باید خاطر نشان کرد که بازارهای مالی می توانند تأثیر مستقیم و قابل توجهی بر ثروت و استانداردهای زندگی داشته باشند. اکثر سرمایه گذاران دچار عکس العمل های احساسی در جو بازار می شوند . به عبارت دیگر حتی زمانی که سیگنال های اطلاعاتی به فرد می گویند خرید یا فروش، کدام یک مناسب است، سرمایه گذاران باز هم نسبت به تصمیم گیری صحیح مردد هستند. بنابراین سرمایه گذاری از حالت عینی به حالت ذهنی در می آید. بدین ترتیب موفقیت یا شکست در سرمایه گذاری بستگی به توانایی فرد در نفوذ به دروازه احساسی[۱۵۰] دارد .منظور از دروازه احساسی، مرز بین تولید سیگنال های اطلاعاتی و استفاده از این سیگنال ها است. به عبارت دیگر ممکن است سیستم اطلاعاتی خوبی وجود داشته باشد که به موقع سیگنال های لازم برای خرید یا فروش سهام را نشان دهد ولی فرد نتواند بر عوامل احساسی ناشی از جو بازار و تعاملات اجتماعی غلبه و از این سیگنال ها استفاده کند گفتنی است که برخی از الگوهای اشاره شده در بالا، با هم در تعارض هستند . به عنوان مثال، الگوی لنگر انداختن باعث می شود سرمایه گذاران به اطلاعات جدید، عکس العمل کمی نشان دهند . برعکس الگوی نمایندگی با عث می شود سرمایه گذاران به اطلاعات جدید، عکس العمل بیش از اندازه نشان دهند. در اینجا ممکن است این سوال پیش بیاید که کدام الگو صحیح است؟ در پاسخ به این سوال باید گفت این که کدام الگوی رفتاری در بازار غالب می شود، به شرایط و زمینه ای که اطلاعات در آن پخش می شود، بستگی دارد. به نظر می رسد اشخاص در شرایط مختلف، قضاوت های متفاوتی دارند. یکی از راه های تشخیص الگوهای رفتاری غالب، مقایسه شرایط و محیط واقعی تصمیم گیری در بازار مالی با شرایط آزمایشی تصمیم گیری است . منظور از شرایط آزمایشی، شرایطی است که محققان در پژوهش های تجربی، برای شناسایی انواع الگوهای رفتاری ایجاد می کنند . بنابر این در پیش بینی رفتار سرمایه گذاران و بازار، باید به جوانب مختلف و شرایط موجود توجه شود (راعی و فلاح پور ،۱۳۸۳).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۲-۳-۵- کاربرد مالیه رفتاری در فهم رفتار سرمایه گذاران
مالیه رفتاری در تشریح چگونگی رفتار برخی گروه های سرمایه گذار نیز موفقیت هایی داشته است، به ویژه در مورد نحوه تشکیل پرتفوی و چگونگی معاملات سرمایه گذارن درطول زمان با توجه به گسترش بازار سرمایه و استقبال روز افزون مردم به این بازار، این مطالعات در آینده اهمیت بیشتری پیدا خواهد کرد . در این قسمت برخی شواهد در مورد رفتار سرمایه گذاران و توضیحات رفتاری آن ارائه می شود.
در متنوع سازی ناکافی[۱۵۱]شواهد زیادی وجود دارد که نشان می دهد سرمایه گذاران پرتفویشان را بسیار کمتر از چیزی که مدلهای هنجاری توصیه می کنند، متنوع می سازند. مطالعات انجام شده توسط فرنچ و پرتربا[۱۵۲] در این زمینه نشان می دهد که بیشتر سرمایه گذاران تمایل دارند که در سهام منتشر شده کشور خودشان سرمایه گذاری کنند. این رفتار سرمایه گذاران به تورش خانگی معروف است.
شواهدی وجود دارد که نشان می دهد اشخاص از شرایط مبهم، یعنی شرایطی که قادر به تعیین توزیع احتمال رخدادها نیستند، بیزارند . در چنین شرایطی سرمایه گذاران، فاقد اطلاعات مورد نیازشان هستند . از طرف دیگر، اشخاص تمایل به قرار گرفتن در شرایط و وضعیت هایی دارند که با آن آشنا هستند، در این چنین شرایطی، احساس می کنند نسبت به دیگران در موقعیت برتری برای ارزشیابی پدیده ها هستند.
