کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



جستجو



 



۲- لایه دارای تخلخل باشد.
۳- لایه به صورت ذرات جدا از هم تشکیل شود. خواص الکتریکی لایه های نازک شدیداً به ساختار آن بستگی دارد. در این میان بهترین رسانایی مربوط به لایه های نازک منسجم و کمترین میزان رسانایی در لایه های با ذرات جدا از هم می باشد. در لایه های فلزی منسجم نیز، رسانایی بسیار بیشتر از لایه های فلزی غیر منسجم می باشد. اما بر خلاف لایه های فلزی منسجم، با افزایش دما رسانایی لایه های فلزی غیر منسجم افزایش می یابد[۷] .
۱-۳-۴ خواص مغناطیسی :
در لایه های نازک آثار پارا مغناطیسی و دیا مغناطیسی به قدری ضعیف است که به سختی آشکار می شود. خواص فرو مغناطیسی به دمای زیر لایه، آهنگ لایه نشانی و اجزای سازنده بستگی دارد.
خاصیت مغناطیسی لایه های نازک به شدت به مرفولوژی و میکروساختار و تا حدودی به شکل هندسی لایه بستگی دارد[۸] .
۱-۳-۵ خواص نوری
معمولاً برای لایه نشانی با اهداف نوری، از روش های فیزیکی استفاده می شود و در مباحث خواص نوری در لایه های نازک، بیشترین کاربرد مربوط به سیستم های چندلایه است که با ترکیب چندلایه با ضخامت ها و ضریب شکست های متفاوت می توان در کاربرد های وسیعی نظیر آینه ها و لایه های ضد انعکاس می توان کاربرد های متفاوتی را ایجاد نمود[۹] .
دانلود پایان نامه
۱-۳-۶ خواص شیمیایی :
در لایه های نازک به علت سطح تماس زیاد لایه با محیط، واکنش پذیری لایه نسبت به ماده افزایش می یابد، لذا از این خاصیت لایه های نازک می توان به عنوان سنسور شناسایی مواد شیمیایی استفاده نمود[۱۰] .
۱-۳-۷ خواص حرارتی :
لایه های نازک از آنجا که نسبت سطح به حجم بالایی دارند لذا تعداد اتم های سطحی آنها بیشتر است و چون اتم های سطحی ماده آزادی عمل بیشتری نسبت به اتم درون شبکه دارند، به همین دلیل دمای ذوب لایه نازک کمتر از دمای ذوب همان ماده در حالت بالک ماده می باشد.
از بررسی خواص لایه های نازک نتیجه می گیریم که در بررسی خواص لایه های نازک مشخص است که خواص لایه نسبت به توده ماده رفتار متفاوتی از خود نشان می دهد. خواص الکتریکی وابسته به نوع عیوب ایجاد شده خواهد بود. در بحث خواص الکتریکی لایه های نازک گفته شد که رسانایی الکتریکی لایه با کاهش ضخامت آن، کاهش می یابد و در مقابل میزان مقاومت الکتریکی در لایه های نازکتر، مقادیر بزرگتری خواهد داشت. با کاهش ضخامت لایه های نازک میزان مغناطیس شدن آنها نیز کم می شود و در مورد خواص نوری، با کاهش ضخامت لایه، جذب نور در آن افزایش خواهد داشت. همچنین به علت افزایش میزان سطح به حجم در لایه های نازک، تغییر دما و واکنش شیمیایی نسبت به توده ماده با سرعت بیشتری انجام خواهد گرفت[۱۱] .
۱-۴ روش های تهیه لایه های نازک
روش هایی را که برای ساخت لایه های نازک مورد استفاده قرار می گیرد، می توان به شش گروه اصلی دسته بندی کرد :
۱- روش های رسوب فیزیکی بخار PVD
۲- روش های رسوب شیمیایی بخار CVD
۳- روش های رسوب به کمک باریکه یونی
۴- روش های اپی تکسی باریکه مولکولی MBE
۵- روش های رسوب با پالس لیزر PLD
۶- روش های حمام شیمیایی CBD
۱-۵ رسوب فیزیکی بخار PVD :
فرایند رسوب فیزیکی بخار(PVD) در ابتدا فقط برای رسوب دادن بخار فلزات توسط انتقال در خلاء و بدون انجام واکنش شیمیایی مورد استفاده قرار می گرفته است.
سیستم و فرایند PVD از کارایی بسیار بالایی برخوردار بوده و دامنه وسیعی از متغیر ها را در بر می گیرد که برخی از آنها شامل واکنش های شیمیایی نیز می باشد. از این فرایند برای تولید رسوب هایی از فلزات خاص، آلیاژ ها، ترکیبات و سرامیک ها برروی تقریباً انواع مختلف زیر لایه ها با شکل های مختلف استفاده می شود. سرعت تشکیل پوشش در این روش تا ۵۰ میکرون در دقیقه می رسد، دامنه کاربرد این روش در تمام زمینه های صنعتی و تکنولوژی برای ایجاد خواص سطحی مانند خواص الکتریکی نوری، مکانیکی، شیمیایی و غیره است. مهم ترین روش های فیزیکی در ساخت لایه های نازک عبارتند از [۱۲] :
۱)روش تبخیر حرارتی
۲)روش کند و پاش (اسپاترینگ)۱
۱-۶ روش تبخیر حرارتی :
در روش تبخیر حرارتی از یک منبع بخار و یک زیر لایه در یک محفظه خلاء استفاده می شود. محفظه تا فشاری معمولاً کمتر از ۵ تا ۱۰ تور تخلیه می شود. منبع بخار معمولاً یک بوته گرم شده است. بدین ترتیب ماده پوشش به صورت بخار در آمده و اتم های بخار در خط مستقیم به سمت زیر لایه حرکت کرده برروی آن کندانس شده و رسوب می کند. تبخیر حرارتی مواد به صورت های مختلفی انجام می شود از جمله :
۱-۶-۱ تبخیر حرارتی مقاومتی
ساده ترین روش برای تبخیر مواد استفاده از روش تبخیر حرارتی مقاومتی است. در این روش از یک بوته تبخیر از جنس فلزات مقاوم مانند تنگستن(w)، تانتالوم (Ta) و. . . که دارای نقطه ذوب بالایی هستند، برای تبخیر مواد استفاده می شود[۱۳] .
۱-۶-۲ روش تبخیر حرارتی پرتو الکترونی :
چشمه تبخیری جدیدتر و کارامد تر، تبخیر با پرتو الکترونی است. از این روش برای تبخیر موادی از قبیل اکسید ها، فلزات مقاوم، نیمه رسانا ها و عایق ها استفاده شده است. ماده مورد نظر در داخل یک بوته مناسب که به وسیله جریان آب خنک می شود قرار داده

 

    1. sputtring

 

می شود، سپس تفنگ الکترونی، پرتوی از الکترون را ساتع می کند که با اعمال ولتاژ زیاد، دارای انرژی جنبشی زیادی می شوند و با هدایت و کانونی شدن روی سطح ماده می تواند ماده را گرم و در نهایت تبخیر برروی بستره جایگذاری کند، در واقع سمت مرکزی ماده هدف با پرتو الکترون گرم و تبخیر می شود، دیواره های ماده که با بوته در تماس هستند با جریان آب سرد خنک می شود و جریان آب سرد باعث می شود تا واکنش های ناخواسته بین مواد مذاب و دیواره ها رخ ندهد، دسترسی به انرژی های زیاد به کمک ولتاژ زیاد، نیز امکان تبخیر مواد برگدازی مانندSio2، Tio2، ITO و. . . را فراهم می سازد[۱۴-۱۳] .
۱-۶-۳ روش تبخیر حرارتی لیزری
در روش رسوب با لیزر، یک پرتو تابش لیزری بر ماده هدف می تابد و باعث گرم شدن ماده و تبخیر آن می شود. فرایند رسوب با لیزر می تواند به سه مرحله تقسیم گردد :
۱) برهم کنش هدف با لیزر
۲) توزیع حبابی شکل ذرات تبخیر شده
۳) رسوب لایه
در این روش منبع ایجاد پرتو لیزری در خارج دستگاه خلاء قرار دارد و با توجه به عمق نفوذ کم لیزر، تبخیر ماده ابتدا از سطح ماده شروع می شود.
۱-۶-۴ روش آنی تبخیر
در روش آنی تبخیر با بهره گرفتن از یک سیستم تغذیه مواد جدید، مواد مورد نیاز برای فرایند لایه نشانی به سرعت روی منبع تبخیر بسیار داغ ریخته می شود.
۱-۶-۵ تبخیر با بهره گرفتن از قوس الکتریکی :
در این روش منبع حرارتی با ایجاد قوس الکتریکی بین دو سیم از جنس ماده پوشان تأمین می گردد و به عبارت دیگر این روش مخصوص پوشش دادن مواد رسانا می باشد. قوس بین دو سیم از جنس ماده پوشان ایجاد می گردد و آنها را ذوب می کند، سپس با بهره گرفتن از یک جریان گاز ذرات برروی زیر لایه قرار می گیرند. این روش سرعت پوشش دهی بسیار بالایی دارد و نسبتاً ارزان می باشد و نیاز به گاز های گران قیمت ندارد. این پوشش ها دارای چسبندگی و پیوستگی خوبی هستند.
۱-۷ کند وپاش
کندو پاش یکی از روش های لایه نشانی از فاز بخار است که به طور عمده برای تولید فیلم فلزات با ضخامت از نانو تا میکرو می باشد و تحت شرایط کنترل شده می توان نانو ذراتی تا حد ۳ نانومتر هم به این شیوه بدست آورد. اما فرایند کندوپاش عبارت است از کندو پاش اتم ها یا مولکول های هدف و ایجاد یک فیلم با یون های یک گاز خنثی که در پلاسما ایجاد شده و در میدان ایجاد کننده پلاسما شتاب می گیرند.
لایه نشانی کندوپاش به طور ذاتی یک روش پوشش دهی خلاء است. در عمل ماده مورد نظر جهت لایه نشانی یا همان هدف در مقابل زیر لایه و در فشار اولیه ۶-۱۰ تا ۱۰-۱۰ تور قرار می گیرند. معمول ترین شیوه تامین یون، عبور مداوم گازی همچون آرگون است که فشار را به ۱ تا ۱۰۰ تور افزایش داده پلاسما را تشکیل می دهد. پتانسیل منفی بین ۵/۰ تا KV 5 به هدف اعمال می شود]۱۵-۱۷[ .
یون های شتابدار انرژی جنبشی بسیار بالایی دارند به طوری که رسیدن به این سطح انرژی با حرارت دادن به نمونه امکان پذیر است. به علاوه لایه ایجاد شده مورد اصابت ذرات مختلف اما کم انرژی مثل اتم های هدف، یون های برگشتی گاز آلاینده و غیره قرار می گیرند. بنابراین اندر کنش یون - سطح تنها منحصر به هدف نیست بلکه در سنتیک جوانه زنی و رشد فیلم نیز تاثیر به سزایی دارد و کنترل بمباران یونی در هدف، خواص و زیر ساختار فیلم را تعیین می کند]۱۸-۱۹[.
