همانطور که قبلاً اشاره نمودیم در معناشناسی تاریخی باید به بررسی سیر تطور معنایی آن واژه در سه دوره زمانی قبل، همزمان و بعد از متن مورد نظر بپردازیم. ما در اینجا به دلیل گستردگی بحث، دوره زمانی سوم ( دوران بعد از نهج البلاغه) را منحصر به روایاتهای معصومین نمودهایم.
ألم در روایات
روایات رسیده از امامان معصوم، خود منبع موثق تاریخی است تا بتوان از رهگذر آن به تطور معنایی این واژه در طول زمان و حوزه معنایی آن پی برد.
در حدیثی از امام صادق(×)آمده است :
۱ـ « الْمُؤْمِنُ أَخُو الْمُؤْمِنِ کَالْجَسَدِ الْوَاحِدِ إِنِ اشْتَکَى شَیْئاً مِنْهُ- وَجَدَ أَلَمَ ذَلِکَ فِی سَائِرِ جَسَدِهِ وَ أَرْوَاحُهُمَا مِنْ رُوحٍ وَاحِدَهٍ وَ إِنَّ رُوحَ الْمُؤْمِنِ لَأَشَدُّ اتِّصَالًا بِرُوحِ اللَّهِ مِنِ اتِّصَالِ شُعَاعِ الشَّمْسِ بِهَا» [۲۵۱]
امـام صـادق (× ) فـرمـود: مـؤ مـن بـرادر مؤمن است ، مانند یک پیکری که هرگاه عضوى از آن دردمند شود، اعضاء دیگر هم احساس درد کنند و روحهاى آنها نیز از یک روح است ، و همانا روح مؤ من پیوستگیاش به روح خدا از پیوستگى پرتو خورشید به خورشید بیشتر است.
در اینجا ألم با جسد همنشین شده است و اشاره دارد به درد جسمی که انسانهای مومن در پیوستگی روحی که با هم دارند دردو ناراحتی دیگری، دامان آنان را خواهد گرفت.
” بنی آدم اعضاء یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند”
و یا در حدیثی به همین از رسول خدا (|)مضمون آمده است:
« ألا وإن المؤمنین إذا تحابا فی الله عزوجل وتصافیا فی الله کانا کالجسد الواحد إذا اشتکى أحدهما من جسده موضعا وجد الآخر ألم ذلک الموضع»[۲۵۲]
بدانید که اگر مؤمنان به خاطر خداوند عزّ و جلّ به هم مهر ورزند و براى خدا صادقانه دوستى کنند چونان یک پیکرند، که هرگاه جایى از پیکر یکى به درد آید،دیگرى در همان جا احساس درد مى کند.
در این روایت، ألم با جسد هم نشین شده است به تعبیری دیگر یکی از متعلقات ألم، جسد و تن است و اشاره است به درد جسمی.
امام سجاد در دعای هفتم صحیفه میفرمایند:
۲ـ«أَنْتَ الْمَدْعُوُّ لِلْمُهِمَّاتِ، وَ أَنْتَ الْمَفْزَعُ فِی الْمُلِمَّاتِ، لَا یَنْدَفِعُ مِنْهَا إِلَّا مَا دَفَعْتَ، وَ لَا یَنْکَشِفُ مِنْهَا إِلَّا مَا کَشَفْتَ وَ قَدْ نَزَلَ بِی یَا رَبِّ مَا قَدْ تَکَأَّدَنِی ثِقْلُهُ، وَ أَلَمَ بِی مَا قَدْ بَهَظَنِی حَمْلُهُ».[۲۵۳]
توئى که براى (آسان کردن) دشواریها خوانده میشوی، و تو در سختیها پناهگاهى، از آنها دور نمیشود جز آن سختى که تو دور نمائى، و از آنها بر طرف نمیگردد جز آن را که تو برطرف کنى و اى پروردگار بر من فرود آمده چیزى (بلاء و گرفتارى) که سنگینى آن مرا دشوار است، و به من رسیده چیزى که زیر بار رفتن آن مرا وامانده کرده”[۲۵۴]
امام صادق (×)درباره فایده کوتاه کردن مو و ناخن میفرمایند که آن سبب خارج کردن بیماری و درد از انسان است.
