با مقایسه تعریف طرح در منابع مختلف، میتوان گفت که طرح مجموعهای از عملیات و خدمات است که در قالب چندین پروژه مرتبط به هم طی دروه زمانی مشخص و با هزینه معین تعریف و به اجرا در میآید. نتیجه دیگری که از تعریف طرح میتوان گرفت این است که طرح کلیه عناصر تشکیل دهنده یک پروژه را شامل میشود. به عبارتی یک طرح مجموعهای از فعالیتهاست که در یک دوره زمانی معین اجرا شده و زمان اجرای طرح بسته به کوچکی، بزرگی، پیچیدگی یا سهولت عملیات، محل اجرا و عوامل دیگر پروژههای تشکیل دهنده آن داردکه به منظور نیل به هدف یا هدفهای معین اجرا میگردد.
۲-۳-۴- مدیریت طرح
مدیریت طرح را میتوان عاملی که امکان به کارگیری و استفاده از دانش، مهارتها، ابزارها و تکنیکهای مدیریت پروژه در مدیریت هماهنگ مجموعهای از پروژهها در سازمان در جهت دستیابی به دستاوردها و اهداف تعیین شده فراهم می کند تعریف نمود. استاندارد PMI مدیریت طرح را شامل مدیریت متمرکز و هماهنگ طرح جهت دستیابی به منافع و اهداف استراتژیک آن معرفی میکند. همچنین در این زمینه استفاده از چند موضوع مدیریتی جهت اطمینان از موفقیت طرح مجاز شمرده شده است. این زمینهها شامل: مدیریت سود، مدیریت ذینفعان و نظارت بر طرح میباشد. مدیریت چند پروژه بوسیله طرح این امکان را فراهم میآورد تا هزینه، زمانبندی و سایر تلاشها بهینه و یکپارچه شوند. پروژهها ممکن است به دلیل ارائه محصول قابل تحویل مشترک و یا ویژگیهایی مشترکی مانند مشتری، فروشنده، تکنولوژی و منابع به یکدیگر وابسته باشند. طرح، پروژهها را به روش های گوناگونی که شامل موارد زیر میباشد، بهم مرتبط میسازد:
وابستگی متقابل وظایف در میان پروژهها مانند تأمین نیازهای منظم سازمان یا تحویل یک خدمت تواناسازی
محدودیت منابع که ممکن است پروژههای شامل طرح را تحت تأثیر قرار دهد.
فعالیتهای کاهش دهنده ریسک که مسیر یا زمان تحویل چندین پروژه را تحت تأثیر قرار میدهد.
تغییر مسیر سازمان که کار پروژه ها و روابط متقابل آنها را با سایر پروژهها را تحت تأثیر قرار میدهد.
کاهش قیمتها در مورد موضوعاتی که شامل تغییرات محدوده کاری،کیفیت، مدیریت ارتباطات، ریسکها و یا وابستگیها/وجوه مشترک طرح میباشد.
مدیریت طرح بر وابستگی میان پروژهها تمرکز کرده و سرعت پیشرفت بهینه شدهای را برای طرح تعیین می کند. این امر باعث برنامهریزی، اجرا، نظارت و کنترل مناسب پروژهها در طرح میشود. ماهیتاً عواملی مانند منافع استراتژیک، برنامهریزی هماهنگ، منابع به اشتراک گذاشته شده، وابستگیها و سرعت پیشرفت بهینه شده در تعیین اینکه آیا چند پروژه باید به عنوان یک طرح مدیریت شوند کمک خواهد کرد. (Project Management Institute، ۲۰۱۰).
