مسئله بدن و تصور از آن بیشتر موضوعی فرهنگی است که به ارزش ها و هنجارهای جامعه بر می گردد. دگرگونی در این مؤلفه های فرهنگی موجب می شود تا رفتارهای اعضای جامعه نیز به دنبال آن دچار دگرگونی شوند. از انواع توجهات بیمارگونه به بدن و زیبایی که خود را در جراحی های گسترده، مصرف بی بدیل محصولات آرایشی و بهداشتی، مُد، رژیم های لاغری و چاقی، تناسب اندام و انواع دیگر اقدامات زیبایی(ارتودنسی، لیپوساکشن، پیوند مو، بوتاکس، بوتالیزو.) نمایان ساخته، نشان می دهد تا چه حد مسئله ی مدیریت بدن افزایش یافته و مهم شده است (فتحی و رشتیانی،1392: 81).
در این راستا تحقیق حاضر با مدنظر قرار دادن سه مؤلفه از جهانی شدن یعنی سبک زندگی، سرمایه فرهنگی و مصرف رسانه ای مدرن سعی در واکاوی و بررسی رابطه این مفهوم با سازه مدیریت بدن دارد. در این فصل تحت عنوان “کلیات تحقیق” به بیان مسئله پرداخته و در ادامه اهمیت و ضرورت تحقیق و همچنین اهداف اصلی وفرعی و سؤالات تحقیق ذکر شده است.
1-1بیان مسئله
بحث از بدن همواره یکی از بحث های مطرح در تاریخ اندیشه آدمی بوده است. پیش از مطرح شدن علوم اجتماعی و انسانی، جایگاه این بحث بیشتر در اندیشه های دینی بود. البته مواجهه بشر با مقوله بدن کاملاً امری فرهنگی است. آموزه های دینی و غیردینی وارد شده درباره بدن در فرهنگ های مختلفی نمود یافته اند که باعث پیدایش اشکال مختلفی از برخورد با بدن و خصوصاً بدن زنانه شده اند (اباذری و حمیدی،1387: 127). جذابیت جسمانی ازجمله موضوعاتی است که در دوران مدرن استانداردهای جدیدی پیدا کرده است و رفتارهای گوناگون بهداشتی نظیر بدنسازی، رژیم های غذایی، تجهیزات ورزشی مختلف برای مراقبت از بدن پدیدار شده است (فاضلی،1382: 141). به نظر می رسد در دوره ی جدید با تحولات جهانی شدن، بیش از حد به مسئله ی بدن توجه شده است که می توان به پاره ای عوامل اشاره کرد: سیاسی کردن بدن توسط فمینیست ها، عوامل جمعیت شناختی، رشد فرهنگ مصرفی، پیدایش تکنولوژی های جدید و حرکت به سوی مدرنیته (اباذری و حمیدی،1387: 131). مسئله بدن بیشتر موضوعی فرهنگی است که به ارزش ها و هنجارهای جامعه برمی گردد. بر اثر تماس های مستقیم و یا با واسطه فرهنگ های مختلف با یکدیگر، عناصر فرهنگی هر جامعه در جامعه دیگر وارد می شوند (خواجه نوری، 1385).
در جامعه معاصر افراد تشویق می شوند تا از طریق رفتارهای مصرفی روی بدنشان کار کنند و آن را مانند پروژه ای در دست اقدام بدانند که هویت شخصی شان براساس آن شکل می گیرد. افراد با دستکاری ویژگی های ظاهری و مرئی بدن و فاصله گیری از مفهوم “بدن طبیعی” مبادرت به ساختن بدن اجتماعی می کنند (ارمکی و چاوشیان:1381 ص34 ). مدیریت بدن به معنای نظارت و دستکاری مستمر ویژگی های ظاهری و مرئی بدن است که به کمک معرف های کنترل وزن (ازطریق ورزش، رژیم غذایی و دارو) دستکاری پزشکی(جراحی پلاستیک و بینی) و میزان اهمیت دادن به مراقبت های بهداشتی و آرایشی(استحمام روزانه، آرایش مو، آرایش یا اصلاح صورت، استفاده از عطر و ادوکلن، آرایش ناخن و لنز رنگی برای خانم ها) به شاخصی اساسی تبدیل شده است (ابراهیمی وضیاءپور،1391: 125).
