۱-۳-۲-نظریه گلوله ای
از میان نظریه های موج اول، می توان به نظریه گلوله ای اشاره کرد. نظریه گلوله ای با مفروض گرفتن «قدرت نامحدود پیام رسانه ها» و «شکنندگی بالای مخاطب در برابر پیام های ارتباط جمعی» تأثیر رسانه ها را مستقیم، فوری، قوی و قطعی می داند.(سورین و تانکارد،۳۱۰،۱۳۸۴)
۲-۳-۲-نظریه استفاده و خشنودی
رویکرد «استفاده و خشنودی» به عنوان یکی از نظریه های موج دوم، با رد موضع نظریه گلوله ای در منفعل پنداشتن مخاطب، ضمن پذیرش فرض انتخاب گری مخاطب و آگاهی او از دلایل مصرف رسانه ای خویش، نقطه عزیمت خود را، نه مطالعه نیت های تولیدکنندگان رسانه ها و نه ساختار متون رسانه ها، بلکه بررسی انگیزه ها و نیت های مصرف کنندگان رسانه ها قرار می دهد. این رویکرد نظری به بررسی این امر می پردازد که مردم چگونه از رسانه ها استفاده و چه نوع رضایتی را جستجو و از رسانه دریافت می کنند.(ویمر و دومینیک، ۱۳۸۴، ۶۹۳)
۳-۳-۲-نظریه برجسته سازی
نظریه برجسته سازی را می توان در زمره نظریه های موج سوم قرار داد. بنابراین نظریه، محتوای رسانه ها، درک عموم مردم را از میزان اهمیت موضوع ها تحت تأثیر قرار می دهد. به دیگر سخن، به موجب این نظریه، «اهمیت موضوع از نظر مردم، تابع میزان اهمیتی است که رسانه ها به آن موضوع می دهند».(دهقان،۱۳۷۸، ۸)
۴-۳-۲-نظریه کاشت
نظریه کاشت را نیز می توان در زمره نظریه های موج سوم جای داد. از دید گربنر و گراس، به عنوان پیشگامان نظریه کاشت، رویارویی با پیام های مشابه، موجب آموزش جهان بینی، نقش ها و ارزش های رایج، یا به اصطلاح «کاشت الگوهای انگاره ای غالب» می شود.
آنها استدلال می کنند که اهمیت رسانه ها، نه در تشکیل «توده»، بلکه در «خلق راه های مشترک انتخاب و نگریستن به رویدادها» است. به اعتقاد آنان، رسانه بر آن است که روایت هایی یکسان و نسبتاً مورد وفاق از واقعیت های اجتمـاعی ارائه دهد و مخاطبـان خود را نیز سازگار با آن، «فرهنگپذیر» کند. گربنر پیش بینی می کند که رسانه و به ویژه تلویزیون به سبب ماهیت نظام مند پیام و پایداری اش در زمان، تأثیر قدرتمندی دارد. به همین جهت وی از رسانه ها به عنوان شکل دهندگان جامعه تعبیر می کند.(مک کوایل، ۱۳۸۲، ۱۴۷) کانون تمرکز نظریه کاشت بر بررسی تأثیر تصویرسازی تلویزیون از واقعیت بر فهم مخاطبان از واقعیت قرار دارد.(ویمر و دومینیک، ۱۳۸۴، ۷۱۲)
همان گونه که گفته شد، نظریه کاشت نقش رسانه ها در شکل گیری فهم مخاطبان از واقعیت، را مهم و درخور توجه، ارزیابی می کند.گربنر با تأکید بر نقش تصویرسازی تلویزیون از واقعیت معتقد است که اختلاف دریافت ها از واقعیت که معمولاً ناشی از عوامل جمعیتی و اجتماعی است، با تماشای پیوسته تلویزیون متعادل می شود و به دیدگاهی مشترک می انجامد.(ویمر و دومینیک، ۱۳۸۴: ۷۱۳) البته رسانه در کنار یکدست سازی فهم مخاطبان از واقعیت، با متفاوت سازی فهم آنان از فهم افراد غیر مخاطب، می تواند موجبات تفاوت فهم اجتماعی را در میان قشرهای مختلف جامعه نیز فراهم آورد.
با توجه بر نظریه کاشت می توان گفت، از آنجا که رادیو و تلویزیون جمهوری اسلامی با هدف انتقال عناصر فرهنگ ایرانی و اسلامی و ارتقای پای بندی و اهتمام مخاطبان به ارزش ها، باورها و هنجارهای دینی، برنامه هایی را تولید و پخش می کنند، بنابراین، محتوا و جهت گیری کلان این برنامه ها موجب تصویرسازی مثبت از موضوع های دینی در ذهن مخاطبان و در نتیجه، تقویت پای بندی آنان به ابعاد (اعتقادات، اخلاق، عبادات…) و نشانه های(ظاهر دینی، دانش دینی و…) دین داری می شود.
بر این اساس، به لحاظ نظری این انتظار وجود دارد که از یک سو، استفاده از برنامههای پخش شده از این رسانه ها، زمینه ساز تقویت میزان پای بندی مخاطبان به ابعاد و نشانه های مختلف دین داری شود و از دیگر سو، افرادی که دارای پای بندی دینی بیشتری هستند، گرایش بیشتری به استفاده از برنامههای رادیو و تلویزیون داخلی داشته باشند. در مقابل، با توجه به اینکه برنامه های شبکه های ماهوارهای و رادیوهای خارجی، در فضایی کاملاً غیردینی و حتی ضددینی تولید و پخش می شوند، انتظار می رود که از یک سو، استفاده از آنها تأثیری منفی بر وضعیت دین داری مخاطب داشته باشد و از میزان پای بندی و اهتمام آنان به ابعاد و نشانه های دین داری بکاهد و از سوی دیگر نیز افرادی که پای بندی دینی ضعیف تر دارند، گرایش بیشتری به استفاده از این رسانه ها داشته باشند.
۵-۳-۲-نظریه کارکردگرایی ساختی
نظریه کارکردگرایی ساختی، یکی از نظریه های عمده جامعه شناسی، پس از شکل گیری جامعه شناسی است. این نظریه، دوره کلاسیک جامعه شناسی با دوره مدرن را از یکدیگر متمایز می کند. تالکوت پارسونز، مؤسس این نظریه در جامعه شناسی است.
نظریه کارکردگرایی ساختی، به جامعه، همانند یک ارگانیسم زنده نگاه می کند، یعنی مانند نظام های سامان مندی از اجزای متفاوت، که هر یک باید در نگهداشت کل جامعه نقش ایفا کنند.(تنهایی،۱۳۷۱، ۱۸) در واقع هرگاه یکی از اجزای این ارگانیسم با مشکل روبه رو شود و کارکرد خود را درست انجام ندهد، نه تنها خودش به مشکل برمی خورد، بلکه کل ارگانیسم و ساختار را دچار مشکل می کند.
این نوع نگرش نظریه کارکردگرایی ساختی درباره آن دسته از رسانه های سنتی و مدرن که به امر تبلیغ دین اسلام مبادرت می ورزند، این نتیجه را حاصل می کند که نهاد رسانه به عنوان جزئی از ساختار جامعه، اگر کارکردها و نقش های مشخص و متناسب خود را درست ایفا نکند و یا در جای خود درست عمل نکند، هم خود و هم کل فرایند تبلیغ اسلامی را دچار مشکل می کند نیز با توجه به اهمیت تبلیغ در جامعه اسلامی، مشکل ناشی از به کار نگرفتن مناسب رسانه ها بر اساس کارکردهایشان، می تواند زیان بزرگی را به کل جامعه اسلامی وارد سازد.
