کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



جستجو



 



مدل متناوب IS
برای پیش بینی تمایل استفاده در ادامه استفاده از یک سیستم اطلاعاتی جدید نشان داده شد.
پایان نامه - مقاله - پروژه
مدل سازی پیوسته :IS
با اضافه کردن تأثیر تعدیل کننده که روش IS نامیده شد گسترش داد که به عنوان «نتایج فراگرفته شده از عملکردهایی که واکنش خودکار برای موقعیت های خاص می شوند و ممکن است عملکردی در رسیدن به اهداف خاص یا حالت‌های نهایی شود» تعریف می شود.
مدل سازی سازی مداوم IS:
شباهت های بسیاری با مدل SERVUAL دارد و هر دو مدل براساس نظریه رفتار مصرف کننده و مفهوم آن هستند. برای مثال، هر دو روش ارزیابی مشتری از تفاوت بین توقع و اجرا مرتبط هستند و هر دو بر تمایل به ادامه استفاده از سیستم تأکید دارند.
علاوه بر بیان بسیاری از ساختارهای نظریه های بالا، مدل ما هم شامل ساختارهای مدل موفق IS دان وام سی لین (۲۰۰۳) است که برای تهیه توضیحات روابط درونی میان شش جنبه موفقیت، توسعه یافت. طبق یافته های ۳۰۰ پژوهش که توسط محققان دیگر انجام شده، محققان مدل خود را به روز کردند به طوری که متغیر کیفیت امروزه فقط سه جنبه: کیفیت اطلاعات، کیفیت سیستم و کیفیت خدمات است. آنها بیان می کنند که سه جنبه موفق، روابط علی با رضایتمندی استفاده استفاده کننده و تمایل به استفاده دارد که می تواند تقریباً باعث زیاد شدن سود شبکه می شود.
مدل ما همچنین ایجاد خطر در تمایلات رفتاری استفاده کننده و کیفیت دریافتی وب سایت را توضیح می دهد. ترس استفاده کنندگان از یرقت هویت و کلاهبرداری در ایترنت به خوبی ثبت شده است. سینکلر، ریکس و سیمون (۲۰۰۶) پژوهشی برای آزمایش توقعات استفاده کنندگان اینترنت یا میزان تفاوت های فردی بین شرکت های آن لاین و سنتی (قدیمی) ارائه کردند. پاسخ دهندگان، احساس خطر را بیشتر از امنیت گزارش کردند زمانی که اطلاعات به شرکتی داده شد که شاغل را فقط به صورت معامله رو در رو در یک اداره یا مغازه انجام می داد، آنها همچنین فهمیدند که ۶۵% پاسخ دهندگان معتقدند که با بهره گرفتن از اینترنت می توان به مشکلات خصوصی افراد پی برد.
۲-۱۲٫بانک ملت
بانک ملت به موجب مصوبه‌ی مورخ ۲۹ آذر ۱۳۵۸ مجمع عمومی بانک‌ها از ادغام بانک‌‌های تهران، داریوش، بین‌المللی ایران، عمران، بیمه‌ ایران، ایران و عرب، پارس، اعتبارات تعاونی و توزیع، تجارت خارجی و فرهنگیان در تاریخ ۳۱ تیر ۱۳۵۹ تشکیل و با شماره ۳۸۰۷۷ در اداره‌ی ثبت شرکت‌ها به ثبت رسید و عملیات اجرایی بانک از همان تاریخ آغازشد.
بانک ملت در حال حاضر با سرمایه ۳۳۱۰۰ میلیارد ریال یکی از بزرگ ترین بانک‌های کشور است که درچارچوب دولت جمهوری اسلامی ایران فعالیت می‌کند.
مهم‌ترین راهبردهای بانک ملت توسعه‌ی فناوری اطلاعات و ارتباطات، مدیریت روابط مشتریان، بهبود کیفیت خدمات، توسعه منابع انسانی و بهبود شاخص‌های عملکرد است. برای دستیابی به این راهبردها، اهدافی همچون رشد و بهره‌وری بانک، سوددهی و ارائه خدمات مناسب به مشتریان، شناخت نیازها و دسته‌بندی مشتریان و فرآیندهای مربوط به سود، آموزش‌های استراتژی محور، فن‌آوری نوین بانکی و همسوسازی اهداف فردی، بخشی و سازمانی ترسیم شده‌است(بانک ملت ،۱۳۹۲).
بانک ملت به موجب مصوبه‌ی مورخ ۲۹ آذر ۱۳۵۸ مجمع عمومی بانک‌ها از ادغام بانک‌‌های تهران، داریوش، بین‌المللی ایران، عمران، بیمه‌ ایران، ایران و عرب، پارس، اعتبارات تعاونی و توزیع، تجارت خارجی و فرهنگیان در تاریخ ۳۱ تیر ۱۳۵۹ تشکیل و با شماره ۳۸۰۷۷ در اداره‌ی ثبت شرکت‌ها به ثبت رسید و عملیات اجرایی بانک از همان تاریخ آغازشد.

با ادغام بانک ها، سرمایه‌ی اولیه‌ی بانک ملت به ۵/۳۳ میلیارد ریال رسید.
به استناد مجمع عمومی فوق‌العاده بانک‌ها (مورخ ۱۷ فروردین۸۷) و تصویب نامه هیأت محترم وزیران (شماره ۶۸۹۸۵/ت ۳۷۹۲۵  مورخ ۲ مرداد ۸۶) شخصیت حقوقی بانک ملت به سهامی عام تبدیل گردید.
بانک ملت در حال حاضر با سرمایه ۳۳۱۰۰ میلیارد ریال یکی از بزرگ ترین بانک‌های کشور است که درچارچوب دولت جمهوری اسلامی ایران فعالیت می‌کند.
مهم‌ترین راهبردهای بانک ملت توسعه‌ی فناوری اطلاعات و ارتباطات، مدیریت روابط مشتریان، بهبود کیفیت خدمات، توسعه منابع انسانی و بهبود شاخص‌های عملکرد است. برای دستیابی به این راهبردها، اهدافی همچون رشد و بهره‌وری بانک، سوددهی و ارائه خدمات مناسب به مشتریان، شناخت نیازها و دسته‌بندی مشتریان و فرآیندهای مربوط به سود، آموزش‌های استراتژی محور، فن‌آوری نوین بانکی و همسوسازی اهداف فردی، بخشی و سازمانی ترسیم شده‌است.
باشگاه مشتریان بانک ملت
باشگاه مشتریان بانک ملت، یک محیط پویا و صمیمی است که تلاشش داریم از طریق آن، شما را به عنوان دوستان خود در کنارمان داشته و ضمن خلق مزیت هایی علاوه بر خدمات متعارف بانکی، جدیدترین طرحها را به شما معرفی کنیم.
بانک ملت در کنار کوشش همیشگی، با عزمی راسخ در تلاش است تا با به کارگیری دانش و تخصص تمامی بخش های مختلف بانک و با تکیه بر جدید ترین تکنولوژی ها و متد های کاری به بالاترین سطح عملکرد و کیفیت خدمات دست یابد.
باشگاه مشتریان بانک ملت، با اهداف ذیل فعالیت می کند:
۱-ایجاد و خلق یک تجربه عالی و متمایز برای مشتریان
۲-توسعه و خلق محصولات و خدمات جدید از طریق شناسایی خواسته ها و نیازهای مشتریان
۳-ایجاد ارتباطی دوسویه و تعاملی مستقیم با مشتریان
۴-رائه پاسخی شایسته در مقابل اعتماد مشتریان گرامی به بانک ملت
۵-فرهنگ سازی و توسعه استفاده از خدمات الکترونیکی بانک ملت
در باشگاه مشتریان ملت، می توانید با بهره گرفتن از خدمات غیرحضوری و الکترونیکی بانک ملت، امتیازاتی را کسب کرده و با دستیابی به حدنصاب های تعریف شده، جوایزی را، بدون قرعه کشی، به عنوان پاداش دریافت کنید. شانس و اقبال را فراموش کنید. در باشگاه مشتریان ملت، همه برنده اند.
اگر شما فردی توانگر، خلاق و مشتاق به فضاهای مجازی هستید…..
و مدل کامل از ارزیابی پذیرش کیفیت خدمات الکترونیکی، رضایت و تمایلات مشتری در بانک ملت و سرانجام به بررسی بانک ملت پرداخته است. بانک ملت پیشروترین بانک در ارائه ی خدمات الکترونیکی میباشد. و این نیز یکی از مهمترین آیتم های است که سبب میشود تا بانک ملت در سایهی این مزیت اقتصادی برای خود ایجاد نموده و مشتریان زیادی از خدمات این بانک استفاده کنند. البته این بانک نیز مانند دیگر موسسات مالی این مزیت را از دیگر بانک های خارجی کسب نموده است. یک موضوع مهم، که کمتر مورد توجه قرار می گیرد، نحوه پذیرش تکنولوژی است و عواملی که بر این پذیرش اثر می گذارند. لذا نکته ای که باید در این میان به آن توجه شود، مسئله پذیرش و انطباق مشتریان با این فناوری نوین بانکی است. به طور کلی در پذیرش هر نوع نوآوری، دو عامل نقش اساسی دارند: عامل اول، مربوط به ویژگی های خود تکنولوژی است و عامل دوم هم مربوط به متغیرهای جمعیتی است. بدیهیاست که تأثیر هر یک از عوامل مزبور در جوامع و فرهنگ های مختلف، متفاوت می باشد. با توجه به اینکه بانکداری الکترونیکی نیز یک نوع نوآوری محسوب می شود، لذا از این حکم مستثنی نیست. تحقیقات زیادی در مورد بررسی عواملی که پذیرش تکنولوژی را بین استفاده کنندگان تحت تأثیر قرار میدهد، صورت گرفته است. در بین مدل های مختلف ارائه شده، مدل پذیرش تکنولوژی دیویس در بین محققان به طور وسیعی مورد پذیرش قرار گرفته است. طبق مدل پذیرش تکنولوژی دیویس، استفاده از یک تکنولوژی اطلاعاتی به وسیله قصد استفاده از یک سیستم خاص تعیین می شود و قصد استفاده نیز به وسیله میزان مفید بودن تکنولوژی از دیدگاه مصرف کننده و سهولت استفاده از سیستم تعیین میشود. در واقع دیویس بیان می کند که ادراکات فرد در مورد مفید بودن یک تکنولوژی خاص و سهولت استفاده از آن در پذیرش تکنولوژی مورد نظر بسیار مهم است. (وب سایت مرکزی بانک ملت[۵۴])
فصل سوم
روش شناسی پژوهش
۳- ۱٫ مقدمه
انجام هر پژوهشی در واقع پیدا کردن راه حل مشکل یا مسئله ای می باشد که پژوهش گر با جستجو و جمع آوری اطلاعات در ارتباط با مشئله مورد نظر و تجزیه تحلیل آن در پی حل مشکل است . هدف از انتخاب روش پژوهش این است که پژوهش گر مشخص نماید با بهره گرفتن از چه روشی می تواند دقیق و آسان به نتایج پرسش ها و فرضیات پژوهش برسد ( نادری و سیف نراقی،۱۳۷۵: ۲۴).
که اصولا در هر پژوهشی اهداف به دو صورت کلی و جزیی بیان می شوند . که اهداف کلی از مسئله اصلی پژوهش به دست می آید و پژوهش گر می تواند اهداف کلی را جهت انجام بهتر به اهداف جزیی تر دسته بندی کند ( خاکی، ۱۳۷۸ :۴۶).
فصل سوم به بررسی روش اجرای پژوهش مربوط می شود . ابتدا نوع پژوهش از نظر روش شناسی مشخص شده است و سپس جامعه آماری و مشخصات آن حجم نمونه مورد نیاز و روش نمونه گیری، روش جمع آوری داده ها، پایایی و روایی ابزار و همچنین روش آماری مورد استفاده در این پژوهش به طور مفصل شرح داده می شود.
۳- ۲٫ روش پژوهش
روش پژوهش در این پژوهش بر حسب هدف :این پژوهش های با بهره گرفتن از زمینه و بستر شناختی ومعلوماتی که از طریق پژوهش های بنیادی فراهم شده برای رفع نیازمندیهای بشر و بهبود و بهینه سازی ابزارها ، روش ها اشیاءو الگوها در جهت توسعه رفاه و آسایش و ارتقای سطح زندگی انسان مورد استفاده قرار می گیرد(حافظ نیا ۱۳۸۸) در این پژوهش جنبه کاربردی دارد و کاربرد آن تاثیر ارزیابی پذیرش کیفیت خدمات الکترونیکی، رضایت و تمایلات مشتری در بانک ملت استان کرمانشاه است.
هدف از این پژوهش های توصیف عینی ،واقعی و منظم یک پدیده و رویداد می باشد.محقق سعی دارد تا آنچه هست را به دور از هرگونه استتناج ذهنی گزارش دهد و دراین پژوهش از نظر گردآوری اطلاعات(داده ها) از نوع توصیفی می باشد.
گاهی پژوهشگران با بررسی جوامع کوچک و بزرگ به ویژه با بهره گرفتن از نمونه گیری به طریق میدانی به پژوهش می پردازد (دواس ۱۳۸۶). و این پژوهش نیز پیمایشی می باشد زیرا با بهره گرفتن از نمونه گیری از بانک های ملت در استان کرمانشاه می پردازد..
۳- ۳٫ جامعه و نمونه آماری
جامعه آماری این تحقیق مشتریان بانک ملت استان کرمانشاه می باشد که دارای حساب جاری متمرکز و از خدمات الکترونیکی متعدد بانک ملت از جمله اینترنت بانک ، همراه بانک و غیره استفاده می کنند .
روش نمونه گیری: روش نمونه گیری به صورت نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای بوده است . به این ترتیب جامعه از مناطق هدف انتخاب شده اند. و سپس در مرحله بعدی در هر یک از بانک ها، تعدادی از مشتریان به شیوه نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شده اند. دلیل استفاده از نمونه گیری خوشه ای این می باشد که بعضی از شعب بانک ملت کارایی کمتری در جذب مشتریان نسبت به دیگر شعب دارند.و توان استفاده از آمار کلیه ی شعب امکان پذیر نمی باشد.
۳- ۴٫ تعیین حجم نمونه
در این پژوهش حجم نمونه با توجه به جامعه نامحدود به شرح زیر محاسبه گردیده است.

