ۲۰۵ کودک با وزن طبیعی بودند که از نظر سن و جنس با گروه مورد همسان بودند. همه کودکان سالم و بدون اینکه سابقه ای از بیماری گذشته و یا مصرف دارو را ذکر کنند.
تمام اندازه گیری ها در صبح بعد از یک شب ناشتا و به وسیله دو محقق آموزش دیده انجام شد. وزن بدن در حالی که کودک لباس سبک پوشیده و بدون کفش بود با ترازوی سکا با دقت ۱/۰ کیلوگرم اندازه گیری شد و قد نیز با قدسنج سکا با دقت ۱/۰ سانتی متر اندازه گیری شد.
BMI (نمایه توده بدنی) با بهره گرفتن از فرمول وزن (کیلوگرم) تقسیم بر مجذور قد (متر) محاسبه شد و کودکان بر اساس چاقی و اضافه وزن دسته بندی شدند. درصد چربی بدن نیز با یک دستگاه بیوالکتریکال تعیین شد.
یک پرسشنامه شامل ۱۴۵ سؤال در مورد سابقه ی چاقی در خانواده٬ مدت زمان تغذیه با شیر مادر٬ وزن هنگام تولد٬ فعالیت بدنی٬ زمان خواب و مدت تماشای تلویزیون بود که توسط کودکان و یکی از والدین پر می شد.
پرسشنامه دوم نیز شامل ۶۵ سؤال بود که حاوی زیرمجموعه مواد غذایی مانند محصولات لبنی٬ گوشت٬ تخم مرغ٬ ماهی٬ میوه و سبزیجات٬ حبوبات٬ سیب زمینی و غلات٬ روغن ها و چربی ها٬ شکر و شیرینی ها و نوشابه های شیرین بود.
داده ها جمع آوری شده و توسط نرم افزارspss نسخه ی ۱۳ و توسط روش های آماری (mann-whitney,t-test ) تجزیه و تحلیل شد.
یافته های این مطالعه نشان داد که کودکان گروه مورد نسبت به گروه شاهد وقت بیشتری را صرف تماشای تلویزیون می کردند و زمان کمتری را ورزش می کردند.
مدت زمان تغذیه با شیر مادر٬ سابقه ی خانوادگی چاقی٬ فعالیت فیزیکی در اوقات فراغت و تماشای تلویزیون به میزان قابل توجهی با اضافه وزن و چاقی در ارتباط بودند. ومصرف نوشیدنی های قند دار با اضافه وزن و چاقی در ارتباط بود.
در نهایت این مطالعه نشان داد که مدت زمان تغذیه با شیر مادر و فعالیت فیزیکی در اوقات فراغت در برابر چاقی و اضافه وزن اثر محافظتی دارد و در حالی که سابقه ی چاقی خانوادگی٬ مدت زمان تماشای تلویزیون و مصرف نوشابه های قند دار باعث توسعه اضافه وزن و چاقی در کودکان شمال یونان می شود(۶۳).
تحقیقی در سال ۲۰۱۰ توسط مشتاق و همکاران تحت عنوان عادات تغذیه ای٬ فعالیت فیزیکی٬ سبک زندگی همراه با اضافه وزن و چاقی در میان کودکان مدارس ابتدایی پاکستان انجام شد.
این تحقیق از نوع مقطعی است و با هدف بررسی عوامل عادات تغذیه ای٬ فعالیت فیزیکی٬ سبک زندگی مرتبط با اضافه وزن و چاقی در میان کودکان مدارس ابتدایی شهر لاهور پاکستان انجام شد.
حجم نمونه در این مطالعه ۱۸۶۰ کودک سن ۵ تا ۱۲ سال مدارس ابتدایی شهر لاهور بود که به صورت نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای از بین ۱۲ مدرسه ابتدایی انتخاب شد. نمونه گیری طبقه ای بر اساس جمعیت٬ ویژگی های نظام آموزشی و بر اساس جنس و منطقه محل اقامت و وضعیت اجتماعی- اقتصادی انجام شد. بدین صورت که لیستی از تمام مدارس ابتدایی دولتی و خصوصی در پنجاب لاهور از آموزش و پرورش گرفته شد و مدارس را بر اساس منطقه ی جغرافیایی و ساختار هزینه ماهانه به چهار دسته تقسیم کردند و سپس از هر طبقه سه مدرسه به طور تصادفی انتخاب شد. اگر مدارسی جهت شرکت در این مطالعه انصراف می دادند مدارس دیگری به طور تصادفی انتخاب می شد. و سپس در هر مدرسه از کلاس اول تا پنجم هر پایه یک کلاس به طور تصادفی انتخاب می شد. به این ترتیب ۶ کلاس یا ۵ کلاس از هر مدرسه انتخاب شدند و تمام دانش آموزان هر کلاس را بررسی کردند. مشارکت کودکان داوطلبانه بود و کودکانی که از سندرم متابولیک شناخته شده رنج می بردند از مطالعه حذف شدند.
بررسی عوامل پیش بینی کننده اضافه وزن وچاقی درکودکان بدو ورود به دبستانهای شهررشت سال۱۳۹۱- قسمت ۸