بر اساس نظریه کارکردگرایی ساختی، رسانه ها اعم از سنتی و مدرن، دارای کارکردهایی در جامعه هستند. دیدگاه صاحب نظران(معتمدنژاد، ۱۳۸۳، ۳-۷)، تحقیقات انجام شده در حوزه دین و رسانه در ایران (باهنر، ۱۳۸۱) و همچنین فرهنگ نامه تولید صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، کارکردهای ارشادی، آموزشی، اطلاع رسانی و سرگرمی دارد. هر چند صاحب نظران حوزه رسانه، کارکردهای چهارگانه را میان رسانه های سنتی و مدرن مشترک می دانند، اهداف، شرایط و انتظار مخاطبان از هر رسانه سبب شده است تا یک یا دو کارکرد از میان کارکردهای چهارگانه، نسبت به دیگر کارکردها، برای هر رسانه ارجح باشند و مزیت نسبی کارکردی آن رسانه به شمار آیند.
۶-۳-۲-نظریه همگرا
بر مبنای نظریه هم گرایی پروفسور حمید مولانا، فرایند ارتباطات از سوی نظام های فرهنگی و ارزشی؛ و نظام های سیاسی و اقتصادی کنترل می شود. با توجه به نقش فرانهاد دین در ایران، با کمک این نظریه، حضور دین در عالی ترین سطح آن در رسانه ها تبیین می شود. همچنین این نظریه در تحلیل های خود به ویژه در مورد انقلاب اسلامی ایران، به جایگاه و اهمیت ارتباطات سنتی می پردازد و بر لزوم هم گرایی ارتباطات سنتی و مدرن تأکید می کند.(باهنر،۳۶،۱۳۸۵) در نتیجه، نسبت ارتباطات سنتی و مدرن مشخص می شود.
معنای هم گرایی ارتباطات سنتی و مدرن این است که مجراهای نوین ارتباطیِ متکی به تکنولوژی، از مجراهای ارتباط سنتی و بومی که در فرهنگ و جامعه ریشه دارد، جدا نشده است. اگر چه زیرساخت های ارتباط سنتی مکمل وسایل ارتباط جمعی و تکنولوژی نوین ارتباطی اند، بسیاری از کشورها این زیرساخت ها را یک نظام مستقل می دانند که ضمن انجام وظایف ویژه خود، می توانند بسیاری از کارکردهای نظام های مدرن ارتباطی را نیز بر عهده گیرند.
به این ترتیب، زیرساخت ها و نهادهای ارتباط سنتی که با توسعه تکنولوژی نوین انطباق پذیرند، به لحاظ روابط، هم گرا هستند و صرف نظر از آینده ای که به وجود می آید، بهترین مبنا را برای تحقق اهداف توسعه فراهم می سازند.(مولانا، ۱۳۷۱: ۱۷۰)
نکته قابل تأمل در معنای هم گرایی این است که ارتباط سنتی، مکمل ارتباط مدرن است. برای دست یابی به هم گرایی واقعی باید در معنای مکمل بودن دقت کرد. آن گونه که نتایج پژوهش های پیشین در مورد تحلیل محتوای برنامه های برگزیده ارشادی تلویزیون در ایران و عالم مسیحیت نشان می دهد، وسایل ارتباط جمعی برای انجام این کارکرد، وابستگی شدیدی به آثار رسانه های سنتی دارند و در بیشتر موارد عین همان آثار را پخش می کنند. همچنین هدف اصلی کلیسای الکترونیک، از نظر پاسخ گویان، ارائه خدمات به افرادی است که امکان حضور در کلیسا را ندارند. در واقع، تلویزیون، بر بخشی از کارکردهای دینی مانند ارشاد تأکید می ورزد که رسانه های سنتی دینی از عهده آن کارکردها بر میآیند و با توجه به شبکه ده ها هزار مسجد، حسینیه و… و حوزه گسترده در دسترس ارتباطات سنتی، نیازی به بازتولید آنها در سطح وسیع وجود ندارد.
به این ترتیب، به برخی از کارکردهای دینی تلویزیون مانند سرگرمی و اطلاع رسانی، بر اثر استفاده از قالب های ارتباط سنتی در وسایل ارتباط جمعی، توجه لازم نمی شود، حال آنکه هیچ یک از رسانه های سنتی توان انجام آن وظایف را همانند رادیو و تلویزیون ندارند.
در واقع هم گرایی میان رسانه های سنتی و مدرن، باید با توجه به مزیت های نسبیِ کارکردی آنها صورت پذیرد و این، حرکت از دین رسانه ای به سوی رسانه دینی است.
۱-۶-۳-۲-دیدگاه هم گرا و حضور دین در رسانه
حسام الدین آشنا در تقسیم بندی که در مورد نظریه های موجود در حوزه دین و رسانه ارائه می دهد، معتقد است: «در حوزه دین و رسانه دو نظر عمده با یکدیگر در تقابل هستند: یکی رویکرد فن آوری محور و دیگری رویکرد محتوا یا معنامحور.»(آشنا،۱۳۸۲، ۸) ما به این تقسیم بندی، دیدگاه هم گرا را می افزاییم؛ چرا که مولانا منتقد دیدگاه محتوامحور است، که طرفدارانش رسانه را به عنوان یک ابزار و وسیله صِرف در نظر می گیرند که می توان از آن برای انتقال مفاهیم دینی همانند دیگر مفاهیمی که ممکن است با دین هم متناقض باشند، استفاده کرد. (Hosseini, 2007: 3)
از نظر معتقدان به دیدگاه محتوامحور، تکنولوژی به طور ذاتی نه خوب است و نه بد، بلکه همه چیز بستگی به این دارد که ما چگونه از تکنولوژی استفاده کنیم.(برنشتاین،۳۷،۱۳۷۳) آنگونه که آرمسترانگ میگوید، میتوان از این ابزار برای انتقال کتاب مقدس یا داستان دینی استفاده کرد.(کلارک،۱۳۸۲،۳۳) درست مانند یک تیغ که به عنوان ابزار در دست جراح به نجات جان آدمی و در دسـت جانی به قتـل میانجامد. پس با این رویکرد، فن آوری تلویزیون، بیش از تبلیغات سیاسی و تجاری، می تواند به رستگاری انسان خدمت کند.(کریستیانز، آریایینیا،۹۱،۱۳۸۲)
مولانا در مورد رویکرد معنامحور(ابزارانگارانه) به رسانه ها معتقد است:فلسفه تفکری که رسانه های جمعی را یک تکنیک و روش و ابزار می بیند که اگر از آن استفاده کامل شود، این ابزار جوابگوی احتیاجات اطلاعاتی و ارتباطی مخصوصاً در امور سیاسی، فرهنگی و اقتصادی خواهد بود، این است که ما رسانه های جمعی را مثل مهندسی و پزشکی می توانیم از اروپا و امریکا یاد بگیریم. نتیجه این امر، مسابقه در تقلید کورکورانه از رسانه های خارجی خواهد بود.(مولانا،۱۳۸۲، ۱۳)
در دیدگاه فن آوری محور که صاحب نظرانی مانند هایدگر، مک لوهان و پستمن به آن معتقدند: «دیدگاه سنتی(محتوامحور)، فن آوری را برابر با مصنوعات و ابزار می داند و نوآوری های فنی را به سطح تولیدات فنی تنزل می دهد؛ ولی در دیدگاه هایدگر، فن آوری اسم نیست، بلکه فعل و فرآیندی است که در آن وجود انسان به صورت مرتبط با طبیعت شکل می گیرد. فن آوری و انسان، همانند معجونی خوراکی در هم آمیخته و با هم ترکیب شده اند. (Heidegger, 1977:9) از نظر هایدگر خنثی پنداشتن تکنولوژی، موجب تسلیم شدن و بی توجهی به ماهیت یک پدیده تکنولوژیک می شود. (عاملی،۱۳۸۳: ۶)