۱-۸ رسوب شیمیایی بخار CVD
لایه نشانی بخار شیمیایی عبارت است از یک سری واکنش های فاز گازی که برروی یک زیر لایه جامد صورت می گیرد و موجب لایه نشانی برروی سطح آن می شود روش رسوب شیمیایی فاز بخار مستلزم رسوب گذاری ماده شامل نانوذرات از فاز گازی است. ماده آن قدر گرم می شود تا به صورت گاز درآید و سپس به صورت یک ماده جامد برروی سطح معمولاً، تحت خلاء رسوب گذاری می گردد. به عبارتی دیگر لایه نشانی بخار شیمیایی یک فرایند شیمیایی برای ساخت مواد جامد عملیاتی با خلوص بالاست روش های رسوب شیمیایی از بخار شامل روش هایی است که در آن جریان از گاز که حاوی ترکیبات فرار ماده یا موادی است که می خواهیم پوشش دهیم، وارد یک محفظه خلاء می شود. شرایط درون این محفظه کنترل شده است به نحوی که کنترل شرایط باعث انجام واکنش های شیمیایی در نزدیکی بستر یا روی بستر می شود و پوشش مورد نظر برروی سطح تشکیل می گردد، مواد اضافی حاصل از واکنش های شیمیایی در طول فرایند از سیستم خارج می شوند، لایه های بدست آمده از این روش می تواند لایه های فلزی - آلیاژی و ترکیبات نسوز نیمه هادی باشند. پارامتر های مربوط به فرایند نظیر دمای بستر، فشار گاز، غلظت مواد واکنش دهنده و نرخ جریان گاز تأثیر قابل توجهی بر خواص لایه بدست آمده دارند و با کنترل مناسب این پارامتر ها می توان به خواص مورد نظر دست یافت. به طور کلی واکنش هایی که در فرایند CVD انجام می شود عبارتند از :
یک سیستم CVD به طور کلی از سه قسمت اصلی تشکیل شده است :

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1400-07-21] [ 02:06:00 ق.ظ ]




۲-۵- مفهوم اخلاق
« اخلاق » در اصل ، واژه ای عربی است که مفرد آن « خُلق » و « خَلق» می باشد . در لغت به معنای « سرشت و سجیه » به کار رفته است ، اعم از اینکه سجیه و سرشتی نیکو و پسندیده باشد مانند جوانمردی و دلیری ، یا زشت و ناپسند باشد مثل فرومایگی و بزدلی .
لغت شناسان عموماً آن را با واژه « خَلق » هم ریشه دانسته اند . وقتی گفته می شود فلان کس خُلق زیبایی دارد . یعنی نیرو و سرشت یا صفت معنوی و باطنی زیبا دارد .در مقابل ، هنگامی که می گویند فلان کس خَلق زیبایی دارد ، به معنای آن است که دارای آفرینش و ظاهری زیبا و اندامی سازگار است ( تاج العروس ، جلد ۶، ص ۳۳۷؛ لسان العرب ، جلد ۴، ص ۱۹۴ و الصحاح ، جلد ۴ ، ص ۱۴۷۱) .
« راغب » در مفردات القرآن ، می گوید : دو کلمه « خَلق » « خُلق » در اصل ، یکی هستند لیکن خَلق به هیئت ها و شکلها و صورت های ظاهری که با چشم دیده می شود اختصاص دارد . ولی کلمه خُلق به نیروها و سجایای باطنی که با چشم دل مشاهده می شود ، اطلاق می گردد ( سادات ، محمد علی ، ۱۳۶۰).
« ابن مسکویه » در کتاب « طهاره الاعراق » می نویسد :
« خُلق » حالتی است برای نفس که او را بدون فکر و رویه به انجام کارهایش تحریک می کند و آن دو قسم است :
پایان نامه - مقاله - پروژه
قسمتی از آن ، طبیعی و به اصل مزاج آدمی بستگی دارد . مانند کسی که از کوچکترین نا ملایمی خشمگین می شود و یا می خندد و یا افسرده می شود و قسم دیگر ، ناشی از عادت و تمرین است و چه بسا در آغاز ، از روی فکر و رویه ، ناشی می شده ولی بر اثر تکرار ، رفته رفته به شکل ملکه و خلق و خوی ثابت در می آید ، آنگاه بدون فکر و محاسبه عمل می کند ( مسکویه ، ص ۳۸۵) .
طبق عقیده دانشمندان اسلامی ، اخلاق عبارت است از کلیه ملکات و صفاتی که برای انسان بر اثر تکرار و عمل یا وراثت یا فطرت حاصل می شود و شخصیت و منش او را تشکیل می دهد و در گفتار و کردار و افکار او اثر خوب و بد دارد ( سادات ، محمد علی ، ۱۳۶۰).
برخى دانشمندان، مانند غزالى در «احیاء العلوم» و فیض کاشانى در «محجهالبیضاء» و خواجه نصیرالدّین طوسى در «اخلاق ناصرى» گویند: اخلاق حالتى است، راسخ و مؤثّر در روان انسان که در سایه آن بدون اندیشه و تأمل افعال و رفتار از بشر ظاهر مى‏گردد و ملکه‏اى است نفسانى، که موجب صدور فعل به سهولت و آسانى است که نیازى به فکر و اندیشه ندارد.(غزالی ، ۱۳۶۸، ص ۱۳).
۲-۵-۱ - تربیت اخلاقی
تربیت اخلاقی یکی از مهمترین وظایف تعلیم وتربیت اسلامی است و دارای جایگاه بسیار والایی است . زیرا ایمان به وسیله ی اخلاق حفظ می شود و تأکید بر جهاد اکبر که همان جهاد با نفس است نیز دلیل این مطلب می باشد . آن چه می تواند انسان را از حیث عقلانی پرورش دهد ، تصفیه و تزکیه ی نفس از دنیا پرستی است . بزرگترین دشمن آدمی نفس اوست ؛ زیرا این دشمن ، به مرکز فرماندهی و هدایت انسان ، یعنی عقل او دسترسی دارد و با تخریب این مرکز ، زندگی جاودانه او را در معرض تباهی قرار می دهد . براساس آیه شریفه قرآن که می فرماید :
«فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَهَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ » ( روم / ۳۰)
« مستقیم روی به جانب آئین پاک اسلام آورد پیوسته از طریق دین خدا که فطرت خلق را به آن آفریده پیروی کن که هیچ تغییری در خلقت خدا نیست » .
همه انسان ها با فطرت پاک الهی آفریده شده اند که تغییر پذیر نیست و در همه زمان ها و مکان ها وجود دارد . امّا از سوی دیگر ، دشمنی قسم خورده ، همواره در کمین ،آنهاست تا از هر فرصتی برای تباهی آنها بهره جوید . مهم ترین وظیفه تربیت ، شکوفایی فطرت انسان هاست ودر تربیت اخلاقی باید از این سرمایه الهی بهره جست و از طریق شیوه های مناسب تربیتی ، به شکوفایی فطرت پرداخت . آن چیزی که دائماً از زمان خلقت انسان تغییر می کند بدن انسان است نه خود انسان . زیرا تمام حقیقت انسان روح است و روح بطور کامل به سوی پروردگار بازگردانده می شود . انسان در آغاز تولّد ، پاک و عاری از آلودگی هاست ولی با دست خود ملکات رذیله را در نفس خویش پدید می آورد که ” همین رذایل سدّ راه خردورزی انسان می شود و امیر عقل را اسیر خود می سازد . نخستین گام ، گشودن زنجیره هایی است که دست و پای عقل را بسته است . به این فرایند آزاد سازی عقل « تزکیه ی نفس » گویند ” ( بهشتی ، ۱۳۸۰، ص ۲۵۴).
« تربیت اخلاقی ، چیزی است که به آدمی یاد می دهد چگونه به عنوان آفریده ای آزاد زندگی کند ». ( کانت ، ترجمه شکوهی ، ۱۳۶۸ ، ص ۱۹)
« پرورش اخلاقی ، به عکس ، نه بر تأدیب ، بلکه بر اصول کلی مبتنی است » . ( همان ، ص۵۲)
در تعریف نخست ، تکیه بر روی آزادی است ودر تعریف دوم ، بر روی اصول کلی . از سخنان کانت استفاده می شود : که آزادی ، دو معنای متفاوت دارد : آزادی کاذب ، آزادی اصیل ، آزادی کاذب ، آزادی تمایلات و شهوات است وبه حوزه ی عواطف و به حیوانیت انسان مربوط می شود ، و آزادی اصیل ، آزادی اندیشه و خرد است و با انسانیت انسان در ارتباط است ( بهشتی ، ۱۳۸۳، ص ۱۲۳).
به علاوه کانت ، تربیت اخلاقی را بر اصول کلی مبتنی می سازد . مراد او از اصول کلی ، قواعد عام و جهان شمول کردار اخلاقی است . یکی از اصول کلی ، آن است که مشخص می کند ، ” عملی ، تکلیف اخلاقی است ، که اقدام به آن ، همواره انسانیت انسان را به عنوان غایت مراعات کند و هرگز آن را وسیله قرار ندهد ” ( کانت ، ترجمه ی صانعی دره بیدی ، ۱۳۸۰، ص ۱۷ ) و اصل دیگر آن است که ” عمل مکلف ، عملی
است که تعمیم آن ، مستلزم تناقض نباشد ، یعنی همگانی شدن آن عمل ، موجب تخریب و انهدام آن نگردد ” ( همان ) .
از دیدگاه کانت ، قوای سطح پایین ، به خودی خود هیچ ارزشی ندارند و پرورش قوای دانی ذهنی باید برای پرورش قوای عالی باشد ، پس مراتب پایین تعلیم و تربیت نیز باید برای مرتبه ی عالی آن ، یعنی تربیت اخلاقی باشد ، ( کانت ، ترجمه شکوهی ، ۱۳۶۸ ، به نقل از بهشتی ، ۱۳۸۳، ص ۱۲۶ ).
” تربیت اخلاقی ، دایر مدار پرورش شخصیت اخلاقی است که به انجام تکالیف برخاسته از سرشت عقل عملی ناب ابتنا دارد نه آثار و عواقب بیرونی و قرار دادی اعمال ” ( بهشتی ، ۱۳۸۳، ص ۱۲۷ ) .
“مرحله ی تربیت اخلاقی – که مبتنی بر اصول کلی برخاسته از عقل عملی است – مرحله ی به کار گیری صحیح قوای عالی ذهنی است : با یادگیری تفکّر ، آدمی به آنجا می رسد که نه کور کورانه بلکه طبق اصول معینی عمل می کند ” ( کانت به نقل : همان ) .
در تربیت اخلاقی یکی از مباحث بسیار مهم ، شناخت خداوند است که اگر انسان در مورد او شناخت پیدا کند بسیاری رذایل اخلاقی وجودش پاک می گردد . خداوند یگانه مربی است و پایبندی به فضایل اخلاقی در گرو اعتقاد به خدای یگانه می باشد . بنابراین ، ” باید در تربیت اخلاقی به مقوله شناخت خدا و صفات الهی توجه خاصی نمود . انگیزه آدمی در امور اخلاقی باید صرفاً برای جلب رضای الهی باشد و هر عملی جز برای رضای خدا باشد ، از بین می رود ” ( طباطبایی به نقل : بوستانی ، ۱۳۸۰، ص ۱۰۰) . « تربیت اخلاقی عبارت است ازشناخت صفات خدای تعالی وتلاش برای کسب فضایل و دوری ازرذایل اخلاقی اخلاقی جهت رسیدن به رضایت الهی » .(طباطبایی به نقل : بوستانی ، ۱۳۸۰، ص ۱۰۱) .پس فرد در تربیت اخلاقی ضمن شناخت صفات الهی تلاش می کند که آنها را در مقرّرات خویش در وجود متجلی سازد .کانت نیز که از فیلسوفان بزرگ جهان است به بحث انگیزه عمل اخلاقی توجه خاصی نموده ولی می گوید اعمال باید بر اساس تکلیف انجام گیرد ، در صورتیکه در اسلام نیّت و انگیزه ، رضای خداست و به همین علّت کانت که اخلاق عقلی را بیان می کند کیفر و پاداش را کنار می گذارد .
فرد با شناختی که از خداوند پیدا می کند ، رذایل اخلاقی در وجودش به وجود نمی آید که مجبور شود آنها را رفع کند بلکه به دفع آنها می پردازد .
با توجه به اینکه انسان فطرتش الهی است بر اساس فطرت خود فضائل و رذائل را می شناسد .
« فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْویهَا » ( شمس / ۸)
ولی علاوه بر این ، خداوند به وسیله وحی نیز فضائل و رذایل را به انسان شناسانده و در تربیت اخلاقی ، لازمه عمل صالح ، شناخت اعمال صالح است و راه کسب ملکات فاضله تکرار عمل است یعنی باید ابتدا عمل صالح را تشخیص دهد سپس به تکرار بپردازد تا انجام عمل برایش آسان گردد.
اساس تربیت اخلاقی در آدمی، باید شکوفا کردن روح باشد ، لذا باید تلاش نمود تا استعدادهایی که در او وجود دارد ، بروز و ظهور کند و به عبارتی ارزش ها را باید به او تعلیم داد . چون انسان ، یگانه موجودی است که قانون خلقت ، قلم ترسیم چهره ی او را به دست خودش داده است که هر طور می خواهد ترسیم نماید . یعنی بر خلاف اندام های جسمانی اش که در شرع خلقت ، کا آنها به پایان رسیده است ، ساختار روانی انسان که از آنها به خصلت ها و خوبی ها و ملکات اخلاقی تعبیر می شود ، به مقیاس بسیار وسیعی پس از تولّد ساخته می شود . تمام تأسیسات تربیتی ، مکاتب اخلاقی و تعالیم دینی برای راهنمایی انسان است که آینده ی خودش را چگونه بسازد و شکل دهد . نقش آموزش این است که راه ساختن را به انسان ارائه می دهد و اورا توانا می کند که هر گونه بخواهد ، آینده را همان گونه بسازد . ارزش ها ، رکن اساسی زندگی انسان را تشکیل می دهند و انسانیت هر انسانی به این است که ارزش های معنوی در او نیرومند باشد و هر مقدار که او بیشتر پایبند به ارزش های معنوی باشد ، در انسانیت کامل تر است . آن چیزی که به حیات مایه می دهد و آن را به زندگی انسان تبدیل می کند ، ارزش ها می باشد . ارزش های اخلاقی ، زیبا شناسی و مذهبی هر سه از نظر تربیتی اهمّیّت زیادی دارند ( صفایی حائری ، ۱۳۸۳، ص ۳۱) .
از نظر اسلام گوهر انسان قوه عاقله اوست . جوهر آدمی عقل و کمال و سعادت نهایی وی سعادت اخلاقی است . منظور از سعادت عقلی این است که بشر در آن آخرین حدی که برایش ممکن است ، به معارف الهی آشنا شود و عالم وجود را چنان که هست ، دریافت کند . اگر عقل بر وجود انسان حاکم باشد ، در وی به
عدالت حکم کرده ، حظّ هر قوه و استعدادی را بردن افراط و تفریط به او می دهد . پس تربیت اخلاقی یعنی برقراری تعادل میان قوا ، حّد وسط برای اینکه عقل و روح بر بدن استیلا و تسلط داشته باشند و به این ترتیب ریشه اخلاق و تربیت اخلاقی به عدالت و توازن بر می گردد که به معنی حاکمیت عقل و آزادی عقلی است . در بین حکما و فلاسفه و دانشمندان جهان اکثراً اعتدال را به مثابه یک اصل اخلاقی و تربیتی پذیرفته اند و بر این باورند که صفات و فضائل اخلاقی نوعاً از این حالت سرچشمه می گیرد ( ربانی خوراسگانی ، ۱۳۷۴ ، ص ۲۹) .
هدف نهایی تربیت اخلاقی از دیدگاه اسلام و ائمه اطهار علیهم السلام ، دستیابی به رضایت الهی است و فرد باید در طلب این هدف به انجام امور اخلاقی بپردازد . امّا در مکاتب دیگر ، سعادت دنیوی یا سعادت اخروی هدف نهایی شمرده می شود .
۲-۵-۲- رابطه تربیت و اخلاق
اگر اخلاق را که صفات نفسانى و اعمال و رفتار عالى انسانى است در جهت صحیح و مثبت لحاظ کنیم اخلاق در این معنا یکى از ثمرات بلکه مهمترین ثمره تربیت است. بر این اساس؛ تربیت، فعلى است که اخلاق حاصل آن است، اگر چه تمامى آن نیست پرورش استعدادهاى فکرى و ذهنى و ذوقى و غیره که همگى در دایره تربیت و از موضوعات آن هستند؛ به جهت این‏که به طور مستقیم با ملکات نفسانى و خصوصیات اخلاقى مرتبط نیستند جزء اخلاق محسوب نمى‏گردند. مثلاً پرورش حافظه و قدرت استنتاج و استعدادهاى هنرى و ذوقى اگرچه در محدوده تربیت قرار مى‏گیرند ولى چون مستقیماً با صفات اخلاقى مرتبط نیستند جزء اخلاق محسوب نمى‏گردند.
۲-۵-۳- اهمّیّت تربیت اخلاقی
آن‏قدر که قرآن کریم و روایات اسلامى به مسأله تربیت اخلاقى انسان‏ها اهمیت قایل شده‏اند نسبت به کمتر موضوعى این طور توجه کرده‏اند چون رعایت این مسأله باعث یک زندگى آرامبخش در جامعه مى‏شود مسأله حسن خلق و ملاطفت در برخوردها و ترک خشونت در معاشرت و احترام افراد مختلف را در نظر گرفتن و به شخصیت و حقوق دیگران ارج قایل شدن، از جمله صفات عالى و روحى هر انسان خود ساخته و تربیت شده
است.
قرآن کریم دستورات فراوانى در زمینه عفو و بخشش ، مدارا کردن ، مهربان بودن و برادرى و اخوّت بین مؤمنین را توصیه فرموده و پیامبر اکرم را صاحب خلق عظیم معرفى نموده است، تا رفتار و گفتار او سرمشق و الگوى همه مسلمان‏ها باشد . در روایات به مسأله تربیت اخلاقى عنایت خاصّى شده است. پیامبر اکرم‏ صلى الله علیه وآله وسلم مى‏فرماید: «ما یوضع فى میزان امرء یوم القیمه افضل من حسن خلق».( کلینی ، ترجمه مصطفوی ، ۱۳۶۹، ص۸۱) . در روز قیامت چیزى برتر و بالاتر از حسن خلق در ترازوى عمل کسى نهاده نمى‏شود و نیز مى‏فرماید: «اکثر ما تلج به امتى الجنه تقوى اللَّه و حسن الخلق».(مجلسی ، ترجمه رجب زاده ، ۱۳۶۲، ص ۳۷۵) . بیشترین چیزى که سبب مى‏شود امت من به خاطر آن وارد بهشت شوند تقواى الهى و حسن خلق است. و نیز مى‏فرماید :« حسن الاخلاق نصف الدین» اخلاق نیک نصف دین است( قمی، ترجمه آقانجفی اصفهانی ، ۱۳۷۷، ص ۳۰) .
حضرت على‏علیه السلام مى‏فرماید : « ربّ عزیز اذلّه خلقه و ذلیل اعزّه خلقه » بسا انسان بلند پایه‏اى که اخلاق وی موجب سقوط او گردید و بسا انسان ضعیفى که اخلاق او مایه عزت و سربلندى او مى‏شو (مجلسی ، ترجمه رجب زاده ، ۱۳۶۲ ، ص ۳۹۶) .
۲-۵-۴- جایگاه عقل و عاطفه در تربیت اخلاقی
طبق دیدگاه عرفا ، جایگاه حالت هایی مانند محبت ، عشق ، شور ، هیجان ، جذبه و …در دل انسان قرار دارد و دل مرکز و جایگاه اصلی عواطف است . معرفت تنها از عقل نیست ، بلکه عواطف هم سر چشمه معرفت اند ( شمشیری ، ۱۳۸۵، صص ۲۶ – ۲۵ ) . شلر عاطفه را نوعی شناخت تلقی می کند که می تواند امکان شناخت امر مطلق را فراهم آورد و همچنین آن را اساسی ترین رابطه هستی و عامل اصلی تشخیص ارزش ها می داند ( ذاکرزاده ، ۱۳۸۷ ، صص۸۴- ۷۹) . بر همین اساس ، معتقد است که اگر انسان فقط دارای عقل باشد ، نمی تواند ارزش چیزها را درک کند در نتیجه شناخت کل امور بر اساس عاطفه فراهم است ( همان ، ص ۱۲۲) .
همچنین غزالی معتقد است که شگفتی های عوالم دل بی نهایت است و بیشتر افراد از آن غافل اند و برتری و ارزشمندی «دل » به دو دلیل است ، یکی علم و دیگری قدرت و علم به دو طبقه است یکی علمِ ظاهر ، که همه خلق می توانند آن را کسب کنند و دیگری علمی است که پوشیده است وهر کسی نمی تواند آن را بشناسد و این ارزشمند و کمیاب است . اولی از طریق حواس پنج گانه صورت می گیرد ، امّا درباره دومی می گوید که در درون دل روزنه ای است که به سمت عالم ملکوت گرایش دارد و چون در ِ حواس بسته شود ، آن در ِ درونی گشاده و باز می شود و از عالم ملکوت و از لوح محفوظ ، نور الهی متجلی می شود و آنچه را که مربوط به آینده است ، می بیند و می شناسد و مَثل دل همچون آینه و مثل لوح محفوظ ، همانند آینه دیگر است که صورت تمام موجودات در آن وجود دارد وتنها موقعی تصاویر از یک آینه به آینه دیگر منعکس می شود که این دو در مقابل هم قرار بگیرند و اینکه آینه دیگر صاف و پاک باشد و از محسوسات فارغ و با آینه دیگر ( لوح محفوظ ) متناسب گردد و در این صورت ، چیزهایی به او الهام می شود که نمی داند از کجا آمده اند . غزالی تأکید می کند که « دل » از این عالم نیست ، بلکه از عالم ملکوت است ، به همین دلیل می تواند با آن عالم ارتباط برقرار کند ، البتّه به شرطی که زمینه فراهم شود . حواس از عالم جسمانی است و حجاب وی است و تا فرد از عالم محسوسات خارج نشود به عالم ملکوت نمی رسد . پس در اینجا غزالی راه رسیدن به خدا را تربیت اخلاقی می داند و در تصدیق این جمله می گوید :
« گمان مکن که راه دل به ملکوت فقط در خواب و مرگ باز می شود ، بلکه در بیداری هم افراد می توانند با این درجه نائل شوند و شرط آن این است که خود را از دست غضب و شهوت و اخلاق بد و نیازمندی های این دنیا برهاند و چشم « خود حیوانی » راببندد و حواس خود را تعطیل کند و خود را با عالم ملکوت ، متناسب کند و مدام یاد خدا باشد ، آن هم به دل نه به زبان ، تا چنان شود که از خود و همه عالم بیخود شود و از هیچ چیز خبر نداشته باشد مگر خدای تعالی » ( غزالی ، ۱۳۶۸، ج۱، صص ۳۰- ۲۷ ).
این جملات دلیل بر این است که دل مرکز و جایگاه مهم معرفت و شناخت است و به همین دلیل غزالی معتقد است که عقل ( عقل استدلالی ) توان اثبات وجود خداوند را ندارد و از ادراک چیستی خداوند ، عاجز و ناتوان است . با این حال اگر عقل هم بتواند چیستی و وجود خدا را اثبات کند ، تلاش های عقلانی نه تنها
مفید نیست ، بلکه به حال دینداران مضر است ، زیرا عرفا وقتی می بینند که خدایی که در نهایت سهولت می توان آن را پذیرفت و اصلاً نیازی به استدلال ندارد ، امروز یک دلیل و فردا دلیلی دیگر برای اثبات آن می آورند … افراد ( عرفاً ) دچار تزلزل می شوند ( غزالی ، ترجمه آیینه وند ،۱۳۶۲، صص ۷۸ – ۷۷).