هنگام صحبت از این مفهوم بیشتر به ناخشنودی افراد از وضعیت جسمانی شان توجه می شود. بنابراین کمتر به توصیف افرادی پرداخته می شود که از وضعیت جسمانی خود رضایت دارند. مسائل مربوط به تصور بدن به طور سنتی از دل مشغولی های زنان بوده است. زنان همواره در مقایسه با مردان توجه بیشتری به بدن و ظواهر فیزیکی خود داشته اند. آنان پول، زمان و انرژی زیادی را مصرف می کنند تا ظاهرشان را از طریق فعالیت های مختلف به شکل آرمانی درآورند. ازمنظر جامعه شناسانه قدرمسلم است که نوع کنترل و نظارتی که بر بدن اعمال می شود نظمی را دنبال می کند که جامعه درپی آن است، آن گونه که به تعبیر فوکو «بدن زنان به عنوان سرمایه ای اجتماعی تحت تأثیر فشار اجتماعی که ارزش و فرم آن را تعیین می کند تغییر شکل می دهد و این تغییر شکل بر منزلت یا وضع اجتماعی آنان کمک شایان توجه می کند».
بروز حساسیت بیش از حد در مورد بدن و ظاهر آن بیشتر منجر به بروز مشکلاتی در بدن نظیر بی نظمی در تغذیه، کاهش اعتماد به نفس، لاغری، آسیب های بدنی و . شده است (خواجه نوری، 1387). البته، این حساسیت در میان زنان، به ویژه زنان و دختران جوان در مقایسه با مردان بسیار بیشتر است(ذکائی و فرزانه، 1387).
مباحث بالا بیانگر آن است در این میان شاهد گرایشی گسترده و عمیق به سمت ارزش های فردگرایانه، توجه بی بدیل به زوایای مختلف شخصیت، و شاید رشد نوعی خودخواهی هستیم که یا در گذشته سابقه نداشته و یا سابقه داشته اما خود را در اشکال جدیدی باز می نماید(رشتیانی و فتحی، 1392: 81). توجه به بدن و زیبایی و موزون بودن آن امر جدیدی است که متأثر از پذیرش ارزش های فرهنگی جوامع دیگر و به ویژه جوامع غربی توسط بخش هایی از جامعه به خصوص جوانان و در این میان زنان و دختران است(خواجه نوری و همکاران، 1390: 81).
بازار محصولات و خدمات ظاهرآرایی نیز براساس آمار موجود از سال 1383 تا 1386 روند رو به رشدی را نشان می دهد )شهابی، 1389: 69). البته در این زمینه آمارها در ایران بیشتر بر پایه ی برآوردهای ژورنالیستی بوده و دقیق نمی باشند، اما آن چه به صورت گسترده مورد قبول قرار گرفته، این است که مدیریت بدن در حال افزایش است(خواجه نوری و همکاران، 1390: 23).
در پژوهش حاضر این مسئله در مورد شهر بابل انجام گرفته است. شهر بابل به دلیل موقعیت جغرافیایی و نزدیک بودن به شهرهای همجوار خود با داشتن دریا و جنگل و آب و هوای مناسب و ییلاقی به نوعی توریست پذیر بوده و نزدیک به پایتخت می باشد که سبب می شود فرهنگ پذیری زیادی از مسافرین داشته باشد. از آنجایی که سبک زندگی، سرمایه فرهنگی و مصرف رسانه ای (جهانی شدن) تأثیر روزافزون و سریع خود را به پایتخت می گذارد و راه انتقال آن به شهرهای شمالی و کوچکی همچون بابل بسیار زیاد است بر این اساس مسئله مدیریت بدن موضوع مهمی است، به طوری که به تدریج لاغری پیش نیاز بدن زیبا به شمار می رود و بدن لاغر بر بدن چاق و فربه رجحان می یابد.
بنابراین از آنجا که بدن یکی از شاخص های نهایی و بیان های غایی جهان اجتماعی است که در آن قرار داریم، می توانیم بپذیریم که داشتن بدنی زیبا نشانه ی ارزش های اجتماعی و تا حدودی، سازوکار قدرت وکنترل اجتماعی است که عوامل گوناگونی باعث اهمیت دادن به این موضوع می شود. در این پژوهش از زاویه سه مؤلفه مهم جهانی شدن به موضوع مدیریت بدن پرداخته شده است.
تحقیق حاضر درآمدی است بر تأثیر مؤلفه های جهانی شدن بر مدیریت بدن زنان 18تا48 ساله ی شهر بابل.