در دیدگاه هایدگر، تکنولوژی به واسطه ماهیتش که خود امری تکنیکی نیست(برنشتاین،۱۳۷۳، ۴۹) و غرب و یا بزرگی غرب (نظام سرمایه داری) است(عاملی،۱۳۸۳، ۷)، در مقابل مذهب قرار می گیرد و این ادعا که می توان از طریق فن آوری های اطلاعاتی جهانی موجب رستگاری آدمیان شد، نفی می شود.(کریستیانز، ۱۳۸۲، ۱۰۲)
همچنین مک لوهان و طرفداران دیدگاه جبرگرایانه، بیشتر به این نکته توجه دارند که تحول فن آورانه در حوزه رسانه ها به همراه تحولات اجتماعی، سیاسی و فکری ایجادشده در دوره رنسانس، یا همان انقلاب صنعتی بزرگ فکری اروپا رخ داده است. این رسانه ها که محصول یا بخشی از فرایند جدایی دین از جامعه، دین از حکومت و دین از عرصه های مختلف اجتماعی هستند، به طور طبیعی جایگاه چندانی برای دین قائل نیستند. این افراد به تقابل ذاتی میان دین و رسانه های نوین باور دارند.(آشنا،۱۳۸۲، ۸)
پستمن هم با رویکردی نقادانه، از معتقدانِ به دیدگاه فن آورانه است. پستمن تلویزیون را یک تکنیک نمی داند (آن گونه که مورد نظر رویکرد معنامحور است)، بلکه آن را ابزاری با حوزه گرایش ذاتی خاص و جهت دار می داند.(پستمن، ۱۳۷۵، ۱۹۵)
پستمن میان دین و رسانه (تلویزیون) تفاوت ذاتی قائل است و به همین دلیل، او را منتقد اساسی حضور دین در رسانه (تلویزیون) می خوانند.
وقتی پستمن در مورد تلویزیون معتقد است: «لحن تلویزیون، سرگرمی و وقت گذرانی است» (پستمن، ۱۳۷۵، ۱۸۷) و دارای ماهیتـی این جهــانی است (Postman,1985:150) و از طرفی در مورد ادیان می گوید: «هیچ یک از بنیان گذاران مذهبی، نه بودا و نه موسی(ع)، نه عیسی(ع)، نه محمد صلی الله علیه و آله و نه حتی لوتر، هر چه را که مردم می خواستند، به آنها هدیه نمی کردند؛ بلکه چیزی را به آنان عرضه می داشتند که برای آنها ضروری و مفید بود» (عباسی،۹۱،۱۳۸۲)، نتیجه میگیرد: «خطر تلویزیون در نظامی که رسالت این وسیله ارتباط جمعی، سرگرمی و تفریح و ایجاد شادی و سرور در بیننده است، در این است که بخواهد به مقوله های جدی و اساسی نظیر اخبار، سیاست، آموزش، علم، اقتصاد، مذهب و…. بپردازد. (Hosseini, 2007:8)
پستمن در مورد حضور مراسم مذهبی در رسانه ها، به صورت مشخص معتقد است: « هر مراسم مذهبی در رسانه ها نیازمند یک محیط، با تقدس معیّن است. برای انجام این مراسم، قوانین رفتاری خاصی لازم است، که با شرایطی که در آن یک برنامه مذهبی تماشا می شود، مغایر است. مردم میخورند، صحبت می کنند یا حواس خود را به دیگر فعالیت ها می دهند و در این شرایط شیوه رفتاری که برای یک مراسم مذهبی لازم است، وجود ندارد. (A.valle, 1992:3) در واقع به باور پستمن: اجرای مراسم مذهبی در تلویزیون،نمی تواند بینندگان را به حس و حالی روحانی برساند، آنان را به دنیای قداست و معنویت سوق دهد و احساس آن جهانی به آنان القا کند». (عباسی،۱۳۸۲، ۹۰)
مولانا با انتقاد از رویکرد فن آورانه، معتقد است: «دیدگاه جبر تکنولوژی که اغلب در ادبیات سکولار غرب مورد بحث قرار می گیرد و برای تلویزیون به عنوان پرقدرت ترین و اقناع کننده ترین ابزار ارتباطات مدرن و تأثیرگذار بر فرهنگ عمومی نقش فراوانی قائل می شود، در خصوص ایران اعتبار چندانی ندارد؛ برخلاف مفاهیم سنتی توسعه، تلویزیون در ایران رسانه پرقدرتی است، ولی نه به دلیل خود تکنولوژی، بلکه به واسطه عوامل فرهنگی دیرپایی که به آن مشروعیت می بخشد. در غرب و به ویژه آمریکا، چنین گفته می شود که تلویزیون، کارکردی آیینی دارد؛ که با دین قابل مقایسه است. اگر در ایالات متحده و اروپا تلویزیون، دین است، در ایران، این دین است که برای تلویزیون توشه ساز است. دیدگاه یادشده، از اهمیت رسانه های جمعی معمول در ایران، از جمله تلویزیون نمی کاهد. ولی نکته این است که این مشروعیت رسانه هاست که وابسته و تابع مجاری سنتی است، نه بالعکس».(مولانا، ۱۳۸۴، ۹۰) وی معتقد است: نظریه جبر تکنولوژی تا آنجا که به فرهنگ و وسایل ارتباط جمعی مربوط می شود، از دو ضعف درونی رنج می برد: نخست آنکه تنها به یک جنبه رسانه ـ جنبه مادی و فنی آن ـ می نگرد و آن را مشخصه اصلی و معرف رسانه می داند.
به عبارت خلاصه تر، این نظریه فقط بر تکنولوژی به طور منفرد تکیه می کند؛ [یعنی] بر این نکته که تکنولوژی حاکم ارتباطی، به طرز فزاینده ای به فرهنگ شکل می دهد. یا اگر ساده تر بگوییم، این نظریه برای این موضوع که از رسانه چگونه و به چه منظوری استفاده می شود، اهمیتی قائل نیست و فقط به کاربرد آن توجه می کند. ضعف دوّم در اینجاست که دیدگاه معتقد به جبر تکنولوژی فقط بر شواهد تاریخی متکی است و از خود هیچ نوع پویایی ندارد. افزون بر این، دیدگاه معتقد به جبرتکنولوژی، کاملاً بر تجارب غربی استوار است و لذا همین که درصدد گسترش بر می آید، با مشکل مواجه می شود». (مولانا، ۱۳۷۱: ۱۲۴)
تنها کسانی دروغ می بندند که به آیات خدا ایمان ندارند (آری) دروغگویان واقعی آنها هستند.
ولی در واقع فاقد چنین دلالتی میباشد چرا که تدبر در مضامین آیات قبلی مقصود بودن دروغ بر خدا و اولیای دین را اثبات می کند.
روایات:
اختلاف روایات و مضمون روایات موجود در ارتباط با مسئله کذب و نشر اکاذیب موجب آن گردیده است که علمای ما دچار اختلاف شده، جمعی این عمل را به طور کلی گناه کبیره بدانند،ولی دسته دیگر کبیره بودن گناه را در همه موارد انکار کرده و آن را با معیار آثار و پیامدهای دروغ میسنجند.