در انسان نیرویی وجود دارد که از این عالم نیست و آن دل است و خود ملکوتی تنها محل و مرکز احساسات و عواطف نیست ، بلکه می تواند استدلال بیاورد و دل چشم باطنی دارد ، اما شهوات گرد و غباری است که چشم دل را می بندد و مانع دیدار انسان می شوند . غزالی معرفت ناشی از شهود را بدون خطا و شک ناپذیر و غیر قابل توصیف و جایگاه آن را دل می داند و دل خطا ناپذیر است و آنچه در دل رسوخ می کند ، عین تجلی الهی است ( غزالی ،ترجمه آیینه وند ، ۱۳۶۴، صص ۲۶- ۲۵ ) .
غزالی معتقد است که اهل ظاهر همانند چینی ها در علم صنعتگرند و اهل باطن همانند رومی ها اهل تصفیه و تخلیه اند ( غزالی ، ترجمه خوارزمی ، ۱۳۵۱، صص ۶۶ -۶۵ ) . طباطبایی هم معتقد است که شهود حقایق و شناخت آنها در گرو شهود باطنی و شناخت آن است و راه نفس در اثر دوری از غیر خدا محقق می شود و این امر هم در گرو پیراستن دل و خویشتن داری و مسدود کردن راه های دیگر است ( طباطبایی ، ترجمه حسن زاده ، ۱۳۸۳، ص ۶۹) . وی معتقد است که این امر تنها در گرو تربیت اخلاقی است و نشان می دهد که معرفت ناشی از عواطف که مرکز آن دل است بسی فراتر از معرفتی است که ناشی از استدلال ها و صغرا و کبرا می باشد . همچنین طباطبایی معتقد است که شناخت انفسی ، مهم تر از شناخت آفاقی است ، زیرا معرفت انفسی ، معرفت حضوری است در صورتی که معرفت آفاقی ، معرفت حصولی است و علم ومعرفت حقیقی همان معرفت حضوری است ( همان ، صص ۱۱۰ – ۹۶).
بنابراین شناسایی عقلانی بر اساس داده های حسی و از معلوم به مجهول و به صورت تدریجی از مقدمات به سوی نتیجه پیش می رود ، امّا معرفت ناشی از دل و عاطفه به صورت شهودی و حضوری است و به هین دلیل است که غزالی این نوع معرفت را بالاترین نوع معرفت می داند و آن را مختص خواص می داند ( غزالی ، ترجمه آیینه وند ،۱۳۶۲، ص ۴۹).
ابن طفیل معتقد است که معرفت تنها ناشی از عقل نیست ، بلکه ترکیبی از تجربه ، تعقل و جذبه است و همچنین بر هماهنگی بین این سه تأکید می کند . البتّه ابن طفیل بعد از حواس و عقل و محدودیت های هر کدام از آنها به عالی ترین منبع معرفت یعنی جذبه تأکید می کند و معتقد است که این نوع معرفت از راه قیاس و استقراء به دست نمی آید ، بلکه از راه دل کسب می شود ( شریف ،ترجمه پور جوادی ، ۱۳۶۲ ، صص ۷۶۳ -۷۶۲) .
بنابراین می توان گفت که عقل تنها منبع معرفت نیست ، بلکه عاطفه هم می تواند منبع موثقی باشد . پس این ادعا که تنها شناسایی و معرفت از راه عقل و استدلال های عقلی صورت می گیرد بی اساس است و چه بسا که معرفت ناشی از عاطفه ، بیشتر مورد اعتماد باشد تا معرفت ناشی از عقل .البتّه باید توجه داشت عاطفه با احساس متفاوت است و عاطفه بیان روابط بین موجود زنده و جهان است ، مانند دردی که فرد در زانو یا در گرفتگی شانه احساس می کند. بنابراین هم عقل وهم عاطفه در به دست آوردن معرفت نقش و جایگاه ویژه ای دارند .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:05:00 ق.ظ ]




شکل (۴-۵) .انحراف نسبت رطوبت اندازه گیری شده از خشک کن دوار و نسبت رطوبت پیش بینی شده در دور ۲/۵ با تقریب مدل Modified HendersonوPage.
در دور۲/۵ این خشک کن مدل Modified Henderson and Pabisتناسب بهتری با داده های تجربی دارد و در این مدل میانگین مربعات خطا(MSE)برابر با ۰۰۰۸۲۵/۰ و میانگین خطای نسبی۵۹/۰ می باشد.
شکل (۴-۶) .انحراف نسبت رطوبت اندازه گیری شده از خشک کن دوار و نسبت رطوبت پیش بینی شده در دور ۳/۵ با تقریب مدل Modified Henderson and Pabisو Page.
در دور۳/۵ خشک کن مدل Modified Henderson and Pabis تناسب بهتری با داده های تجربی دارد و در این مدل میانگین مربعات خطا(MSE)برابر با ۰۰۰۸۲۵/۰ و میانگین خطای نسبی۵۹/۰ می باشد.
شکل (۴-۷) .انحراف نسبت رطوبت اندازه گیری شده از خشک کن دوار و نسبت رطوبت پیش بینی شده در دور ۴/۵ با تقریب مدل Modified Henderson and Pabisو Two-Term.
در دور۴/۵ خشک کن مدل Modified Henderson and Pabis تناسب بهتری با داده های تجربی دارد و در این مدل میانگین مربعات خطا(MSE)برابر با ۰۰۰۹۵/۰ و میانگین خطای نسبی۵۶/۰ می باشد.
شکل (۴-۸) .انحراف نسبت رطوبت اندازه گیری شده از خشک کن دوار و نسبت رطوبت پیش بینی شده در دور ۶/۵ با تقریب مدل Modified Henderson and Pabis وTwo-Term.
در دور۶/۵ خشک کن مدل Two-Termتناسب بهتری با داده های تجربی دارد و در این مدل میانگین مربعات خطا(MSE)برابر با ۰۰۰۵/۰ و میانگین خطای نسبی۸۹/۰ می باشد.
شکل (۴-۹) .انحراف نسبت رطوبت اندازه گیری شده از خشک کن دوار و نسبت رطوبت پیش بینی شده در دور ۷/۵ با تقریب مدل Modified Henderson and Pabisو Two-Term.
در دور۷/۵ خشک کن مدل Modified Henderson and Pabis تناسب بهتری با داده های تجربی دارد و در این مدل میانگین مربعات خطا(MSE)برابر با ۰۰۰۴۷۵/۰ و میانگین خطای نسبی۲۶/۰ می باشد.
شکل (۴-۱۰) .انحراف نسبت رطوبت اندازه گیری شده از خشک کن دوار و نسبت رطوبت پیش بینی شده در دور ۸/۵ با تقریب مدل Modified Henderson and Pabisو Two-Term.
در دور۸/۵ خشک کن مدل Modified Henderson and Pabis تناسب بهتری با داده های تجربی دارد و در این مدل میانگین مربعات خطا(MSE)برابر با ۰۰۰۹۵/۰ و میانگین خطای نسبی۲/۰ می باشد.
۴-۱-۳-نتیجه گیری از مدلسازی ریاضی
با توجه به نتایج گرفته شده از انجام آزمایش بر روی نمونه های دی کلسیم فسفات از خشک کن دوار خط تولید کارخانه می‌توان نتیجه گرفت که مدل خاصی برای بیان دقیق ریاضی نسبت رطوبت دی کلسیم فسفات وجود ندارد لیکن با بررسی‌های انجام شده مدل‌هایی وجود دارند که تا حدی برای توصیف منحنی خشک شدن دی کلسیم فسفات نسبت به زمان تناسب دارند. در بخش بعدی این فصل برای بررسی بیشتر روند خشک شدن در خشک کن دوار تولید دی کلسیم فسفات از شبکه عصبی استفاده می‌شود که نتایج با دقت بالاتر و سریع‌تری را به ما می‌دهد و قابل تطبیق با داده های آزمایشگاهی می‌باشد.
پایان نامه - مقاله - پروژه
۴-۲-شبکه عصبی
۴-۲-۱-مقدمه
از قرن نوزدهم به طور همزمان اما جداگانه از سویی نروفیزیولوژیست ها سعی کردند سیستم یادگیری و تجزیه و تحلیل مغز را کشف کنند و از سوی دیگر ریاضیدانان تلاش کردند تا مدل ریاضی بسازند که قابلیت فراگیری و تجزیه و تحلیل عمومی مسائل را دارا باشد. اولین کوشش‌ها در شبیه سازی با بهره گرفتن از یک مدل منطقی توسط مک کلوک و والتر پیتز انجام شد که امروز هسته اصلی سازنده‌ی اکثر شبکه های عصبی مصنوعی است. این مدل فرضیه‌هایی در مورد عملکرد نرونها ارائه می‌کند. عملکرد این مدل مبتنی بر جمع ورودی‌ها و ایجاد خروجی است. چنانچه حاصل جمع ورودی‌ها از مقدار آستانه بیشتر باشد اصطلاحاً نرون برانگیخته می‌شود. نتیجه این مدل اجرای توابع ساده منطقی مثل OR و AND بود[۸].
نه تنها نروفیزیولوژیست ها بلکه روانشناسان و مهندسان نیز در پیشرفت شبیه سازی شبکه های عصبی تاثیر داشتند. در سال ۱۹۵۸ شبکه پرسپترون توسط روزنبلات معرفی گردید. این شبکه نظیر واحدهای مدل شده قبلی بود. پرسپترون دارای سه لایه به همراه یک لایه وسط که به عنوان لایه پیوند شناخته شده می‌باشد است. این سیستم می‌تواند یاد بگیرد که به ورودی داده شده خروجی تصادفی متناظر را اعمال کند. سیستم دیگر مدل خطی تطبیقی نرون[۱۵] می‌باشد که در ۱۹۶۰ توسط ویدرو و هاف بوجود آمد که اولین شبکه های عصبی بکار گرفته شده در مسائل واقعی بودند. مدل خطی تطبیق، یک دستگاه الکترونیکی بود که از اجزای ساده ای تشکیل شده بود و روشی که برای آموزش استفاده می‌شد با پرسپترون فرق داشت.
در سال ۱۹۶۹ مینسکی و پاپرت کتابی نوشتند که محدودیت‌های سیستم‌های تک لایه و چند لایه پرسپترون را تشریح کردند. نتیجه این کتاب پیش‌داوری و قطع سرمایه گذاری برای تحقیقات در زمینه شبیه سازی شبکه های عصبی بود. آن‌ ها با طرح اینکه طرح پرسپترون قادر به حل هیچ مساله جالبی نمی‌باشد تحقیقات در این زمینه را برای مدت چندین سال متوقف کردند[۸].
پیشرفت‌هایی که در ۱۹۷۰ تا ۱۹۸۰ بدست آمد برای جلب توجه به شبکه های عصبی بسیارمهم بود. شبکه های عصبی مصنوعی[۱۶] الگویی برای پردازش اطلاعات می‌باشند که با تقلید از شبکه های عصبی بیولوژیکی مثل مغز انسان ساخته شده‌اند. عنصر کلیدی این الگو ساختار جدید سیستم پردازش اطلاعات آن می‌باشد و از تعداد زیادی عناصر (نرون) با ارتباطات قوی داخلی که هماهنگ با هم برای حل مسائل مخصوص کار می‌کنند تشکیل شده‌اند.
انسان‌ها از زمان‌هایی بسیار دور سعی بر آن داشتند که بیوفیزیولوژی مغز را دریابند، چون همواره مسئله هوشمندی انسان و قابلیت یادگیری، تعمیم، خلاقیت، انعطاف پذیری و پردازش موازی در مغز برای بشر جالب بوده و بکارگیری این قابلیت‌ها در ماشین‌ها بسیارمطلوب می‌نمود. روش‌های الگوریتمیک برای پیاده سازی این خصایص در ماشین‌ها مناسب نمی‌باشد. در نتیجه می‌بایست روش‌ها مبتنی بر همان مدل بیولوژیکی باشد [۸].
