کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



جستجو



 



 

      1. تخفیف در حجم‌[۱۴۴]. بسیاری از بنگاه‌های گردشگری از جمله هتل‌ها برای جلب مشتریانی که تعداد زیادی از اتاق‌های هتل را برای یک دوره یا در طی سال خریداری می‌کنند، قیمت‌هایی ویژه تعیین می‌کنند.

    پایان نامه - مقاله - پروژه

 

    1. تخفیف بر اساس زمان خرید. این شیوه که شامل تخفیف‌های فصلی می‌شود، قیمت‌های پایین‌تری به مشتریانی که در زمان پایین بودن تقاضا اقدام به خرید می‌کنند، ارائه می‌دهد.

 

    1. قیمت گذاری تبعیضی. قیمت‌گذاری تبعیضی به معنی فروش خدمات به گروه خاصی از مشتریان در قیمتی پایین‌تر یا بالاتر است. قیمت‌گذاری تبعیضی می‌تواند بر مبنای معیارهایی از قبیل انتخاب بازار، نوع سرویس ارائه شده و مکان و زمان باشد. ارائه قیمت پایین‌تر به افرادی که زودتر از اقدام به خرید بلیط هواپیما می‌کنند نمونه این استراتژی قیمت‌گذاری است.

 

    1. مدیریت بازده[۱۴۵]. مدیریت بازده روشی برای مدیریت درآمدزای ظرفیت است که اولین بار در صنعت

 

 

 

 

 

حمل‌ونقل هوایی مورد استفاده قرار گرفت و پس از آن به‌طور گسترده در هتل‌ها و سایر بنگاه‌های گردشگری مورد استفاده قرار گرفته است (ونهو، ۲۰۰۵). سیستم‌های مدیریت بازده با هدف حداکثر کردن بازده یک هتل یا حاشیه سود آن مورد استفاده قرار می‌گیرند. این سیستم‌ها به هتل‌ها کمک می‌کنند تا بر اساس تقاضای موجود برای هتل، حاشیه سود آن را به حداکثر برسانند. مفهومی که در پس این شیوه قیمت‌گذاری وجود دارد، مدیریت موثر درآمد و اتاق‌های موجود با بهره گرفتن از تفاوت‌های قیمت‌گذاری براساس کشش تقاضا برای بخش‌های مختلف از مشتریان است. یک سیستم مدیریت بازده مانع از این می‌شود که قیمت درنظر گرفته شده برای یک بخش از بازار به بخشی دیگر ارائه شود (کاتلر و همکاران، ۱۹۹۹).

 

 

  •  

 

 

 

 

 

  •  

 

 

  •  

 

 

 

 

 

 

 

  • قیمت گذاری روانشناسانه که در آن قیمت‌ها اندکی پایین‌تر ارائه می‌شوند تا مشتری احساس کند چیزی فراتر از آنچه پرداخته، دریافت می‌کند.

 

 

 

  • قیمت گذاری لحظه آخر[۱۴۶]. در صنایع خدماتی چون گردشگری که قابلیت ذخیره‌سازی محصول وجود ندارد، همواره بیم آن می‌رود که محصول از دست برود. این ویژگی منجر به ایجاد بازاری برای فروش آخرین محصولات باقی‌مانده[۱۴۷]به قیمتی بسیار پایین‌تر از قیمت پایه شده‌است. اگرچه استفاده از شیوه‌های مدیریت درآمد تا حد زیادی این مشکل را برطرف می‌کند اما بسیاری از فعالان صنعت مهمانداری مانند هتل‌های کوچک از سیستم‌های مدیریت بازده استفاده نمی‌کنند و بنابراین ناگزیر به استفاده از این استراتژی هستند.

 

 

 

  • قیمت‌گذاری ترفیعی[۱۴۸]. در این شیوه شرکت محصولی را برای مدت کوتاه به قیمتی پایین‌تر از هزینه‌های واقعی آن ارائه کرده و یا خدمت/فراورده خاصی را به‌صورت رایگان در کنار خرید یک محصول ارائه می‌کند. قیمت گذاری ترفیعی اشکال مختلفی می‌تواند به خود بگیرد. به‌عنوان مثال، فروشگاه‌های دونات ممکن است یک فنجان قهوه را به ۲۵ سنت بفروشند با این علم که مشتریان برای یک فنجان قهوه به احتمال زیاد یک دونات خواهند خرید.

 

 

 

  • قیمت‌گذاری ارزش[۱۴۹]. استراتژی قیمت‌گذاری ارزش، امروزه مترادف با “قیمت‌ پایین برای همه روزها[۱۵۰]” شده است. قیمت‌گذاری ارزش می‌تواند بسیار خطرناک باشد اما در صورتی که به درستی درک و اجرا شود می‌تواند نتایج مثبتی به همراه داشته باشد. قیمت‌گذاری ارزش در ساده‌ترین حالت به معنی ارائه قیمتی زیر قیمت رقبا به‌طور دائم است. قیمت‌گذاری ارزش در شرایطی که شرکت توانایی کاهش قابل توجه هزینه‌ها را نداشته باشد، خطرناک بوده و اغلب مناسب شرکت‌‌هایی است که قادرند با بهره گرفتن از قیمت‌های پایین، سهم بازار بلندمدت خود را افزایش دهند.

 

 

در رویکرد چند مرحله‌ای، یک قیمت گذار باید عوامل زیر را در نظر بگیرد:

 

 

  • رقبا

 

 

 

  • ویژگی‌‌های مشتریان

 

 

 

  • حجم تقاضای گردشگران

 

 

 

  • هزینه‌ها

 

 

 

  • کانال‌های توزیع

 

 

 

  • اهداف شرکت

 

 

 

  • تصویر و جایگاه شرکت

 

 

 

  • خدمات و تسهیلات مکمل

 

 

 

  • سازگاری با عناصر آمیخته بازاریابی و استراژی (میل و موریسون، ۲۰۰۲).

 

 

برای رسیدن به یک قیمت‌گذاری موثر، اتخاذ رویکرد چند مرحله‌ای برمبنای فاکتورهای ذکر شده مورد نیاز است. این رویکرد به شرکت در تصمیم‌گیری در مورد بهترین رویکرد قیمت‌گذاری و مناسب‌ترین سطح قیمت کمک می‌کند (ونهو، ۲۰۰۵).
۳-۵-۲- سطح فعالیت‌ها و سازمان
هر سازمانی، از یک سری منابع و داده ­ها، سود می‌برد. این منابع و داده‌ها پردازش شده و به محصولات قابل ارائه به مشتری تبدیل می‌شوند. یکی از معمول‌ترین ابزارهای بررسی منابع موجود “تحلیل زنجیره ارزش” است. یک زنجیره ارزش، سازمان را به صورت زنجیره‌ای از فعالیت‌ها، در نظر می‌گیرد که به کالاها و خدمات خود ارزش اضافه می‌کند. این امر از طریق زنجیره عرضه که شامل همه تولیدکنندگان و توزیع کنندگان می‌باشد و نیازمند مدیریت زنجیره عرضه است، انجام می‌گیرد. در نتیجه، سازمان، یک حاشیه ارزش (حاشیه سود) را به عنوان سود، تولید می‌کند (بوهالیس، ۱۳۸۵).
طبق نظریه زنجیره ارزش مایکل پورتر، فرایند فراهم کردن محصولات و خدمات یک کسب‌وکار را می‌توان به صورت زنجیره‌ای از خلق ارزش نشان داد. زنجیره ارزش، فرایند خلق ارزش در یک بنگاه را نشان می‌دهد، هنگامی که مشتریان و تأمین‌کنندگان در این زنجیره ارزش قرار بگیرند، زنجیره ارزش صنعت شکل می‌گیرد زنجیره ارزش صنعت، نه‌تنها ارزش ارائه شده توسط یک بنگاه به صنعت، توانایی خلق ارزش برای مشتریان بنگاه را نشان می‌دهد بلکه هم‌چنین نشان می‌دهد که آیا شرکت از مزیت رقابتی قوی در صنعت برخوردار است یا خیر (ژانگ، ۲۰۰۹).
زنجیره ارزش را می‌توان تمامی فعالیت‌های به‌هم متصلی دانست که تجربه گردشگر از یک محصول را شکل می‌دهند. پون (۱۹۹۳)، این مفهوم را در صنعت گردشگری به کار برده تا بینشی در مورد چگونگی خلق ارزش در صنعت ایجاد کند. وی بین فعالیت‌های اولیه و پشتیبان تمایز قائل شده و فعالیت‌های اولیه در صنعت گردشگری را به شرح زیر بر می‌شمارد (پون، ۱۹۹۳، به نقل از ونهو، ۲۰۰۵):

