کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



جستجو



 



«یک روز صبح داماد به دیدن مادرزنش می‌رود و از او اجازه می‌خواهد که عروس را با خود ببرد … وقتی داماد به خانه‌ی خود بازگشت، از جانب عروس یک دست رخت و لوازم حمام دریافت می‌کند … همه‌ی این‌ها را در خوانچه‌ای می‌گذارند و با شکوه تمام به خانه‌ی داماد می‌فرستند، بعدازظهر آن روز داماد با تشریفات تمام و همراه دوستان به گرمابه می‌رود.
در این هنگام نیز عروس در گرمابه‌ی دیگری آب‌تنی می‌کند. عروس و داماد باید با یکی از نزدیکان خود که ازدواج نکرده، به حمام روند. پس از این‌که داماد از گرمابه بیرون آمد، در حوالی غروب با محترم‌ترین افراد خانواده به دنبال عروس می‌رود (ماسه، ۹۳: ۲۵۳۵-«۱۳۵۵»۹۴).
در این قصه به حمام بردن عروس و حمل قالیچه‌ی وی توسط داماد اشاره شده است؛ اما در هیچ‌یک از منابع به حمل قالیچه عروس توسط داماد یا دیگران در شب عروسی اشاره نشده است و احتمال می‌رود این رسم فقط در برخی مناطق متداول بوده باشد.
¨ وضعیت اقتصادی و رابطه با قدرت و ثروت
در این قصه هم مانند دیگر قصهها، خانوادهای فقیر ترسیم میشود که تنها در سایه رابطه خویشاوندی با مرکز قدرت و ثروت وجاهت اجتماعی مییابند.
عناصر روانشناسی
قصه، جایگاه مناسبی را در اختیار مردم قرار می‌دهد تا آرزوهای خود را بیان کنند. برآورده شدن این آرزوها در قصه، معمولا به صورت ناگهانی و تصادفی اتفاق میافتد. در این قصه هم آرزوی زندگی بهتر دیده میشود و نام قصه هم آرزو است و این مطلب را بیش‌تر تقویت می‌کند.
علاوه بر آن سفر دختر کوچک‌تر را که قهرمان قصه نیز هست، می‌توان چنین تفسیر کرد که قهرمان در این قصه در آستانه‌ی بلوغ است و به همین دلیل نمی‌تواند «در تنگناها و محدودیت‌های گذشته زندگی کند» (رحیمی۲،۱۲۴:۱۳۹۱)، خواهان رسیدن به دنیای گسترده‌تر از آن‌چه خانواده‌اش می‌خواهند، هست. لذا گستاخانه آرزو می‌کند که سوگلی حرم شاه شود، این امر موجب دردسر برای وی و آغاز راهی است که باید به تنهایی قدم در آن گذارد که به نوعی مرگ را تداعی می‌کند. در این قصه دختر بعد از زنده ماندن راه صحرا را در پیش می‌گیرد، صحرا و بیابان به معنای «بی‌بار و بری معنوی یا مرگ» (گورین و همکاران، ۱۷۸:۱۳۷۰) است. یونگ این سفر تنهایی قهرمان و رسیدن به نوعی مرگ را درست زمانی می‌داند که «انسان در نیمه‌ی نخست زندگی خود و هنوز سخت وابسته‌ی خانواده یا محیط اجتماع است و باید برای نخستین بار به تنهایی گام در راه زندگی خود بردارد» (یونگ، ۲۲۸:۱۳۷۸).
دانلود پروژه
پس از آن دختر به آب دست می‌یابد، آن‌چه روان‌شناسان آن را نماد «تولد دوباره و ناخودآگاه» (گورین و همکاران، ۱۷۴:۱۳۷۰) می‌دانند. به عبارت دیگر قهرمان در این مسیر به مرحله‌ی جدیدی از زندگی خود دست می‌یابد و آماده‌ی ورود به یک زندگی جدید می‌شود. روان‌شناسان «حالت بلوغ را کمال طبیعی انسان و زمان گذر از دوران کودکی به مرز کمال و رسیدن به مرحله‌ی زنانگی و مردانگی می‌دانند» (رحیمی۲، ۱۲۴:۱۳۹۱). در این قصه پس از آن‌که قهرمان مرحله‌ی بلوغ را پشت سر گذاشت و آمادگی ورود به یک زندگی جدید را کسب کرد، شاه دوباره به نزد وی می‌آید و از او خواستگاری می‌کند. ازدواج قهرمان با شاه همان موضوعی است که یونگ در مورد یکی شدن آنیما و آنیموس می‌گوید و «کمال و اوج خودشکوفایی قهرمان» (همان: ۱۳۵) محسوب می‌شود.
باورهای عامیانه و خرافی
_______________
سایر عناصر
________
۳-۱۱- آرش کمانگیر
* خلاصهی قصه
میان ایران و توران سالها جنگ و ستیز بود. در نبردی که میان افراسیاب و منوچهر شاه درگرفت، سپاه ایران در مازندران به تنگنا افتاد. عاقبت دو طرف به آشتی رضا دادند و برای آن‌که مرز دو کشور روشن شود، پذیرفتند که از مازندران تیری به جانب خاور پرتاب کنند. هرجا تیر فرود آمد، همانجا مرز دو کشور باشد. در این هنگام اسفندارمذ، فرشتهی زمین، تیر وکمانی آورد و آرش، پهلوان ایرانی، تیر را پرتاب کرد. تیر از بامداد تا نیمروز در آسمان میرفت و فرشتهی باد از آن مراقبت میکرد. تیر در کنار رود جیحون بر ریشهی درخت گردویی فرود آمد و آنجا را مرز ایران وتوران قرار دادند و ایرانیان هر سال آن روز را جشن گرفتند و جشن تیرگان از همانجا آمده است.
عناصر اساطیری
¨ شخصیتهای اساطیری
- آرش
آرش از شخصیت‌های اساطیری ایران است که هر چند داستانش در شاهنامه نیامده، اما همه‌ی ایرانیان کم و بیش وی را می‌شناسند و عمل وی را می‌ستایند. داستان وی مربوط به دوره‌ی پیشدادیان و در زمان منوچهر، نوه‌ی فریدون، رخ داده است. ابراهیم خدایار در مقاله آخرین تیر درباره‌ی این داستان چنین می‌گوید: «داستان آرش در دوره‌ای به وقوع پیوسته که ایران دارای وحدت ملی و سرزمینی بوده و پادشاهی واحد بر آن فرمان‌روایی می‌کرده است. بیش‌تر داستان‌های اسطوره‌ای این دوران، نخستین بار در یشت‌های اوستا گزارش شده است» (خدایار، ۷۵:۱۳۸۹). همان‌گونه که گفته شد، بیش‌تر داستان‌های اسطوره‌ای نخستین بار در یشت‌های اوستا گزارش شده است. داستان آرش هم نخستین بار در یشت هشتم اوستا آمده است.
بند ششم از این یشت به تیری اشاره میکند که آرش از کوه ایریوخشوثه به کوه خونونت پرتاب کرد. صورت اوستایی نام این پهلوان رخشه است و همراه با صفات « تیزتیر» و « تیزتیرترین ایرانیان» از او یاد شدهاست. از آرش در ادبیات پهلوی نشان بسیاری بر جای نماندهاست. تنها در رسالهی ماه فروردین روز خرداد آمده که در روز خرداد (روز ششم) از ماه فروردین منوچهر و «ایرش شیباگ تیر» زمین ایران را از افراسیاب باز ستدند. در منابع بعد از اسلام هم از آرش سخن رفته است. نام او در تاریخ طبری و التواریخ ابن اثیر به شکل «ایرش» و در مجمل التواریخ و القصص به صورت «شباطیر، شواطیر» آمده است (تفضلی و هنوی، ۴۳:۱۳۸۱-۴۴).
- منوچهر
از پادشاهان معروف ایرانی و نوادهی فریدون است. درشاهنامه وی پادشاهی قدرتمند است و انتقام خون ایرج را از سلم وتور می ستاند.
در اوستا از داستان منوچهر اثری نیست و فقط در فروردین یشت از او و خاندان وی نامی برده شده؛ اما در آثار پهلوی داستانش به تفصیل آمدهاست. در بندهشن نسب زرتشت پس از چهارده نسل به منوچهر میرسد. میان روایت بندهشن و شاهنامه دربارهی منوچهر اختلاف فاحشی دیدهمیشود، مثلا در فصل سی‌وسوم از بندهشن از منازعات ایرانیان با افراسیاب در زمان منوچهر یادشده و داستان آرش کمانگیر نیز هنگام مصالحهی منوچهر با افراسیاب پیش آمدهاست، در حالیکه در شاهنامه به هیچوجه در زمان منوچهر سخن از جنگ با افراسیاب نیست ( یاحقی،۱۳۸۶: ۷۷۲).
- افراسیاب
از پادشاهان تورانی که چهرهای اهریمنی دارد و بارها با ایرانیان وارد جنگ شدهاست.
افراسیاب یا فراسیاب، پادشاه توران بود که مدتها با شاهان و پهلوانان ایرانی نبرد کرد. نام پدرش پشنگ بود و نژاد او به تور یکی از سه فرزند فریدون میرسد. در یشتها نام افراسیاب همیشه با صفت مجرم, سزاوار مرگ و در کتاب دینکرت با صفت جادو همراه است.روزگار پادشاهی او چون ضحاک و اسکندر از دورانهای کامروایی اهریمن است. در زمان او، پس از مدتها جنگ با ایران پیمان مشهور بین ایران و توران اتفاق افتاد که بنابر بسیاری از روایات، آرش با انداختن تیر، مرز دو کشور را معین کرد (همان: ۱۴۵-۱۴۶).
¨ کنشهای اساطیری
-کمک خدایان و فرشتگان به قهرمان
در اساطیر با نیروهای غیبی و ماوراءالطبیعی روبهرو هستیم. گاه این نیروها به کمک قهرمان میآیند و وی را در رسیدن به هدفش یاری میدهند. در این قصه هم اهورامزدا به فرشتگان زمین و باد فرمان میدهد تا کمانی ویژه برای این کار آماده کنند و تیر را تا رسیدن به نقطه‌ی معین همراهی کنند.
¨ موجودات و پدیده های اساطیری
- امشاسپندان
از فرشتگان دین زرتشتی و به معنای جاودان مقدس است.
تعداد امشاسپندان شش تا است که پس از قرار گرفتن سپنت مینو و بعدها اهورامزدا در رأس آنها مجموعاً تعداد آنها هفت میشود. هریک از این امشاسپندان مظهر یکی از صفات اهورامزدا هستند و به وجهی شاعرانه به هر یک از مظاهر صفات الهی تعلق دارند و یا پاسبانی و حفظ قسمتی از عالم هستی به آنها سپردهشدهاست تا تحت امر خالق به کار پردازند (یاحقی، ۱۳۸۶: ۱۵۹-۱۶۰).
اسامی این فرشتگان عبارتند از: بهمن، اردیبشت، شهریور، سفندارمذ، خرداد و مرداد. در این قصه سخن از سفندارمذ و فرشتهی باد است که به فرمان اهورامزدا به یاری ایرانیان می‌شتابند.
سفندارمذ در اوستا سِپِنتَ آرمَئیتی، در پهلوی سپندارمَت و در فارسی سپندارمذ مرکب از دو جزء سپنت (مقدس) و آرمُئیتی( فروتنی، فداکاری) است که در اوستا به معنی زمین و در پهلوی به خرد کامل ترجمه شدهاست. سپندارمذ در عالم معنوی مظهر محبت، بردباری و تواضع اهورامزدا است و در عالم مادی فرشتهی موکل بر زمین، زن‌های درستکار، عفیف و شوهر دوست است. او موظف است زمین را خرم، آبادان، پاک و بارور نگه دارد. به این جهت هرکس به کشتوکار بپردازد، خشنودی سپندارمذ را فراهم کردهاست. این فرشته بود که بر آرش شیواتیر حاضر آمد و وی را امر کرد برای تعیین مرز ایران و توران، تیروکمانی برگزیند» (همان: ۱۶۲).
فرشته‌ی باد نیز از نیروهای الهی است که به کمک ایرانیان میآید. این فرشتگان در مرتبهای پایینتر از امشاسپندان قرار دارند و معمولا با نام ایزدان مطرح میشوند.
 عناصر اجتماعی
¨ طبقات اجتماعی، شخصیتها و روابط بین آنها
شخصیتهای این قصه، همگی بخشی از اسطورهها و حماسهی این ملتند. منوچهر و افراسیاب، پادشاهان ایران وتوران و آرش پهلوان سپاه ایران هستند. آرش برای ایرانیان سمبل جانفشانی در راه وطن است. از مواردی که پیش‌تر هم به عنوان ویژگی‌های اسطوره‌ای قصه به آن اشاره شد، کمک خدایان و فرشتگان به قهرمان است. در این قصه اهورامزدا به فرشته باد فرمان می‌دهد تا تیر را نگهبان باشد و آسیب نگه دارد. هم‌چنین تیر و کمان آرش را نیز سپندارمذ، فرشته‌ی زمین، تهیه می‌کند، در واقع به نوعی نیروهای غیبی به یاری آرش می‌آیند تا مأموریت خویش را که جان‌فشانی در راه وطن است، به انجام برساند.
¨ آداب و رسوم
- جشن تیرگان
از رسوم ایران باستان برگزاری جشنهای مختلف است، جشن تیرگان یکی از این جشن‌هاست که با قصهی آرش و تیر انداختن وی ارتباط دارد.
در گاهشماری ایران باستان، سال به دوازده ماه سی روزه تقسیم میگردید، که جمعا ۳۶۰ روز میشد و ۵ روز باقی مانده را معمولا به آخر ماه هشتم میافزودند. هر روز از روزهای ماه به نامی خوانده میشد که مفهوم و معنی خاصی داشت. چون نام روز و ماه با هم موافق میافتاد، آن روز را جشن میگرفتند، سیزدهمین روز ماه، تیر نام داشت و در روز سیزدهم تیر، جشن تیرگان گرفته می‌شد (هویان، ۱۳۵۰: ۳۰).
در ادامه‌ی همین مقاله چنین آمده که جشن تیرگان با مراسم آب‌پاشی به یکدیگر همراه بوده، به همین دلیل گاهی به نام آبریزان نیز از آن یاد شده و این رسم تا زمان صفوی ادامه داشته است و هنوز نیز برخی از زرتشتیان در مناطقی از یزد این رسم را زنده نگه داشتهاند. در این قصه، روزی که آرش تیر را پرتاب کرده، همان روز تیر و یکی از دلایل جشن تیرگان را این امر دانسته است.
¨ وضعیت اقتصادی و رابطه با قدرت و ثروت
_____________________
عناصر روانشناسی
یکی از کهن نمونههایی که یونگ در روانشناسی خود به آن میپردازد، مادینه و نرینهی روان است. این کهن نمونه ها که از ناخودآگاهی همگانی به سطح خودآگاهی میرسند، به افرادی در زندگی واقعی فرافکنی میشوند. مادر هر مرد، همسر یا دلبران عشقی، مام وطن، آب، زمین و… از جملهی این افراد و پدیده ها هستند. براین اساس «شیفتگی و دلبستگی به خاک وطن و پاسداشت آن پدیدهای یکسره و ناخودآگاهی است که بن و ریشهی آن را میبایست در ناخودآگاهی همگانی و به نزد کهن نمونهی مادینهی روان یافت. پهلوانان، آن زمان که کام زندگی را به کناری مینهند و نام خاک و سرزمینشان را پاس میدارند، بر بنیاد فرماندهی کهن نمونهی مادینهی روانشان رفتار میکنند»(اتونی، ۱۳۹۰: ۳۱). در این قصه هم میتوان چنین گفت که جان فشانی آرش در واقع توجه به مادینهی روان و تلاش برای شناخت آن است.
باورهای عامیانه و خرافی
______________
سایر عناصر
____________
۳-۱۲- آستر، رویه را نگاه میدارد، نه رویه آستر را
* خلاصهی قصه
پادشاهی بود که سه دختر داشت. روزی از آنها پرسید: «آیا رویه آستر را نگاه میدارد یا آستر رویه را؟» دختر بزرگ و میانی گفتند: «رویه آستر را نگاه میدارد»؛ اما دختر کوچکتر گفت: «آستر رویه را نگاه میدارد». پادشاه از جواب دختر کوچکتر غضبناک شد. به وزیر گفت که تمام جوانهای زیبای شهر را جمع کند تا دو دختر اولش از بین آنها برای خود شوهر انتخاب کنند. آنگاه گفت که تمام کور و کچلهای شهر را نیز جمع کند تا دختر کوچکتر را به یکی از آنها دهد. مأموران شاه در خانه‌ی پیرزنی پسر تنبل و بیعرضهای یافتند. پادشاه امر کرد تا دختر را به عقد این جوان درآوردند. بعد از مدتی دختر، با کاردانی و تلاش پسر را وادار به راه رفتن و کار کردن کرد. حسن که حالا نوکر یک تاجر شده بود با کاروان تجاری به سفر رفت. در راه وارد چاهیشد، دیوی در آن‌جا از او چند معما پرسید و حسن هم همه را جواب داد. دیو به او چند دانه انار داد. حسن انارها را به خانهاش فرستاد. در آنجا دختر و مادر حسن با اناری پر از دانه های یاقوت مواجه شدند و با آنها قصری ساختند. از آن طرف حسن هر روز بیشتر در کارش پیشرفت میکرد تا اینکه تاجرباشی گروه شد و به شهر نزد زن و مادرش بازگشت. دختر در این لحظه فرصت را مناسب دید و پادشاه را به قصرشان دعوت کرد. پادشاه وقتی دختر خودش را دید، او را عزت و احترام کرد و جشن مفصلی گرفت. بعد از مدتی، دختر به پدرش گفت: « فهمیدید حق با من بود و این آستر است که رویه را نگاه میدارد. این من بودم که آن پسر کچل و تنبل را به اینجا رساندم». پادشاه دهان دختر را بوسید و چند ده شش دانگ را هم به او بخشید.
عناصر اساطیری