۲-۳-۵- رابطه بین مدیریت طرح و مدیریت پروژه
در طول چرخه حیات طرح، پروژهها آغاز شده و مدیر طرح، مدیران پروژهها را سرپرستی کرده و دستور العمل و راهنماییهایی را برای آنها فراهم میآورد. مدیران طرح تلاشهای صورت گرفته میان پروژهها را هماهنگ کرده اما آنها را مدیریت نمیکنند. از مسئولیتهای اساسی مدیریت طرح شناخت، تشخیص، نظارت و کنترل وابستگیهای میان پروژهها، سروکار داشتن با موضوعات تشدید کننده در میان پروژههایی که در طرح قرار دارند و پیگیری میزان مشارکت هر پروژه و کارهای غیر پروژهای جهت یکپارچهسازی منافع طرح میباشد. طبیعت یکپارچه فرآیندهای مدیریت طرح شامل هماهنگ کردن فرآیندها برای هرکدام از پروژههای طرح میباشد. این امر در مورد تمام فرآیندهای آغازین، برنامهریزی، اجرا، نظارت و کنترل و پایانی به کار برده میشود و شامل مدیریت فرایند در سطحی بالاتر از چیزی است که به پروژه مربوط میشوند. علاوه بر این، این فرآیندها میتوانند میان حوزه پروژه و طرح تکرار شوند. برنامهریزی مؤثر برای طرح در وهله اول نیازمند روشی بالا به پایین و سپس یک فرایند پایین به بالا میباشد. اینگونه از روابط متقابل میان فرآیندهای سطوح مختلف طرح و فرآیندهای سطوح مختلف پروژه میتواند در تمام مراحل چرخه عمر طرح مشاهده شود. مثالی در این مورد میتواند توسعه زمانبندی، در موردی که یک مرور جزئی زمانبندی کلی در سطح پروژه جهت اعتبارسنجی اطلاعات در سطح طرح مورد توجه قرار گیرد، باشد. همانند روابط متقابل میان حوزه پورتفولیو و طرح، روابط میان پروژه و طرح نیز بصورت چرخشی است. درفازهای اولیه (آغازین و برنامهریزی) جریان اطلاعات از سوی طرح بسمت پروژهها میباشد و سپس در فازهای پایانی (اجرا، کنترل و اختتامیه) این جریان از سوی پروژه بسمت طرح میباشد. (Project Management Institute ، ۲۰۱۰).
۲-۳-۶- پورتفولیو
بر اساس استانداردPMI ، مجموعهای از پروژهها و طرحها و همچنین کارهای مرتبط دیگر که برای تسهیلمدیریت اثربخش و درجهت نیلبهاهداف استراتژیک دریک گروه قرارمیگیرند تشکیلیک پورتفولیو را میدهند. پورتفولیو در زبان فارسی سبد پروژه ترجمه شده است، اما این ترجمه چندان گویای مفهوم آن نیست. بنابر تعریف ارائه شده، پورتفولیو مجموعهای است که شامل طرحها، پروژهها و سایر کارهای سازمان می گردد در حالی که سبد پروژه، فقط مجموعهای است که چند پروژه را در بردارد. شکل۱ به درک بهتر اجزای پورتفولیو در سازمان کمک میکند. (Project Management Institute، ۲۰۱۰).
شکل ۱: ارتباط پورتفولیو، طرح و پروژه
شکل ۱
در یک پورتفولیو، پروژهها و طرحها ممکن است لزوماً وابسته یا مستقیما در ارتباط با هم نباشند اما جهت نیل به یکسری اهداف استراتژیک کار میکنند. در هر صورت پورتفولیو نمایی از اجزای انتخاب شده که هردو بازتاب و متأثر از اهداف استراتژیک سازمان میباشند را ارائه میدهد. این اجزا شامل مجموعهای از طرحها، پروژهها، زیرپورتفولیوها و سایر کارهای فعال در سازمان میگردند. شکل(۲) برخی از ساختار پورتفولیوها، طرحها و پروژهها و سایر کارهای مربوطه را در سازمان نشان میدهد. همانطور که در شکل ملاحظه میشود، یک پورتفولیو خود میتواند زیرمجموعه پورتفولیویی در یک سطح بالاتر در سازمان باشد.
