داشتند که پاکستان با داشتن متخصصین اتمی و در سایه همکاری با فرانسه، مانند هند به بمب دست یابد و با توجه به روابط نزدیک و دوستانه این کشور با اعراب، این بمب را در شرایط خاص احتمالا به اعراب منتقل کند[۶۹] .
کسینجردراواخر۱۹۷۶به پاکستان مسافرت نمودومجدانه سعی کردکه این قرارداد رابه هم بزندواشاره کردکه ممکن است که آمریکایی ها کمکهای نظامی خودرابه پاکستان متوقف کند . کسینجر پس ازناکامی درمتقاعد کردن بوتو به فرانسه رفت تابتوانداین معاهده رالغونمایدولی فرانسه هم به نوبه خوداعلام کردکه دوکشور فرانسه وپاکستان مستقل بوده ومعاهده ای رابین خودامضانموده واکنون به آن پایبند می باشندوکشورثالثی حق دخالت دراین موضوع رانمی دهندو ازاینجا روابط آمریکاوپاکستان تیره شد . طرفداران بوتواین موضوع رامهمترین علت پشتیبانی آمریکااز براندازی بوتومی دانند . البته دراین رابطه_ دخالت آمریکاعلیه بوتو_ نظریات دیگری هم وجوددارد . ازقبیل این که باروی کارآمدن موراجی دسای درهندوتمایل زیاداوبه آمریکا، روابط شوروی وهندرو به سردی گراییدوشوروی هادرتلاش یافتن دوست دیگری درمنطقه بودندکه پاکستان به رهبری بوتو باتوجه به تیرگی روابطش باآمریکا بهترین انتخاب بود . اضافه براین،بوتوبرای حل مشکلات اقتصادی، وارد کردن کارخانه ذوب آهن وحل اختلاف قدیمی کشورش باافغانستان بر سرمسئله ایالت سر حد شمال غربی، به شوروی ها محتاج بود و متقابلاً شوروی با انتخاب بوتو می توانست هند را مضطرب کرده و به این کشورفشارآورد.
دراین دوران مطبوعات آمریکانسبت به بوتو عموما لحن انتقادآمیزی داشتندخصوصا نیوزیک گزارش مفصل کشته شدنها، زخمی شدنها و وحشیگری های پلیس پاکستان را در بیشتر شماره های خود همراه با عکس درج می کرد ازطرف دیگر دراین دوران «تاس» خبرگزاری شوروی ومطبوعات این کشوراز بوتو جانبداری ودفاع می کردند[۷۰].
رحجان بوتودرگزینش سوسیالیسم اسلامی،پیوندهای تقویت یافته اش باچین،تلاش جهت نزدیکی بامسکو، به دست گیری پرچم دفاع ازآرمان های مسلمانان، بویژه فلسطین وبیت المقدس، جانبداری سرسختانه ازتقاضاهای جهان سوم،وبدون تردیدمهم ترازهمه؛ابراز وی درتولید «بمب اسلامی» و نیز انتقاد وی از سیاست های ایالت متحده، جملگی در حکم دلایلی بودکه گواهی می داد بوتو دوست آمریکا نیست .
واشنگتن باتوجه به شرایط وقراین چنین نتیجه گرفت که بوتومی تواندسیاست خارجی پاکستان راتغییرجهت
دهدودرراستای نزدیکی بیشتربابلوک سوسیالیست قدم بردارد
به زعم بوتو کودتای۱۹۷۷که در پی انتخابات در همان سال واقع گردید، بنا به تحریک آمریکا صورت میگرفت . بوتو در تحلیل خود به این نتیجه رسیدکه واشنگتن عزم کرده ازافول وی بهره برداری برد۲.
۳-۱-۶-جنگ شوروی درافغانستان
درروز۲۷دسامبرسال۱۹۷۹میلادی نیروهای ارتش شوروی به خاک افغانستان حمله می کنند. افکارعمومی
جهان درآن هنگام به دلیل تعطیلات کریسمس وسال نوچندان به این حمله واکنش نشان نداد .
درپی کشته شدن نورمحمدتره کی،عامل کودتای کمونیستی درافغانستان به دست حفیظ الله امین،شوروی دریافت که امین فردمناسبی برای حفظ منافع این کشوردرافغانستان نیست . بنابراین ارتش شوروی به دستور لئونیدبرژنف، رهبرودبیرکل حزب کمونیست اتحادجماهیرشوروی وبه این بهانه که دولت قانونی افغانستان از آنهاکمک خواسته است به آنهاحمله می کند.
