۱ ـمعیارهای مبتنی بر ارزش دفتری
۲ ـ معیارهای مبتنی برارزش بازار
۳ ـ معیارهای مبتنی بر شبه ارزش بازار
هنگام انتخاب یک معیار برای ساختار سرمایه باید توجه داشت که چارچوب نظری مربوط به ارتباط بین عملکرد، بر اساس ارزش های بازار استوار است، ولی از آنجا ک دستیابی به ارزش های بازار مشکل است، غالبا از معیارهای ارزش دفتری استفاده شده است. راجان وزینگالس (۱۹۹۵) معیارهای ارزش دفتری و محتوی اطلاعاتی آنها را ارائه نمودند. آنها معتقدند که انتخاب معیار باید بر اساس هدف تحقیق، انجام شود. برای مثال نسبت کل بدهی به کل دارایی میتواند به عنوان شاخصی برای آنچه که برای سهامداران بعد از تسویه باقی میماند، در نظر گرفته شود، ولی شاخص مناسبی در مورد ریسک عدم پرداخت بدهی در آینده نیست. همچنین از آنجا که کل بدهی شامل اقلامی از ترازنامه، همچون حساب های پرداختی است که بیشتر به جای اهداف تأمین مالی به اهداف معاملاتی شرکت مربوط میشوند، ممکن است در میزان کاربری اهرم مالی مبالغه شود. به اعتقاد آنان محاسبه نسبت بدهی میتوان از جمع مبلغ بدهی ها، حساب های پرداختی را کسر نمود. ولی همچنان نگران آن هستند که بدهی های دیگری وجود داشته باشد، که به تأمین مالی مربوط نشود که بدهی های بازنشستگی و ذخیره مزایای پایان خدمت کارکنان از آن جملهاند. در نتیجه، راجان و زینگالس معتقدند که شاخص بهینه، نسبت کل بدهی به کل منابع است که در آن بدهی ها به هدف تامین مالی مربوط میشوند و منابع جمع بدهی ها و حقوق صاحبان سهام میباشند (شاهآبادی، ۱۳۸۶، ص ۱۴ و ۱۵).
۲-۲-۷) عوامل موثر بر ساختار سرمایه:
با توجه به شرایط داخل یا خارج شرکت، تعیین ساختار سرمایه متاثر از عوامل مختلفی است که اندازهگیری همه عوامل موثر بر ساختار سرمایه امکانپذیر نمیباشد.
۲-۲-۷-۱) عوامل داخلی موثر بر ساختار سرمایه
عواملی است که از داخل شرکت بر تصمیمات ساختار تاثیر میگذارند که مهم ترین آنها عبارتند از:
۱ ـ اندازه شرکت: بین اندازه شرکت و ساختار سرمایه رابطه مثبت و قوی وجود دارد. اثرات اندازه شرکت بر اهرم را میتوان در چهار حالت بیان کرد. شرکتهای کوچک اهرم بالاتر را در لحظه تجدید تامین مالی، طولانیتر است. در چرخه تامین مالی رابطه بین اهرم و اندازه شرکت منفی است. نهایتاً اینکه انبوهی از شرکت های بدون اهرم وجود دارد، با کنترل این شرکتها، رابطه بین اندازه و اهرم منفی میشود. ۲۰۰۵، ص ۴۸)
۲ ـ سطح اطمینان مدیریت: سطح اطمینان مدیریت در تصمیمات تامین مالی شرکت بسیار حائز اهمیت است. هنگامی که اطمینان مدیریت بالاست، شرکت بدهی بیشتری ایجاد میکند. (باری، ۲۰۰۵)
۳ ـ فرصت های رشد: با فرض بازار سرمایه کامل، ارزش هر شرکت از ساختار سرمایه مستقل است اما با در نظر گرفتن فرصت های رشد وضعیت متفاوتی رخ میدهد. در شرکت های با رشد بالا، اهرم با ارزش شرکت رابطه عکس دارد و شرکت های با رشد پایین اهرم با ارزش، رابطه مستقیم دارد. (کایخنگ، ۲۰۰۰، ص ۲۸)