شکل ۲: ساختار پورتفولیو، طرح و پروژه سازمان
شکل ۲
۲-۳-۷- مدیریت پورتفولیو
مدیریت پورتفولیو مدیریت تمرکز یافته یک یا چند پورتفولیوست که شامل تشخیص، اولویتبندی، مدیریت و کنترل پروژهها، طرحها و سایر کارهای مرتبط بر اساس انطباق و اشتراک با اهداف سازمان جهت دستیابی به اهداف استراتژیک خاص تجاری میباشد. مدیریت پورتفولیو رویکردی کلی نگر است که با به کارگیری صحیح منابع و تشخیص کار بهینه با ارزش حاصله بالاتر، یک راه حل کلیدی در افزایش بهرهوری سازمانی را ارائه میدهد. هدف مدیریت پورتفولیو تحقق بخشیدن به سودها و منافع در سازمان بوسیله بکارگیری رویکردی سازمانی در مدیریت پروژه میباشد. در این سبد باید تمام پروژهها را با هم دید، تجزیه وتحلیل وکنترل نمود و برای بدست آوردن حداکثر سود بعد از مقایسه پروژهها دوباره منابع را به آن اختصاص داد. (Project Management Institute، ۲۰۱۰).
مدیریت پورتفولیو دو موضوع زیر را با هم ترکیب میکند:
تمرکز سازمان جهت اطمینان از این که پروژههای انتخاب شده، منافع استراتژیک پورتفولیو را تأمین میکنند.
مدیریت هر یک از پروژههای سازمان بر تحویل مؤثر پروژهها در راستای انطباق با اهداف برنامهریزی شده پورتفولیو انجام پذیرد.
۲-۳-۸- برنامهریزی استراتژیک
نوعی برنامهریزی است که بر جهت و مسیر سازمانی متمرکز است و تمامی سطوح مدیریت را در بر میگیرد. برنامهریزی استرتژیک فرآیندی است در جهت تجهیز منابع سازمان بهمنظور دستیابی به ماموریت و اهداف سازمانی در محیط پویا و رقابتی. تدوین برنامه استراتژیک مستلزم مشخص شدن فاصله عملکرد یا فاصله بین وضع موجود و مطلوب سازمان است که تحلیل فاصله آن را به خوبی نشان میدهد.
برنامهریزی استراتژیک تمرکز بر فرایند برنامه ریزی، مدیریت رسالت، تجزیه و تحلیل محیط
خارجی، ظرفیت سازمانی، آموزش کارکنان و هدفگذاری است. در حالی که مدیریت استراتژیک به تشریح فرایند تصمیم گیری و اجرا با تعیین راهبردها برای تحقق اهداف میپردازد (ذکایی آشتیانی، ۱۳۸۷).
۲-۳-۹- مدیریت استراتژیک
مدیریت استراتژیک از دهه ۱۹۸۰ پا گرفت. مهمترین عاملی که در روند تاریخی مقوله برنامهریزی منجر به توسعه و رواج این دیدگاه در حوزه مدیریت گردید، شرایط محیطی و تحولات ناشی از آن در بازار رقبا و ضرورت همگونی و همراستایی سیستمهای عملیاتی با راهبردهای انتخاب شده جهت بقا و ماندگاری بود. مدیریت استراتژیک عبارت است از فرایند تجزیه و تحلیل محیطی سازمان و اتخاذ تصمیمات و انجام فعالیتهایی که سبب ایجاد و تقویت مزیتهای رقابتی برای سازمان میشود. اگر چه رویکرد مدیریت استراتژیک به سازمان یک رویکرد برونگر است، ولی توجه به محیط درونی سازمان و نگرش جامع مدیریت استراتژیک به هر دو محیط، از نقاط قوت آن محسوب میشود. مدیریت استراتژیک هنر و علم تدوین، اجرا و ارزیابی تصمیمات وظیفهای چندگانه است که سازمان را در دستیابی به اهداف بلند مدت توانمند میسازد. مدیریت استراتژیک به تشریح فرایند تصمیم گیری و اجرا میپردازد و عبارتست از جریان تصمیمات و فعالیتهایی که منجر به ایجاد یک یا چند راهبرد موثر برای نیل به اهداف میشود. فرایند مدیریت استراتژیک در برگیرنده سه مرحله تدوین ، اجرا و ارزیابی استراتژی می باشد.
