فهرست مطالب
فصل 1: کلیات پژوهش
1-1- مقدمه 3
1-2- طرح مسأله 4
1-3- اهمیت و ضرورت انجام پژوهش 8
1-4- فرضیات یا سئوالات اساسی پژوهش 13
1-5- اهداف پژوهش 14
1-6- قلمرو زمانی، مکانی و موضوعی پژوهش 14
1-7- روش انجام پژوهش 15
1-8- نمای کلی پژوهش 15
فصل 2: ادبیات پژوهش
2-1- مقدمه 19
2-2- مسأله پیشبینی و پیشبینی پذیری سریهای زمانی 20
2-2-1- ویژگی های آماری سریهای زمانی مالی 22
2-2-2- مدلهای سری زمانی غیرخطی 23
2-3- مروری بر ادبیات نظری قیمت گذاری دارائی 24
2-3-1- فرضیه بازار کارا 25
2-3-2- مدل قیمت گذاری دارائی سرمایه ای 27
2-3-3- نظریه قیمت گذاری آربیتراژ 30
2-4- مروری بر ادبیات تجربی 31
2-4-1- مطالعات تجربی مرتبط با بورسهای اوراق بهادار کشورهای خارجی 31
2-4-2- مطالعات تجربی مرتبط با بورس اوراق بهادار تهران 44
2-5- خلاصه فصل 59
فصل 3: مدل تجربی، داده ها و روش شناسی پژوهش
3-1- مقدمه 63
3-2- تصریح مدل تجربی 64
3-2-1- مدل اقتصادی و عاملهای قیمت گذاری 64
3-2-2- مدل اقتصادی و همبستگی سریالی 67
3-2-3- مدل تجربی 70
3-3- داده ها 72
3-3-1- متغیرها و منابع آماری 72
3-3-2- آمار توصیفی متغیرها 73
3-4- روش شناسی پژوهش 76
3-4-1- روش برآورد حداکثر راستنمایی 76
3-4-2- ویژگیهای برآوردگر حداکثر راستنمایی 78
3-4-2-1- سازگاری 78
3-4-2-2- نرمال بودن 79
3-4-2-3- کارایی مجانبی 80
3-4-2-4- پایایی 81
3-4-2-5- مقادیر میانگین و ماتریس واریانس بردار گرادیان 81
3-4-3- الگوریتم بهینه سازی BFGS 82
3-5- خلاصه فصل 84
فصل 4: یافته های تجربی پژوهش
4-1- مقدمه 89
4-2- برآورد مدلها و تحلیل نتایج 90
4-3- ارزیابی استراتژی معاملاتی و پیشبینی مبتنی بر مدل تجربی 98
4-4- خلاصه فصل 100
فصل 5: بحث و نتیجه گیری
5-1- مقدمه 103
5-2- مروری بر خطوط کلی پژوهش 103
5-3- بررسی سؤالات پژوهش 105
5-4- بحث و نتیجه گیری کلی 107
5-5- پیشنهادات 110
5-5-1- پیشنهاداتی برای سیاستگذاری 110
5-5-2- پیشنهاداتی برای پژوهشهای آتی 112
مراجع 113
پیوست 127
مقدمه
پیشبینی حوادث آینده، همواره از موضوعات مورد علاقه بشر بوده است. زیرا به او امکان تصمیم گیری مؤثرتر در قبال رویدادهای آتی را میدهد و کمک می کند تا کنترل بیشتری بر اوضاع داشته باشد. پیش بینی در دنیای مالی و اقتصادی نیز از این قاعده مستثنی نبوده و حائز اهمیت فراوان است. مسئله پیش بینی قیمت دارائیهای سرمایهای بخصوص اوراق بهادار، پیش بینی نرخ بهره، پیش بینی درماندگی مالی شرکتها و غیره از جمله موارد با اهمیت در این حوزه میباشند. در این راستا، در علوم مالی نظریه های فراوانی برای پیش بینی بازده دارائیهای سرمایهای مطرح شده است که برخی از آنها حتی پیش بینی پذیر بودن سریهای زمانی قیمت یا بازده را مورد تردید قرار دادهاند. بنابراین مطالعه پیش بینی پذیر بودن سری قیمت یا بازده در درجه اول از اهمیت بسزایی برخوردار است.
پیش بینی بازده سهام تلاشی سخت و جذاب با سابقه تاریخی طولانی است. از نقطه نظر دست اندرکاران علم مالی، تخصیص دارائی، به پیش بینی مناسب بازده سهام نیازمند است. در همین راستا، پیش بینیهای بهبود یافته بازده سهام، وعده بهبود و افزایش عملکرد سرمایهگذاری را دادهاند. بنابراین تعجب آور نیست که شاغلین حوزه مالی تعداد زیادی از متغیرهای اقتصادی و مالی را در تلاش برای پیش بینی بازده سهام به کار گرفتهاند. در این میان، جامعه آکادمیک مرتبط با موضوعات مالی هم مشتاقانه به پیش بینیهای بازده سهام علاقمندند چرا که، توانایی پیش بینی بازده سهام اشارات و دلالتهای مهمی برای آزمون کارایی بازار دارد. به طور عمومیتر، درک و فهم طبیعت پیش بینی پذیری بازده سهام[1] به محقیقن امکان ارائه مدلهای واقع گرایانهتری از قیمت گذاری دارائی با قدرت توضیح دهندگی بالاتر داده ها را میدهد.
