فصل اول: کلیات پژوهش 1
1-1 مقدمه 2
1-2 بیان مساله 3
1-3 اهمیت و ضرورت پژوهش 7
1-4 اهداف پژوهش 10
1-4-1 هدف کلی پژوهش 10
1-4-2 اهداف فرعی پژوهش 10
1-5 فرضیههای پژوهش 10
1-6 تعریف عملیاتی و مفهومی متغیرها 10
فصل دوم: مبانی نظری پژوهش 13
2-1- سرطان سینه 14
2-1-1 – میزان بروز سرطان سینه 15
2-1-2- انواع سرطان سینه 17
2-1-3- عوامل خطرزا 17
2-1-4- علائم سرطان سینه 18
2-1-5 -مراحل بیماری سرطان سینه 19
2-2 – سبکهای مقابلهای 19
2-2-1 – تعریف سبکهای مقابله ای 21
2-2-2 – استرس و مهارتهای مقابله ای 23
2-2-3 – تدابیر و منابع مقابله ای 25
2-2-4 -انواع مقابله 25
2-3 – خودکارآمدی 32
2-3-1 – تعریف خودکارآمدی 32
2-3-2 -ابعاد خودکارآمدی 37
2-3-3 – منابع باورهای خودکارآمدی 38
2-3-3-1 -دستاوردهای عملکرد 38
2-3-3-2 -تجربههای جانشین 39
2-3-3-3 -ترغیب کلامی 39
2-3-3-4 -حالتهای فیزیولوژیک 40
2-3-4 – خودکارآمدی و تنیدگی 41
2-3-5 – ویژگیهای افراد خودکارآمد 42
2-3-6 – نقش خودکارآمدی در بیماریها 43
2-4- تصویر بدنی 46
2-4- 1- تعریف تصویر بدنی 47
2-4- 2-شکل گیری تصویر بدن 49
2-4- 3-جنبههای مختلف تصویر بدنی 50
2-4- 4-تصویر بدنی و بیماری ها 51
2-5- کیفیت زندگی 53
2-5- 1- تعاریف کیفیت زندگی 55
2-5- 2-ویژگیهای کیفیت زندگی 57
2-5-2-1- چند بعدی بودن 58
2-5-2-2- ذهنی بودن 59
2-5-2-3 – پویا بودن 59
2-5-3 – ارتباط کیفیت زندگی با سلامت 59
2-5-4- کیفیت زندگی و بیماری ها 60
2-6 – مرور پیشینه پژوهشهای انجام شده 63
2-6-1 – پیشینه پژوهشهای انجام شده در داخل کشور 63
2-6-2 – پیشینه پژوهشهای انجام شده در خارج کشور 70
فصل سوم: روش پژوهش 74
3-1 – روش تحقیق 75
3-2 – جامعه آماری، روش نمونه گیری، حجم نمونه 75
3-3 – ابزارهای پژوهش 75
3-4- روش گردآوری اطلاعات: 80
3-5 – روش تجزیه و تحلیل اطلاعات 80
فصل چهارم: تحلیل یافته ها 81
4- یافتهها 82
4-1- آمار توصیفی 82
4-2- آمار استنباطی 88
فصل پنجم: بحث و نتیجه گیری 92
5-4 – محدودیتهای پژوهش 97
5-5 – پیشنهادات 98
5-6- پیشنهاد کاربردی 98
5-7- پیشنهادات پژوهشگر 98
منابع و مآخذ 99
پیوستها 99
مقدمه
اهمیت جایگاه زنان در جامعه و نقش آنها در توسعه همه جانبه کشورها بر کسی پوشیده نیست و اطلاع از وضعیت بهداشتی و سلامت آنها و نیز عوامل موثر برآن میتواند مبنای برنامه ریزی و سیاست گذاریهای مناسب جهت اصلاح وضعیت آنها قرار گیرد(هیرن[1]، 2006). درباره شخصیت و ارزش اجتماعی زنان سخنان بسیاری گفته شده است. لازمه نقشهای این ارزشها و وظایف مهم زنانه در جامعه، سلامت کامل جسمی و روحی هر زن است.هر زن در طول زندگی و در طی مراحل رشد خویش بحرانهای مختلفی را پشت سر میگذارد، بحرانهای زندگی مانند حلقههای زنجیری به هم پیوسته است و سلامت روانی و حتی جسمانی او به طور انکارناپذیری در ارتباط با این بحران هاست.بنابراین مراحل مختلف این بحرانها را میتوان به عنوان محور افقی زندگی روانی و سازش اجتماعی زن تلقی نمود(پورآقایی، 1384).