در نظر دسته دوم اگر نشر اکاذیب، پیامدهای سنگینی مثل ایجاد اختلاف بین مسلمانان یا وارد آوردن ضرر و آسیب به ایشان را در پی داشته و یا متضمن دروغ بستن بر خدا،رسول و پیشوایان دین باشد، گناه کبیره به شمار می آید و در غیر این صورت چنین عنوانی ندارد. از این رو به روایاتی از این قبیل متوسل میشوند:
از امام صادق(ع) نقل شده است: دروغ بستن بر خدا و پیامبر (ص) از گناهان کبیره است.
نقل شده است پیامبر (ص) خطاب به علی (ع) فرمودند:
” ای علی (ع) هر کس عمداً بر من دروغ ببندد جایگاهش در جهنم خواهد بود.”
” هر کس با نداشتن علم فتوا دهد، فرشتگان، آسمانها و زمین او را لعنت میکنند.”
از امام باقر(ع) در بیان زشتی دروغ، ضمن مقایسه آن با دیگر پلیدی ها نقل شده است:
“خداوند عزوجل برای بدی ها قفل هایی قرار داد، که کلید بازگشایی این قفل ها همانا شراب است، و دروغ از شراب بدتر است.”
در هر حال دروغ در همه صور گناهی کبیره است و روایات فوق و روایات دیگر نمیتواند تفصیل بین موارد دروغ را اثبات نماید: زیرا آن دسته از روایات که همانند سخن از کذب بر خدا و رسول به میان آورده، دلالت بر انحصار کبیره بودن کذب در موارد یاد شده ندارد،مگر آنکه مفهوم لقب را حجت بدانیم که البته محققین آن را نپذیرفته اند.
عقل:
در ممنوعیت و ناروایی عقلی نشر اکاذیب، برخی از بزرگان و حتی امام راحل (ره) مناقشه کردهاند. دلیل ایشان این است که در نظر عقل دروغگویی به خودی خود مذموم نیست، بلکه عقل با در نظر گرفتن مفاسدی که بر آن مترتب میشود دروغ را ممنوع میبیند، به همین جهت عقل دروغهایی را که پیامد منفی به دنبال نداشته باشد، هرگز مورد مذمت و ملامت قرار نمیدهد.
ترویج بدعت در دین:
مفهوم بدعت:
بدعت از مصادیق کذب بر خدا و رسول است که ادله فراوان (از کتاب وسنت) بر حرمت آن دلالت دارد. به طور خلاصه می توان گفت بدعت عملی است، که دارای دو ویژگی باشد:
اول آن که اصل و اساسی در شریعت نداشته باشد و دوم آن که به عنوان طریق شرعی وانمود گردد.
مرحوم علامه مجلسی(ره) ضمن نقل حدیثی از رسول اکرم(ص) در خصوص ضلالت بودن هر نوع بدعت و این که هر ضلالتی رو به آتش دارد (… الا و کل بدعه ضلاله و کل ضلاله ففی النار) می گوید:
بدعت، هر رای یا حکم یا عبادتی است که شارع آن را نفرموده، نه به صورت خاص و نه در ضمن حکم عام، بنابراین، می توان سخن کسانی را که به تبعیت از عامه ( اهل تسنن) بدعت را همانند احکام خمسه، پنج قسمت کرده، دارای پنج حکم می دانند، سخن باطل دانست.
راه مقابله با بدعت گذاری رسانههای خبری و مطبوعات:
روایتی از امام صادق(ع) نقل شده است، که در آن راهکار مقابله با بدعت گذاران را بیان فرموده اند:
“هرگاه پس از من گمراهان و بدعت گذاران را دیدید بیزاری خود را از ایشان آشکار سازید و بسیار مبهوتشان کنید و عیوبشان را بسیار یاد کنید تا دندان طمع خویش را در ایجاد تباهی در اسلام برکنند و مردم از ایشان گریزان شوند و از بدعت هایشان چیزی فرا نگیرند و جذب آنان نشوند، که خداوند به این عمل برای شما ثواب بسیار می نویسد و درجات شما را در آخرت بالا می برد.”
باهتوهم از ریشه لغوی بهته بهتاً می باشد و بهت به معنای دهش و تحیر می باشد و بهتان به معنای دروغی است که شنونده دروغ را به تحیر وا می دارد.
این کلمه به دو معنا مورد استعمال واقع شده است:
۱- به معنای جدال و اسکات خصم
۲- به معنای بهتان و افتراء
که علامه مجلسی دوم،ملا محسن فیض کاشانی و محمد صالح مازندرانی معنای اول را بکار بردهاند.
و آیه الله خویی، آیهالله گلپایگانی معنای دوم را استعمال کرده اند.
مواردی که نشر اکاذیب و اخبار دروغ مجاز است:
نشر اکاذیب در موارد اضطراری :
چون احکام شرعی مقید به عدم اضطرار هستند در شرایط اضطراری حکم الزامی از میان برداشته می شود و این مساله در مورد حرمت کذب هم وجود دارد.
یکی از دلایلی که بر جواز اظهار کفر (به دروغ) در صورت اضطرار دلالت میکند، این آیه شریفه است:
«الا من اکره و قلبه مطمئن بالایمان» که براساس آن مسلمان میتواند به دروغ ، عدم اعتقاد خویش را به باورهای اسلامی بیان دارد و تجویز دروغ در باب اعتقادات دینی به طریق اولی مجاز بودن دروغ در سایر موارد اضطراری را نتیجه میدهد.
مرحوم شیخ(ره) می فرماید: جواز دروغ در مقام ضرورت، امری است اجماعی. و اخبار و روایاتی که دلالت بر جواز دروغ در مقام اضطرار می کند ، بیشتر از حد شمارش است و ذکر این نکته ما را بس که قسم دروغ برای دفع ضرر بدنی یا مالی از گوینده یا از برادر دینی وی ، به حسب روایات، امری جایز قلمداد شده و روایات دال بر این مطلب به سر حد استفاضه یا تواتر رسیده است.
روایات دارای این مضمون که خداوند همه محرمات را برای شخص مضطر تجویز نموده است و روایاتی که قسم دروغ را برای دفع ضرر بدنی یا مالی مجاز میشمارد، از ادله جواز دروغ در مورد ضرورت را تشکیل می دهد.
نشر اکاذیب در موارد تزاحم:
قاعده تقدم اهم بر مهم اقتضا میکند که براساس درجه اهمیت و ارزش مصلحتی که در اهم وجود دارد نیرو و امکانات به سمت اجرای آن متمرکز گردد و بر مصالحی که بدان پایه از اهمیت نمیرسند مقدم شود. بر همین اساس اگر نجات جان انسانی بسته به ورود در ملک دیگران و تصرف در اموال آنان باشد، حفظ جان انسان به دلیل حساسیتش لازم میگردد. و نه تنها شرع که عقل نیز برتری یافتن اهم را ایجاب میکند. توجه به این امر باعث شده است، که مواردی از دایره ممنوعیت نشر اکاذیب استثناء شوند که به طور مختصر به آنها پرداخته می شود.
|
مدل جامع عدالت سازمانی(شکل شماره ۱٫۲ ) بیان می دارد که ادراکات از عدالت سازمانی توسط دو دسته از متغیرها شکل می پذیرد : فردی و سازمانی .