Za/2 = توزیع نرمال استانداردp = موفقیت q = عدم موفقیت d2 = میزان خطا n = حداقل حجم نمونه
با توجه به داده های این جدول، زمانیکه جامعه آماری نامحدوداست حداقل حجم نمونه ۳۸۵ میباشد )شیرازی و صائبی،۱۳۸۶: ۱۱).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1400-07-21] [ 05:15:00 ق.ظ ]




۳- ۴۴٫ جرالد لی گوتک
گوتک استاد دانشگاه لویولا در شهر شیکاگوی آمریکاست. وی معتقد بود ریاضیات، به صورت محض آن، معرفت بسیار مفیدی است که فرصت‌های لازم را برای پرداختن به امور انتزاعی فراهم می‌کند. (لی گوتک، ۱۳۸۸، ۳۹)
دانلود پروژه
۳-۴۵٫ برتراند آرتور ویلیام راسل
برتراند آرتور ویلیام راسل فیلسوف بلند پایه و ریاضیدان گران مایه در هجدهم ماه می ‌سال ۱۸۷۲ مسیحی در انگلستان چشم به جهان گشود. وی در دوره‌های نخستین فکری خود و آثار اولیه به مکتب افلاطونی گرایش داشت. این فیلسوف بزرگ و گران مایه در زندگی نود و چند ساله‌ی خود، هرگز در تراوش‌های فکری و قلم توانا و رسا و سبک دل پسند نویسندگی و خوی بشر دوستی و نیز پیکار او با ستمگری‌ها و خرافات و بیدادگری‌ها و جنگ جویی ها، کمترین کاهش و سستی نشان نداد.
راسل چنین می‌نویسد:
«هر معرفتی باید شناختن حقیقتی باشد وگرنه فریبی بیش نیست. حساب باید به همان گونه کشف شده باشد که کریستف کلمب هند غربی را کشف کرد. ما اعداد را نیافریده ایم همچنان که کلمب هندیان را نیافرید. هر چیز که درباره اش بتوان اندیشید وجود دارد و وجود آن شرط مقدم بر اندیشیدن به آن است نه نتیجه‌ی اندیشیدن به آن.» (بارکر، ۱۳۴۹،۱۵۸-۱۵۷)
راسل در جای دیگر چنین می‌نویسد: «… ریاضیات ما را دور از آن چه انسانی است، به حوزه‌ی ضرورت مطلق می‌برد، که نه تنها جهانی بالفعل بلکه هر جهان ممکن دیگری باید با آن در انطباق باشد و اینجا منزلگاه ابدی خویش را می‌یابد فقط زمانی که کل وابستگی خودمان را درک کنیم، که بدین جهان متعلق است و خرد آن را می‌یابد، در آن موقع است که به طور کافی اهمیت خطیر زیبایی آن را درک می‌کنیم.» (کنفورث، ۱۳۵۸، ۱۳۸)
بر این اساس فعالیت ریاضی ما ناظر به امور انسانی و آنچه در معرض محدودیت ما است، نمی‌باشد بلکه به دنبال کشف حقایق سوری ابدی و ضرورت مطلق است. (امید، ۱۳۸۱، ۱۳۹)
حساب، مترسک و لولوی بچگی است_ به خاطرم می‌آید زمانی چون جدول ضرب را نمی‌توانستم بیاموزم سخت گریه می‌کردم- لکن اگر به تدریج و از روی توجه و مراقبت به وسیله‌ی منتسوری دست به کار آن گردیم دیگر محلی برای عجز و یأسی که اسرار غامض آن، در ما بوجود می‌آورد نخواهد بود. با وجود این باید در پایان کار یک پوشش خسته کننده برای تسلط یافتن بر بعضی قواعد به عمل آید تا در انجام عملیات آن سهولت کافی به دست آوریم. ماده‌ی مزبور یعنی حساب سخت‌ترین ‌ماده‌ی درسی اوایل مدرسه است که در برنامه‌ای که می‌خواهند جاذب و جالب گردد شایسته است آن را بگنجانند، با وجود این مقداری مهارت و زبردستی در حساب به جهات عملی لازم است. همچنین حساب مقدمه‌ی طبیعی است، برای عادت یافتن به دقت زیرا پاسخ مسأله‌ی آن یا صحیح است یا غلط و دیگر هرگز «دلچسب بودن» یا در آن «نظری داشتن» معنی ندارد و همین امر حساب را کاملاً صرف نظر از فایده‌ی عملی آن مانند عنصری از عناصر اولی تربیت مهم می‌سازد، لکن اشکالات آن باید به دقت درجه بندی شود و آن را به طوری که تسلط بر آن آسان گردد تقسیم کرد و نباید یک مرتبه وقت زیاد به آن‌ ها تخصیص داد. (راسل، ۱۳۴۷، ۲۴۴)
۳-۴۶٫ سر کارل ریموند پوپر
سر کارل ریموند پوپر(۲۸ ژوئیه‌ی ۱۹۰۲-۱۷ ستامبر ۱۹۴۴میلادی) فیلسوف علم اتریشی-انگلیسی و استاد مدرسه‌ی امور اقتصادی لندن بود . او یکی از بزرگترین فیلسوفان علم سده‌ی بیستم به حساب می‌آمد و آثار زیادی در فلسفه‌ سیاسی و اجتماعی از خود باقی گذاشته است .
در پاسخ به مساله‌ی ارتباط ریاضیات با واقعیت با تأکید و توجه بر مبحث ریاضی حساب، به مواردی چند اشاره می‌کند:
۱- ریاضیات و دستگاه‌های ریاضی مانند حساب، مجموعه‌ی زبان‌هایی هستند که به قصد استعمال به منظور توصیف بعضی از واقعیت‌ها طرح ریزی شده اند. و اگر معلوم شود که آن‌ ها برای رسیدن به این هدف به کار می‌روند، دیگر ما نباید دچار شگفتی شویم، جهان از چنان واقعیتی برخوردار است که با زبان قابل توصیف است. حقیقت واقعی از چنان ساختی برخوردار است که می‌توان در باب آن سخن گفت، از طرف دیگر ریاضیات نیز یک نوع زبان است که در مورد واقع استعمال می‌شود. پس سخن از ارتباط ریاضیات با واقع گفتن سخن بی ربطی نخواهد بود.
۲- بخش‌هایی از ریاضیات می‌توانند چنان طراحی شوند که تنها در بخشی از واقعیت به کار روند. برای مثال هرگونه حساب شمارشی قابل کاربرد در هر حقیقت واقع نیست. مثلاً می‌توان برای شمارش نهنگ ها، حساب اعداد طبیعی را به کار بست و گفت ۶ نهنگ در باغ وحش وجود دارد. اما با حساب شمارشی اعداد حقیقی نمی‌توان گفت که در باغ وحش ما ۳/۶ یا  نهنگ وجود دارد.
۳- در نمادهای ریاضی مانند نمادهای حساب باید میان دو کاربرد، قائل به تمایز شد: کاربرد منطقی نمادها و کاربرد توصیفی نمادها در کاربرد منطقی نمادهای ریاضی گفته‌های ما ارتباطی با جهان واقعی ندارد. چرا که این قضایا ابطال پذیر نیستند و ما ابطال و رد آن‌ ها را نمی‌پذیریم. در کاربرد توصیفی است که ابطال و رد قضایا را پذیرا هستیم و از این رو درباره‌ی حقیقت واقع سخن می‌گوییم. برای مثال در قضیه‌ای مانند ۴=۲+۲ می‌توانیم دو کاربرد مذکور را چنین توضیح دهیم:
نخست اینکه «۲ سیب + ۲ سیب = ۴ سیب» ابطال ناپذیر بوده و به طور منطقاً صحیح پذیرفته شده است. ولی از هیچ واقعیتی که مستلزم سیب‌ها باشد سخن نمی‌گوید، درست به همان گونه که عبارت «همه‌ی سیب‌ها سیبند» چیزی در این باره بیان نمی‌کند. مانند این عبارت اخیر، آن نیز یک بدیهی منطقی است؛ و تنها اختلاف در این است، نه بر مبنای تعریف علامت‌های «همه» و «اند»، بلکه بر بعضی از تعریف‌های علامت‌های «۲» و «۴» و «+» و «=» بنا شده است. (تعریف ممکن است صریح باشد یا ضمنی). در این حالت می‌توانیم بگوییم که کاربرد، حقیقی نیست بلکه ظاهری است؛ اینکه در اینجا هیچ حقیقت واقعی را توصیف نمی‌کنیم، بلکه مدّعی آنیم که راهی از توصیف حقیقت واقع، همسنگ با راهی دیگر است.
کاربرد در معنای دوم دارای اهمّیّت بیشتری است. در این معنی می‌توان «۴=۲+۲» را به این معنی گرفت که، اگر کسی ۲ سیب در یک زنبیل گذاشته باشد، و بار دیگر دو سیب در همان زنبیل بگذارد، و چیزی را از سیب‌ها برندارد، در آن زنبیل ۴ سیب وجود خواهد داشت. این طرز تفسیر عبارت «۴=۲+۲» به ما در حساب کردن یعنی در توصیف واقعیت‌های فیزیکی مدد می‌رساند، و نماد «+» جانشین یک دستکاری فیزیکی می‌شود- که عبارت از افزودن فیزیکی بعضی چیزها به بعضی دیگر است. (در اینجا مشاهده می‌کنیم که گاه امکان آن است که یک نماد ظاهراً منطقی به صورت توصیفی تفسیر شود). ولی در این تفسیر عبارت «۴=۲+۲» بیش از آن که یک نظریه‌ی منطقی باشد یک نظریه‌ی فیزیکی می‌شود؛ و در نتیجه، نمی‌توانیم مطمئن باشیم که صحت کلی آن باقی می‌ماند. و در واقع هم چنین نیست. ممکن است برای سیب‌ها صحت داشته باشد، ولی برای خرگوش‌ها چنین نیست. اگر ۲+۲ خرگوش را در یک زنبیل بگذارید، به زودی هفت یا هشت خرگوش در آن خواهید یافت، و نیز برای چیزهایی همچون قطره‌ها درست نیست. اگر ۲+۲ قطره در یک شیشه‌ی خشک بگذارید هرگز چهار قطره در آن نخواهید یافت. به عبارت دیگر اگر بپرسید که جهانی که در آن «۴=۲+۲» قابل تطبیق نباشد به چه چیز شباهت دارد، خرسند کردن حس کنجکاوی شما کار آسانی است. یک جفت خرگوش نر و ماده یا چند قطره آب ممکن است به عنوان الگویی از چنین جهانی به کار رود. اگر چنین پاسخ دهید که مثال‌ها از آن جهت خوب و روشن نیست که حادثه‌ای برای خرگوش‌ها یا قطره‌ها اتفاق افتاده، و بدان جهت که معادله‌ی «۴=۲+۲» قابل تطبیق بر چیزهایی است که پیش آمد برای آن‌ ها صورت نگرفته باشد، آن گاه پاسخ من این خواهد بود که، اگر شما مساله را این گونه مورد تفسیر و تعبیر قرار می‌دهید، آن گاه دیگر این معادله برای «حقیقت واقع» صحت ندارد (چه در «حقیقت واقع» در همه وقت چیزی پیش می‌آید و اتفاق می‌افتد). بلکه تنها برای جهان مجردی از اشیای متمایزی صحت دارد که در آن هیچ پیشامدی صورت نمی‌گیرد تا آن حد که جهان حقیقی ما به چنین جهان مجردی شباهت دارد، مثلاً تا آن حد که سیب‌های ما نپوسد، یا بسیار کند چنین شود، یا تا آن حد که خرگوش‌ها یا نهنگ‌های ما بچه نیاورند؛ به عبارت دیگر، تا آن حد که اوضاع و احوال فیزیکی ما به عمل جمع منطقی یا ریاضی محض شباهت داشته باشد، البته تا همان اندازه هم حساب قابل تطبیق خواهد بود. ولی این بیان عوامانه و مبتذل است. (پوپر، ۱۳۶۳، ۲۶۳-۲۶۱)