از آنجاکه زنان به عنوان مادر، ستون اصلی خانواده را تشکیل میدهند و با توجه به اینکه سرطان سینه، خانمها را در سنین حداکثر بازدهی درگیر میکند، لذا توجه به این بیماری در پزشکی اهمیت ویژه ای دارد. سرطان سینه، یکی از سرطانهای شایع است. طبق محاسبات انستیو ملی سرطان ایالات متحده آمریکا، از هر هشت زن یک نفر در زندگی خود مبتلا به سرطان سینه میشود(انجمن سرطان آمریکا[2]، 2008). این سرطان در صورتی که به موقع تشخیص داده شود به راحتی قابل درمان است و در صورت متمرکز بودن بافت سرطانی معمولاً از ترکیبی از عمل جراحی (برداشت سینه کامل)، جراحی (حفظ سینه)، شیمی درمانی[3]، و رادیوتراپی[4] استفاده میگردد. ماموگرافی[5] نیز در تشخیص این بیماری نقش محوری دارد(نیکلسون[6]، گی[7]، 2000).
یکی از مشکلات بیماران مبتلا به سرطان سینه بعد درگیری روانی آن با مقابله با این بیماری است.سبکهای مقابله ای[8] که این بیماران به کار میبرند ممکن است بر تمامی جنبههای زندگی از جمله خودکارآمدی[9] آنها تاثیر بگذارد، این بیماران پس از عمل جراحی دچار افسردگی شده و تصورشان نسبت به بدنی که دارند و در واقع تصویر بدنی[10] شان منفی میشودو دچار انزوای اجتماعی میشوند، مشکلات جنسی از شایعترین مشکلات آنهاست و از همه مهمتر این که کیفیت زندگی[11] این افراد کاهش مییابد که این نیازمند بررسی بیشتری است. این مطالعه نیز با هدف بررسی مقایسه سبکهای مقابلهای، خودکارآمدی، تصویر بدنی و کیفیت زندگی زنان مبتلا به سرطان سینه با جمعیت عادی صورت گرفته است.
1-2 بیان مساله
برخی بیماریها نه تنها به لحاظ جسمانی برای فرد پیامدهای ناگواری را به همراه دارد بلکه به لحاظ روانی نیز مشکلات زیادی را برای وی به ارمغان میآورد. سرطان بیماری است که در آن سلولها ی بدن به صورت کنترل نشده تکثیر یافته و میتوانند بافتهای مجاور را در گیر کنند. سلولهای سرطانی همچنین میتوانند از طریق جریان خون یا لنف به سایر نقاط بدن گسترش یابد. این بیماری انواع گوناگون دارد و هر کدام از آنها علائم و مشکلات جسمی و روحی خاصی را برای بیمار ایجاد میکند که میتوان به نوعی از آن به نام سرطان سینه اشاره کرد. سرطان سینه ناشی از رشد خارج از قاعده سلولهای غیر عصبی در سینه است. بیماری سرطان سینه جزء شایعترین سرطانها در زنان و قابل درمانترین نوع سرطان است(شیخ نژاد، 1389). سرطان دومین عامل مرگ و میر در کشورهای توسعهیافته و سومین عامل مرگ در کشورهای کمتر توسعهیافته است. در حال حاضر 25 میلیون نفر در دنیا با سرطان زندگی می کنند و هر سال 11 میلیون نفر به این بیماری مبتلا شده و 7 میلیون مرگ ناشی از سرطان اتفاق میافتد. تحقیقات نشان داده اند سرطان سینه شایعترین سرطان در زنان ایرانی با بروز 25 در صد هزار و حدود هشت هزار بیمار در سال می باشد که آثار اقتصادی، اجتماعی و روانی زیادی بر خانوادهها دارد (زارع، زکیانی، رضایی و نجاری، 1390). تحقیقات همچنین نشان داده اند که بیماران سرطانی با ترس و ناامیدی شدید به تشخیص، پاسخ می دهند که نشان میدهد تجربه سرطان می تواند بسیار آسیب زا باشد (مور، 