گریز از ابهام و تمایل به شرایط آشنا، فهم و درک متنوع سازی های ناکافی را ساده می کند. سرمایه گذاران، بازار سهام ملی را نسبت به بازار سهام خارجی، سهام شرکت هایی را که از نظر مکانی به آنها نزدیک تر هستند نسبت به سهام شرکت هایی که از آ ها دورتر هستند و سهام شرکتی را که در آن کار می کنند نسبت به سهام سایر شرکت ها، به دلیل گریز از ابهام و تمایل به شرایط آشنا، ترجیح می دهند . بنابر این، سرمایه گذاران به خاطر جذاب بودن سهامی که آشنا به نظر می رسند، بیشتر منابع خود را در چنین سهامی سرمایه گذاری می کنند و در نتیجه پرتفوی آنها نسبت به پیش بینی مدل های استاندارد-که میزان اعتماد سرمایه گذاران را به توزیع احتمال نادیده می گیرند - غیرمتنوع به نظر خواهدرسید( بابریس و تیلور[۱۵۳] ۲۰۰۱).
متنوع سازی با بهره گرفتن از قواعد سر انگشتی[۱۵۴]بنارتزی و تالر[۱۵۵]با انجام مطالعاتی یافتند که اشخاص با بهره گرفتن از قواعد سرانگشتی و ساده، پرتفوی خود را متنوع می کنند . به ویژه شواهدی را یافتند که براساس آن، به نظر می رسد اشخاص از استراتژی ساده ۱/n تخصیص وجوه پس اندازشان به n گزینه سرمایه گذاری استفاده می کنند حجم بالای مبادلات یکی از صریح ترین پیش بینی های مدل های عقلایی سرمایه گذاری این است که میزان مبادلات در بازار خیلی کم خواهد بود . ولی برعکس این پیش بینی، حجم مبادلات در بازارهای سهام، بسیار بالا است. به علاوه، مطالعات انجام شده در مورد اشخاص و نهادها نشان می دهد که هر دو گروه بیشتر از پیش بینی مدل ها ی عقلایی در بازار مبادله می کنند.
شواهد نشان می دهد که اشخاص با انجام مبادلات زیاد، باعث کاهش بازدهی سرمایه گذاری های خویش می شوند. به عبارت دیگر، اگر معاملات کمتری انجام می دادند، بازده بالاتری را کسب می کردند. قسمتی از این کاهش بازدهی را می توان به علت و جود هزینه معاملات دانست ولی قسمتی از آن نیز به تصمیم گیری های ضعیف در انتخاب سهام مربوط می شود . مطالعات انجام شده در این زمینه نشان داد که متوسط بازده ناخالص سهام خریداری شده، در طول یک سال پس از تاریخ خرید به میزان قابل توجهی کمتر از متوسط بازده ناخالص سهام فروخته شده، در طول یک سال پس از تاریخ فروش بوده است.
برجسته ترین توضیح رفتاری که در مورد حجم بالای مبادلات ارائه شده است، اعتماد بیش از حد است . به این ترتیب که اشخاص تصور می کنند اطلاعاتی که دارند آنقدر درست و دقیق است که براساس آن اقدام به معامله کنند، این درحالی است که درعمل، اطلاعات آنان ضعیف تر از آن است که این اقدام آنها را پشتیبانی کند . گاهی اوقات وضعیت از این نیز بدتر می شود و سرمایه گذاران نه تنها به اشتباه تصور می کنند که اطلاعات زیادی دارند بلکه اطلاعات درست را نیز اشتباه تفسیر می کنند. بنابراین، طبق فرضیه اعتماد بیش از حد، افرادی که اعتماد بیش از حد زیادتری دارند،معاملات بیشتری انجام می دهند و به علت وجود هزینه های معاملاتی و انتخاب های نا مناسب، بازدهی کمتری به دست می آورند بر اساس نتایج مطالعات ادین، مردان به علت داشتن اعتماد بیش از حد زیادتر نسبت به زنان، معاملات بیشتری انجام می دهند و بازده کمتری به دست می آورند (راعی و فلاح پور ،۱۳۸۳).