حفیظ الله امین که کمترازچهل روزقدرت رابدست داشت به قتل می رسد .
ببرک کارمل،عامل شوروی هابه مقام ریاست جمهوری افغانستان منصوب می شود .
با دخالت مستقیم نیروهای نظامی شوروی درافغانستان مبارزه مجاهدین افغانی بارژِم کمونیستی این کشورکه از زمان کودتای نورمحمدتره کی علیه دولت داوودخان آغازشده بود،ابعادگسترده ای می گیرد و به یک جنگ تمام عیارمبدل می شود .
دراواسط سالهای دهه۱۹۸۰میلادی نیروهای رژیم کمونیستی افغانستان وحدوددویست هزارنظامی شوروی کنترل شهرهاوراههای ارتباطی اصلی رادردست داشتند،اماقادربه شکست دادن مجاهدین افغانی نبودند .
احمدشاه مسعود، برجسته ترین فرمانده مجاهدین محسوب می شد که لقب شیرپنج شیر را داشت و علی رغم بمباران های سنگین هوایی وتجهیزات مدرن ارتش شوروی هرگزاجازه ندادآنها بردره پنج شیرمسلط شوند .
سرانجام دردوران میخاییل گورباچف دولت شوروی به این نتیجه رسیدکه دریک باتلاق گرفتارشده است . ببرک کارمل استعفاداد و نجیب الله جانشین اوشد .
درروز ۱۵ آوریل سال۱۹۸۸براساس توافق های ژنو که میان شوروی، آمریکا، افغانستان وپاکستان امضاشد، اشغال افغانستان توسط شوروی خاتمه یافت .
نیروهای شوروی درروز ۱۵ فوریه سال۱۹۸۹میلادی ازخاک افغانستان عقب نشینی کردند .
به این ترتیب،درروز۲۷دسامبرسال۱۹۷۹میلادی نیروهای ارتش شوروی به خاک افغانستان حمله کردند . در این جنگ ده ساله دست کم یک میلیون افغانی کشته شدندوپنج میلیون نفربه کشورهای ایران وپاکستان پناهنده شدند .
بیش ازپانزده هزارنظامی شوروی به قتل رسیدندوهزاران سرباز دیگر معلول شدند .
با خروج نیروهای شوروی از افغانستان دوره تاریکی که از کودتای نور محمد ترهکی آغاز شده بود به پایان رسید .
اماافسوس که دوره تاریک دیگری برای کشوروملت مظلوم افغانستان درراه بودکه تابه امروزادامه دارد .
آن دسته ازسربازان ارتش سرخ شوروی سابق که درافغانستان جنگیده اندبه مجاهدین افغانی یعنی دشمن سرسخت خودلقب »دوخی«راداده بودند که در زبان روسی به معنی ارواح است.
ولی هنگامی که درفوریه۱۹۷۹آخرین تانک شوروی ازرودخانه آمو عبورکردوبه شوروی بازگشت،سربازان روسی نیز،ارواح خوشان رادر افغانستان باقی گذاشتند .
دربلندی های شمال افغانستان هنوزمردانی باپوست رنگ پریده دیده می شوندکه باهم به زبان روسی حرف می زنند. تاسال۱۹۸۱نصرت الله یک سربازارتش سرخ بودکه نیکلای خوانده می شد. او و دو روس دیگر که اکنون رحمت الله وامین الله نامیده می شوند،تنهاسرباز زنده باقی مانده ازپنج سرباز روسیاند که گفته میشود پس ازدستگیری به دین اسلام گرویده بودند . این عده پس ازمسلمان شدن درکنارمجاهدین یعنی دشمنان سابق خودبه جنگ باسربازان شوروی پرداختند . سرنوشت محتوم ماجراجویی های شوروی درافغانستان غالبا با سرنوشت آمریکادرجنگ ویتنام مقایسه می شود . روسیه می گویددرفاصله سالهای۱۹۷۹ تا۱۹۸۹قریب به سیزده هزار سرباز روس کشته شدند . نزدیک به یک میلیون وسیصدهزارافغان که عمدتاغیرنظامی بودند،در این درگیری ها جان خودراازدست دادند .