2010 )[12]. سبکهای مقابلهای مجموعهای از پاسخهای رفتاری و شناختی است که هدف آنها به حداقل رساندن فشارهای موقعیت استرس زاست(لازاروس[13]، فالکمن[14]، 1984) اندلر و پارکر[15] (1990) بر اساس تحقیقی جهت بررسی فرایند عمومی افراد را بر حسب سه نوع اساسی سبک مقابله ای متمایز می سازند، سبک مقابله ای مسأله ساز، سبک مقابله ای هیجان مدار و سبک مقابله ای اجتنابی. سرطان به غیر از جسم بر زندگی و روح هم تاثیر گذار است و زنانی که دچار سرطان سینه میشوند با توجه به سبکهای مقابلهای که دارند به روش های گوناگون به این بیماری پاسخ میدهند که این امر ممکن است بر خودکارامدی، تصویر بدنی و کیفیت زندگی آنها تاثیر گذار باشد(برنت[16]، 2010). محمدی آریا و همکاران (1393) در مطالعه خود با عنوان “تاثیر آموزش گروهی روشهای مقابله با استرس بر میزان امیدواری و کیفیت زندگی زنان مبتلا به سرطان سینه” بیان کردند که آموزش گروهی روشهای مقابله با استرس در میزان امیدواری و کیفیت زندگی تفاوت معنی داری مشاهده گردید. ترخان(1392) در بررسی خود نشان داد، که ابراز وجود پایین، مقابله هیجان مدار بالا و مقابله مسئله مدار پایین به ترتیب در میزان استرس ادراک شده زنان در معرض خطر ابتلا به سرطان سینه نقش اساسی و تعیین کننده دارند در این خصوص وی آموزش مهارتهای مقابلهای را مناسب دانستند.
یکی دیگر از متغیرهایی که ممکن است افراد مبتلا به سرطان سینه کاهش عمدهای را در آن احساس کنند خودکارآمدی است. خودکارآمدی، قابلیت(توانایی) ادراک شده ی فرد در انجام یک عمل دلخواه یا کنار آمدن با یک موقعیت خاص محوری ترین مکانیزم از مکانیزمهای روانی آدمی است. باورهای خودکارآمدی، کنشهای آدمی را به وسیله ی فرآیندهای شناختی، انگیزشی، عاطفی و تصمیم گیری تنظیم مینماید. آنها بر اینکه افراد چگونه فکر میکنند، در رویارویی با مشکلات برانگیخته میشوند و پشتکار نشان میدهند، کیفیت سلامت هیجانی و آسیب پذیریشان در مقابل افسردگی و تنیدگی چگونه است و چطور در یک موقعیت حساس، بهترین تصمیم را اتخاذ میکنند، عمل میکنند(بندورا[17]، لاک[18]، 2003). خودکارآمدی اساس عمل انسان است. انسانهای خود کارآمد، مبتکر ژرف اندیش و خود سامان بخش هستند و برای به وجود آوردن پیامدهای مطلوب، از نیروی تاثیرگذاری بر اعمالشان برخوردارند (بندورا، 2002 به نقل از فیست[19] و فیست، 2002، ترجمه سیدمحمدی، 1391). بنابراین میتوان گفت، خودکارآمدی یک درک رفتاری است که احتمال التزام به یک برنامه کاری و رفتارهای ارتقاء دهنده سلامت را افزایش میدهد(پندر[20]، موردگ[21]، پارسونز[22]، 2002). صحرایی، نوروزی و طهماسبی (1392) در تحقیق خود به بررسی نقش خودکارآمدی با سرطان پرداختند. نتایج نشان داد که تنها 9/10% از زنان به طور منظم اقدام به انجام خودآزمایی مینمایند. سازه خودکارآمدی درک شده پیشگویی کننده قوی بود که به صورت مستقیم با رفتار خودآزمایی سینه در ارتباط بود. متغیر آگاهی به صورت مستقیم و غیرمستقیم بر رفتار خودآزمایی تاثیر میگذاشت و محور کنترل سلامت پیشگویی کننده رفتار خودآزمایی سینه نبود.
