تلنــگ مــال ای پشت گدارن Talang mal ei posht godaron
سیر بوده یکــی میش نــزارن seer bude yaki mishe nazaron
تراسم که برم که گرگ ومیشن Terasomke beramke gorgo Mishen
دلــم ناهــول آ گیسه ی سگارنDelom naho A Gisay sagaren
دل ما کاسه ی صبری چکوکن Del ma kasay sabri chakuken
غروبن صبــر دل صبـرچگوکن Ghroben sabrDel chogoken
سرما یه کمــی ای ساگ دورن sare ma ya kami ei sag duren
انــارم ســاگی تا پشت کتوکن Anarom sagi ta poshte kotoken
گمونم اسپ شهماتی به راهن gamonom Asp shahmati be rahen
سر بی هوش وبرهاتی به راهن sare bihosho barhati be raben
کنــارجوپریـری ماسگی بست kenar so pariri masegi bast
نشونی دا که سوگاتی به راهن neshoni dake sogati berahen
تو که اسپ دلت زینن پسینی to ke Asp delet zinen pasini
شهاز مــرگ آمینــن پسینی shahaz marge aminen pasini
نماز مغربن ای مــا دعــا کن nemaze maghrebon ejma doakan
دعا در حق مسکینـن پسینی Doa dar hagh meskinon pasini
شروگ ماه ای پشت مگــونن sherog mahei posht mogonen
عزیزم لایک دسبند جــونــن Azizom layeke disband jonen
شو ای بی چادنی جایی به راهن sho eibi chadeni jaie be rahen
دکونن شــال وانگشتــر گرونن Dokonom shalo angoshtar geronen
دم ادوربند ما حناون Dam adorbande ma henavon
حصیل رو دوار ما دو لاون Hasil ro davar ma dolaven
گمونم مثل دوشی سفره ما Gamonom mesl doushi sofraye ma
دو تاس دوگ وسمسیل وحساون Do tase doug o somsilo hesaven
تو مثل ما دلت داگی نداره To mesl mal delet dagi nadare
سرت ای درد شهداگی نداره saret ei dard shahdagi nadare
سر ما هم میون گواش لیمو sare ma ham mion gash limo
هنو اسهتنن ساگی نداره hano eshatonen sagi nadare
بگو تا محمدک ماسک ببنده bogo ta mahmadak masak bebande
تهارن صبر کن تا رگ ببنده Taharen,sabr kan tarag bebande
چشون سرمگیم دیری ندیسته cheshon sarmagim dirinadiste
بگو تا لوک هم کارگ ببنده bogo ta louk ham karag bebande
علی تک پشت سیفالی جمازن Alitak posht sifali samazen
مجیدومحمدک گرم رمـــازن majido mahmadak garme ramazen
پسینن سفره افطـــار پهنــن pasinen sofraye eftar pahnen
مــرادی کوچکن توخواو نازن moradi kocheken tou khove nazen
درخـــونه به روی جــاده وازن Dare khone be yoye Jade vazen
بزن شعری که چنگ ما به سازن bezan sherike changemabe sazen
کمی صبرکن اذانن تا بخـــــونه kami sabr kan azanen tabekhone
نبــاتم کــامتی بستـــه نمــازن Nabtom kamati baste nemazen
کسم به جانمازی که یه تلت که kasambe sanamazi yataletke
کسم به آ چشونی که شلت که kasam be a sheshonike sholetke
مثی که وی تور کوتی به جونم mesi ke vei tavor kautibe jonom
غــم وذارم تمامی شهتلت که Ghamo zarom tamami shah taletke
ادونی کی دل ما هم گلی کـه adoni keidele ma hamgolike
گپ وگالم دریپ ای عاسلی که Gapo galom derip ei aselike
هما روزی که عیده پشت پرده hama rou2ike eide poshte parde
رو و آ شین سهر مخمـلی کــه ravo a sheine makhmali ke
ســـر کودم همـا کتل سیاهن sare koudom hama kettle siahen
مرادی شینــکی درده گنـاهن moradi sheinaki derde gonahen
ج) به عنوان نیروی کمکی به نیروهای مسلح دشمن کمک کند
د) به سیستم جاسوسی دشمن کمک کنند.
و) در عملیات نظامی به همراهی ناوگانهای جنگی یا هواپیماهای دشمن سفر کند.
همچنین در خصوص حمله نظامی ماده ۵۰ کنوانسیون ۱۹۲۳ لاهه اذعان می دارد هواپیماهای نظامی متخاصم می توانند به هواپیماهای غیرنظامی عمومی و خصوصی دستور فرود دهند یا به هواپیما اجازه دهند برای بازدید و بازرسی در محلی که به آسانی در دسترس است فرود آید. امتناع از دستور فرود تا رفتن به محلی برای بازرسی ممکن است هواپیما را در معرض خطر شلیک قرار می دهد.
د) سایر حقوق و تکالیف کشورهای بی طرف:
۱-حقوق کشورهای بیطرف
الف) آزادی حمل و نقل هوایی بازرگانی با کشورهای متخاصم. از دیدگاه حقوقی کشورهای بی طرف می توانند با کشورهای دیگر حتی کشورهای متخاصم روابط تجاری داشته باشند و هواپیماهای تجاری بی طرف مطابق قانون می توانند تردد هوایی داشته باشند. محدودیت های این هواپیماها در ماده ۶۷ دستورالعمل رمو آمده است[۲۳۶]
ب) حق پناه دادن به خلبانان فراری کشورهای متخاصم کشورهای بی طرف می توانند به کلیه افراد نظامی کشورهای متخاصم اعم از فراری، اسیران جنگی و بیماران و مجروحان جنگی پناه دهد و از آنها نگهداری کند این اعمال جز اعمال بشر دوستانه است و تنها برای این اعمال می شود که خدمتی به بشریت شود و در این راستا کشور بی طرف نباید از بی طرفی عدول کند و آنها را اسیر جنگی بگیرد و یا از طرف دیگر آنها را تجهیز کند و باعث تضیف طرف دیگر مخاصمه شود از این رو به کشور بی طرف اجازه داده شد که آنان را در اردوگاههای مخصوص نگهداری نموده یا آزاد کند.
ماده ۱۳ عهدنامه پنج لاهه در خصوص بی طرفی به این مهم اشاره نمود که از باب وحدت ملاک ما این ماده را به جنگ های هوایی تسری می دهیم
پاراگراف آخر ماده ۳۷ کنوانسیون اول ژنو ۱۹۴۹ بیان نموده که زخمداران و بیماران که با موافقت زمامداران محلی به وسیله هواپیماهای بهداری در خاک بی طرف پیاده شوند باید توسط آن کشور بی طرف در مواردی که حقوق بین المللی مقرر می دارد نگاه داشته شوند تا نتوانند مجدداً در عملیات جنگی شرکت نمایند مگر آنکه در این خصوص قرار دیگری بین دولت بی طرف با دولت های متخاصم داده شده باشد. هزینه بیمارستان و نگاهداری این اشخاص به عهده دولت متبوع آنان خواهد بود.
پ) حق دفاع از قلمرو هوایی خود[۲۳۷]
در خصوص این حق ماده ۴۰ کنوانسیون ۱۹۲۳ لاهه بیان می کند که هواپیماهای نیروی متخاصم باید از ورود به محدوده تحت صلاحیت یک کشور بی طرف خودداری کند و ماده ۴۲ به کشور بی طرف اجازه داده است که با هر وسیله ای مانع از ورود هواپیماهای نظامی نیروهای متخاصم به کشور خود شود و حتی به دولت بی طرف اجازه بازداشت آنها را داده است.
ماده ۴۶ کنوانسیون لاهه نیز به دولت بی طرف اجازه داده است از هر وسیله ی استفاده کند تا هر هواپیمایی که بیم آمادگی حمله به نیروهای متخاصم از آن می رود، هواپیماهایی که در بین اعضای آن نیروی نظامی هستند، جلوگیری کند و برای سایر هواپیماها مسیر معینی را برای آن هواپیماها مشخص کند و ضمانت هایی را معین کند که آن هواپیما فقط از همان مسیر تردد خواهد نمود.
