در این روش، از شاگرد پرسیده میشود که آیا مایل است فلان مطلب برایش بیان شود و به این روش، توجه مخاطب به معلم، جلب میشود.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
قرآن کریم نیز از این روش، برای جلب توجه و انگیزه مخاطب به موضوعی مهم بهره گرفته است.[۴۱۱] برای نمونه خداوند چنین میفرماید: *(یَأَیهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ هَلْ أَدُلُّکُمْْ عَلَىَ تِجَارَهٍ تُنْجِیکُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِیم؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید! آیا شما را به تجارتى راهنمایى کنم که شما را از عذاب دردناک رهایى مىبخشد؟)* صف/ ۱۰
هنگامى که با این سؤال، دلها را به سوى خود جذب کرد، بىآنکه منتظر پاسخ آنها باشد، به شرح آن تجارت پرسود پرداخته،[۴۱۲] مىافزاید: *(تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُجَاهِدُونَ فِى سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِکُمْ وَ أَنفُسِکُمْ ذَالِکمُْ خَیْرٌ لَّکمُْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُون؛ به خدا و رسولش ایمان بیاورید و با اموال و جانهایتان در راه خدا جهاد کنید این براى شما (از هر چیز) بهتر است اگر بدانید.)* صف/ ۱۱
استفاده از این شیوه در سیره معصومان:نیز فراوان است.[۴۱۳] برای نمونه، پیامبر۶میفرماید: «أَ لَا أَدُلُّکُمْ عَلَى سِلَاحٍ یُنْجِیکُمْ مِنْ عَدُوِّکُمْ وَ یُدِرُّ أَرْزَاقَکُمْ قَالُوا بَلَى قَالَ تَدْعُونَ رَبَّکُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهَارِ فَإِنَّ الدُّعَاءَ سِلَاحُ الْمُؤْمِنِین؛آیا شما از سلاحی که از دشمن نجاتتان میدهد و روزی را بر شما سرازیر میسازد، آشنا نسازم؟ عرض کردند: بفرمایید. فرمود: شب و روز، پروردگار خود را بخوانید؛ زیرا سلاح مؤمن دعا است».[۴۱۴]
۲-۵-۱-۴- روش مقایسه
یکی از روشهای مؤثر که در تفهیم مطالب، نقش مهمی دارد، روش مقایسه است. در توضیح باید گفت ارتباط میان مفاهیم، نقش اساسی در یادگیری مطالب دارند، به این معنا که هرگاه انسان، بتواند رابطهای میان چند مفهوم را کشف نماید، ذهن او از این ارتباط منطقی، به مفهوم جدیدی میرسد که به یادگیری منجر میشود. در روش مقایسهای، برای یادگیری، از دو مفهوم مخالف یا مشابه هم استفاده میشود تا ذهن با بهره گرفتن از آن کلمه، راحتتر و بهتر به معنا منتقل گردد، مانند اینکه برای مفهوم نور، از تاریکی کمک گرفته شود».[۴۱۵]
در واقع، ویژگی طبیعی انسانها اینگونه است که اشیاء را از راه مقایسه با هم و مقایسه با نقطه مقابلشان میشناسند و اگر نقطه مقابل نباشد، نمیتوانند آنها را بشناسد، گرچه در کمال ظهور باشد مثل حرکت و سکون.[۴۱۶]
روش مقایسهای از جمله روشهای تعلیمی- تربیتی است که در قرآن کریم بسیار فراوان به چشم میخورد. در سراسر قرآن، دو چهره « نیک و بد»، « شکر و کفران» ، « عقل و جهل» و .. در کنار هم معرفی شدهاند تا شناخت هر دو آسانتر امکانپذیر شود.[۴۱۷]
برخی از این زوجهای متضاد از آن جهت در کنار یکدیگر مطرح میشوند که یکی باید نفی و طرد شود و دیگری جامه تحقق بپوشد. برای نمونه قرآن کریم، خاطرنشان میکند بینا با نابینا، سایه با آفتاب و زندگان با مردگان مساوی نیستند: *(وَ مَا یَسْتَوِى الْأَعْمَى وَ الْبَصِیرُ(۱۹)وَ لَا الظُّلُمَاتُ وَ لَا النُّورُ(۲۰)وَ لَا الظِّلُّ وَ لَا الْحَرُورُ(۲۱)وَ مَا یَسْتَوِى الْأَحْیَاءُ وَ لَا الْأَمْوَاتُ…؛ و نابینا و بینا هرگز برابر نیستند، (۱۹) و نه ظلمتها و روشنایى، (۲۰)و نه سایه (آرامبخش) و باد داغ و سوزان! (۲۱) و هرگز مردگان و زندگان یکسان نیستند…)* فاطر/ ۱۹تا ۲۲
نمونههای دیگری از این تقابلها، عبارتند از: نیکی با بدی(فصلت/ ۳۴)، ناپاک با پاک (مائده /۱۰۰)، بینا با نابینا و مؤمنان و صالحان با افراد گناهکار (غافر/ ۵۸)، آگاهان با ناآگاهان (زمر/ ۹)، مؤمن با فاسق (سجده/ ۱۸) .
