موفق مدارس متوسطه شهرستان مشهد است. ده نفر از مدیران بطور هوشمند و با روش گلولهبرفی به عنوان نمونه انتخاب شدند. بر اساس یافتههای پژوهش، 27 مؤلفه از استانداردهای شغلی در پنج بُعد روابط انسانی، وظایف مدیریتی، بینش و نگرش، رشد و پیشرفت مدرسه، و نیازهای فردی، دستهبندی شد. اهمیت روابط انسانی در مدیریت مدارس متوسطه بهعنوان مقوله اصلی و بقیه مؤلفهها در ارتباط با آن تعریف گردید و درنهایت مدل استانداردهای شغلی مدیران مدارس متوسطه به دست آمد.
واژگان کلیدی: استانداردهای مدیریت، مدیران مدارس، شاخصهای ارزیابی
فهرست مطالب
عنوان صفحه
فصل اول: طرح پژوهش 1
1-1 مقدمه 2
1-2 بیان مسئله و ضرورت پژوهش 3
1-3 اهداف پژوهش 6
1-3-1 هدف کلی پژوهش 6
1-3-2 اهداف جزئی پژوهش 6
1-4 سؤالات پژوهش 6
1-5 تعاریف اصطلاحات پژوهش 6
1-5-1 استاندارد 6
1-5-2 استاندارد شغلی 7
1-5-3 شایستگی 7
1-5-4 شایستگی مدیران 8
1-5-5 شایستگی شغلی 8
فصل دوم: مبانی نظری و پیشینه پژوهش 9
2-1 شایستگیها و استانداردهای مدیران آموزشی 10
2-2 استانداردسازی 17
2-2-1 اصول استانداردسازی 17
2-2-2 انواع استاندارد 18
2-2-3 روشهای استانداردسازی 19
2-2-4 مبانی نظری مدل استانداردسازی 19
فصل سوم: روششناسی 22
3-1 مرحله اول: سؤالات و فرضیات 23
3-2 مرحله دوم: جمعآوری دادهها 24
3-2-1 جامعه و نمونه 25
3-2-2 مصاحبه 28
3-2-3 مطالعه کتابخانهای 29
3-3 مرحله سوم: کدگذاری باز 30
3-4 مرحله چهارم: کدگذاری محوری 32
3-5 مرحله پنجم: کدگذاری انتخابی 33
3-6 مرحله ششم: مدلسازی 34
3-7 آزمون نظریه 35
فصل چهارم: یافتهها، بحث و نتیجهگیری 36
4-1 مقدمه 37
4-2 سؤال اول پژوهش 37
4-2-1 کدگذاری باز 37
4-2-2 کدگذاری محوری 45
4-2-3 کدگذاری انتخابی 59
4-3 سؤال دوم پژوهش 61
4-3-1 مدلسازی 61
4-4 پیشنهاد اجرایی برخاسته از یافتهها 66
4-5 پیشنهادهای پژوهشی 66
4-6 محدودیتهای پژوهشی 66
فهرست منابع 68
5-1 منابع فارسی 69
5-2 منابع لاتین 72
فهرست جدولها
عنوان صفحه
جدول 3‑1: مشخصات مصاحبهشوندگان 27
جدول 3‑2: اقدامات اصلی کدگذاری محوری 32
جدول 3‑3: ویژگیهای انتخاب یک مقوله محوری 33
جدول 4‑1: نمونه آماری کدگذاری باز 38
جدول 4‑2: نمونه کدگذاری آزاد 38
جدول 4‑3: نمونه کدگذاری محوری 46
جدول 4‑4: کدگذاری انتخابی مؤلفههای بهدستآمده از کدگذاری محوری 59
فهرست شکلها
عنوان صفحه
شکل 3‑1: مدل مفهوم- نشانه 31
شکل 4‑1: مدل ارتباط مدیر با اداره آموزش و پرورش 62
شکل 4‑2: مدل ارتباط مدیر با والدین 62
شکل 4‑3: مدل ارتباط مدیر با دانشآموز 63
شکل 4‑4: مدل ارتباط مدیر با معلم و کارکنان 63
شکل 4‑5: مدل نهایی استانداردهای شغلی مدیران مدارس متوسطه 65
1 فصل اول: طرح پژوهش
1-1 مقدمه
قرن جدید عصر بلوغ و شکفتگی دانش سازمانیافته، فراشناخت و فرانظریه است. تحولات قرن حاضر بر نیازهای مخاطبان درونی و برونی آموزشوپرورش تأثیر گذاشته و در این میان مدارس خرده نظامهایی بودهاند که کیفیت اثربخشی آنها چگونگی پاسخدهی به انتظارات ذینفعان آموزشوپرورش را نشان داده است. بدیهی است که تحقق اهداف، راهبردها و برنامههای آموزشی و درسی و پاسخگویی صحیح به انتظارات مخاطبان آموزشوپرورش بدون وجود مدیران و رهبران مجرب و آفریننده امکانپذیر نیست (قورچیان، و محمودی، 1383).