طرح مسأله
در عین حال که پیش بینی بازده سهام تلاشی مجذوب کننده است، اما همچنین می تواند ناامید کننده هم باشد. ناامید کننده از این جهت که بازده سهام بطور ذاتی شامل اجزاء غیر قابل پیش بینی قابل ملاحظهای است بنابراین بهترین مدلهای پیش بینی هم، تنها توانایی توضیح بخش نسبتاً کوچکی از بازده سهام را دارند. علاوه بر این، رقابت بین معاملهگران بر این دلالت دارد که پس از کشف و معرفی یک مدل پیش بینی موفق، این مدل به سهولت و آزادانه توسط سایر معاملهگران بکار گرفته خواهد شد. بکارگیری و انتشار گسترده مدلهای موفق پیش بینی، نهایتاً منجر به حرکت قیمت سهام در جهت حذف توانایی پیش بینی مدلهای مذکور خواهد شد (لو[2]، 2004؛ تیمرمن و گرنجر[3]، 2004؛ تیمرمن 2008). با این حال، نظریه قیمت گذاری عقلائی[4] ادعا می کند که پیش بینی پذیری بازده سهام می تواند نتیجه مواجهه و رویارویی (در معرض قرارگیری)[5] با ریسک کل متغیر با زمان باشد[6] و هر مدلی، بسته به آن حدی که پاداش ریسک کل متغیر با زمان را در بررسیهای خود لحاظ کند همچنان جزو مدلهای موفق باقی میماند.
از لحاظ نظری، بازده دارائی تابعی از متغیرهای حالت اقتصاد واقعی بوده، و اقتصاد واقعی هم نوسانات چرخه های تجاری[7] را به تصویر میکشد. اگر مقدار و قیمت ریسک کل، با نوسانات اقتصادی در ارتباط باشند آنگاه میتوان بازده انتظاری متغیر با زمان و پیش بینی پذیری بازده را (حتی در بازار کارا) هم انتظار داشت. به عنوان نمونه، اگر عاملین اقتصادی در زمان کاهش سطح مصرف و درآمد، طی قراردادهای اقتصادی ریسک گریزتر شوند آنگاه آنها برای تحمل ریسک مرتبط با سهام نگهداری شده، به بازده انتظاری بالاتری روی سهام نگهداری شده و مرتبط با حضیضهای چرخههای تجاری نیاز خواهند داشت. بنابراین از این رهگذر، متغیرهایی که وضعیت اقتصادی را اندازه گیری و یا پیش بینی می کنند بایستی به پیش بینی بازده کمک نمایند (فاما و فرنچ[8]، 1989؛ کمبل و کوکران[9]، 1999؛ و کوکران، 2007، 2011). از این رو، میتوان گفت که پیش بینی پذیری بازده سهام بطور نزدیکی با نوسانات چرخههای تجاری گره خورده است.
در حالی که مدل قیمت گذاری عقلائی دارائی با پیش بینی بازده سازگار است. نظریه های اقتصادی مرتبط، حدهای مشخصی روی حداکثر درجه پیش بینی پذیری بازده سازگار با مدلهای قیمت گذاری دارائی، تحمیل کردهاند. تا اندازهای پیشی گرفتن پیش بینی پذیری بازده از این حد و مرزها می تواند به عنوان شاهدی برای قیمت گذاری نادرست[10] یا ناکارائیهای بازار[11] تفسیر شود. قیمت گذاری نادرست یا ناکارائی بازار، نشأت گرفته از عواملی از قبیل محدودیتهای پردازش اطلاعاتی و یا گونههایی از تأثیرات روانشناسانه مورد تأکید علم مالی رفتاری[12] است. از آنجا که محدودیتهای پردازش اطلاعات و تأثیرات روانی به احتمال زیاد طی شرایط تغییرات سریع اقتصادی تشدید میشوند. بنابراین، پیش بینی پذیری بازده نشأت گرفته از ناکارائیهای بازار نیز به احتمال زیاد با نوسانات چرخههای تجاری در ارتباط است.
سرانجام باید عنوان شود که، درجه پیش بینی پذیری بازده سهام، یک موضوع و مسئله تجربی است. شواهد فراوان درون نمونه ای[13] وجود دارد مبنی بر اینکه بازده بازار سهام با بهره گرفتن از متغیرهای گوناگون اقتصادی قابل پیش بینی است. در حالی که چالشهای پیچیده و دشوار اقتصاد سنجی از قبیل تورش معروف استامباخ[14] (1986، 1999)، استنتاج آماری را پیچیده می کنند. اما یک توافق و اجماع عمومی بین اقتصاددانان مالی دیده میشود مبنی بر اینکه، بر اساس آزمونهای درون نمونهای، بازده سهام، شامل اجزاء قابل پیش بینی معنیداری است (کمبل، 2000). با این حال، بوسائرتز و هیلیون[15] (1999) و گویال و ولچ[16] (2003، 2008) دریافتند که توانایی پیش بینی انواع گوناگون متغیرهای رایج اقتصادی برای پیش بینیهای برون نمونه ای[17] صادق نیست. این یافته، بر اساس این دیدگاه گسترده که مدلهای پیش بینی نیازمند اعتبار سنجی برون نمونهای میباشند قابلیت اطمینان پیش بینی پذیری بازده سهام را با شک و تردید مواجه ساخته است.
