این دسته از تحلیل گران بر گرایش تاریخی قیمت سهام با توجه به ویژگی های تاریخی اطلاعات مالی تأکید میکنند. این ها معتقدند که با تجزیه و تحلیل وضعیت گذشته و حال شرکت، قیمت سهام قابل تعیین است و ضمنا معتقدند که الگوها در هر زمان تکرار میشوند.
۲-۲۶-۱ مفروضات تجزیه تحلیل گران تکنیکی :
الف- قیمت بازار سهام از طریق عرضه و تقاضای آن در بازار تعیین می شود.
ب- اگر قیمت سهام کاهش یابد عرضه آن بیشتر می شود و بالعکس.
ج- با توجه به نوسانات جزیی در قیمت بازار سهام این قیمت ها در مسیرهایی حرکت دارند که برای یک دوره زمانی محسوس بر قرارند.
د- تغییرات عرضه و تقاضا عملکردش را در یک نمودار نشان میدهد.
ه- برخی از الگوهای نمودار تمایل به تکرار از خودشان نشان میدهند.
این گروه معتقدند که ارزش سهام را به جای محاسبه برآورد نمایند و به این دلیل نوسانات مؤثر بر عرضه و تقاضا را که بر قیمت تاثیر میگذارند پیشبینی کنند.
۲-۱۷-۲ تکنیک های مورد استفاده :
مشهور ترین تکنیک مورد استفاده آن ها کاربرد نمودار است که به طرق مختلف حرکت های قیمت سهام را روی محورها علامت گذاری کرده و سعی میکنند یک الگویی را از این حرکت ها به دست بیاورند تا در آینده بتوانند قیمت سهام را برآورد نمایند.
نمودارها :
نمودار خطی: ساده ترین نوع است. قیمت سهام روی محور عمودی و زمان روی محور افقی ثبت می شود.
مقایسه روش های ارزیابی :
تجزیه تحلیل گران بنیادگرا بر اساس جریانات آتی درآمد هر سهم، ارزش سهام را محاسبه میکنند ولی تجزیه و تحلیل گران تکنیکی به گذشته تکیه میکنند و اطلاعات گذشته را جمع آوری کرده و بر اساس آن ارزش سهام شرکت را ارزیابی میکنند. اگر بازار فعال باشد نظریه تجزیه و تحلیل گران بنیادگرا مورد پسند است چون شمای اطلاعات به سرعت در قیمت بازار سهام اثر میگذارد که مهمترین اطلاعات مربوط به آینده فعالیت و سودآوری شرکت میباشد. یکی از ایراداتی که تکنیکی ها از بنیادگرایان می گیرند این است که آن ها مدعی هستند که ترازنامه توسط حسابداران تهیه شده و مبنای اصلی تجزیه و تحلیل بنیادگرایان میباشد و دارای اعتبار کافی نیست و هیچ زمانی بیانگر واقعیت نیست بلکه ترازنامه نتیجه یک سری مفروضات ذهن حسابداران میباشد.
تجزیه و تحلیل گران تکنیکی سعی میکنند حرکات کوتاه مدت سهام راپیش بینی نموده و بیان کنند که چه وقت سهام را بخرند و چه وقت بفروشند ولی بنیادگراها سعی دارند بیان کنند سهام چه شرکت هایی را بخرند یا بفروشند. اساس تکنیکی ها قیمت سهام در گذشته است و اساس بنیادگراها سود آتی شرکت ها میباشد.
۲-۱۸ نظریات عدم ارتباط تقسیم سود با ارزش شرکت:
در مکتب بازارهای کامل عقیده بر این است که سیاست پرداخت سود سهام شرکت ها اساسا نامربوط و بدون اهمیت است. پیروان مکتب مذبور استدلال میکنند که هزینه تامین مالی از منابع داخلی و خارجی (انتشار سهام) یکسان است. بنابرین میزان و نوع سرمایه گذاری های واحدهای انتفاعی به منبع تامین مالی مربوط بستگی ندارد. در هریک از دوره های مالی ، واحد انتفاعی میتواند سیاست مناسب پرداخت سود سهام را انتخاب و هر گونه وجه لازم مازاد بر منابع داخلی را از طریق انتشار سهام جدید تامین کند.