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1400-07-30] [ 12:08:00 ب.ظ ]




این گروهک به ظاهر اسلامی در چند سال اخیر به نهادی تبدیل شده است تا نشان داده شود ایدئولوژی اسلامی ، مدلی از گسترش خشونت، ارتجاع، بحران و در نهایت ناامنی، عقب‌ماندگی و جنگ علیه رفاه، امنیت و صلح بشری است. القاعده در عملکردش شیوه‌ای را نشان می‌دهد که نفی‌کننده هر نوع مصالحه و مذاکره است و با طرح «جنگ و جهاد مقدس» در پی جهانی کردن مبارزه میان تمدن غرب و تمدن اسلام است. امریکا با بزرگ‌نمایی تروریسم و القاعده و گسترش حوزه آن به کشورهای اسلامی درصدد تحمیل تعریف خود از اسلام و مسلمانان در جامعه جهانی است.[۲۳۴]
القاعده گروهکی محسوب می شود با گرایشات افراطی مذهبی که فهم خود را از دین اسلام در قالب های گوناگون به مردم دنیا ارائه می کند[۲۳۵]، تئوری «تروریسم» به جای «کمونیسم» را باورپذیرتر کرده و در نهایت، به سیاست‌های غرب علیه جهان اسلام «مشروعیت» بخشیده است. از مهم‌ترین خطراتی که وجود القاعده برای جهان اسلام دارد، ایجاد تصویری هولناک، خشونت‌بار و ارتجاعی از اسلام و اسلام سیاسی در ذهن غیرمسلمانان و مسلمانان است. جنگ تبلیغاتی وسیع غرب علیه اسلام و اسلام سیاسی می‌تواند تأثیراتی منفی در زندگی مسلمانان جهان در کشورهای مختلف برجا بگذارد و علاوه بر محدودیت‌هایی که در زندگی اجتماعی و سیاسی آنان ایجاد می‌کند، زندگی شخصی‌شان را نیز به مخاطره اندازد. در نتیجه، فضا را برای تصویب قوانین علیه مسلمانان فراهم می‌کند و از گرایش عمومی به اسلام سیاسی می‌کاهد. برای نمونه، توهین به مقدسات اسلامی از جانب رسانه‌ها و مسئولان غربی و حتی مقامات عالی کلیسا، مبارزه با حجاب و برخی مظاهر اسلامی در غرب، تولید آثار فرهنگی و هنری گوناگون علیه مسلمانان، تصویب قوانینی برای محدودسازی آنها در کنار برخی حمله‌های فیزیکی به مسلمانان و مکان‌های مقدس آنان، جملگی از اقدامات ضداسلامی‌ هستند که پس از ۱۱ سپتامبر شدت و مشروعیت یافته‌اند.[۲۳۶]
پایان نامه

۴- تجزیۀ ممالک اسلامی

پس از دوران با شکوه تمدنی، اوضاع در کشورهای اسلامی طوری شده بود که تمدن های وحشی اطراف که تا دیروز فکر حمله در سر نمی پروراندن، برای رسیدن به مقاصدشان دست به اقدام عملی برای تهاجم به ممالک اسلامی گرفتند، به تعبیر جرجى زیدان، در اواخر قرن ششم، ممالک اسلامى یکى به خاطر جنگ هاى داخلى سرداران و دیگر فساد دستگاه خلافت عبّاسى، به نهایت ناتوانى دچار شد و دشمنان اسلام، که متوجه این ضعف و ناتوانى و هرج و مرج داخلى شده بودند، فرصت را غنیمت شمردند و از شرق و غرب و شمال، به کشورهاى اسلامى حمله کردند; از غرب، صلیبى‌ها، از شمال گرجى‌ها، و از شرق قوم تاتارمغولان به سرکردگى چنگیز، با تمام سپاهیان خویش، به ممالک اسلامى حمله کردند. ابتدا ترکستان را زیر و رو کردند و از آنجا به طرف دیگر، تا به هر شهر و آبادى که مى رسیدند، مردم آن را مى کشتند، شهر را ویران و خرابه مى کردند و به شهر دیگرى مى‌تاختند. جرجى زیدان معتقد است: کشتار و غارتگرى چنگیز و سپاهیانش طورى بوده که در تاریخ بشریت سابقه نداشته است.[۲۳۷]
اختلاف سران اسلامی با یکدیگر نیز سبب عمده ای برای نفوذ هر چه بیشتر سایرین و از جمله صلیبیون را فراهم کردند؛ اسماعیلیان و فاطمیان در طی جنگ‏های صلیبی با مسیحیان همکاری داشتند. چنان که در سال ۵۲۳ه رؤسای فرقه اسماعیلیه دمشق با صلیبی‏ها مکاتبه کردند و برای اشغال دمشق، به آنها قول همکاری دادند.[۲۳۸] کاتبه‏ها میان فاطمیان و دولت روم شرقی باعث شد تا مورخانی، چون ابن اثیر، علت اصلی حمله صلیبی‏ها به حوزه جهان اسلام را «ترس فاطمیان از حضور سلاجقه در مصر» بدانند.[۲۳۹]