امروزه موفقیت سازمانها و نهادها نیازمند مدیریتی اثربخش و کارا است و در اقصی نقاط جهان بسیاری از دانشگاهها تدریس انواع رشته مدیریت مانند: مدیریت دولتی، بازرگانی، صنعتی، نظامی، بیمارستانی، عمومی و مدیریت آموزشی و. را برعهدهگرفتهاند؛ که دراینبین، مدیریت آموزشی در مقایسه با دیگر انواع مدیریت جایگاه خاصی داشته، و از اهمیت به سزایی برخوردار است، زیرا این مدیریت آموزشی است که عهدهدار پرورش منابع انسانی متخصص و مجرب است. هیچ کشوری بدون آنکه در مراکز و نظام آموزشی خود توسعه و رشدی به وجود آورد و نیروی انسانی و مدیرانی آموزشی مجرب و تحصیلکرده اداره آن را بر عهده گیرد، نتوانسته مراحل توسعه و پیشرفت را بپیماید (خنیفر، 1383).
اگر مدیران آموزشی دانش و مهارت کافی داشته باشند، بدون تردید، نظام آموزشی نیز از اثربخشی، کارایی و اعتبار برخوردار خواهد بود. مدیر باید دارای ویژگیها، تواناییها و مهارتهای خاصی باشد تا بتوان باکمال اطمینان کودکان و نوجوانان را به دستان آنان سپرد (میر کمالی، 1386).
در این میاندوره دوم متوسطه بهواسطه ویژگیهای شناختی، عاطفی، روانی و اجتماعی دانشآموزان در دوره بلوغ و نوجوانی، ضرورت انتخاب رشته تحصیلی و مشخص شدن آینده تحصیلی ایشان و لزوم ایجاد زمینه مناسب جهت ورود به دانشگاه، جایگاه مهمی را در فرایند آموزش عمومی کشور ایفا میکند. در اینجا این سؤال مطرح است که مدیران آموزشی دوره دوم متوسطه چه استاندارد و شاخصهایی باید داشته باشند تا از عهده انجام وظایف مدیریتی خویش بهطور اثربخش برآیند؟
1-2 بیان مسئله و ضرورت پژوهش
در فرهنگ لغات بینالمللی تعلیم و تربیت، مدیریت آموزشی را به کار بردن عنوان و روشهای اداره سازمانهای تربیتی با در نظر گرفتن هدفها و سیاستهای کلی تعلیم و تربیت تعریف میکنند. کیمبل وایز در کتاب مدیریت و رهبری آموزشی مینویسد: «رهبری آموزشی عبارت است از یاری به بهبود کار آموزشی و عملی که معلم را یک قدم پیشتر ببرد» (وایلز، 1369).
در تمامی حرفههای مبتنی بر مدیریت، آمادهسازی مدیران برای ایفای نقش خود و بهبود اثربخشی وی در محیط یادگیری، بر مبنای استانداردهایی در این رابطه ضروری است (مؤسسه استرالیایی تدریس و رهبری مدرسه[1]، 2012).