۴ ـ هزینههای تحقیق و توسعه: هزینههای تحقیق و توسعه ارزش شرکت را اضافه میکنند، در حالیکه هزینههای نمایندگی ارزش را کاهش میدهند. نکته قابل توجه اینکه هزینههای تحقیق و توسعه، اگر از هزینههای نمایندگی بالاتر باشد، ارزش شرکت را اضافه میکند، از طرفی، شرکت ها با هزینه نمایندگی و هزینههای تحقیق و توسعه بالا با فرضیه کنترل بدهی مواجه هستند. (بروکس، ۲۰۰۳، ص ۱۶۳)
۵ ـحجم فروش: الگوی ساختار سرمایه شرکت های پذیرفته شده در سازمان بورس تهران عمدتا «تابع مستقیم متغیرهایی نظیر میزان دارایی های ثابت شرکت، حجم فروش و سودآوری آن میباشد. در بورس تهران، شرکت های که از لحاظ حجم فروش بزرگترند بیشتر به بدهی اتکا میکنند. (باقرزاده، ۱۳۸۰، ص ۴۷)
۲-۲-۷-۲) عوامل خارجی موثر بر ساختار سرمایه
این دسته از عوامل، نشات گرفته از محیط بیرونی شرکت است که بر تصمیمات ساختار سرمایه تاثیر میگذارند که مهم ترین آنها عبارتند از:
۱ـ بدهی محیط زیست:
برخی کشورها، قوانینی را وضع کردهاند که شرکت های آلاینده محیط، ملزم به پرداخت هزینههای پاکسازی محیط زیست میباشند. بدیهی است وضع این قوانین باید انگیزه شرکتهای آلاینده را برای حفظ محیط زیست افزایش دهد. اگر شرکتهای آلودهکننده با محدودیت بدهی مواجه باشند یا به دلیل شناسایی خسارت های زیاد وارده به محیط زیست از احتمال ورشکستگی بیشتری برخوردار باشند از انگیزههای آنان برای شناسایی بدهی زیست محیطی کاسته میشود. معرفی شرکت های دارای بدهی زیست محیطی به وام دهندگان چون بانک منجر به افزایش انگیزه این شرکتها برای کاهش خسارت محیط زیست میشود. بررسیها در آمریکا نشان میدهد، برای صنایع بیشتر آلاینده محیط زیست نظیر صنایع شیمیایی، شناسایی بدهی محیطی سبب صرفا افزایش بیشتر درصد استقراض بانکی میشود اما هنگامی که بدهی محیطی تسویه شود، استقراض به سطحی میرسد که با شرکت دارای ساختار سرمایه فاقد بدهی فاصله کمتری دارد. (آلیستیر، ۱۹۹۹، ص ۷۳)
۲ ـ منبع سرمایه:
شرکت هایی که به بازار اوراق قرضه عمومی دسترسی دارند اساسا نسبت اهرمی بالاتری دارند. هزینه شرکت ها از لحاظ اعتبار با هم فرق دارند. اما حتی پس از کنترل خصوصیات شرکت ها باز هم شرکت ها با دسترسی به بازار اوراق قرضه عمومی ۳۳ درصد بیشتر بدهی دارند. (فائول کندر و همکاران ۲۰۰۰، ص ۷۰)
۲-۲-۸) انواع ساختار سرمایه
در استانداردهای حسابداری دو نوع متفاوت ساختار سرمایه شناسایی شده است و در هر مورد نحوه محاسبه و ارائه سود هر سهم تعیین گردیده است. یک نوع طبقهبندی ساختار سرمایه به وجود اوراق بهادار بالقوه قابل تبدیل به سهام عادی که نهایتاً بر سود هر سهم تاثیر می گذارد مربوط میشود. چنانچه اوراق بهادار شرکت سهامی شامل سهام عادی و معدل سهام عادی باشد، ساختار سرمایه ممکن است ساده یا پیچیده باشد. اوراق بهاداری معادل سهام عادی تلقی میشود که به دارندگان آن این حق را میدهد که از طریق اعمال حق یا تبدیل اوراق بهادار خود، سهام عادی بدست آورند. این گونه اوراق بهادار سهام عادی محسوب نمیشوند بلکه در صورت رعایت و تحقق شرایط معینی قابل تبدیل به سهام عادی میباشد.