برنامه ریزی استراتژیک سلسله مراتبی بعنوان یک روش جدید برنامه ریزی استراتژیک که نظم سیستماتیکی میان فضای اهداف و راهبردها در تمامی سطوح برقرار می سازد، مطرح گردیده است. یکی از ضعف های اساسی این روش، عدم اولویت بندی اهداف و راهبردهای آن است. بطوری که اهداف، راهبردها و برنامههای عملیاتی که منجر به اجرای پروژهها در سطح سازمان میشود، بدون هیچ گونه اولویتبندی نسبت به معیارها و شرایط سازمانی اجرا می شوند. اما محدودیت منابع مالی، منابع انسانی، منابع کالبدی (فضای فیزیکی، تجهیزات و. . .) سبب میشود که اهداف و پروژهها و برنامههای عملیاتی در سازمان به خوبی اجرا نشود. برنامهریزی و پیادهسازی پروژهها با تعیین اهمیت و اولویت اجرای آنها براساس نیاز، شرایط و منابع سازمان، سهم زیادی در موفقیت اهداف و ماموریتهای سازمان دارد. به منظور تحقق این امر باید اهداف و راهبردهای متناظر با آنها براساس معیارهای خاص اولویتبندی شوند تا اولویتبندی برنامههای عملیاتی و پروژه های سازمان فراهم گردد. (ذکایی آشتیانی، ۱۳۸۷).
۲-۳-۱۰- اولویتبندی پروژه ها
محدودیت دسترسی به منابع سازمانی جهت تحقق اهداف، نیازها و شرایط محیطی و سازمانی سبب اولویتبندی پروژه ها می شود. با اولویتبندی پروژه ها، سازمان می تواند مبتنی بر ماموریتها، منابع، شرایط و نیازهای سازمانی به موفقیت بیشتر پروژهها و برنامههای عملیاتی دست یابد. جهت دستیابی به اولویتبندی پروژه ها باید معیارهای اولویت را شناسایی و با بهره گرفتن از یک روش اولویتبندی به اولویتگذاری پروژه ها پرداخت (اکبرپور شیرازی، ۱۳۸۷).
۲-۴- روشها و تکنیک های انتخاب مجموعه پروژه
مقالات و کتب زیادی در زمینه انتخاب مجموعه پروژه وجود دارد. در تحقیقات، مدیریت مجموعه پروژه موضوع مورد بررسی بسیاری محققان در طول بیش از ۴۰سال بوده است. دلایل جلب توجه محققان به سوی این موضوع در چنین دوره زمانی طولانی می تواند به شرح زیر باشد:
انتخاب مجموعه پروژه همواره موضوعی چالش بر انگیز برای بخشهای توسعه و تولیدR&D بوده است. اگر چه محققان بسیاری آن را انجام داده اند، اما نوع موضوع آنقدر گسترده است که همواره فرصتهایی برای تحقیق در آینده وجود دارد.
تحقیقات در مورد انتخاب مجموعه پروژه در بخشهای دیگر نظیر انتخاب تکنولوژی قابل استفاده هستند. در حقیقت انتخاب تکنولوژی و پروژه موضوعات مشابهی هستند که در آنها گاهی اوقات مراحل و کاربردهایشان قابل تغییر و تعویض هستند.
خود موضوع بر محدوده گسترده ای از روشها تاثیر دارد.