۳ ـ« تَأَمَّلْ وَ اعْتَبِرْ بِحُسْنِ التَّدْبِیرِ فِی خَلْقِ الشَّعْرِ وَ الْأَظْفَارِ فَإِنَّهُمَا لَمَّا کَانَا مِمَّا یَطُولُ وَ یَکْثُرُ حَتَّى یُحْتَاجَ إِلَى تَخْفِیفِهِ أَوَّلًا فَأَوَّلًا جُعِلَا عَدِیمَا الْحِسِّ لِئَلَّا یُؤْلِمَ الْإِنْسَانَ الْأَخْذُ مِنْهُمَا وَ لَوْ کَانَ قَصُّ الشَّعْرِ وَ تَقْلِیمُ الْأَظْفَارِ مِمَّا یُوجَدُ لَهُ أَلَمٌ وَقَعَ مِنْ ذَلِکَ بَیْنَ مَکْرُوهَیْنِ إِمَّا أَنْ یَدَعَ کُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا حَتَّى یَطُولَ فَیَثْقُلَ عَلَیْهِ وَ إِمَّا أَنْ یُخَفِّفَهُ بِوَجَعٍ وَ أَلَمٍ یَتَأَلَّمُ مِنْهُ قَالَ الْمُفَضَّلُ فَقُلْتُ فَلِمَ لَمْ یَجْعَلْ ذَلِکَ خِلْقَهً لَا تَزِیدُ فَیَحْتَاجُ الْإِنْسَانُ إِلَى النُّقْصَانِ مِنْهُ فَقَالَ ع إِنَّ لِلَّهِ تَبَارَکَ اسْمُهُ فِی ذَلِکَ عَلَى الْعَبْدِ نِعَماً لَا یَعْرِفُهَا فَیَحْمَدَهُ عَلَیْهَا اعْلَمْ أَنَّ آلَامَ الْبَدَنِ وَ أَدْوَاءَهُ[۲۵۵] تَخْرُجُ بِخُرُوجِ الشَّعْرِ فِی مَسَامِّهِ[۲۵۶] وَ بِخُرُوجِ الْأَظْفَارِ مِنْ أَنَامِلِهَا ».[۲۵۷]
بررسى کن و عبرت گیر از حسن تدبیر در آفرینش مو و ناخن که چون هر دو دراز شوند و فزون گردند و نیاز دارند که بتدریج سبک شوند بیجانند تا آدمى از گرفتن آنها درد نکشد، و اگر چیدن مو و گرفتن ناخن درد داشتند آدمى میان دو ناخواه بود یا بگذارد هر چه دراز شوند و بر او گران بود یا آنها را سبک کند و درد کشد.
مفضّل گفت: چرا خدا آنها را آفریدهاى نساخت که فزون نشوند که آدمى نیاز به کمکردن آنها نداشته باشد امام (×) فرمود: خدا تبارک و تعالى در این باره نعمتهاى ناشناخته بر آدمى دارد که آنها را سپاس نگذارد، بدان که آزارها و دردهاى تن با برآمدن مو و درآمدن ناخن از انگشتانش بیرون آیند از تنش.
در این روایت ألم با وجع رابطه جانشینی ایجاد کرده و آلام با بدن همنشین شده است که اشاره است به درد جسمی .