۲-۱۸-۱ نظریه میلر و مودیلیانی:
میلر و مودیلیانی(۱۹۶۱) در مقاله ای حاصل کار تئوریکی خود را در این خصوص ارائه دادند. آن ها به این نتیجه رسیدند که سود پرداختی تاثیری بر روی قیمت سهام ندارد و فقط سیاست سرمایه گذاری عاملی است که میتواند از طریق آن درآمد حاصله شرکت و در نتیجه قیمت سهام آن را افزایش داد. در مقابل تصمیمات مربوط به سرمایه گذاری ، نحوه تقسیم سود از ارزش چندانی برخوردار نبوده و بی اهمیت میباشد. نظریه آنان در مورد ساختار سرمایه در واقع مبانی اصلی برای نظریه بی ارتباطی تقسیم سود به حساب میآید. م – م در مقاله ای در سال ۱۹۵۸ بحث آکادمیک و جالبی را در مورد ساختار سرمایه ارائه دادند که نتایج آن نشانگر این است که ارزش کلی شرکت به ساختار سرمایه آن بستگی ندارد. به دلیل اینکه هزینه متوسط سرمایه هر شرکت به طور مستقل از ساختار سرمایه آن تعیین می شود. از این رو وقتی تصمیم در مورد چگونگی سرمایه گذاری مؤسسه اتخاذ میگردد، دیگر تصمیم تقسیم سود و تقسیم عایدات بین سود سهام قابل پرداخت و عایدات نگهداری شده در مؤسسه دارای اهمیت نیست. م – م ادعا میکنند که ارزش شرکت تحت تاثیر سیاست تقسیم سود قرار نمی گیرد. آن ها میگویند که سیاست تقسیم سود سهام غیر مرتبط است و دلیلشان این است که ارزش شرکت به وسیله قدرت سودآوری و ریسک تعیین میگردد. آن ها پیشنهاد میکنند که مجموع ارزش تنزیل شده هر سهم پس از پرداخت سود و انتشار سهام جدید برابر است با ارزش هر سهم قبل از پرداخت سود. به عبارت دیگر کاهش در ارزش بازار سهام به خاطر رقیق شدن مالکیت در اثر تامین مالی از خارج شرکت برای جبران سود پرداختی انجام گرفته است. از نظر پیروان این مکتب هزینه های تامین مالی از منابع داخل و منابع خارج از شرکت یکسان است. بنابرین سهامداران نسبت به انتخاب سود و منافع سرمایه ای بی تفاوت هستند زیرا سرمایه گذاران از طریق تجزیه و تحلیل های مالی متوجه میشوند که ارزش شرکت بستگی به سلامت و بنیه مالی آن دارد ته سیاست تقسیم سود. در واقع سود سهام حاوی اطلاعاتی است که از طریق تغییر سود سهام به سرمایه گذاران ارسال می شود. به همین جهت م – م به مدیران توصیه میکنند که از کاهش سود خودداری نمایند زیرا افزایش در سود ، انتظارات سرمایه گذاران را درباره وضعیت درآمد های آتی شرکت بهبود می بخشد. نظریه آنان بر مبنای فرضیات زیر ارائه گردیده است.
الف- در بازار رقابت کامل سرمایه وجود دارد و در آن سرمایه گذار اطلاعات کامل داشته و عقلانی رفتار می کند و متغیرهای اقتصادی و قانونی در رفتار او تاثیر نمی گذارد و همچنین هزینه های کارگزاری و انتشار سهم وجود ندارد.
ب- سرمایه گذار در مورد سودآوری آتی شرکت اطمینان کامل دارد.
ج-تمامی شرکت ها میتوانند به گروههای متجانس از نظر ریسک طبقه بندی گردند، در این طبقات ریسک تجاری تمامی شرکت های موجود در یک طبقه یکسان میباشد. درآمد های ایجاد شده توسط دارایی های یک شرکت به خصوص که در یک طبقه خاصی از نظر ریسک قرار دارد دارای همان درجه ریسکی است که درآمد های ایجاد شده توسط دارایی های سایر شرکت ها دارند.
د- مالیات بر درآمد شخصی و مالیات بر درآمد شرکت وجود ندارد.
س-شرکت ها و افراد قادرند بدهی های خود را بدون محدودیت در نرخ بهره ثابتی افزایش دهند.
ه- سهامداران در مورد اهرم شخصی و اهرم مالی بی تفاوت هستند.
با فرضیات فوق م – م به این نتیجه رسیدند که موضوعات زیر برقرار باشد:
ارزش کلی شرکت وهزینه سرمایه آن وابسته به ساختار سرمایه شرکت نمی باشد. ارزش بازار شرکت به وسیله تنزل جریان درآمدی ناشی از عملیات با نرخ مرتبط با ریسک آن شرکت تعیین می شود، یعنی:
V
ارزش کلی ابزار شرکت = V
درآمد خالص عملیاتی =
متوسط هزینه سرمایه =
همچنین رابطه زیر برقرار است:
Ke=
بازده مورد انتظار ارزش ویژه شرکت = ke
بازده مورد انتظار ، موقعی که شرکت تماما به وسیله صاحبان سهام تامین مالی شده است.(شرکت بدون بدهی) =