۵- هجوم دشمنان

اقوام مختلفی جهت به زانو درآوردن تمدن اسلامی کوشیده بودند، یکی از این اقوام صلیبیون بود که همزمان با قرن چنجم هجری و آنهم زمانی که سرزمن های شام و عراق و ایران، دچار اخنلاف فرقه ای بودند و اختلاف میان حنفی ها و شافعی‌ها اشعری و معتزلی‌ها و شافعی و شیعیان اوج گرفته بود[۲۴۰]
جنگ های صلیبی بر نظام فکری و فرهنگی- اجتماعی خاورمیانه تاثیر گذاشت. پس از جنگ صلیبی اول و اشغال بییت المقدس، یک حالت بی تفاوتی در مسلمانان به وجود آمد و روحیه بی اعتنایی و انزوا طلبی در مناطق مسلمان نشینی که به تصرف صلیبیها درآمده بود، به ویژه در شام، گسترش یافت. این در حالی بود که در زمان ایوبی ها و ممالیک در مصر و شام، خانقاهها و تکایا و زوایایی ساخته شد که پیش از ان در هیچ دوره ای چنین رشدی در ساختن این گونه بناها دیده نشد[۲۴۱]
بر اثر جنگ های صلیببی نفوذ سیاسی و تجاری دولت فرانسه که سهم عمده‌ای در این لشکر کشی داشت به طور فزینده‌ای در قلمرو اسلامی بسط داده تا بدان جا که هنوز ملل خاورمیانه همه مردم مغرب زمین را فرنگی( فرنجی) که از واژۀ فرانک مأخوذ است، می‌خوانند. این نفوذ سیاسی و تجاری بعدها زمینه ساز استعمار دیرپای بر شامات و مغرب جهان اسلام از جانب فرانسه گردید.[۲۴۲]
بالاخره دوره افول خلفای عباسی فرا رسید؛از یک طرف سلطان محمد خوارزم شاه که قصد داشت خلیفه عباسی را از میان بردارد و از طرف دیگر مغولان که با کشته شدن تجارشان، بهانه‌ای برای حمله به قلمرو اسلامی پیدا کردند[۲۴۳] و چنان تاراج کردند که حتی در برخی مناطق به سگ و گربه هم رحم نکردند[۲۴۴]

ج- اقتصادی

کافی است تا بدون مراجعه به منابع و با کوششی اندک به عارضه‌های اقتصادی ایجاد شده در میان مسلمانان نظر کرد، تا به درک رسید که، تقریبا همه مسلمانان با نوعی فقر علمی و به تبع آن با فقر اقتصادی دست و پنجه نرم می کنند و اگر دارای مکنتی هم هستند نه بر اثر کوشش های خودشان بلکه بر اثر موهبت وجود منطقه نفتی و پول های بادآورده حاصل از آن منبع الهی است، که هر کدام از این امرای صاحب نفت را به ثروتمندانی مستبد و خوشگذران، تبدیل کرده است.
این سرانجام قومی است که خواهش‌های نفسش را با اسلام اصیل جایگزین کرده. شهید صدر می‌گوید: «…زمانى که جهان اسلام چشم به زندگى انسان اروپایى دوخت و به جاى ایمان به رسالت اصیل خود و قیمومت آن بر زندگى بشریت، پیشوایى فکرى و رهبرى کاروان تمدن از سوى او را پذیرا شد، نقش خود را در زندگى در همان چارچوب و تقسیم کار سنتى‌اى قرار داد که انسان اروپایى جهان را براساس سطح اقتصادى هر کشور و توان تولید آن، به کشورهاى غنى یا پیشرفته اقتصادى و کشورهاى فقیر یا عقب‌مانده اقتصادى تقسیم کرد و کشورهاى جهان اسلام را همگى در نوع دوم؛ یعنى کشورهاى عقب‌مانده قرار داد.»[۲۴۵]

۱- مسلمانان مصرف کننده

زمانی که اسلام به عنوان صاددر کننده کالاهای مرغوب شناخته می‌شد گذشت و تقریباً از دورانی که اروپا به سوی صنعتی شدن حرکت کرد، جوامع اسلامی به صورت بازار مصرفی کالاهای تولیدی اروپاییان درآمدند؛ بازارهایی که برای تأمین هزینه‏ های مصرفی خود به ناچار می‏بایستی ذخایر و منابع خود را در اختیار ایشان قرار دهند. حاصل این که در مقطعی، یعنی قرون ۱۱-۱۳هجری، جهان اسلام به سطح پایین منحنی تمدنی خود رسیده بود واگر دعوت مجدد به احیای ارزش‏ها نبود، این سیر نزولی تداوم پیدا می‏نمود.
اختلاف فاحش در سطح در آمد سرانه و تولید و مصرف از ویژگی‌های نواحی مسلمان به شمار می رود. توطئه کشورهای دارای تکنولوژهای پیشرفته و استکبار برای ایجاد نفاق میان کشور های اسلامی و سرزمین های مجاور آنها، و نیز فروش اسلحه به آنان و مطرح کردن تهدید های کاذب و رواج فرهنگ مصرفی باعث شده که جهان اسلام همچنان دچار مشکلات و آسیب های جدی باشد.[۲۴۶]
یقینا از چنین رابطۀ مصرفی که به یک توازن یک جانبه نیز کشیده شده‌ است،نمی‌توان به نفع موازنهء رهبری اسلامی در سطح جهان بهره‌ای گرفت و در نتیجه،با بکارگیری دستاوردهای علمی‌ و کاربردی تکنولوژی نمی‌توان در مواضع سیاسی،اقتصادی و فرهنگی،قدرتی برتر داشت و متعاقبا در میدان‌های‌ بین المللی،حوادث و رویدادها را به گونه‌ای رهبری و هدایت کرد که در نهایت،قدمی در مسیر تأمین منافع اسلام و مسلمین برداشته شود.
امروزه در برخی برهه های حساس انحصار علم، در علوم غربی و مصرف کنندگی بی چون و چرای مسلمانان از آنها، به شکل تحریم کالاهای استراتژیک علمی و اقتصادی، به بلای جان استقلال مسلمین و ابزار فشار مغرب زمین برای رسیدن به اهداف استعماری شان، مبدل شده است.
نابودی اقتصادی، ضعف مالی ونظام‌ تک‌محصولی‌، عملا باعث حفظ وابستگی کشورهای مسلمان شده و طولی نکشیده که به عنوان تامین کننده مواد خام استعمارگر غربی باقی ماندند. به علاوه کشورهای صنعتی اروپایی و آمریکایی با در دست داشتن قدرت سیاسی و نظامی و تسلط بر نظام های بانکی و ارزی مبادلات جهان، عملا عقب ماندگی را به کشور های مسلمان تحمیل کردند. اختلاف فاحش در سطح در آمد سرانه و تولید و مصرف از ویژگی های نواحی مسلمان به کار می رود. توطئه استکبار بری ایجاد نفاق میان کشور های اسلامی و سرزمین های مجاور آنها، و نیز فروختن اسلحه به آنان و مطرح کردن تهدید های کاذب و رواج فرهنگ مصرفی باعث شده که جهان اسلام همچنان دچار مشکلات و آسیب های جدی باشد. در بین کشورهای اسلامی تعدادی به شیوه سلطنتی اداره می شود. قوه قانون گذاری درآنان وجود ندارد و یا اگر هم دارد در مقابل قدرت پادشاه و امیر کم رنگ است. جایگاه مردمی در این واحی بسیر ضعیف و رژیم های آنان وابسته به غرب است. اگر چه بیشتر سرزمینهای اسلامی رژیم جمهوری دارند و به ظاهر و در ابتدای استقرار پشتوانه مردمی داشته اندر یا، اما این ها نیز تغییر روش داده‌اند و مجری سیاست های استکباری هستند. و وابستگی نظامی، سیاسی و اداری این کشور ها ملموس است.[۲۴۷]

۲-اقتصاد تک محصولی

امروزه تقریبا هیچ کشور اسلامی را نمی‌توان یافت که از لحاظ اقتصادی دارای تنوع تولیدات و محصولات باشد. و به نوعی با اقتصادهای تک محصولی دست و پنجه نرم می‌کنند و البته برخی از این کشورها هم که فعلا پله های توسعه را طی کنند درگیر عدم کفایت علمی مناسب برای خود کفایی هستند. کشورهای حاشیه خلیج فارس عموما متکی بر درآمدهای منابع نفتی هستند و تمام امورات خود را از طریق حفر چاه‌های متعدد و رقابتی منقی با همدیگر برای بهره برداری هر چه بیشتر در این راه به تهی شدن این منابع از دسترس نسل آینده خود مشغولند؛ و از طرف دیگر شرکت های بین المللی با بهره گرفتن از مواد خام این کشورها، از ضعف تکنیکی و علمی این کشورها استفاده کرده، این منابع را هر چه بیشتر استخراج می‌کنند.
عده‌ای از کشورها هم که نفت دراختیار ندارند، به اقتصاد سنتی کشاورزی مشغول هستند که عموما، به لحاظ وضعیت بد آب و هوایی کشورهای اسلامی به بهره برداری صنعتی و ایجاد درآمد نمی انجامد؛ پس مردمی که دنبال درآمد هستند روز به روز، این عرصه را هم به رقییبان واگذار کرده و به دنبال کار کردن به شهرها می روند؛ تا از پولی که به دست میآوردند محصولات وارداتی غرب را تهیه کنند.
در میان کشورهای اسلامی ای هم که نفت مشاهده نمی شود چند کشور هستند که با درآمد حاصل از فروش کالاهای خلاف عرف بین الملل روزگارمی‌گذرانند. این اقتصادهای کم بهره؛ در مجموع ابزاری برای فشار آوردن و استفاده کشورهای دارای مکنت از مسلمین گشته.