دو گروه و مکتب فکری در مورد چگونگی طبقه بندی روش های انتخاب مجموعه پروژه وجود دارد. اولین گروه فکری اساساً تحت تاثیر بیکر، فریلند و پاوند قرار دارد. طبقه بندی دوم روش های انتخاب مجموعه پروژه تحت تاثیر سودر، منداکوویچ و گوپتا قراردارد. علم طبقه بندی مدلها کامل و مرکب است و ترکیبی از این دو گروه فکری می باشد و مدلها را در ۶ بعد ارائه می دهدکه روش های ارزیابی سود و فایده، روش های برنامه نویسی ریاضی، مدلهای شبیه سازی، روش های رقابت شناختی، انتخابهای واقعی و مدلهای خاص و تک موضوعی هستند. هر بعد از طبقه بندی شامل روش های مدل سازی است که به شرح زیر قابل توصیف می باشد (Supachart Iamratanakul، ۲۰۰۸).
روش های مدل سازی برای برآورد سود و بهره:
مدل های مقایسه ای: مدلهای مقایسه ای برای برآورد گروهی از پروژه ها با ارتباط دادن یک طرح پروژه به طرح پروژه دیگر، یا به زیر گروهی از طرح های پروژه ای دیگر استفاده می شوند. این مدلها همچنین بر برآوردهای گروهی پروژه هایی که مستلزم پاسخگرهایی جهت مقایسه یک طرح با دیگری هستند، تکیه می کنند. هر بار که طرحی به مجموعه تحت بررسی افزوده یا از آن حذف می شود، کل فرایند باید تکرار شود.
مدلهای محاسبه ای: مدلهای محاسبه ای روشهایی برای رده بندی پروژه های انتخابی می باشند. مدلهای محاسبه ای مستلزم پاسخگرهایی جهت تعیین ارزش و مزیت هر طرح نسبت به معیارهای قیاسی هستند. این امتیازات و محاسبات برای کسب رتبه کلی پروژه، جمع زده می شوند.
۱٫۳ . فرایند و روش سلسله مراتب تحلیلی(AHP[5]): AHP توسط ساتی در ۱۹۷۵-۱۹۷۱ توسعه یافت. به تصمیم گیرنده امکان سازماندهی یک چند گزینه ای مرکب به شکل یک سلسله مراتب با پروژه ها یا گزینه های دیگر نظیر تولیدات در سطوح تحتانی و اهداف گوناگون در سطوح بالاتر را می دهد. هر سطح از سلسله مراتب با درجات و مقیاسها مقایسه می شود. این مقایسات ممکن است از برآورد واقعی یا از مقیاسهای اصلی گرفته شوند که به طور نسبی برتریها را منعکس سازند. این فرایند از برآورد هر جزء در هر سطح خاص مربوط به همتاهایش نسبت به اهمیت اجزاء فوق شروع می شود. اجزایی که در سطح مشابهی برآورد می شوند، باید مطابق با اصول و قواعد کلی AHP هماهنگ شوند.
-
- روش های مدل سازی برنامه ریزی ریاضی:
۱٫۲٫ مدل برنامه ریزی خطی: برنامهریزی خطی، یا همان بهینهسازی خطی، روشی در ریاضیات است که به پیدا کردن مقدار کمینه یا بیشینه از یک تابع خطی روی یک چندضلعی محدب میپردازد. این چندضلعی محدب در حقیقت نمایش نموداری تعدادی محدودیت از نوع نامعادله روی متغیرهای تابع است. به بیان سادهتر به وسیله برنامهسازی خطی میتوان بهترین نتیجه (مثلاً بیشترین سود یا کمترین هزینه) را در شرایط خاص و با محدودیتهای خاص به دست آورد.