ماده ۱۰ عهدنامه پنجم لاهه در خصوص بی طرفی نیز به این مهم اشاره نموده است که این اعمال به عنوان اقداماتی خصمانه در نظر گرفته نمی شوند.
ت) اجازه عبور به هواناوهای حامل بیمار و مجروحان جنگی[۲۳۸]
ماده ۱۸۱ دستورالعمل سن رمو بیان نموده است که هواپیماهای پزشکی نیروهای متخاصم فقط با موافقت نامه قبلی می توانند وارد حریم هوایی کشور بی طرف شوند و باید بعد از ورود بر طبق موافقت نامه عمل کنند و اگر برای بازرسی ملزم به فرود شوند باید در فرودگاه تعیین شده در کشور بی طرف فرود آیند.
در ماده ۱۸۲ پیش بینی نموده که اگر توافق نامه قبلی وجود نداشت و یا به دلیل سرپیچی از مفاد موافقتنامه هواپیما پزشکی وارد حریم بی طرف شد (به دلیل اشتباه یا اضطرار) باید به کشور بی طرف مشخصات شناسایی خود را اعلام کند و در صورت شناسایی این هواپیما به عنوان هواپیمای پزشکی نباید مورد حمله از سوی کشور بی طرف قرار گیرد و مجاز به ادامه مسیر خود می باشد و اگر مشخص شد که هواپیما پزشکی نیست قابل تصرف است و خدمه آن طبق مقررات حقوق بین المللی در کشور بی طرف بازداشت می شوند.
ماده ۴ عهدنامه پنجم لاهه نیز بیان نموده که کشور بی طرف می تواند اجازه دهند که مجروحان از قلمرو او عبور کنند به شرط آنکه نیروی نظامی و لوازم جنگی همراه آنان نباشند.
ج) حق غنیمت گیری انواع هواپیماهایی که به قلمرو کشور بی طرف تجاوز می کنند.
همان طور که در بند ۳ بیان شد کشورهای متخاصم برای عبور و مرور برفراز کشور بی طرف باید قواعدی را رعایت کنند و اگر سرباز زنند دولت بی طرف می توانند آنان را توقیف کنند.
۲)تکالیف کشورهای بیطرف
الف) منع تجهیز و تدارک جنگی متخاصمان:
در ماده ۴۴ کنوانسیون ۱۹۲۳ لاهه آمده است که کمک مستقیم و غیرمستقیم دوست بی طرف به هواپیماهای نیروی متخاصم و دادن مهمات و محموله های لازم برای هواپیما ممنوع است گر چه دولت های بی طرف برای تجارت آزاد هستند اما باید از جانبداری و انجام معاملاتی که تقویت جبهه یکی از متخاصمان شود خودداری کنند [۲۳۹]
کشورهای بیطرف نباید دامنه جنگ را تشدید کنند و کالاهایی که جهت عملیات نظامی لازم است تحویل متخاصمان دهند.[۲۴۰]
ب) منع ارائه اطلاعات نظامی به متخاصمان: [۲۴۱]
دادن اطلاعات نظامی به کشورهای متخاصم موجب خروج ثالث از بی طرفی در جنگ خواهد شد و انجام این کار از سوی کشور بی طرف ممنوع است.
پ) منع اجازه عبور یا توقف به نیروهای متخاصم
ت) عدم جانبداری از طرفین متخاصم
ماده ۹ عهدنامه پنجم لاهه کشور بیطرف را ملزم می کند که با متخاصمان رفتاری یکسان داشته باشد و تمام ممنوعیت های موجود برای متخاصمان به صورت یکسان اجرا و اعمال شود.
ر)سایرحقوق و تکالیف طرف های متخاصم:
۱)حقوق طرف های متخاصم
الف)حق عبور مشروط برفراز کشور بی طرف:
همانگونه در مفاد قبل ذکر شد هواپیماهای دل حال عبور برفراز کشورهای بی طرف باید در مسیر معین و زمان معین از فراز آن کشور عبور کرده و هر زمان تقاضای فرود شد جهت بازرسی و نشستن در مکان معین فرود آیند.
ب) حق غنیمت گیری انواع ناوهای هوایی بیطرف که تحت حمایت نظامی کشور متخاصم قرار دارند.
هواناوهای بی طرف تابع حق بازدید و بازرسی می باشند اگر در اثر بازدید و بازرسی مشخص شود که محموله آنها تابع اصول بی طرفی است حق توقیف و ضبط آنها وجود ندارد و در صورت اثبات اینکه این هواناوها قواعد بی طرفی را نقض نموده اند می توان آنها را غنیمت گرفت.
در موارد ذیل اصل بی طرفی رعایت نمی شود:
۱) نفوذ در یک منطقه ممنوعه
۲) مبادرت به قاچاق جنگی
۳) یاری رساندن به دشمن
۴) مقاومت در مقابل بازدید و بررسی [۲۴۲]
۲)تکالیف کشور متخاصم:
الف) احترام به حاکمیت و تمامیت ارضی کشور بی طرف
تمامیت ارضی کشور بی طرف مصون از تعرض است مگر آنکه آنگونه که شرح داده شد از بی طرفی خارج شود.
ب) منع مخاصمه از قلمرو هوایی کشور بی طرف
حریم هوایی کشور بی طرف نباید عرصه نبرد واقع شود، دولت بی طرفی ملزم به جلوگیری از نقض حریم هوایی خود می باشد.
این بود نگاهی گذرا به حقوق و تکالیف دول متخاصم و بی طرف در جنگ های هوایی و آنگونه مشخص شد با بهره گرفتن از قواعد پراکنده موجود می توان تا حدودی مباحث بی طرفی را پوشش داد حال آنکه امروز این پدیده به یک مساله اساسی در حقوق جنگ تبدیل شده و این نیاز احساس می شود با توجه به پیشرفت وسایل جنگی هوایی اصول مهم تر و موشکافانه تری پیش بینی شوند تا به حقوق دول بی طرف صدمه ای وارد نشود.
گفتاردوم:جنایت جنگی در جنگ های هوایی
۰٫۶۴۵
۰٫۹۱۷
۰٫۰۰۲
دقت
۳
۴٫۵۳
۰٫۷۷۴
۰٫۹۵۶
۰٫۰۱۳
سادگی
۶
۹٫۳۸
۰٫۵۴۳
۰٫۹۴۳
۰٫۰۳۲
کیفیت
۵
۷٫۶۴
۰٫۶۴۲
۰٫۹۹۷
۰٫۰۱۱
با توجه به اینکه مقدار P برای همه الگوهای اندازه گیری (متغیرهای مشاهده) بزرگتر از ۰٫۰۰۵ می باشد می توان نتیجه گرفت که مقدار کای اسکوئر(CMIN) برای الگوهای اندازه گیری مناسب می باشد. یکی دیگر از شاخص های معتبر که برای برازندگی الگو به کار می رود GFI یا شاخص نیکویی برازش می باشد. هرچه GFI نزدیکتر به یک باشد الگو داده ها برازش بهتری دارد (قاسمی، وحید. ۱۳۸۹). شاخص ریشه دوم میانگین مربعات خطای برآورد یا RMSE نیز یکی دیگر از شاخص های برازندگی مدل است که در الگوهای قابل قبول دارای مقدار ۰٫۰۸ یا کمتر می باشد ، برازش الگوهای که دارای مقادیر بالاتر از ۰٫۱ هستند ضعیف برآورد می شوند.