۴-۲-۲-اجزای یک شبکه عصبی
نرون عصبی انسان:
در سیستم عصبی، نرون (سلول عصبی) به عنوان اصلی‌ترین عنصر پردازش، شناخته شده‌اند. بطور کلی بدن انسان در حدود ۱۰۰ تریلیون نرون وجود دارد که تمام آن‌ ها از سه قسمت اصلی تشکیل شده‌اند:بدنه سلول، دندریت‌ها و آکسون. هر نرون دارای تعدادی دندریت و یک آکسون است. دندریت‌ها به عنوان مناطق دریافت کننده سیگنال‌های الکتریکی هستند و سیگنال‌های الکتریکی را از آکسون نرون های دیگر به بدنه سلول می‌برند. بدنه سلول انرژی لازم را برای فعالیت نرون فراهم کرده و بر روی سیگنال‌های ورودی عمل می‌کند. آکسون نیز سیگنال‌های الکتروشیمیایی را از بدنه سلول به دندریت سایر نرون ها منتقل می‌کند [۸].
شکل (۴-۱۱) .ساختار یک سلول عصبی انسان(۸]
محل تلاقی یک آکسون از یک نرون به دندریت‌های سایر نرون ها را سیناپس می‌نامند. سیناپس ها واحدهای کوچکی هستند که ارتباط بین نرون ها را برقرار می‌سازد.
زمانی که سیگنال‌های عصبی از آکسون سایر نرون ها به یک نرون می‌رسد، آن را تحریک می‌کند. نرون از هر یک از اتصالات ورودی خود یک ولتاژ کم را توسط سیگنال‌های عصبی، دریافت می‌کند و آن‌ ها را باهم جمع می‌کند. اگر این مقدار به مقدار آستانه برسد نرون آتش می‌گیرد و به آکسون خود یک ولتاژ خروجی ارسال می کند و آکسون نیز با توجه شدت آن، ممکن است یک سیگنال را توسط سیناپس، به دندریت نرون های دیگر بفرستد یا اینکه به دلیل ضعیف بودن آن، هیچ‌گونه سیگنالی را عبور ندهد و به همین ترتیب تمامی فعالیت‌های مغزی انسان انجام می‌شود [۸].
۴-۲-۳-ایده اساسی شبکه های عصبی
تقلید از سیستم‌های بیولوژیک (بخصوص سیستم عصبی جانداران پیشرفته مانند انسان) چه در عملکرد سخت افزاری و چه تهیه نرم افزار، ایده اساسی شبکه های عصبی مصنوعی است.
عدم تمرکز(پردازش-حافظه)
انعطاف پذیری فوق‌العاده
عملکرد موازی
توانایی ذخیره سازی دانش در کل سیستم
شبکه های عصبی روشی نسبتاً جدید جهت حل مسائلی است که داده های عددی در مورد آن‌ ها موجود است اما ضوابط مشخصی برای حل آن‌ ها موجود نیست [۸].
۴-۲-۴-مدل مفهومی نرون
شکل(۴-۱۲) .مفهوم نرون[۸]
پیام‌های حسی توسط پالس‌های الکتریکی به سلول عصبی می‌رسد.
ممکن است در وهله اول عجیب به نظر برسد که سلول‌های عصبی با عملکردی چنین ساده، چگونه می‌تواند کارکردهای پیچیده ای که مغز انسان، آن‌ ها را انجام می‌دهد را تا مین کنند. پاسخ این امر در تعداد بسیار زیاد سلول‌های فوق‌الذکر و تغییرات ممکن بسیار زیاد در مسیرهای ارتباط دهنده بین آن‌هاست [۸].
۴-۲-۵-شبکه های عصبی مصنوعی
شبکه عصبی، مجموعه ای از تعداد زیادی از واحدهای پردازشگر توزیع شده با قابلیت پردازش موازی، که دارای توانایی‌های زیر است:
کسب دانش(یادگیری)
ذخیره سازی دانش (شکل بندی اوزان ارتباطی[۱۷])
بکارگیری دانش (دستکاری اطلاعات برای رسیدن به هدفی خاص)
شبکه های عصبی مصنوعی چه از نظر مقیاس و چه تنوع بسیار ساده تر از شبکه های عصبی طبیعی هستند [۹].
۴-۲-۶-تعریف دانش و اطلاعات
اطلاعات، شامل مشاهدات و اندازه گیری‌ها هستند که پدیده‌ها را می‌نمایانند. دانش جهت مدلسازی ارتباط بین اطلاعات و پدیده‌ها بکار می‌آید. تعریف دانش کار ساده ای نیست و بین رشته های مختلف اتفاق نظر وجود ندارد. از دید مهندسی، دانش عبارت است از آن گروه از اطلاعات ذخیره شده که در تفسیر، تشخیص و پیش بینی و مهارت در پاسخ به محیط بیرونی (تصمیم) بکار می‌آید [۹].
۴-۲-۷-توانایی‌های شبکه عصبی
شبکه های عصبی برای کاربردهایی مناسب هستند که در آن‌ ها تعداد کافی مثال برای یادگیری وجود دارد، قوانین تئوریک مدون نداریم، داده‌ها با عدم دقت همراه هستند، مانند مدلسازی و کنترل، شناسایی الگو و رگراسیون.شبکه های عصبی هنوز در گنجاندن دانش عملیات روی سمبل‌ها[۱۸] و حافظه مستقل مشکل دارند [۹].
۴-۲-۸-شبیه سازی شبکه های عصبی مصنوعی
بخش عمده ای از پیشرفت‌های بدست آمده در زمینه شبکه های عصبی، بدلیل پیشرفت کامپیوترهای معمولی و توانایی آن‌ ها در شبیه سازی رفتار یک شبکه عصبی است. مهم‌ترین فایده عملی این کار، توسعه سیستم‌های پردازشگر برای حل مسئله بر مبنای یادگیری می‌باشد. یک نرون مصنوعی شامل ورودی، وزن،تابع فعالساز و خروجی می‌باشد که نرون مجموع وزن در ورودی‌ها را محاسبه می‌کند و آن را با یک مقدار آستانه مقایسه می‌کند [۹].
۴-۲-۹-عملکرد اجزای اصلی سازنده نرون

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:04:00 ق.ظ ]




۳- ماهیت فرآیندهای خلاقیت در تمامی رشته ها یکی است. هرچند مردم عادی خلاقیت را بیشتر در زمینه هنر قبول دارند و حاصل آنرا در زمینه مهندسی و علوم ” اختراع [۱۲۹]” می نامند.
۴- فرایند بروز خلاقیت فردی و جمعی شبیه هم هستند هرچند اکثر مردم خلاقیت را امر فردی می پندارند.
گوردون تاکید داشت در خلاقیت بعد عاطفی از بعد عقلی و نامعقول از معقول بیشتر است فلذا می بایست برای بروز خلاقیت ضرورتا عناصر نامعقول و عاطفی درک شده و با کشاندن عناصرعاطفی و ناخودآگاه به سطح آگاهی و کنترل آن، زمینه بروز خلاقیت را فراهم کرد( حسن زاده، ۱۳۸۳).
پایان نامه - مقاله - پروژه
۲-۳ ارتباط متغیرهای پژوهش
۲-۳-۱ رابطه خلاقیت و عزت نفس:
خلاقیت یا آفرینندگی ونیز آفرینشگری موضوع رشته علمی خلاقیت شناسی، مهم ترین و اساسی ترین قابلیت و توانایی انسان و بنیادی ترین عامل ایجاد ارزش است که در همه ی ابعاد و جوانب زندگی وی نقش کاملاً حیاتی ایفا می نماید. خلاقیت از والاترین موهبت های الهی به انسان و از عوامل اشرف مخلوقات شدن و خلیفه الهی بودن اوست .کلیه ی علوم، فناوری ها ،صنایع ،ابداعات ،اختراعات ، هنرها ، ادبیات ، معماری و به طور کلی اساس انواع تمدن ها از ابتدا تاکنون و کلیه ی دستاوردهای بشری جلوه های گوناگون خلاقیت است. تمدن انسانی و زندگی وی بدون خلاقیت نمی تواند امکان پذیر باشد. به همین دلیل موضوع خلاقیت روز به روز اهمیت و ضرورت بیشتری یافته و همواره به آن توجه فزاینده ای می شود به گونه ای که حوزه ی مطالعات و پژوهش های علمی در باره ی ابعاد و جوانب مختلف خلاقیت امروزه به یک رشته ی علمی تخصصی بسیار مهم و گسترده با ماهیت میان رشته ای تبدیل شده است(هاشمی،۱۳۸۷).
افراد خلاق عموماً ویژگی های دارند که آنها را از سایر مردم متمایز می کند. این ویژگی ها که همان ظهور و بروز نیروهای تفکری و تخیلی انسان در منظر و دیدگاه دیگران و تحقق عملکردهای آنها در عالم خارج است، عبارتند از هوش[۱۳۰]: افراد خلاق، همواره به اندازه کافی از هوش برخوردارند. یعنی لزوماً انسان های دارای هوش بالا، انسان های خلاقی نیستند. بلکه کسانی خلاق هستند که توانسته اند هوش خود را به نحو مطلوبی تربیت و سازماندهی کنند. سیالیت فکری: از توانایی ایجاد سریع تعداد زیادی ایده برخوردار است. انعطاف پذیری ادراکی[۱۳۱]: توانایی دست کشیدن از یک قاعده و قانون و چارچوب و یافتن چارچوب های جدید را دارند. به بیانی دیگر، ذهن آنها بهتر و سریع تر می تواند قالب شکنی کند و به الگوهای جدید دست یابد. ابتکار[۱۳۲]: توانایی و تمایل به ایجاد جواب های غیرمعمول و مرسوم را در واکنش به محرک های محیطی دارند. تنوع طلبی و بیزاری از انجام کارها به صورت روتین از دیگر خاصیت های این ویژگی است. استقلال رأی و داوری: به خود متکی بودن و سنجش افکار و ایده ها بر مبنای منطق و استدلال به دور از وابستگی ها و غوغا سالاری ها و عدم تمایل به همرنگی با جماعت از دیگر ویژگی های این افراد است. اعتماد به نفس: به توانایی خود اعتماد و باور دارند و تصویری واقعی از امکانات و حدود توانمندی های خود دارند. خطرپذیری[۱۳۳]: از انتقاد و شکست ترسی ندارند و اشتباهات را فرصت هایی برای یادگیری تلقی می کنند. تمرکز ذهنی: به طور فعال و پر تلاش، هم از نظر ذهنی و هم از نظر عملی، به ایده می پردازند. دانش[۱۳۴]: افراد خلاق، سال های زیادی را برای کسب دانش و تسلط بر موضوع مورد علاقه خود صرف می کنند و علاوه بر آن همواره در حال توسعه دائمی دانش وآگاهی خود هستند. پیشینه تاریخی: افراد خلاق، عموماً در زندگی دچار رخدادهای متنوعی بوده اند و بعضاً فقدان های بزرگی نظیر والدین یا امکانات مالی داشته اند. این فقدان ها عموماً موجب برانگیختن احساس نیاز شده و فرد را واداشته اند تا در جهت رفع نیاز خود به راه حل های خلاقانه بیندیشد. نیاز به کسب موفقیت: افراد خلاق نیاز دارند در کسب هدف های خود، به موفقیت هایی دست پیدا کنند. این نیاز منبعی قوی و دلگرم کننده برای تلاش مضاعف فرد در زمینه دستیابی به راه حل های تازه، ریسک پذیری بیشتر و تمرکز قوی تر بر روی موضوع است(هاشمی،۱۳۸۷).