امام رضا(×) در زمینه حجامت و کاهش درد آن میفرمایند:
۴ـ «وَ الَّذِی یُخَفِّفُ مِنْ أَلَمِ الْحِجَامَهِ تَخْفِیفُ الْمَصِّ عِنْدَ أَوَّلِ مَا یَضَعُ الْمَحَاجِمَ ثُمَّ یُدَرِّجُ الْمَصَّ قَلِیلًا قَلِیلًا وَ الثَّوَانِی أَزْیَدُ فِی الْمَصِّ مِنَ الْأَوَائِلِ» [۲۵۸]
چیزى که در تخفیف درد حجامت خیلى مؤثر است اینست که در اول مرتبه که شاخ حجامت را میگذارند کم و سبک بمکند و بتدریج بر آن بیافزایند و در مراتب بعد بیشتر از قبل مکیده شود.
در اینجا نیز ألم به دلیل هم نشینی با “حجامه ” به معنای درد جسمی است.
۵ـ وَ رَوَى الشَّیْخُ الصَّدُوقُ رَحِمَهُ اللَّهُ فِی اعْتِقَادَاتِهِ مُرْسَلًا أَنَّهُ لَا یُصِیبُ أَحَداً مِنْ أَهْلِ التَّوْحِیدِ أَلَمٌ فِی النَّارِ إِذَا دَخَلُوهَا وَ إِنَّمَا یُصِیبُهُمْ آلَامٌ عِنْدَ الْخُرُوجِ مِنْهَا فَیَکُونُ تِلْکَ الْآلَامُ جَزَاءً بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیهِمْ وَ مَا اللَّهُ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ. [۲۵۹]
و شیخ صدوق در کتاب اعتقادات خود بىسند روایت کرده که به هیچ یکتاپرستى دردى از دوزخ که در آن در آید نرسد و همان هنگام بیرون شدن درد کشند بسزاى آنچه کردند و خدا هیچ ستمگر نیست به بندهها.
در این روایت الم با نار همنشین شده است که اشاره به عذاب روحی روز قیامت دارد و اینکه درد اهل توحید و یکتاپرستی، تنها به هنگام احتضار باشد که آن هم نتیجه کردار و اعمال آنان است.
در روایتی از امام صادق (×) آمده است:
۶ـ « إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَهِ تُؤَدَّى الْعَبْدُ إِلَى اللَّهِ جَلَّ وَ عِزَّ فَیُحَاسِبُهُ حِسَاباً یَسِیراً وَ یَقُولُ یَا مُؤْمِنُ مَا مَنَعَکَ أَنْ تَعُودَنِی حِینَ مَرِضْتُ فَیَقُولُ الْمُؤْمِنُ أَنْتَ رَبِّی وَ أَنَا عَبْدُکَ أَنْتَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ الَّذِی لَا یُصِیبُکَ أَلَمٌ وَ لَا نَصَبٌ فَیَقُولُ عَزَّ وَ جَلَّ مَنْ عَادَ مُؤْمِناً فِیَّ فَقَدْ عَادَنِی ثُمَّ یَقُولُ لَهُ أَ تَعْرِفُ فُلَانَ بْنَ فُلَانٍ فَیَقُولُ نَعَمْ یَا رَبِّ فَیَقُولُ لَهُ مَا مَنَعَکَ أَنْ تَعُودَهُ حِینَ مَرِضَ أَمَا إِنَّکَ لَوْ عُدْتَهُ لَعُدْتَنِی ثُمَّ لَوَجَدْتَنِی بِهِ وَ عِنْدَهُ ثُمَّ لَوْ سَأَلْتَنِی حَاجَهً لَقَضَیْتُهَا لَکَ وَ لَمْ أَرُدَّکَ عَنْهَا» ؛[۲۶۰]
آن حضرت روایت است که در قیامت منادیاى ندا کند که بنده را نزد حق آرند و خداوند از او حسابى آسان کشد و به او گوید: اى مؤمن چرا در بیماریم عیادتم نکردى؟ مؤمن گوید خدا یا تو پروردگار منى و من بنده توام تو زنده پایدارى هستى که رنج و بیمارى بتو نرسد، خداى عزّ و جل گوید هر که مؤمن را عیادت کند مرا عیادت کرده، بعد باو گوید: آیا فلان کس را میشناسى؟ میگوید: آرى پروردگار من خداوند گوید: چرا در بیمارى عیادتش نکردى؟ که اگر عیادتش میکردى مرا عیادت کرده بودى، و مرا در نزد او مىیافتى، و اگر حاجتى از من میخواستى براى تو بر مىآوردم و ترا رد نمیکردم.