 

 

  • حمل و نقل ( مانند حمل وسایل و مدیریت بازده )؛

 

 

 

  • خدمات در محل (مانند ترانسفر فروودگاهی، گشت‌های بازدید)؛

 

 

 

  • عمده فروشی/ بسته‌بندی؛

 

 

 

  • فروش و بازاریابی؛

 

 

 

  • توزیع خرده‌فروشی؛

 

 

 

  • خدمات مشتری (رسیدگی به شکایات).

 

 

در گردشگری، اکثر فعالیت‌های اولیه “پیش‌خوان[۱۵۱]” نامیده می‌شوند، زیرا توسط مصرف‌کننده قابل رویت هستند، در حالی که اکثر فعالیت‌های حمایتی “پس‌خوان[۱۵۲]” نامیده می‌شوند، زیرا مصرف کنندگان با کارکنان این بخش ملاقات نمی‌کنند و با آن‌ها تعاملی ندارند. فعالیت‌های اولیه، فرایند تبدیل مواد اولیه یا داده‌ها را به محصول و سپس فرایند توزیع و رساندن آن‌ها به دست مشتری از طریق فروش و بازاریابی برای محصولات و هم‌چنین، خدمات پس از فروش را مورد بررسی قرار می‌دهد (پورتر، ۱۹۸۵؛ رابین، ۱۹۹۷؛ توربان ۲۰۰۲ و همکاران؛ به نقل از بوهالیس، ۲۰۰۳).
فعالیت‌‌های حمایتی صنعت گردشگری بسیار مشابه سایر صنایع هستند. این فعالیت‌ها عبارتند از (پون، ۱۹۹۳، نقل از ونهو، ۲۰۰۵):

 

 

  • زیر ساخت‌های بنگاه (مانند قراردادهای فرانشیز و مدیریت، مالی، همکاری استراتژیک)؛

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1400-07-30] [ 06:50:00 ب.ظ ]




values of other variables
۱٫۲٫۱٫ append i to free agents list else append i
to leaders list;
مرحله ۵: ار آنجایی که این روش برای آن دسته از مسائلی طراحی شده است که شامل محدودیتهای Alldiff هستند، و عاملهای همسایه در این نوع مسائل نمی ­توانند مقادیر یکسانی را برای انتساب به متغیرشان انتخاب کنند، در مرحله ۱ مقدار دهی اولیه به صورت مقادیر غیرهمسان برای عاملهای همسایه انجام شد. در این مرحله عاملهای رهبر سعی می­ کنند با تعویض مقادیر انتسابی اشان با یکدیگر به افزایش امتیاز خود و اجتماعشان کمک کنند. هر رهبر این کار را بر اساس تابع اکتشافی کمترین برخورد انجام می­دهد یعنی این مقدار جدید کمترین میزان نقض محدودیت را برای آن عامل ایجاد کند. هر عامل رهبر مقدار انتخابی عاملهای رهبر دیگر را برای انجام یک تعویض انتساب مناسب و افزایش امتیاز چک می­ کند. در صورتی یک تعویض مقدار صورت می­گیرد که امتیاز هر دو یا حداقل یکی از دو عامل به صفر برسد. اگر این تعویض صورت گرفت عاملهایی که مقدار امتیازشان به صفر رسیده برچسبشان را از رهبر به عامل آزاد تغییر می­ دهند و این تغییر را با ثبت در CSCBOARD به اطلاع دیگر عاملها می­رسانند. به محض مطلع شدن، بقیه عاملهای اجتماع نیز امتیازشان را به روز رسانی می­ کنند و در نهایت آن اجتماع نیز از بین میرود. در نهایت رهبر هر اجتماع عاملهایی که امتیازشان به صفر می­رسد را از لیست اجتماعش حذف می­ کند. این روند جستجو برای یافتن عامل رهبری که بتوان با آن تعویض مقدار انجام داد ادامه می­یابد تا زمانیکه دیگر هیچ تعویضی ممکن نباشد.
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
Algorithm 2: Assignment Exchange Operation
Input: agent assignments, leaders list, free agents list,
constraint graph and scores list
Output: Updated scores list, constraint graph, leaders
and free agents list

 

    1. for i=1 to Number Of Leader do

 

۱٫۱٫ for j=i to Number Of Leader do
۱٫۱٫۱٫ Temporary Exchange agent Assignment in
place of Leader(i) and Leader(j) in agent
assignment list;
۱٫۱٫۲٫ Computation score 0f Leader(i) and leader(j)
۱٫۱٫۳٫ if both Scores were zero
۱٫۱٫۳٫۱٫ Update Agent Assignments, Leaders
and FreeAgents and scores list
۱٫۱٫۳٫۲٫ Release CSComunity Members of Leader(i)
and Leader(j);
مرحله ۶: زمانیکه هیچ تعویض دیگری بین رهبر اجتماعات ممکن نبود و امتیاز تمام عاملها نیز هنوز به صفر نرسیده بود رهبر هر اجتماع سعی می­ کند تعویض مقدار را با یک عامل آزاد انجام دهد. عامل آزاد در صورتی به درخواست تعویض یک رهبر پاسخ مثبت خواهد داد که این تعویض تأثیر منفی در امتیاز خودش نداشته باشد.
مرحله ۷: اگر مرحله ۶ نیز پایان یافت اما هنوز الگوریتم خاتمه نیافته بود، عاملهای آزاد با تعویض انتساب بین خودشان به کمک عاملهای درگیر می­آیند.
Algorithm 3: Help by Free Agents
Input: Number of Active Free Agents, AFAgent:=Active
Free Agents; And Agent assignment
Output: Active free agent and updated agent assignment;

 

    1. for i=1 to Number of Active Free Agents do

 

۱٫۱٫ for j=i+1 to Number of Active Free Agents do

Temporary Exchange agent Assignment in place of AFAgent(i) and AFAgent(j) in agent assignments list.
Computation score 0f AFAgent(i) and AFAgent(j).
if both Scores were zero
Exchange Agent Assignment in place of AFAgent(i) and AFAgent(j) in agent assignment list.
Remove AFAgent(i) form active free agents.
break ,if Exchange done Successfully.
مرحله ۸: در نهایت اگر هیچ تعویض انتساب موفقیت آمیزی از مراحل قبل ممکن نبود، عاملها با چند تعویض تصادفی بین خودشان به جستجو برای یافتن یک راه حل ادامه می­ دهند.
مرحله ۹: الگوریتم خاتمه می­یابد اگر امتیاز تمامی عاملها به صفر برسد.
Algorithm 4: DACA(Distributed Alldiff Constraint Algorithm) for solving DCSPs with Alldiff constraints
Input: agent assignments, leaders list, free agents list,
constraint graph, scores list.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:50:00 ب.ظ ]




۴-۴-۴) توسعه روستایی:
میزان مبلغ اختصاص یافته در هر سال برای هر استان که صرف سرمایه‌گذاری در توسعه روستاها می‌شود.
دانلود پایان نامه
عوامل فوق با بهره گرفتن از رگرسیون چند متغیره