۳- ۴۷٫ دکتر علی اکبر شعاری نژاد
علی اکبر شعاری نژاد در سال ۱۳۰۴ در شهر تبریز متولد شد. وی در سال ۱۳۳۴ فارغ التحصیل رشته‌ فلسفه و علوم تربیتی از دانشسرا ی مقدماتی شد و تحصیلات تکمیلی خود را در دانشگاه تهران سپری کرد و در سال ۱۳۴۷ فارغ التحصیل شد. علوم و ریاضی باید مورد تأکید قرار گیرند زیرا به نظر رئالیسم‌ها این‌ها در حوزه‌ی یادگیری اهمیت فراوانی دارند. شناخت دنیای طبیعی، انسان را قادر می‌سازد که با محیط طبیعی خود سازگاری کند و پیش برود. (شعاری نژاد، ۱۳۸۶، ۴۰۹)
۳-۴۸٫ پرویز شهریاری
پرویز شهریاری (زاده‌ی ۲ آذر ۱۳۰۵ کرمان- وفات اردیبهشت ۱۳۹۱) ریاضیدان مترجم روزنامه نگار فعال سیاسی ایرانی از چهره‌های ماندگار در عرصه‌ی علم و آموزش ایران است.
دو ویژگی اصلی ریاضیات بر کسی پوشیده نیست و همه با آن آشنا هستیم:
۱) دقت منطقی و نیروی استدلال‌های قیاسی آن که اهمیت آموزشی زیادی دارد. شیوه‌ی درست قانع کردن را می‌آموزد و، در عین حال، ما را وا می‌دارد تا در برابر حقیقتی که برای ما «ثابت» شده است گردن بگذاریم؛ «سفسطه» و «احتجاج» را با «استدلال منطقی» نیامیزیم و از گمراهی‌های ناشی از «تمثیل»، «شبیه سازی» بپرهیزیم و در یک کلام، درست را از نادرست جدا کنیم.
۲) کاربرد بی اندازه‌ی ریاضیات در زندگی، دانش‌های گوناگون و صنعت، که در واقع، بیانگر و روشن کننده‌ی برخی قانون‌های حاکم بر طبیعت و جامعه است و به ما یاری می‌رساند تا، با تسلط نسبی بر این قانون‌ها زندگی انسانی‌تری را تدارک ببینیم و مسیر حرکت آینده‌ی خود را بهتر بشناسیم.
شناخت ما از جهان دور و برمان، بدون یاری ریاضیات، ممکن نیست و، بنابراین، یکی از عامل‌های اصلی و جدی شناخت است. ولی، ریاضیات، خصیصه‌ی دیگری هم دارد که، اهمیت آن به هیچ وجه کمتر از دو خصیصه‌ی آن نیست: ریاضیات، در تمامی حوزه‌ی اندیشه‌ی انسانی به طور کلی و به همه‌ی آن چه به تفکر او مربوط می‌شود، نفوذ می‌کند و تأثیر می‌گذارد و این، همان جنبه‌ی فلسفی ریاضیات است که، ارزش آن، از دیرباز مورد توجه بوده است. به گواهی تاریخ، ریاضیات در آغاز، بخشی از فلسفه بوده است و فیلسوف می‌کوشیده است، دیدگاه‌های فلسفی خود را، به یاری ریاضیات، توضیح دهد. متفکران یونان باستان، ریاضیات را «عصا» و «ستون» فلسفه می‌دانستند. فیلسوف می‌کوشید تا قانون‌های حاکم بر جهان را توضیح دهد و، برای «استدلال های» خود، چاره‌ای جز توسل به ریاضیات نمی‌دید. (شهریاری، ۱۳۶۴،۱۰-۹)
ریاضیات، تنها بازی با فرمول‌ها و شکل‌ها نیست، بلکه با جهان واقعی ما ارتباط دارد و برای شناخت طبیعت و جامعه و قانون مندی‌های حاکم بر آن‌ ها، به ریاضیات نیازمندیم. ریاضیات «موجودی» زنده است و مثل هر «موجود زنده ی» دیگری، رشد می‌کند، تکامل می‌یابد، دچار تضاد می‌شود، ولی از میان تضادها، شکوفاتر و نیرومندتر بیرون می‌آید، گذشته را به نحوی «نفی» می‌کند و، سپس با «نفی» دوباره‌ی آن با دیدی تازه‌تر و در سطحی بالاتر، به گذشته باز می‌گردد. در عین حفظ یگانگی خود به اطراف شاخه می‌دواند و در همه جا نفوذ می‌کند، ریشه‌هایی ستبر‌تر و نیرومندتر و تنه‌ای پایدارتر پیدا می‌کند و اثر جدی خود را، چه در طول تاریخ و چه در مجموعه‌ی آگاهی‌های ما (و به طور کلی در شناخت ما) باقی می‌گذارد. (همان منبع، ۱۳-۱۲)
۳-۴۹٫ ژاک سالومون آدامار
ژاک سالومون آدامار(۱۹۶۳-۱۸۶۵) خلاقیت ریاضی و هوش ریاضی با خلاقیت به طور کلی و هوش کلی بی ارتباط نیست. به ندرت اتفاق می‌افتد که در دبیرستان‌ها دانش‌آموزی که در ریاضیات اول است در سایر شاخه‌های آموزش آخر باشد. چنان چه در سطحی عالی ترمسأله را ملاحظه کنیم، درصد بالایی از ریاضیدانان برجسته در سایر حوزه‌ها نیز خلاق بوده اند. (آدامار، ۱۳۶۷، ۱۷)
کلود برنار گفته است «آن‌هایی که به افکار خود بیش از حد وفادارند، برای کشف کردن مناسب نیستند- با قید این احتیاط که معنی این عبارت در ریاضیات با آن چه در علوم تجربی متداول است فرق می‌کند.» دلیل اختلاف بین معانی جمله‌ی کلود برنار در ریاضیات و علوم تجربی این است که در مورد دوم، فکری که زمانی به دست آمده اگر سرسختانه دنبال شود ممکن است منجر به ارتکاب خطا، یعنی رسیدن به نتایج نادرست گردد.
به عکس، در قلمرو ریاضی نیازی به تعمق درباره‌ی خطاها نیست. وقتی ریاضیدانان خوب مرتکب خطا می‌شوند، که مکرر هم می‌شوند، زود می‌فهمند و آن را تصحیح می‌کنند. دلیل این موضوع آن است که هنگامی که مرتکب خطایی می‌شوند، بصیرت- همان حساسیت علمی- به او هشدار می‌دهد که محاسباتش آن طور که باید باشد نیست. (همان کتاب، ۶۳-۶۲)
۳-۵۰٫ دکتر ابوالفضل رفیع پور
استادیار بخش ریاضی دانشکده ریاضی و کامپیوتر دانشگاه شهید باهنر کرمان می‌باشد.وی مقاله‌ای با عنوان چرایی و چگونگی آموزش هندسه در برنامه درسی ریاضی مدرسه‌ای در هشتمین کنفرانس آموزش ریاضی ایران- شهرکرد- تابستان ۱۳۸۵ ارائه کرده است.
بنا به اظهار شاریگین و پروتاسوف،«هندسه مجموعه‌ای از تعریف‌ها و فرمول‌ها نیست.بلکه هندسه، توانایی دید]مشاهده کردن[،تصور کردن و فکر کردن است.»به همین دلیل، آن‌ ها معتقدند که هندسه، بیش از آن است که تنها، به عنوان یک شاخه از ریاضی یا یک موضوع درسی در ریاضی مدرسه‌ای مطرح شود و با این باور، دلایل زیر را برای تدریس و آموزش هندسه بر شمرده اند:
هندسه، پدیده‌ای از فرهنگ انسانی است؛
با بهره گرفتن از هندسه، می‌توان اخلاق و اصول اخلاقی را در دانش‌آموزان رشد داد؛
هندسه، ذهن دانش‌آموزان را برای تحصیلات بالاتر آماده می‌سازد؛
هندسه، حس زیبایی شناسی را در دانش‌آموزان توسعه می‌دهد؛
هندسه، تاریخ تفکر انسانی را به خوبی نشان می‌دهد.
به همین دلایل، شاریگین و پروتاسوف مدافع تدریس هندسه در مدارس قرن بیست و یکم هستند و اعتقاد دارند که توانایی‌های بالقوه‌ تربیتی و آموزشی زیادی در هندسه نهفته است که برای پرورش انسان‌ها لازم است. این همان چیزی است که شهشهانی نیز قبلا به آن اشاره کرده بود و در رابطه با تدریس هندسه در دبیرستان، سه دلیل زیر را بر شمرده بود:
الف) هندسه به طور تاریخی، علم فضا و اشکال است و تمام پدیده‌های طبیعی در فضا رخ می‌دهند. بنابراین، هندسه در واقع زمینه‌ی همه‌ی علوم طبیعی است، کل فعل و انفعالات طبیعی در فضای هندسی صورت می‌گیرد و شکل هندسی دارند. بنابراین هندسه به نوعی زبان همه‌ی علوم است.
ب) هندسه اولین علم نظری است. اولین علمی که در آن، یک سری از نتایج براساس تعقل و تفکر از نتایج دیگر گرفته شده است که سابقه اش به ریاضی باستان باز می‌گردد.
پ) هندسه یک زمینه‌ی بسیار خوب برای شناخت و تقویت تخیل و خلاقیت است. مسأله‌ی ارائه‌ اثبات در ریاضی، بیش‌تر به جای آن که روی منطق تأکید داشته باشد، بر روی اکتشاف مصرّ است. اگر به اثبات‌ها در هندسه به عنوان وسیله‌ای برای کشف نگاه کنیم، هندسه وسیله‌ای برای تقویت تخیل و خلاقیت دانش‌آموزان است.
علاوه بر این ها، بی، هندسه را علم مطالعه‌ی فضا و راه‌های نظام واری برای نگاه کردن به فضای پیرامون انسان می‌داند.او اهداف تدریس هندسه در برنامه درسی ریاضی مدرسه‌ای را توسعه‌ی شهود و درک فضایی، توسعه‌ی توانایی تفکر منطقی و پیش نیازی برای سایر بخش‌های ریاضی معرفی می‌کند.ریحانی نیز تأکید کرده است که «هندسه، برای فهم و تعبیر پدیده‌های گوناگون، توسعه پیدا کرده است و بدین جهت، لازم است که تفکر هندسی مورد نیاز برای فهم این پدیده‌ها و چگونگی توسعه‌ی آن‌ ها، بررسی شود».(رفیع پور، ۱۳۸۶، ۲۸-۲۷)
۳-۵۱٫ لین آرتور استین
وی مقاله‌ای را تحت عنوان آموزش ریاضی برای دنیای فردا در سپتامبر ۱۹۸۹ در مجله‌ی معروف آمریکایی Educational- Leader Ship به چاپ رسانده است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:14:00 ق.ظ ]