۳-۱-۷- ظهورضیاءالحق (۱۹۷۷ تا۱۹۸۷ )
ازآنجاکه ضیاءالحق فاقدهرگونه برنامه خط مشی سیاست خارجی ازآن خودبود،لذابه دنباله روی ازبوتو پرداخت . وی توانست تاثیرخوبی ازخوددرآمریکابرجای گذارد . ترفندی که برای به دست گرفتن قدرت به کار گرفت، بی تفاوتی که از خود نشان داد، جانب داری متعصبانه ازاسلام، در کل سبب شد که وی نتواند دوستانی برای خود در داخل یاخارج ازدولت آمریکا فراهم آورد. جرایدآمریکا ارزش های مرتاضانه ضیاء را در کانون توجه قرارداد وبویژه به اسرار وی دراعمال مجازات های تعیین شده دراسلام برای جرایم اجتماعی توجه داشتند. ازآن گذشته دولت کارتر به دهلی نو متمایل بود . در دوران حکومت کارتر،آمریکایک کمک چهارصد میلیون دلاری به پاکستان پیشنهادکردولی ضیاءالحق به دلایل گوناگون ازجمله ناچیزبودن آن،کمک را رد نمود .
اما وقوع دو حادثه در منطقه در او آخر دهه هفتاد باعث توجه بیش از پیش آمریکا نسبت به پاکستان گردید که نتیجه آن توسعه روبه رشدروابط دوجانبه بود .
رویداداول مربوط به کودتای کمونیستی در۲۷آوریل۱۹۷۸درافغانستان ویورش بعدی قوای کمونیستی شوروی به این کشوربودکه موجب شدتاشوروی برای دستیابی به آبهای گرم وایجاداختلال درجریان نفت بسوی غرب، یک قدم نزدیکترشود . بدین ترتیب موقعیت پاکستان برای غرب بعنوان آخرین سدبرای جلوگیری ازنفوذ شوروی، پیش از هر زمان حساس ترشد.بخصوص این که دراین مقطع پاکستان به مثابه معبری برای تجهیزجناح های مبارز درمیان افغانهامی توانست مورداستفاده قرارگیرد . نتیجه ای که ازدوران اشغال افغانستان می توان گرفت این است که ازبعضی جنبه ها بحران افغانستان کمک کردتانفوذ صوری وساختاری آمریکاروی پاکستان بالا گیردکه تمایل پاکستان برای عمل کردن بعنوان یک کانال تهیه تسلیحات برای مبارزین افغانی که ازآنهابود .در واقع در همین دوران بار دیگر با کم رنگ شده تنش زدایی و خارج شدن دو قطب از حالت تبانی و سرعت پیدا کردن تردمیل بار دیگر آمریکا مجبور بود برای کنترل سرعت و مقابله با افزایش قدرت رقیب خود به دوستان سابق خود متوسل شود و از این رو بار دیگر پاکستان دارای ارزش استراتژیک شد.حمله شوروی به افغانستان و انقلاب ایران دو اتفاق تسریع کننده این گرایش امریکا بودند.
حضور شوروی در مرزهای پاکستان سبب می شد تا این کشور روابط نظامی و سیاسی خود را با واشنگتن تقویت نماید .
حادثه دوم که درفوریه۱۹۷۹رویداد،پیروزی انقلاب اسلامی درایران بودکه به سقوط شاه از اریکه قدرت انجامید و باعث شد تا تکیه گاه ونقطه ثقل قابل اعتماد آمریکادر منطقه که تاپیش ازاین بعنوان ژاندارم منطقه ایفای نقش نمود،مضمحل شده وخلأیی ازلحاظ نظامی به زیان غرب وآمریکا بوجود آید و لذا با توجه به موقعیت ژئوپولیتیکی وکثرت جمعیت پاکستانی،آمریکابرای واگذاری پاسداری ازقسمتی ازمنافع مطلوب خود درمنطقه،متوجه پاکستان گردید[۷۱] .