۳- نابرابری تراز تجاری

در دنیایی که همه کشورهای اروپایی برای حمایت از همدیگر دارای اتحادیه های گواگون شده‌اند در بین مسلمین با وجود انبوه جمعیت و بازار خوب سرمایه گذاری و کار، به علت اختلاف‌های فراوان بین این کشورها،کشورهای اسلامی نتوانسته اند با هم یک رابطه تجاری مناسب برقرار کنند؛ و در عوض تا جایی که امکان دارد با کشورهای قدرت مند خارجی روابط دوستانه و ننگین دارند.
مبادلات تجاری بین کشورهای صنعتی و سرزمین های اسلامی تابع نابرابری بسیار خطرناکی است، چر ا که کشورهای صنعتی مود خام را به بهای نسبتا نازل دربیافت می کنند.و در عوض مصنوعاتی تحویل می دند که یا گره‌کشای کار مردم نیست یا اینکه ساختاراجتماعی و فرهنگی کشورهای سلامی را دچار آسیب می کند.و چه بسا این محصولات ، فرهنگ سلطه را پر رنگ‌تر می کند.[۲۴۸]
در حالیکه کشورهای توسعه یافته روابط اقتصادی سیاسی و اجتماعی و نطامی خود را با یکدیگر روز به روز مستحکمتر می کنند، جهان اسلام تنها حدود ۱۵ درصد با هم روابط دارند[۲۴۹]

فصل سوم:

 

حیطه‌های رشد

 

و

 

انحطاط مغرب زمین

مغرب زمین نیز مانند مسلمانان در تاریخ تمدن خود شاهد پیشرفت‌ها و عقب‌گردهای فراوانی در حیطه‌های مختلف تمدن خود بوده‌اند. جنبه مثبت و قابل دید آن امروزه در عرصه تولید و صنعت و پویایی در علوم مختلف به عینه قابل مشاهده است؛ به نوعی که نام بردن از غرب با به یادآوردن پیشرفت‌های علمی بی شمارش همراه است.
اروپای قبل از رنسانس با اروپایی که بعد از آن شروع به شکل‌گیری کرد، در زمینه های مختلفی با هم تفاوت دارند. غرب در این دو دوره زمانی، شاهد دو رویکرد فکری متفاوت به انسان، دین، عقل و استفاده از طبیعت است.در واقع رویکرد متفاوتی که بعد از رنسانس به وجود آمد، اروپای وحشی را هم به قله‌های پیشرفت علمی و نظری رساند، و هم روش نگرش علمای مغرب زمین به مقوله علم، طبیعت، انسان و دین عامل انحطاط اجتماعی واخلاقی اش، را شکل داد.
در این فصل ما به اجمالی از عرصه های پیشرفت و انحطاط های صورت گرفته در حیطه های سیاست، اخلاق، اجتماع و علم، در مغرب زمین اشاره خواهیم کرد.
گفتار اول: حیطه‌های رشد مغرب زمین
غرب در برهه‌ای از تاریخ قرار دارد که واقعا از جنبۀ علمی و فنی و صنعتی درخشیده است، و درخشش بسیار چشم گیر هم بوده است. فاصله بین عهد نوزایی تا شکوفایی صنعتی غرب شاید از دویست یاسیصد سال تجاز نکند، اما تفاوت میان این دو مرحله بسیار بارز و خیره کننده است. پیشرفت غرب در سده۲۰ در زمینه های صنعتی و به خصوص در انتهای قرن بسیار اعجاب برانگیز است. و توانسته به تبع رشد علمی‌اش در سایر جنبه ها هم از باقی تمدن هها ر زمینه های سیاسی ،اقتصادی و در برخی مقام های تربیتی نیز پیشی بگیرد.

الف - فرهنگی- علمی

عرصه علم و فرهنگ، بی شک یکی از مهمترین حوزه‌هایی است که غرب در آن حیطه به سرعت به رشد دست یافت.عمده دلایل این پیشرفت را می توان در عوامل زیر جستجو کرد.

۱- شکل گیری دانشگاه ها و نظام آموزش کارآمد

پیدایش انقلابهای گوناگون و پیشرفت علوم و صنعت به ناچار نیروهای کارگری را لازم داشت که با انتقال جمعیت روستاها به شهرها در قرن ۱۱و ۱۲ مدارس شهری از انواع مختلف، که تا این زمان در کارتعلیم و تربیت مشغول بودند، از زیر سایه مدارس رهبانی قد برافراشتند و به صورت نیروهای عمده‌ای بیرون آمدند. نهضت‌های اصلاحی تعلیم و تربیت رهبانیت با هدف کاستن نفش رهبانیت در امور دنیوی و تاکید نهادن بر سرشت معنوی دعوت روحانی, به این تحولات کمک رسانید. و انواع مختلف مدارس دولتی, چه دبستان و چه دبیرستان، پدید آمدند که گر چه مستقیما با نیازها و احتیاجات کلیسایی ارتباطی نداشتند اما به روی هر کسی که تواناییش را داشت باز بودند[۲۵۰]
اهداف تربیتی مدارس جدید گسترده‌تر از مدرسه‌های رهبانی بود؛ مشتریان آن ها در کل، از میان کسانی بودند که پس از تحصیل می خواستند مناصب رهبری را در کلیسا عهده دار شوند و هم کسانی که به دنبال مشاغل دولتی بودند؛ لذا طیف وسیعتری از آموزش‌ها را شامل می‌شد؛ منطق, فنون چهارگانه(موسیقی, حساب, هندسه, الهیات, حقوق و طب موادی بودند که در مدارس شهری بیش از آنچه در صومعه‌ها تدریس می شد به ترویج آن می پرداختند.
گرچه بسیاری از این مدارس به ویژه در فرانسه وابسته به کلیسای جامع بود اما مدارسی هم پیدا می شدند که وابستگی کمتری به کلیساها داشتند، به عنوان نمونه مدارس بولونیا و آکسفورد در قرن ۱۲ به دلیل مطالعات پیشرفته آن ها در حقوق و هنرهای آزاد شهرت فراوانی داشت.
این مدارس با رشد اقتصادی در اروپا و تحولات اجتماعی و فرهنگی که به وقوع پیوست به تدریج تبدیل به دانشگاه های اروپایی شدند. بدین ترتیب، بولونیا در ۱۱۵۰ و پاریس در ۱۲۰۰و آکسفورد ۱۲۲۰ مقام دانشگاهی را به ست آوردند.وسپس در بقیه شهرهای اروپا به تقلید از آنان دانشگاه‌هایی به وجود آمدند.
ظهور این دانشگاهها مصادف شده بود با افول تدریجی علوم به ویژه علوم طبیعی در دنیای اسلامی بنابراین در حالی که شرق به مرور پژوهشهای علمی رو به کاستی می رفت؛ استادان و شاگردان این دانشگاهها با ولع هر چه تمام‌تر میراث علمی مسلمین را دریافت کردند و پس از ترجمه به توسعه و تکمیل آن پرداختند.[۲۵۱]

۲- تغییر نظام آموزشی در غرب

توجه زیاد مردم به عقل و کارکرد کاربرد عقل ابزاری برای خدمت به انسان عصر دگرگونی فکری غرب، باعث شد رویکردی جدیدی به مقوله علم آموزی پیدا کند. و توجه مردم به سوی دانشگاه های مختلف غرب، تغییراتی در نظم و اهداف تدریس در دانشگاه ها داده شد عقل گرایی ابزاری به وجود آمد، که در طول زمان موجبات ترقی جامعه غربی را پدید آورد ؛ در قرون ۱۶ و ۱۷ تحقیقات علمی مردانی پون گالیله نیوتن و هایجنس و بویل چنان بنیان محکمی را تشکیل داد که توانستند به یاری مردم برای استفاده از این علوم بیایند. در واقع تحقیقات اینها، به گونه ای بود که دیگران می‌توانستند از آنها بهره برداری کنند[۲۵۲]

۱) سازمان حقوقی مستقل

با تشکیل شکل نوین اداره دانشگاه، هسته اولیه دانشگاهها در غرب را یک انجمن صنفی متشکل از اساتید و دانشجویان بر عهده گرفت و امور مربوط به دانشگاه وابسته با اعضا بود. گرچه بسیاری از دانشگاههای اروپایی از میان مدارس کلیسایی رشد کردندو درابتدا، محتوای آموزشی آنها تا حد زیادی با تعلیم دینی اختصاص داشت, اما این دانشگاهها مشروعیت خود را از کلیسا نمی گرفتند و در تنظیم قواعد به صورت خود مختار عمل می کردند و شاید به همین خاطر بود که در راستای جذب اساتید , کسانی که مورد اتهام کلیسا و در معرض دستگاه ها تفتیش قرار می گرفتند جذب می شدند و حتی در مواردی برای جذب یک استاد , سه دانشگاه برای استفاده از او به رقابت پرداختند. و چنین به نظر می‌آید که در توافقی نانوشته کلیسا سخت‌گیری کمتری را نسبت به دانشگاهها و و استادان آنجا روا می داشتند. [۲۵۳]

۲) جای دادن رسمی علوم طبیعی و عقلی در آموزش

از مواردی که در شکل‌گیری دانشگاه، به عنوان یکی از ارکان موفقیت علمی غرب به شمار می آید؛ یکی، جدا شدن از آموزش های خرافی کلیسا بود و دیگری جایگزین کردن علوم کاربردی به جای دروس کلیسایی است. برای این کار در قرن ۱۲و ۱۳ بود که هسته یک آموزش دانشگاهی بر مبنای علوم طبیعی قرار گرفت؛ واز طریق این فرایند بهترین های حکمت علمی گرد آمده در سنت های یونانی و عربی به اروپا آورده شد, ظرف حدود یک‌صد سال مجموعه آثار ارسطو و مفسران او همچنین آثار برجسته دیگر یونانی و عربی را در اختیار غرب قرار داد. به گفته پروفسور گرانت این تحول که به سبب ترجمه‌های جدید به وقوع پیوست«بنیان های حقیقی را برای تحول مستمر علوم تا زمان حاضر ایجاد کرد.»[۲۵۴]
در دانشگاه‌های این دوره، آثار ارسطو در محور اصلی برنامه درسی دانشگاه‌ها قرار گرفت و سپس نجوم و ریاضیات نیز بدان اضافه شدند و پس از آن نیز آثار بنیادین علمی که از منابع یونانی و اسلامی رسیده بود مشتاقانه مورد استقبال قرار گرفتند. به ویژه آن که مطالعه این کتاب‌ها در برنامه درسی دانشگاه نهادینه شد. بدین ترتیب عقل گرایی و دانش طبیعی در مرکز برنامه ها قرار گرفت.
البته، اینکه دانشگاهها به سوی علوم عقلی کشیده شدند به این معنی نیست که دانشگاههای غربی از همان ابتدا راه خود را از آموزشهای دینی جدا کردند بلکه تا قرن ها هم چنان الهیات در مرکز برنامه های درسی قرار داشت ولی اتفاق مهم نهادینه شدن آموزش علوم طبیعی و عقلی در این مراکز بود که با تداوم این سنت علمی و پس از طی بیش از ۵قرن در قرن ۱۷و ۱۸ منتج به انقلاب علمی در غرب و شکل گیری دانش جدید شد؛ برنامه درسی جدید به سرعت آثار خود را آشکار کرد و نوعی عقل گرایی و طبیعت گرایی را در میان داشمندان اروپایی ایجاد کرد و تمایل آن ها را برای کشف علل طبیعی اشیا تقویت کرد.[۲۵۵]

۳) نظام استاندارد ارزیابی و ارتقا علمی
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:08:00 ب.ظ ]




ترجمه :
آن شب چه شبی بود؟شبی بود که صد سال است که صبح امید از آن طلوع می کند،در دامّان هر صبح آن هزاران خورشید پنهان است.
امید با ذهن درک می شود و هرآنچه که ذهنی باشد عقلی است ؛ امید مشبّه عقلی و صبح مشبّه به حسی که با حس بینایی قابل درک است.
حافظ :
دیدی آن قهقهه ی کبک خرامّان حافظ که ز سر پنجه شاهین قضا غافل بود
(۲۰۷-۹)
محوی :
دچار صیدم آید مر بره باز قضا ورنه نتازد توسن ناز خود از بهر شکارم کس
(۵۰۴-۲)
۳- تشبیه حسی به عقلی در دیوان آن ها اندک است.
حافظ :
زاهد ار رندی حافظ نکند فهم چه شد دیو بگریزد از آن قوم که قران خوانند
(۱۹۳-۱۰)
محوی :
وهک دیَوی لهعنهتی که کهلامی قهدیمی بیست زاهید که باسی عیشق ئهبیسآ، دیَته جوو له جوول
(۲۰۷-۲)