1-2 اهمیت و ضرورت تحقیق
موضوع سنجش تأثیر مؤلفه های جهانی شدن بر مدیریت بدن از دو جنبه ی نظری و کاربردی حائز اهمیت است؛ هم تحقیقی بنیادی است که موجب شناخت بیشتر این بُعد از جامعه شناسی(جهانی شدن و جامعه شناسی بدن) می شود و هم کاربردی است که می توان از نتایج آن در برنامه ریزی و سیاست گذاری و مطالعات بعدی بهره برد.
بُعد نظری: سنجش سه مؤلفه ی جهانی شدن یعنی سبک زندگی، سرمایه فرهنگی، مصرف رسانه ای مدرن بر مدیریت بدن زنان همچون سایر مؤلفه های اساسی در حوزه اجتماعی، آزمودن برخی از نظریه های اجتماعی است که به طور صریح و تلویحی به تبیین ظاهر یا مدیریت بدن می پردازد.”برایان ترنر” که در سال 1984 کتاب بدن و جامعه را منتشر نمود این استدلال را مطرح کرد که «بدن انسان موضوعی است که به گونه ای جدی در علوم اجتماعی مورد غفلت قرار گرفته است، به ویژه در جامعه شناسی فرهنگ جدید» (محسنی،1385: 23). بدین ترتیب می توان گفت بدن و مقوله ی مدیریت آن یک عنصر مهم در نظریه های اجتماعی و علاوه بر این یک موضوع برای پژوهش های تجربی در فرهنگ های نوین است که می بایست عوامل تأثیرگذار بر روی آن را از زوایای گوناگون ارزیابی کرد.
بُعد کاربردی: مسئله جهانی شدن روند رو به رشدی است که درهمه ی جوامع درحال وقوع می باشد. جامعه ی ما باتوجه به اینکه جامعه ای درحال گذار و اصطلاحاً «رو به توسعه» می باشد، هر روز شاهد تغییرو تحولات زیادی است که این فرایند می تواند بر بعد فرهنگی جامعه تأثیر بگذارد. جدید بودن مبحث مدیریت بدن که از مباحث «جامعه شناسی بدن» می باشد و لزوم آشنایی پژوهشگران، چشم اندازهای نظری آن و زمینه های گسترده انجام پژوهش های میدانی برخی از دلایل توجیه کننده ضرورت این نوشتار است.
با انجام تحقیق حاضر می توانیم میزان آگاهی زنان نسبت به پدیده ی جهانی شدن را بررسی کرده و نشان دهیم تاچه اندازه به عملکرد خود در مورد بدنشان واقفند و به آن اهمیت می دهند، همچنین عواملی چون تغییر الگوی مصرف و سبک زندگی، سرمایه فرهنگی و مصرف رسانه های مدرن چه فشارهای اجتماعی را به وجود آورده که آنها برای رسیدن به بدنی ایده آل تا این حد وقت، انرژی و پول صرف می کنند.
با انجام چنین تحقیقاتی و ارائه آن به وزارتین درمان، بهداشت و آموزش پزشکی و صنعت و تجارت و نهادهای متولی امر فرهنگی از قبیل شورای عالی انقلاب فرهنگی، معاونت امور زنان ریاست جمهوری و. می توان سیاست هایی اتخاذ کرد جهت برنامه ریزی و طرح آیین نامه هایی برای اعتدال در رفتار زنان نسبت به چهره و اندام خود و جلوگیری از جراحی های پلاستیک افراطی و غیرمهم و نامعتبر که بعضاً عوارض جانبی(جسمی و روحی) به بار می آورد. از آنجایی که تحقیقی در این رابطه با تأثیر جهانی شدن با تأکید بر مؤلفه های سبک زندگی، مصرف رسانه ای مدرن و سرمایه فرهنگی بر ابعاد مدیریت بدن یعنی جراحی زیبایی، سلامت رفتاری، آرایش و بهداشت و کنترل وزن در بین زنان 18تا 48 ساله شهر بابل صورت نگرفته است، در این راستا لازم است در تحقیق حاضر برای پرکردن خلاء موجود تلاش شود تا تأثیر این مقوله بر مدیریت بدن مورد سنجش قرار گیرد، ضمن اینکه از متغیرهای زمینه ای نیز جهت سنجش تأثیر آنها بر مدیریت بدن استفاده خواهد شد.