شکست کارتراز رونالدریگان درانتخابات نوامبر۱۹۸۰،به این توالی از رویدادهای نگران کننده درمناسبات اسلام آباد_ واشنگتن خاتمه دادو ریگان هیچ یک از دل مشغولی های سلف خودرانداشت . افزون برآن دولت جدید مشتاق بود تا به چالش سیاست شوروی رود، بویژه درافغانستان که مردمش آماده بودند هرگونه خطری را برای دفاع ازمیهن به جان بخرند . ریگان هم چنین دیدگاه مثبتی ازنقش ضیاءالحق درامورپاکستان داشت و شخصا با نظامیان سیاستمدار شده احساس آسودگی خاطر می کرد. دولت ریگان برای ارسال جنگ افزار پیشرفته اولویت قائل شده واذعان نمود که بعد از مختصر توجه اولیه در دوران حکومت جرالدفورد، ارتش پاکستان در دوران کارتر مورد بی مهری قرار گرفت و لذا با حرارت از اعاده قدرت نظامی پاکستان پشتیبانی نمود .
دولت ریگان،شکاف ها را از بین دوکشوربرداشت وپاکستان بیشترین میزان کمکهای نظامی رادرتاریخ روابطش باآمریکادریافت نمودوضیاءنیزبه نوبه خودموافقت نمودکشورش رادرگرما گرم مبارزه افغانستان وارد نماید[۷۲] .
ازاین زمان بودکه حجم کمکهای مالی ونظامی آمریکابه این کشوربه طور بی سابقه ای افزایش یافت . برای نمونه درسال۱۹۸۳مبلغ یکصدوسی میلیون دلارازجانب آن کشوربه پاکستان کمک اقتصادی شد[۷۳]. درسال۸۴نیزآمریکامتعهد گردید تا در طی برنامه پنج ساله ۳/۲میلیارد دلار به پاکستان کمک نمایددراین اولین مرحله ازآن ۴۵۸ میلیون دلاربه پاکستان پرداخت نمود[۷۴] . به دنبال آن ودرهمان سال پاکستان ۳۱ میلیون دلاردیگرازآمریکادریافت کرد[۷۵] . درزمینه تسلیحاتی نیزانواع تسلیحات مدرن نظامی به پاکستان فروخته شدکه ازآن جمله فروش شش فروندهواپیمای اف-۱۶درسال ۱۹۸۲[۷۶] و تحویل۱۰فروند هلیکوپتر از نوع کبری درسال ۸۴ و[۷۷] ارسال ۴ فروند دیگر از هواپیماهای اف-۱۶ درسال ۸۶ به پاکستان بود[۷۸] .
جرج شولتز وزیرامورخارجه آمریکادرسال ۱۹۸۳ برای شرکت درکمیسیون مشترک آمریکا_ پاکستان وارد اسلام آباد شد . موضوعات اصلی گفتگو،مسئله افغانستان وجنگ عراق برعلیه ایران بود . درهمین سال یک هیئت ازکنگره آمریکا به ریاست «کلارنس دی لانگ»[۷۹] نماینده دموکرات ایالات مریلندورییس کمیته فرعی اقدامات خارجی مجلس نمایندگان ازپاکستان دیدن کرد . این هیئت برای برآورداحتیاجات نظامی واقتصادی پاکستان به این کشور سفر کرد ودرعین حال مسئله وضعیت امنیتی منطقه جنوب آسیادر برابر شوروی سابق نیزاز انگیزه های این سفربود . سرپرست هیئت آمریکایی دراین سفردردیدار با ضیاءالحق،رییس حکومت نظامی پاکستان وصاحب زاده یعقوب خان،وزیرامورخارجه طی سخنانی تصریح نمودکه باتوجه به وضعیت موجود بین شرق وغرب کشورپاکستان ازاهمیت بسزایی برای آمریکابرخورداراست[۸۰] . دراین سال تظاهراتی در ایالت سند برگزار شد که طی آن ضمن اعتراض به حمایت واشنگتن ازحکومت نظامی پاکستان، آدمکهای ریگان و پرچم آمریکابه اعتزاز کشیده شد. هیئت حاکمه آمریکادراین سالها، سالانه ۲/۳میلیارد دلار کمک در اختیار پاکستان قرار داد.