همان طور که در جدول (۴-۳۳) مشاهده می شود مقدار این شاخص برای الگو اندازه گیری کمتر از ۰٫۰۸ می باشد که این شاخص نیز نشان از برازش خوب الگوها توسط داده ها است. در نهایت با توجه به مطالب بالا می توان نتیجه گرفت که الگوهای اندازه گیری (متغیرهای مشاهده) از برازش خوبی برخوردار هستند و به این معنی است که متغیرهای آشکار به خوبی می توانند متغیرهای پنهان را اندازه گیری کنند. همچنین نتایج تحلیل عاملی تاییدی به همراه شاخص جزئیP برای آزمون قابل قبول بودن بار عاملی مربوط به هرسوال بررسی شد و بارهای عاملی همه سوالات بالاتر از ۰٫۰۵ و مقدار Pجزیی کمتر از ۰٫۰۵ بودند در نتیجه می توان نتیجه گرفت که سوالات به خوبی متغیرهای مشاهده شده را می سنجند.
آزمون فرضیه های پژوهش
پس از بررسی وتایید الگو برای آزمون معنا داری فرضیه ها از دو شاخص جزئی مقدار بحرانی CR وP استفاده شده است، بر اساس سطح معنا داری ۰٫۰۵ مقدار بحرانی باید بیشتر از ۱٫۹۶ باشد، مقدار پارامتر کمتر از این در الگو مهم شمرده نمی شود، هم چنین مقادیر کوچکتر از ۰٫۰۵ برای مقدارP حاکی از تفاوت معنادار مقدار محاسبه شده برای وزن های رگرسیونی با مقدار صفر در سطح ۰٫۹۵ دارد. برای آزمون فرضیه های پژوهش از معادلات ساختاری استفاده شده است که مدل خروجی نرم افزار Amos20 در شکل زیر نشان داده شده است.
شکل (۴-۱). مدل خروجی نرم افزار آموس
برای آزمون مدل فوق از نرم افزار Amos20 استفاده شده است که خروجی نرم افزار به صورت زیر می باشد.
جدول (۴-۳۴). برازش مدل
DF
CIMN
P
CMIN/DF
GFI
کو و همکاران در تحقیقی تحت عنوان “اثر ورزش در حمایت و آگاهی از تصویر شناسهی شرکتها و قصد خرید محصولات حامیان مالی” در سال ۲۰۰۸، به این نتیجه رسیدند که اشتیاق به ورزش روی آگاهی از شناسه تاثیر دارد و آگاهی از شناسه، تصویر شناسه و قصد خرید را تحت تاثیر قرار میدهد.
گوینر و بنت در تحقیقی تحت عنوان “تاثیر نام تجاری منسجم و شناسهی ورزشی روی برند مناسب در یک زمینه حمایتی مالی” در سال ۲۰۰۸ همچنین نشان دادند که نگرش مثبت نسبت به حامی و قصد خرید از محصولات حامی رابطه معنیداری با یکدیگر دارند.
در تحقیقی سرگی و همکاران[۱۲۸] (۲۰۰۸) با بسط دادن مفهوم «تناسب ادراک شده» [۱۲۹]به حوزه حامیگری و ارتباطات بازاریابی، مدلی را توسعه دادهاند که در آن تناسب ادراک شده فرد از رویداد بر میزان وفاداری نسبت به شناسه حامی رویداد تأثیر میگذارد. نتایج حاصل از این تحقیق که بر روی ۱۵۸۸ نفر از هواداران مسابقات ناسکار انجام گرفت، نشان داد که تناسب ادراک شده از رویداد تأثیر مثبتی بر وفاداری فرد به شناسه دارد. همچنین این محققین نشان دادند که هرچه میزان اشتیاق فرد نسبت به رویداد و آگاهی از حامی بیشتر باشد، این تأثیر بیشتر می شود.
فیلو و همکاران در سال ۲۰۱۰ در مطالعه ای تحت عنوان “سابقه و پیامدهای تعلق و تصویر حامیان در رویدادهای خیریهی ورزشی” که بر روی ۶۷۲ نفر از مخاطبان دوی ماراتون در استرالیا انجام گرفته بود، به این نتیجه رسیدند که تعلق به رویداد و تصویر حامی، تاثیر مثبتی بر قصد خرید محصولات حامی داشته است. همچنین الکساندر و همکاران (۲۰۰۷)، در تحقیقی که بر روی یک تیم بسکتبال انجام داده بودند، به این نتیجه رسیدند که تمایل به خرید محصولات حامی در افرادی که از نگرش مثبتی نسبت به حامی برخوردارند، بیشتر است.
در تحقیقی ونتورا و دداوغلو[۱۳۰] (۲۰۱۳) به بررسی تاثیر اجرای برنامه های بازاریابی بر طرز تفکر مشتریان در تیمهای فوتبال ترکیه پرداختند و در این زمینه مدلی را ارائه دادند. نتایج حاصل از این تحقیق که بر روی تیمهای فوتبال ترکیه انجام گرفت، نشان داد که هواداران در تیمهای فوتبال ترکیه به نشان تجاری صاحبان برند خیلی شدید متعصب هستند و بازیکنان ستاره و دستاوردهای تیم به ترتیب در ردههای بعدی بودند. و همچنین نشان داده شد که طرز تفکر مشتریان(آگاهی، انجمنها، رفتار و وابستگی) نتایج رضایتبخشی را روی فعالیت مشتریان(بلیط و قصد خرید) نداشتند.
۱-۱-۶-۲) الگوی اسپید و تامپسون (۲۰۰۰)
عنوان: بررسی عوامل اثر گذار بر نتایج حاصل از حامیگری ورزشی
اسپید و تامسون در تحقیق خود به بررسی رابطه بین نگرش مصرف کنندگان به رویداد ورزشی، تناسب ادراک شده میان حامی و رویداد، و نگرش نسبت به حامی با نتایج حاصل از حامیگری پرداختند. نتایج حاصل از تحلیل رگرسیون نشان داد که تناسب میان رویداد و حامی، حسن نیت حامی، حضور پر رنگ حامی و نگرش نسبت به حامی، از مهمترین عوامل تعیین کننده نتایج حاصل از حامیگری است. علاقه نسبت به رویداد و جایگاه رویداد از دیگر عوامل تعیین کننده نتایج حاصل از حامیگری است. تناسب میان حامی و رویداد شدت رابطه میان علاقه به رویداد و جایگاه رویداد را تحت تاثیر قرار میدهد.
ادراک مصرف کننده از حامیگری
عومل مربوط به رویداد:
علاقه به رویداد
جایگاه رویداد
نتایج حاصله:
علاقه به حامی
مطلوبیت حامی
استفاده از محصولات حامی
عوامل مربوط به حامی گری:
تناسب میان حامی و رویداد
عوامل مربوط به حامی:
نگرش نسبت به حامی
حضور همه جانبه حامی
حسن نیت حامی
قرار گیری مصرف کننده در معرض حامیگری
شکل (۶-۲)؛ الگوی اسپید و تامپسون(اسپید و تامپسون، ۲۰۰۰،ص۲۲۸)
۲-۱-۶-۲) الگوی گوینر و اسوانسون (۲۰۰۳)
عنوان: الگوی برای تعلق به تیم ورزشی: پیشآیندها و پسآیندهای حامیگری
این دو محقق تاثیر تعلق هواداران به تیم ورزشی را بر روی چهار مورد از نتایج حامیگری، از جمله تشخیص حامی، نگرش نسبت به حامی، حمایت و رضایت از حامی، سنجیدند. علاوه بر آن، این دو محقق از متغیر های اعتبار، اشتیاق به ورزش و مشارکت هوادار، به عنوان عوامل اثرگذار بر تعلق به تیم استفاده کرده اند. با بهره گرفتن از الگوی معادلات ساختاری، این محققین به این نتیجه رسیدند که طرفدارانی که از تعلق تیمی بالایی برخوردارند، پاسخ مثبتی به نتایج حاصل از حامیگری دادهاند. همچنین نتایج حاصل نشان داد که پیشآیندهای مطرح شده می تواند عاملی در پیش بینی تعلق تیمی بهشمار رود.
نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که میزان تشخیص حامی، نگرش مثبت به حامی، حمایت از حامی و رضایت از آن در افرادی که از تعلق تیمی بالایی برخوردار بوده اند، نسبت به سایر افراد بسیار بالا بوده است. همچنین بیان شد که تعلق به تیم در افراد مختلف متفاوت است چراکه آن می تواند تحت تاثیر اعتبار تیم، اشتیاق به ورزش و میزان مشارکت در ورزش، قرار گیرد.