1-3 اهداف تحقیق
1-3-1 هدف کلی:
شناسایی رابطه و سنجش میزان تأثیر جهانی شدن بر مدیریت بدن زنان 18 تا 48 سال شهر بابل.
1-3-2 اهداف جزئی:
سنجش تأثیر سه مؤلفه ی جهانی شدن (سرمایه فرهنگی، سبک زندگی، مصرف رسانه ای مدرن) بر مدیریت بدن زنان 18 تا 48سال شهر بابل.
تعیین رابطه بین متغیرهای زمینه ای (سن، وضعیت تأهل و.) و مدیریت بدن زنان.
1-4 سؤالات تحقیق
1-4-1سؤال اصلی
در پژوهش حاضر کوشش می شود تا به این سؤال اساسی پاسخ داده شود که آیا جهانی شدن و شاخصه های مورد نظر آن (سبک زندگی، سرمایه فرهنگی، مصرف رسانه ای مدرن)، بر مدیریت بدن زنان تأثیر گذار است؟
1-4-2سؤالات فرعی
در صورت تأثیر گذاری مؤلفه های جهانی شدن بر مدیریت بدن میزان تأثیر گذاری هر کدام از آن ها به چه اندازه است؟
در چه دوره ی سنی (بین 18 تا 48 سال) این مسئله چشمگیرتر است. به عبارتی مدیریت بدن زنان بیشتر است؟
آیا دختران جوان بیشتر از زنان میانسال تر به بدن خود اهمیت می دهند یا برعکس؟
کدامیک از مؤلفه های جهانی شدن بیشترین تأثیر را در مدیریت بدن می گذارد؟ و در نتیجه سهم هر یک از این عوامل تاچه حد است.
مقدمه
هر نظریه در واقع بیان یک اعتقاد است. دیدگاهی است که به ما اجازه می دهد جهان اطراف خود را قدری بهتر بشناسیم (کیوی و کاپنهود،1370). تئوری ها کمک می کند که ما محیط پیرامونی خود را به طور سیستماتیک تر ادراک کنیم و مسائل را به طور هدفمندتر کشف نماییم و این مسائل را در قالب های وسیع تر، یعنی در یک شبکه وسیع تر از روابط علی تبیین کنیم (رفیع پور،1385: 12). چارچوب نظری هر پژوهش در واقع زیربنای هرکار تحقیقی به شمار می رود. از همین رو هر محقق سعی می کند برای پیشبرد فعالیت تحقیقی خود از یک یا چند نظریه بهره گیری کند. پژوهش حاضر برای بررسی موضوع مورد مطالعه از نظریه ی تئوری پرداز حوزه ی جامعه شناسی «آنتونی گیدنز» که این سازه ها را در نظریات خود به کار برده است، استفاده کرده است. در این راستا علاوه بر نظریه های انتخابی، ابتدا مروری اجمالی بر برخی از نظریه های حوزه ی جامعه شناسی بدن و جهانی شدن سپس روابط بین این دو موضوع ارائه می شود. مطالعات و تحقیقات مرتبط با بدن در حوزه های گوناگون و توسط صاحبنظران متعددی به انجام رسیده است. لکن مروری بر ادبیات پیشین در این بخش بیش از آن که صرفاً به بیان تحقیقات انجام شده بپردازد به دنبال بیان مواردی است که مرتبط با موضوع و بر پایه رویکردهای نظری ارائه شده در این مطالعات می باشد.
2-1- تعریف مفاهیم
2-1-1- جهانی شدن[3]
به رغم اشتراک نظر در شرایط و فضای کنونی و تحولات همه جانبه سیاست، فرهنگ و اقتصاد جهانی، برای جهانی شدن تعریف واحدی نشده است. نکته ای که در مورد تعریف این مفهوم اهمیت دارد، زاویه دید پژوهشگران به این مقوله است(سجادی،15:1383).