در اینجا ألم با نصب همنشین شده و اشاره است به منزه بودن خداوند از درد و سختی ورنج. .
در باب علل برتری انسان نسبت به ملائکه آمده است:
۷ـ« لِتَحْصِیلِ أَقْوَاتِ الْأَنْفُسِ وَ الْعِیَالِ مِنَ الطَّیِّبِ الْحَلَالِ عَرَّفَهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنَّ خِیَارَ الْمُؤْمِنِینَ سَیَحْتَمِلُونَ هَذِهِ الْبَلَایَا وَ یَتَخَلَّصُونَ مِنْهَا وَ یُحَارِبُونَ الشَّیَاطِینَ وَ یَهْزِمُونَهُمْ وَ یُجَاهِدُونَ أَنْفُسَهُمْ بِدَفْعِهَا عَنْ شَهَوَاتِهَا وَ یَغْلِبُونَهَا مَعَ مَا رُکِّبَ فِیهِمْ مِنْ شَهْوَهِ الْفُحُولَهِ وَ حُبِّ اللِّبَاسِ وَ الطَّعَامِ وَ الْعِزِّ وَ الرِّئَاسَهِ وَ الْفَخْرِ وَ الْخُیَلَاءِ وَ مُقَاسَاهِ الْعَنَاءِ وَ الْبَلَاءِ مِنْ إِبْلِیسَ لَعَنَهُ اللَّهُ وَ عَفَارِیتِهِ وَ خَوَاطِرِهِمْ وَ إِغْوَائِهِمْ وَ اسْتِهْوَائِهِمْ وَ دَفْعِ مَا یُکَابِدُونَهُ مِنْ أَلَمِ الصَّبْرِ عَلَى سِمَاعِ الطَّعْنِ مِنْ أَعْدَاءِ اللَّهِ وَ سِمَاعِ الْمَلَاهِی وَ الشَّتْمِ لِأَوْلِیَاءِ اللَّهِ وَ مَعَ مَا یُقَاسُونَهُ فِی أَسْفَارِهِمْ لِطَلَبِ أَقْوَاتِهِمْ وَ الْهَرَبِ مِنْ أَعْدَاءِ دِینِهِمْ وَ الطَّلَبِ لِمَا یَأْمُلُونَ مُعَامَلَتَهُ مِنْ مُخَالِفِیهِمْ فِی دِینِهِمْ …»[۲۶۱]
انسان با وجود پیشآمدهاى ناملایم از زحمت تأمین معاش خود و عیال و اهلش گرفته تا تحمّل ترس و خوف از دزدان و امراى ستمگر، و استقامت در برابر امراض و سختیها، و مشقّت اغواء و اضلال شیاطین [و] انس و جن، و سختى زندگانى دنیوى، باز هم با هوا و خواهشهاى نفسانى مبارزه کرده و براى اطاعت و امتثال اوامر و تکالیف الهى استقامت بخرج داده و پیوسته در مقابل تمایلات و شهوات فطرى خود از حبّ نساء و لباس و شهرت و دوستى دنیا و دیگر لذّات آن مجاهده نموده، رو به سوى حقّ و حقیقت مىآورند، و با خلوص نیّت و صفا و صدق باطن، در پى تحصیل علم و معرفت و قرب و منزلت قدم برمىدارند.