با توجه به اهمیت و تأثیرگذاری زیاد این روش، یکی از شیوههای اقناعی لقمان حکیم در بیانات شیوایش، مقایسه ارزشها و ضد ارزشها در عرصه عمل و اندیشه بود؛ چرا که این شیوه، تأثیر بسزایی در بیداری وجدان و انگیزش روان مخاطبان دارد و فطرت خفته آنها را به هوش میآورد تا با انتخاب ارزشها، به سوی سعادت گام بردارند.[۴۱۸] نمونههایی از توصیههای ایشان به فرزندش، مطابق با شیوه مقایسه را در ذیل مرور میکنیم:
«یَا بُنَیَّ إِنِّی نَقَلْتُ الْحِجَارَهَ وَ الْحَدِیدَ فَلَمْ أَجِدْ شَیْئاً أَثْقَلَ مِنْ قَرِینِ السَّوْء؛ ای پسرکم! جابه جا کردن سنگ و آهن بهتر از داشتن دوست بد است».[۴۱۹]
«یَا بُنَیَّ الْفَقْرُ خَیْرٌ مِنْ أَنْ تَظْلِمَ وَ تَطْغَى؛ ای پسرم! تهیدستی بهتر از آن است که ستم و طغیان را روا داری».[۴۲۰]
«عَدُوٌّ حَلِیمٌ خَیْرٌ مِنْ صَدِیقٍ سَفِیه؛ دوست بردبار و متین، بهتر از دوست نادان است».[۴۲۱]
با توجه به اینکه لقمان حکیم از این شیوه مؤثر برای تعلیم معارف دینی به فرزندش استفاده کرده، بر این اساس میتوان جهت تعلیم آموزههای دینی به ویژه مفاهیم قرآنی و اخلاقی، از این شیوه بهره برد.
۲-۵-۲- کاربرد روشهای اکتشافی در تعلیم آموزههای قرآن
بنا بر آنچه گفته شد، برای تقویت قوّه تفکّر کودکان، گردش و تفکّر در طبیعت و مشاهده آیات الهی، توصیه میشود. چنانچه قرآن کریم در موارد مختلف، به تفکّر و تدبّر در اینباره دستور داده است. چه در آیاتی که به تفکر در مجموعه خلقت امر کرده و چه آنها که به اندیشه در جزء جزء آن، مانند زنبور عسل، شتر، کوهها، نهرها، درختان، میوه ها، باران، آفتاب، ماه، خواب و غیر آن فرمان داده است.[۴۲۲]
البته باید توجه داشت که جهان طبیعت دو چهره دارد؛ یکی همین ظاهر آن است که ما مشاهده میکنیم و دیگر عالم ملکوت و باطن آن، که ارتباط این ظاهر با مبدأ آفرینش یعنی خداوند است. لذا باید در مطالعه و مشاهده طبیعت، کودکان را به هر دو جنبه توجه داد. متأسفانه بسیاری از درسهای علوم که به بررسی مسائل طبیعت میپردازند، به گونهای طرح میشوند که دانشآموزان را در همان محدوده ظاهر طبیعت نگه میدارند. کار مهم مربیان تربیتی قرآن، در این زمینه آن است که به صورت غیر مستقیم، دانشآموزان را از این پوسته بیرون ببرند و آنان را متوجه نحوه ارتباط موجودات عالم با خالق خویش بنمایند.[۴۲۳]
قرآن کریم درباره کسانیکه فقط در جهان طبیعت محصور میشوند و هرگز از این ظاهر به باطن، راه نمیبرند، میفرماید: *(یَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِّنَ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَ هُمْ عَنِ الأَخِرَهِ هُمْ غَافِلُون؛ آنها فقط ظاهرى از زندگى دنیا را مىدانند، و از آخرت (و پایان کار) غافلند!)* روم/ ۷.