نیمی از این مقدار بصورت کمک های اقتصادی ونیمی دیگربه صورت ارسال تسلیحات نظامی بود درسال ۱۹۸۴ جرج بوش«پدر» معاون رییس جمهورآمریکادیداری ازپاکستان به عمل آورد . وی درتوجیه ارسال سلاحهای آمریکایی به پاکستان گفت که مادرامنیت پاکستان منافع حیاتی داریم و روابط پاکستان وآمریکا بسیارخوب می باشد . واین روابط برترازنگرانی های استراتژیک آمریکادرمنطقه درپی تهاجم شوروی به افغانستان است[۸۱] . طبیعی بوداین حجم ازکمکهای تسلیحاتی به پاکستان ناخوشنودی ونگرانی مقامات هندی را برانگیزد . مقامات هندی درملاقات هایی که بامقامات آمریکایی نمودندخواستارقطع این کمکهاکه برهم زننده توازن قوادرمنطقه بودگردیدند[۸۲]. آمریکانیزبرای جوگیری ازآثارنامطلوب این کمکهاکه ممکن بودهند رابیش ازپیش به شوروی متمایل سازد،مسئله قطع فعالیت های مربوط به برپایی تاسیسات اتمی درپاکستان را شرط استمراراین کمکها اعلام نمود[۸۳]وحتی این کشور را به قطع کمک هایش تهدیدکرد . بااین حال باتوجه به حساسیت نقش پاکستان درمنطقه،این کمکهااگرچه برای جلب ناخشنودی هند،گاهی باوقفه روبروشده ویا
تاحدی محدودگردیده بوداماراهی دیگرجزاستمرارآنهابرای آمریکانبود .
درمقابل،ضیاءالحق،رییس جمهورپاکستان درمقابل این تهدیدات ومحدودیت ها،همراهی پاکستان باغرب و ایفای کامل نقش درمنطقه رامنوط به کمک بی قیدوشرط ازجانب آمریکامی دانست[۸۴] وقطع این کمکهارا موجب نتیجه شومی درهدف های مشترک آمریکاوپاکستان،تلقی می نمود[۸۵].
باوجوداستمرارنسبی جریان اسلحه وکمک های مالی ازجانب آمریکا،پاکستان برای جلوگیری ازتحریک بیشترشوروی وباتوجه به انواع فشارهاازجانب شوروی وازجمله بمب گذاری های متعدددرشهرهای عمده این کشورتوسط عوامل شوروی،سعی نمودبرای آنکه حساسیت بیشترشوروی رابرنگیزاند،ارسال سلاح از طریق خاک پاکستان توسط آمریکابرای تجهیزجناح های راست افغانی که علیه نیروهای شوروی درافغانستان می جنگیدند را تاحدزیادی محدودنمایدکه ازجمله این محدودیت هاانتقال موشک های»استینگر« به علت ملاحظات امنیتی دربرابراقدامات تلافی جویانه شوروی بود . درسال۱۹۸۷خبرگذاری هاازخریدواجاره هواپیماهای آواکس آمریکاتوسط پاکستان گزارش دادندکه این مسئله نشانگر نزدیکی بیش ازهمیشه روابط دو کشوربود . این امربه انتقادشدیدجناح های مخالف دولت پاکستان مواجه شد . ازآن جمله فرمانده نیروی هوایی این کشورخریداین نوع هواپیماهاراازلحاظ اقتصادی_ سیاسی به زیان پاکستان ارزیابی کردواجاره آنهاتحت شرایط آمریکارابرای حاکمیت واستقلال پاکستان مضرتلقی نمود.[۸۶]
۳-۱-۸- از۱۹۸۸ ) ظهوربی نظیربوتو ( تا۱۹۹۱
باانفجارهواپیماهای نظامی ضیاءالحق وپایان دوره حکومت یازده ساله وی،دردسامبر۱۹۸۸بی نظیربوتو روی کارآمد . علی رغم فشارهای درون حزبی،او علنی اظهارداشت که ایالات متحده مهره اصلی درامنیت و توسعه پاکستان به شمار می آیدوقصددارد همان راهی رادرپیش گیردکه توسط اسلاف وی،منجمله محمد ضیاءالحق ترسیم شده بود . خانم بوتودستخوش درامی نشده بودکه برای پدرش حکم انگیزه رایافته بود . تمامی بیانات بوتو، اظهاراتی سنجیده شده وعاری ازاحساسات به شمارمی آمد . درسال۱۹۸۸واشنگتن مبلغ ۵۷۶میلیون دلار کمک نظامی و اقتصادی برای پاکستان در نظر گرفت ودولت بوش پدر نیز خواستار تصویب مبلغ ۶۲۱ میلیون دلاردیگردرسال۱۹۹۰گردید .