-
- ویژگی های فردی
ویژگی های آماری(جنس ، سطح تحصیلات ، جایگاه شغل[۸۵] و سابقه خدمت )، ویژگی ها و متغیرهای شخصیتی ( حالت عاطفی منفی[۸۶]، سوگیری اسنادی خصمانه[۸۷]) و نگرش های شناختی ( سوگیری خود خدمتی[۸۸]، اسنادهای علی[۸۹]) به عنوان متغیرهای فردی تاثیر گذارنده بر عدالت سازمانی در نظر گرفته می شوند( بورگ، ۱۹۹۸٫ ص ۵۱) . برای مثال نقش داشتن حالت عاطفی منفی در تحقیقات مربوط به عدالت در نظر گرفته شده است .صاحب نظران ( فلوگر ، کنوسکی ۱۹۸۹) این حالت را بازتاب تمایل افراد به دادن پاسخ منفی قطع نظر از موقعیتی که در آن قرار دارند می دانند( لی ، پیلوتا . ۲۰۰۰ . ص ۹) . در برخی تحقیقات ( آیروینگ ، کلمن . ۲۰۰۵) این متغیر تعدیل کننده روابط میان عدالت و نگرشهای کاری مانند رضایت شغلی در نظر گرفته شده است و برخی دیگر از آن به عنوان عاملی تاثیر گذارنده که در روابط میان عدالت و سایر متغیرها باید کنترل شود استفاده نموده اند( لی ، پیلوتا . ۲۰۰۰).
- ویژگی های فردی
جنس ، سطح تحصیلات
رضایت شغلی عدالت توزیعی موقعیت و مقام در سازمانی
شهروندی سازمانی عدالت رویه ای سابقه خدمت
تعهد سازمانی عدالت تعاملی - متغیرهای شناختی
سرقت عدالت سیستمی اسنادهای علی ، سوگیری
اعتماد خود خدمتی
ترک شغل - متغیرهای شخصی
خشونت در شغل حالت عاطفی منفی، سوگیری
خصمانه
- عوامل سازمانی
به کارگیری کارکنان ، رفتار رهبر
تغییر سازمانی، فرهنگ سازمانی
حقوق ، مجازات و تنبیه ، ارزیابی
عملکرد
شکل شماره ۱٫۲ . مدل جامع از پیشینه ها و پیامدهای عدالت سازمانی( بورگ ، ۱۹۹۸)
ویژگی های شخصیتی مانند داشتن خصومت و روان رنجوری برادراکات از عدالت موثر هستند. لی لای و ویریک[۹۰](۲۰۰۶)، در بررسی تاثیر ویژگی کانون کنترل[۹۱] بر عدالت سازمانی در یافتند که این ویژگی شخصیتی به عنوان پیشینه و عامل تاثیر گذارنده بر ادراکات از اعتماد سازمانی ، حمایت سازمانی و عدالت سازمانی محسوب می شوند. به گذارش کوهن کاراش و اسپکتر (۲۰۰۱) ادراکات از عدالت سازمانی می توانند به وسیله متغیرهایی جون عزت نفس و تمایل عاطفی منفی تحت تاثیر قرار گیرند.
تحقیقات در باره رابطه عدالت سازمانی و جنسیت بیان می داردکه تفاوت میان مردان وزنان در ادراک از عدالت سازمانی وجود دارد. سیمپستون و کامنسکی (۲۰۰۷) در تحقیقی نتیجه گرفتند که زنان به عدالت تعاملی بیش از دو نوع دیگر اهمیت قائل هستند . در این تحقیق بر روی نقش پر اهمیت زنان در اتحادیه ها در جوامع صنعتی متمرکز بودند. رامورتی و فلود[۹۲] (۲۰۰۴) نقش عدالت رویه ای را به عنوان متغیر میانجی[۹۳]میان جنسیت و عدالت توزیعی باز شناختند . در تحقیقی محققان با بررسی تفاوتهای جنسیتی در ادراک از عدالت سازمانی و نقش جنسیت به عنوان متغیر تعدیل کننده روابط میان عدالت و ارزیابی اعتماد به مدیر و تکمیل قرارداد سازمانی در یافتند که زنان نسبت به مردان تمرکز کمتری بر عدالت رویه ای دارند و انتظارات بیشتری نسبت به عدالت توزیعی دارند که نتایج این تحقیق همسو با نتایج تحقیق فارا[۹۴]و همکاران(۱۹۹۹) می باشد( لی ، پیلوتا. ۲۰۰۰).
همینطور کلکولیت در تحقیقی با هدف بررسی تاثیرات تفاوتهای فردی بر ادراکات از عدالت و ارتباط آن با بازده های شغلی (عملکرد شغلی ، رفتارهای شهروندی ، کناره گیری و ضد تولیدی) دو تعدیل کننده[۹۵]تاثیرات عدالت یعنی حساسیت به برابری[۹۶]و ایدئولوژی مبادله[۹۷]را مورد آزمون قرار داد.او دریافت که ایدئولوژی مبادله (اسینبرگر ، ۱۹۸۶) تعدیل کننده معنادارتری از تاثیرات عدالت بر رفتارها و عملکرد شغلی نسبت به حساسیت به برابری بود. افرادی با ایدئولوژی مبادله ای قوی بیشتر به قاعده مقابله به مثل پایبند هستند به این صورت که آنها به افرادی که یاریشان می کنند باید یاری برسانند .بنابراین افرادی با ایدئولوژی مبادله ای قوی هنگامی که با رفتار نابرابر مواجه می شوند این را با عملکرد شغلی یا رفتار شهروندی پایین و کناره گیری بیشتر جبران می کنند. همینطور با مقایسه نقش دو تفاوت فردی ذکر شده در بالا و پنج ویژگی بزرگ شخصیت[۹۸]دریافتند که دو متغیر تعدیل کننده های موثرتری برای تاثیرات عدالت نسبت به پنج ویژگی بزرگ شخصیت بودند. این تحقیقات و مشابه ان بر اهمیت بررسی نقش تفاوت های فردی افراد در ادراکات از عدالت سازمانی تاکید می نماید( کلکولیت ، اسکات . ۲۰۰۷).
-
- عوامل سازمانی
دسته دوم زمینه گسترده عوامل سازمانی یا ساختاری هستند که بر محمل آن ادراکات از عدالت سازمانی شکل می گیرد. آن عوامل شامل ساختار سازمانی ، فرهنگ سازمانی ، تغییر سازمانی ، ارزیابی عملکرد، رفتار رهبر ، پرداخت و حقوق ، انتخاب و تنبیه می باشد . برای مثال گیلیاند با بررسی عدالت رویه ای و توزیعی در واکنشها نسبت به سیستم انتخاب و بکارگیری و با توجه به ده قانون عدالت رویه ای و سه قانون عدالت توزیعی( برابری[۹۹]، یکسانی[۱۰۰] ، نیاز) بر اهمیت مدل واکنشهای متقاضیان کار به سیستم های انتخاب و فرایندهای اجتماعی احاطه کننده آن تاکید ورزید . عدالت سازمانی مولفه های رویه ای و توزیعی را در فرایند انتخاب فراهم می سازد.گیلیاند بر اهمیت چهار جنبه عدالت سازمانی ( رویه ای توزیعی ، میان فردی و اطلاعاتی ) برای کارکنان ورزید و ارزشمند بودن برخی جنبه های عدالت رویه ای در فرایند انتخاب را متذکر شد که کارکنان هم به خاطر تصمیمات درستی که گرفته می شود و هم رفتار محترمانه با آنان ( تاثیرات ابزاری و غیر ابزاری) این فرایند انتخاب را ارزیابی می کنند. آنان هم چنین به عدالت در فرایند تصمیمات مربوط به انتخاب به خاطر نفس عدالت توجه نشان می دهند و در پایان پیشنهاد می کند که محققان باید مدلی را توسعه و مورد آزمون قرار دهند که در آن عدالت میان فردی و توزیعی تاثیرات ابزاری و غیر ابزاری عدالت اطلاعاتی و رویه ای را میانجگری می کند( گیلیاند ، ۱۹۹۳٫ گیلیاند و همکاران ، ۲۰۰۴٫گیلیاند ، ۲۰۰۵ ).