“آنتونی گیدنز” در تعریف جهانی شدن می گوید: « تقویت مناسبات اجتماعی جهانی که محل های دور از هم را چنان به هم ربط می دهد، که هر واقعه، تحت تأثیر رویدادی که با آن فرسنگ ها فاصله دارد، شکل می گیرد وبرعکس» (نهاوندیان، 1383:17). فرآیند جهانی شدن روابط اجتماعی را در سطح جهانی تشدید کرده است (گیدنز، ١٣٧٧: 77). این فرایند به فشردگی پدیدارشناسانه زمان و مکان که نتیجه ی به کارگیری فناوری های جدید اطلاعاتی و ارتباطی است، منجر شده است. اگر چه فرآیند جهانی شدن بر همگونی فرهنگ ها تأثیر میگذارد، اما به دلیل مکانیزم های درونی همین فرآیند ما شاهد خود مختاری نسبی زندگی اجتماعی محلی هستیم که در چارچوب نظری گیدنز ازآن به بازاندیشی تعبیر می شود.”گیدنز” (1990) جهانی شدن را فرایندی می داند که به وسیله آن رویدادها، تصمیمات و فعالیت های انجام گرفته در یک قسمت از جهان نتایج تأثیر گذاری بر افراد، گروه ها و جوامع در سایر نقاط می گذارد.
مالکوم واترز جهانی شدن را فرآیندی اجتماعی که در آن قید و بندهای جغرافیایی که بر روابط اجتماعی و فرهنگی سایه افکنده، از بین می رود و مردم به طور فزاینده از کاهش این قید و بندها آگاه می شوند تعریف می کند (واترز، 1379).
هاروی بر این باور است که «جهانی شدن همان تراکم زمان و مکان است. بدین ترتیب هر اتفاق در هر گوشه دنیا به سرعت به اطلاع همگان می رسد و عملاً زمان و مکان معنای خود را از دست داده است».
به طور کلی اگر بخواهیم تعریفی بی طرفانه تر از مفهوم جهانی شدن ارائه دهیم، شاید بتوان گفت ” جهانی شدن فرآیند گسترش فزاینده ارتباطات پدیده های مختلف در یک مقیاس جهانی، همراه با حصول آگاهی به این فرآیند است”. در عصر جهانی شدن، ارتباطات اجتناب ناپذیر می شوند و فاصله ها روز به روز کاهش می یابند. به همین لحاظ، موضوعات جهانی پدید می آیند و فرصت های موجود جهانی می شوند. در عرصه های مختلف، الگوهای رفتاری خود را به جهانیان معرفی می کنند و در نهایت، اقدامات مختلف بازتاب جهانی می یابند(قریشی،1381: 43). چنان که ملاحضه می شود جهانی شدن در تعریف فوق به عرصه خاصی محدود نمی شود، بلکه فرایندی است که به تدریج کلیه حوزه های زندگی اعم از علمی، سیاسی، اقتصادی، نظامی، حقوقی و فرهنگی را در بر می گیرد و بدیهی است که مقوله «بدن» نیز قادر به مستثنی ساختن خود دراین فرایند نیست.
2-1-2- سبک زندگی[4]
در ادﺑﯿﺎت ﺟﺎﻣﻌﻪﺷﻨﺎﺳﯽ از ﻣﻔﻬﻮم ﺳﺒﮏ زﻧﺪﮔﯽ دو ﺑﺮداﺷﺖ وﻣﻔﻬﻮم ﺳﺎزی وﺟﻮد دارد، ﯾﮑﯽ ﻣﺮﺑﻮط ﺑـﻪ دﻫـﻪ ی 1920، ﮐـﻪ ﺳﺒﮏ زﻧﺪﮔﯽ ﻣﻌﺮف ﺛﺮوت و ﻣﻮﻗﻌﯿﺖ اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ اﻓﺮاد و ﻏﺎﻟﺒﺎً ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﺷﺎﺧﺺ ﺗﻌﯿﯿﻦ ﻃﺒﻘﻪی اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﺑﻪ ﮐـﺎر رﻓﺘـﻪ اﺳـﺖ (ﭼﺎﭘﯿﻦ 1995). و دوم ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﺷﮑﻞ اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﻧﻮﯾﻨﯽ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ در ﻣﺘﻦ ﺗﻐﯿﯿـﺮات ﻣﺪرﻧﯿﺘـﻪ و رﺷـﺪ ﻓﺮﻫﻨـﮓ ﻣﺼﺮفﮔﺮاﯾﯽ ﻣﻌﻨﺎ ﻣﯽﯾﺎﺑﺪ (ﮔﯿﺪﻧﺰ 1991؛ ﺑﻮردﯾﻮ 1984).