۲-۳-۶- رفتار سرمایه گذاران
فرضیه بازارکارا بیان می کند، وقتی افراد خوش بین و غیرمنطقی یک سهام را می خرند، سرمایه گذاران منطقی آن را فروخته و زمانی که افراد بدبین و غیرمنطقی سهمی را می فروشند، سرمایه گذاران منطقی آن را می خرند. در نتیجه ، حذف کردن تأثیر معاملات غیرمنطقی در قیمت بازار مؤثر است، در حالی که نظریه مالی معمولاً نشان می دهد که سرمایه گذاران منطقی در خنثی کردن اثر سرمایه گذاران عادی موفق نیستند . از دیدگاه نظری دور از ذهن است که سرمایه گذاران منطقی قدرت هدایت قیمت های بازار به ارزش های ذاتی ر ا داشته باشند . برای مثال در یک مدل که هر دو گروه معامله گران بازخورد و سرمایه گذاران منطقی وجود دارند، سرمایه گذاران منطقی ترجیح می دهند که به جای تأثیر معامله گران، بازخورد را کاهش داده و با خریدن جلوتر از معامله گران بازخورد آن را تقویت کرده و از آنها سبقت بگیرند در یک مدل مربوط ، سرمایه گذاران منطقی انتظار دارند که مطلوبیت مورد انتظار خود را حداکثر کرده و هرگز به دنبال این نیستند که تأثیر سرمایه گذاران غیرمنطقی را خنثی کنند، زیرا آنها به صورت منطقی با ریسک ایجاد شده توسط سرمایه گذاران غیرمنطقی ارتباط دارند . چنانچه ریسکی که سرمایه گذاران غیرمنطقی تحمل می کنند، خنثی شود سرمایه گذاران دیگر هستند که باید آن را تحمل کنند.
گوتمن و ماسا شواهدی را جمع آوری کردند که نشان داد دو دسته سرمایه گذار وجود دارند: ۱) معامله گران بازخورد و ۲) سرمایه گذاران منطقی . معامله گران با زخورد کسانی هستند که به دنبال روندهای قیمت می روند و سرمایه گذاران منطقی کسانی هستندکه در مسیر دیگر حرکت می کنند . گوتمن و ماسا سرمایه گذاران را بر اساس چگونگی واکنش آنها نسبت به تغییرات روزانه، به دو گروه تقسیم نمودند . سرمایه گذاران دو نوع واکنش داشتند، کسانی که برحسب عادت پس از دیدن این که قیمت ها در حال صعود هستند، خرید می کردند و سرمایه گذاران منطقی کسانی بودند وقتی که قیمت ها افزایش پیدا می کرد، می فروختند. سرمایه گذاران به ندرت بین این دو طبقه قرار می گرفتند.
سرمایه گذاران منطقی همیشه می توانند سهام بخرند به شرطی که سایر سرمایه گذاران تمایل به نگه داری سهام برای مدت طولانی نداشته باشند . هم چنین آنها ممکن است قادر نباشند در کوتاه مدت سهام خود را بفروشند برخی سهام ممکن است در موقعیتی هواخواه داشته باشد و فقط در بین هواخواهان معامله شود، در واقع هواخواهان هستند که قیمت سهام را تعیین می کنند . در این حالت سرمایه گذاران منطقی می دانند که قیمت سهام به صورت بالا و خنده داری قیمت گذاری شده است و البته قادر نیستند از دانش خویش بهره گیرند (خواجوی و قاسمی، ۱۳۸۴).
از نگاه دیگر سرمایه گذاران را می توان از نظر پذیرش ریسک و شکل منحنی مطلوبیت به سه دسته تقسیم نمود:
الف. افراد ریسک گریز[۱۵۶]
این افراد استراتژی محافظه کارانه دارند.مطلوبیت نهایی افراد ریسک گریز با افزایش ثروتشان کاهش می یابد، بنابراین هر فردی که منحنی مطلوبیت ثروت او مقعر باشد ریسک گریز است.یک شخص ریسک گریز ترجیح می دهد که یک بازده مطمئن به دست آورد و در حالی که شانس و اقبال مطرح باشد شرکت نخواهد کرد. تابع مطلوبیت این افراد به شکل زیر می باشد:
ب. افراد ریسک پذیر[۱۵۷]
این افراد استراتژی جسورانه دارند.طبق تعریف فرد ریسک پذیر کسی است که تابع مطلوبیت ثروت او به صورت محدب باشد،بنابراین برای این شخص مطلوبیت نهایی با افزایش ثروت افزایش می یابد و شخص همیشه در این حالت خواهان پذیرش ریسک است و دوست دارد شانس خود را آزمون کند.تابع مطلوبیت ثروت او به شکل زیر است:
ج. افراد خنثی نسبت به ریسک
سومین گروه افرادی هستند که به اصطلاح آنها را ریسک خنثی می نامند.این افراد ارزش پولی را مقدار ارزش اسمی آن می دانند.تابع مطلوبیت چنین افرادی به صورت یک خط مستقیم است. رفتار ریسک خنثی اغلب در افرادی دیده می شود که بیش از حد ثروتمند هستند.