قابل بررسی می‌باشد. در تحلیل رگرسیونی می توان بین یک متغیر مورد نظر به عنوان متغیر وابسته(پاسخ) و یک یا چند متغیر مستقل تعیینی (پیش بینی) رابطه‌ای را معین کرده و از آن استفاده نمود. علاوه بر آن می‌توان با بهره گرفتن از آزمونهای اقتصاد سنجی به این نتیجه رسید که کدامیک از متغیرهای مستقل روی متغیر وابسته تاثیر دارند. و می توان تاثیر متغیرهای مستقل را روی متغیر پاسخ آزمون نمود. که با بهره گرفتن از نرم افزارهای ‌Eviewsبرای تجزیه و تحلیل داده‌ها بوده و در نهایت عوامل تاثیرگذار بر روی بهره‌وری شناسایی می‌گردد.
۵-۴) جمع‌بندی:
در این فصل روش و مدل استفاده شده در تحقیق و همچنین چگونگی بکارگیری مدل و نرم افزارهای مربوطه در راستای دستیابی به اهداف و پاسخ به سوالات و فرضیات شرح داده شد. و نتایج حاصل از مدل استفاده شده در فصل های آتی بیان می‌گردد.
فصل پنجم:
تجزیه و تحلیل داده‌ها
۱-۵) مقدمه:
در این فصل اطلاعات حاصل از استخراج داده‌ها ارائه و در دو سطح از آمار استنباطی و آمار توصیفی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. در سطح توصیفی از جداول آماری به‌صورت جداول توصیفی، میانگین و میانه و در سطح استنباطی جهت سنجش فرضیات از تکنیک‌های آمار استنباطی استفاده بعمل آمده است. جهت مشخص شدن ارتباط آماری متغیرهای وابسته با متغیر ملاک یا مستقل از ضریب همبستگی و رگرسیون چندمتغیره (گام به گام) استفاده شده است. همچنین به‌منظور تجزیه و تحلیل داده‌ها از نرم افزارهای کامپیوتری اعم ازDEAP2،EViews استفاده شده است.
لازم به ذکر است که نرم افزار Deap نتایج شاخص بهره‌وری کل عوامل تولید مالم کوئیست را گزارش می‌دهد، انتخاب گزینه حداقل سازی نهاده یا حداکثر سازی ستانده در طی فرایند اندازه گیری بهره‌وری، تغییری در نتایج خروجی به وجود نمی‌آورد.
۲-۵) تجزیه و تحلیل داده‌ها
۱-۲-۵)‌ کارایی محاسبه شده:
در این بخش
با بهره گرفتن از نرم افزار DEAP2 به محاسبه انواع کارایی در۳ حالت زیر می پردازیم:
الف) مدل۱ :
که در این حالت داده ها عبارتند از: زمین، نیروی کار و ماشین آلات در هر استان می‌باشد. و میزان عملکرد محصول به عنوان ستانده می‌باشد.
جدول (۱-۵): کارایی

 

نوع مقیاس کارایی فنی کارایی مدیریتی کارایی ناشی از مقیاس استانها
بازده ثابت ۱.۰۰۰ ۱.۰۰۰ ۱.۰۰۰ آذربایجان شرقی
بازده صعودی ۰.۵۴۳ ۰.۹۵۱ ۰.۵۷۰ آذربایجان غربی
بازده صعودی ۰.۴۶۵ ۱.۰۰۰ ۰.۴۶۵ اردبیل
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:50:00 ب.ظ ]