بدیهی است که تماشای زیباییهای طبیعت، تفکر و دقّت در شگفتیهای آن و اندیشیدن درباره آفرینش موجودات طبیعی، اثری عمیق در تلطیف عواطف، تعالی احساسات، وسعت روح و صفا و سلامت روان کودکان خواهد داشت و این همه، موجب درست دیدن، درست اندیشیدن، حقیقت گرایی، آشنایی با رموز نهفته در طبایع هستی، قاعده یابی و داناتر شدن بچه ها نسبت به واقعیت زندگی خواهد شد.[۴۲۴]
همچنین مربی قرآن باید سعی کند که از دانسته های ملموس شاگردان، برای رسیدن به مجهولات و تبیین و تدریس دروس جدید، به عنوان یک قاعده کلی بهره گیرد و مثلاً با بهره گرفتن از یادآوری حرکات فارسی، به آموزش حرکات عربی برسد و یا با یادآوری نمونههایی از حروف ناخوانای فارسی به حروف ناخوانای قرآن برسد و آنها را تدریس نماید. البته در این میان، توجه به این نکته، بسیار مهم است که آنچه را که ما با آن آشنایی داریم، لزوماً شاگردان نیز با آن آشنا نیستند، پس باید ابتدا سطح معلومات شاگردانمان را به تناسب موضوع درس، بسنجیم و سپس از طریق معلومات ذهنی ایشان، مجهولات و موضوعات درسی را به آنان تفهیم نماییم.[۴۲۵]
برای نمونه، پیش از بیان داستانی قرآنی، باید با ایجاد انگیزه در مخاطب، علاقه او را به شنیدن داستان افزایش داد. ایجاد انگیزه، دستورالعمل خاصّی ندارد و بهتر است با بهره گرفتن از وقایعی که در اطراف دانش آموز اتفاق میافتد و برای آنها جالب یا پرسش برانگیز است، زمینه بیان داستان را فراهم کرد. برای مثال، میتوان با پرسش و پاسخ از دانش آموزان درباره برادر یا خواهر خردسالشان، آنها را به ظرافتها، زیباییها و نیازهای نوزادان آشنا کرد و گفت آیا شما سراغ دارید که مادری مجبور شود نوزاد خود را از خود جدا کند و به این ترتیب آنها را برای شنیدن داستان کودکی حضرت موسی۷آماده کرد.[۴۲۶]
یا اینکه مثلاً معلم، برای آموزش اصل توحید، به طور عملی وارد میدان شود، ذهن بچه ها را درگیر کند و از آنها بخواهد سؤالاتی که در مورد خدا دارند را مطرح کنند تا به نحوی شایسته، پاسخگوی آنها باشد. همچنین مربّی قرآن میتواند از روش مقایسه، برای تبیین هر چه بیشتر مفاهیم قرآنی به خصوص اخلاق نیکو، استفاده نماید. به همین منظور، شایسته است که او هر یک از فضایل اخلاقی را با ضدّ آن بیان کند تا کودک تفاوت این دو و ارزش فضایل و زشتی رذایل را بهتر بفهمد. در این بخش ، در کنار استفاده از آیات قرآن، ذکر داستانهای از سیره امامان که نمونه اخلاق عملی هستند کمک شایانی میکند.