این تحقیق بر روی ۱۰۷۰ نفر از تماشاگران مسابقات فوتبال بین دانشگاهی انجام گرفت که در نهایت ۹۲۲ نفر از آنان حاضر به مشارکت در تحقیق شده بودند. که ۵۹ درصد از مشارکتکنندگان مرد و بقیه زن بوده اند.
۳-۱-۶-۲) الگوی الکساندر و همکاران (۲۰۰۷)
عنوان: پیش بینی نتایج حامی گری از منظر متغیر های نگرشی : مطالعه موردی لیگ حرفه ای بسکتبال
الکساندر و همکاران در سال ۲۰۰۷ به بررسی رابطه بین نگرش نسبت به رویداد، اشتیاق به ورزش و نگرش نسبت به حامی با تصویر شناسه، قصد خرید و تبلیغات توصیهای محصولات حامی پرداختند. داده های این تحقیق از تماشاگران مسابقات لیگ حرفهای بسکتبال در یونان جمعآوری و از طریق تجزیه تحلیل رگرسیون چندگانه مورد ارزیابی قرار گرفته است. در مجموع ۳۰۰ پرسشنامه در بین تماشاگران پخش شده بود که ۲۵۷ پرسشنامه قابل قبول بوده است. نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل الکساندر و همکاران نشاد داد که قصد خرید مصرف کنندگان از محصولات حامی شدیداً تحت تاثیر نگرش نسبت به رویداد، اشتیاق به ورزش و نگرش نسبت به حامی قرار دارد. تبلیغات توصیهای و تصویر شناسه نیز رابطه معنیداری با نگرش نسبت به حامی و اشتیاق به ورزش دارد. همچنین نتایج حاصله نشان داد که ۷۳ درصد از پاسخ دهندگان از حامی رویداد آگاهی داشته اند.
۴-۱-۶-۲) الگوی کو و همکاران (۲۰۰۸)
عنوان: تاثیر اشتیاق به ورزش، آگاهی از حامی، و تصویر شرکت بر قصد خرید محصولات حامی
کو و همکاران در سال ۲۰۰۸ به بررسی رابطه بین متغیرهای کلیدی اثر بخشی حامیگری از جمله آگاهی از حامی، تصویر شرکت و قصد خرید محصولات حامی پرداختند. اشتیاق به ورزش فوتبال نیز به عنوان یکی دیگر از متغیرهای کلیدی تاثیرگذار بر حامیگری مورد استفاده قرار گرفته است. این محققین بر اساس مصاحبه های شخصی و پخش کردن پرسشنامه در بین ۴۵۷ نفر از تماشاگران جام جهانی ۲۰۰۲ کره و ژاپن، به این نتیجه رسیدند که مصرف کنندگانی که تصویر مثبتی از حامی در ذهنشان وجود دارد و اشتیاق بالایی نیز به ورزش دارند، قصد خریدشان از محصولات شرکت بالا است. همچنین اشتیاق به ورزش تاثیر مثبتی بر آگاهی از شناسه، تصویر شرکت و قصد خرید دارد.
آگاهی
اشتیاق
قصد خرید
تصویر
شکل (۷-۲)؛ الگوی کو و همکاران(کو و همکاران، ۲۰۰۸، ص۸۲)
۵-۱-۶-۲) الگوی سرگی و همکاران (۲۰۰۸)
عنوان: بررسی تأثیر تناسب ادراک شده از تصویر رویداد بر وفاداری به شناسه
در این تحقیق سرگی و همکاران (۲۰۰۸) با بسط دادن مفهوم «تناسب ادراک شده»[۱۳۱] به حوزه حامیگری و ارتباطات بازاریابی، مدلی را توسعه دادهاند که در آن تناسب ادراک شده فرد از رویداد بر میزان وفاداری نسبت به شناسه حامی رویداد تأثیر میگذارد. این محققین همچنین اثر تعدیلکنندگی اشتیاق به رویداد و آگاهی از شرکت حامی را در این رابطه مورد بررسی قرار دادند. تناسب ادراک شده فرد از رویداد، میزانی که در آن فرد تصویر رویداد را با تصویری که از خود دارد، یکی میداند.
نتایج حاصل از این تحقیق که بر روی ۱۵۸۸ نفر از تماشاگران مسابقات ناسکار انجام گرفت، نشان داد که تناسب ادراک شده از رویداد تأثیر مثبتی بر وفاداری فرد به شناسه دارد. همچنین این محققین نشان دادند که هرچه میزان اشتیاق فرد نسبت به رویداد و آگاهی از حامی بیشتر باشد، این تأثیر بیشتر می شود.
اشتیاق به رویداد
تناسب ادراک شده از رویداد
وفاداری به شناسه
آگاهی از حامی
شکل (۸-۲)؛ الگوی سرگی و همکاران (سرگی و همکاران، ۲۰۰۸، ص۱۰۹۲)
۶-۱-۶-۲) الگوی فیلو و همکاران (۲۰۱۰)
عنوان: پیشآیندها و نتایج تعلق به تیم ورزشی و تصویر حامی در رویدادهای ورزشی خیریه.
فیلو و همکاران در سال ۲۰۱۰ به بررسی پیشآیندها و پسآیندهای حامیگری در یک رویداد ورزشی خیریه پرداختند. این محققین با بهره گرفتن از الگو پیوستار روانشناختی (PCM)، عوامل موثر بر ادراک افراد از حامیان رویداد را مورد ارزیابی قرار دادند. همچنین تاثیر این ادراکات از حامی روی نتایج رفتاری مشارکتکنندگان سنجیده شد. بدین منظور پرسشنامهای در بین ۶۷۲ نفر از تماشاگران مسابقات دو استقامت در تگزاس که با نیت خیریه برگزار می شود، توزیع گردید. نتایج حاصل از تجزیه تحلیل معادلات ساختاری نشان داد که اشتیاق به فعالیتهای تفریحی و خیریه، رابطه معنیداری با تعلق به رویداد دارد. همچنین تصویر حامی و تعلق به رویداد رابطه معنیداری با قصد خرید محصولات حامی دارد. و در نهایت اینکه تعلق به رویداد تاثیر مثبتی بر قصد مشارکت افراد در آینده دارد درحالی که تصویر حامی تاثیری بر آن ندارد.
شکل (۹-۲)؛ الگوی فیلو و همکاران (فیلو و همکاران، ۲۰۱۰، ص ۶۳۵)
۲-۶-۲) داخلی
عشقی(۱۳۸۸) در تحقیقی بر بررسی اثربخشی حمایتهای مالی ورزشی بر هواداران بر فوتبال در ایران به این نتیجه رسید که حمایتهای مالی ورزشی باعث ارتقای تصویر عمومی شرکت، افزایش قصد خرید، وفاداری هواداران به حامی مالی می شود ولی تاثیر چندانی بر آگاهی از نام ونشان تجاری و علاقه به شرکت و نشان تجاری ندارد.
محمدی(۱۳۹۰) در تحقیقی به بررسی نقش حمایتهای مالی ورزشی در ایجاد تعهد هواداران فوتبال نسبت به حامیان مالی ورزشی پرداخت که بر اساس نتایج بهدست آمده از این تحقیق، حمایتهای مالی ورزشی باعث ارتقای تصویر شرکت، افزایش تعهد خرید، علاقه به شرکت و وفاداری به حامی مالی می شود ولی تاثیر چندانی بر آگاهی از نام و نشان تجاری ندارد.