ترجمه :
همانگونه که که دیوها از شنیدن قرآن گریزانند،زاهد هم از شنیدن نام عشق گریزان است(زاهد مشبّه و دیو مشبّه به)
۴- تشبیه عقلی به عقلی که در دیوان حافظ و محوی نادر است (ذکر نمونه فقط جهت اطلاع )
حافظ :
قلب بی حاصل ما را بزن اکسیر مراد یعنی از خاک در دوست نشانی به من آر
(۲۴۸-۲)
محوی :
براه آ ، عشق اکسیر وجود است کشی تا کی براه کیمیا رنج
(۴۸۸-۳)
۵- واژه های سپاهیانه و حماسی در تشبیه های آن ها یکی از ارکان اصلی تشبیه است :
حافظ :
تا لشکر غمت نکند ملک دل خراب جان عزیز خود به نوامی فرستمت
(۹۰-۵)
محوی:
بؤ زهبتی مولَکی دلَ بهسه لهو لیَوه یهک قسه شاهم، به سهوقی لهشکری غهمزه ض ئیحتیاج
(۹۲-۳)

ترجمه :
ای شاه من،برای ضبط ملک دل یک سخن از آن لب کافی است،به حمله لشکر غمزه نیازی نیست.
پایان نامه - مقاله
جهت اطلاع بیشتر دیوان حافظ (۴۵۲-۴) و دیوان محوی (ت-۵-۴)
۶- هر دو شاعر حروف الفبا را ارکان اصلی تشبیه قرار داده اند که از آشنایی آنان با اندیشه های"حروفیه [۹۱]” حکایت دارد .
حافظ :
در خم زلف تو آن خال سیه دانی چیست ؟ نقطه دوده که در حلقه جیم افتادست
(۳۶-۳)
محوی :
بالآته وهک ئهلیف له حوروفاتی کائینات مافهوقی تؤ کوذایهوه ناوی له تهحت و فهوق
(۱۸۳-۳)

ترجمه :
همانگونه که حرف الف به علت راست قامتی در میان حروف الفبا از نقطه بی نیاز است قد تو هم در میان یاران مشخص و بالاتر از تو در آسمان و زمین نیست.
۷) هر دو از ظرفیّت های تشبیه مرکب (مشبّه ومشبّه به هردو مرکب ) برای تأثیر بخشی کلام خویش بهره گرفته اند امّا درصد ها متفاوت است . ( حافظ با ۴۶درصد و محوی با ۸ درصد )
حافظ :
به چمن خرام و بنگر بَرِ تخت گل که لاله به ندیم شاه ماند که به کف ایاغ دارد
(۱۱۷-۴)
ماه خورشید نمایش زپس پردۀ زلف آفتابیست که در پیش سحابی دارد
(۱۲۴-۳)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:07:00 ب.ظ ]