۲-۵-۳- پاسخ محوری بودن؛ آسیب سیستم آموزشی کشور
متأسفانه مشکل آموزش و پرورش امروز جامعه ما در همه مقاطع این است که به بچه ها آموزش داده نشده که در مورد کوچکترین خلجان ذهنی خویش، تفکّر کنند، بپرسند و تلاش کنند تا خودشان به پاسخ صحیح برسند. این در حالی است که غربیها معتقدند برای کودکان، زمینه فهم خیلی مهیاست، آنها به همین دلیل، پروسهای با نام «تفکّر برای کودکان» تعریف کردهاند و روی آن مشغول کار هستند. مراد آنها، اندیشیدن برای کودکان است و ظاهراً هم تا حدّ زیادی موفق بودهاند. آنها روی دوره های پیشدبستانی که کودک هنوز نمیتواند چیزی را بخواند در حال برنامه ریزی هستند و از طریق تصویر، نقّاشی و فیلم شرایطی را برای بچه به وجود میآورند که او بتواند در آن شرایط، فکر و اندیشه خودش را بارور کند و حقیقت را خوب بفهمد.
بنابراین میتوان گفت مشکل اساسی در عدم انس بچه ها با قرآن، این است که سیستم آموزشی ما، به جای سؤال محوری، پاسخ محور است. به همین دلیل مربّیان، مدّرسان و کسانی که دستاندرکار تعلیم فرهنگ قرآنی هستند، به اولین مسألهای که میاندیشند، دادن اطلاعات است نه ایجاد زمینههایی برای تفکّر و پرسشگری. لذا در کلاسهای قرآن، شاگردان برتر، کسانی هستند که اطلاعات بیشتری در زمینه مسایل مختلف مذهبی داشته باشند. وجود دهها کتاب معمّا، سرگرمی و پرسشها و پاسخهای قرآنی، نشاندهنده ولع سیری ناپذیر مسئولان و متولّیان فرهنگ قرآنی به دادن اطلاعات است، در حالیکه این اطلاعات، معلوماتی ابتدایی هستند که به تنهایی نمیتوانند اثرات سازندهای در شخصیت و شکلگیری بینشهای عمیق اعتقادی بگذارند.
در جمعبندی، میتوان گفت که یکی از روش های بسیار ارزشمند در تربیت و بویژه تربیت قرآنی آن است که با برانگیختن حس کنجکاوی، کودکان و نوجوانان را تشویق کنیم که خودشان با کشف و تجربه، به حقایق دست پیدا کنند. بر این اساس پیشنهاد میشود کتابهای آموزش مفاهیم قرآن کودکان سرتاسر ایجاد سؤال باشد و آنها باید تلاش کنند تا برای این سؤالات، جواب بیاورند و گرنه حافظه بچه ها را از هزاران شنیدنی پر کردن(برای نمونه صرف حفظ آیات قرآن) کمکی به تربیت نسلی قرآنی نمیکند.
۲-۶- اصل انگیزش احساسات و عواطف
دوره کودکی و نیز نوجوانی، زمان شکلگیری بسیاری از عواطف انسانی و دینی است. باید توجه داشته باشیم که احساسات و عواطف در کودکان، قبل از عقل، ظهور و بروز پیدا میکند، یعنی پرورش مایه های عاطفی باید خیلی زودتر از تربیت عقلی آنها شروع شود.
بر این اساس، والدین، مربیان و معلمان باید از میان عواطف مختلف، احساسات مذهبی کودکان را تحریک کنند.[۴۲۷] لذا یکی از مهمترین اموری که مربی باید در آموزش قرآن مورد نظر قرار دهد، ایجاد انگیزه در فراگیری است.[۴۲۸] معصومان:نیز سعی میکردند انگیزه و رغبت به یادگیری را از راه های گوناگون در شاگردان ایجاد کرده و یا انگیزه موجود در آنها را افزایش دهند؛ زیرا یکی از مهمترین عوامل مؤثر در یادگیری، رغبت و انگیزه دانش آموز است.[۴۲۹]
در تعلیم آموزههای قرآنی، برای برانگیختن احساسات مذهبی کودکان، میتوان روش های زیر را دنبال کرد: تلاوت قرآن با لحن خوش، گفتن اذان با صدای زیبا، خواندن اشعار مذهبی( در توصیف و منقبت اولیای دین و مسائل عاطفی و فداکاریهای بزرگان دین)، مناجات با آوای دلپذیر و در صورت امکان، برپا داشتن مراسم مذهبی و نمایشها و قصههای قرآنی.