بی نظیربوتو دردیدارازآمریکادرژوئن۱۹۸۹به مسئله اساسی که تهدیدبود برآینده روابط آمریکا،اشاره مبسوط نمودودرمقام زدودن نگرانی های آمریکاازتولیدسلاح های هسته ای توسط اسلام آباد،اظهارداشت که دولت وی پیوسته ازاین سیاست دیرپای پاکستان تبعیت کرده که وارد مسابقه تسلیحاتی نشودویگانه هدف وی عبارت است ازارتقاءاستفاده صلح آمیزازانرژی اتمی . ظهور بی نظیر بوتوبعنوان نخست وزیرپاکستان بااستقبال وتمجیدمقامات آمریکاوآزادی خواهان به منزله یک پیروزی برای دموکراسی مواجه گردید . بعنوان نخستین زن رهبر دریک کشوراسلامی،بی نظیرجوان،توانست توجه ونظر مطلوب بخش وسیعی ازجامعه آمریکارابه خودجلب کند . اعلامیه های وی دراشاره به یک پاکستان دموکراتیک تاثیرخودرابرمقامات آمریکابرجای گذاشت . تضمین های خانم بوتو دایربه این که کشورش سلاح اتمی تولید نمی کند گرچه باگزارش های دریافتی از»ویلیام وبستر«، رییس سازمان مرکز اطلاعات،» سیا« فحوایی مخالف داشت وچندقانع کننده نبود،ولی درکل ازجهت نزاکت درواشنگتن پذیرفته شدو قرارداد تسلیحاتی آمریکادرکوتاه مدت به قوت خودباقی ماند[۸۷] .
باخروج نیروهای شوروی ازافغانستان،فشارآمریکابرپاکستان برای ترک برنامه هسته ای اش بالا گرفت و دولت بوش دراکتبر۱۹۹۰یک ارتباط بین کمک های نظامی وعدم گشترش سلاح های هسته ای درجنوب آسیا ایجادکرد . وازاین روعدم تمایل رییس جمهوربرای تصدیق کردن این مطلب که_ آن گونه که لایحه پرسلردر موردکمکهای خارجی مقررکرده بود_ پاکستان دارای تسلیحات هسته ای نیست،باعث به تعویق افتادن کمک های نظامی واقتصادی به ارزش۶۰۰ میلیون دلاربرای سال مالی-۹۲-۱۹۹۱ به پاکستان شد.
بطورکلی می توان گفت که سیاست عمده آمریکادرطی دهه های۵۰و۶۰درجنوب شرقی وجنوب آسیا، ممانعت وجلوگیری ازتوسعه نفوذکمونیسم بود . آمریکابرای نیل به این هدف همواره سعی داشت تاحضورنظامی خودرادرمنطقه حفظ نمایدتاازاین طریق بتواندبعنوان پلیس بین الملل ازنظم مطابق با الگوها و خواسته های غرب دفاع نمایدودراین میان روابط باپاکستان نیزازاین جنبه موردبررسی قرارمی گرفته وسعی میشد تا این کشور وارد حلقه تدافعی غرب گردد . پاکستان نیز بخاطر مواجه بودن بامسائل امنیتی،مالی و اقتصادی خاص خودکه کمک گرفت از یک ابرقدرت رابه زعم رهبران وقت این کشورایجاب می نمود،وارد پیمان های نظامی وامنیتی باآمریکاو متحدینش درمنطقه گردید .
بعدازتجربه تلخ آمریکادرجنگ ویتنام وبروزانتقادات جدی نسبت به درگیری مستقیم آمریکادرآسیا،این رویه مورد تجدیدنظر قرارگرفت وآمریکادر دهه هفتادسعی نموددفاع ازامنیت کشورهای متحدخود را تا حدودی به عهده خودشان بگذارد . این تاکتیک جدیددرسیاست خارجی آمریکایعنی جنگ توسط دیگران وبه هزینه آنهابعنوان «دکترین نیکسون» شناخته شده است . تغییری که دراین مرحله ازسیاست خارجی آمریکابه وقوع پیوست،بروزاختلاف بین چین و شوروی وکوشش آمریکا در بهره برداری از این اختلافات وقرار دادن چین به عنوان یک نیروی توازن بخش درمقابل هندوشوروی بود .
