۲-۲-۲-۲- خاستگاه ارزشها
در قلمرو ارزشها، مهمترین بخش به ارزشهای اخلاقی اختصاص دارد، عقل و وحی به عنوان منشأ اعتبار ارزشها نقش خود را در تبیین و تشریح ارزشهای اخلاقی بر دو محور مهم “مطلوبیت عمل” و “مطلوبیت انگیزه” ایفا میکنند. “مطلوبیت عمل” برا این مطلب تأکید می ورزد که عمل اخلاقی به طور ذاتی مطلوب و پسندیده میباشد. این مطلوبیت ذاتی از افادات عقل و یا وحی و یا هر دو به حساب میآید. “مطلوبیت انگیزه” بر این نکته تأکید دارد که فعل اخلاقی لازم است به نیت و انگیزه شایستهای انجام پذیرد. بدین ترتیب، حسن فعلی و حسن فاعلی هر دو از دیدگاه فلسفه ی اخلاق در اسلام، محور ارزشگذاری قرار میگیرند و ارزشها بر اساس این دو محور، تبیین و تعیین میگردند. نه تنها عمل باید به خودی خود نیکو و شایسته باشد، بلکه نیت انجام عمل نیز لازم است خوب و شایسته باشد. منشاء ارزشها را باید در وجود انسان جویا شد، موطن ارزشها همانا نفس و روح انسان است، تمام ارزشها، ریشه در خود نفس انسان دارند، این قابلیت و نحوه خاص وجود نیز مربوط به گوهر مجرد و ملکوتی و نفس غیر مادی انسان است که در او به ودیعت نهاده شده است، روح انسان نحوه ای از وجود است که ارزش آفرین و ارزشیاب و ملهم ارزشهاست از این حیث باید گفت، موطن و ظرف وجود و واقعیت ارزشها همانا روح انسان است. “من” متعالی و علوی انسان، همانا موطن ارزشها میباشد. مقام اثبات در ارزشها مربوط به کشف و دریافت حسن و قبحها و باید و نبایدها یا ارزشها برای ما میباشد، در این مقام باید گفت کشف حسن و قبحها و باید و نبایدها همانا از طریق درک خود متعالی و توجه کافی به آن و تأمل در آن مسیر میباشد، بر همین اساس احساس تاٌلم یا عدم تاٌلم افعال با خود متعالی برای انسان حاصل میشود و مبنای قضاوت در حسن و قبح افعال میگردد و ارزش یا عدم ارزش افعال برای ما مکشوف میگردد(مطهری، ۱۳۷۴).
۲-۲-۲-۳- نسبی یا مطلق بودن ارزشها
یکی از موضوعات مهم ارزش شناسی، موضوع نسبیت و اطلاق ارزشهاست؛ این که آیا ارزشهای مطلق داریم یا این که تمامی ارزشها نسبی و متغیر هستند؟ به اعتقاد طرفداران نسبیت، نمیتوان در مقام داوری بین دو طرف معارض درخصوص یک حکمت اخلاقی، از درست تر بودن یکی از آن ها سخن گفت. نظریه نسبیت در واقع تجویز تنوع اخلاقی است و حکم به موجه بودن هم حسن صدق و هم قبح آن، البته در دو زمینه فرهنگی خاص میدهد و بالاتر اینکه خود عدل هم در جائی حسن است و در جای دیگر قبح. در نسبیت موضعگیری میشود و اعلام میگردد که اصولاً اخلاق ماهیت انعطاف پذیر دارد و این انعطافپذیری بر حسب عوامل مختلف بیرونی است و از این رو نمیتوان در مقایسه دو اخلاق از صحت یکی و سقم دیگری سخن گفت. علامه طباطبایی در المیزان به صراحت و روشنی نسبیتگرایی را رد می نمایند. اما در دیدگاه ایشان اطلاق مفهومی مورد تأیید است. یعنی حسن و قبح بر عدالت به عنوان یک مفهوم کلی همواره وجود داشته و هیچ گاه نبوده است که جامعه ای فاقد حسن و قبح بوده یا صفت عدالت را قبیح بشمارند. ارزشها به شکل مفهومی مطلق هستند و در صورت مصداقی نسبی یعنی حسن و قبح به طور مطلق در خارج یافت نمیشود. به طور مثال عدالت مفهوماً مطلق است و حسن و مصادیق آن در طول زمان تغییر و تحول مییابد.[۳۵] از نظر اندیشمندان فلسفه اسلامی، ارزشها یک سلسله اصول کلی، ثابت و مطلق اند که تحت هیچ شرایطی تغییر نمیکنند، اما مصداق آن ها تغییر پذیر است. از این منظر ملاک ارزش اخلاقی، مصلحت عمومی فرد و جامعه و مصلحت واقعی انسان است. یعنی هر چیزی که موجب کمال واقعی انسان است، نه چیزی که دلخواه افراد و مورد خوشایند آن ها است. البته اگر ملاک اصلی ارزش در اسلام، کمال نهایی است، مصداق آن قرب الهی است. در نظام اسلامی، هدف کسب رضای خدا است. ارزشها امور قراردادی و توافقی که تنها در اثر توافق ایجاد شوند و اعتبار گردند ولی از واقعیت اصیل و حقیقت بی بهره باشند، نمیباشند. بلکه ریشه در تکوین و فطرت و درون انسانها دارد. این گونه نیست که این ارزشها در زمانی یا مکانی یا شرایط خاصی ارزش محسوب گردند و در زمان و مکان و شرایطی دیگر ضد ارزش به حساب آیند. فضیلت، کمال، راستگویی، صداقت، امانت داری، احسان و گذشت و مواردی اینچنین، اموری واقعی و برخاسته از فطرت خداجو و حقیقت دوست انسان دارد و چون به چنین ستون محکمی تکیه زده اند، همواره ثابت و استوار میباشند چون پشتوانه و ریشه و سرچشمه آن که فطرت انسان است، امری ثابت و ریشه دار است (جعفری،۱۳۷۹).