بر این اساس آب و غذا برای کودک گرسنه تقویت کننده اولیه[۸۴] محسوب می شود. مراقب (مادر) از طریقی تداعی با ارضای سائق های اولیه، به عنوان چهره‌ای که همواره موجب کاهش سائق های اولیه از جمله گرسنگی و تشنگی می شود، تقویت کننده ثانوی[۸۵] می شود. اما بتدریج وجود مادر برای کودک ارزشمند شده و در نتیجه کودک از آن پس نه فقط به هنگام برانگیختگی سائق های اولیه در پی اوست، بلکه در کودک نیازی اکتساب برای مجاورت و نزدیکی به مادر ایجاد می گردد.
پایان نامه - مقاله - پروژه
بنابراین نظریه های یادگیری، دلبستگی را غریزی و فطری نمی دانند، بلکه معتقدند که دلبستگی حاصل تعامل ارضا کننده با افراد مهم محیط کودک است (سیرز و همکاران، ۱۹۵۷؛ ولفس[۸۶]، ۱۹۸۹؛ به نقل از حمیدی، ۱۳۸۲).
۲-۳-۳- نظریه تحول شناختی:
این نظریه پیشنهاد می کند که توانایی ایجاد دلبستگی تا حدی با سطح تحولی هوش کودک در رابطه می باشد (شافر[۸۷]، ۱۹۷۷؛ به نقل از حمیدی، ۱۳۸۲)
طبق این نظریه تا وقتی که کودک نتواند یک شخص خاص را بشناسد و از دیگران متمایز کند، نمی تواند یک دلبستگی خاص برقرار نماید. بعدها هنگامی که کودک این توانایی‌ها را به دست آورد، ممکن است هنوز نتواند تشخیص دهد که هنگامی که فرد از دید وی خارج است هنوز هم وجود دارد. شکل گیری پدیده پایداری شی[۸۸]، یا شی دائم در ذهن کودک یک مرحله جدید در رفتار دلبستگی به وجود می آورد (همان منبع).
بنابراین شاید تصادفی نباشد که دلبستگی ها نخستین بار در سن ۹-۷ سالگی ظاهر می شوند، دقیقاً زمانی که کودکان به مرحله چهارم حسی – حرکتی پیاژه وارد می شوند؛ زمانی که آنها شروع به جستجو و یافتن چیزهایی می کنند که دیده‌اند کسی از آنها پنهان کرده است (شافر، ۲۰۰۰، به نقل از همان منبع).
لستر[۸۹] و همکاران (۱۹۷۴) فرضیه شافر را با ارائه آزمون شیء دایم پیش از اینکه کودکان را در معرض جدایی کوتاه مدت از مادران، پدران و یک غریبه قرار دهند، مورد بررسی قرار دادند. آنها دریافتند که فقط کودکان نه ماهه که در پایداری شیء امتیاز بالاتری را بدست آوردند (زیر مرحله چهار و یا بالاتر) به هنگام جدایی از مادرشان اعتراض شدیدی نشان دادند. این یافته‌ها نشان می دهد که زمان بندی این نقطه عطف با اهمیت هیجانی تا حد زیادی به دستیابی کودک به مفهوم پایداری شی مرتبط است (همان منبع).
۲-۳-۴- نظریه کردارشناسی[۹۰]:
جالب‌ترین و موثرترین تبیین برای دلبستگی های اجتماعی توسط کردار شناسان پیشنهاد شده است که واجد محتوای تکاملی ممتازی است. یک مفروضه بنیادی نظریه کردار شناسی این است که همه انواع از جمله انسانها، با شماری از گرایشهای فطری متولد می شوند که برای بقای آنها ارزش حیاتی دارند.
برای نخستین بار اسپالدینگ[۹۱] (۱۸۷۳؛ به نقل از شافر، ۲۰۰۰) متوجه شد که جوجه ادراک ها تقریباً هر شی متحرکی را به مجرد بیرون آمدن از تخم دنبال می کنند. لورنز[۹۲] (۱۹۳۷، به نقل از شافر، ۲۰۰۰) همین پاسخ دنبال کردن را در جوجه غازها مشاهده نمود، رفتاری که وی نقش بندان[۹۳] نامید و سه ویژگی آنرا به شرح زیر بیان کرد:
خودکار است (پرندگان خردسال نیاز به آموزش ندارند)
در یک دوره نسبتاً محدود و معین و پس از بیرون آمدن از تخم به این عمل می پردازد.
برگشت ناپذیر است (وقتی پرنده شروع به دنبال کردن شیء بخصوص نمود، به آن متصل خواهد ماند).
آنگاه لورنز به این نتیجه رسید که نقش بندان یک پاسخ سازشی است. پرندگان خردسال در صورت ادامه حیات خواهند داد که در کنار مادرشان باقی بمانند تا به غذا برسند و از عهده محافظت برآیند و آنهایی که از مادر دور شوند ممکن است یا از گرسنگی بمیرند، یا طعمه شکارگران شوند و بنابراین در انتقال ژن‌ها به نسل‌های آینده ناکام می مانند. طی فرایند تکاملی بین نسلی، پاسخ نقش بندان نهایتاً به یک ویژگی پیش سازمان یافته درونی تبدیل می گردد که پرنده خردسال را به مادرش متصل می سازد و بخت او را برای بقا افزایش می دهد. (شافر، ۱۹۹۶- به نقل از حمیدی، ۱۳۸۲).
هارلو (۱۹۵۸) مشاهده کرد که بچه میمون‌ها در زمان استرس و تغذیه، مادر نرم و راحت را به مادر سیمی ترجیح می دهند. هم چنین در مشاهدات انسانی، هارلو دریافت که کودکان ممکن است به کسانی دلبسته شوند که آنها را تغذیه نمی کنند.
طبق دیدگاه کردار گرایان بزرگسالان برخی از انواع پاسخهای مراقبتی را به ارث برده‌اند. این پاسخها در حضور کودکان آشکار می شوند، کودکان نیز ذاتاً بر سمت جنبه هایی از مراقب جذب می شوند (به نقل از حمیدی، ۱۳۸۲).
۲-۳-۵- نظریه دلبستگی بالبی
بالبی بر مبنای تجربیاتی که از کار در کانون اصلاح و تربیت پسران بزهکار بدست آورده بود (بالبی، ۱۹۴۴) نظریه‌اش را آغاز نمود و برای قوام بخشیدن به آن از پژوهش بر روی کودکان و حیوانات در سراسر دنیا سود جست. خطوط اصلی پژوهش بالبی بر پیوند عاطفی بین مادر (یا جانشین او) و کودک تاکید دارد (کالان[۹۴] و نولر[۹۵]، ۱۹۹۴ به نقل از عارفی، ۱۳۸۳) اگر چه نوزادان انسان همانند جوجه اردک ها به نقش بندی و تقلید از مادرشان نمی پردازند، بالبی (۱۹۶۹) معتقد است که کودکان انسان شماری از رفتارها را به ارث می برند که به آنها در حفظ تماس با دیگران و برانگیختن مراقبت از سوی آنها یاری می رساند. بالبی هم چنین معتقد است که بزرگسالان به همان اندازه از نظر زیست شناختی مستعد واکنش نشان دادن در تبادل رفتارهای نشانه‌ای کودک‌اند که کودک در بروز دادن آنها. در حقیقت برای والدین دشوار است که گریه یا فریاد از روی اضطراب کودک را نادیده بگیرند یا از لبخند کودک لذت نبرند. بنابراین نوزاد انسان و مراقبان او ظاهراً به گونه‌ای تکامل یافته‌اند که آنها را برای واکنش مناسب در برابر یکدیگر و شکل دادن دلبستگی های نزدیک و صمیمانه مستعد می سازد. بدین ترتیب کودکان امکان می یابند تا به بقایشان ادامه دهند. (شافر، ۱۹۹۶- به نقل از همان منبع)
۲-۴- نظریه دلبستگی تئوری باولبی
جان باولبی در سال ۱۹۰۷ در لندن زاده شد و در همانجا به آموختن پزشکی و روانکاوی پرداخت. باولبی در سال ۱۹۳۶ به اختلالات و ناراحتی های کودکانی که در موسسات پرورش می یافتند توجه کرد. وی دریافت کودکانی که در شیرخوار گاه ها و پرورشگاهها بزرگ می شدند عموماً به برخی مشکلات عاطفی از جمله ناتوانی در برقراری روابط صمیمانه و دیرپا با دیگران دچار می آمدند. به نظر باولبی چنین می رسید که این کودکان قادر به دوست داشتن نیستند زیرا فرصت برقراری یک پیوستگی محکم را با مادر یا جانشین او در ابتدای زندگی نداشته‌اند. علاوه بر این باولبی، علائم مشابهی در کودکانی که مدتی در خانه های طبیعی بزرگ شده اما سپس دچار جدائیهای طولانی گردیده بودند، مشاهده کرد. این کودکان چنان از جدایی تکان خورده بودند که به طور دائم از پیوندهای نزدیک انسانی پرهیز می کردند.