۰٫۰
۰٫۰
۰٫۰
۱٫۵

 

۰٫۰
۲۸٫۹
۱۲٫۸
۷٫۱
۲٫۹

 

۰٫۰
۰٫۰
۴٫۲
۰٫۰
۰٫۰

 

۸
۴۵
۴۷
۴۲
۶۸

 

 

 

*معنی دار در سطح ۰٫۰۵< P.

 

 

  • نگرش زنان در مورد ارزش فرزند :

 

 

جدول ۵-۹، نگرش زنان دو گروه مذهبی را در مورد ارزش فرزند نشان می دهد. در پژوهش حاضر از گویه های که در ذیل آمده برای سنجش نگرش زنان در مورد ارزش فرزند استفاده شده است:
پایان نامه - مقاله - پروژه

 

 

  • والدین باید فرزند زیادی داشته باشند تا در پیری عصای پیری آنها باشند.

 

 

 

  • داشتن فرزند زیاد به درآمد خانواده کمک می کند.

 

 

 

  • هر چه تعداد فرزندان زیاد باشد به تحصیلات و تربیت آنها لطمه وارد می شود.

 

 

 

  • تعداد فرزندان زیاد وابستگی زن وشوهر را افزایش می دهد.

 

 

 

  • جلوگیری از بارداری دخالت در کار خداوند است.

 

 

 

  • با فرزندان زیاد والدین احساس می کنند بعد از مرگشان زنده اند.

 

 

گویه های انتخاب شده ارزشهای سنتی و مدرن داشتن فرزند را نشان می دهد. موافقت و مخالفت با گویه شماره ۳ نگرش مدرن زنان به باروری را نشان می دهد. و گویه های شماره ۱،۲،۴،۵،۶ نگرش سنتی به باروری را نشان می دهد. زنان شیعه نسبت به زنان اهل سنت بیشتر با گویه هایی که نگرش سنتی را می سنجد مخالفت می کنند. در مورد گویه شماره یک، از ۱۴۷ نفر زن شیعه، ۶۰درصد مخالف و ۳۴٫۱ درصد موافق بوده اند. در حالی که از ۱۵۵ نفر زن اهل سنت، ۴۰ درصد مخالف و ۷۰ درصد موافق این گویه بوده اند.
در مورد گویه شماره دو، از ۱۵۰ نفر زن شیعه، ۵۹درصد مخالف و ۳۶ درصد موافق این گویه بوده اند از طرف دیگر از ۱۵۵ نفر زن اهل سنت ۴۱ درصد مخالف و۶۴ درصد موافق بوده اند. بطورکلی نگرش زنان اهل سنت به باروری و فرزندآوری سنتی تر از زنان شیعه مذهب است. بطور کلی می توان چنین بیان کرد که اکثریت زنان اهل سنت با گویه هایی که نگرش سنتی نسبت به باروری را نشان می دهند نظر موافق دارند. اما با نگاه به درصد موافقت زنان اهل سنت با گویه شماره سه، این نتیجه حاصل می شود که در این گویه اکثریت زنان اهل سنت نظری موافق دارند. اما در مورد زنان شیعه، علاوه بر مخالفت با گویه هایی که نگرش سنتی را می سنجند در مورد گویه شماره سه نیز نظری موافق ندارند.
جدول ۵-۹، دیدگاه و نگرش زنان دو گروه مذهبی شیعه و سنی در مورد باروری[۴۳]*

 

 

گویه
مذهب

 

گویه۱
فرزندان عصای پیری والدین اند

 

گویه۲
فرزندان به درامد خانه کمک می کنند

 

 

گویه۳

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:14:00 ق.ظ ]