عقود رضایی عقودی می باشند که برای آنها توافق طرفین و اظهار ایجاب و قبول از سوی ایشان کافی بوده و محتاج به امر دیگری نیست .
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
از ماده ۱۹۰قانون مدنی چنین بر می آید که بر حسب اصل ، توافق دو اراده هم رکن لازم و کافی برای انعقاد قرارداد است و به تشریفات بخصوصی نیاز نیست .استقراء در قوانین نیز این استنباط را تائید می کند زیرا جز در موارد نادر قرارداد به تراضی منعقد می گردد پس می توان قائل به این بود که در حقوق ما اصل بر این است که عقد با تراضی واقع می گردد و تشریفاتی لازم ندارد. [۱۱۳]
قاعده فوق را که یکی از نتایج اصل حاکمیت اراده نیز هست اصل رضایی بودن معامله می نامند و در هرجا که نسبت به لزوم شرطی ، تشریفاتی خاص یا مورد معامله تردید شود ، از آن استفاده شده و تراضی را کافی می دانند.
یکی از صاحب نظران در تعریف عقد رضایی(قصدی)چنین آورده است :
«عقد قصدی که به اشتباه در حقوق ایران ،عقد رضایی نامیده شده است ، عقدی است که در صورت اجتماع شرایط اساسی و اختصاصی معاملات ، صرفاً با قصد مشترک طرفین به شرط ابراز و بدون نیاز به امر دیگری تشکیل می شود.»[۱۱۴]
ایشان در ادامه می آورند:
«قصد انشاء سازنده عمل حقوقی است و همکاری دو طرف با وجود شرایط اساسی معاملات ، عقد را در عالم اعتبار تحقق می بخشد .
ماده ۱۹۱قانون مدنی نیز مقرر می دارد: «عقد محقق می شود به قصد انشاء به شرط مقرون بودن به چیزی که دلالت بر آن کند.»خلاقیت قصد انشاء را نسبت به عقد ، به شرط همراه بودن با ابراز قصد، از این عبارت به روشنی بدست می آید که اساساً برای تشکیل عقد وجود قصد انشاء و شرایط اساسی مندرج در ماده ۱۹۰قانون مدنی کافی است و تشریفات دیگری لازم نیست .
از نظر دیدگاه قضایی نیز نقل و انتقال در عقود و معاملات بدون تشریفات و رضایی می باشد؛ یعنی در قانون مدنی اصل بر رضایی بودن عقود و معاملات است .بررسی قانون مدنی نشان می دهد در عقود رضایی صرف تراضی می تواند موجبات تشکیل عقد باشد اموری نظیر تسلیم مورد معامله و یا تشریفات انتقال رسمی آن در دفاتر اسناد رسمی در شمار آثار عقود مذکور است .از سویی دیگر در ماده ۱۰قانون مدنی تصریح شده است عقود و قراردادهای فیمابین اشخاص در صورتی که مخالف صریح قانون نباشد نافذ و معتبر است. لذا با توجه به رضایی بودن عقود نمی توان ماده ۴۸ قانون ثبت را ناسخ ماده ۱۰ قانون مدنی دانست صرف نظر از اینکه ماده ۱۰ قانون مدنی موخر التصویب است. از سویی دیگر با پیروی از اصل صحت که در ماده ۲۲۳ قانون مدنی تصریح شده است ، اصل بر صحت نقل و انتقالات حقوقی است.در همین راستا بررسی ماده ۴۸ قانون ثبت نشان می دهد که قانونگذار در مقام بیان ، « سند»را که طبق مواد فوق به ثبت برسد و به ثبت نرسیده در هیچ یک از ادارات و محاکم نمی پذیرد. بنابراین، هیچ اشاره ای به «مستند» نشده است ؛ به عبارت دیگر قانونگذار نخواسته است به صراحت بطلان مفاد اسناد ثبت نشده را اعلام دارد؛ زیرا در مقام بیان حکم اسنادی بوده که به ثبت نرسیده اند.بنابراین سکوت در مقام بیان نشان می دهد که باید انگیزه دیگری برای وضع ماده ۴۸ قانون ثبت وجود داشته باشد و گرنه با اشرافی که قانونگذار دارد به صراحت اعلام می کند نقل و انتقال حقوقی اسنادی که باید به ثبت برسد و به ثبت نرسیده واجد هیچ گونه آثار حقوقی نیست. بنابه مراتب ؛ هدف قانونگذار عدم پذیرش اسناد عادی است ، که در مقام دفاع و یا به طریق دیگری در محاکم ارائه شده ، و صاحب سند بخواهد با ارائه سند عادی رابطه حقوقی مفاد سند را بدون رسیدگی قضایی به اثبات برساند ؛ در مقایسه می توان چنین نظر داد که اسناد رسمی به دلیل نحوه تنطیم آنها در مرجع رسمی و تایید توسط مقام رسمی واجد این خصوصیت هستند که با صرف ارائه توانایی اثبات رابطه حقوقی مستند خود را دارا می باشد.در نتیجه نسبت به سند عادی می توان علاوه بر ادعای جعل ادعای انکار و تردید نمود؛ در حالی که ادعای انکار و تردید نسبت به اسناد رسمی مسموع نبوده و صرفا ًباید ادعای جعل نمود. بنابراین به نظر می رسد در صورتی که موضوع دعوی اثبات واقعه حقوقی مندرج در سند باشد ، محاکم نمی توانند به بهانه ماده ۴۸ قانون ثبت از پذیرش اسناد مذکور امتناع و به تبع آن از پذیرش دعوی خودداری کند.[۱۱۵]
در زمان های گذشته نیز تشریفات خاصی نظیر اجرای صیغه خاص برای تشکیل عقد در سیستمهای حقوقی لازم شمرده شده است ،نظیر بیع صرف (ماده ۳۶۴ قانون مدنی). عقد تشریفاتی که بدون اجرای تشریفات ، باطل باشد به نظر نمی رسد.
در حقوق فرانسه ، عقد قصدی را عقد رضایی می نامند و این اصطلاح به اشتباه در تالیفات حقوق ایران نیز وارد شده است .منشاء این تعبیر عدم تفکیک بین قصد انشاء و رضا در حقوق فرانسه است که منحصراً رضایت طرفین یعنی میل درونی و اعلام آن و توافق خواسته طرفین ، به عنوان شرط روانی عقد معرفی شده و نامی از عنصر روانی دیگری که قصد انشاء باشد برده نشده است ؛ در حالی که روشن است در سیستم حقوقی ایران ،آنچه عقد را می سازد قصد انشاء است نه رضا و به همین جهت تعبیر صحیح از عقد غیر تشریفاتی ، عقد قصدی است نه عقد رضایی.[۱۱۶]
ب ـ عقود تشریفاتی
در این قبیل عقود که در حقوق ما نمونه هایی از آن را می توان بر شمرد توافق دو اراده به تنهایی در وقوع عقد کافی نیست .بلکه توافق اراده ها در صورتی معتبر است که به شکل مخصوص و با تشریفات خاصی عنوان گردد، در عقد تشریفاتی صورت عقد، شرط صحت آن است و توافقی که شکل مخصوص را دارا نباشد باطل است هر چند دو طرف نیز به آن اقرار کنند .[۱۱۷]
گفته می شود که انتقال املاک ثبت شده باید به وسیله سند رسمی انجام گردد و در دفتر املاک ثبت شود و پیش از این تشریفات ، انتقال حتی در رابطه بین طرفین اثر ندارد .گر چه پیرامون صحت و سقم این مطلب در تحقیق حاضر بطور مفصل بررسی خواهد شد.
باید اضافه گردد که در تمام عقودی که در قانون تشریفات خاص ندارد دو طرف می توانند به تراضی آن را تشریفاتی سازند، یعنی وقوع عقد را موکول به تنظیم سند یا تادیه قیمت نمایند.
تعریف دیگر ارائه شده ، در خصوص عقد تشریفاتی بدین صورت است :
«عقد تشریفاتی ، عقدی است که علاوه بر شرایط اساسی و اختصاصی برای تاثیر اراده ابراز شده در تشکیل عقد، امر یا امور دیگری که تشریفات نامیده شده است ،لازم باشد.»[۱۱۸]
ایشان در توضیح عقد تشریفاتی در کتابی دیگر چنین آورده است :
«عقد تشریفاتی عقدی است که برای تشکیل آن باید تشریفات خاصی، غیر از اراده طرفین رعایت گردد. مثلا بیع اموال غیر منقول را می توان یک عقد تشریفاتی دانست زیرا طبق مقررات ، علاوه بر اراده طرفین ، باید به ثبت برسد والا معامله از نظر مرجع صلاحیت دار تشکیل شده محسوب نمی گردد و ادعای مالکیت بدون رسیدگی قضایی و صدور حکم دادگاه مسموع نخواهد بود. تشریفات معاملات ، سابقه طولانی و تاریخی دارد. مثلا در برخی از سیستمهای حقوقی ، لازم بود پس از ابراز اراده به هم دست بدهند که امروزه هم در بعضی مناطق ایران این تشریفات در نزد عده ای رعایت می شود . امروزه سعی می شود تشریفات معاملات ، در سیستمهای حقوقی کنار گذاشته شود و در معاملات، بیشترتشریفات حذف گردد مگر در مواردی که مصالح خاص اقتصادی یا اجتماعی ، وجود تشریفات را ایجاب کند.»[۱۱۹]
بنداول ـ مصداقهای عقد تشریفاتی
علاوه بر عقود عینی که لزوم قبض آن را در شمار عقود تشریفاتی در آورده است مصداقهای دیگر عقد تشریفاتی در حقوق ایران اختلافی است. موارد زیر را جزء عقود تشریفاتی نام برده اند:
۱- عقد انتقال حق کسب ، پیشه و تجارت با سند رسمی است.(مستفاد از تبصره ۲ ماده ۱۹ قانون روابط موجر و مستاجر۱۳۵۶)
۲- عقد انتقال سهم الشرکه در شرکت با مسولیت محدود با سند رسمی است.(مستفاد از ماده ۱۰۳ قانون تجارت)
۳- عقد بیمه نیز با تنظیم سند(نوشته) منعقد می شود.(مستفاد از مواد۲و۳ قانون بیمه مصوب ۱۳۱۶)
۴- قرارداد خرید و فروش املاک ثبت شده بدون ثبت تشکیل نمی شود.(مستفاد از ماده ۲۲ قانون ثبت)
۵- فروش اموال توقیف شده برای اجرا احکام که باید از طریق مزایده باشد.(ماده ۱۴ قانون اجرای احکام مدنی)
برخی از حقوقدانان جز عقود عینی نتوانسته اند مصداقی را برای عقود تشریفاتی در حقوق ایران معرفی کنند. به نظر می رسد ضابطه تشخیص عقد تشریفاتی و تشریفات محسوب شدن اموری مانند لزوم تنظیم سند (رسمی یا عادی) و مزایده نظمی است که قانونگذار به دنبال آن است هرگاه این امور تشریفات باشند و عقد بدون آن منعقد نشود، نظم دلخواه قانونگذار ایجاد می شود. وگرنه نظم عمومی آسیب می پذیرد. دادگاهها و مفسران ،در تفسیر قانون باید به اراده قانونگذار احترام بگذارند.[۱۲۰]
بطور کلی سه نظریه متفاوت در خصوص رضایی و تشریفاتی بودن بیع اموال غیر منقول ارائه گردیده است که به شرح زیر می باشد :
۱ــ بیع املاک غیر منقول عقدی است کاملاً تشریفاتی چه در خصوص املاک ثبت شده یا ثبت نشده.