در زمینه فرهنگ به عقیده گرینبرگ به علت اینکه عدالت سازمانی ذاتا مبتنی بر هنجار[۱۰۱] است فهم ادراکات افراد از عدالت در سازمانها نیازمند ملاحظه استانداردهای غالب فرهنگی در آن سازمانها است. مطالعات میان فرهنگی[۱۰۲] پیشنهاد می کند که اگرچه ملاحظات درباره عدالت ممکن است جهان شمول باشد ، عملیاتی سازی استانداردهای مربوط به عدالت بسیار اختصاصی است . برای مثال این ارزش های فرهنگی می توانند در سطح اولویت دهی و ترجیح هنجارهای تخصیص ستانده ها( برابری ، یکسانی و نیاز) متفاوت باشند و فرهنگ سازمانی می تواند بر هنجارهای تخصیصی که در موقعیتهای خاص سازمانی ممکن است مناسب باشند تاثیر گذارد( گرینبرگ ، ۲۰۰۱) .
هافستد[۱۰۳] (۱۹۸۰) با جمع آوری داده هایی از چهل کشور چشم انداز ی ازچهار بعد فرهنگی ( فاصله قدرت[۱۰۴]، تحمل عدم اطمینان[۱۰۵]، فرد گرایی / جمع گرایی[۱۰۶] و مردانگی / زنانگی[۱۰۷]) ارائه داد که در این میان دو بعد فاصله قدرت و ارزشهای فرهنگی جمع گرایی / فرد گرایی در تحقیقات مربوط به عدالت سازمانی بیشترین حجم را به خود اختصاص داده اند( کوهن ، اوارهامی . ۲۰۰۶) . افرادی که باور دارند مدیران باید درجه بالایی از قدرت را بر زیردستان اعمال کنند در زمینه گرایش فاصله قدرت نمره بالایی دارند. در این زمینه تحقیقاتی صورت گرفته است که نشان از ازتباط این بعد فرهنگی و عدالت سازمانی ( خصوصا عدالت رویه ای)دارد. (لی، پیلوتا .۲۰۰۰، چوان وو . ۲۰۰۹) . نتایج چهار تحقیق در باره موضوع ارتباط فرهنگ و عدالت رویه ای و تاثیر بعد فاصله قدرت بر آزادی بیان نشان داد که چگونه عناصر عدالت رویه ای مانند آزادی بیان می توانند از طریق باورها و پیش زمینه های مختلف فرهنگی بر افراد تاثیر گذارند . محققان نتیجه گرفتند که مانند رابطه میان تفاوت در باور فاصله قدرت و آزادی بیان دیگر عوامل فرهنگی هم می توانند بر مولفه های عدالت رویه ای تاثیر گذارند(بروکنر ، گرینبرگ و همکاران . ۲۰۰۱) .
در زمینه فرهنگ فردگرایی/ جمع گرایی اسچوردر و نیکول ( ۲۰۰۹) نتیجه گرفتند که بی عدالتی در افرادی با گرایش های فردی تر و کمتر جمعی بیشتر منجر به رفتارهای منحرف شغلی خواهد شد. تحقیقات مربوط به این ابعاد فرهنگی به دلیل محدودیتهایی قابل تعمیم به سایر فرهنگها نمی باشد ولی چهارچوبی را برای تحقیقات بیشتر فراهم خواهد کرد( بورگ ، ۲۰۰۷).
عوامل ساختاری در تحقیقات مختلف بر خصیصه های رفتاری ( نرخ جابجایی، رفتار شهروندی، عملکرد) و نگرشی (رضایت شغلی، تعارض نقشی ادراکات عدالت، انگیزش، مداخله کاری و…) تاثیر گذار بوده اند و بنابراین ساختار بر ادراکات از عدالت موثر هستند(راجلبرگ ، ۲۰۰۷) . آمبروس و شمینیک ( ۲۰۰۳) در پژوهشی بر اساس تحقیق قبلی کلکولیت(۲۰۰۱) بررسی کردند که آیا ساختار سازمانی روابط میان عدالت توزیعی، حمایت سازمانی، عدالت تعاملی و اعتماد به مدیر یا سرپرستان را تعدیل می کند. این تحقیق شامل ۵۰۶ تن از کارکنان در ۶۸ سازمان، آشکار کرد که عدالت رویه ای تاثیرات قوی تری در سساختارهای مکانیکی دارد و عدالت تعاملی تاثیرات قویتری در ساختارهای ارگانیک برجا می گذارد. در تحقیق دیگری رابطه میان ادراکات از عدالت و عوامل ساختاری( تمرکز ، رسمیت ، اندازه و پیچیدگی ساختاری ) مورد بررسی قرار گرفت . محققان با بهره گرفتن از سطوح سازمانی به عنوان متغیر تعدیل کننده و بر اساس نظریه مبادله اجتماعی نتیجه گرفتند که تاثیر ساختار سازمانی بر عدالت در سطوح پایین نسبت به سطوح بالاتر سازمانی قوی تر است. همچنین عوامل ساختاری – بخصوص رسمیت و تمرکز – تاثیرات نیرومندی بر ادراکات از عدالت توزیعی ، رویه ای و تعاملی نشان دادند.
۲٫۲٫۲٫ مبانی نظری اعتماد سازمانی
* مفاهیم و تعاریف اعتماد سازمانی
تعاریف بسیار گوناگونی از اعتماد در ادبیات نظری وجود دارد. اعتماد اهداف مختلف یا چیزهایی که یک فرد می تواند به ان اعتماد داشته باشد را در بر می گیرد. یک فرد می تواند به جنبه های مختلف رفتار اعتماد داشته باشد و اعتماد می توان با شرایط رفتاری تغییر کند .اعتماد بنیانها و منابع گوناگونی دارد. بنابراین در یک سازمان فرد میی توان به همکاران ، مدیر یا سرپرست خود و یا حتی به سازمان و مدیریت در سطحی بالاتر اعتماد داشته باشد. اعتماد می تواند از روی خیرخواهی و اشتیاق و یا از روی ترس باشد.در تمامی تعاریف این جنبه ها کما بیش به چشم می خورد(نتبوم و سیکس ، ۲۰۰۳) . مولرینگ[۱۰۸] هم اشاره می کند که توافق کمی بر روی تعاریف و مفاهیم اعتماد وجود دارد اما معتقد است بر روی شرایطی که تحت آن مسئله اعتماد رخ می دهد توافق اساسی وجود دارد : ” آن پدیده ای اجتماعی شامل دو بازیگر یا بیشتر است که در یک بافت اجتماعی قرار گرفته اند(مورلینک ، ۲۰۰۵). مجموعه از تعاریف اعتماد و عناصر اصلی آن در جدول صفحه بعد آمده است. ما به برخی از این عناصر در بخشهای بعد اشاره می کنیم.