بنابراین سرمایهگذاری در خصوص کیفی سازی نیروهای آموزشوپرورش و بهخصوص مدیران آموزشی، از طریق استانداردسازی تأثیر به سزایی در وضعیت کیفی و کارایی نظام آموزشوپرورش کشور خواهد داشت (خنیفر، جندقی، و عبدالحسینی، 1386).
استاندارد سطحی از کیفیت است که از سوی عموم قابلقبول دانسته شده است (فرهنگ لغت آکسفورد[2]، 2012). استاندارد مدرکی است دربرگیرنده قواعد، راهنماییها یا ویژگیهایی برای فعالیتها یا نتایج آنها بهمنظور استفاده عمومی و مکرر که از طریق همرأیی فراهم و بهوسیله سازمان شناختهشدهای تصویبشده باشد و هدف از آن دستیابی به میزان مطلوبی از نظم (و بهبود کیفیت) در یک زمینه خاص است (جابری مقدم و خنیفر، 1386).
استاندارد و استانداردسازی پدیدههای جدیدی نیستند و ریشه در تاریخ زندگی بشر دارند. نگاهی به تاریخ علم در جهان نشان میدهد که مصریان، فینیقیها، آشوریان، ایرانیان، یونانیان، رومیها و سایر اقوام وسایلی ساخته بودند و برای ساخت آنها و استفاده از آنها معیارهای خاصی داشتند (لیندبرگ[3]، 1376). درحالیکه هنوز گروهی در مورد امکان تدوین استاندارد برای منابع انسانی تردید دارند و معتقدند استانداردسازی سدی در مقابل پیشرفت جامعهی انسانی و از بین برندهی خلاقیت و نوآوری در فرد و سازمان است، در کشورهایی چون آمریکا، استرالیا، اندونزی و روسیه بهمنظور استاندارد نمودن نیروی انسانی و ازجمله مدیران آموزشی کمیتههای ویژهای تشکیلشده است (خنیفر، جندقی، و عبدالحسینی، 1386).
یکی از عناصر مهم و اساسی در آموزشوپرورش مدیران مدارس هستند. بهطوریکه بهجرئت میتوان گفت تمام اعمال و رفتار، گفتار و کردار و حتی ویژگیهای شخصی و انفرادی، اخلاقی، علمی و اعتقادی آنها در کارکرد آموزشوپرورش تأثیر بسزایی دارد. توصیف و بررسی چگونگی مدیریت مدارس و تأثیراتی که بهجا میگذارند، بهویژه در مقطع متوسطه که رو به تحول است، امری اساسی محسوب میشود، چراکه «دوره متوسطه یک دوره برزخ یا دوره انتقالی میان آموزش پایه عمومی و غیرتخصصی است.» (غلامی، 1387).
اهمیت و جایگاه مدیران آموزشی در جامعه و حساسیت مردم نسبت به فعالیتها و عملکرد آنان، ضرورت پرداختن به این موضوع را دوچندان کرده است، زیرا آموزشوپرورش مقولهای پیچیده، گسترده و همراه با پویایی مداوم و سریع است. لذا مجموعه این ویژگیها به امر آموزشوپرورش ظرافت خاصی بخشیده است. ازآنجاییکه مدیران مدارس پایهایترین مدیران آموزشوپرورش هستند، شناخت صلاحیتهای لازم برای مدیران این حوزه و کسانی که مستعد مدیریت آموزشوپرورش هستند از اهمیت خاصی برخوردار است. از سوی دیگر این شناخت میتواند ابزار مفید و پایهای در ارزیابی و توسعه مدیران فعلی کشور باشد (علاقبند، 1389).