به طور خلاصه می توان عنوان کرد که بررسی ریسک پذیری و ریسک گریزی افراد از آن جهت اهمیت دارد که افراد همیشه و در تمام رفتارهایشان آن طور که مدلهای اقتصادی فرض می کنند ریسک گریز نیستند بلکه زمانی هم هست که ریسک پذیر شده و از خطرات استقبال می کنند (شهر آبادی ویوسفی، ۱۳۸۶).
۲-۳-۷- شفاف سازی اطلاعات مالی و رفتار سرمایه گذاران
دستیابی به رشد بلندمدت اقتصادی، نیازمند تخصیص و تجهیز بهینه منابع در سطح ملی است و این مهم بدون کمک بازارهای مالی به ویژه بازار سرمایه گسترده و کارآمد به سهولت امکان پذیر نیست. کارکرد مناسب بازار سرمایه می تواند کارایی، سرمایه گذاری و رشد را افزایش داده و هم چنین قادراست ازطریق کاهش نگهداری داراییهای نقدی و افزایش نرخ رشد سرمایه های فیزیکی حداقل در بلندمدت، رشد اقتصادی را افزایش دهد به این دلیل هر چه شفافیت اطلاعات که یکی از عوامل مهم در کارایی بازار است،بیشتر باشد به همان اندازه این نقش بهتر ایفا خواهد شد . موضوع افشای اطلاعات به نحو مناسب، جامع و کامل در گزارش های سالانه شرکت ها در تصمیم گیری تعداد زیادی از افراد جامعه، به خصوص سرمایه گذاران در بازار سرمایه متاثر است با توجه به کارکرد بازارهای مالی و اقتصاد ملی از قبیل تجهیز منابع پس اندازی و هدایت آن به سوی فعالیتهای مولد اقتصادی، تعیین قیمت وجوه و سرمایه، انتشار و تحلیل اطلاعات و توزیع ریسک اقتصادی، لزوم توجه به عواملی که می توانند بر احتمال مشارکت افراد در بازار سرمایه تاثیر بگذارند ضروری به نظر می رسد.
رفتار سرمایه گذاران در بورس، نحوه تصمیم گیری، تخصیص منابع پولی، قیمت گذاری و ارزیابی، بازده شرکت ها را تحت تأثیر خود قرار می دهد. شرایط مبهم و اشتباهات شناختی که در روا ن شناسی انسان ریشه دارد، باعث می شود سرمایه گذاران اشتباهاتی در شکلدهی انتظارات خود داشته باشند و در نتیجه رفتارهای ویژه در هنگام سرمایه گذاری در بازارهای مالی از خود بروز دهند . رفتار سرمایه گذاران متأثر از عوامل بسیاری است که یکی از علل اصلی این ابهامات رفتاری، موضوع عدم اطمینان و عدم شفافیت اطلاعاتی است. این مسئله مهم باعث می شود زما نی که اطلاعاتی تازه منتشر می شود شرکت کنندگان در بازار به آنها واکنش نشان داده و موجب تغییرات و نوسانات قیمت اوراق بهادار و حجم مبادلات می شود. در صورتی که اطلاعات محرمانه و ناهمگون منتشر گردد واکنش های متفاوتی را در بازارهای مالی مشاهده خواهیم کرد که این امر تحلیل های نادرست و گمراه کننده را به همراه خواهد داشت(سینایی و داودی، ۱۳۸۸).
در دهه گذشته، بازارهای مالی ملی و بین المللی دچار بحرانهای مالی فراوانی شده اند .یک دلیل برای وجود این بحران ها عدم وجود اطلاعات مالی شفاف و کافی است در محیط پرتلاطم امروزی، بسیاری از سرمایه گذاران بر اهمیت شفاف سازی اطلاعات در استراتژیهای خود توجه دارند. فقدان اطلاعات و یا عدم اطمینان درباره آنها، امروزه تبدیل به یک مشکل اساسی در بازارهای مالی شده است.