دراین زمان آمریکابه این نتیجه رسیده بودکه بیشترین تهدیدنسبت به منافع آسیایی آمریکاتوسط شوروی خواهد بود و نه چین؛ زیرا که شوروی از نظر اقتصادی و نظامی بسیار قوی و همتر از آمریکا گشته بود و در افغانستان، هند،بنگلادش وویتنام دارای نفوذقابل ملاحظهای شده بود .هندنیزپس ازتجزیه پاکستان به بهبودوپیشرفت چشمگیری درزمینه قدرت نظامی واستراتژیکی نائل شده بود .نیروهای مسلح هندپس ازارسال تجهیزات نظامی شوروی که ازنوامبر۷۱ شروع شده بود،دارای قدرت بزرگی ازلحاظ نظامی شده بود ازآگوست۱۹۷۱نیز شوروی به شب قاره،نامش به قاره هنداطلاق کردکه به معنی بالابردن هندبه عنوان قدرت مسلط درمنطقه بودو نیزبه حمایت بی دریغ ازهنددرفراینداختلافات مرزی چین وهندپرداخت تاازاین رهگذرنسبت به برهم زدن توازن قوادرآسیابه نفع شوروی وهنداقدام کند .لذا قلمدادنمودن چین بعنوان رقیب متخاصم برای آمریکا،از این به بعداشتباه وبی مناسبت بود . بنابراین چین بعنوان یک قدرت منطقه ای که ضمنا دارای اختلافاتی، هم با هند هم با شوروی بود،درمرکزتوجه آمریکا بعنوان یک نیروی توازن بخش قرارگرفت ودرواقع معادله قدیمی آمریکاکه مبتنی برتوازن هنددرمقابل چین بود،بصورت قراردادن چین درمقابل هندوشوروی تغییریافت . در اینجاملاحظات توازن قوا،فوق تقسیمات وملاحظات ایدئولوژیک قرارگرفت ودنیاشاهدپدیده جدیدی گشت که عبارت بودازهمکاری کاپیتالیسم باکمونیسم . این همکاری وتشریک مساعی ازنوع جدید،دراعلامیه شانگهای سال ۱۹۷۲ بااعلام مخالفت چین وآمریکادرمقابل اقدامات هرکشور یا گروهی ازکشورهابرای برقراری تسلط وتفوق درآسیاواقیانوس آرام،شکل رسمی وتاییدشده به خودگرفت .
آنچه که دراین رابطه جدیدمطرح نبود، این بود که هندیک کشور دموکراتیک است که از الگوهای دموکراسی نوع غربی پیروی می کند، بلکه مهم این بودکه اومتحدشوروی است و در مسائل مهم بین المللی مطروحه بین دو ابرقدرت، مشکل می توان در کنارآمریکا قرار گرفت .
اماجایگاه پاکستان دراین معادله جدیدچه بوده است؟ حفظ پاکستان، نشانه علایق ومنافع مکمل باچین در شبه قاره هند و جزء منافع آمریکا تلقی می شد زیرا که ضعیف شدن یاازدست رفتن پاکستان توسط هند یا شوروی، نیروهای مخالف سرمایه داری آمریکاراغلبه بخشنده،نقش توانبخش آن را در آسیا به مخاطره میانداخت.
لذا در طی دوره بعدازسال ۷۱ سیاست آمریکادرقبال باقیماندن پاکستان،مبتنی برحمایت کامل ازاستقلال وتمامیت ارزی پاکستان بود. اما در این مرحله آمریکا هیچگونه اقدام نظامی برای کمک به پاکستان انجام نداد و اصولا قصد نداشت که نیروهایش را دردفاع ازپاکستان درمقابل هندبکارببرد . هرچندازنقش هندتحت حمایت شوروی درتجزیه پاکستان رنجیده خاطربود . پاکستان دراین رابطه حتی نمی توانست منتظردریافت میزان وسیعی ازسلاح های آمریکایی بصورت های مختلف باشد . چراکه عده ای ازاعضای کنگره آمریکا طرفدار بلامنازعه بودند و دررابطه بافروش اسلحه به پاکستان مخالفت ورزیده وازتصویب آن جلوگیری میکردند .
جایگاه پاکستان درسیاست خارجی آمریکا بعد از جنگ سرد تا پایان دوران بوش- قسمت ۵