۲-۶-۱- عوامل ایجاد انگیزه در فراگیران قرآن
برای ایجاد انگیزه یادگیری آموزههای قرآنی، عوامل گوناگونی وجود دارند که مهمترین و کارسازترین آنها را بیان میکنیم:
۲-۶-۱-۱- نقش محبت و برقراری ارتباط صمیمانه
محبت، یکی از مفیدترین و کارآمدترین روشهای تربیت است. این روش بیشترین تناسب را با فطرت آدمی و سرشت انسانی دارد. نیروی محبت در تربیت، برانگیزاننده و تحول آفرین است و اگر درست و به اعتدال به کار گرفته شود، تأثیری شگفت در تربیت آدمی میگذارد.
به بیانی دیگر، یکی از نیازمندیهای ضروری و روحی بشر، محبت متقابل است به این معنا که انسان، تمایل شدیدی دارد که او را دوست بدارند و او نیز دیگران را دوست بدارد. تأمین این حاجت روانی مانند تأمین سایر نیازمندیهای روحی، تأثیر بسزایی در ساختمان شخصیت انسان- بخصوص در مراحل اولیه زندگانی- دارد.[۴۳۰]
بر این اساس، یکی از مهمترین امور در تربیت، ایجاد ارتباط بین مربی و متربّی است و بهترین نوع رابطه، رابطهای است که بر اساس محبت باشد؛ زیرا چنین رابطهای، رابطهای طبیعی است.
لذا مهمترین مسأله در پرورش فکری، علمی و آموزشی کودکان، متکّی بودن مسائل آموزشی به جنبه های احساسی و عاطفی مورد علاقه کودکان و همچنین توجه به ویژگیهای روانی آنان در این دوران است. در چنین شرایطی، کودک با شوق و علاقه، معلومات تازهای دریافت میکند و تلاش خود را برای کشف هر چه بیشتر حقایق، افزونتر میسازد.[۴۳۱]
از آنجا که عاطفه، زیرساز و پایگاه دیانت، اخلاق، ادب و نظایر اینهاست، بنابراین کودکی که تأمین عاطفی نمیشود، امکان ندارد دیندار شده و اخلاق در او پا بگیرد. در وجود چنین کودکی، جز تصنّع، چیز دیگری پا نمیگیرد، پایگاه عاطفه، قلب انسان است که در آن، توجه به لطافتها، زیباییها، معنویات و سرانجام، توجه به خدا پدید میآید. از اینرو، باورهای دینی را میتوان یک فرایند درونی دانست که پایگاه آن قلب است و چون دوران طفولیت، دوران حضور قلب و رشد عواطف است، بنابراین فرصت لازم برای تربیت دینی بویژه قرآنی را فراهم میآورد.[۴۳۲]
بنابراین نقش محبت در تربیت، نقش کلیدی است. خداوند نیز در قرآن کریم، سخن خویش را با محبت و ابراز آن آغاز کرده است. نخستین جمله از آغاز همه سورههای قرآن (به غیر از سوره توبه)، ابراز محبت به بندگان است: *(بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم؛ به نام خدایی که بخشنده و مهربان است)*
همچنین خداوند در موارد بسیاری در قرآن- بیش از چهل مرتبه- از محبت و بی محبتی خویش به بندگان یاد کرده است.[۴۳۳] مانند:
*(…فَإِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِین)* آل عمران/۷۶، *(… إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الْکَافِرِین)* روم/۴۵ و … .