۲-۴- پیشنه تحقیق
۲-۴-۱-تحقیقات خارجی
برای اولین بار سِلدِن(۱۹۱۲)، عوامل روانشناختی در بازار سهام را مطرح نمود. او در کتاب خود تحت عنوان، «روانشناسی بازار سهام »عنوان نمود که حرکتهای قیمتی اوراق بهادار، وابستگی قابل ملاحظهای به طرز فکر ذهنی جامعه سرمایه گذاران و معامله گران دارد (سِوِل، ۲۰۱۰،ص ۱۶۹).
شفرین و همکاران(۱۹۸۵)، نشان دادند که رفتار معاملاتی سرمایهگذار با تمرکز روی نقاط مرجعی که معادل قیمت سهام در زمان خرید (قیمت تمام شده خرید) است، سازگار است.
بارنیول(۱۹۸۷ )، در مطالعات خود دریافت که رفتار سرمایه گذار در بازار را می توان بر اساس خصوصیات سبک زندگی ،میزان ریسک گریزی و شغل فرد پیش بینی نمود.
فریس و همکاران(۱۹۸۸)، به بررسی تاثیر قیمت تمام شده خرید سهام بر رفتار معاملاتی سرمایهگذاران پرداختند. فرضیه آنها این بود که سهامِ در ناحیه سود نسبت به سهامِ در ناحیه زیان، حجم معاملات بیشتری دارد. آنها هشت محدوده قیمتی را حول قیمت تمام شده خرید سهام در نظر گرفتند.چهار محدوده شامل قیمت تمام شده و بالاتر از آن و چهار محدوده قیمتی دیگر، زیر قیمت تمام شده خرید سهام قرار میگیرد. آنها به بررسی حجم معاملات در این هشت محدوده قیمتی پرداختند و نتیجه گرفتند که رابطه حجم معاملات با چهار محدوده شامل قیمت تمام شده و بالاتر از آن مثبت و با چهار محدوده زیر قیمت تمام شده خرید، بطور معنیداری منفی است. این تحقیق نشان داد، سهام در ناحیه سود نسبت به سهامی که در ناحیه زیان قرار میگیرد، حجم معاملات بیشتری دارد. به عبارت دیگر زمانی که قیمت سهام از قیمت تمام شده عبور میکند حجم معاملات افزایش می یابد. بنابراین میتوان قیمت تمام شده خرید سهام را به عنوان نقطه مرجع در نظر گرفت.
هاناکاریا و جان ویلیامز(۱۹۸۵)، دراین تحقیق نتیجه گرفتند، مدلهای کلاسیک نظریه ی نشانهای را بسط دادند. این مدلها نشاندهندهی این هستند که در جهانی از اطلاعات نامتقارن سازمانهای آگاهتر از رویهی سود سهام به عنوان یک نشانهی ارزشمند استفاده میکنند تا مشتریان آینده شرکتهای خود را به سازمانهای کم اطلاع منتقل کنند. بنابراین افزایش سود سهام نشاندهندهی بهبود و پیشرفت عملکرد شرکت میباشد.در حالیکه کاهش سود سهام نشانگر وخامت اوضاع سوددهی شرکت است. بنابراین افزایش یا کاهش سود سهام پیشرفت یا پسرفت سوددهی، درآمد و رشد شرکت را به دنبال خواهد داشت.علاوه براین باید رابطه مثبت بین تغییرات سودسهام و واکنش قیمت سهام بعدی وجود داشته باشد.
ناجی و ابن بنگر(۱۹۹۴)، در یک مطالعه پیمایشی تاثیر ٣۴ متغیر را که در هفت گروه از عوامل دسته بندی نمودند را بر تصمیمات خرید یک سهم مورد بررسی قراردادند .یافته های تحقیق آنها نشان می دهد که معیارهای کلاسیک حداکثرکردن ثروت مهمترین عوامل تاثیر گذار در تصمیمات سرمایه گذاران محسوب می شوند .اگرچه سرمایه گذاران درانتخاب یک سهم معیارهای مختلفی را بکار می گیرند . یافته های تحقیق او بیانگر این است که گزارشات مالی سالیانه شرکتها تاثیر چندانی بر تصمیمات سرمایه گذاران نداشته و بی ارزش می باشند .همچنین نتایج این تحقیقات نشان می دهدکه اطلاعات مربوط به ایمنی محصول،کیفیت محصول، فعالیت های محیطی شرکت ازجمله عواملی است که اطلاعات مربوط به آنها مورد تقاضای قوی سرمایه گذاران است .بعلاوه اکثر سهامداران مایلند که وضیعت روابط کارگری ،جایگاه اخلاقی شرکت ودرگیری های اجتماعی شرکت به سهامداران گزارش شود.