- اعتماد و خطر پذیری[۱۰۹]
خانوادهی کرم سیبTortricidae
جنسکرم انگورLobesiaگونهکرم انگورbotrana
این شبپره نخستین بار در سال ۱۷۷۵ از نمونههایی که از کشور ایتالیا جمع آوری شده بود توصیف و در سال ۱۸۰۰ در اتریش به عنوان یک آفت قلمداد شد. متعاقب آن از سایر کشورهای اروپایی و روسیه گزارش گردید. سپس دامنهی گسترش آن به خاورمیانه و شمال و غرب آفریقا کشیده شد. براساس شواهد جمع آوری شده این آفت تا قبل از سال ۱۹۷۴ به ژاپن وارد گردید. از ورود آن به قارهی آمریکا مدت زمان زیادی نمیگذرد. سال ۲۰۰۸ از شیلی و سال ۲۰۰۹ برای اولین بار از شمال آمریکا گزارش شد (ورلا[۷] و همکاران، ۲۰۱۰). در ایران اولین بار توسط کوثری در سال ۱۳۲۴ از تاکستانهای ارومیه گزارش شد (بهداد، ۱۳۸۸). در حال حاضر این آفت پراکنش بسیار گستردهای داشته و در حوزهی مدیترانه و آسیای صغیر در بین عرضهای جغرافیایی ۲۹ - ۴۷ درجه از آفات اصلی و مهم میباشد (ردیتاکیس و کاراندینوس[۸]، ۲۰۰۱). شکل ۲- ۱ وضعیت پراکندگی این آفت را در سطح جهان نشان میدهد.
شکل ۲- ۱- پراکنش جغرافیایی کرم خوشهخوار انگور در کشورهای مختلف جهان (ورلا و همکاران، ۲۰۱۰)
۲- ۲- ۲- ریختشناسی
حشرهی کامل شبپرهای است که عرض بدن آن با بالهای باز کمی بیشتر از یک سانتیمتر (۱۱- ۱۳ میلیمتر) و طول آن کمتر از یک سانتیمتر (۶- ۸ میلیمتر) است. مادهها کمی بزرگتر از نرها میباشند. رنگ زمینه در بالهای جلوئی کرم تیره میباشد و در این زمینه لکههای با رنگهای گوناگون مانند سیاه، قهوهای و آبی خاکستری دیده میشود. بال جلو در انتها ریشکدار میباشد. بالهای عقبی شبپره خاکستری و دارای حاشیهی ریشکدار هستند. در حالت استراحت بالها به صورت شیروانی روی بدن قرار میگیرند.
تخمها پهن و بیضی شکل، قطر آن ها حدود ۶/- ۸/ میلیمتر و با چشم غیرمسلح دیده میشوند. در ابتدا تخمها سفید متمایل به کرم هستند. در مراحل جنینی کمکم به رنگ زرد درآمده و پس از تشکیل کپسول سر، به رنگ تیره در میآیند (شکل ۲- ۲- الف و ب).
این آفت دارای پنج سن لاروی میباشد. اندازهی لارو از یک میلیمتر در سن یک تا ۱۵ میلیمتر در لارو کامل رشد یافتهی سن پنج متغیر است. لارو سن یک هنگام خروج از تخم دارای بدنی سفید متمایل به کرم و سر سیاه رنگ میباشد. اما به تدریج و با تغذیه لاروها از مواد گیاهی لارو به رنگ سبز تیره تا قرمز آلبالویی تغییر رنگ میدهد (شکل ۲- ۲- ج و د). پاهای سینهای در لاروها قهوهای تیره تا سیاه میباشند.
شفیره به رنگ قهوهای روشن تا قهوهای تیره است (شکل ۲- ۲- ه). شفیره نر ۴- ۷ میلیمتر و شفیره ماده ۵- ۹ میلیمتر طول دارد (کوپر[۹]و همکاران، ۲۰۱۰).
۲- ۲- ۳- زیستشناسی و خسارت
کرم خوشهخوار انگور یک گونهی پالئارکتیک است و معمولاً در شرایط آب و هوایی خشک به سر میبرد. چند نسلی است و تعداد نسلها از یک نسل در رومانی (فیلیپ[۱۰]، ۱۹۸۶)، تا ۴ نسل در اسپانیا (کاسکلا[۱۱]، ۱۹۹۷) و حتی ۵ نسل در ترکمنستان گزارش شده است. عوامل گوناگونی مانند دما، رطوبت، طول روز و کیفیت غذا در تعداد نسل آفت مؤثر میباشند. به طور کلی این آفت در مناطق سرد و عرضهای جغرافیایی بالا ۲ نسل و در مناطق معتدل و عرضهای جغرافیایی پایین ۳ نسل دارد (گابل و موکو[۱۲]، ۱۹۸۴).
میزبان اصلی این آفت انگور است اما خسارت آن بر روی دیگر ستهها مانند کیوی، خرمالو، زیتون، زرشک و تمشک دیده شده است (ویتزگال و همکاران، ۲۰۰۰).
این آفت زمستان را به صورت شفیره در پیلهی ابریشمی، زیر پوست ساقههای مو یا زیر برگهای ریخته شده یا شکافها و پناهگاههای مختلف میگذراند. در بهار پس از اینکه به مدت ۱۰- ۱۲ روز، دمای هوا از ۱۰ درجه سانتیگراد بگذرد، شبپرهها ظاهر میشوند. خروج شبپرهها تدریجی و حدود ۱۰- ۱۵ روز طول میکشد که این زمان مصادف با شروع باز شدن جوانهها و رشد آن ها میباشد. شبپرههای نر یک هفته زودتر از مادهها پیدا میشوند. طول دورهی زندگی این شبپرهها ۶- ۱۰ روز است. شبپرهها پس از تغذیه و جفتگیری تخمریزی میکنند. شبپرههای نسل اول (نسل زمستانگذران) روی خوشههای گل و دمگلها، اما نسلهای بعدی روی حبههای انگور تخمریزی میکنند (تئری و گابل[۱۳]، ۲۰۰۰).
دوره رشد جنینی این حشره با توجه به شرایط دمایی ۱۲- ۱۶ روز و دورهی لاروی ۲۵- ۳۰ روز طول میکشد. شفیرهها در لابلای خوشه گل، زیر پوست ساقه و یا شکافهای زمین درون پیله شکل میگیرند. دوره شفیرگی ۱۰- ۱۴ روز طول میکشد.
لاروهای نسل اول با تنیدن تار، گلها را به همدیگر میچسبانند و درون این گلهای به همبافته از گلها و ساقهی گلدهنده تغذیه میکنند (فوولر و لاکین[۱۴]، ۲۰۰۲). آن ها ممکن است وارد ساقهی گلدهنده شده و موجب خشک شدن خوشه و افتادن آن ها شوند (شکل ۲- ۳- الف). خسارت این نسل در مقایسه با خسارت نسلهای بعد کمتر میباشد. لاروهای دومین نسل، غورهها یا حبههای کال و سبز را سوراخ کرده و پس از خوردن محتویات، هسته و پوست را رها کرده و به سمت حبهی دیگر میروند (شکل ۲- ۳- ب). نسلهای بعد (نسل سوم و دیگر نسلها در صورت وجود) با سوراخ کردن حبههای شیرین انگور از آن ها تغذیه میکنند (شکل ۲-۳- ج). خسارت این نسل فقط به تغذیه از حبهی شیرین انگور محدود نمیشود بلکه لاروها با تغذیه از حبهها، تنیدن تار و آلوده کردن آن ها با فضولات موجب میشوند تا حبهها و کل خوشه در معرض انواع آلودگیهای ثانوی قارچی و حشرهای قرار گیرند.