۲٫۲٫ مدل برنامه ریزی عدد صحیح: برنامه ریزی متغیرهای عدد صحیح نوع خاصی از برنامه ریزی خطی است که در آن یک یا چند متغیر تصمیم گیری باید عدد صحیح باشند. در بسیاری از مسایل واقعی مقادیر اعشاری قابل قبول نیستند. این مساله موقعی کاملاً مصداق پیدا میکند که متغیر نشانگر وضعیت دوگانه ای بصورت بلی یا خیر باشد که در آن صورت عدد یک نشان دهنده بلی و صفر نشان دهنده خیر است، حال چنانچه جواب برنامه ریزی خطی عدد نیم باشد تصمیم گیرنده دچار ابهام می شود، لیکن در یک مدل برنامه ریزی متغیرهای صحیح، چنین متغیرهای بطورحتم صفر ویک هستند،مدل سازی عدد صحیح دارای قابلیت انعطاف بیشتری بوده ودرعین حال حل چنین مشکلاتی در عمل مشکل تر می باشد. به عبارت دیگر اگر حل یک مدل برنامه ریزی خطی با میلیونها متغیر از نقطه نظر حل ممکن است بسیار ساده باشد، غالبا حل مدلهای برنامه ریزی با متغیرهای صحیح که دارای صدها متغیر هستند بسیار مشکل است
۲٫۳٫ مدل برنامه ریزی آرمانی: مدلهای برنامه ریزی هدف از این حقیقت نشات می گیرند که یک تصمیم گیرنده معمولا هدفش را در موقعیت و زتدگی واقعی تعیین می کند. عوامل برتری و اولویت مدل چنان تعیین شده اند که رضایت از گروهی از اهداف در سطح اولویت خاص بسیار بالاتر از رضایت از گروهی از اهداف در سطح اولویت پایین تر است.
۲٫۴٫ مدلهای برنامه نویسی دینامیک و پویا: برنامه ریزی پویا با به کار گیری فرایند های نظام گرا ، ترکیبی از تصمیمات متوالی را معین می کند که به ماکزیمم شدن راندمان محاسبات منتهی می گردد. وقتی برنامه ریزی پویا برای حل یک مسئله به کار می رود ، تصمیم گیری های چند مرحله ای برای دنباله ای از مسائل اتخاذ می گردد. یعنی در روش برنامه ریزی پویا یک مسئله N متغیره به N مسئله ی یک متغیره تبدیل می گرددکه با حل پی در پی این مسائل ، مسئله اصلی حل خواهد شد. مزیت این عمل در آن است که مسائل جزئی در مقایسه با مسئله ی اصلی بسیار ساده و کوچک هستند. بر خلاف برنامه ریزی خطی چارچوب استانداردی برای فرموله کردن مسائل برنامه ریزی خطی وجود ندارد. درواقع آنچه برنامه ریزی پویا انجام می دهد ارائه ی روش کلی جهت حل این نوع معادلات است. آنچه کلا درباره ی به کار گیری برنامه ریزی پویا می توان گفت این است که درهر مورد باید معادلات و روابط ریاضی مخصوصی که با شرایط مسئله منطبق است نوشته و به کار گرفته شود.از این رو برای آنکه بتوان تشخیص داد که چه نوع مسائلی را با برنامه ریزی پویا می توان حل نمود و اینکه راه حل چنین مسائلی چیست، ضرورت دارد که ساختار کلی مسئله برنامه ریزی پویا را شناخته و مراحل و حالات مسئله را به دقت تشخیص دهیم، البته خلاقیت های فردی و ابتکار شخصی نقش بسیار مهمی در حل مسئله با روش برنامه ریزی پویا دارد. درواقع به کارگیری برنامه ریزی پویا نوعی هنر است و همان طور که می دانیم آموزش در ارائه ی هنر فقط سهم خود را دارد نه بیشتر.
۲٫۵٫ مدلهای ریاضی فازی: واژه فازی در فرهنگ لغت آکسفورد به صورت مبهم، گنگ و نادقیق تعریف شده است. اگر بخواهیم نظریه مجموعه های فازی را بیان کنیم این نظریه قادر است بسیاری از مفاهیم و متغیر ها و سیستم هایی را که نادقیق هستند، صورت بندی ریاضی ببخشد و زمینه را برای استدلال، استنتاج، کنترل و تصمیم گیری در شرایط عدم اطمینان فراهم آورد. منطق فازی نوعی از منطق بی نهایت مقداره و در حقیقت یک ابتکار برای بیان رفتار مطلوب سیستم ها با بهره گرفتن از زبان روزمره. در واقع منطق فازی یک منطق پیوسته است که از استدلال تقریبی بشر الگو برداری کرده است