۲ــ بیع اموال غیر منقول در خصوص املاک به ثبت رسیده عقدی است تشریفاتی لیکن در خصوص املاک به ثبت نرسیده عقد رضایی است.
۳ــ بیع اموال غیرمنقول به طور کلی عقدی است رضایی و انتقال سند و ثبت در دفتر املاک طریقه ای است جهت اثبات بیع رضایی به وقوع پیوسته .
از آنجا که در حقوق خصوصی ایران نظریات و کتابهای دکتر کاتوزیان در دانشگاهها ارائه و بر اساس نظریات ایشان تدریس می گردد.و نظریات غالب ، نظریات حقوقی ایشان است و به موجب نظر ایشان یکی از مصادیق بارز عقود تشریفاتی عقد بیع اموال غیرمنقول می باشد و براساس نظر فوق بر فرض که قصد طرفین معامله در تظیم سند عادی بر وقوع بیع احراز گردد اجرای خواسته مذکور در مورد املاک ثبت شده با قانون مخالف است ؛ زیرا ماده۲۲ قانون ثبت به صراحت اعلام می کند همین که ملکی مطابق قانون به ثبت رسید دولت فقط کسی را که ملک به اسم او ثبت شده و یا کسی که ملک مزبور به او انتقال گردیده و این انتقال نیز در دفتر املاک به ثبت رسیده یا اینکه ملک مزبور از مالک رسمی ارثاً به او رسیده را مالک خواهد شناخت .پس بنابراین باید پذیرفت که عقد بیع در مورد املاک ثبت شده در زمره عقود تشریفاتی است و تنظیم سند رسمی و حضور در دفتر اسناد رسمی مقدمه ضروری ثبت انتقال در دفتر املاک است . بنابراین باید پذیرفت که تملیک (بیع) تنها در این دفتر صورت می پذیرد و نباید آن را شرط متاخر عقدی پنداشت که با امضاء سند عادی واقع شده است.[۱۲۱]
بند دوم ـ آثار تشریفاتی بودن بیع اموال غیر منقول
به نظر می رسد چون عرف جامعه عقد بیع اموال غیر منقول را با تنظیم سند رسمی نیز محقق می داند اگر بنا باشد که این عرف تغییر داده شود فرصت را جهت افراد سود جو فراهم می آورد که با استناد بر تشریفاتی بودن عقد بیع اموال غیرمنقول مقاصد سوء خود را پیش برده و حق را پایمال نمایند که نمونه ای از آنها می تواند از قرار ذیل باشد :
الف : فرض کنید در فاصله زمانی بین تنظیم سند رسمی و عادی بیع مال غیر منقولی که قسمت عمده ثمن آن پرداخت شده مبلغ پرداخت شده به بایع بدون تعدی و تفریط وی تلف گردد مثلاً چند روز پس از پرداخت ثمن ،پول پرداخت شده به سرقت رود حال اگر بنا باشد بیع عقدی تشریفاتی باشد چون قبل از تنظیم سند ،تملیک صورت نپذیرفته چه در مورد مبیع و چه در مورد ثمن ، لذا تلف پول از مال مشتری است در حالی که وی پول را مدتها قبل پرداخت نموده و عرف بطور قطع تلف را از مال بایع می داند (تلف ثمن) لذا مواردی از این دست موجب می شود که که اعمال قانون برخلاف حق و عرف جامعه باشد و چون عرف جامعه نمی تواند آن را قبول کند اختلافات شدید بوجود خواهد آمد ؛ که ممکن است حتی به خونریزی نیز بیانجامد و قطعاً دامن زدن به چنین مسائلی به سود منافع جامعه نیست.
ب : اگر مشتری تمام ثمن را پرداخت کرده باشد لیکن بایع پس از تنظیم سند عادی ، مبیع را به دیگری منتقل کند ، در صورتی که بیع را تشریفاتی بدانیم مشتری هیچ حقی نسبت به مبیع ندارد ؛ زیرا تملیک صورت نپذیرفته و این امر نیز باعث دامن زدن به اختلافات می گردد و اصرار بر آن خلاف حق است چون مال عرفاً و شرعاً متعلق به کسی است که اول خریداری کرده است.
گفتار دوم ـ دلایل رضایی بودن بیع اموال غیر منقول
نحوه انعقاد بیع اموال غیر منقول یکی از ایرادات وارد بر تشریفاتی بودن بیع می باشد. زمانی می توان عقدی را تشریفاتی دانست که نحوه انعقاد آن به گونه ای باشد که تشریفات خاصی در زمان انعقاد عقد الزاماً بایستی رعایت گردد بگونه ای که در بطن عقد اگر آن تشریفات رعایت نگردد صحیح منعقد نگردیده است ؛[۱۲۲] که نمونه بارز آن عمل حقوقی طلاق است .در زمان طلاق حتماً بایستی تشریفات خاصی رعایت گردد از جمله اینکه طلاق در طهر غیر مواقعه باشد و یا در زمان اجرای صیغه طلاق حتماً دو شاهد عادل حضور داشته باشند . اگر این موارد رعایت نگردد طلاق صحیح نیست ؛ لیکن در زمان انعقاد عقد بیع هیچ گونه تشریفات خاصی لازم نیست رعایت گردد حتی بیع معاطاتی نیز در حقوق ایران به موجب ذیل ماده ۳۳۹ قانون مدنی پذیرفته شده است ؛ لذا نمی توان قائل به این بود که بیع اموال غیر منقول به لحاظ انعقاد آن تشریفاتی بلکه کاملاً عقدی رضایی می باشد.
بند اول ـ رضایی یا تشریفاتی بودن بیع املاک ثبت شده از نظر عرف متداول جامعه
از لحاظ آماری اکثر املاک مورد استفاده در سطح کشور جزء املاک ثبت شده به شمار می رود؛ و نسبت بین املاک ثبت شده به ثبت نشده البته در مورد اراضی مورد بهره برداری بسیار زیاد است بنابراین بالتبع اکثر نقل و انتقالات اراضی نیز در خصوص املا ک ثبت شده خواهد بود؛ و در بسیاری از موارد مشاهده می گردد که انتقال توسط سند عادی است که در اصطلاح متداول به آن سند کاغذی می گویند. در این قبیل موارد خریدار کاملاً خود را مالک می شناسد و مردم نیز در صورت احراز اصالت سند عادی ، او را مالک ملک معامله شده محسوب می نمایند.در صورتی که اگر ثبت در دفتر اسناد رسمی شرط لازم جهت صحت عقد بیع از لحاظ عرف جامعه بود می بایستی به خریدار تا زمانی که سند رسمی تنظیم نگردیده به دیده مالک نگریسته نشود ؛ علی الخصوص این موضوع در مواردی که اصولاً ملک تنها با سند عادی معامله می گردد کاملاً محسوس می باشد و هم چنین زمانی که یبن تنظیم قولنامه تا تنظیم سند رسمی به هر علت فاصله طولانی است.
از طرفی با تصویب و اجرای مواد ۱۴۷و۱۴۸اصلاحی قانون ثبت و قانون تعیین تکلیف ثبتی اراضی و ساختمانهای فاقد سند رسمی و قبول تقاضای صدور سند مالکیت براساس سند عادی بیع ، به این اسناد عادی شکل قانونی داده شده است و مورد پذیرش ادارات ثبت اسناد در سراسر ایران قرارگرفته و می گیرد و با توجه به آن سند مالکیت رسمی صادر می گردد ؛ لذا عرف متداول جامعه به راحتی اسناد عادی بیع را پذیرفته و معاملات خود را بر اساس آن منعقد می نماید.
بند دوم ـ رضایی یا تشریفاتی بودن بیع املاک ثبت شده از دیدگاه رویه قضایی
به دلایل زیر می توان قائل به این بود که رویه قضایی بیع املاک ثبت شده را غالباً عقدی رضایی محسوب می نماید.
اولاً : در دعاوی بسیار مشاهده می گردد در صورتی که احد از طرفین پرونده ، سند عادی را به دادگاه ارائه نماید ، دادگاه در صورت تشخیص اصالت آن به سند مذکور ترتیب اثر داده تا حدی که خریدار را مالک مبیع محسوب نموده و ملک را متعلق به خریدار می داند ؛ در صورتی که اگر قرار بود دادگاهها به منطوق ماده ۴۸ قانون ثبت عمل نمایند بایستی اصولاً به سند عادی ترتیب اثر ندهند حتی در صورت احراز اصالت آن .
ثانیاً : تاکنون مشاهده نگردیده که خواسته دعوایی به استناد سند عادی الزام به انعقاد عقد بیع باشد و عموماً خواسته الزام به تنظیم سند رسمی است ؛ و این به خوبی مشخص می نماید که رویه قضایی و عرف حاکم بر دستگاه قضایی وقوع بیع را با تنظیم سند عادی در صورتی که قصد مشترک طرفین تحقق عقد بیع باشد مفروض می داند و تنها جهت تحکیم و اثبات قویتر آن تنظیم سند رسمی را لازم به حساب می آورد.
ثالثاً : اگر بنا براین باشد که عقد بیع با تنظیم سند رسمی منعقد گردد بایسیتی قبل از آن مبیع متعلق به فروشنده و ثمن متعلق به مشتری باشد.حال اگر فاصله زمانی طولانی بین تنظیم سند عادی و رسمی وجود داشته باشد بایستی فروشنده بتواند اجرت المثل فاصله زمانی بین تنظیم سند عادی و رسمی را مطالبه نماید که علی الخصوص در حقوق ما بهره و سود پول به رسمیت شناخته نشده است ؛ لذا چون ثمن دارای بهره نیست پس تنها بایستی اجرت المثل استفاده از مبیع قابل مطالبه باشد در حالی که مسلم است هیچ دادگاهی پس از تنظیم سند عادی بیع ، فروشنده را مالک نشناخته و وی را مستحق دریافت اجرت المثل نمی داند. شایان ذکر است در خصوص نقش رویه قضایی و نظریات مشورتی اداره حقوقی دادگستری و هم چنین نظر کمیسیون در نشت قضایی دیوان عالی کشور در تشخیص رضایی بودن عقد بیع اموال غیرمنقول در قسمتهای آتی بیشتر توضیح داده خواهد شد.[۱۲۳]
بند سوم ـ نسخ ضمنی مواد ۴۶و۴۷ قانون ثبت توسط قوانین موخر
اصولاً پایه و اساس مواد ۱۴۷و۱۴۸و هم چنین قانون تعیین تکلیف ثبتی اراضی فاقد سند به رسمیت بخشیدن و به ثبت رسانیدن اسناد بیع توسط سند عادی است ؛ و این موضوع هم در منطوق مواد مذکور مشاهده می گردد و هم طرز اعمال آن در سطح کشور به گونه ای است که متقاضی ثبت در صورت احراز انتقال و تصرف ملک ، مالک شناخته شده و کافی است کسی که ملک بنام وی در دفتر املاک ثبت شده انتقال مالکیت را تایید نماید و یا به گونه ای دیگر از جمله رای قطعی دادگاه انتقال مالکیت به متقاضی اثبات شود در این صورت متقاضی ، مالک شناخته می گردد ؛ گرچه هنوز ملک در دفتر املاک بنام شخص فروشنده اول است ؛ لذا این مواد قانونی نسخ ضمنی مواد۲۲و۴۶و۴۸ قانون ثبت حداقل در محدوده اعمال خود است. بنابراین می توان گفت که با تصویب قوانین موخر از جمله مواد ۱۴۷و۱۴۸ از اعتبار مواد ۲۲ و علی الخصوص مواد ۴۶و۴۸ قانون ثبت تا حد زیادی کاسته شده است.
بند چهارم ـ نظریه مشورتی اداره حقوقی وزارت دادگستری