عبدوی در سال ۱۳۹۱ در تحقیقی تحت عنوان “رابطه تعلق هواداران به تیمهای ورزشی، تصویر شناسه، قصد خرید و تبلیغات توصیهای محصولات حامی” به بررسی پیشآیندها و پسآیندهای حامیگری را روی تیم ورزشی بسکتبال مهرام پرداخت. بدین منظور پرسشنامهای در بین ۳۸۵نفر از هواداران تیم بسکتبال مهرام در ورزشگاه توزیع گردید. نتایج حاصل از تجزیه تحلیل معادلات ساختاری نشان داد که جذابیت ورزش رابطه معنیداری با تعلق به تیم دارد ولی جایگاه ورزش در زندگی افراد نقشی در تعلق به تیم ندارد. همچنین تصویر حامی و تعلق به تیم رابطه معنیداری با قصد خرید و تبلیغات توصیهای محصولات حامی دارد. و در نهایت اینکه تعلق به تیم تاثیر مثبتی بر قصد مشارکت افراد و تصویر شناسهی حامی در آینده دارد.
شاخص های متغیر وابسته:
-
- تعداد اعضاء ( افزایش اعضاء از جمله وجود حداقل ۶۵۰۰ تا ۷۰۰۰ عضو در ازبکستان، ۱۰۰۰ تا ۱۲۰۰ در قرقیزستان )
-
- میزان فعالیت ها – فعالیت های غیر قانونی ( پنهانی و زیر زمینی ) – ایجاد پایگاه های قومی در ازبکستان، تاجیکستان و قرقیزستان – انتشار اعلامیه ها و برگزاری راهپیمایی ها – ترور و آشوب علیه حکومت های غیر مذهبی.
روش پژوهش، توصیفی – تحلیلی است. منابع مورد استفاده برای اثبات فرضیه و پاسخ به سوالات، مراجعه به کتابخانه، نشریات و سایت ها … هستند.
پیامد اثبات فرضیه می تواند چنین باشد، که هرچه درجهی توسعه یافتگی در جامعه در بخش های مختلف جامعه از جمله بخش سیاسی، اقتصادی و اجتماعی… بیشتر باشد، ثبات و امنیت در جامعه افزایش می یابد و یا بالعکس. در حقیقت این فرضیه میان شرایط نامناسب داخلی جمهوری ها و نارضایتی و بی ثباتی ارتباط برقرار می کند. به لحاظ عملی اثبات این فرضیه به این معنا می باشد که لازمهی حفظ ثبات سیاسی و عدم مواجه با مسألهی بنیادگرایی اسلامی به عنوان یک تهدید امنیتی دادن آزادی بیان و اندیشه به گروه های مخالف و غیر دولتی در داخل کشور، عدم ایجاد خفقان، سرکوب و کاهش یا عدم فساد در بخش های مختلف اقتصادی، سیاسی و اجتماعی است.
نقطهی تمرکز؛ این پژوهش از لحاظ موضوعی مسئلهی بنیادگرایی را در قالب جنبش حزب التحریر به عنوان مهمترین جنبش بین المللی و فعال در سراسر منطقهی آسیای مرکزی بررسی می کند. از لحاظ زمانی پس از فروپاشی شوروی در سال ۱۹۹۱ تا به امروز را مورد مطالعه قرار می دهد، تا تأثیر شرایط سیاسی، اقتصادی و اجتماعی منطقه ( عوامل داخلی و خارجی ) بر تشدید فعالیت های حزب التحریر در آسیای مرکزی بررسی شود.
در ادامه در پیشینه ی تحقیق، آثار فارسی و انگلیسی را که در قالب کتاب و مقاله بهطور مستقیم و غیر مستقیم مربوط به عنوان پژوهش است، معرفی و هر یک را به اختصار توضیح داده می شود. مقاله ها و کتاب های فارسی که بهصورت مستقل و مجزا به حزب التحریر بپردازد، بسیار کم است. بیشتر آثار موجود در این زمینه ترجمه شده هستند. که در آن ها هم به بحث بنیادگرایی اسلامی، به طور کلی پرداخته شده است. در مقابل منابع انگلیسی در مورد موضوع پژوهش بسیار غنی هستند.
منابع فارسی:
الف. کتاب
کتاب “اسلام رادیکال در آسیای مرکزی؛ واکنش به حزب التحریر”[۱۶]، نوشتهی گروه بحران بین المللی، حزب التحریر را به عنوان یک حزب بنیادگرای فعال در منطقه مورد بحث و بررسی قرار می دهد که از خارج از منطقه هدایت و رهبری می شود. در این کتاب عوامل جذاب بودن حزب برای مردم منطقه بیان شده که نارضایتی از حکومت های غیر مذهبی منطقه، نبود راه های قانونی برای بیان اعتراضات و خواسته ها، همچنین وضعیت نابسامان اقتصادی مردم جمهوری ها و آموزش های آسانتر نسبت به روحانیون سنتی از جملهی این موارد می باشد. واکنش های دولتی و بین المللی را نسبت به فعالیت های حزب بیان کرده. مشی آزادیخواهانه همراه با مماشات از یک سو و از سوی دیگر سرکوب جنبش هایی چون طالبان، حزب رستاخیز اسلامی تاجیکستان و جنبش اسلامی ازبکستان، زمینه و بستر گسترش فعالیت ها را در این منطقه فراهم آورده است. واکنش سرکوبگرانهی دولت های منطقه، اعتبار و اهمیت جهانی آن ها را در نبود جایگزین های رقیب بیش از پیش فراهم آورده است.
هرایر دکمجیان در کتاب« جنبش های اسلامی معاصر در جهان عرب»[۱۷]، برای بررسی علل و رستاخیز فکری و سیاسی در دوران های تاریخی مختلف، بر اساس یک دیدگاه جامعه شناسانه رستاخیز اسلامی را یک حرکت دوری می داند که در طول تاریخ ۱۴۰۰ سالهی اسلامی در مقاطع خاص یعنی زمانی که عوامل بحران ساز دست به دست هم می دهند، به عنوان پاسخ متقابل بحران فراگیر در جامعه بهوقوع می پیوندد. وی معتقد است که بنیادگرایی اسلامی در اصل به معنی بازگشت مجدد به ریشه های اصلی پیام و عقیدهی اسلامی به شیوهی سنت پیامبر اسلام است که برای ساختن نظام سیاسی به اصول اولیهی موجود در قرآن و پیامبر توسل می جوید. دکمجیان می گوید که وقوع رستاخیز و تجدید حیات بنیادگرایانه بیشتر با دوران های آشفتگی بزرگ همراه بوده که در اثر آن موجودیت جامعه اسلامی و یا وحدت و انسجام روحی آن در معرض تهدید و خطر قرار گرفته است.
روی آلیسون کتاب « امنیت در آسیای مرکزی؛ چارچوب نوین بین المللی »[۱۸]، را که حاصل کنفرانسی تحت عنوان آسیای مرکزی در چارچوب جدید امنیتی است در سپتامبر ۱۹۹۱ منتشر کرده است. او در فصل سوم همین کتاب به نقل از الکسی مالاشنکو، در مقالهای با عنوان « اسلام در آسیای مرکزی»، اسلام را به عنوان عاملی در یکپارچگی و در عین حال افتراق کشورهای آسیای مرکزی مورد بررسی قرار داده است. وی معتقد است که اکثریت قاطع این کشورها جمعیت بومی خود را با اسلام معرفی می کنند و فرآیندهایی که مخصوص اکثر کشورهای اسلامی هستند، از جمله اسلام سیاسی و بنیادگرایی، در این جوامع نیز در حال گسترش هستند. در ادامه نویسنده به توضیح اسلام افراطی و واکنش نخبگان حاکم در هر یک از جمهوری ها نسبت به آن پرداخته است. در شرایط «بازگشت به سنت گرایی» جامعه، نخبگان فعلی به «زمینهی اسلامی» اطمینان زیادی ندارند و خود را ناگزیر از انجام اقداماتی در جهت سرکوب مخالفین بالقوه بنیادگرا و واقعی خود می دانند. همچنین به بررسی تأثیر غیر مستقیم عامل دین بر روابط میان روسیه و دیگر کشورها از جمله ایران، عربستان سعودی، ترکیه و پاکستان با کشورهای آسیای مرکزی پرداخته است. دلیل توجه به این مقاله با وجود نبود حداقل توضیحی در مورد حزب التحریر، مطرح کردن اسلام (سیاسی) به عنوان عامل امنیتی در منطقه و از طرف دیگر حضور حزب به عنوان یک گروه بنیادگرا و تهدید امنیتی که فعالیت آن توسط نخبگان حاکم در این جمهوریها ممنوع شده است.