از طرفی، عملکرد مدیران در ابعاد گسترده وابسته به وضعیت و کیفیت شخص مدیر است. واقعیتها نشان میدهند که مقررات موجود و بهنوعی ضوابط عملکرد هم پاسخگوی نیازهای نظام آموزشوپرورش نیست و به هر صورت در هنگام اجرا تحت تأثیر سلیقههای شخصی قرار میگیرد. مدیریت آموزشی در آموزشوپرورش ایران که از سال 1302 با نخستین مقررات استخدامی حالتی نیمهرسمی یافت و در سال 1345 با تدوین طبقهبندی مشاغل، حالتی رسمی به خود گرفت؛ و پس از سال 1352 تغییر چندانی در هیچکدام از شغلهای دولتی نیز صورت نگرفته است. مدیریت آموزشی در آموزشوپرورش با تلاطمها و چالشهایی روبهرو بوده اما تابهحال محتوی مشاغل آن عملاً بهصورت متمرکز و کشور شمول وجود خارجی نداشته است (خنیفر، 1383).
بررسیها نشان میدهد که مدارس در ایران به شکل سنتی و به دست افرادی اداره میشوند که سابقه معلمی دارند و فاقد تخصصی در مدیریت آموزشی یا مدیریتاند و در کنار آن واقعیتها نشان میدهد که مقررات و ضوابط عملکرد مدیران آموزشی کلی و مبهم است و پاسخگوی نظام آموزشوپرورش نیست و در اجرا نیز تحت تأثیر اعمال سلیقهها قرار میگیرد. نارساییها و مشکلات مربوط به مدیران مدارس در ایران ناشی از این است که بهرغم وجود شرح وظایف تصویبشده برای مدیران آموزشی و وجود نظام ارزشیابی عملکرد مدیران مدارس «استانداردهای سنجش عملکرد» یا «شایستگیهای عملکرد» شفافی برای ارزشیابی عملکرد مدیران آموزشی در کشور وجود ندارد و مدیریت منابع انسانی در نظام آموزشوپرورش فاقد الگوی مناسب برای استانداردسازی عملکرد مدیران آموزشی است تا بر اساس آن الگو استانداردهای عملکرد یا متناسب با انتظارات، اهداف و نیازهای ذینفعان درونی و بیرونی سازمانهای آموزشی با توجه به تحولات عصر جدید تعیین و متناسب با الگوی اجرای راهبری و بهسازی شود (قورچیان، و محمودی، 1383).
در این میان کشورهای پیشرو در عرصه تعلیم و تربیت اقدام به استانداردسازی مدیران مدارس خود نمودهاند:
ایالاتمتحده امریکا در دهه 90 اقدام به تعریف استانداردهای آموزشی بهصورت ملی نمود؛ و در ادامه استانداردهای ایالتی خود را برای مدیران مدارس معرفی نمود.
استرالیا، کانادا، ایرلند شمالی، آلمان و برخی دیگر از کشورهای اروپایی اقدام به تعریف بهترین استانداردها برای مدیران مدارس خود نمودهاند تا شاخصی برای ارزیابی مدیران خود داشته باشند.
توجه به نقش و کارکردهای استانداردسازی عملکرد مدیران مدارس اهمیت و ضرورت تدوین استانداردهای شغلی مدیران آموزشی دوره متوسطه را نشان میدهد (قورچیان، و محمودی، 1383):
استانداردها میزان و اندازه شایستگیهای فردی و حرفهای کارکنان را تعیین میکند،
چهارچوبی برای ارزیابی کیفیت عملکرد آنان محسوب میشود،
استانداردها میزانی برای بهکارگیری افراد جدیدند،
استانداردها بنیادی برای رشد حرفهای و شخصی فردند، و
استانداردها نقش مؤثری در اجرای برنامههای راهبردی نظام جامع (نظام کلان سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی) و نظام مرجع (نظام آموزشوپرورش) دارند.
با توجه به ناکافی بودن پژوهشهای پیشین و اهمیت ویژه موضوع، ضروری است، تدوین استانداردها و شاخصهایی برای مدیران مدارس بهمنظور ارتقا سطح کیفی مدیران مدارس و ارزیابی درست ایشان.
از این رو این پژوهش به شناسایی و تدوین استانداردهای شغلی مدیران مدارس متوسطه پرداخته است.