ولچ و دونو (۱۹۹۶)، به تحقیق در مورد شکل گیری رفتار توده وار در بازارهای مالی از طریق تمرکز بر مسائل روانشناسی سرمایه گذاران، در خصوص آن دسته از رفتارهای سرمایه گذاران که می تواند منجر به گرایش مطابق با اجماع بازار شود پرداخته اند. اوری و زمسکی (۱۹۹۸)؛ کالو و مندوزا (۱۹۹۸)؛ چاری و کهنو(۱۹۹۹) دیدگاه دیگری را بیان نموده اند بدین ترتیب که سرمایه گذاران اصولاً عقیده دارند سایر سرمایه گذاران اطلاعاتی در رابطه با سهام خاص و بازده آنها دارند و اقدامات آنها منجر به افشای چنین اطلاعاتی می شود.
شارفشتین و اشتین (۱۹۹۰)؛ راجان (۱۹۹۴)؛ ماوگ و نیک (۱۹۹۶) بر مسأله مدیر – مالک تمرکز دارند و آن را مربوط به زمانی میدانند که مدیران مالی هنگام اتخاذ تصمیمات سرمایه گذاری به پیروی از سایر افراد می پردازند و علت آن را انگیزه های ناشی از برنامه های پاداش و جبران خدمات، شرایط استخدامی یا به نحوه حفظ شهرت و اعتبار می دانند.
اپشتین (۲۰۰۱)، تاثیر اطلاعات اجتماعی بر رفتار سرمایه گذار حقیقی را مورد بررسی قرار داد. .یافته های تحقیق او بیانگراین است که گزارشهای مالی سالیانه شرکتها تاثیر چندانی برتصمیم های سرمایه گذاران نداشته و بی ارزش اند مریکاس و همکارانش از راه مطالعه پیمایشی سعی کردند که عوامل تاثیر گذار بر رفتار سرمایه گذاران حقیقی را در بازار سرمایه یونان شناسایی کنند.نتایج تحقیق آنها نشان می دهد که معیار تصمیم گیری افراد در خرید یک سهم، ترکیبی از معیارهای اقتصادی و معیارهای روان شناختی است. آنها دریافتند که تصمیم گیری سرمایه گذاران همواره یک رویکرد منسجم و عقلایی نخواهد بود. یکی از جدیدترین پژوهشهای صورت گرفته دررابطه با شناسایی عوامل تاثیر گذار بر رفتار سرمایه گذاران ، پژوهشی است که توسط حسن التمیمی در بازار سرمایه امارات صورت گرفت. وی متغیرهای تاثیر گذار بر رفتار سرمایه گذاران را در پنج گروه از عوامل طبقه بندی کرد. این عوامل عبارتند از : اطلاعات مالی و حسابداری، اطلاعات خنثی، توصیه های جانبدارانه ، انطباق تصویر خود با شرکت و نیازهای شخصی سرمایه گذار. یافته های این پژوهش حاکی از این است که متغیرها مرتبط با نظریه حداکثر کردن مطلوبیت از قبیل: رشد سودآوری، سود نقدی پرداخت شده به سهامداران و سود هر سهم پیش بینی شده از مهمترین متغیرهای تاثیرگذار در قصد خرید یک سهم در بازار خواهد بود.
هیشلفر و تئوچ (۲۰۰۱)؛ کریستی و هوانگ (۱۹۹۵) بر روی سهام امریکا، چانگ وهمکاران (۲۰۰۰) در سطح بین المللی، گلیسون و همکاران او (۲۰۰۳)، بر روی قراردادهای آتی کالا در بورسهای اروپایی، گلیسون و همکاران او (۲۰۰۴ )، روی صندوقهای قابل معامله در بورسها، مطالعات جامعی را دراین خصوص انجام داده اند.
برون و هیگینز (۲۰۰۱)، در تحقیق خود به مقایسه سودهای غیرمنتظره مثبت و منفی در میان ۱۳ کشور پرداختند. آنان بیان کردند که میزان سودهای غیرمنتظره مثبت و منفی کوچک در کشور آمریکا مشابه با سایر کشورهاست. در مقابل درصد سودهای غیرمنتظره منفی بزرگ در کشور آمریکا نسبت به ۱۲ کشور دیگر کمتر میباشد که دلیل آن را میتوان به محیط اطلاعاتی شفافتر در کشور آمریکا بیان کرد. همچنین از دیگر دلایلی آن میتوان به قوانین افشای سختگیرانه تر و مجازاتهای سنگین در صورت تخلف شرکتها و هزینههای کمتر تحصیل اطلاعات به نسبت سایر کشورها دانست. البته از دیگر دلایلی احتمالی آن میتوان به مهارت بالای مدیران شرکتهای آمریکایی در مدیریت نمودن سود شرکتها نیز اشاره کرد.