وی در قلمرو روان شناسی مرضی به توصیف واکنش هایی در کودکان (با الهام از آثار هارلو) نسبت به جدایی از مادر پرداخت. وی با مطالعه بر روی کودکان ۱۳ تا ۳۲ ماهه‌ای که برای مدتی طولانی (بیش از سه ماه) از مادر خود جدا شده بودند، یک رشته الگوهای رفتاری قابل پیس بینی در مراحل متوالی سه گانه ‌ای را به شرح زیر توصیف کرده است. مراحلی که پیامد ناپدید شدن مادر و تنها ماندن کودکئ است. باولبی واکنش نسبت به جدایی را مبنای واکنش های ترس و اضطراب در انسان می داند (منصور و دادستان، ۱۳۷۶).
مرحله اعتراض[۹۶]: که در آن کودک با گریه، ناله، فراخوانی و جستجوی مادر اعتراض خود را نشان می دهد.
درماندگی[۹۷]: که در آن کودک امید خود را برای بازگشت مادر از دست می دهد.
گسستگی[۹۸]: که در آن کودک از نظر هیجانی خود را از مادر جدا می کند. به اعتقاد باولبی این مرحله با احساس دوگانه نسبت به مادر همراه است؛ کودک هم مادر را می خواهد و هم به خاطر ترک کردن او از دست وی خشمگین است. چنین مشاهداتی باولبی را متقاعد کرد که نمی توان بدون توجه نزدیک به پیوند مادر و کودک، رشد را فهمید. این پیوند چگونه شکل می گیرد؟ چرا آن قدر مهم است که اگر گسیخته شود نتایج شدید حادث می شود؟ باولبی در جستجوی یافتن پاسخ ها به کردار شناسی روی آورد و نظریه دلبستگی را که بی شک یکی از برجسته‌ترین دست‌آوردهای روان شناسی معاصر است، بنا نهاد.
باولبی با بهره گرفتن از دست‌آوردهای کردار شناسی[۹۹] نظریه های سیبرنتیک و اطلاعات، روان تحلیل گری، روان شناسی تجربی، نظریه های یادگیری، روان پزشکی و رشته های مرتبط پایه های نظری و سر فصل های اصلی نظریه دلبستگی را در مجموعه سه جلدی معروف خود، “دلبستگی و فقدان[۱۰۰]” (دلبستگی ۱۹۶۹، جدایی ۱۹۷۳، فقدان ۱۹۸۰) ارائه کرد.
این نظریه تاثیرات گسترده و عمیقی روی مطالعات تحول کودک به جا گذاشته و کاربردهای فراوانی در زمینه های مختلف روان شناسی و روان پزشکی یافته است. مفهوم محوری و اصلی این نظریه به توضیح و تشریح این نکته می پردازد که چگونه نوزاد از نظر هیجانی نسبت به شخصی که وظیفه مراقبت و نگهداری از وی را بر عهده دارد، دلبسته شده و نیز چگونه هنگامی که از این شخص جدا می شود، دچار تنش و تنیدگی می شود. تمایل کودک به برقراری نوعی رابطه نزدیک با افرادی معین و احساس امنیت بیشتر در حضور این افراد دلبستگی نامیده می شود. در واقع دلبستگی پیوند عاطفی نسبتاً پایداری است که بین کودک و یک یا تعداد بیشتری از افرادی که نوزاد در تعامل منظم دائمی با آنها است، ایجاد می شود. در ایجاد و تعیین کیفیت این پیوند عاطفی دو مفهوم قابل دسترس بودن[۱۰۱] و پاسخ دهنده بودن[۱۰۲] تصویر مادرانه[۱۰۳]نقش یگانه و منحصر به فردی را ایفا می کند. زندگی نوزاد انسان حول محور یک شخص خاص که قابل دسترس است و منظماً به نیازهای مراقبتی او پاسخ می دهد، می چرخد و بدین ترتیب رفتار جستجوی مراقبت نوزاد با پاسخدهی منظم تصویر مادرانه تکمیل می‌شود و در واقع این رفتار جستجوی مراقبت نوزاد است که دلبستگی نامیده می شود. (نقل از میرنوش، ۱۳۸۳)
اصلاح پیوستگی[۱۰۴] گاهی به صورت مترادف با دلبستگی به کار می رود، اما در واقع آن دو پدیده‌های متفاوتی هستند. این اصطلاح به احساس مادر نسبت به کودک خود اطلاق می شود و با دلبستگی فرق دارد، چون مادر طبیعتاً به عنوان منبع امنیت به کودک خود متکی نیست، رفتاری که از شرایط دلبستگی است. (میرنوش، ۱۳۸۳).
بچه های انواع دیگر جانداران، این دلبستگی را به شیوه های متفاوت آشکار می سارند. بچه میمون‌ها، در حالیکه مادر در حرکت است به سینه او می چسبند؛ توله سگ‌ها در تلاش برای دست یافتن به شکم مادر از سرو کول همدیگر بالا می روند، جوجه اردک‌ها و جوجه مرغ‌ها به دنبال ما در راه می روند و صداهایی در می آورند که مادرشان به آنها پاسخ میدهد و وقتی هم از چیزی بترسند خود را به مادر می رسانند. این پاسخ های اولیه در برابر مادر به وضوح ارزش انطباقی دارند، زیرا جاندار را از دور شدن از منبع مراقبت و گم شدن باز می دارند. (هیلگارد، ۱۳۷۹).
باولبی می گوید که ما فقط به وسیله در نظر گرفتن محیط انطباق می توانیم رفتار انسان را دریابیم. یعنی باید آن محیط اصلی که در آن این رفتار به وجود آمده است را بشناسیم.
انسان در طول تاریخ، بخش قابل توجهی از زندگی خود را در گروه های کوچک و در جستجوی غذا به سر برده و گاهی در معرض خطر حمله شکارچیان بزرگ بوده است. آنان همانند دیگر جانداران نخست به هنگام تهدید شدن برای دفع خطر و حفاظت از کودکان و بیماران با دیگر اعضای گروه همکاری می کردند.
برای دستیابی به توان دفاعی بالا، کودکان انسان نیاز به مکانیسم‌هایی داشتند که آنان را نزدیک والدین خود نگاه دارد، تا ضمن رویارویی با منابع خطر بتوانند از قدرت مقابله آنان با عوامل تهدید کننده بهره‌مند شوند. از این رو، تکامل الگوهایی از رفتار را که نزدیکی به مراقبان را تسهیل کند، موجب شد و با ایجاد و گرایش آشکار در نوزاد نسبت به یک یا معدودی از مراقبان، وی را در جهت پرهیز از بیگانگان و دلبستگی بیشتر به گروه پذیرنده و حمایت گر ترغیب کرد. بدین معنی که در آنان باید رفتارهای دلبستگی پدید می آمد؛ ژستها و نشانه‌هایی که نزدیکی به مراقبان را تسهیل کند و موجب تداوم آن شود.
چنین الگوی غریزی از دلبستگی برای اغلب اعضای گونه‌های نخستی و انسانی دارای ارزش انطباقی و تضمین کننده بقای نوع است.
به نظر باولبی، رابطه نوزاد با والد به صورت یک رشته علایم فطری آغاز می شود که والد را به سوی نوزاد جلب می کند. به مرور زمان، پیوند عاطفی و صمیمی (یا به تعبیر باولبی دلبستگی») میان این دو ایجاد می شود که با توجه به اجزای شناختی و هیجانی آن موجب برخوردار شدن بیشتر نوزاد از حمایت والد یا والدین و ترغیب الگوهای فرزند پروری و تغذیه در آنان خواهد شد. باولبی معتقد است که تغذیه لزوماً مبنای دلبستگی نیست، بلکه پیوند دلبستگی خود مبنای زیستی نیرومندی دارد که می توان آن را در بستر تکامل بهتر شناخت، بستری که بقای گونه در آن اهمیت بسیار دارد.
باولبی در ضمن بحث خود از رفتارهای دلبستگی به عنوان غرایز صحبت می کند. اما او اصطلاح غریزه را به معنای دقیق آن به کار نمی برد. منظور او این است که چنین رفتارهایی در اساس ذاتی است و در تقریباً همه اعضای گونه یک الگوی مشخص دارد و واجد ارزش انطباقی برای گونه است.