ب. مقالهی فارسی:
دکتر الهه کولایی در مقالهی خود با عنوان"زمینه های بنیادگرایی اسلامی در آسیای مرکزی”[۱۹]، اگر چه به حزب التحریر به عنوان یک گروه بنیادگرا اشاره ای نکرده ولی به خوبی به توضیح ریشه های توسعهی بنیادگرایی، وضعیت مسلمانان در زمان روس ها در آسیای مرکزی، چگونگی گسترش اسلام سیاسی در آسیای مرکزی، انقلاب بلشویکی و مسلمانان، در ادامه به جنگ داخلی تاجیکستان، سیطره ی طالبان بر افغانستان، حملات تروریستی القاعده در آمریکا در ۱۱ سپتامبر به عنوان عوامل زمینه ساز برای فعالیت رهبران جمهوریهای آسیای مرکزی علیه بنیادگرایان مسلمان پرداخته. به مجموعه عوامل درونی و بیرونی که باعث توسعهی بنیادگرایی اسلامی در آسیای مرکزی شده است، اشاره کرده است از جمله عوامل بیرونی؛ ایجاد خلاء ژئوپلیتیکی پس از فروپاشی اتحاد شوروی ” بازی بزرگ” جدیدی را در این منطقه شکل داد. عربستان، جمهوری اسلامی ایران و پاکستان از کشورهایی بودند که در عرصهی قدرت های منطقهای در آسیای مرکزی به شدت فعال شدند. عناصر درونی؛ رشد سریع جمعیت و شرایط دشوار اقتصادی، فساد سیاسی، تجارت مواد مخدر، نابرابری ها و مشکلات عظیم اقتصادی، توسعه ی آگاهی دینی.
صلاح الدین هرسنی در مقالهی خود با عنوان « ریشه های بنیادگرایی در آسیای مرکزی »[۲۰]، عارضهی بنیادگرایی را در کنار الگوها و نرم های رایج حاکم بر نظام سیاسی این کشورها که منجر به کند شدن روند دموکراتیک در این جمهوری ها شده، معضل بزرگ و موجد چالش هایی برای نظام سیاسی این جمهوری ها میداند. وی پدیدهی بنیادگرایی را معلول عوامل داخلی( نوع نظام رهبری، وجود و فعالیت های برخی از جریان های تند اسلامی) و خارجی ( نظریهی تغییر موازنهی قدرت نظام بینالملل در پرتو رخداد ۱۱ سپتامبر) بیان می دارد. همچنین بهطور گذرا و کوتاه به توضیح فعالیت حزب التحریر در منطقه پرداخته است.
منابع انگلیسی:
الف.مقاله
سامانتا برلتیچ در مقاله ی خود با عنوان “گسترش حزب التحریر در آسیای مرکزی”[۲۱]، به بیان تاریخچه کوتاه در مورد شکل گیری حزب التحریر، حوزه ی فعالیت آن در اروپا ( انگلستان ) و آسیای مرکزی از جمله ازبکستان، تاجیکستان، ترکمنستان و قزاقستان و واکنش سرکوبگرانه ی رهبران این کشورها اشاره می کند. وی معتقد است که سازمان حزب التحریر را از یک جنبه می توان با سازمان القاعده مقایسه کرد. در واقع حزب التحریر یک سازمان اسلامی است که از میان نهضت های فراملیتی سنی به وجود آمده و هدف آن متحدکردن جهان اسلام توسط خلافت اسلامی است که جایگزین حکومت های ملی شود. سیاست حزب التحریر که ترجمهی آن ( حزب آزادی اسلامی ) است، مبنی بر پرهیز از بکارگیری خشونت است. اما به هر حال بر اساس تازه ترین گزارش ها، این سازمان از جنبهی نظامی گری رشد بهتری یافته است. دلایل بسیار مهمی که حزب التحریر خاستگاه خود را در کشور ازبکستان قرار داده است: ۱. از نظر حزب، رئیس جمهور ازبکستان – اسلام کریم اف – یک یهودی است. ۲. روش سرکوب گرانهی کریم اف علیه مخالفین ۳. جایگاه بسیار مهم ازبکستان در تاریخ اسلام ۴. اظهارت شفاهی کریم اف است که از حزب التحریر به نام سازمان ” وهابی ” نام برده است.
وشیچ گرابوسکی در مقالهی خود با عنوان “حزب التحریر بین خشونت و سیاست ها”[۲۲]، به بیان خاستگاه، تاریخچه، ایدئولوژی، فعالیت حزب در آسیا و اروپا، راهبرد و عناصر افراطی حزب پرداخته. راهبرد حزب التحریر روی حرکت انقلاب اسلامی النبهانی ایجاد شده که در واقع مبارزه با عقاید و افکار است. این راهبرد در سه مرحله ایجاد شده: - مرحلهی اول. آموزش و آگاهی جامعه نسبت به تاریخ، ایدئولوژی و فعالیت های جنبش در جهت جذب اعضاء – مرحلهی دوم. مشارکت با قدرت های قانونی و اجرایی کشور – مرحلهی سوم. آمادگی جامعه برای ایجاد یک خلافت.
عناصر افراطی اصول عقاید: مخالفت با دموکراسی، سرمایهداری، صهیونیسم، غرب به ویژه ایالات متحده آمریکا، خشونت.
ماتیو کراستون در مقالهی “چگونه آمریکا تهدیدهای اسلامگرایان را غلط تعبیر کرده است”[۲۳]، به بررسی و تحلیل زیربنایی حزب التحریر در آسیای مرکزی پرداخته و نکات نظری و سیاسی مهمی را برجسته کرده است. از جمله این که چگونه ایالات متحده با هدف اعلامی خود تحت عنوان تعمیق و توسعهی دموکراسی در آسیای مرکزی در این منطقه درگیر شده است. نویسنده ضمن بیان سابقهی تاریخی کوتاه از حزب التحریر دیدگاه حزب را در مورد مفاهیمی مانند دموکراسی، آزادی تفکر، تملک، سیاست های اقتصادی آزاد بیان کرده و در قسمت های دیگر مقاله به توضیح اساس ستیزه جویی آمریکا، بنیادگرایی، امید آمریکا برای نابودی اسلام… پرداخته است.
نویسنده چند دلیل عمده ی ناتوانی دولت های منطقه را برای پایان بخشیدن به فعالیت های حزب التحریر بیان می کند که عبارتند از: - یوگنی ژووتیس مدیر دفتر حقوق بشر و رعایت قوانین قزاقستان، علت اصلی آن را نبود ارادهی سیاسی برای شناسایی و پذیرش ارتباط و بههم پیوستگی متقابل بین شکست و ناکارآمدی سیاست های اجتماعی دولت های مذکور، ارتشا، تضییقات و محدودیت های دینی و افکار و ایده های جذاب حزب التحریر ذکر می نماید. علاوه بر آن درک و شناخت واقعی و درستی ازدیدگاه های حزب التحریر و نحوه و چگونگی تأثیر و نفوذ ایده های حزب مذکور در دل های مردم وجود ندارد.
گول نوزا سایدازیموا در مقالهی خود با عنوان « آسیای مرکزی: دعوت حزب التحریر برای جذب حامیان دولت اسلامی»[۲۴]، به بیان گزارشی کوتاه از سرکوب و دستگیری اعضای حزب التحریر در کشورهای تاجیکستان، ازبکستان و قرقیزستان، تاریخچه، اهداف و حمایت رو به رشد از حزب در منطقه می پردازد. در این مقاله نویسنده به نقل از مایکل های مدیر بخش آسیای مرکزی گروه بحران بین المللی[۲۵] درباره دلایل حمایت از حزب التحریر در جوامع آزادتری همچون قرقیزستان خطاب به نشریهی رادیو آزادی اروپا[۲۶] در بیشکک می گوید، «حمایت مردم از حزب التحریر برای ابراز وجود و ارضای سیاسی تنها بخشی از حقیقت است، بلکه جنبه های واقعی تر عدم رعایت مساوات، عدالت و پاسخگویی از جانب دولت است.»