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:07:00 ب.ظ ]




ضمیمه ۳: مقررات برای جلوگیری از آلودگی توسط مواد مضر بسته بندی شده؛
پایان نامه
ضمیمه ۴: مقررات برای جلوگیری از آلودگی توسط فاضلاب کشتیها؛
ضمیمه ۵: مقررات برای جلوگیری از آلودگی توسط از، زباله کشتیها؛
ضمیمه ۶: مقررات برای جلوگیری از آلودگی هوا ناشی از کشتی.
دولت جمهوری اسلامی ایران به سه ضمیمه ۱، ۲ و ۵ آن ملحق گردیده است.
۶-۱-۴- کنوانسیون بین المللی نجات دریایی
یکی از مهمترین اصولی که همواره مورد توجه دریانوردان بوده است، مسئله نجات جان اشخاص و اموال در، دریا می‏باشد. اولین مقررات مربوط به نجات در، دریا کنوانسیون بین المللی یکنواخت کردن بعضی از مقررات مربوط به کمک و نجات در، دریا می‏باشد که در سال ۱۹۱۰ میلادی در بروکسل تصویب گردید. در کنوانسیون مذکور این اصل حاکم بر عملیات نجات بود که تنها در صورت موفقیت آمیز بودن عملیات، نجات دهنده مستحق اجرت و پاداش می‏گردید. حکم یاد شده این مشکل را ایجاد نموده بود که نجات دهندگان در سوانحی که منجر به آلودگی و صدمه به محیط زیست می‏گردید از اقدام به عملیات نجات خودداری می‏نمودند. برای رفع این مشکل، کنوانسیون (SALVAGE) در سال ۱۹۸۹ در سازمان بین المللی دریانوردی (IMO) به تصویب رسید. در این کنوانسیون به لحاظ توجه خاص به امر مبارزه با آلودگی و حفظ محیط زیست در، دو دهه اخیر، مقررات قبلی مورد تجدید نظر قرار گرفته است. در این مقررات بخشی تحت عنوان «غرامت ویژه» در نظر گرفته شده و نجات دهندگان به میزان جلوگیری از آلودگی دریا مستحق اجرت و همچنین پاداش خواهند بود و این امر به نوبه خود موجب تشویق نجات دهندگان به انجام عملیات در اینگونه موارد می‏گردد. از آنجا که کنوانسیون نجات ۱۹۸۹ در جهت تشویق به جلوگیری از آلودگی و حفظ محیط زیست دریایی تنظیم شده است لذا با الحاق به این کنوانسیون در واقع گامی مؤثر در جهت حمایت از محیط زیست دریایی و حفظ اموال و اشخاص در معرض خطر برداشته خواهد شد و بدین ترتیب زمینه اقدامات قانونی لازم برای جلوگیری از آلودگی و حفظ محیط زیست دریایی خصوصاً در منطقه خلیج فارس فراهم می‏گردد.
منظور اصلی از تدوین و تصویب کنوانسیون نجات ۱۹۸۹ به وجود‏ آوردن یک سیستم معقول برای حمایت از نجات دهندگان و حفظ حقوق آنان و در عین حال ایجاد یک چهارچوب برای انجام عملیات نجات و تعهدات هر یک از طرفین، نجات دهنده و مالک کشتی، می‏باشد. با توجه به موارد فوق الذکر و با عنایت به تاثیر غیر قابل انکار استفاده از مقررات یکنواخت بین المللی در کاهش مخاطرات ناشی از فعالیتهای دریایی، الحاق به کنوانسیون مذکور در، دستور کار سازمان بنادر و دریانوردی به عنوان متولی امر دریانوردی کشور قرار گرفت و پس از تشکیل جلسات متعدد و انجام بحثهای کارشناسی، لایحه اجازه الحاق دولت جمهوری اسلامی ایران در تاریخ ۲۲/۶/۱۳۷۲ به مجلس شورای اسلامی تقدیم گردید و نهایتاً با تصویب مجلس و تایید شورای نگهبان در تاریخ ۱۱/۲/۱۳۷۳ کشور ما به این کنوانسیون ملحق گردید.
در پایان این بند لازم به ذکر است که قوانین الحاق به سه کنوانسیون بین‌المللی دریایی «انتقال لاشه کشتی‌ها‏‏»، «مدارک شناسایی دریانوردان» و «مسئولیت مدنی برای خسارت آلودگی نفت سوخت کشتی» در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۸۹ در مجلس شورای اسلامی تصویب شدند، در تاریخ ۱۲خرداد ۸۹ به تأیید شورای نگهبان نیز رسیدند و در نهایت با ابلاغ آنها به وزارت راه و ترابری در تاریخ ۳۱/۳/۸۹ در زمره کنوانسیون‌های بین‌المللی الحاقی ایران قرار گرفتند.[۱۹] کنوانسیون انتقال لاشه کشتی‌ها‏‏ ۱۲ ماه پس از تاریخی که ۱۰ دولت آن را امضا کرده باشند یا سند تنفیذ، پذیرش، تصویب یا الحاق را نزد، دبیر کل سازمان بین‌المللی دریانوردی سپرده باشند، لازم‌الاجرا خواهد شد. با توجه به این که فعلاً این تعداد محقق نشده، لازم‌الاجرا شدن کنوانسیون برای ایران در عرصه بین‌المللی منوط به تحقق الحاق ۱۰ کشور (با احتساب ایران) خواهد بود. اجرای کنوانسیون ۱۸۵ سازمان بین‌المللی کار که بازنگری کننده کنوانسیون قبلی مدارک شناسایی دریانوردان (کنوانسیون ۱۰۸) است، شش ماه پس از ثبت تودیع سند الحاق نزد امین اسناد (مدیر کل دفتر بین‌المللی کار) برای ایران الزامی خواهد بود. کنوانسیون بین‌المللی درباره مسئولیت مدنی برای خسارت آلودگی نفت سوخت کشتی (معروف به کنوانسیون Bunkers) نیز سه ماه پس از تودیع سند الحاق نزد، دبیر کل ایمو برای کشور لازم‌الاجرا خواهد شد.
۷-۱-۴- کنوانسیون سازمان بین‌المللی دریانوردی
سازمان بین‌المللی دریایی[۲۰] در ماده اول خود وقتی اهداف سازمان را بیان میدارد، در بند «الف» از ایجاد سیستمی برای همکاری بین دولتها در زمینه وضع مقررات و طرز عمل دولتها در خصوص انواع مسائل فنی موثر در کشتیرانی تجاری بین‌المللی تشویق و ترغیب دولتها در زمینه تصویب بهترین استانداردهای عملی در مورد ایمنی دریانوردی و جلوگیری و کنترل آلودگی دریایی به وسیله کشتی‌ها‏‏، محافظت و کنترل آلودگی دریایی[۲۱] سخن به میان آورده است. نظر به اینکه اجرای مفاد کنوانسیونهای مصوبه برای کشورهایی که عضو آن هستند اجباری است، اشاره به این کنوانسیون نیز از جمله اسنادی هستند که باید به آنها اشاره نمود.
به موازات این گونه مدون شدن برخی قواعد عرفی و تحرکات جهانی در خصوص تصویب کنوانسیونهای مختلف شاهد بروز حساسیتهای حقوقی در عرصه حقوق داخلی کشورها نیز هستیم؛ تا آنجا که هم اکنون بسیاری از کشورهای دنیا در قوانین اساسی خود اصولی را به حفاظت از محیط‌ز‏‏یست‏ اختصاص داده‌اند. کشور ما نیز از این نهضت بین‌المللی بی تاثیر نمانده و به بسیاری از معاهدات جهانی در این باره پیوسته است؛ تا آنجا که از مجموع حدود ۲۸۰ معاهده، موافقت نامه و پروتکل‌های بین‌المللی و منطقه‌ای در زمینه حفاظت از محیط‌ز‏‏یست‏ و مسائل مربوط به آن‌ که در سراسر جهان بین دولت‌های مختلف منعقد شده، تاکنون حدود هجده کنوانسیون و پروتکل زیست محیطی با تصویب مجلس شورای اسلامی مورد پذیرش جمهوری اسلامی ایران قرار گرفته است که مهمترین نمونه‌های آن عبارتند از:
۱- کنوانسیون مربوط به مداخله در، دریاهای آزاد، درصورت بروز سوانح آلودگی نفتی ۱۹۶۹؛
۲- کنوانسیون مربوط به تالاب‌های مهم بین‌المللی به ویژه تالاب‌های زیستگاه پرندگان آبزی؛
۳- کنوانسیون حمایت از میراث فرهنگی و طبیعی جهان (یونسکو ۱۹۷۲ میلادی)؛
۴- کنوانسیون جلوگیری از آلودگی دریایی از طریق دفع مواد زاید و دیگر مواد ۱۹۷۲؛
۵- پروتکل مداخله در، دریاهای آزاد، در صورت بروز آلودگی ناشی از موادی غیر از نفت ۱۹۷۳؛
۶- کنوانسیون تجارت بین‌المللی گونه‌های جانوران و گیاهان وحشی در معرض خطر انقراض و نابودی ۱۹۷۳؛
۷- کنوانسیون منطقه‌ای کویت (جهت همکاری درباره حمایت و توسعه محیط‌ز‏‏یست‏ دریایی و نواحی ساحلی در برابر آلودگی بین کشورهای حاشیه خلیج فارس ۱۹۷۸؛
۸- کنوانسیون وین جهت حفاظت از لایه اوزون ۱۹۸۷؛
۹- پروتکل مونترال در مورد کاهنده اوزون ۱۹۸۷؛
۱۰- کنوانسیون بازل درباره کنترل انتقالات برون مرزی مواد زاید زیان بخش و دفع آنها ۱۹۸۹؛
۱۱- کنوانسیون بین‌المللی نجات دریایی ۱۹۸۹؛
۱۲- کنوانسیون بین‌المللی آمادگی، مقابله و همکاری در برابر آلودگی نفتی ۱۹۹۰؛
۱۳- کنوانسیون ساختاری تغییرات اقلیمی ۱۹۹۲؛
۱۴- کنوانسیون سازمان ملل متحد برای بیابان زدایی ۱۹۹۴؛
۱۵- پروتکل کیوتو در مورد کنوانسیون تغییرات اقلیم ۱۹۹۸؛
۱۶- پروتکل کنترل انتقالات برون مرزی مواد زاید خطرناک و دیگر ضایعات در، دریا ۱۹۹۸؛
۱۷- کنوانسیون تنوع زیستی ۱۹۹۲؛
۱۸- پروتکل ایمنی زیستی ۲۰۰۰٫
۲-۴- سایر اسناد بین‌المللی
۱-۲-۴- قوانین دریایی ۱۹۰۶ انگستان
در انگلیس، سابقه فعالیت منسجم بیمه دریایی از طریق موسسه‌ای معین، به قرن هفدهم و قهوه خانه شخصی به نام ادوارد لویدز می‏رسد که بیمه گران و مالکان کشتی و کالا و به تعبیری تاجران وقت، در آنجا گرد هم آمده و ضمن مباحثه در مورد حق بیمه قابل پرداخت، خسارت قابل جبران و سایر شرایط اخذ پوشش بیمه ای، قرارداد بیمه مورد نظر خود را منعقد می‏کردند. گرچه تجارت بیمه بعد از چند سال از این مکان فراتر رفته و در اماکن دیگری از شهر لندن نیز انجام می‏شد، ولی به دلیل نقشی که ادوارد لویدز در این زمینه از خود باقی گذاشت، نه تنها نام او در صنعت بیمه برای همگان آشنا است، بلکه اکنون یکی از بزرگترین موسسات بیمه دریایی جهان با نام او (بیمه لویدز لندن) مشغول به فعالیت است. در سال ۱۹۰۶، قانون بیمه دریایی انگلیس که متن اولیه آن در سال ۱۸۹۴ نگاشته شده بود به تصویب رسید. این قانون که با اصلاحاتی هنوز لازم‌الاجرا است، از همان زمان تصویب، مورد توجه سایر دولتها قرار گرفت بطوری که قانون بیمه دریایی استرالیا مصوب ۱۹۰۹ با الهام کامل از قانون مذکور تدوین شده است. در کانادا، تا سال ۱۹۹۳، هر کدام از ایالتهای کشور، دارای قانون بیمه خاص خود بودند ولی در این سال، قانون بیمه دریایی فدرال به تصویب رسید که بسیار شبیه به قانون بیمه دریایی انگلیس است. جالب توجه اینکه در ایالات متحده آمریکا که هیچ گاه قانون بیمه دریایی وضع نشده است، دادگاه‌ها در مقام رسیدگی به اختلافات
بیمه ای، اصول مندرج در قانون بیمه ۱۹۰۶ انگلیس را رعایت می‏کنند. در فرانسه، قانون شماره ۵۲۲-۶۷ مصوب ۳ جولای ۱۹۶۷ و تصویب نامه شماره ۶۷-۸۶ مصوب ۱۹ ژانویه ۱۹۶۸ که جایگزین مقررات بیمه قانون تجارت مصوب ۱۸۰۷ این کشور شده است، نهایتاً در حقوق ایران با وجود تصریح ماده ۱۹۱ قانون دریایی مبنی بر اینکه دولت مکلف است طرح قانون بیمه دریایی را تنظیم و به مجلسین تقدیم نماید، این طرح هیچ وقت تنظیم نشده است.[۲۲]
۲-۲-۴- کنوانسیون ۱۹۸۲ حقوق دریاها
کنوانسیون ملل متحد، در مورد حقوق دریاها[۲۳] یا (UNCLOS) یک معاهده بین‌المللی است که در ۱۰ دسامبر ۱۹۸۲ در سومین کنفرانس سازمان ملل متحد در مورد حقوق دریاها در جامائیکا به امضا رسید. این قرارداد بین‌المللی منبع اصلی حقوق دریاها است و به «قانون اساسی دریاها»[۲۴] معروف است و قواعد آن به طور گسترده‌ای حقوق بین‌الملل عرفی در مورد حقوق دریاها را بیان می‌کند. این معاهده یکسال پس از پیوستن کشور گویان[۲۵] به این کنوانسیون به عنوان شصتمین کشور در ۱۶ نوامبر ۱۹۹۴ لازم‌الاجرا شد. در حال حاضر (فوریه ۲۰۰۹) ۱۵۷ کشور از جمله تمام اعضای شورای اروپا به آن پیوسته‌اند و ۲۲ کشور نیز آن را امضا کرده اما هنوز به تصویب مجالس خود نرسانده‌اند. این کنوانسیون مناطقی همچون دریای سرزمینی، منطقه مجاور دریای سرزمینی، منطقه انحصاری اقتصادی و فلات قاره را تعریف کرده و مقررات حاکم بر آن از جمله حقوق و تکالیف دولت‌ها در آن‌ها را بیان می‌کند. تعریف تنگه‌های بین‌المللی و صلاحیت دولت‌های ساحلی در تنگه‌های بین‌المللی و به رسمیت شناختن اصل آزادی دریاها از دیگر مقررات این کنوانسیون است.[۲۶] برخی مقررات این کنوانسیون صرفاً بیان مجدد مواد کنوانسیون‌های ژنو هستند و در واقع قواعد تثبیت شده حقوق بین‌الملل عرفی را به تصویر می‌کشند. برخی دیگر به ویژه مواد مربوط به منطقه انحصاری اقتصادی بازتاب رویه دولت‌هاست که قبل از تکمیل کنوانسیون به حقوق بین‌الملل عرفی تبدیل شده بود و برخی دیگر عدول از حقوق تثبیت شده گذشته کشورهاست که حاکی از روند رو به پیشرفت حقوق بین‌الملل است.[۲۷]
«فصل دوازدهم کنوانسیون ۱۹۸۲ حقوق دریاها متضمن یک بخش جداگانه در خصوص اجراست که مواد ۲۲۲-۲۱۳ را در بر‏ می‏گیرد. اجرا، مسئله ویژه نسبت به آلودگی ناشی از حمل و نقل کشتی است، بنابراین بیشتر مواد ۲۱۷ تا ۲۲۱ مربوط به کشتی‌ها‏‏ست. این مواد همراه با بخش ۷ از مواد ۲۳۲-۲۲۲ در خصوص حفاظت سعی در برقراری تعادل میان منافع صاحب پرچم و نیازهای دولت ساحلی که ممکن است تحت تاثیر آلودگی قرار گیرد؛ دارد».[۲۸]
۳-۲-۴- کنوانسیون بین المللی جستجو، و نجات دریایی
کنوانسیون جستجو، و نجات که در ۲۷ آوریل ۱۹۷۹ در کنفرانسهامبورگ تصویب و در ۲۲ ژوئن ۱۹۸۵ لازم‌الاجرا شد، با هدف تدوین سیستمی جهانی برای جستجو، و نجات ایجاد شده است تا هماهنگی لازم توسط سازمانهای نجات و همکاری لازم میان سازمانهای نجات همسایه (در صورت نیاز) برای نجات افراد، دچار اضطرار در، دریا بدون توجه به محل وقوع سانحه انجام شود. یکی از مهمترین اصولی که همواره مورد توجه دریانوردان بوده است، مسئله نجات جان اشخاص و اموال در، دریا می‏باشد. اولین مقررات مربوط به نجات در، دریا کنوانسیون بین المللی یکنواخت کردن بعضی از مقررات مربوط به کمک و نجات در، دریا می‏باشد که در سال ۱۹۱۰ میلادی در بروکسل تصویب گردید.
۴-۲-۴- کنوانسیون بین المللی ایمنی جان افراد، در، دریا
کنوانسیون سولاس که در ۱ نوامبر ۱۹۷۴ تصویب و در ۲۵ می۱۹۸۰ لازم‌الاجرا شد، مهمترین معاهده
بین المللی در ارتباط با ایمنی کشتیهای تجاری محسوب می‏شود. اولین نسخه این کنوانسیون در سال ۱۹۱۴ در واکنش به فاجعه کشتی مسافربری تایتانیک به ۱۹۴۸ و ۱۹۶۰ به ترتیب نسخه‌های بعدی آن ارائه شد، تصویب رسید و در سا لهای ۱۹۲۹ کنوانسیون ۱۹۶۰ که در ۱۷ ژوئن ۱۹۶۰ تصویب و در ۲۶ می ۱۹۶۵ لازم‌الاجرا شد، اولین مسئولیت IMO پس از ایجاد شدن این سازمان بود و گامی قابل توجه در نوین سازی قوانین و همگامی با تحولات فن آوری در صنایع دریایی محسوب می‏شود.
۵-۲-۴- کنوانسیون نیویورک راجع به حقوق بهره‌بر‏داری از آبراهه‌‌های بین‌المللی برای مقاصد غیرکشتیرانی
به طور کلی، مقررات حقوقی مطرح شده در این کنوانسیون، به عنوان تنها کنوانسیون جامع بین‌المللی در زمینه حقوق بین‌الملل محیط‌ز‏‏یست‏ دریاچه‌ها و آبراهه‌‌های بین‌المللی، به دو طبقه قابل تفکیک می‏باشند.
الف) اصول کلی حقوقی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 12:07:00 ب.ظ ]