از طرفی دیگر، عزت نفس اصطلاحی در روانشناسی است که برای بازتاب ارزیابی یا برآورد یک فرد از ارزش خود می‌باشد. عزت نفس، باور و اعتقادی است که فرد، درباره ارزش و اهمیّت خود دارد. به باورکارل راجرز تمامی انسان‌ها به حرمت نفس و عزت نفس نیازمند می‌باشند. در درجه ی نخست، عزت نفس نشان دهنده ی احترامی می‌باشد که دیگران برای ما قائل هستند. هنگاهی که پدر و مادر به فرزندان خود، توجه مثبت غیر شرطی نشان می‌دهند و آن ها را جدا از رفتارهایی که دارند به عنوان انسان‌هایی که از شایستگی‌های درونی برخوردارند می‌پذیرند، در اصل به رشد عزت نفس آن‌ ها کمک می‌کنند. به باور کارل راجرز هنگامی که در تلاش برای رسیدن به توان بالقوه ی خویش، دچار ناکامی می‌گردیم، به دیگران آسیب می‌زنیم یا به شیوه‌های ضد اجتماعی رفتار می‌نماییم. اگر پدر و مادر و دیگران تفاوت هایمان را دوست بدارند و آن‌ ها را تحمل نمایند ما نیز آن تفاوت‌ها را دوست خواهیم داشت. حتّی اگر ترجیحات، توانایی‌ها و ارزش هایمان با همدیگر متفاوت باشد(گنجی،۱۳۹۱).
با توجه به نتیجه بررسی های انجام شده ،خلاقیت واستعدادهای خلاقه نهفته در کودک ونوجوان قابل رشد وتوسعه است واین کیفیت مستلزم تلاش وکوشش همه جانبه در ابعاد گوناگون کودک ونوجوان به ویژه عزت نفس می باشد(وکیلی،۱۳۸۵).
ولیکن قابل تعمق است که رابطه عزت نفس ورفتارهایی همچون تفکر واندیشیدن که غیر آشکار هستند با دلایل گوناگون نشان داده شده است. از آن جمله افزایش عزت نفس کلی است که کل فرایند فکری راتحت تأثیر قرار می دهد بنابراین منطقی خواهد بود اگر فرض کنیم حتی در فرایند تفکر و اندیشیدن، عزت نفس به عنوان پایه اصلی آن مطرح است(کارل ،۱۹۹۸).
فرنل[۱۳۵] (۲۰۰۱ )، نشان داد کودکان مبتلا به اختلا ل ذهنی به صورت معنی داری نمره عزت نفس کمتری از سایر کودکان کودکان کسب می کنند که ناشی از فقدان عزت نفس یا به عبارتی مهارتهای اجتماعی گروه است. یک مطالعه دیگر که مؤید تفسیر فوق از مطالعه فرنل می باشد نشان داد که عزت نفس کلی با خلاقیت همبستگی بین ۳۱/ . تا ۴۵/۰ دارد که با یافته های جوتر[۱۳۶](۱۹۸۷)، نیز هماهنگ است.
نوجوانان دارای عزت نفس پائین الگوهای منفی خلاقیت را از خود به نمایش می گذارند اما کودکان ونوجوانان دارای عزت نفس بالاتر خلاقیتهای گوناگون از خود بروز می دهند(نیکسون و جوت[۱۳۷]، ۱۹۹۹).
یکی از تفاوت های مهم کودکان خلاق با دیگر کودکان بر خورداری از عزت نفس و داشتن اعتماد به نفس بالا است. دلیل این نکته هم واضح است، خلاقیت نیاز به بستری پرواننده توأم با ایجاد حس اعتماد و داشتن شجاعت در ابراز ایده های نو دارد و کودکانی که از عزت نفس کافی برخوردار نیستند و در محیط انضباط خشک و آهنین و بدون تشویق و ملاطفت بزرگ می شوند همیشه ترسی نهفته از اینکه مورد پذیرش قرار نگیرند و یا احیاناً تنبیه شوند دارند که مانع بزرگی در مقابل خلاقیت کودکان و البته بزرگسالان است (هاشمی، ۱۳۸۷).
اکنون با توجه پژوهش های انجام شده مانند پژوهش اسمیت[۱۳۸]و مارتلی[۱۳۹] (۲۰۱۲)، جردن، اسپنسر و زانا (۲۰۰۵)، پژوهش جمشیدی، اکبری ومهرگان(۱۳۹۱)، شفیع آبادی و احدی(۱۳۹۱)، زینلی(۱۳۸۹)، حسن زاده و ایمانی فر(۱۳۸۹)، و یارمحمدی(۱۳۸۵)، می توان گفت بین متغیرهای خلاقیت و عزت نفس رابطه معنادار وجود دارد.
۲-۳-۲ رابطه تعصب و عزت نفس:
انسان به عنوان یک موجود اجتماعی برای پیشبرد زندگی خود در اجتماع به خلقیات و خصوصیاتی نیاز دارد که یکی از مهمترین آنها “عزت نفس” است. عزت نفس به عنوان یک وی‍‍ژگی مثبت دارای منافع بسیاری است و می تواند انسان را در مسیر رشد و کمال یاری کند و اصولا بدون عزت نفس سلامت زندگی انسان به خطر می افتد. برای عزت نفس فواید زیادی مانند پذیرش خود و دیگران، آرامش بیشتر از آنچه در زندگی می خواهیم. اشتیاق به داشتن مسئولیت بیشتر و احساس کنترل بیشتر بر زندگی و داشتن استقلال در زندگی، توجه بهتر به دیگران و احساس راحتی در موقعیت های اجتماعی، توانایی تبریک گفتن به دیگران به علت موفقیت هایشان بدون هیچ گونه احساس حسادت، امید واشتیاق و علاقه بیشتر برای زندگی، بهبود ظاهر و احساس “سر زندگی” ، احساس متعادل بودن، اتکا به خود و خلاقیت بیشتر و محدود نشدن به عقاید دیگران ذکر شده است. همانطور که داشتن عزت نفس برای انسان سودمند است عزت نفس پایین می تواند روند زندگی را دچار مشکل کند و انسان را از مسیر درست منحرف سازد. عزت نفس پائین می تواند بر ماهیت روابط با دیگران و سلامت روانی ما نفوذ قوی داشته باشد و آنها را تهدید کند، پذیرش خود و دیگران مشکل می شود و منجر به اختلال در سلامت روانی گردد(شیهان،۱۹۶۴،ترجمه مهدی گنجی،۱۳۸۳).
کارل را جرز روانشناس امریکایی می گوید: هر چه افراد خود را بیشتر بپذیرند احتمال بیشتری خواهد داشت که دیگران را نیز بپذیرند، برعکس هر چه نظرشان به خود نامطلوب تر باشد دیگران را نیز کمتر پذیرا خواهند بود. از طرفی دیگر احساس بیچارگی و ناتوانی و مورد تبعیض و تعصب قرار گرفتن منجر به کاهش عزت نفس افراد می گردد(ارونسون،۲۰۰۸، ترجمه شکرکن،۱۳۸۷).
در مطالعه ای فیلیپ گلدبرگ[۱۴۰]نشان داد که زنان آموخته اند خود را از نظر توانایی ها ی ذهنی کمتر از مردان بدانند. وی در آزمایش خود از عده ای دختر دانشجو درخواست کرد تا چند مقاله عالمانه را بخوانند و آنها را بر حسب شایستگی،سبک و غیره ارزیابی کنند. برای عده ای از دانشجویان، مقاله های معینی به نویسندگان مرد نسبت داده شد.برای دیگر دانشجویان همان مقالات به نویسندگان زن نسبت داده شد. دانشجویان دختر،همان مقالات را، اگر به نویسندگان مرد نسبت داده شده بود بالاتر درجه بندی کردند تا اگر به نویسندگان زن نسبت داده شده بود حتی اگر مقالات با موضوعاتی سروکار داشت که در قلمرو زنان محسوب می شد. این مطالعه نشان می دهد که تعصبات جنسیتی روا داشته بر زنان منجر به کاهش عزت نفس آنان گردیده است (ارونسون، ۲۰۰۸، ترجمه شکرکن،۱۳۸۷).
در پژوهشی دیگر کنت و کلارک[۱۴۱](۱۹۴۷)نشان دادند کودکان سیاه پوستی، که بعضی از آنان فقط سه سال از عمرشان گذشته بود، کاملاً متقاعد شده بودند که سیاه پوست بودن چیز خوبی نیست. عروسک های سیاه را نمی پذیرفتند واحساس می کردند که عروسک های سفید زیباتر و عموماً برترند(ارونسون،۲۰۰۸، ترجمه شکرکن،۱۳۸۷).
نتایج مطالعات فوق نشان می دهد که مورد تبعیض وتعصب قرار گرفتن به کاهش عزت نفس افراد به خصوص اقلیت های قومی، نژادی، مذهبی وجنسی می انجامد. وبا توجه به پژوهش های انجام گرفته در این زمینه مانند پژوهش شرمن و جفری (۲۰۱۱)، و هریسون (۲۰۱۱)، که نتایج آن نشان داد که عزت نفس پایین می تواند تعصّب نژادی را افزایش دهد وتعصب نژادی نتیجه ی عزت نفس پایین است وهمچنین پژوهش جردن ، اسپنسر وزانا(۲۰۰۵)، از دانشگاه واترلو که نشان داد افراد دارای عزت نفس بالا از افراد دارای عزت نفس پایین، تعصب و تبعیض قومیّتی بیشتری دارند رابطه عزت نفس و تعصب تأیید شده است امّا جهت این رابطه به درستی مشخص نیست به گونه ای که برخی پژوهش ها عنوان می کنند که افراد دارای عزت نفس پایین تعصب بیشتری دارند و برخی دیگر تعصبات افراد دارای عزت نفس بالا را بیشتر نشان داده اند.
۲-۳-۳ رابطه تعصب و خلاقیت:
خلاقیت مفهومی است که تعریف‌های آن در طول زمان تغییراتی کرده‌است.تورنس(۱۹۶۲)،خلاقیت را به عنوان نوعی مسأله‌گشایی مد نظر قرار داده‌است. به نظر وی تفکرِ خلاق مختصراً عبارتست از فرایند حس کردن مسائل یا کاستی‌های موجود در اطلاعات، فرضیه‌سازی درباره حل مسائل و رفع کاستی‌ها، ارزیابی و آزمودن فرضیه‌ها، بازنگری و بازآزمایی آنها و سرانجام انتقال نتایج به دیگران. خلاقیت شامل تولید چیزی است که هم اصیل و هم ارزشمند باشد و نشأت گرفته از خودآگاه و ناخودآگاه انسان می باشد.(علی اکبر سیف،۱۳۸۹)
از نقطه‌نظر یک دیدگاه علمی محصولات تفکر خلاق گاهی اوقات به تفکر واگرا ارجاع داده میشود. همانند دیگر پدیده‌ها در علم یک دیدگاه یا تعریف یگانه از خلاقیت وجود ندارد و به طور متنوع به موارد زیر منسوب شده‌است: فرایند شناختی، محیطی اجتماعی، ویژگی فردی، شانس و همچنین مواردی مانند نبوغ، بیماری‌های روانی و شوخ‌طبعی پیوند داده شده‌است(تورنس،۱۹۱۵).
خلاقیت به طور عام یعنی توانایی ترکیب اندیشه‌ها به شیوه‌ای منحصر به فرد یا ایجاد ارتباطی غیرمعمول بین اندیشه‌ها. توانایی افراد در خلاقیت متفاوت است. افراد با توانایی خلاقیت بالا بیشتر تمایل دارند که مبتکر اولیه باشند تا آن هایی که خلاقیت کمتری دارند. در ضمن افراد خلاق انعطاف پذیرترند تا دیگران، پیچیدگی را بر سادگی ترجیح می دهند، تمایل به استقلال دارند، از ایده ی خود با سرسختی دفاع می کنند واز دستورات غیر منطقی اطاعت نمی کنند(برومند،۱۳۸۹).