این امر در تعلیم و تربیت قرآن، برجستهتر است زیرا خداوند در سوره الرّحمن میفرماید: *(الرَّحْمَانُ(۱)عَلَّمَ الْقُرْءَانَ؛ خداوند رحمان، قرآن را تعلیم فرمود.)* الرحمن/۱-۲
کلمه «رحمن» باعث نرمی دلها میشود[۴۳۴] و شروع کردن کلام با آن، دلها را متوجه رحمت واسعه الهی میسازد.[۴۳۵] از آنجا که این سوره، بیانگر انواع نعمتها و مواهب بزرگ الهى است با نام مقدس” رحمن” که رمزى از رحمت واسعه او است آغاز مىشود،[۴۳۶] چرا که اگر صفت” رحمانیت” او نبود، اینچنین، خوان نعمت را براى دوست و دشمن نمىگستراند.[۴۳۷] به این ترتیب نخستین و مهمترین نعمت را همان” تعلیم قرآن” بیان مىکند، زیرا اگر درست بیندیشیم، قرآن مجید، سرچشمه همه مواهب، وسیله وصول به هر نعمت و بهرهگیرى از تمام نعمتهاى معنوى و مادى است و جالب اینکه بیان نعمت” تعلیم قرآن” را حتى قبل از مسأله” خلقت انسان” و” تعلیم بیان” ذکر کرده، در حالىکه از نظر ترتیب طبیعى، باید نخست اشاره به مسأله آفرینش انسان و بعد، نعمت تعلیم بیان و سپس نعمت تعلیم قرآن شود، اما عظمت قرآن ایجاب کرده که برخلاف این ترتیب طبیعى، نخست از آن سخن گوید.[۴۳۸]
یعنی مطابق با کلام خداوند که اولین مرّبی انسانهاست، مربّیان قرآن نیز باید توجه داشته باشند که حقیقت قرآن، چیزی جز حبّ نیست، لذا باید با محبت تعلیم داده شود.[۴۳۹]
برای نمونه، موسی۷از محبت، برای هدایت و ارشاد مردم استفاده میکند؛ مانند برخورد عاطفی و محبتآمیز او در مواجهه با بنیاسرائیل: *(وَ قَالَ مُوسَى یَاقَوْمِ إِن کُنْتُمْ ءَامَنْتُم بِاللَّهِ فَعَلَیْهِ تَوَکَّلُواْ إِن کُنْتُم مُّسْلِمِین؛ موسى گفت: اى قوم من! اگر شما به خدا ایمان آوردهاید، بر او توکّل کنید اگر تسلیم فرمان او هستید!)* یونس/۸۴
در این آیه، نوع خطاب موسی نسبت به بنیاسرائیل، (یَا قَوْمِ)، نشان از ابراز محبت او نسبت به قومش است و به ما میفهماند که در امر تربیت از این روش نباید غافل شد، حتی در مقام گفتار و خطاب.[۴۴۰]
در آیهای دیگر، خدای متعال این حقیقت را به پیامبر خویش گوشزد میکند که نرمش با مردم، یک هدیه الهى است.[۴۴۱] در واقع ملایمت، بهترین عامل براى تربیت و هدایت مردم به سوی پیامبر خدا بود[۴۴۲]: *(فَبِمَا رَحْمَهٍ مِّنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّواْ مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شَاوِرْهُمْ فىِ الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکلِِّین؛ به (برکت) رحمت الهى، در برابر آنان [مردم] نرم (و مهربان) شدى! و اگر خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو، پراکنده مىشدند. پس آنها را ببخش و براى آنها آمرزش بطلب! و در کارها، با آنان مشورت کن! اما هنگامى که تصمیم گرفتى، (قاطع باش! و) بر خدا توکل کن! زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد.)* آل عمران/۱۵۹.
نیز خداوند در تربیت انسان، محبت را به عنوان پیوندی محوری به کار میگیرد: *(یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ مَن یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِى اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَه…؛ اى کسانیکه ایمان آوردهاید! هر کس از شما، از آیین خود بازگردد، به خدا زیانى نمىرساند. خداوند جمعیّتى را مىآورد که آنها را دوست دارد و آنان (نیز) او را دوست دارند…)* مائده/۵۴.
در این آیه، «یحبهم» قبل از «یحبّونه» آمده است، یعنی ابتدا از ابراز محبت خدا و سپس از ابراز محبت آدمی نسبت به خدا سخن میگوید و این نشان میدهد که ابراز محبت مربّی، به دلبستگی متربّی، سمت و جهت میدهد و حاصل آن، ظهور شیفتگی عمیق در متربّی نسبت به مربّی است. هنگامیکه این شیفتگی حاصل شد، میتوان با ابراز محبت، فرد را به انجام برخی اعمال و با منع محبت، او را به ترک اعمالی برانگیخت.[۴۴۳]
۲-۶-۱-۱-۱- آثار محبت به کودکان
با توجه به اهمیت نقش محبت در تربیت، معصومین:نیز به این مطلب توجه داشتند. برای نمونه نقل شده که امام صادق۷به فرزند خود بسیار محبت میکرد. از امام پرسیدند که چقدر او را دوست میداری؟ فرمود: به اندازهای که دوست ندارم فرزند دیگری داشته باشم تا محبتم را بین آنها تقسیم کنم.[۴۴۴]