آمریکا بعد از جنگ سرد، قدرت مسلط و بی‌چون وچرا در جهان بود. در نتیجه می‌توانست دیدگاه ها، منافع و ارزشهای خود را بر جهان تحمیل نماید و حوزه‌ی نفوذ خود را گسترش دهد. اما دگرگونی در سیستم بین‌المللی (نه خود سیستم بین‌المللی که دارای ماهیت آنارشی‌گونه می‌باشد) که از نظام دوقطبی به تک‌قطبی تبدیل شده بود، سیاست خارجی آمریکا را با خلائی مواجه نموده، و آن فقدان مسئولیت و مأموریت جهانی
برای این کشور بود (دهشیار، ۱۳۸۱: ۶۳).
دانلود پایان نامه
در واقع، سقوط شوروی به عنوان رقیب و دشمن ایدئولوژیک، دنیای غرب، به رهبری آمریکا را با مشکل توجیه ضرورت گسترش منافع مواجه نمود. به عبارت دیگر، دولت آمریکا به دلیل حذف دشمن یا رقیبی که تمامی سیاستهای امنیتی و ره‌نامه‌های نظامی خود را بر پایه‌ی ضدیت و مهار آن کشور تنظیم می‌کرد، دچار ابهامات راهبردی و بحران توجیه شد. به این ترتیب با دگرگونی ساختاری نظام بین‌الملل، سرشت بازیگران
براساس شرایط نوظهور، اهداف، و ابزارهای سیاست خارجی دگرگون شد. ایالات متحده که دارای شاخصه‌ایی از مداخله‌گری ساختاری بود و این روند را از زمانی که به عنوان نظام سیاسی مستقل پا به عرصه گذاشته به گونه‌ای فزاینده مورد پیگیری قرار می‌داد، موفق شد که بعد از کاهش مقاومت‌های ساختاری در چارچوب نظام دو قطبی، اهداف توسعه‌طلبانه‌ی خود را در پوشش الگوهای مطلوب و آزادمنشانه مورد پیگیری قرار دهد. به و نقش ملی این ترتیب می‌توان ملاحظه کرد که جهت‌گیری ایالات متحده در دوران بعد از جنگ سرد با تغییرات کمی و کیفی نسبت به دوران گذشته روبه‌رو گردیده است. براساس جهت‌گیری و نقش ملی کشورها، سطح درگیری، میزان مداخله‌گرایی و ابزارهای آن مشخص و تعیین می‌شوند (متقی، ۳۹-۱۳۷۶: ۴۰ ).
در چنین شرایطی، ایالات متحده هیچ کشور یا تهدیدی را در جایگاهی نمی دید که بتواند آنرا به گونه ای متقاعدکننده، علیه خود قلمداد کند. پدیدار شدن چالش هویتی برای آمریکاییها و بارز شدن این پرسش که بدون جنگ سرد چه ویژگی برای آمریکایی بودن وجود دارد، سبب ایجاد خلأهای مفهومی در زمینه‌ی تعیین اولویتها و منطق برنامه‌ریزی گروهی برای ایالات متحده گردید. ادغام ابزار در اهداف در دوران گذار، بحران
مسئولیت‌پذیری و بحران هویت، سبب گردید تا مطابق نظر کاندولیزا رایس، ایالات متحده تعریف منافع ملی خود را در غیاب قدرت تهدیدکننده شوروی، بسیار دشوار ببیند (سنشناس، ۱۳۸۴: ۱۳۳) و حتی تعارض ایدئولوژیک پیشین به متن جامعه ی آمریکا کشیده شد و توان بسیج دولت تا حد زیادی کاهش یافت. اما استفاده‌ی مناسب دولت بوش از شرایط فراهم آمده ناشی از ۱۱ سپتامبر باعث شد تا دولت ضعیف وی به مقتدرترین دولت پس از روزولت تبدیل شود (نصری، ۱۳۸۱: ۶۸۳).
بوش در پناه فضای فراهم آمده موفق شد تا:
الف) در ذهنیت شهروندان، نهادهای بین‌المللی و کشورهای خارجی، تروریسم را به طور موفقیت‌آمیزی جایگزین کمونیسم نموده و بدین‌ترتیب توانایی سمبلیک و نفوذ دولت خود را افزایش دهد.
ب) مشروعیت حضور نیروهای آمریکایی در مناطق حساس دنیا را فراهم آورد.
ج) پایگاه‌های جدید را در خاورمیانه، آسیای مرکزی، افغانستان و قفقاز تأسیس نماید.
د) با بزرگنمایی خطر کشورهایی چون افغانستان، عراق، ایران، کره شمالی و… دوباره ادبیات مکتب واقع‌گرایی از قبیل خشونت، اشغال سرزمینی، خرید تسلیحاتی و پیمانهای دوجانبه را احیاء کرده و از این محل، شرایط فروش اسلحه و حضور در منطقه را تا سالهای آتی فراهم سازد. از اینرو، واقع‌گرایی دفاعی که منطق استراتژیک آمریکا در طول دوران جنگ سرد بود، با تعریف متفاوتی که از منافع ملی، منبع خطر و تهدید و روش برخورد با خطر گردید، عملاً توصیه‌ی عملیاتی و هنجاری خود را از دست داد. در واقع، روشها و ابزارهایی که در سده ‌های گذشته برای حیات‌بخشی و مدیریت صحنه‌ی جهانی به کار می‌رفت؛ مانند: توازن قوا، بازدارندگی، سد نفوذ و… دیگر قابلیت و کارآمدی نداشتند. در این باره، پل ولفویتز که نقشی اساسی در طراحی استراتژی تهاجمی آمریکا داشته است، بیان میدارد: «استراتژی اساسی آمریکایی بایستی بر پایه‌ی جلوگیری از ظهور هر کشور رقیب باشد… برای همیشه» (دهشیار، ۱۳۸۵: ۵۱).
این همان «استراتژی امنیت مطلق» است. به جهت ماهیت هرج‌ومرج‌گرای [آنارشی] نظام بین‌الملل این منطق همیشه وجود داشت که هیچ کشوری محق برای فرمان دادن نیست، و در ضمن هیچ کشوری هم ضرورتی برای اطاعت کردن ندارد. اما آن چه وضوح فراوان دارد، این واقعیت است که رهبران آمریکا به لحاظ ظرفیتهای نظامی و از همه مهمتر گستردگی جهانی ارزشهای فرهنگی لیبرالیسم خود را دارای حق یافته‌اند، با توجه به این نکته است که آمریکا درصدد اشاعه‌ی قدرت است و ضرورتی برای توازن احساس نمی‌کند (دهشیار، ۱۳۸۵: ۵۱).
بعد از حادثه ۱۱ سپتامبر، مطابق نظر برخی از استراتژیستهای تفوق‌گرا، از آنجا که تنها سوپاپ اطمینان حفظ ثبات در جهان، برتری و هژمونی ایالات متحده است، [لازم است] این کشور به گونه‌ای تهاجمی استراتژی را که تک‌قطبی بودن جهان را تداوم بخشد، پیگیری کند (سن‌شناس، ۱۳۸۴: ۱۳۴).
مهدی رضایی در کتاب آمریکا ویژه نومحافظه‌کاران در آمریکا آورده است که تیم کاری جدید در مراکز عمده قدرت در آمریکا و به خصوص پنتاگون ضمن آنکه سبب امنیتی نمودن بیش از محیط نظام بین‌المللی شده است؛ موجب شده تا تروریسم به عنوان مهمترین و کارآمدترین ابزار نظام نابسامان جهانی در راستای تجدید و احیای هژمونی ایالات متحده آمریکا قرار بگیرد (رضایی، ۱۳۸۳).
همچنین باری بوزان نیز بیان می‌کند: «آمریکا به زعم آمریکاییها، کشوری انقلابی به شمار می‌رود که بین طرفداران بازسازی جامعه‌ی بین‌المللی براساس الگویی موردنظر این کشور و حفاظت از ارزشهای لیبرال دموکراسی در مقابل تهاجم قدرتهای فاسد خارجی تقسیم شده است» (Buzan, 2004:157).
از اینرو، بعد از ۱۱ سپتامبر دگرگونی عمیقی در سیاست خارجی آمریکا به وقوع پیوسته است، به طوری که:
۱) با امنیتی شدن فضای بین‌المللی و در نتیجه‌ی آن، افزایش قدرت سخت‌افزاری آمریکا برای ایفای مأموریتهای دولت‌سازی و امنیت‌سازی مواجه‌ایم. ۲) دیپلماسی در پرتو قدرت [به] ابزاری برای کسب اهداف و منافع استراتژیک فرض شده است (هادیان، ۶۳-۶۴: ۱۳۸۴).
سیاست خارجی، یک‌جانبه‌گرایی بیشتر مبتنی بر مداخله‌گرایی گسترش یابنده برای انهدام منابع بالقوه و بالفعل تهدیدات نامتقارن تروریستی؛ و سیاست خارجی چندجانبه‌گرایی گسترش و ائتلاف بین‌المللی علیه تهدیدات معاصر بین‌المللی. [با هدف افزایش قدرت خودنه دیگران] از اینرو به نظر میرسد این کشور سیاست خارجی برتری‌جویانه خود را برای حضور و تداوم مانورهای خارجی در سطح گسترده‌ی جهانی دنبال خواهد کرد. زیرا، همانطور که رابرت جرویس اظهارمی‌دارد: «قدرت مسلط، تمامی جهان را در همسایگی خود می‌یابد و نسبت به مسائل آنها واکنش نشان میدهد» (هادیان، ۶۷:۱۳۸۴ ).
در چنین شرایطی، آمریکا در پرتو قدرت نظامی خود به دنبال تبدیل دشمنان به دوستان، دوستان به متحدین جدید و جانشین‌سازی متحدین جدید به جای متحدین قدیم و به طورکلی، رقابت در چارچوب رفاقت میباشد؛ تلاش آمریکا برای جانشین‌سازی اروپای جدید به جای اروپای قدیم، روابط استراتژیک با برخی کشورهای اروپای شرقی مانند لهستان، بلغارستان و برقراری روابط دوستانه با دولتهای جدید در افغانستان و عراق برخی از چشم‌اندازهای سیاست خارجی آمریکا است. سیاست خارجیای که در پرتو قدرت، به دنبال گسترش و تعمیق سیاست اتحادسازی با دیگر کشورها در مناطق حساس استراتژیک است (هادیان، ۷۲:۱۳۸۴ )؛ تا از این رهگذر بتواند به امنیت مطلق خود برسد. از نظر نومحافظه‌کاران، برقراری نظم و ثبات از طریق ایجاد قدرت هژمون شیوه‌ی مناسبتری است، به خصوص اینکه قدرت هژمون از توان و برتری لازم ایدئولوژیک و ارائه‌ ارزشها، هنجارها و قواعد اخلاقی جهان‌شمولی برخوردار باشد و از این طریق، ثبات مبتنی بر رضایت دولتها و ملتها را در جهان فراهم آورد (رنگر، ۱۳۸۲: ۳۴).
بی‌ثباتی در جهان موجب بروز جنگها و کشمکش‌های گسترده بین دولتها و قومیت‌های مختلف شده، تروریسم بین‌المللی را افزایش میدهد و به نسل‌کشی در مناطق مختلف جهان دامن می‌زند که هر کدام از آنها عواقب مستقیم و غیرمستقیم گستردهای برای امنیت و رفاه مردم آمریکا به همراه دارد (The White House:2006).
باید توجه کرد که بعد از فروپاشی سیستم دوقطبی، تاکنون استراتژی کلان آمریکا تغییر آنچنانی به خود ندیده است و تلاش برای حفظ برتری جهانی همچنان به چشم می‌خورد (ولفورث بور، ۱۳۸۲: ۱۷۶).
امروزه نیز سیاست خارجی این کشور با توجه به کیفیت منافع ملی و ماهیت تهدیدهایی که با آنها رو به روست اشاعه و حداکثرسازی قدرت را در پیش گرفته است. برای عملی ساختن این هدف آمریکا به حرکت پیشرونده‌ی خود ادامه میدهد و سعی میکند که به برتری چالش‌ناپذیر در جهان دست یابد. جایگاه این کشور در سیستم بین‌المللی که در تاریخ مدرن بیسابقه است، موجب ایجاد این ذهنیت شده که اشاعه‌ی نظم لیبرال از طریق به کارگیری قدرت فزاینده ضرورتی اجتناب‌ناپذیراست. بنابراین واقع‌گرایی تهاجمی که هژمونی جهانی را مطلوب می‌یابد، نگاه حاکم بر تصمیم‌گیرندگان آمریکا میباشد و آنچه وجه تمایز این تصمیم‌گیرندگان با رهبران دیگر در طول دهه‌ های گذشته است، مقبولیت ارزشهای لیبرال در بین آنها و تلاش آنها برای استفاده از قدرت برای اشاعهی این ارزشها می‌باشد. برخلاف دوران جنگ سرد که آمریکا نقش پلیس را ایفا میکرد، نومحافظه‌کاران ایفای دو نقش همزمان آمریکا به عنوان پلیس و چراغ دریایی را برعهده گرفته‌اند. دیگر صحبت از انتخاب بین دو گزینه‌ی آمریکا به عنوان سمبل و آمریکا در نقش جنگجو مطرح نیست، بلکه هر دو گزینه به طور توأمان نمادهای سیاست خارجی قرار گرفته‌اند (دهشیار، ۱۳۸۶: ۹۶).