در اﯾﻦ ﻣﻌﻨﺎ ﺳﺒﮏ زﻧﺪﮔﯽ راﻫﯽ اﺳـﺖ ﺑﺮای ﺗﻌﺮﯾﻒ ارزش ﻫﺎ و ﻧﮕﺮش ﻫﺎ و رﻓﺘﺎرﻫﺎی اﻓﺮاد ﮐﻪ اﻫﻤﯿﺖ آن ﺑﺮای ﺗﺤﻠﯿـﻞ ﻫـﺎی اﺟﺘﻤـﺎﻋﯽ روز ﺑـﻪ روز اﻓـﺰاﯾﺶ ﻣـﯽ ﯾﺎﺑـﺪ (اﺑﺎذری، 1381). ﺟﻨﺴﻦ [5](2007) ﻣﻌﺘﻘﺪ اﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ اوﻗﺎت اﯾﻦ ﻣﻔﻬﻮم ﺑﺪون آﻧﮑﻪ ﺑﻪ ﻃﻮر دﻗﯿﻖ ﻣﻌﻨـﺎی روش زﻧـﺪﮔﯽ را ﺑﺪﻫﺪ، ﻣﻮرد اﺳﺘﻔﺎده ﻗﺮار ﻣﯽﮔﯿﺮد و در ادﺑﯿﺎت، اﯾﻦ واژه ﺑﻪ روشﻫﺎی ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺗﻌﺮﯾـﻒ ﺷـﺪه و اﯾـﻦ ﮐـﻪ در ﭼﻬـﺎر ﺳـﻄﺢ ﺟﻬﺎﻧﯽ، ﻣﻠّﯽ، ﻣﻨﻄﻘﻪای و ﻓﺮدی ﻗﺎﺑﻞ اﻧﺪازه ﮔﯿﺮی اﺳﺖ. ﮔﯿﺪﻧﺰ (1382) ﺳـﺒﮏ زﻧـﺪﮔﯽ را ﻣﺠﻤﻮﻋـﻪ ای ﻧﺴـﺒﺘﺎً ﻣﻨﺴـﺠﻢ از ﻫﻤﻪی رﻓﺘﺎرﻫﺎ و ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ ﻫﺎی ﯾﮏ ﻓﺮد ﻣﻌﯿﻦ در ﺟﺮﯾﺎن زﻧﺪﮔﯽ روزﻣﺮه ﺧﻮد ﻣﯽداﻧﺪ ﮐﻪ ﻣﺴـﺘﻠﺰم ﻣﺠﻤﻮﻋـﻪ ای از ﻋـﺎدت ﻫـﺎ و ﺟﻬﺖﮔﯿری ﻫﺎﺳﺖ و ﺑﺮ ﻫﻤﯿﻦ اﺳﺎس از ﻧﻮﻋﯽ وﺣﺪت ﺑﺮﺧﻮردار اﺳﺖ. ﮔﯿﺪﻧﺰ(1385) ﻣﯽﻧﻮﯾﺴـﺪ: «ﺗﻐﯿﯿـﺮ ﺷـﮑﻞ ﻫﻮﯾﺖ ﺷﺨﺼﯽ و ﭘﺪﯾﺪه ی ﺟﻬﺎﻧﯽﺷﺪن در دوران ﻣﺪرﻧﯿﺘﻪی اﺧﯿﺮ، دو ﻗﻄﺐ دﯾﺎﻟﮑﺘﯿﮏ ﻣﺤﻠﯽ و ﺟﻬﺎﻧﯽ را ﺗﺸﮑﯿﻞ ﻣﯽدﻫﻨـﺪ. ﺑﻪ ﻋﺒﺎرت روﺷﻦﺗﺮ ﺣﺘﯽ ﺗﻐﯿﯿﺮات وﺟﻮه ﺑﺴﯿﺎر ﺧﺼﻮﺻﯽ زﻧﺪﮔﯽ ﺷﺨﺼﯽ ﻧﯿﺰ ﻣﺴﺘﻘﯿﻤﺎً ﺑﺎ ﺗﻤﺎسﻫﺎی اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﺑﺴﯿﺎر وﺳـﯿﻊ و ﭘﺮداﻣﻨﻪ ارﺗﺒﺎط دارد» (ﮔﯿﺪﻧﺰ، 56).
گیدنز معتقد است که «سبک زندگی را می توان به مجموعه ای کم و بیش جامع از عملکردها تعبیر کرد که فرد آنها را به کار می گیرد چون نه فقط نیازهای جاری او را بر می آورند بلکه روایت خاصی را هم که وی برای هویت شخصی خود برگزیده است، در برابر دیگران متجسم می سازند»(گیدنز، 1385: 119).