ریچاردسون[۱۵۸] (۲۰۰۲)، او مزایای اطلاعات حسابداری را در پیشبینی رفتارهای مدیریت سود در شرکتهای ارائه دهنده مجدد صورت سود و زیان را مورد بررسی قرار میدهد. نتایج نشان میدهد که اقلام تعهدی شاخصهای کلیدی دستکاری سود میباشند که به گزارش مجدد سود منتهی میشود. همچنین شرکتهای ارائه دهنده مجدد صورتهای سود و زیان، سبک بهتری را برای بررسی مدیریت سود نشان میدهند و نیز اطلاعات دستکاری شده برای بالا نشان دادن مقدار سود در پیشبینی رفتار مدیریت سود در شرکتهای ارائه دهنده مجدد صورتهای مالی بسیار مفید است. نتایج تحقیق آنها گویای این مطلب است شرکتهایی که با دستکاری در صورتهای مالی سود بالایی را گزارش میکنند، بعد از ارائه مجدد صورتهای مالی با کاهش زیادی در قیمت سهام روبرو میشوند.
بارتو(۲۰۰۲)، مسئله اصلی تحقیق مذکور عبارتست از: آیا مدیران از طریق زمانبندی فروش داراییهای بلند مدت و سرمایهگذاریها، سود گزارش شده را دستکاری میکنند؟ به نظر او، با توجه به این که مدیران میتوانند دوره فروش دارایی را انتخاب کنند و از آنجاییکه اصل بهای تمام شده مبنای ارزشیابی داراییها است و تفاوت بین ارزش بازار دارایی و بهای تمام شده آن در زمان فروش به عنوان سود شناسایی میشود، این امکان برای مدیران وجود دارد که با بهره گرفتن از زمانبندی فروش داراییها، بتوانند سود را دستکاری نمایند.فرضیههای وی عبارتند از: «بین سود حاصل از فروش دارایی و تغییرات سودآوری (به استثنای سود حاصل از فروش دارایی) رابطه منفی وجود دارد» و «بین سود حاصل از فروش دارایی و نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام رابطه مثبت وجود دارد».
اینو[۱۵۹](۲۰۰۳)، سوال اصلی تحقیق وی این است که آیا مدیران از سود حاصل از فروش داراییهای ثابت و اوراق بهادار قابل دادوستد برای مدیریت سود استفاده میکنند؟ فرضیه های تحقیق او عبارتند از: «معمولا سود (زیان) حاصل از فروش داراییها برای شرکتهایی نشان داده میشود که عملکرد سال جاری آنها منفی (مثبت) است.» «معمولا سود (زیان) حاصل از فروش داراییها برای شرکتهایی نشان داده میشود که عملکرد مورد انتظار آتی آنها مثبت (منفی) است» و «معمولا سود (زیان) حاصل از فروش داراییها برای شرکتهایی نشان داده میشود که عملکرد سال جاری آنها منفی (مثبت) و عملکرد مورد انتظار آتی آنها مثبت (منفی) است». نتایج نشان می دهد که بین سود حاصل از فروش داراییها و عملکرد سال جاری رابطه منفی وجود دارد. زمانی که سود عملیاتی سال جاری پایین تر (بالاتر) از پیشبینیهای مدیریت باشد، شرکتها سود فروش داراییهای ثابت و اوراق بهادار قابل دادوستد را افزایش (کاهش) میدهند. همچنین بین سود حاصل از فروش داراییها و عملکرد مورد انتظار آتی رابطه مثبت وجود دارد. زمانیکه انتظار میرود عملکرد آتی پایین (بالا) باشد، شرکتها علاقه مند به ذخیره (شناسایی) سود تحقق نیافته نگهداری داراییها به بهای تمام شده تاریخی در دوره جاری هستند و نیز زمانی که عملکرد سال جاری منفی (مثبت) و عملکرد مورد انتظار آتی مثبت (منفی) باشد، استفاده از فروش داراییها برای مدیریت سود بسیار مشهود است.