از دیگر شاخص های روانی که تحت تاثیر بیماری سرطان سینه قرار دارد تصویر بدنی فرد از خود میباشد. تصویر بدنی شامل عقاید و احساسات آگاهانه و غیر آگاهانه در مورد بدن است به عبارتی دیگر مفهومی متشکل از احساسات فردی در مورد اندازه بدن، جنس، عملکرد و تواناییهای بدن جهت رسیدن به اهداف میباشد(کوشان و واقعی، 1378). بیماری سرطان سینه بیمارانی هستند که یک یا دو سینه خود را از دست دادهاند و پس از درمان، بسیاری از آنها توانایی این را دارند که سالهای متمادی به زندگی خود ادامه دهند. بعد از بهبود بیمارانی هستند که به زندگی عادی قبل از مبتلا شدن به سرطان بر میگردند و بعضی دیگر به خاطر نقص به وجود آمده دچار مشکلات خاصی میشوند. برداشتن یک یا هر دو سینه غالبا با احساس مثله شدن، تغییر در تصویر ذهنی، کاهش جاذبه جنسی، اضطراب، افسردگی، احساس ناامیدی، گناه، ترس از عود بیماری، طرد شدن، در نهایت با افکار مرگ همراه است.برداشتن سینه به عنوان نابود شدن بخشی از بدن تلقی میشود که نماد جنسیت، زنانگی و ابعاد مادرانه میباشد(کانکل[23]، امی[24]، تیتوس[25]، 2002). سرطان سینه باعث تغییرات قابل مشاهده در تصویر بدنی میشود(دیتمار[26]، 2009). بنابراین تغییر تصویر بدنی زن ممکن است به این معنی باشد که او احساس کند دیگر همه چیز تمام شده است(لیندوال[27]، ون پست[28]، برگبوم[29]، 2009). نقی پور، زارع بهرام آبادی، تقی لو و حیدری(1391) طی مطالعهای علی-مقایسه ای که به منظور مقایسه رضایت جنسی، تصور بدنی و کیفیت زندگی در میان سه گروه زنان مبتلا به سرطان سینه در دو گروه جراحی با ماستکتومی و جراحی حفظ سینه و زنان غیر مبتلا انجام شد. نتایج نشان داد بین سه گروه در متغیرهای رضایت جنسی و تصور بدنی تفاوت معناداری وجود نداشت، اما نتایج نشان داد بین سه گروه در متغیر کیفیت زندگی تفاوت معناداری وجود داشت. استفاده از آزمون شفه نشان داد که کیفیت زندگی زنان غیر مبتلا به صورت معناداری بیشتر از دو گروه دیگر بود.
نظرپور و خزایی(1391) در پژوهشی به بررسی رابطه ی تصویر بدن و سبکهای مقابلهای با شدت دیسمنوره ی اولیه در دانشجویان پرداختند. نتایج نشان داد بین شدت دیسمنوره ی اولیه با تصویر بدن و سبکهای مقابله ای(مسئله محوری و هیجان محوری) و تمام مولفههای تصویر بدن رابطه ی معنی دار وجود دارد و مولفههای تصویر بدن از توانایی پیش بینی شدت دیسمنوره برخوردارند. هم چنین از بین مولفههای سبکهای مقابلهای، بین شدت دیسمنوره با مشکل گشایی برنامه ریزی شده، جستجوی حمایت اجتماعی، خویشتن داری، ارزیابی مجدد مسئله و مسئولیت پذیری رابطه ی معنی داری وجود داشته و مولفه ی مشکل گشایی برنامه ریزی شده از توانایی پیش بینی شدت دیسمنوره برخوردار است.
برخی از محققان کیفیت زندگی را نیز در بیماران سرطان سینه با اهمیت دانسته و بعنوان یکی از مولفههای سلامتی در این قبیل بیماران مطالعه کرده اند.برخی ازنظریه پردازان این متغیر را با رویکرد عینی تعریف کردهاند و موارد آشکار و مرتبط با معیارهای زندگی از جمله سلامت جسمانی، شرایط شخصی(ثروت، شرایط زندگی و.)، ارتباطات اجتماعی، اقدامات شغلی یا دیگر عوامل را مهم دانسته اند. در مقابل این رویکرد اجتماعی و اقتصادی که با کیفیت زندگی معادل دانسته شده است، رویکرد