۲-۲-۲-۴- معیار فعل اخلاقی
هر یک از مکاتب اخلاقی، دیدگاه خاصی را درباره معیار فعل اخلاقی و ماهیت ارزش اخلاقی برگزیدهاند. در اینجا به برخی از آن ها اشاره میکنیم:
۲-۲-۲-۴-۱- ارزش اجتماعی
از دیدگاه مکتب جامعهگرایی، هر چیزی که مورد امر و نهی جامعه و متعلق پسند ناپسند آن باشد، دارای ارزش اخلاقی مثبت یا منفی خواهد بود. ارزشهای اخلاقی همان ارزشهای اجتماعی اند و در خارج از ظرف اجتماع، بسیاری از مفاهیم اخلاقی، بلکه هیچ یک از آن ها، معنای محصَلی ندارند. ایثار، صبر و استقامت، راست گویی، عدالت ورزی، محبت و امثال آن، همگی ارزشهایی هستند که جامعه به ما معرفی میکند .
۲-۲-۲-۴-۲- نظریه عاطفی
طبق این نظریه، کار اخلاقی کاری است که از عاطفه ای عالی تر از تمایلات فردی، یعنی عاطفه غیر دوستی، سرچشمه میگیرد. یعنی که انسانها هم را دوست می دارند و تنها خودشان را دوست ندارند، به سرنوشت دیگران هم مانند سرنوشت خودشان علاقمند هستند.
۲-۲-۲-۴-۳- نظریه اراده
مطابق این نظریه، اخلاق یعنی حکومت عقل و اراده بر وجود انسان به طوری که تمام میلها (اعم از میلهای فردی و اجتماعی) در اختیار عقل و اراده باشد و میلهای فردی، میلهای نوعی و اشتیاقها همه تحت کنترل عقل و اراده باشند. طبق این نظریه، قهرمان حقیقی اخلاق آن کسی است که بر وجودش عقل و اراده حاکم است.
۲-۲-۲-۴-۴- نظریه وجدانی
در این نظریه، اخلاق را عبارت میداند از الهامات وجدانی، وجدان نیرویی است که به انسان تکلیف الهام میکند؛ یعنی از درون انسان به انسان فرمان میدهد میگوید چنین بکن، چنان نکن. قرآن در مورد اینکه انسان مجهز به یک سلسله الهامات فطری است، در سوره مبارکه “شمس، آیات ۱-۸” می فرماید: آخرین سوگند این است: سوگند به روح بشر و اعتدال آن که خدای متعال به روح بشر کارهای فجور و کارهای تقوا را الهام کرد که چه فجور است، چه فسوق، چه زشت و نباید کردنی است و چه تقوا و پاکی است و باید انجام شود.
۲-۲-۲-۴-۵- نظریه زیبایی
طبق این نظریه هرجا که زیبایی هست جاذبه وجود دارد، عشق و طلب وجود دارد، زیبایی به دنبال خودش ستایش و تقدیس می آورد. بنابرین، باید کاری بکنید که بشر بتواند زیباییهای معنوی کارهای اخلاقی را درک کند؛ زیبایی فداکاری، زیبایی استقامت، زیبایی انصاف دادن درباره خود نسبت به دیگران، زیبایی گذشت، زیبایی حلم، زیبایی تحمل، زیبایی جود، زیبایی سخا را درک کند.