- ۶٫ حکمت شماره ۱۶۵: پرهیز از نافرمانى خدا (اخلاقى، اعتقادى)
- ۱۵٫ ۶٫ متن حکمت
«لَا طَاعَهَ لِمَخْلُوقٍ فِى مَعْصِیَهِ الْخَالِقِ.»
- ۱۵٫ ۶٫ توضیحات صرفی
مخلوق: اسم، مفرد، مذکر، مشتق (اسم مفعول ثلاثی مجرد)، نکره، معرب.
الخالق: اسم، مفرد، مذکر، مشتق (اسم فاعل ثلاثی مجرد)، معرفه، معرب.
- ۱۵٫ ۶٫ توضیحات نحوی
لا: لای نفی جنس، عامل نصب و مبنی بر سکون. طاعهَ: اسم لای نفی جنس، مبنی بر فتح و منصوب محلاً. لمخلوقِ: جار و مجرور، خبرشبه جمله و مرفوع محلاً.
توضیحات بلاغی
معانی: از یک جملهٔ اسمیه و مقیده تشکیل شده است. غرض، فایده خبر و ارشاد و تأدیب مخاطب است.
بدیع: بین عبارات«طاعه و معصیه» و «المخلوق و الخالق»صنعت طباق وجود دارد. در برابر اطاعت معصیت را ذکر فرموده تا به مخاطب هشدار دهد که شاید برخی از اطاعتهایی که به منزلهٔ پیروی کردن مخلوقات از خالق هستند ولی درمقابل منجر به نافرمانی پروردگار میشود که خالق و برتر از این مخلوقات است و در این صورت چنین اطاعتی مقبول نیست. این سخن به عنوان ضرب المثلی برای باز داشتن گنهکار از گناهش نیز به کار گرفته میشود.[۱۵۸]
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
- ۱۵٫ ۶٫ ترجمه حکمت
امام (×) فرمود: «هیچ اطاعتی از مخلوق در نافرمانی پروردگار روا نیست.»
- ۶٫ حکمت شماره ۱۶۶: پرهیز از تجاوز به حقوق دیگران (اخلاقى، اجتماعى)
- ۱۶٫ ۶٫ متن حکمت
«لَا یُعَابُ الْمَرْءُ بِتَأْخِیرِ حَقِّهِ إِنَّمَا یُعَابُ مَنْ أَخَذَ مَا لَیْسَ لَهُ.»
- ۱۶٫ ۶٫ لغت
لا یُعاب: مورد نقص وعیب واقع نمیشود.[۱۵۹]
- ۱۶٫ ۶٫ توضیحات صرفی
یُعابُ: فعل مضارع، مجهول، غائب، ثلاثی مجرد، معتل(اجوف)، معرب.
- ۱۶٫ ۶٫ توضیحات نحوی
لایُعابُ: فعل مضارع مجهول. المرءُ: نائب فاعل و مرفوع. إنّما: ادات حصر. مَنْ: نائب فاعل و مرفوع محلاً. أخذَ: فعل ماضی و فاعل آن «هو مستتر». ما: مفعول به و منصوب محلاً. لیسَ: از افعال ناقصه و اسم آن «هو مستتر». لهُ: جارو مجرور، خبر شبه، منصوب محلاً.
- ۱۶٫ ۶٫ توضیحات بلاغی
معانی: از چهار جمله خبری فعلیه تشکیل شده است. هدف، فایده خبر و ارشاد است و نیز حصر به «إنّما» صورت گرفته است.
بدیع: در عبارات «یُعاب و لا یُعاب» صنعت «طباق» وجود دارد.
- ۱۶٫ ۶٫ ترجمه حکمت
امام (×) فرمود: «مرد را سرزنش نکنند که چرا حقّش را با تأخیر مىگیرد، بلکه سرزنش در آنجاست که آنچه حقش نیست بگیرد.»
- ۱۶٫ ۶٫ شرح