۲-۲-۸-۱) ساختار ساده سرمایه
در صورتی که حقوق صاحبان سهام یک شرکت تنها شامل سهام عادی باشد و شامل اوراق بهادار قابل تبدیل به سهام، گواهینامه اختیار خرید سهام یا اوراق بهادار تقلیل دهنده سود هر سهم باشد (یعنی اوراق بهادار قابل تبدیل به سهام عادی منتشر نشده باشد)، ساختار سرمایه آن ساده تلقی میشود.
۲-۲-۸-۲) ساختار پیچیده سرمایه
چنانچه یک شرکت اوراق بهادار قابل تبدیل به سهام یا گواهینامه حق تقدم خرید سهام منتشر کرده باشد، بطوری که اوراق بهادار مزبور تاثیر تقلیلدهنده بالقوهای بر سود هر سهم داشته باشد، ساختار سرمایه آن پیچیده محسوب میشود. اوراق بهادار قابل تبدیل به سهام عادی که تاثیر تقلیلدهنده بر سود هر سهم دارند و ممکن است موجب افزایش تعداد سهام عادی منتشر شده گردند، عبارتند از:
الف ـ سهام ممتاز قابل تبدیل،
ب ـ اوراق قرضه پرداختنی قابل تبدیل
ج ـ گواهینامه حق تقدم خرید سهام
اختیار خرید سهام و سایر اوراق بهاداری که قابل تبدیل به سهام عادی میباشند یا به موجب آن میتوان سهام عادی را خریداری کرد. در استانداردهای حسابداری، در مورد ساختارهای پیچیده سرمایه، محاسبه و گزارش دو مبلغ به عنوان سود هر سهم که اثرات تقلیلدهنده سود هر سهم را گزارش کند، سود اولیه و سود تقلیل یافته نامیده میشود.
۲-۲-۹) تئوری ساختار سرمایه
«تئوری ساختار سرمایه»، رابطه نزدیکی با هزینه سرمایه دارد. ساختار سرمایه شامل ترکیب منابع وجوه بلندمدت مورد استفاده شرکت است و هدف اصلی از تصمیمات ساختار سرمایه حداکثر کردن ارزش بازار شرکت از طریق ترکیب مناسب این منابع میباشد. که به این ترکیب مناسب، ساختار سرمایه بهینه گفته میشود.
تاکید اصلی نظریات ساختار سرمایه بر این است که آیا شرکت میتواند با تغییر در ترکیب منابع مختلف مالی، هزینه سرمایه را کاهش داده و بر ارزش بازار سهام اثر بگذارد یا خیر؟
تاکنون، کسی نتوانسته است یک ساختار سرمایه بهینه ارائه نماید و تئوریهای ارائه شده در این زمینه نیز، رفتار واقعی تامین مالی شرکتها را به طور واضح و روشن تبیین نمودهاند. اما در عین حال، برای دستیابی به چنین الگویی، تحقیقات و آزمونهای زیادی انجام گرفته که نتایج آنها در خور و قابل توجه میباشد و تلاشها همچنان ادامه دارد. در ادامه با توجه به موضوع تحقیق به بررسی دیدگاهها و نظریات مطرح شده راجع به ساختار سرمایه میپردازیم.
به طور کلی در مورد ساختار سرمایه تاکنون دیدگاه های زیر ارائه شده است:
۱ ـ دیدگاه درآمد خالص
۲ ـ دیدگاه درآمد خالص عملیاتی
۳ ـ دیدگاه سنتی
۴ ـ دیدگاه مودیلیانی و میلر
۵ ـتئوری توازی ایستا (مصالحه)
۶ ـتئوری ترجیحی
هر چهاردیدگاه اول، مفروضات تسهیل کنندهای به شرح زیر را بکارمیبرند:
۱ ـ هیچگونه مالیات بر درآمدی وجود ندارد (بر اشخاص یا شرکتها).
۲ ـ سیاست تقسیم سود شرکت مبتنی بر این است که تمام سود را به صورت نقدی تقسیم کند.
۳ ـ هیچگونه هزینه معاملاتی، وجود ندارد.
۴ ـ سود خالص قبل از بهره و مالیات شرکت ثابت است.