جین[۱۶۰](۲۰۰۳)، به بررسی مدیریت سود از طریق وقوع رویدادهای مالی بین شرکت گزارشگر و افراد،گروه ها،و شرکت های وابسته و تابعه پرداخت. او ابتدا به توصیف رسوایی های مالی و حسابداری شرکت های آمریکایی در بحران۱۹۹۷و۱۹۹۸، از طریق انجام رویدادهای مالی ساختگی شرکت گزارشگر با مدیران ارشد، سهامداران و اقوام آنان، شرکت های تابعه و دیگر واحدهای تجاری تحت کنترل، ودر نهایت دستکاری سود و انتقال منافع حاصله به افراد یا مراکز مورد نظر خارج از شرکت گزارشگر پرداخته است. سپس مورد فوق را در یک نمونه ی آماری شامل ۱۳۱ شرکت چینی که در صنایع زیربنایی و بنیادی فعالیت داشتند، مورد آزمون قرار داده است.
چمبرز (۲۰۰۵)، نشان داد که سرمایه گذاران تلاش می کنند تا پایداری اقلام تعهدی وجریان های نقدی را پیش بینی کرده ولی قادر به انعکاس آنها در قیمت ها نیستند. براین اساس در بعضی از شرکت ها پایداری اقلام تعهدی بیش از واقع و برای بعضی دیگر کمتر از واقع بر آورد می شود. وی این مورد را از طریق طبقه بندی شرکت ها برحسب اقلام تعهدی ونحوه قیمت گذاری شرکت ها در هر طبقه نشان داد.
عبدالغنی(۲۰۰۵)، با اشاره به روش های متفاوت اندازه گیری کیفیت سود، و با بهره گرفتن از سه روش نشان داد که روش های متفاوت اندازه گیری کیفیت سود منجر به ارزیابی های متفاوت می شود ویک صنعت یا یک شرکت را نمی توان براساس یک روش دارای کیفیت سود بالا و پایین در نظر گرفت. به همین دلیل وی پیشنهاد کرد که افراد ذی نفع پیش از انجام هر گونه تصمیمات سرمایه گذاری باید بیش از یک روش را برای ارزیابی کیفیت سود برگزینند.
فرانسیس وهمکاران(۲۰۰۵)، با بررسی نحوه قیمت گذاری کیفیت اقلام تعهدی به عنوان ریسک اطلاعات مربوط به سود نشان دادند که هر چه کیفیت اقلام تعهدی )که انحراف معیار خطای رگرسیونی مربوط به اقلام تعهدی جاری وجریان های نقدی تعریف می شود) پایین تر باشد، هزینه بدهی وسرمایه آن شرکت ها بالاتر می رود. این موضوع به نوعی نشان دهنده تاثیرکیفیت اقلام تعهدی در تصمیم گیری افراد است.
اسکات وهمکاران (۲۰۰۵)، نشان دادند که اقلام تعهدی با قابلیت اتکای کمتر منجر به پایداری کمتر سود می شود. آنها این کار را با طبقه بندی بر اساس تراز نامه انجام داده و به نتایج مشابهی دست یافتند. نتایج مطالعات آنها حاکی از این بود که به علت عدم پیش بینی کامل سرمایه گذاران، نوعی قیمت گذاری غیر واقعی در مورد سهام و اوراق بهادر شرکت ها اتفاق می افتد.
دیچووراس (۲۰۰۵)، با مقایسه نحوه پایداری سود برحسب رویکرد ترازنامه ای ورویکرد صورت سودوزیانی نشان داد که پایداری سود تحت تاثیر مقدار وعلامت اقلام تعهدی قرار می گیرد. اقلام تعهدی پایداری سود را نسبت به جریان های نقدی با اقلام تعهدی بالا بهبود می بخشد، اما در شرکت های با اقلام تعهدی پایین، میزان پایداری کاهش می یابد.
چان و همکاران (۲۰۰۶)،رابطه ارقام تعهدی (تفاوت بین سود و جریان نقدی) را با بازده آتی سهام بررسی کردند. یک تفسیر از نتایج این است که شرکت ها با کیفیت سود پایین در دوره ی پس از گزارشگری سود، دچار افت بازدهی می شوند. تفسیر دیگر این است که سرمایه گذاران به مسئله کیفیت سود پایین شرکتها پی می برند و قیمت سهام را متناسب با آن تعدیل می کنند.