قارچ بوتریتیس (Botrytis cinerea Vilches) از جمله قارچهای ساپروفیتی است که به انگورهای آلوده به کرم خوشهخوار خسارت قابل توجهی وارد میکند. همچنین آفات ثانویه مثل شبپرههای کشمش، مگسهای میوه و مورچهها به حبههای خسارت دیده جلب شده و خسارت را تشدید میکنند (ورلا و همکاران، ۲۰۱۰؛ زالوم [۱۵]و همکاران، ۲۰۱۳).
ج | ب | الف | |
ی | و |
در صورت توانمند شدن دو نظام زیر، به طور خاص بهبود پیدا می کند :
الف- نظام پیشنهادات: نظامی است که توسط خود مدیریت ایجاد می شود و در صورت توانمند شدن مناسب نظام پیشنهادات به خوبی پیشرفت می کند و اثرات چشم گیری دارد.
در اجرای نظام پیشنهادات با مشکلاتی مواجه می شویم که به طور خلاصه می توان به آنها اشاره کرد :
احساس عدم تعهد و تعلق به سازمان
مغایرت اهداف فردی و سازمانی
احساس نگرانی از مشارکت از سوی کارکنان و مدیران
استفاده از سبک های مدیریتی غیر مشارکتی
عدم وجود خصلت های کار گروهی
عدم وجود بستر های مناسب برای مشارکت
عدم تفویض اختیار مدیران و عدم اعتقداتشان به مشارکت
کمبود آموزش
ضعف مدیریت
عدم انعکاس آثار مشارکت کارکنان به آموزش
دخالت سلیقه های فردی در بررسی نظرات کارکنان
با پیاده سازی ماکروارگونومی بیشتر، این مسایل راحت تر حل می شود.
ب- خود نظارتی : افزایش فرهنگ سازمانی باعث خود نظارتی در کارکنان می شود. گرچه ارزیابی خود نظارتی بسیار سخت است اما افزایش کارآمدی نشان از توانمندی است.
-دانش مهندسی
دسترسی به اطلاعات: یکی از ابزارهای افزایش سطح دانش، دسترسی به اطلاعات صحیح و به روز است.
ایجاد سندیکای کارگری : ایجاد سندیکای کارگری باعث افزایش اطلاعات کارگران می شود. در این صورت نسبت به سلامتی خود حساس شده و خود این عمل باعث می شود توجه به ارگونومی افزایش یابد. تمام پیشرفت های صنعت ایمنی در در کشور های توسعه یافته در اثر فشار اتحادیه ها و سندیکاهای کارگری بدست آمده که غالباً نتیجه وقوع حوادث و صدمه دیدن تعدادی از کارگران بوده است، اما در کشور ما به دلیل قانون کاری ضعیف و عدم حمایت از سندیکاها شاهد وقوع حوادثی خواهیم شد. با بهره گرفتن از فشار سندیکاها علاوه بر اشتیاق عمومی جهت فراگیری مطالب، می توان شغل های بومی را نیز ایمن کرد.
اهمیت به ارگونومی در صنعت : باید کوشش شود تا مدیرانی که بر رأس کار می آیند زمینه فکری ارگونومیک را داشته و سعی در پیاده سازی آن در صنعت داشته باشند.
بومی کردن استانداردهای جهانی خاصه استاندارد صنعتی : با توجه به اینکه OSHA استاندارد ارگونومی را تدوین نموده است می توان با بومی کردن این استانداردها در صنایع ایرانی امکان استفاده از آنها را افزایش داد.
به روز کردن تکنولوژی: با به روز شدن تکنولوژی و ماشین آلات، دانش مهندسی نیز افزایش می یابد و می توان از توجه به انتقال تکنولوژی ماشین آلاتی استفاده نمود که به صورت ارگونومیک طراحی شده اند.
تغییر مدیریت از سنتی به مدرن : این امر باعث توجه به مدیریت به تمام شئونات مدیریت بحران از جمله ماکروارگونومی می شود. با این نگرش، سیستم های مدیریتی دستخوش تغییرات مناسبی می شوند.
-اهرم های قانونی
اهرم های قانونی یکی از مهم ترین ابزارهای فرهنگ سازی در جامعه و عادت دادن عموم مردم به رعایت رفتاری خاص است. در زیر به مهم ترین آنها اشاره می شود :
نظام پاداش و تنبیه: مهم ترین ابزار سازمان برای عملی کردن موضوعات ایمنی و ارگونومی است. در این نظام به ازای رعایت الگوها، ارائه نظر و بهبود وضعیت پاداش و در ازای کم توجهی به مسائل ایمنی تنبیهاتی اعمال می شود .
الزام پیمانکارها به رعایت اصول ارگونومی : یکی از معضلات اخیر سازمان ها در رعایت نکردن ایمنی استفاده از پیمانکاران است. برون سپاری به منظور کوچک کردن سازمان اصلی و کم کردن مسئولیت سیاست خاصی است که در سازمان های پیشرو در حال اجرا می باشد. این مساله به طور نامناسبی بومی شده ، زیرا غالبا ابزارهای نظارتی در بومی شدن به فراموشی سپرده می شود. در کشور، اصولا به نحوه اجرای کار پیمانکاران توجهی نمی شود و فقط نتیجه مورد نظر است. درصوذتی که یکی از اصول برون سپاری یعنی نظارت بر نحوه اجرا کمتر رعایت می شود. متاسفانه سود جویی برخی از پیمانکاران نیز به این مساله دامن زده است:
عدم پرداخت حقوق و رد توافق با کارفرما به کارگران
عدم پرداخت حق بیمه کارگران با سوء استفاده از قانون کار
عدم امنیت شغلی کارگران و بعضا امضای قراردادهای سفید با پیمانکار
دریافت چک و سفته به مبلغ بسیار بالا
سازمان های دولتی ملزم به کار با پیمانکارانی هستند که به تایید دولت رسیده باشند . در این راستا تعداد قابل توجهی پیمانکار ثبت شدند ولی پس از گذشت تقریباً دو سال از این مطلب، ملاحظه می شود که بعضی فاقد دفتر کار هستند و از طرفی چون دولت از پیمانکاران فوق وثیقه ای و حتی سفته ای دریافت نکرده است پیمانکار می تواند از تمام مسئولیت هایش شانه خالی کند
تدوین آیین نامه های با ایجاد واحد مدیریت ارگونومی، ایمنی و یا … می توان آیین نامه های ایمنی را برای شغل های موجود در سازمان نوشت و شرایط اجرای آنها را بررسی نمود.
استاندارد : با وجود اینکه از تدوین استاندارد ارگونومی مدت زیادی نمی گذرد و هنوز جنبه رسمی به خود نگرفته، تلاش برای رسیدن به این استاندارد نشان از توجه بالای مدیران سازمان به سلامتی و رضایت کارکنان دارد. در ضمن می تواند از استاندارد های ایمنی متداول دیگر همچون HSE و OHSAD18000 نیز استفاده نمود.
تدوین قانون ججدید کار : قانون کاری حاضر به لحاظ کلی گویی، عدم شفافیت سازی، همگام نبودن با سازمان بین المللی کار، ایرادات ساختاری و تضاد در قوانین، عدم استفاده از کارشناسان این امر در تدوین آن دچار اشکالات اساسی است.
ایجاد شوراهای اسلامی کار نیز معضل دیگری است. بعضاً مشاهده می شو
د نماینده کارگری خود پیمانکار است.