و نه شیطان و اعوانش قادرند فرشتگانم را- همانها که از خطا و لغزش محفوظ و معصومشان داشتهام- وسوسه نمایند. اى فرشتگانم! اینست که اگر هر یک از بنى آدم سرگرم عبادت و اطاعت شده و با آن گرفتاریها و علائق، توجّه و خلوص قلب خود را حفظ کند، البتّه قدم بلندترى را برداشته و عملى را انجام داده است که شما از آوردن آن عاجز و ناتوان خواهید بود.
در روایتی از امام سجاد (×) درمورد شفاعت شیعیان آمده است:
۸ ـ « شَفَاعَهُ مُحَمَّدٍ (|)وَ شَفَاعَتُنَا تُحِیطُ بِذُنُوبِکُمْ یَا مَعْشَرَ الشِّیعَهِ فَلَا تَعُودُوا وَ لَا تَتَّکِلُوا عَلَى شَفَاعَتِنَا فَوَ اللَّهِ لَا یَنَالُ أَحَدٌ شَفَاعَتَنَا إِذَا فَعَلَ هَذَا حَتَّى یُصِیبَهُ أَلَمُ الْعَذَابِ وَ یَرَى هَوْلَ جَهَنَّمَ».
اى گروه شیعیان هر چند شفاعت رسول خدا (|) و شفاعت ما گناهان شما را فرا گیرد، ولى به عمل فحشاء باز نگردید و به شفاعت ما نیز اعتماد نکنید، چرا که به خدا سوگند کسى که چنین عملى انجام دهد شفاعت ما بدو نرسد و او را در نیابد مگر پس از آنکه عذاب به او برسد و هول جهنّم را ببیند.[۲۶۲]
در این روایت ألم با عذاب هم نشین شده است و با توجه به قرینه معنوی سیاق جمله ولفظ جهنم، ألم اشاره است به عذاب اخروی.
روایت شده که در حضور أمیر المؤمنین(×) گروهى مذاکره در پیرامون نسبت دادن عدل و ظلم به پروردگار مىکردند، پس آن حضرت از مکان خود برخاسته و به سوى مسجد آمده و بالاى منبر رفت و پس از حمد و ثناى الهى فرمود:
۹ـ « أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَمَّا خَلَقَ خَلْقَهُ أَرَادَ أَنْ یَکُونُوا عَلَى آدَابٍ رَفِیعَهٍ وَ أَخْلَاقٍ شَرِیفَهٍ … ثُمَّ خَلَقَهُمْ فِی دَارِهِ وَ أَرَاهُمْ طَرَفاً مِنَ اللَّذَّاتِ لِیَسْتَدِلُّوا بِهِ عَلَى مَا وَرَاءَهُمْ مِنَ اللَّذَّاتِ الْخَالِصَهِ الَّتِی لَا یَشُوبُهَا أَلَمٌ أَلَا وَ هِیَ الْجَنَّهُ وَ أَرَاهُمْ طَرَفاً مِنَ الْآلَامِ لِیَسْتَدِلُّوا بِهِ عَلَى مَا وَرَاءَهُمْ مِنَ الْآلَامِ الْخَالِصَهِ الَّتِی لَا یَشُوبُهَا لَذَّهٌ أَلَا وَ هِیَ النَّارُ فَمِنْ أَجْلِ ذَلِکَ تَرَوْنَ نَعِیمَ الدُّنْیَا مَخْلُوطاً بِمِحَنِهَا وَ سُرُورَهَا مَمْزُوجاً بِکَدِرِهَا وَ هُمُومِهَا»[۲۶۳]
اى مردم! بدانید که خداوند سبحان چون خلق را بیافرید چنان خواست که از نقص به کمال روند … سپس مخلوق را در این جهان منزل داد و پارهاى از لذّات را به آنان بنمود تا بر لذّات پاک آخرت که بهشت است راه یابند، و پارهاى از رنجها و محنتها را در این جهان به ایشان نشان داد تا بدین وسیله بر آلام و ناراحتیها و گرفتاریهاى آن جهان که عبارت از دوزخ است پى برند و از این عذاب موقّت بر آن عذاب ابدى استدلال کنند، و از این رو است که لذّات این جهان همیشه با سختى و رنج توأم است و خوشى و سرورش با اندوه و غم همعنان.[۲۶۴]
در این روایت ألم با لذت در تقابل است و با واژگان هم ، سرور و محنت همنشین شده است و از دردها و رنجهای این جهان میگوید که در جهان آخرت هم وجود دارد.