گریه بچه یک نشانه واضح است. گریه یک فریاد ناراحتی است، زمانی که کودک در رنج است یا وحشتزده است می گرید و والد وادار می شود که بشتابد تا ببیند چه اشکالی در کار است. لبخند کودک یک رفتار دلبستگی دیگر است؛ هنگامی که کودک به روی والد می خندد، والد به کودک احساس عشق می کند و از بودن در کنار او لذت می برد. از دیگر رفتارهای دلبستگی وراجیهای نا مفهوم کودکانه، چسبیدن و گرفتن، مکیدن و تعقیب است.
باولبی رابطه دلبستگی بین مراتب و کودک را دارای چهار ویژگی می داند: حفظ مجاورت[۱۰۵]، پایگاه ایمن[۱۰۶]، بهشت امن[۱۰۷] و پریشانی حاصل از جدایی[۱۰۸].
کوشش کودک جهت حفظ مجاورت برای این است که همواره در کنار مراقب بماند چون در صورت جدا شدن از مراقب دچار تنش و عدم امنیت می شود. همچنین کودک از مراقب به عنوان پایگاه ایمنی بخش استفاده می کند تا در رفتارهایی مانند اکتشاف محیط اطراف و تمرین مهارتهای شناختی و رشد مهارتهای حرکتی شرکت جوید؛ بعلاوه کودک از مراقب به عنوان بهشت امنی برای آسایش، حمایت و اطمینان خاطر، هنگامی که احساس ترس یا غم می کند، بهره می جوید. دسترسی کودک به این خصایص، سبک دلبستگی اولیه او را مشخص می نماید. در رابطه با مراقب، کودک می آموزد که آیا می تواند به در دسترس بودن و پاسخ دهنده بودن مراقب اطمینان داشته باشد یا خیر؟ این تجربه هیجانی اولیه، پایه چیزی است که باولبی آن را مدل کاری درونی می نامند (هیزن و شیور به نقل از میرنوش، ۱۳۸۳).
وقتی که مراقب در نزدیکی کودک است احساس امنیت و عشق را در کودک بر می انگیزد. با این احساس امنیت معمولاً کودک رفتاری بازیگوشانه و مستقلانه از خود نشان می دهد که در کشف محیط اطراف نمایان می شود. ولی اگر کودک توجه کافی و همچنین پاسخگویی و مجاورت مراقب را دریافت ندارد، کمتر امنیت و اعتماد را حس و تجربه می کند و در خطر شکل دادن دلبستگی نا ایمن است (بالبی، به نقل از همان منبع).
به عقیده باولبی (۱۹۸۰)، کودکان در نتیجه تجربیات خود در طول رشد، پیوند و دلبستگی عاطفی با ثباتی با مراقب خود برقرار می سازند که به هنگام غیبت مراقب یا پرستاری می توانند با توسل به بازنمایی درونی این دلبستگی و پیوند به نوعی احساس ایمن دست یابند. این بازنمایی درونی یا همان مدل کاری درونی شامل انتظارات، باورها و احساساتی است که در طول کودکی فرد بواسطه پاسخگو بودن مراقب شکل گرفته و بعدها در روابط نزدیک دیگر از طریق باورهای فرد از خود، دیگران و دنیای اجتماعی آشکار و منتقل می شود. (دیل، النیک، بوربوولابووی[۱۰۹] ۱۹۹۸، به نقل از میرنوش، ۱۳۸۳) در این صورت درک فرد از خود به عنوان فردی است که ارزش عشق و احترام را دارد و از نظر دیگران قابل اعتماد و تکیه است؛ و هم چنین درک او از دنیای اجتماعی به صورت دنیایی قابل اعتماد و اصولی می باشد. چنین بازنمایی درونی سالمی، یک پایگاه امن برای زمان های دوری از منبع دلبستگی فراهم می سازد.
رفته‌رفته این بازنمایی درونی جز مهمی از شخصیت می شود که به عنوان الگوی واقعی درونی از دلبستگی یا یک رشته انتظارات درباره در دسترس بودن منابع دلبستگی و احتمال کسب حمایت در مواقع رویارویی با فشار و ناکامی عمل می کند و در نتیجه این تصویر یا الگوی ذهنی، احتمالاً کلیه روابط صمیمانه آینده فرد را از کودکی تا بزرگسالی هدایت می کند (برترتون، ۱۹۹۲). باید به این موضوع نیز توجه داشت که در تحول نظریه دلبستگی، باولبی تحت تاثیر فرضیه فروید از روابط اولیه کودک – والد قرار گرفت و از این روند به عنوان عنصری اساسی در تبیین رابطه عاشقانه در سنین بزرگسالی استفاده به عمل آورد (واترز[۱۱۰] و همکاران ۱۹۹۱، به نقل از همان منبع).
۲-۵- سبک های دلبستگی[۱۱۱] از دیدگاه های مختلف
جان باولبی روانکاو بریتانیایی (۱۹۹۰- ۱۹۰۷) برای نخستین بار مفهوم دلبستگی را به کار برد. مفهوم محوری و اصلی این نظریه به توضیح این نکته می پردازد که چگونه نوزاد از نظر هیجانی به شخصی که وظیفه مراقبت و نگهداری از وی را بر عهده دارد، دلبسته می شود و هنگام جدایی از این شخص دچار تنش می شود. زندگی انسان حول محور یک شخص خاص که قابل دسترس است و منظماً به نیازهای مراقبتی او پاسخ می دهد، می چرخد و به این ترتیب رفتار جستجوی مراقبت نوزاد با پاسخدهی منظم تصویر مادرانه تکمیل می شود و در واقع این رفتار جستجوی مراقبت نوزاد است که دلبستگی نامیده می شود. پس از آن، آینس ورث و همکارانش با انجام یکسری مطالعات آزمایشی، کودکان ۱ تا ۲ ساله را در موقعیت ناآشنا قرار دادند و بر اساس نوع پاسخ آنان در رویارویی با این موقعیت (موقعیتی که نخست والد برای مدت کوتاهی اتاق را ترک می کند و کودک با یک بزرگسال غریبه تنها می شود و سپس والد دوباره باز می گردد) کیفیت دلبستگی آنها را طبقه بندی کردند و سه نوع سبک دلبستگی ایمن، اجتنابی، مضطرب – دو سو گرا را تشخیص دادند. بارثولومیوو هوروویتز چهار سبک دلبستگی را بر اساس دو محور اضطراب و اجتناب عنوان کردند. به باور ایشان در بعد اجتناب، ترس و نفی دو حد انتهایی پیوستار را تشکیل می دهند و در واقع دو نوع اجتناب یعنی اجتناب ناشی از ترس از دیگران و اجتناب ناشی از نفی دیگران وجود دارد. ایشان لغت اجتناب را برداشتند و دو گروه ترسان و نفی کننده را جایگزین ساختند. در مورد بعد اضطراب نیز چنین عنوان کردند که در این بعد ایمنی و دلمشغولی دو حد انتهایی را تشکیل می دهند و لغت مضطرب را با دلمشغول جایگزین ساختند. به این ترتیب چهار سبک دلبستگی مفروض ایشان عبارتند از: دلبستگی ایمن، دلبستگی دلمشغول، دلبستگی ترسان و دلبستگی نفی کننده.
نوع سبکهای دلبستگی در این نظریه بر اساس محور اضطراب و اجتناب و یا مدل کاری مثبت و منفی از خود و دیگران (مادر) حاصل می شود. در این فصل طرح الگوی دو بعدی و چهار سبک دلبستگی آمده است. در آنجا ملاحظه می شود که افراد ایمن دارای مدل مثبت از خود و دیگران و همچنین در بعد اضطراب و اجتناب دارای اضطراب و اجتناب کم می باشند. افراد دلمشغول دارای مدل مثبت از مادر و مدل منفی از خویشتن می باشند. همچنین دارای اجتناب کم و اضطراب زیاد هستند. در مورد افراد نفی کننده و ترسان هم به همین ترتیب می توان مشاهده کرد که افراد نفی کننده دارای اضطراب کم و اجتناب زیاد هستند؛ در حالیکه افراد ترسان علاوه بر اجتناب زیاد، اضطراب زیادی را هم تجربه می کنند و مدل کاری از خود و دیگران منفی است؛ بر خلاف افراد نفی کننده که مدل کاری از خودشان مثبت است (نقل از میرنوش، ۱۳۸۳).
اجتنابگر نفی کننده
ایمن
اجتنابگر ترسان
دلمشغول
دلمشغول
ایمن