زینو باران، فردریک استار، سوانتی کورنل در مقالهی خود با عنوان « افراط گرایی اسلامی در آسیای مرکزی و قفقاز: دلایلش برای اتحادیه اروپا»[۲۷]، به بررسی گروه های افراط گرای فعلی (حزب التحریر، اکرمیه، حزب النصرت، جنبش اسلامی ازبکستان، جنبش اسلامی آسیای مرکزی، جماعه التبلیغ)، تمرکز جغرافیایی اسلام گرایان، مسائل اخیر در آسیای مرکزی و قفقاز و نسبت دادن آن ها به گروه های افراط گرای اسلامی از جمله انقلاب ۲۰۰۵ در قرقیزستان، شورش و سرکوب در اندیجان در سال ۲۰۰۵ و مداخلهی غرب در این حوادث پرداخته است. در ادامه نیز در مورد ریشه های بنیادگرایی اسلامی در آسیای مرکزی و قفقاز، به عوامل اقتصادی – اجتماعی، جایگاه طبقاتی، نبود مشارکت سیاسی و سرکوب، قاچاق مواد مخدر و اسلام گرایی افراطی اشاره می کند.
ب.سایت[۲۸]
سازماندهی پژوهش
درجهت بررسی زمینه های شکل گیری و پیامدهای فعالیت حزب التحریر در آسیای مرکزی در این نوشتار، پس از مقدمه و بیان مسئله، در فصل نخست به کلیاتی در مورد روند اسلام گرایی در آسیای مرکزی پیش و پس از فروپاشی اشاره می شود. به این صورت که در بخش اول ابتدا به بررسی وضعیت پیشینه ی تاریخی اسلام در منطقه پیش از اتحاد شوروی، دوران حکومت شوروی در بخش دوم به بررسی روند اسلام گرایی در آسیای مرکزی پیش از فروپاشی شوروی و در بخش سوم به بررسی روند اسلام گرایی در منطقه پس از فروپاشی شوروی، پرداخته می شود.
در فصل دوم به بنیادگرایی اسلامی در آسیای مرکزی و زمینه های آن؛ با تأکید بر حزب التحریر اسلامی پرداخته شده، در بخش اول از این فصل به تعریف بنیادگرایی، کاربردهای بنیادگرایی، بنیادگرایی اسلامی و ریشه های آن، مضامین اصلی و خاستگاه ( سلفیه، وهابیت، سیدقطب و جنبش اخوان المسلمین) اشاره شده است. در بخش دوم به زمینه های شکل گیری و پیامدهای فعالیت حزب التحریر در آسیای مرکزی پرداخته شده است. به این ترتیب که در این بخش در مورد خاستگاه، ایدئولوژی، اعضاء، رهبران، ساختار، فعالیت هایش در کشورهای منطقه، اهداف و تأثیراتش، واکنش رهبران و نخبگان حاکم جمهوری های آسیای مرکزی نسبت به این حزب و نیز به رابطه حزب التحریر با گروه های اسلامگرای آسیای مرکزی جنبش اسلامی ازبکستان و حزب نهضت اسلامی تاجیکستان اشاره شده است.
در فصل سوم به نقش عوامل داخلی و خارجی مؤثر بر تشدید فعالیت های حزب التحریر پس از فروپاشی شوروی در آسیای مرکزی، پرداخته شده است. به این ترتیب که در بخش اول در مورد نقش عوامل داخلی از جمله ضعف ساختار اقتصادی - اجتماعی و ضعف ساختار سیاسی و نوع نظام رهبری در این کشورها و در بخش دوم در مورد عوامل خارجی از جمله تغییر موازنهی قدرت نظام بینالملل آن هم در پرتو رخداد ۱۱ سپتامبر، نقش عربستان، پاکستان، حضور طالبان در افغانستان و رابطه آن با حزب التحریر و در بخش سوم در مورد سیاست جمهوری اسلامی ایران نسبت به بنیادگرایی اسلامی بحث شده است. بخش چهارم نیز شامل یک جمع بندی از همهی مباحث پژوهش است.
فصل اول:
روند اسلام گرایی در آسیای مرکزی؛ پیش و پس از فروپاشی شوروی
۱-۱ مقدمه
توسعهی اسلام درآسیای مرکزی، نخست در قرن هفتم م - قرن اول هجری- صورت گرفت. در قرن هفتم، لشکریان عرب به سوی آسیای مرکزی، جایگاه تمدنی باستانی که از دیرباز در معرض نفوذ سنن بودایی- مانوی و مسیحی- نسطوری قرار داشت، هجوم آوردند. در قرن دهم م، اسلام در مقام مذهب آسیای مرکزی حاکم شد و به یکی از معتبرترین کانون های فرهنگی دارالاسلام تبدیل شد این امر ( توسعه اسلام ) به مدت ۱۳۰ سال ادامه یافت. [۲۹]
توسعهی تمدن اسلامی در آسیای مرکزی با توسعه ی این تمدن در ایران ارتباط نزدیکی داشت. فتح ایران و قفقاز توسط عرب ها، سفر تجاری مسلمانان به مناطق استپی و مهاجرت ترکان آسیای مرکزی به ایران سه عاملی بودند که باعث ورود و گسترش اسلام در آسیای مرکزی گردیدند.[۳۰] بیابان نشین های آسیای مرکزی جزء اولین گروندگان به اسلام در دههی ۵۰ هجری بودند و گرویدن اقوام ترک و تاتار با اسلام آوردن حکام آن ها در دهه های ۳۰ و ۴۰ قرن ۱۴ هجری کامل شد. قرقیزها و قزاق ها آخرین اقوامی بودند که در قرن ۱۹ م اسلام آوردند.[۳۱]
در جریان حملهی اعراب خلفای اموی و عباسیان بر آسیای مرکزی حاکم شدند. قدرت های محلی ترک به سمت شمال شرقی عقب رانده شدند، به همین دلیل از نظر جغرافیدانان مسلمان قرون سوم و چهارم هجری ترکستان از شمال ماوراءالنهر آغاز می شد. نخستین دولت ترک اسلامی در آسیای مرکزی را قراخانیان به وجود آوردند.[۳۲]
در قرن نهم میلادی آسیای مرکزی بخش جدایی ناپذیر از جهان اسلام محسوب می شد. تغییر مذهب به اسلام از مذاهب و عقاید رایج دیگر در منطقه از جمله زرتشتی، بودائیسم تا قرن هیجدهم ادامه داشت. در بخشی از این دوران با حملهی مغول ها در قرن ۱۳ میلادی تا قرن ۱۴ دوران رکود فرهنگ اسلامی آغاز شد. بعدها جانشینانش در منطقه به تدریج به اسلام روی آوردند. با ورود و گسترش اسلام در آسیای مرکزی سه نوع جامعهی اسلامی ( استپ های شمالی و غربی، ترکستان و ترکستان شرقی) شکل گرفت.