تفکر خلاق زمانی تولید می‌شود که شخص پیش‌فرض‌ها را کنار گذاشته و یک دیدگاه جدیدی را جستجو کند که دیگران به آن نپرداخته‌اند. خلاقیت نیاز به حضور همزمان تعدادی از ویژگی‌ها از قبیل هوش، پشتکار، غیرمتعارف بودن و توانایی تفکر به سبکی خاص دارد. خلاقیت، خودکار و بدون زحمت و تلاش است و غالباً همچون تصورات ذهنی خودانگیخته به وجود می‌آید(تورنس،۱۹۱۵).
از طرفی تعصب را نگرش منفی و خصمانه نسبت به گروهی مشخص، براساس تعمیم های ناشی از اطلاعات نادرست یا نارسا تعریف کرده اند مثلاً وقتی گفته می شود که شخصی علیه سیاه پوستان تعصب و پیش داوری دارد مقصود این است که وی به ابراز رفتارهای خصمانه نسبت به سیاه پوستان گرایش دارد. همه ی ما نوعی تعصب و پیش داوری داریم، خواه علیه یک قوم، ملت، نژاد و یا حتی اماکن جغرافیایی یا غذاها.(ارونسون، ۲۰۰۸ ،ترجمه شکرکن،۱۳۸۹).
با توجه به بررسی هایی مانند بررسی مالگورزادا وهمکاران (۲۰۱۳)، و بررسی العلی (۲۰۰۸)، در کشور کویت می توان اظهار داشت که بین تعصب و خلاقیت رابطه معنادار وجود دارد.
۲-۴ پیشینه‌ پژوهشی
۲-۴-۱ پیشینه‌ خارجی
در بررسی مالگورزادا[۱۴۲]وهمکاران (۲۰۱۳)، که با هدف استفاده از مداخله در کاهش تعصب جهت تقویت تفکر واگرا در خلاقیت صورت گرفت؛ نتایج بررسی نشان داد که استفاده از روش های مداخله ای جهت کاهش تعصب در بین دانشجویان می تواند منجر به بهبود در تفکر واگرا در افراد شود. اما به طور کلی تاثیر آن معنادار نبود.
در پژوهشی که توسط اسمیت[۱۴۳] و مارتلی[۱۴۴] (۲۰۱۲)،با هدف بررسی رابطه بین خلاقیت و عزت نفس بر روی ۶۳دختر و ۵۵پسر دانشجو انجام شد. نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل داده ها با ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل عاملی نشان داد که بین دو جنس در میانگین نمرات تفاوت وجود دارد. در هر دو جنس بین عزت نفس و خلاقیت رابطه معنادار وجود دارد. اگر چه به نظر می رسید این رابطه در دختران قوی تر از پسران باشد.
در تحقیقی که توسط شرمن و آلن[۱۴۵](۲۰۱۱)، بر روی۵۷ دانش آموز انجام شد .دانش آموزان به گروه آزمایش و گروه گواه تقسیم شدند و به گروه آزمایش یک آزمون بسیار سخت حاوی ۱۲ سؤال ارائه شد که تعداد اندکی از آنان توانسته بودند فقط به دو سؤال پاسخ دهند و در نتیجه عزت نفس آنان کاهش یافته بود و به گروه گواه سؤالات آسانی ارائه شده بود و عزت نفس آنان افزایش داده شده بود .پس از آن ،تصاویر و واژه هایی مربوط به نژادهای دیگر بر روی مانیتور رایانه به دانش آموزان ارائه شد تا با عباراتی به توصیف آن بپردازند. دانش آموزانی که عزت نفس آنها کاهش داده شده بود نسبت به افراد گروه گواه تصاویر و واژه ها را با عبارات به مراتب منفی تری توصیف نمودند. همچنین نتایج نشان داد که عزت نفس پایین می تواند تعصّب نژادی را افزایش دهد و در واقع تعصب نژادی نتیجه ی عزت نفس پایین باشد.
در تحقیقی که توسط هریسون[۱۴۶](۲۰۱۱)، تحت عنوان بررسی تأثیرات وضعیّت عزت نفس و سطح تعصب فردی بر تصورات قالبی آشکار و ناآشکار انجام شد نتایج نشان داد که سطح بالای عزت نفس و تعصب می تواند سطح تصورات قالبی آشکار و نا آشکار را افزایش دهد .همچنین عزت نفس پایین در افراد دارای تعصب بالا شکل گیری تصورات قالبی ناآشکار را تسهیل می کند اما در افراد دارای سطح تعصب پایین تر ، شکل گیری تصورات قالبی ناآشکار را کاهش می دهد. همچنین عزت نفس پایین احتمال شکل گیری تصورات قالبی آشکار در افراد دارای سطح پایین تعصب را افزایش می دهد.
در پژوهشی که توسط ناروت[۱۴۷] (۲۰۱۱)، برای بررسی رابطه عزت نفس و تعصب و پیش داوری انجام گرفت. نتایج نشان داد افراد دارای عزت نفس پایین از تعصب و پیش داوری به عنوان یک استراتژی جهت تنزل دادن سایر افراد استفاده می کنند.
در پژوهشی که توسط ایسنمن و تاونسند[۱۴۸](۲۰۱۰)، با هدف بررسی رابطه بین خلاقیت و تصدیق[۱۴۹] (تن در دادن) با عزت نفس بر روی ۱۵۵ دانش آموز انجام شد. نتایج نشان داد که تصدیق با عزت نفس پائین و تعصب همراه است. همچنین رابطه ای بین تصدیق و عزت نفس با خلاقیت وجود ندارد.
در پژوهشی که توسط ورکویتن[۱۵۰](۲۰۱۰)، با هدف بررسی رابطه بین احساس تبعیض و عزت نفس در یک نمونه از نوجوانان اقلیت قومی در هلند انجام شد. نتایج نشان داد که بین تبعیض شخصی ادراک شده با عزت نفس شخصی و بین تبعیض گروهی ادراک شده با عزت نفس گروهی رابطه معنادار وجود دارد. تبعیض گروهی بر عزت نفس قومی اثر منفی دارد. تبعیض شخصی ادراک شده بر عزت نفس شخصی تأثیر غیر مستقیم منفی دارد که ناشی از کاهش احساس کنترل است.
در پژوهشی که توسط مادوکس[۱۵۱] وهمکاران (۲۰۱۰)، با هدف بررسی اثرات یادگیری ها وتجربیات بین فرهنگی بر خلاقیت در ایالات متحده انجام شد. نتایج نشان داد که تجربیات و یادگیری بین فرهنگی باعث تسهیل انعطاف پذیری، افزایش آگاهی از ارتباطات و ایجاد تنوع در عملکرد می شود. آموزش های کاربردی در یک زمینه بین فرهنگی برای تسهیل وافزایش خلاقیت به صورت ویژه ای مهم است. همچنین شرکت کنندگانی که مدت زمانی خارج از کشور زندگی کرده بودند افزایش بیشتری در خلاقیت نشان دادند. بنابراین تجربه زندگی کردن در محیط های چند فرهنگی و به دور از سوگیری ها و تعصبات بودن منجر به افزایش خلاقیت می شود.
در پژوهشی که توسط مارتینو[۱۵۲] (۲۰۰۹)، از دانشگاه ویرجینیای غربی با هدف بررسی ارزش گذاری های مراقبین اوّلیّه در مورد اثرگذاری بازی و خلاقیت دوران کودکی بر عزت نفس تحصیلی کودکان انجام شد. نتایج نشان داد که بازی وخلاقیت دوران کودکی پیش بینی کننده ی عزت نفس تحصیلی افراد در بزرگسالی است و مراقبین تأثیر بازی و خلاقیت را تأیید نمودند.
در تحقیقی که توسط روتلند و براون[۱۵۳] (۲۰۰۹)، براساس مدل ابعاد فرهنگ پذیری بری[۱۵۴] برای سنجش اثرات متقابل عزت نفس و تعصب قومیّتی انجام گرفت. ۲۱۸ نفر از کودکان انگلیسی آسیای شرقی تبار ۵ تا ۱۱ ساله در مدت شش ماه با پرسش نامه های ساختار یافته ، سه بار مورد آزمون قرار گرفتند. نتایج نشان داد کودکانی که در مدارس دارای تنوع قومیتی مشغول به تحصیل اند عزت نفس آنها افزایش یافته است. در واقع کودکان با یکپارچه سازی جهت گیری های قومیتی و پذیرش همسالان، عزت نفس خویش را افزایش دادند. و نتایج کلی تر نشان داد که عدم تجربه ی تعصب قومیتی به افزایش عزت نفس دانش آموزان می انجامد اما قرار گرفتن در معرض تعصبات قومیتی عزت نفس دانش آموزان را کاهش می دهد.
العلی[۱۵۵] (۲۰۰۸)، در یک مطالعه تجربی به بررسی رابطه تعصب با فعالیت های خلاق در یک نمونه ۳۰۰ نفری از دانش آموزان مدارس متوسطه کشور کویت پرداخت. نتایج بین هر دو نمونه دختر و پسر نشان داد که بین تعصب و فعالیت های خلاق رابطه وجود دارد.
شلدون و همکاران[۱۵۶] (۲۰۰۷)، در پژوهشی که بر روی یک نمونه ۶۰۰ نفری از مردان و زنان انجام دادند، نتایج نشان داد که پاسخ دهندگان تعصب نژادی را تأیید کردند ولی تعصب جنسیتی در بین دو گروه تفاوت معنی داری نداشت.
در تحقیق دیگری که در آمریکا توسط آلیسیتین(۲۰۰۷)، به راهنمایی دکتر تورنس انجام گرفت، مشخص شد عامل حرکت و دیگر عوامل مورد بررسی به‏طور معنی‏داری بر روان، انعطاف‏پذیری و قوهء ابتکار اثر دارد و نتایج، دلالت بر این دارند که عوامل فوق به عنوان انگیزهء مهمی در تفکر خلاق دانش آموزان کلاس‏های چهارم دارای ارزش می‏باشد.
در پژوهشی که توسط بارگویگنون[۱۵۷](۲۰۰۶)، با هدف بررسی رابطه بین عزت نفس با تعصب وتبعیض انجام شد. به بررسی یک گروه از مهاجران آفریقایی در ایالات متحده پرداخته شد. نتایج نشان داد که عزت نفس شخصی با تعصب و تبعیض رابطه منفی دارد امّا با تبعیض گروهی رابطه مثبت دارد. همچنین نتایج نشان داد که درک تبعیض گروهی ممکن است با عزت نفس رابطه مثبت داشته باشد.
در پژوهشی که توسط جردن، اسپنسر وزانا[۱۵۸] (۲۰۰۵)، از دانشگاه واترلو انجام شد. نتایج نشان داد که افراد دارای عزت نفس بالا از افراد دارای عزت نفس پایین، تعصب و تبعیض قومیّتی بیشتری دارند و از آن به عنوان تکنیکی دفاعی استفاده می کنند.
در پژوهشی که توسط ورکویتن(۲۰۰۴)، با هدف بررسی سطح عزت نفس کلی و عزت نفس نژادی در گروه های اقلیت و اکثریت در مدارس هلند انجام شد. وی با تمرکز بر گروه های متفاوت نوجوانان و با بهره گرفتن از تحلیل چند سطحی به آزمایش وبررسی اهمیت هر دو سطح عزت نفس کلی وعزت نفس نژادی در کلاس درس وزندگی شخصی پرداخت. نتایج نشان داد که هم عزت نفس کلی و هم عزت نفس نژادی به بافت[۱۵۹] کلاسی وابسته اند. آموزش چندفرهنگی و واکنش های معلمان به اذیت وآزارها بر عزت نفس شاگردان تأثیر مثبت دارد. نسبت شاگردان هلندی بر عزت نفس نژادی در میان گروه های اقلیت تأثیر منفی دارد امّا بر عزت نفس شاگردان هلندی خیر. اما به طور کلی، شرکت کنندگان گروه های اقلیت نژادی نسبت به شرکت کنندگان هلندی از عزت نفس کلی و عزت نفس نژادی بالاتری برخوردار بودند و پسران نسبت به دختران از عزت نفس کلی بالاتری برخوردار بودند.