عمّار ساباطىّ از امام صادق (×) روایت کرده که آن حضرت فرمود:
۱۰ـ « مَنْ خَرَجَ فِی سَفَرٍ فَلَمْ یُدِرِ الْعِمَامَهَ تَحْتَ حَنَکِهِ فَأَصَابَهُ أَلَمٌ لَا دَوَاءَ لَهُ فَلَا یَلُومَنَّ إِلَّا نَفْسَهُ»؛[۲۶۵]
کسى که از خانه به قصد سفر کردن بیرون رود و عمامه را زیر حنک (گلوى) خود نگرداند و به دنبال آن به دردى بىدرمان گرفتار شود چنین شخصى هرگز نباید کسى را به خاطر این بلیّه سرزنش کند یا مقصّر بداند مگر خودش را (که او خود خویشتن را در معرض بلاء درآورده است).[۲۶۶]
در اینجا به نظر میرسد ألم به قرینه همنشینی با دواء و سفر به معنای دردجسمی است.
و از امام صادق (×) درباره[۲۶۷] حکم مجرمى که هنگام رجم فرار کرده، فرمود:
۱۱ـ « … وَ قَدْ رُوِیَ أَنَّهُ إِنْ کَانَ أَصَابَهُ أَلَمُ الْحِجَارَهِ فَلَا یُرَدُّ وَ إِنْ لَمْ یَکُنْ أَصَابَهُ أَلَمُ الْحِجَارَهِ رُدَّ »؛ [۲۶۸]
و روایت شده است که چنانچه درد یک پاره سنگ را چشیده باشد و بعد فرار کرده او را باز نگردانند، ولى اگر اصلا سنگى به او برخورد نکرده ، فرار کند او را باز مىگردانند.[۲۶۹]
« ألم حجاره » ترکیب اضافی است که"حجاره” نقش تمییز را در رابطه همنشینی این دو واژه به عهده دارد و اشاره است به درد ناشی از اصابت سنگ به بدن که در حوزه ناملایمات جسمی قرار میگیرد.
-
- ۲.نتیجهگیری
بررسی معناشناختی ألم در قرآن به طور عام و به صورت موردی و نمونهای نشان میدهد که قرآن در مواجهه با واژگان عرب به شیوههای گوناگون عمل کرده است. واژه ألم در بعضی موارد، در همان معنای عرفی و متداول به کار برده است، وگاهی در معنایی وسیعتر یا محدودتر به کار گرفته، برخی را نیز در معنایی تازه و متفاوت از معنای رایج در عصر نزول به کار بسته است. برای رسیدن به جایگاه دقیق معنایی واژه ألم علاوه بر لغتشناسی و بررسی دقیق مدلول استعمالی تک تک واژهها، بررسی نظام معنایی حاکم بر قرآن و جایگاه هریک از واژهها در کل نظام معنایی و نیز ارتباط هر واژه با سایر واژگان مرتبط در متن ضروری است. با توجه آیات قرآن میتوان نتیجه گرفت که در نظام اخلاقی قرآن، گناه از عذاب ناگسستنی است و انسانهای بیایمان معمولاَ خودشان را محکوم به رنج میکنند و در واقع در یک نگاه نهایی بیایمانی، بزرگترین رنج (رنج روحی) است ألم در روایات نیز به حوزه جسم مرتبط و به درد ناشی از بیماری اشاره دارد. البته در مواردی اندک نیز به عذاب آخرت مرتبط بود.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
فصل سوم
مفاهیم جانشین