در این راستا، دولتمردان آمریکایی به منظور اشاعه و بهبود وضعیت دموکراسی به ایجاد تحول در رژیمهای استبدادی و جوامع غیرمدرن روی آورده‌اند. به زعم دولت بوش، این تحولات می‌تواند آغازی برای تأسیس رژیم‌های دموکراتیک در اقصا نقاط دنیا باشد، و البته برای عملی ساختن این هدف باید استفاده از توانایی های نظامی آمریکا به عنوان ابزار اولیه و ضروری مورد توجه قرار بگیرد (Ken, 2003:37).
وضعیتی که در حمله به عراق و افغانستان مشاهده کردیم؛ در چنین فضایی منطق فلسفی ضرورت سیاست خارجی درگیر، ملی‌گرا، تهاجمی و مسلح مطرح می‌گردد. به عبارت دقیقتر، بر ضرورت تهاجم به لحاظ فضای استراتژیک متناسب با توانمندیها تأکید میگردد و منطق تهاجمی در سیاست خارجی یک الزام تلقی می‌شود که این لزوماً به معنای رهبری در صحنهی بین‌المللی است. چنین موقعیتی که به واسطه‌ی توانمندی نظامی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی شکل گرفته است، تنها در صورتی تداوم خواهد یافت که میل و اراده به بهره‌وری از آن وجود داشته باشد (دهشیار، ۹۷-۱۳۸۶: ۹۸ ).
هرچند در این مسیر، سیاست خارجی آمریکا با مخالفتها و مقاومتهایی مواجه میگردد. مثلاً جهت‌گیری اجتماعی آمریکا در انتخابات نوامبر سال ۲۰۰۶ میلادی را میتوان واکنشی نسبت به مداخله‌گرایی گسترده، تهاجمی‌سازی رفتار استراتژیک و اقدامات پیش‌دستانه‌ی این کشور دانست، و یا انتشار گزارش بیکر- همیلتون (گروه مطالعات عراق) نیز از همین مقاومتها و مخالفتها بوده است.
اما باید توجه کرد که برای سیستم اقتصادی و اجتماعی پرانرژی و همواره در حال تغییر ایالات متحده، قدرت بدون استفاده بی‌معنا می‌باشد (سریع‌القلم، ۱۲: ۱۳۸۱) و این امر، به دولت بوش که نظام بین‌الملل کنونی را نه بر موازنه نیروها بلکه بر هژمونی این کشور میداند؛ کمک می‌کند. در این رهگذر استفاده از قدرت به منظور تثبیت قدرت ملی و با هدف جهان‌گرایی میباشد. هدف سیاست خارجی همچنان تأمین منافع ملی است. هرچند که تعریفی متفاوت از منابع، استراتژیهای متمایز و سازوکاری دیگر گونه، به کار گرفته می‌شود (سن‌شناس، ۱۳۸۴: ۱۴۸).
نومحافظه‌کاران که در دولت بوش بیشترین نفوذ و قدرت را دارند، با توجه به رهیافت واقع‌گرایی تهاجمی، باعث حمله‌ی نظامی آمریکا به منطقه خاورمیانه شدند. به لحاظ عملی نومحافظه‌کاری به شدت به سنتهای تهاجمی نزدیک است و رفتار آنها معمولاً توجیهی، غالباً جنجالی و گهگاه توطئه‌آمیز میباشد (Jonathan, 2004:116).
به نظر میرسد نومحافظه‌کاری یک جریان انحرافی موقتی و زودگذر در سیاست آمریکا نیست، بلکه جریان فکری کاملاً سازگار و همسو با ایدئولوژی ناسیونالیسم آمریکایی است که ریشه در انگاره «باور به استثنایی بودن لیبرالیسم آمریکایی» دارد. در واقع سیاست خارجی نومحافظه‌کاران کاملاً تهاجمی و گسترده است و در این زمینه خاورمیانه اولین قربانی این سیاست تهاجمی گردید. در واقع ایالات متحده در راستای نظریه‌ی واقع‌گرایی تهاجمی احساس کرد که تروریسم که به اعتقاد ایالات متحده منشأ آن خاورمیانه است، باعث آنارشیک شدن عرصه‌ی بین‌الملل می‌گردد و امنیت کشورهای جهان بالاخص قدرتهای جهانی را به خطر می‌اندازد. دلیل دیگر آمریکا سلاحهای کشتار جمعی کشورهای منطقه‌ی خاورمیانه و تلاش آنها برای دستیابی به این سلاحها است و معتقد است که دستیابی کشورهایی همچون عراق، که مشروعیتی در عرصه‌ی بین‌الملل ندارند، به اینگونه سلاحها موجب به خطر افتادن موقعیت هژمون آمریکا و ایجاد ناامنی در صحنه‌ی بین‌الملل می گردد. نومحافظه‌کاران منافع امنیتی آمریکا را در ارتباط مستقیم با توسعه‌ی ارزشهای آمریکایی در دنیا تعریف می‌کنند و نقش رهبری آمریکا بر نظام جهانی را همواره مورد تأکید قرار می‌دهند. گسترش دموکراسی نقش تعیین‌کننده‌ای در سیاستهای دولت بوش مانند جنگ علیه تروریسم و استراتژی کلان دولت او دارا میباشد. براساس این استراتژی به نظر میرسد که منافع امنیتی و سیاسی ایالات متحده تنها از طریق گسترش نهادها و ارزشهای سیاسی لیبرال در خارج از آمریکا تأمین می‌شوند. براساس رویکردی که در ادبیات گوناگون با نامهای مختلفی مانند «واقع‌گرایی دموکراتیک»، «لیبرالیسم امنیت ملی» و «جهان‌گرایی دموکراتیک» مورد اشاره قرار گرفته است، در واقع سیاست امنیت ملی دولت بوش بر محور استفاده مستقیم از نیروی نظامی و قدرت سیاسی، با هدف گسترش دموکراسی در مناطق استراتژیک شکل گرفته است (Monten, 2006:112-115).
ایالات متحده سیاست خارجی تهاجمی خود را در ابتدای قرن ۲۱ از افغانستان و عراق در منطقه‌ی خاورمیانه شروع کرد و طبق این نظریه معتقد به ادامه این سیاست تهاجمی در سایر کشورهای مخالف خود در منطقه، مخصوصاً ایران است.
بنابراین سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه را می‌توان از منظرهای گوناگون مورد مطالعه و بررسی قرار داد اما یکی از رویکردهایی که از قابلیت مناسب برای تبیین این موضوع برخوردار است، واقع‌گرایی تهاجمی می‌باشد. براساس رویکرد واقع‌گرایی تهاجمی، آنارشی دولتها را مجبور می‌کند تا قدرت نسبی یا نفوذ خود را به حداکثر برسانند، چرا که از نظر آنان، بین الزامات سیستمی و تعقیب سیاست خارجی حقیقی دولتها ارتباط نسبتاً مستقیمی وجود دارد. در یک محیط آنارشیک، «الزامات رقابتی سیستم بین‌المللی» دولتها را هدایت میکند. اگر یک دولت برای به حداکثر رساندن نفوذ خود تلاش نکند، دولتهای دیگر در فرصتی مناسب، چنین سهمی از نفوذ را از آن خود خواهند کرد. بر این اساس میتوان سیاست خارجی آمریکا را تبیین نمود. سیاستهای خاورمیانه‌ای آمریکا تا مدتها معطوف به حمایت و پشتیبانی از حکومتهای اقتدارگرا اما همپیمان و حافظ منافع واشنگتن در منطقه بود. حفظ ثبات، به عنوان محور اصلی این رویکرد، شاکله‌ی کلی سیاستهای خاورمیانه‌ای آمریکا را تشکیل میداد. با تقویت و تحرک بیشتر گرایشهای ضدآمریکایی و وقوع حملات ۱۱ سپتامبر در خاک آمریکا، سیاستمداران کاخ سفید به سمت اتخاذ رویکرد امنیتی به جای حفظ ثبات در منطقه تغییر جهت دادند. به گفته‌ی جان گدیس، پس از ۱۱ سپتامبر آمریکا خود را در «جهانی که به ناگهان خطرناکتر شده» یافت. به عبارت دیگر، متعاقب حمله به برجهای سازمان تجارت جهانی در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، سیاست خارجی ایالات متحده دچار چرخشی اساسی از راهبرد بازدارندگی (۱۹۴۵-۱۹۹۰)
و ابهام راهبردی (۲۰۰۱-۱۹۹۰) به راهبرد حملهی پیش‌دستانه و جنگ پیشگیرانه گردیده است. این حادثه بیشترین مطلوبیت راهبردی را برای اهداف آمریکا فراهم آورد. آمریکاییها تلاش نمودند این واقعه را بر گفتارهای امنیتی پیشین خود منطبق سازند. در چنین شرایطی، راهبرد جنگ پیشگیرانه ارائه شد. این راهبرد براساس نوع تحلیل مقامات و برنامهریزان دفاعی- امنیتی از تهدیدات جدید شکل گرفت. هدف از این راهبرد، مقابله‌ی مؤثر با چالش‌های عملیات پیشگیرانه در خاورمیانه بود. با این اوصاف، شاهد آن هستیم که رویکرد واقع‌گرایی در نزد زمامداران و تصمیم‌گیرندگان کشور آمریکا تقویت شده و این کشور رو به سیاستهای امنیتی و یکجانبه‌گرایی در عرصه‌ی بین‌المللی آورده است.
۳-۳-۱ استراتژی امریکا در دوره جنگ سرد
منطقه‌ی خاورمیانه را میتوان در مرحله‌ی کنونی از منظر رقابت بین قدرتهای بزرگ از مهمترین مناطق جهان تلقی کرد. در حالیکه در دوره‌ی جنگ سرد رقابت اصلی بین دو ابرقدرت عمدتاً بر اروپا استوار بود، آمریکا پس از جنگ سرد از همه امکانات خود بهره برده است تا خاورمیانه را به حوزه‌ی نفوذ انحصاری خود تبدیل نماید (واعظی، ۵۳ :۱۳۸۹).
این منطقه همواره با مداخلات کشورها و قدرتهای فرامنطقه‌ای مواجه بوده است. یکی از علل مداخله‌ی ممتد قدرتهای بزرگ در مسایل و حوادث خاورمیانه‌ای را باید عدم همگونی بین واحدهای منطقه و تداوم تعارضات منطقه‌ای بین واحدهای این نظام فرعی دانست. در این حوزه، تعارضات در سطح فرامنطقه‌ای، درون‌منطقه‌ای، بین کشوری و فروملی بیش از مناطق و حوزه‌های دیگر میباشد و در نتیجه واحدهای فرامنطقه‌ای با توجه به اهداف و منافع خود در منطقه، بیش از حوزه‌های دیگر مداخله کرده‌اند (متقی، ۱۳۷۸: ۷).
ایالات متحده نیز در تداوم همین روند با حذف رقیب اصلی‌اش در صحنه‌ی رقابت به دنبال تثبیت هژمونی خود در کل جهان است و بالطبع، منطقه‌ی خاورمیانه و خلیج‌فارس به دلیل ویژگیهایی که دارند در اولویت هستند و به عبارت دیگر، تثبیت هژمونی آمریکا در خاورمیانه، پیشزمینه هژمونی جهانی است (تخشید و نوریان، ۱۱۳:۱۳۸۷ ).
خاورمیانه با داشتن منابع غنی انرژی از یکسو و موقعیت خاص ژئوپولیتیک از سوی دیگر، حوزه‌ی منفعتی غیرقابل اغماض، برای قدرتهای بزرگ محسوب می‌شود. این در حالی است که خاورمیانه نه تنها با نظم سیاسی- اقتصادی آمریکا هماهنگی ندارد بلکه به شدت از پتانسیل مقاومت و مقابله برخوردار است. حوادثی از قبیل رخداد ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ و حضور اتباع سعودی در آن و احیای افراط‌گرایی در منطقه، نمایانگر تضاد منفعتی و امنیتی قدرت آمریکا و منطقه خاورمیانه است. از اینرو، پیگیری اصلاحات سیاسی در چارچوپ طرح خاورمیانه بزرگ به منظور استقرار نظم سیاسی مطلوب و اصلاحات اقتصادی در راستای اقتصاد لیبرال و بازار آزاد به منظور استقرار نظم اقتصادی مطلوب در دستور کار سیاستهای خاورمیانه‌ای آمریکا قرار گرفت (واعظی، ۷۰۸ :۱۳۸۸). با توجه به حساسیت و اهمیت این مسأله همواره این حوزه مورد مطالعه و بررسی فراوان بوده و از منظرهای مختلف بدان نگریسته شده است.
در نخستین دهه هزاره‌ی سوم، طیف وسیعی از رویکردهای گوناگون در روابط بین‌الملل به چشم می‌خورد که برداشتهای متفاوت و گاه متناقض از عرصهی جهانی و روابط میان ملتها به دست میدهند که نه فقط ساختارها و کنشهای بین‌المللی، بلکه تاریخ تحولات جهانی را نیز به گونه‌های متفاوت درک کرده و تصویری دگرگون از آن ارائه می‌دهند؛ و همانطور که مرشایمر می‌گوید:
«مطالعه ی روابط بین‌الملل، همانند دیگر علوم اجتماعی هنوز شباهت به علوم دقیقه ندارد. اکثر تئوریهای ما نامتجانس و کمتر آزمایش شده است. درک شرایط موردنیاز برای اجرای تئوریهای با سابقه مشکل شده است. افزون بر این، پدیده‌های سیاسی بسیار پیچیده‌اند، و از اینرو پیش‌بینی‌های سیاسی دقیق بدون ابزارهای نظری قوی و برتر از آنچه که ما تاکنون در اختیار داشتیم، ناممکن می کند. در نتیجه، اقتضای همه‌ی پیش‌بینی‌های سیاسی، بروز برخی خطاهاست. بنابراین آنها که جرأت پیش‌بینی کردن دارند باید آنرا با فروتنی انجام دهند و بنابر احتیاط ادعای اعتماد نابهجا نکنند و بپذیرند که بازاندیشی بعدی بدون شک برخی شگفتیها و نادرستیها را مشخص مینماید» (Mearshymehr, 1995:82).
با این پیش فرض، برای تبیین بهتر این مقاله و تجهیز آن به چارچوبی منسجم از میان نظریه های روابط بین‌الملل از واقع‌گرایی تهاجمی بهره گرفته و سعی گردیده تا با بهره گرفتن از جنبه‌های مختلف این نظریه رفتار سیاست خارجی آمریکا را در قبال خاورمیانه و ایران بعد از حادثه ۱۱سپتامبر ۲۰۰۱ مورد تحلیل و ارزیابی قرار گیرد. اما پیش از طرح و بررسی واقع‌گرایی تهاجمی، لازم است تا اشارهای گذرا به نظریه‌ی واقع‌گرایی داشته باشیم.
۳-۳-۲ استراتژی امریکا بعد از دوره جنگ سرد
واکنش تلافی‌جویانه آمریکا در خصوص کشتی جنگی ساموئل رابرتز برای ایران بسیار غافلگیرکننده و غیرمنتظره بود. چهار روز بعد، آمریکا با حمله به سکوهای نفتی ساسان (که سلمان هم نامیده می‌شود) و جزیره سیری درصدد تلافی برآمد. بعد از نابودی سکوی رستم، نیروی دریایی سپاه سکوی ساسان را بازسازی کرد و از آن به‌عنوان سکوی تهاجمی خود در جنوب خلیج فارس استفاده ‌کرد. این حملات موجب بروز درگیری‌هایی بین نیروهای آمریکایی و کشتی‌ها و هواپیماهای ایرانی شد که نه ساعت طول کشید. در سکوی نفتی ساسان، اندکی بعد از ساعت ۱۰ صبح ۱۸ آوریل، گلوله‌باران توپ ‌ها شروع شد. کشتی‌های آمریکایی سکوی اصلی را ساعت‌ها به توپ بستند. ملوانان آمریکایی از کشتی جنگی ترنتون۲، سکوی ثانویه را شناسایی و آنرا با مواد منفجره منهدم کردند.
کشتی جنگی آمریکایی وین‌رایت نبرد سه فروند کشتی علیه جزیره سیری را هدایت می‌کرد. در این حمله، فرماندهی ناوگان یکم دریایی ایران دستور شلیک موشک‌ از ناچه “جوشن” را صادر کرد. این ناوچه به سرعت در جزیره سیری مستقر شد و آخرین موشک کروز ضد کشتی هارپون ساخت آمریکا را پرتاب کرد. کشتی جنگی وین‌رایت، توانست موشک پرتاب شده را با بهره گرفتن از سیستم موشکی زمین به هوای ما‌فوق صوت خود دفع کند. سیستم ردیاب موشک هارپون (که از سال ۱۹۷۹ مورد رسیدگی و تعمیر قرار نگرفته بود،) یک مایل مانده به هدف تعیین ‌شده از کار باز ماند. کلاهک ۵۰۰ پوندی این موشک نتوانست به کشتی اصابت کند و در فاصله‌ای کمتر از ۱۰۰ پایی آن سقوط کرد. کلاهک کوچک ۶۵ پوندی موشکSM-2ER  پرتاب شده از کشتی یادشده به همراه دو فروند موشک  ۲SM- دیگر که از کشتی اسکورت سیمپسون۱ پرتاب شده بودند، در فاصله‌ای بیش از ۲۰۰۰ گره دریایی به کشتی “جوشن"  اصابت کرد و موجب شد که این کشتی بلافاصله آتش بگیرد و پس از انفجارهای پی در پی در عرض ۵ دقیقه غرق شود. بیست دقیقه بعد، دو فروند از هواپیماهای ۴F- نیروی هوایی ایران درحالیکه در ارتفاع پایین پرواز می‌کردند، با پرتاب دو فروند موشک ماوریک درصدد ضد حمله بر‌آمدند. این دو هواپیما که یکی از آنها در اثر اصابت موشک آسیب جزئی دیده بود، به دنبال عدم موفقیت‌شان در حمله به اهداف مورد نظر، به بندرعباس برگشتند.
کمتر از سی دقیقه بعد از نبرد در سکوی ساسان، ایران به سوی سکوی نفتیScan Bay  در میدان نفتی مبارک که مالک اصلی آن کشور پاناما بود ولی توسط آمریکا مورد استفاده قرار می‌گرفت و حدود سی مایل دریایی با غرب ابوظبی فاصله داشت، آتش گشود. قایق‌های تندرو  Boghammar  سپاه و دو فروند هلی‌کوپتر ۱۲۲AB- نیروی هوایی ایران با بهره گرفتن از آتش سنگین توپخانه و راکت‌های ضد تانک، حمله مشترکی را ترتیب دادند. هنگام سپیده‌دم تقریباً یک ساعت پس آغاز حمله، ناو هواپیما‌بر آمریکایی اینترپرایز در صدد پاسخ بر‌آمد و با سه فروند قایق تندرو درگیر شد که یکی از آنها را غرق و دیگری را از کار انداخت. در این بین، سکوی نفتیScan Bay  و شانزده تبعه آمریکایی مستقر در آن آسیب‌های سطحی دیدند.
در درگیری‌های جزیره سیری، تهران ناوچه‌های “سهند"  و “سبلان"  را طی یک مأموریت اضطراری، از بندرعباس راهی منطقه کرد. این ناوچه‌ها که دستور انجام حملات تلافی‌جویانه را داشتند، با سرعت تمام به سوی غرب تنگه هرمز، که مجموعه‌ای از کشتی‌های جنگی آمریکا در آنجا در حال گشت بودند، حرکت کردند. با نزدیک شدن این دو ناوچه ایرانی، فرمانده عملیات مشترک آمریکا در خاور‌میانه طرح‌هایی را برای حمله به سومین سکوی نفتی ایران، رخش، اعلام کرد و همچنین آماده درگیری اساسی با ناوچه‌های “سهند” و “سبلان” شد. اندکی پس از ۳ بعد از ظهر، ناوچه “سهند” در ۱۰ مایلی جزیره لارک بود و می‌توانست کشتی‌های نیروی دریایی آمریکا را با بهره گرفتن از موشک‌های کروز سی‌کیلر مورد حمله قرار دهد. ساعت ۵۹:۳ بعد از ظهر، یک کشتی جنگی آمریکایی طی یک اخطار رادیویی به هر دو زبان فارسی و انگلیسی، به ناوچه “سهند” اعلام کرد در صورت عدم خروج فوری از منطقه با آتش سنگینی مواجه خواهد شد. فرمانده “سهند” چند دقیقه بعد با به کار انداختن توپ ۷۶ میلیمتری خود به این اخطار پاسخ داد. هواپیماهای ۶A- آمریکا بلافاصله به این ناوچه حمله کردند و آن را با یک فروند موشک کروز هارپون مورد هدف قرار دادند و چند دقیقه بعد با بهره گرفتن از بمب، آنرا منفجر کردند. علاوه بر این، کشتی آمریکاییStrauss  نیز دومین موشک هارپون را به سوی این ناوچه نشانه رفت. ناوچه “سهند” در حالیکه در شعله‌های آتش می‌سوخت و ساختار اساسی‌اش آسیب دیده بود، منطقه را ترک کرد و نیروهای آن با به آب انداختن قایق‌های نجات از کشتی خارج شدند. تقریباً دو ساعت بعد، یک فروند ۶A- دیگر، پس از مواجه با آتش، یک بمب هدایت شونده با لیزر را به سوی ناوچه “سبلان” پرتاب کرد. این بمب ۱۰۰۰ پوندی به موتورخانه این ناوچه برخورد کرد و آنرا غرق کرد.
بعد از جنگ جهانی دوم تا اواسط دهه ۱۹۷۰ به مدت تقریباً ۴۰ سال، ژئوپولیتیک به عنوان یک مفهوم و یا روش تحلیل، به علت ارتباط آن با جنگ‌های نیمه‌ی اول قرن بیستم منسوخ گردید. جغرافیای سیاسی در این دوره، توجه خود را به مفاهیمی غیرمرتبط با مسائل نظامی و استراتژیک معطوف کرد و تعریف ژئوپولیتیک در این دوره متحول شد، به گونه‌ای که ژئوپولیتیک به جغرافیای سیاسی با تأکید بر واقعیات جغرافیایی دولت‌ها اطلاق میگردید. هرچند، ژئوپولیتیک در این دوره از دستور کار دولت‌ها در مفهوم قبلی خود خارج شد، اما، همچنان در دانشگاه‌ها تدریس می‌شد و سیاست‌هایی همچون مهار شوروی که توسط جرج کنان، در سال ۱۹۴۷ مطرح شد و اساس سیاست امریکا و غرب در تمام دوران جنگ سرد نسبت به شوروی قرار گرفت از خمیر مایه‌ی ژئوپولیتیکی برخوردار بود (واعظی، ۱۳۸۶، ۲۱) برای تبدیل شدن نقش فعال جغرافیا در تعریف ژئوپولیتیک به نقش انفعالی سه دلیل عمده قابل ذکر است، اول این که جغرافی‌دانان بعد از شکست آلمان در جنگ، ژئوپلیتیک خاص آلمان را مقصر اصلی عنوان کردندو سیاست‌های آلمان نازی را متأثر از این مکتب می‌دیدند. در نتیجه، خود را از مطالعات در مقیاس جهانی کنار کشیده، توجه خود را به دولت‌ها و درون مرزهای سیاسی بین‌المللی معطوف داشتند و واژه‌ی ژئوپولیتیک برچسب غیرعلمی بودن به خود گرفت و از محافل علمی و دانشگاهی طرد شد. از نظر محتوایی هم تعداد معدود جغرافی‌دانان که هنوز نقشه‌ی سیاسی جهان را مورد مطالعه قرار می‌دادند عناوین دیگری برای نوشته‌ها و کتاب‌های خود انتخاب کردند. دلیل دیگری که موجب افول نقش جغرافیا در جنگ سرد شد ظهور استراتژی باردارندگی هسته‌ای بود. گفته می‌شد که با توانایی پرتاب سلاح‌های هسته‌ای به وسیله‌ی هواپیما و موشک به فاصله‌های دور، دیگر نه فاصله و نه عوامل جغرافیایی مثل ناهمواری‌ها و اقلیم چندان مهم تلقی نمی‌شوند. بنابراین، از دید کارگزاران نظامی می‌بایست توجه از دفاع سرزمینی به مسأله‌ی توازن هستهای جلب می‌شد. دلیل سوم که شاید از هر دو دلیل دیگر مهم‌تر است ظهور ایدئولوژی به عنوان عامل تعیین کننده‌ی جهت‌گیری سیاست‌ها بود. در دوره‌ی جنگ سرد، ایدئولوژی در پوشش استدلال‌های جغرافیایی عمل می کرد و در ساختن فضای سیاسی این دوره نقش فعال داشت. البته نباید فراموش کرد که جغرافیا در حفظ امنیت ملی و درگیری‌های محلی، همچنان اهمیت خود را حفظ کرده بود.
۳-۴ عوامل تأثیرگذار ژئوپلیتیک خاورمیانه بر استراتژی امریکا
ساخت دیوار حایل در سرزمین‏های اشغالی فلسطین به وسیله‏ی رژیم صهیونیستی به رویداد قابل توجه جهان اسلام و عرب و محور بحث حقوقدانان، صاحب‏نظران و کارشناسان خاور میانه و اروپا تبدیل شده است. کسانی که حوادث فلسطین اشغالی را پی می‏گیرند، در پایبند نبودن رژیم اسرائیل به تعهد بین‏المللی خود در سرزمین‏های اشغالی هیچ تردیدی ندارند. این نقض فاحش مقررات بین‏المللی هر روز ابعاد جدیدی می‏یابد. احداث دیوار حایل ـ که اسرائیلی‏ها آن را دیوار امنیتی، سپر حفاظتی و حصار عرفات می‏نامند و در مقابل، فلسطینی‏ها آن را دیوار نژادپرستی، دیوار جداسازی و دیوار شرم نام می‏نهند ـ از مسائل پراهمیتی است که نیازمند بررسی و تأمل از جهات متعدد است. صدور رأی مشورتی دیوان دادگستری بین‏المللی در خصوص آثار حقوقی ساخت دیوار، مسأله را وارد مرحله‏ی جدیدی نمود که اهمیت بررسی آن را دو چندان ساخت. ما در این مقاله ضمن تبیین موضوعی مسأله به طور مختصر، عدم مشروعیت ساخت دیوار را از منظر مقررات حقوق بشر و حقوق بشردوستانه بین‏المللی بررسی می‏کنیم.
رأی دیوان، حاوی نکات بسیار پراهمیت است که تبیین و تفسیر همه‏ی اجزای آن حجمی فراتر از یک مقاله را به خود اختصاص می‏دهد. از سوی دیگر، بررسی مباحث مربوط به مرحله‏ی صلاحیت نیز حائز اهمیت است؛ از این رو پس از طرح برخی مباحث مقدماتی، به راه کاری توجه می‏کنیم که دیوان برای احراز صلاحیت خود در صدور رأی مشورتی به کار بست؛ آن گاه به بررسی آثار ساخت دیوار تنها از منظر حقوق بشر و حقوق بشردوستانه می‏پردازیم