در قرن ۱۶ م تعدادی از مدارس – مؤسسات رسمی اسلامی در بخارا، درهی فرغانه و سمرقند ایجاد شد. مذاهب شیعه و سنی که از شاخه های اسلام هستند، گسترش یافتند. ریشه های شاخهی شیعه در آسیای مرکزی به طور برجسته اسماعیلیان ( هفت امامی) و امامیه ( دوازده امامی ) و شاخهی سنی، حنفی و حنبلی بودند.[۳۳] در قرن ۱۸ م یک جنبش زاهدانه که بعدها به نام صوفیسم یا تصوف ( عرفان اسلامی؛ توجیه مسائل سیاسی به مدد الهی و اشراق عرفانی) نامیده شد، گسترش یافت.[۳۴]
تاریخ چندین سالهی آسیای مرکزی را می توان در رابطه بین چادرنشینان( قزاق، ترکمن، قرقیز) و یکجانشینان ( ازبک و تاجیک) خلاصه کرد. این منطقه در نهایت در قرن ۱۹م تحت سلطهی روسها درآمد. گرایش به اسلام توسط آن ها کنترل می شد. در سال ۱۹۱۷ با وقوع انقلاب اکتبر و ایجاد حکومت کمونیستی، دین اسلام به طور رسمی در دوران اتحاد شوروی ممنوع شد. پس از فروپاشی شوروی و استقلال ناگهانی جمهوری های آسیای مرکزی در سال ۱۹۹۱، توجه مردم منطقه به اسلام به عنوان بخشی از هویت قومی و ملی منجر به احیای اسلام و ایجاد گرایش های اسلامی در منطقه ( نوگرایی و بنیادگرایی) شد. به نظر می رسد که در این کشورها دین به عنوان یک مجموعه فکری حکم هویت ثانوی را دارد و رهبران اعتقادی به تفکر دینی ندارند. در این فصل و دیگر فصل ها در مورد دلایل داشتن چنین نگرشی در مورد دین به ویژه اسلام و ایجاد مرزبندی بین اسلام خوب و بد، از سوی نخبگان حاکم منطقه توضیح داده می شود.
۱-۲ پیشینهی تاریخی اسلام در آسیای مرکزی
۱-۲-۱ پیش از اتحاد شوروی
وضعیت اسلام در منطقه پیش از اتحاد شوروی در قالب سه نوع « جامعهی اسلامی»[۳۵] که با ورود و گسترش اسلام در آسیای مرکزی در این منطقه شکل گرفت، بررسی می شود.
الف. استپ های شمالی و غربی: منطقهی استپی و نیمه خشک واقع در بالای دریاهای سیاه، خزر، آرال، و دریاچهی بالخاش محل سکونت مردمان شبانکاره ای بود که با پرورش گاو، گوسفند، اسب … روزگار می گذراندند. مردمان این منطقه به زبان های ترکی- آلتایی صحبت می کردند. در واقع این منطقه قلمرو اردوی زرین و سپس تاتارهای یکجانشین و قزاق های شبانکاره بود. فتح این منطقه توسط مغول ها در قرن سیزدهم میلادی صورت گرفته است. در سال ۱۳۴۱-۱۲۲۷ اردوی اعقاب باتو با اردوی سفید متحد می شوند و اردوی زرین را تشکیل می دهند. ( ۱۵۰۲- ۱۳۷۸ )
آن ها با مردمان محلی در هم آمیختند و به تدریج قوم ترک تاتار را به وجود آوردند، و در نهایت نیز مسلمان شدند. امپراتوری اردوی زرین از اواسط قرن سیزدهم تا اواسط قرن پانزدهم قدرت برتر منطقه بود. این امپراتوری در اثر حملات توسعه طلبانهی عثمانی، ظهور دولت های قدرتمند در مسکو، مولداوی، لیتوانی و اختلافات داخلی به گروه های سیاسی - قومی تاتارهای کریمه، تاتارهای ولگا، ازبک ها و قزاق ها تجزیه شد.[۳۶]
به طور کلی با حمله چنگیزخان در قرن هفتم هجری/ سیزدهم م به مناطق وسیعی از آسیای مرکزی و شرق ایران و از میان رفتن حکومت های محلی مسلمان، گسترش اسلام در این سرزمین ها متوقف شد. جانشینان چنگیز در سرزمین های متصرفهی خود سیاست واحدی را در قبال امور مذهبی در پیش نگرفتند. گاه آنان دستور نگهداری مسجدی را در بخارا می دادند، در حالی که در سمرقند تخریب مساجد را خواستار میشدند. به هر حال مغول ها توجه زیادی به جلب حمایت مسلمانان داشتند. روی کار آمدن ایلخانان و قدرت یافتن هلاکوخان و حمله او به قلمرو خلفا در روند گسترش اسلام و پیشبرد فرهنگ ایرانی در متصرفات جدید مؤثر واقع شد.[۳۷] گرایش غازان خان به اسلام سبب شد، مسلمانان در رأس امور سیاسی - نظامی قرار گیرند و بهتدریج مذهب تشیع نیز در دربار مغولان اعتبار بیشتری یافت. در زمان سلطان محمد خدابنده ( اولجایتو) این گرایش گسترده تر شد و مذهب تشیع جنبه رسمی یافت. برروی مسکوکات نام امیرالمؤمنین علی (ع) ضرب شد.[۳۸]
در قرن شانزدهم با تسخیر غازان خان (۱۵۵۲) و آسترخان (۱۵۵۶) به دست ایوان مخوف، مسلمانان برای اولین بار تحت حکومت روس ها در آمدند.[۳۹] از سال های نخست قرن شانزدهم تا آخرین روزهای تزاریسم، روس ها اسلام را به مثابهی یک کل،-« ملتی » واحد – تلقی می کردند که تنها از لحاظ جغرافیایی و قومی و زبانی و اداری تقسیم شده است. برخی از مسلمان ها در میان روس ها تحلیل رفته و از« شهروندان عادی امپراتوری » به شمار می آمدند، که همانند شهروندان روسی خود از حقوق و وظایف کلی مشابهای برخوردارند. سایر مسلمان ها – بومی ها[۴۰]– شهروند کامل محسوب نمی شدند، بلکه نوعی رعیت درجه دوم و « تحت الحمایهی » تزار تلقی می شدند.[۴۱]
اولین عکس العمل روس ها در مقابل مسلمانان تحت سلطه این بود که با توسل به هر شیوهای آنان را به مسیحیت ترغیب کنند. مساجد این دو شهر را خراب کردند، مدراس قرآنی را بستند، و موقوفات را مصادره کردند. در مقابل شورش ها و اعتراضات تاتارها و قزاق ها فایده ای نداشت و آن ها به روستاها رفته و به احداث مساجد و مدارس در روستاها و تبلیغ اسلام در بین چادرنشینان می پرداختند.
در قرن هفدهم روس ها توجه خود را بر ممانعت از مسلمان شدن مجدد تاتار های مسیحی متمرکز کردند.[۴۲] در پایان قرن هیجدهم سیاست دولت روسیه نسبت به اسلام قدری معتدل شد. با گسترش امپراتوری، روس ها ارتباط بیشتری با ملل دیگر مسلمان پیدا کردند. در نتیجهی رفتار خشونتآمیز آنان با مسلمانان داخل مرزهای خود می توانست بر سیاست خارجی آن ها اثر نامطلوبی بگذارد.
در ۱۷۸۸ کاترین کبیر یک مرکز استفاء مذهبی به نام مجمع روحانی محمدی در اورنبورگ ایجاد کرد. در طول قرن نوزدهم سه مرکز اسلامی دیگر نیز تأسیس شد: یکی در کریمه در ۱۸۳۱ و دو تای دیگر در قفقاز جنوبی در ۱۸۷۲ یکی از این دو متعلق به شیعیان بود. این مجامع روحانی که بعدها در حکومت شوراها به مراکز چهارگانهی مذهبی تبدیل شدند، در زمینه های معینی از قانون مدنی دارای صلاحیت بودند و آموزش طلاب را بر عهده داشتند. آن ها برای آموزش طلاب یک برنامه ی رسمی داشتند و برای ایجاد هماهنگی درآموزش، به طور مرتب از طلاب امتحاناتی به عمل می آوردند.[۴۳] اما پس از مدتی سیاست دولت روسیه عوض شده و در نتیجهی مصادرهی زمین ها و موقوفات تاتارهای کریمه در جریان سال های ۱۷۸۳ تا ۱۸۹۶ اکثر تاتارها به امپراتوری عثمانی مهاجرت کردند.[۴۴]
ب. ترکستان( ماوراء النهر، خوارزم و فرغانه)