با این حال، عدم اعتبار پیش بینی پذیری بازده می تواند نتیجه روشهای اقتصاد سنجی باشد. همچنانکه توسط لامورو و ژوو[18] (1996)، گزارش شده است بسیاری از مطالعات پیش بینی پذیری بازده، بطور ضمنی از یک پیش بینی قوی قبلی[19] استفاده می کنند. علاوه بر این، در تلاش برای تأکید روی اهمیت آزمونهای برون نمونهای برای تحلیل پیش بینی پذیری بازده سهام، پسران و تیمرمن[20] (1995)، اهمیت و ارتباط دو مسئله عدم اطمینان[21] و بی ثباتی پارامترها[22] را برای پیش بینی بازده سهام، خاطر نشان کردهاند. مسئله عدم اطمینان مدل بیان می کند که فرد پیش بینی کننده، بهترین تصریح مدل و همچنین ارزش پارامترهای مرتبط با این مدل را بدرستی نمیداند. علاوه بر این، به علت بیثباتی پارامترها، حتی بهترین مدلها هم میتوانند در طی زمان دستخوش تغییر شوند. در این ارتباط باید گفت، با توجه به پیوند بین نوسانات چرخه های تجاری و پیش بینی پذیری بازده سهام، تعجب آور نیست که عدم اطمینان مدل و بی ثباتی پارامترها بطور قوی با پیش بینی بازده سهام مرتبط باشند، چر ا که این عوامل، با پیش بینی اقتصاد کلان نیز مرتبط و درگیر هستند.
دو مسئله عدم اطمینان مدل و بی ثباتی پارامترها پیرامون فرآیند تولید دادههای بازده سهام، چالشهایی جهت کشف و واکاوی پیش بینی پذیری برون نمونهای بازده سهام را ارائه کردهاند. خوشبختانه در این راستا مطالعات اخیر، استراتژیهای نوینی جهت پیش بینی ارائه کردهاند که دستاوردهای برون نمونهای اقتصادی و آماری معنیداری را دربر داشته اند.
نکته مهمی که باید توجه کافی را به آن داشت آنست که مهمترین عامل مدنظر سرمایهگذاران، بازده سهام است. بازده سهام، دربردارنده کلیه عواید حاصل از نگهداری سهام به علاوه سود سرمایهای است. از این رو، سرمایهگذاران در بازار سرمایه سعی دارند پس اندازهای خود را در سرمایهگذاری هایی صرف کنند که بیشترین بازدهی را داشته باشد. سرمایهگذاران برای دستیابی به این هدف نیاز به اطلاعاتی دارند که بر اساس آن، بازده یک سرمایهگذاری را پیش بینی کنند. نکته مهم در این میان آنست که محیط اقتصادی و شرایط بازار دربرگیرنده بسیاری از عوامل خرد و کلانی است که روی پیش بینی بازده سهام تأثیر میگذارند. اوضاع و شرایط بازار مفهومی چندبعدی است که مطالعات گوناگون هر کدام به تناسب ماهیت مسئله و موضوع مورد مطالعه روی جنبه هایی از این مفهوم تمرکز کردهاند. در همین راستا، ادبیات اقتصادی سطح جریان اطلاعات موجود در بازار را به عنوان نماینده و جایگزینی کلیدی جهت شرایط و تغییرات شرایط بازار عنوان کرده است. این معیار می تواند دربرگیرنده هرگونه اطلاعاتی در ارتباط با شرایط و نحوه تصمیم گیری سرمایه گذاران موجود در بازار، استراتژیهای معاملاتی بازار و هرگونه اطلاعات مرتبط با شرکتهای سهامی، قیمتها و سایر متغیرهای خرد و کلان مرتبط با بازده و ریسک سهام باشد. بدیهی است که بقای سرمایه گذاران در بازار و استراتژیهای معاملاتی که روی قیمتهای گذشته استوارند به سطح جریان اطلاعات مورد نیاز و مرتبط با قیمتها وابسته است. در همین راستا، ادبیات اقتصادی عنوان میکند هنگامیکه اطلاعات جدید در بازار زیاد است نوسانات قیمتی معمولاً قدرتمند بوده و الگوهای تاریخی قیمت سهام را در هم میشکند. در این حالت استراتژیهای مبتنی بر مومنتوم و تحلیلهای تکنیکی از عملکرد ضعیفی جهت تحلیل بازار و پیش بینی صحیح بازده سهام، برخوردارند. از این رو، میتوان گفت مطالعه شرایط بازار و سطح جریان اطلاعات، جهت