2-1-3- سرمایه فرهنگی[6]
سرمایه فرهنگی همان مصرف کالاها و خدمات فرهنگی است که تحصیلات یکی از اساسی ترین شاخص های آن است. بوردیو(1986) سرمایه فرهنگی را در سه شکل کالاها، مصنوعات و فرآورده های فرهنگی، به رسمیت شناخته شدن ذخیره ی دانش، مهارت و تجارب افراد – آن چنان که مثلاً در مورد مدارج و
گواهی نامه ی آموزشی و علمی و حرفه ای می توان در نظر گرفت و سرانجام تمایلات و عادت واره های افراد که آن ها را در پیشرفت و اندوختن مهارت و تخصص بیشتر یاری می رساند- متجلی می بیند (بوردیو،1986: نقل از ذکائی، 1386: 242).
2-1-4- مصرف رسانه ای مدرن
مصرف رسانه ای مدرن (وسایل ارتباط جمعی): به عنوان یکی از ابزارهای جهانی شدن نزدیکی سلیقه ها، خواست ها و انتظارات تمامی ساکنان یک جامعه را موجب شده و خروج جوامع از محدوده های جدا یا تک افتاده را موجب می گردند (سروش و حسینی،1392: 55).
2-1-5- مدیریت بدن[7]
در دنیای روابط کوتاه و مقطعی امروزی، افراد بیش از آن که خود را به سبب تفاوت ها و شباهت هایی در ویژگی های انتسابی و اکتسابی بشناسند، خویش را با ویژگی های ظاهری و قابل رؤیت شناسایی می کنند. جامعه ی مدرن به تدریج از فضای اولیه ی خود خارج و وارد دنیای مدرنیته ی متأخر شده، نشانه ها و نمادهای تمایز بخش جهان مدرن نیز متعاقباً تغییر کرده اند و افراد به اختیار خود در حوزه هایی دخل و تصرف می کنند که یکی از این حوزه ها مدیریت بدن و ظاهر آن هاست که برای تمایز بخشی بین خود و دیگران از آن بهره می گیرند زیرا در مدرنیته ی متأخر و با تأثیری که فرآیند جهانی شدن بر افراد گذاشته، نوع مدیریت ظاهر به عنوان نماد تمایزبخش افراد درک می شود و معنای هویتی آنان از این منظر مورد قضاوت قرار می گیرد (ابراهیمی و گدنه،1389: 154).
بدین ترتیب بدن دیگر از حالت صرفاً ارگانیستی بودن خود خارج شده و به پدیده ای اجتماعی و فرهنگی بدل شده است و این جوامع هستند که بر بدن ها و شکل دادن آن ها تأثیر می گذارند. براین اساس مدیریت و نظارت بر بدن متأثر از موقعیت ها و مقتضیات فرهنگی و اجتماعی متعددی است (بهرام و همکاران،1391: 182). با فرا رسیدن دنیای جدید، برخی از انواع نمادهای ظاهری و کردارهای بدنی اهمیت خاص یافته اند. در بسیاری از عرصه ها ی فرهنگی پسامدرن، نمای ظاهری بدن تابع استانداردهای مبتنی بر معیارهای سنتی و سبک آرایش چهره و انتخاب لباس همیشه تا اندازه ای وسیله ای برای ابراز فردیت بوده است، اما امکان استفاده از این وسیله معمولاً به آسانی فراهم نمی شده یا اصولاً مطلوب نبوده است(نیک زاده،1383). در دنیای امروز «نمای ظاهری، به صورت یکی از عناصر مرکزی، طرحی درآمده است که اشخاص به طور بازتابی از خود ارائه می دهند.»
پس ما بیش از پیش مسئول طراحی بدن های خویش می شویم و هرچه فضای فعالیت های اجتماعی ما از جامعه ی سنتی بیشتر فاصله گرفته باشد، فشار این مسئولیت را بیشتر احساس می کنیم (گیدنز،1378). مدیریت بدن به معنای نظارت و دست کاری مستمر بر ویژگی های ظاهری و مرئی بدن است. این مفهوم به کمک معرف هایی هم چون انواع عادات در لباس پوشیدن (آرایش موی سر، استفاده از پیرایه ها، کنترل وزن، دست کاری پزشکی، میزان اهمیت دادن به مراقبت های آرایشی و بهداشتی) سنجیده شده است(آزاد ارمکی و چاوشیان، 1381).