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:49:00 ب.ظ ]




… و مثل همیشه گابیک به سرعت مقابلم ظاهر شد. ایستاد رو دو پا و دست‌هایش را روی شانه‌هایم گذاشت و چشم‌های درشتش را، که از حدقه بیرون جسته بود، به چشم‌هایم دوخت (قاسمی، ۱۳۹۰: ۲۳).
این جملات عمل غیر عادی گابیک را نشان می‌دهد که با کارهایی که انجام می‌دهد، آدم را به سگ بودنش دچار تردید می‌کند. و همین ایجاد توهم در شخصیت موهوم و خیالی راوی می‌کند.
… سید افتاده بود روی زمین و پروفِت، در حالی که بالا تنه‌اش برهنه بود، چاقو را گرفته بود زیر گلوی او! (قاسمی، ۱۳۹۰: ۳۰).
این بند نشانه‌ی مظلومیت سید وحالت خطرناک و ویران پروفت را نشان می‌دهد.
و سید درست نقطه‌ی مقابل من بود. با علاقه‌ی تمام گوش می‌داد. و اغلب در ارتباط با صحبتِ طرفِ مقابل نکاتی را مطرح می‌کرد که نشانه‌ی توجهِ عمیقش بود. این طور بود که در وجود طرفِ مقابله همیشه امکاناتی کشف می‌کرد که برای پیشرفتش حیاتی بود (قاسمی، ۱۳۹۰: ۳۱).
پایان نامه - مقاله - پروژه
این پاراگراف نشان دهنده‌ی دو رفتار است: اول شخصیت مردمی و با هوش سید که در ارتباط با مردم بسیار صمیمی عمل می‌کرد و خود را در قلبشان جای می‌دهد. دوم شخصیت گوشه گیر و منزوی راوی دارد که درست بر خلاف سید است.
یک چند مشق کمآن چه کرده بود. زمانی در کار خرید و فروش تابلوی نقاشی و اشیای عتیقه بود. یک وقتی رستورانی را دایر کرده بود. هر از گاهی گلیم می‌فروخت. مدتی مشقِ جامعه شناسی کرده بود. یک چند هم روانشناسی خوانده بود. همه‌ی اینها را ناتمام رها کرده و به نویسندگی پرداخته بود (قاسمی، ۱۳۹۰: ۳۲).
این پاراگراف نشان می‌دهد که سید کارهای مختلفی داشته است و دائم شغل عوض می‌کرد. و این نشان از شخصیت در هم ریخته و آشفته‌ی سید دارد که نمی تواند به آرامش برسد.
پروفت که حضورِ دیگران را مناسب دیده بود، ناگهان از نردبانی که همیشه در انتهای راهرو و درست میانِ اتاقِ او و اتاقِ سید بود بالا رفت، و در حالی که دستش را در هوا تکان می‌داد خطابه‌ی تاریخی‌اش را آغاز کرد (قاسمی، ۱۳۹۰: ۴۰).
فضای تئاتری که در این متن مشاهده می‌شود در سراسر رمان به وفور دیده می‌شود. این متن شخصیت متوهم پروفت را نشان می‌دهد که خود را در قامت یک رهبر و فرستاده از طرف خداوند می‌داند که این چنین برای اهالی ساکن طبقه ششم سخنرانی می‌کند.
مثل همیشه شک کردم. یعنی، باز بی آنکه بخواهم کارم را رها کرده و غرقه‌ی مهِ سنگین و ساکنِ «وقفه‌های زمانی» بی آنکه بدانم کی، چگونه و چطور دست به کار چیز دیگری شده ام؟ مثل سیگاری که بیشتر وقت‌ها روشن می‌کنم بی آنکه بدانم کی کشیده ام و کشیده ام بی آنکه بدانم کی خاموش کرده ام؟ (قاسمی، ۱۳۹۰: ۴۱).
این عمل راوی نشان از بیماری وقفه‌های زمانی و یا فراموشی است، که تردید و دو دلی در ذهنش موج می‌زند. بیماری«وقفه‌های زمانی» نوعی بیماری روانی است که شخص مبتلا به آن در فواصل زمانی مختلف، ناگاه دچار فراموشی و انقطاع میشود و معمولا به نقطهای خیره میماند و پس از چند لحظه، دوباره آگاهیاش برمیگردد. درست مانند لامپی که جریان برق متصل به آن برای چند لحظه قطع شود.
شده بود که گاه چندین مرتبه پشتِ سر هم آن شش طبقه را بالا و پایین بروم، چون هر بار تا به در خروجی ساختمان رسیده ام شک کرده ام که در اتاقم را بسته ام یا نه. و برای بار آخر که پیه بالا رفتن از آن شش طبقه را به تنم مالیده ام باز موقعِ خروج از ساختمان شک کنم که در موقعِ بررسی در حالت عادی بوده ام یا دچارِ«وقفه‌های زمانی» (قاسمی، ۱۳۹۰: ۴۸).
این عمل روای در واقع شخصیت غیر قابل اعتمادش را آشکار می‌کند، چرا که او دچار بیماری وقفه‌های زمانی یا فراموشی است و ممکن است کاری را انجام داده باشد و الان خبر نداشته باشد و یا معلوم نیست که اصلاً این کار را انجام داده باشد.
اما در همین ایام اوضاع کشور طوفانی شد و دختر بزرگ، ناگهان به خیل مردمی پیوست که در برخی خیابانها فریاد می‌زدند و مشت‌های گره کرده را به هوا پرتاب می‌کردند.
چند ماه بعد، دختر بزرگ جانش را برای سر نگونی رژیم سلطنت از دست داد. سه سال بعد، پسر (پسر خاتون)هم جان خود را برای سر نگونی رژیمی که خواهر بزرگ مستقر کرده بود از دست داد (قاسمی، ۱۳۹۰: ۱۳۸).
در این متن اول شخصیت دختر خاتون را نشان می‌دهد که مبارزی انقلابی بود و دوم پسر خاتون را معرفی می‌کند که شخصیتی ضد انقلاب و ساواکی بود.
زنم سراسر شب، بالش غرقه‌ی اشک را گاز می‌گرفت و صبح همین که به زحمت لقمه ای می‌خورد، باز دراز می‌کشید روی کاناپه و تمام روز را به شمعدانی‌های پژمرده‌ی کنار پنجره خیره می‌شد (قاسمی، ۱۳۹۰: ۱۳۹).
در این تصویر شخصیت افسرده و غمگین زن راوی نشان داده می‌شود.
خاتون مهربان‌ترین زن دنیا بود. تمام هفته میوه‌هایی را که به عنوان دسر به او می‌دادند کناری می‌نهاد تا وقتی به دیدنش می‌آییم چیزی برای پذیرایی داشته باشد (قاسمی، ۱۳۹۰: ۱۴۱).
این عمل خاتون نشان از شخصیت مهربان و دلسوز او بود.
اگر رؤیای سید این بود که روزی همه‌ی اتاق‌های این طبقه را تصاحب کند و با برداشتن دیوار میان آنها فضای حیاتی خودش را بزرگتر کند رؤیای فریدون این بود که، با ساختن نیم طبقه‌ی چوبی، برای ساکنان این طبقه سطح مفید اتاق‌ها را دو برابر کند. اگر رؤیای پروفت این بود که روزی در هر کدام از دوازده اتاق این طبقه یک حواری داشته باشد (قاسمی، ۱۳۹۰: ۱۵۲).
در این متن به شخصیت جاه طلب سید و همچنین شخصیت مهربان فریدون و شخصیت مذهبی پروفت اشاره می‌کند.
وقتی از بیرون می‌آمد پاهایش را محکم روی پله‌ها می‌کوفت و به طبقه‌ی ششم که می‌رسید هیکلش را لنگر می‌داد و طوری راه می‌رفت که سیادتش را حتا به دیوار‌های راهرو هم گوشزد کند (قاسمی، ۱۳۹۰: ۱۵۳).
این عمل کلانتر شخصیت مغرور و بدجنس او را معرفی می‌کند.
هر چند که ارتباط آنها باعث شده بود که بندیکت تا صبح صد بار بین اتاق خودش و اتاق پروفت در آمد و رفت باشد و صدای برخورد تخت ژان ژورس با دیوار لحظه ای قطع نشود و گربه‌ی بندیکت تا صبح پشت در اتاقم صدا بکند (قاسمی، ۱۳۹۰: ۱۸۸).
این عمل بندیکت، نشان از تعاملات جنسی او با با پروفت دارد.
… با احتیاط در را باز کردم. در یک سینی نان تازه ای را به من تعارف کرد ( (نمک ندارد)) (قاسمی ، ۱۳۹۰: ۱۹۱).
این عمل شخصیت مهربان فریدون را نشان می‌دهد.
در را که باز کردم لقمه ای در دهانم گلو گیر شد. در انتهای راهرو بدن‌های پروفت و بندیکت در سکوت مطلق پیچ و تاب می‌خورد! (قاسمی، ۱۳۹۰: ۱۹۲).
این عمل پروفت و بندیکت نشان از شخصیت‌های روانی و اٌدیپ آنها دارد و همچنین تضاد شخصیتی پروفت را نشان می‌دهد که تا اینجای رمان آدمی معتقد و افراطی معرفی شده بود و حالا در راهرو با بندیکت به هم می‌آویزند.