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:13:00 ق.ظ ]




جهت اخذ درجه کارشناسی ارشد رشته مدیریت بازرگانی
عنوان پایان نامه:
تبیین و ارزیابی موقعیت ­یابی استراتژیک شرکت نودر در صنعت تولید درب
استاد راهنما
دکتر محمد رضا حمیدی زاده
استاد مشاور
دکتر عباسعلی حاجی کریمی
نگارش
محمد مهدی لطیفی
زمستان ۹۰
به نام خداوند جان و خرد
کزین برتر اندیشه برنگذرد
تقدیم به
پدر و مادر مهربانم
که همواره انگیزه بخش من بوده اند
تشکر و سپاس
از استاد ارجمند جناب آقای دکتر حمیدی زاده که با راهنمایی هایشان مرا در امر تدوین این رساله یاری دادند، از استاد محترم مشاور جناب آقای دکتر حاجی کریمی که رهنمودهای ارزنده ای در پیشبرد رساله داشتند، و از اساتید محترم سرکار خانم دکتر جزنی و جناب آقای دکتر اکبریان که داوری رساله را بر عهده داشتند کمال تشکر را دارم.
همچنین از کلیه کارمندان، مسئولان، و مدیران محترم شرکت نودر که با همکاری و سخاوت در انتقال تجربیات، مرا در انجام این تحقیق یاری نمودند، به ویژه قائم مقام مدیر عامل و مدیر بازرگانی شرکت، جناب آقای سید احمد خادم الشریعه، سپاسگزاری می نمایم.
نام خانوادگی: لطیفی نام: محمد مهدی
دانشکده: مدیریت و حسابداری رشته تحصیلی و گرایش: مدیریت بازرگانی- بازاریابی
نام استاد راهنما: دکتر محمد رضا حمیدی زاده تاریخ فراغت از تحصیل: ۰۹/۱۱/۱۳۹۰
عنوان پایان نامه: تبیین و ارزیابی موقعیت ­یابی استراتژیک شرکت نودر در صنعت تولید درب
چکیده
پیچیدگی روزافزون فعالیت­ها و محیط کاملا متغیر و پرتلاطم جهان امروز، مدیران سازمانها را با دشواری­های متعددی مواجه ساخته که کوچکترین غفلت در این زمینه باعث کاهش سهم بازار هدف خواهد شد. در جامعه­ کنونی، با توجه به وجود رقبای متعدد و تغییرات شتابان آن، دیگر برنامه­ ریزی به شکل سنتی قادر نخواهد بود که مسائل و مشکلات بازار هدف را حل کند. لذا برنامه­ ریزی استراتژیک، به منزله­ی یک ابزار مفید و مناسب برای رسیدن به اهداف سازمانی مطرح شده است. هدف تحقیق حاضر شناخت موقعیت یابی موثر و خلق تفاوت های فیزیکی و ادراکی است. جامعه آماری این تحقیق، تمامی کارکنان شرکت نودر هستند. حجم نمونه مورد نظر با بهره گرفتن از فرمول کوکران برای جامعه محدود، ۸۶ نفر تعیین گردید که شامل بازاریابان و کارشناسان فروش شرکت نودر است که در برنامه ی استراتژیک و بلند مدت ایفای نقش دارند. به منظور جمع آوری داده های این مطالعه، از پرسشنامه ی بسته استفاده شده که برای تحقیق حاضر پرسشنامه ای شامل ۷۰ سوال طراحی گردید. این پرسشنامه حاوی متغیرهای مدل و روابط میان آن ها است و با مراجعه ی مستقیم از نمونه های تصادفی بازاریابان و فروشندگان شرکت نودرتکمیل گردیده است. با توجه به نتایج تجزیه و تحلیل های آماری، فرضیه های تحقیق مورد بررسی قرار گرفتند که از مجموع ۱۴ فرضیه، ۷ فرضیه تأیید و ۷ فرضیه ی دیگر رد شدند. نتایج فرضیه ی اهم اول و دوم تحقیق نشان می دهد بین موقعیت یابی فیزیکی و ادراکی، و موقعیت یابی استراتژیک یک رابطه‏ی معنادار وجود دارد. بر اساس نتایج فرضیه های اهم سوم، چهارم، و پنجم مشخص شد موقعیت یابی ادراکی ارتباط یکسانی با مزیت هزینه‏ای، مزیت منفعتی، و استراتژی تمرکز در دستیابی به موقعیت یابی استراتژیک دارد. بر اساس نتایج فرضیه های اهم ششم، هفتم، و هشتم مشخص شد موقعیت یابی فیزیکی ارتباط یکسانی با مزیت هزینه‏ای، مزیت منفعتی، و استراتژی تمرکز در دستیابی به موقعیت یابی استراتژیک ندارد. بر اساس نتایج فرضیه فرعی اول مشخص شد ویژگی های فنی بر تجزیه و تحلیل موقعیت یابی فیزیکی اثر گذار است. بر اساس نتایج فرضیه های فرعی دوم و سوم، ویژگی های فیزیکی و معیارهای عینی بر تجزیه و تحلیل موقعیت یابی فیزیکی اثرگذار نیستند. بر اساس نتایج فرضیه های فرعی چهارم، پنجم، و ششم مشخص گردید ویژگی های ادراکی و نیازهای مشتری بر تجزیه و تحلیل موقعیت یابی ادراکی اثرگذار نیستند و تنها معیارهای ذهنی بر آن اثرگذار می باشد.
پایان نامه - مقاله - پروژه
واژه های کلیدی: موقعیت یابی فیزیکی، موقعیت یابی ادراکی، رقابت، تمایز، موقعیت یابی استراتژیک.
امضاء استاد راهنما
فهرست مطالب
فصل اول: کلیات تحقیق
کلیات تحقیق ۱۴
۱-۱) مقدمه ۱۵
۲-۱) بیان موضوع و مسئله تحقیق ۱۶
۳-۱) اهمیت و ضرورت تحقیق ۱۷
۴-۱) اهداف تحقیق ۲۰
۱-۴-۱) هدف کلی تحقیق ۲۰
۲-۴-۱) اهداف فرعی ۲۰
۵-۱) سابقه مطالعات و تحقیقات پیشین ۲۱
۶-۱) سوالات تحقیق ۲۴
۷-۱) مدل مفهومی ۲۶
۸-۱) روش تحقیق ۲۶
۹-۱) فرضیه های تحقیق ۲۸
۱۰-۱) زمانبندی اجرای تحقیق ۲۹
۱۱-۱) روش های تحلیل داده ها و آزمون فرضیه ها ۳۰
۱۲-۱) تعاریف عملیاتی متغیرها ۳۲
فصل دوم: مبانی نظری و پیشینه ی تحقیق
۱-۲) مقدمه ۳۶
۲-۲) بخش اول پیشینه تحقیق، موقعیت‌یابی استراتژیک ۳۷
۳-۲) فرایند موقعیت یابی ۳۸
۱-۳-۲) مرحله اول، شناسایی مجموعه‌ای روا از محصولات رقابتی ۴۰
۲-۳-۲) مرحله دوم، شناسایی ویژگی‌های تعیین کننده ۴۱
۳-۳-۲) مرحله سوم، جمع‌ آوری نظرات مشتریان درباره محصولات موجود در محیطی رقابتی ۴۵
۴-۳-۲) مرحله چهارم، تجزیه و تحلیل موقعیت فعلی محصولات در محیطی رقابتی ۴۶
۱-۴-۳-۲) فرصت‌های بازاریابی برای دستیابی به یک موقعیت برجسته ۴۷
۲-۴-۳-۲) محدودیت‌های ناشی از یک موقعیت برتر ۴۷
۳-۴-۳-۲) محدودیت‌های تجزیه و تحلیل موقعیت‌یابی محصول ۴۹
۵-۳-۲) مرحله پنجم، تعیین برترین ترکیب ویژگی‌ها از نظر مشتریان ۴۹
۶-۳-۲) مرحله ششم، بررسی ارتباط میان برتری‌های بخش‌های بازار با موقعیت فعلی محصولات ۵۱

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:13:00 ق.ظ ]