بر می‌گردم. دراز می‌کشم میان پایه‌های صندلی‌ها. فردا خواب راحتی خواهم کرد. فردا، وقتی که بشاشم به راه پله. ماتیلد فراموش خواهد کرد. فردا ماتیلد به یاد نخواهد آورد که دیروز هم همین کار را کرده ام. هر بار فکر خواهد کرد که این نخستین بار است. که همین حالاست «همین حالا» (قاسمی، ۱۳۹۰: ۲۰۷).
سگ در نماد پروری، نقش نگهبان، مراقب و نماد وفاداری است. نقش او در مراسم تدفین است که مومیایی یا تن مرده را در شب پاس می‌داشت. (به صحنه‌ای توجه کنیم که راوی قبل از این مسخ (سگ) به قتل می‌رسد و هنگامی که در هیبت سگ رسوخ می‌کند، اریک فرانسوا اشمیت تنها شخصی که برای ساختن جهانی عادل و دموکراتیک مبارزه می‌کرده، می‌میرد). این عمل راوی نشان از به آرامش رسیدن روح راوی دارد، هنگامی که در جسم سگ صاحبخانه حلول می‌کند. در جهانبینی بدبینانه و کما طلب نویسنده ای که تبدیل و تغییر دائمی قالبهای جسمانی را برای رسیدن به مرز تکامل لازم می‌داند ، تناسخ یک اصل ضروری است. راوی قید و بند جسم بودن و سایه شدن را تجربه کرده است و حالا نوبت جا گرفتن در قالب تازه است. در باورهای کهن هندو، عقیده‌ای است مبنی بر این که انسان پس از مرگ دوره‌ی خلع یا سکوتی را طی می‌کند و بعد به صورت انسان دیگر یا حیوان یا حتی گیاهی به زمین باز می‌گردد، زمانی اسب است، بعد دوره‌ی خلع، بعد انسان، دوره‌ی خلع و بعد هیبت سگ و … راوی بعد از مرگ برای مجازات، سگ می‌شود و دوباره به همان ساختمان شیطانی باز می‌گردد. در نظریه تناسخ، روحی که از گناه پاک باشد، سبک می‌شود و به آسمان می‌رود و روح گناهکار هربار در یک قالب و یک شکل به زمین باز می‌گردد، تکرار می‌شود.
۳-۴-۴-توصیف صحنه و شخصیت پردازی
صحنه پردازی یعنی این که نویسنده به جای بیان مستقیم حالت درونی شخصیت، فضای اطراف او را توصیف می‌کند؛ که البته همین توصیف فضای اطراف به درک بهتر خواننده از حالات درونی شخصیت کمک می‌کند، فضای اطراف شخصیت با حالات درونی او هماهنگی دارد. داستان نویسان (و بیش از آنها کارگردانان تئاتر و سینما) در طراحی صحنه دقت و تامل بسیار دارند. صحنه همچنین باید با موقعیت تاریخی، جغرافیایی، فکری و فرهنگی داستان و شخصیت‌های آن تناسب هنری داشته باشد (روزبه، ۱۳۸۸: ۳۶).
در اوایل داستان راوی قصه شب اول قبر را تعریف می‌کند و این فضایی را که نشان می‌دهد؛ حاکی از ذهن مشوش اوست:
چیزی که پاک گیجم کرده بود وجودِ همین نور کجتاب بود. اگر او بیرون از این فضای تنگ و تاریکی بود که من در آن بودم پس چرا نور به شکلی موضعی بر او می‌تابید؛ و اگر داخل همین فضا بود… این دیگر با هیچ منطقی جور در نمی آمد. مگر می‌شود یک فضای واحد دو حجم متفاوت داشته باشد ؟ تازه یکی روشن یکی تاریک؟‌)قاسمی، ۱۳۹۰: ۱۵).
فضا یک فضای سوررئالیستی است. فضائی است یادآور نقاشی‌های اکسپر سیونیستی ، فضایی تکه تکه. این ابعاد مشکل ساختاری مضاعف است. که سو یه‌هایش را حضور و غیاب تشکیل می‌دهند. از یک سو متنی حاضر و برانگیزاننده، اما در همان حال در درون آن و بالا و پایینش، متنی غایب است. این غیاب و حضور ناشی از جهانی است که مدام در آن تغییر چهره می‌دهیم. چند شغله بودن، چند اسمه بودن و چند ملیتی بودن.
در اتاق سید باز بود دلم فرو ریخت (قاسمی، ۱۳۹۰: ۳۲).
در توصیف این صحنه راوی در کوتاه‌ترین کلام ایجاد فضایی رعب آور و اضطرابی مزمن کرده است.
… بعد صدای شلاق بود وصدای زوزه‌های دلخراش گابیک که تا برسد به در خروجی به تمام پله‌ها می‌شاشید. بعد نوبت دسته ای قمری بود که این اواخر روی پشت بام ساختمان مقابل می‌نشستند و نغمه‌ی شومی سر می‌دادند که مرا یاد خاطرات مبهمی می‌انداخت که مضطربم می‌کرد و خواب را از چشمانم می‌ربود (قاسمی، ۱۳۹۰: ۱۰۶).
در نمونه بالا نویسنده به جای این که حالات درونی خویش را توصیف کند؛ فضای اطراف ساختمان و طبقه ششم را توصیف می‌کند که نشان از ذهن آشفته و بیمار راوی دارد.
اغلب روی تخت دراز می‌کشید و به سقف چرب و طبله کرده‌ی اتاق خیره می‌شد (قاسمی، ۱۳۹۰: ۱۰۶).
این توصیف از فضای آشپزخانه راوی است که رعنا در آن سکونت دارد. و نویسنده با توصیف این فضا از حالات درونی رعنا خبر می‌دهد و در واقع این فضا بیانگر حالات درونی و بیرونی رعنا است.
از کافه که بیرون آمدیم باد سردی برگ‌های خشک درختان را به سر و رویمان پاشید (قاسمی، ۱۳۹۰: ۱۱۹).
توصیف فضای سرد و خشک بیرون کافه از زبان راوی ناشی از ذهن آشفته و حالات روحی بد او و سید دارد.
… خیره شده ام به جلد کتاب. روی سنگفرش محو خیابان، که بی شباهت به خاک ترک خورده ای بیابان نیست، ( (فرناندو پسوا))سایه ای است در حال عبور… (قاسمی، ۱۲۱: ۱۳۹۰).
در این متن راوی بعد از خواندن قسمتی از کتاب ( (پریشان خاطری)) از ( (فرناندو پسوا)) کتاب را بسته و خیره شده است به جلد کتاب، و فرناندو پسوا را در حال عبور از سنگ فرش محو خیابان که بی شباهت به خاک ترک خورده ای بیابان نیست به صورت سایه ای در حال عبور می‌بیند و اینجا راوی خود را سایه ‌ی پسوا می‌داند. ویژگی مهم این سایه تفاوت داشتن بی پایان با خود و به تعویق افتادن یک خود بودگی ماهوی است.
ساعت شش، که رفته رفته خواب غلبه کرده بود، صدای خشماگین اریک فرانسوا اشمیت بیدارم کرده بود ( (نه-گابیک!اینجا نه!))بعد هم نوبت قمری‌ها شده بود که با ریتم ( (آم آ… م، آم آم، آم آم))نغمه‌ی شومشان را آنقدر تکرار کرده بودند که، سرانجام، به یاد آورده بودم روزی را که جمعیتی با مشت‌های گره کرده در کوچه مان ازدحام کرده بودند ودر حالی که، با همین ریتم فریاد می‌زدند ( (اعدام باید گردد!))… (قاسمی، ۱۳۹۰: ۱۳۵).
توصیف فضاهای اطراف زندگی راوی نشان از شخصیت متوهم راوی دارد که همه چیز را به خود می‌گیرد و این صداهای متفاوت می‌تواند نشان از شخصیت چندگانه راوی داشته باشد.
تمام روزارکسترِ اره‌ی برقی، اره‌ی دستی، سمباده‌ی برقی و میخ و چکش، برای ساختن زندگی بهتر، در کار بود و بعضی وقت‌ها به این مجموعه‌ی سازهای کوبی و چرخشی صدای لذت بردن اما نوئل از اپرای کار من، صدای ناله‌های جانسوز زن کلانتر و صدای ذکرهای غم انگیز علی هم اضافه می‌شد (قاسمی، ۱۳۹۰: ۱۴۵).
یکی از جنبه‌های جالب و قابل توجه رمان همنوایی شبانه‌ی ارکستر چوب‌ها ـ همچنان که از نامش بر می‌آید وجود انواع صداهای ناهمنوا و نامتجانسی است که از آن شنیده می‌شود. گوش راوی پر است از سر و صداهای عجیب و غریب سرسام آور که به نوعی روح و روان راویِ بدبین و منفی باف را آزار می‌دهد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:49:00 ب.ظ ]