براون و همکاران[۱۶۰] (۲۰۰۳)، در پژوهی بر روی دانش آموزانی از کشورهای بلژیک، انگلیس وآلمان به بررسی تأثیر اندازه و کیفیت ارتباط با افراد گروه های غیر خودی مثل ترک تباران ساکن آلمان بر تعصب در یک دوره ی ۶ ماهه پرداختند که نتایج آن نشان داد ارتباط با افراد سایر گروه ها موجب کاهش تعصب نسبت به آنان می شود امّا تعصّب موجب بازداری از ارتباط با افراد سایر گروه ها نیز می شود. علاوه براین، ارتباط، تعصب اعضای یک گروه نسبت به یکدیگر را با کاهش اضطراب درون گروهی و افزایش عزت نفس کاهش می دهد .
بامیستر وهمکاران[۱۶۱] (۲۰۰۳)، در بخشی از پژوهش خود نشان دادند که عزت نفس بالا ممکن است تعصب و تبعیض را افزایش دهد.
ابرسون، هیلی و رومرو[۱۶۲] (۲۰۰۰)، در یک بررسی از ۳۴ مطالعه جداگانه نشان دادند که افرادی که دارای عزت نفس بالایی هستند، نسبت به افردی که دارای عزت نفس پایینی هستند بیشتر از خود تعصب گروهی نشان می‌دهند.
در پژوهشی که توسط ورکویتن[۱۶۳] (۱۹۹۴)، با هدف بررسی سطح عزت نفس در جوانان اقلیت های نژادی در کشورهای غربی انجام شد. وی به بررسی سطح عزت نفس جوانان ترک تبار ساکن هلند پرداخت. نتایج نشان داد که در معرض تعصب وتبعیض قرار گرفتن، به کاهش عزت نفس وخودباوری آنها منجر گردیده است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:04:00 ق.ظ ]




Urbs که به شهر اطلاق می شد می آید.(فکوهی،۲۶)
شهر، طی دهه‌ های اخیر، از سوی اندیشمندان جغرافیا، جامعه شناسی، اقتصاد، جمعیت‌شناسی و برخی علوم دیگر، تعاریف متعددی از شهر ارائه شده‌است و جامعه شناسان از جمله انگلسو مارکس، شهر را محل تمرکز جمعیت، ابزار تولید، سرمایه، نیازها و احتیاجات و غیره می‌دانند که تقسیم کار اجتماعی، در آنجا صورت گرفته‌است. جغرافی دانان، شهر را منظره ای مصنوعی از خیابانها، ساختمانها، دستگاه ها و بناهایی می‌دانند که زندگی شهری را امکان پذیر می‌سازد.
واژه “City” در لغت به‌معنای شهر آمده است، این واژه از اصطلاحات مربوط به حوزه جامعه‌شناسی شهری است که مباحث مربوط به پدیده شهر را از نگاه جامعه‌شناختی مورد مطالعه قرار می‌دهد. آریان‌پور؛ ۱۳۸۵)
تعریف شهر که در طول زمان از آغاز تشکیل شهر و به وجود آمدن شهرنشینی تا دوران ماقبل صنعتی و دوران صنعتی و عصر فراصنعتی (عصر اطلاعات) تطورات گوناگونی داشته و اکنون هم دارای مصادیق متفاوتی است، دارای دشواری‌های خاص خود است. به نظر لوئیز ویرث ، شهر یک روند تغییرات است و نه یک تغییر خشن که در تنگناها و خواسته‌های متعلق به یک پهنه یا عده‌ای از ساکنان و یا معیارهای فضایی و اداری محاط شده باشد. این یک شیوه زندگی است که در مؤسسه‌ای نسبتاً‌ بزرگ دائماً میان انبوه افرادی که از نظر اجتماعی ناهمگن‌اند دیده می‌شود. (تقوی، ۱۳۸۹)
رابرت پارک، ارنست برجس و رودریک مکنزی، از بنیانگذران و مبلغان مکتب شیکاگو،‌ شهر را ارگانیسم اجتماعی و یا محل اسکان طبیعی انسان متمدن می‌شمارند. (همان)
مولر لیر، شهر را تجمعی می‌د‌اند که جایگاه فعالیت‌های ناکشاورزی باشد و زومبارت، جایی را شهر می‌نامد که به‌علت گستردگی آن مردم همدیگر را نمی‌شناسند.(همان)
مورخان، شهر را با توجه به قدمت آن، تعریف می‌کنند و از نظر اقتصاددانان، شهر به جایی اطلاق می‌شود که معیشت غالب ساکنان آن، بر پایه کشاورزینباشد. جمعیت شناسان نیز، تعداد جمعیت یک نقطه را، ملاک شهریبودن آن نقطه می‌دانند. اندیشمندان طراحی شهریشهر را مجموعه پیچیده سازمان یافته‌ای می‌دانند که متشکل از سه مولفه اصلی کالبد، تصورات، و فعالیت می‌باشد، که پیوسته در حال تغییر و تحول است. شهرشناسان ، شهر را محلی می‌دانند که بشر دست از زمین کشیده و فکر کردن را آغاز می‌کند.
با توجه به دیدگاه های گوناگون، تعریف های متفاوتی برای شهر، ارائه شده است. در بیشتر کوشش ها، برای تعریف بنیادی و اساسی شهر، دو ملاک در نظر گرفته شده است:
پایان نامه - مقاله - پروژه
ملاک اول -
تعیین حداقل اندازه شهر، از نظر جمعیت
تعیین حد نصاب برای چگالی جمعیت(جمعیت نسبی).
ملاک دوم–
ملاکی است که میلز، آن را برای تعریف شهر، تائید می کند ؛
شهر، منطقهای است که در آن ، زمین، برای خانهسازی، نسبت به سایر عوامل تولید، مخصوصاً، سرمایه، در مقایسه با نواحی اطراف آن، با شدت بیشتری، مورد استفاده قرار می گیرد. از آنجایی که مردم، معمولاً، در نواحی نزدیک به محل سکونت خود، کارمی کنند؛ بنابراین، شهر، با دو عامل دیگر، یعنی، اشتغال بیشتر و تولیدبیشتر کالاو خدمات، نیز، توصیف می شود. به طور کلی، شهر، منطقه ای است که نسبت تولید و سایر عوامل تولید به زمین، در آن، بیشتر از نواحی همجوار است. (عابدین ،۱۳۸۹)
تعریف شهر در ایران
شهر، محلیاست با حدودقانونیکه در محدوده جغرافیائیبخش، واقع شده و از نظر بافتساختمانی، اشتغال و سایر عوامل، دارای سیمائی با ویژگی های خاص خود، بوده؛ به طوری که اکثریت ساکنان دائمی آن، در مشاغل کسب، تجارت، صنعت، کشاورزی، خدماتو فعالیت های اداری، اشتغال داشته و در زمینه خدماتشهری، از خودکفائی نسبی، برخوردار و کانون مبادلات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگیو سیاسیحوزهجذبو نفوذپیرامونخود، بوده و حداقل، دارای ده هزار نفر، جمعیتباشد.
در هر نقطه که از نظر موقعیت و اهمیت، تشکیل شهرداری، ضرورت داشته باشد؛ ولو، جمعیت آن، به پنج هزار نفر، بالغ نشود؛ وزارت کشور، می تواند، در آن محل، دستور تشکیل انجمن و شهرداری بدهد. در سالهای اخیر، حدنصاب شهر شدن در ایران از ۱۰ هزار و ۵۰۰ نفر به ۳ هزار و ۵۰۰ نفر کاهش یافته‌است.
۱-۲-۲ تاریخ شهر و شهرنشینی
تاریختغییرات کالبد شهرها، در دهه های اخیر، بصورت موضوعی مهم، درآمده است. نخستین سه تمدنجهان، بر اساس زمان آغاز آنها؛ بین النهرین، مصرو هندهستند که به تمدن های مرده، مشهور بوده و تمدن غربی، از همین سه تمدن، نشات گرفته است. تمدن چین، استثنای خارق العاده ای می باشد. فرهنگخدشه ناپذیر آن، از ابتدای پیدایش، در سه هزاره پیش از میلاد، در حاشیه رود زردتا قرن بیستمم. همچنان، تداوم داشته است.(موریس، ۱۳۷۴)
شهر را باید دارای پیشینه‌ای بیش از هفت هزار ساله دانست که با فاصله اندکی از انقلاب نوسنگی، با تغییر شکل تدریجی جماعت‌های روستایی دائم، در خاورمیانه، ظاهر می شود و به صورتی پیوسته، تا امروز، گسترش می یابد؛ به نحوی که امروزه، به شکل زیست غالب بشری در آمده است. پیدایش شهرها، تحولی شگرف، در فرایند تاریخ بود.
شهر ، در قلب کل نظام یونان باستان قرار دارد. تمدن یونان، زمانی به حوزه‌ای قدرتمند تبدیل شد و سخن از معجزه یونانی رفت که دولت‌-شهرهای یونانی بر پا شدند. سازمان شهر و آینده شهر، در مرکز تفکر یونانیان باستان قرار داشت.(آقاجانپور، ۱۳۸۷)
انقلاب صنعتی، به عنوان محرکی نیرومند، با ایجاد نهادهای اقتصادی، اداری، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، ساختار شهرها را دگرگون کرد. بلکه تغییرات و تحولات شگرفی را در حیات اجتماعی شهر، به وجود آورد.(شکیبامقدم، ۱۳۸۴)
۱-۲-۳ تاریخ پیدایش شهر
بعضی از جامعه‌شناسان شهر مانند رایزمن اظهار می‌دارند که علت پدید آمدن شهر را نمی‌دانند و بعضی دیگر معتقدند که پیدایش شهر بخشی از تکامل اجتماعی بوده است که پس از اینکه انسان از مرحله اقتصاد معیشتی عبور می‌کند و کنترل محیط را بیشتر در اختیار می‌گیرد برای ساختن شهر آمادگی پیدا می‌کند؛ یعنی توانایی ساختن محیط اجتماعی پیچیده‌‌تری را به‌دست می‌آورد. در هر صورت برای پیدایش انسان باید از مرحله ابتدایی تنازع بقاء عبور کند وابستگی به طبیعت به طور نسبی کمتر شده، وابستگی اجتماعی او بیشتر می‌شود.(ممتاز، ۱۴،۱۳۸۹)
مطالعات دیرینه‌شناختی و کشفیات باستانی نشان می‌دهند که «اولین هسته‌ شهر در مکان ملاقات قبایل و اقوام برای اجرای بعضی از مراسم و شعایر و یا بازگشت به همان قبرستان‌ها شکل می‌گیرد. بعضی از این آثار در دوره کهنه‌سنگی دیده می‌شود،‌ اما در این دوره هنوز زمینه مساعد برای رشد شهر پدید نیامده است.» )همان، ۱۱(
اولین شهرهای جهان در ۳۵۰۰ سال قبل از میلاد مسیح در بین‌النهرین در دره‌های حاصل‌خیز دجله و فرات به‌وجود می‌آیند. شهرهایی مانند “کیش"، “اور"، “لاگش"، “بابل"، “آشور"، “سومر” و “نینوا". آن‌گاه در مصر باستان حدود ۳۱۰۰ سال قبل از میلاد مسیح شهرهایی مانند “تبس” و “ممفیس” در کنار رودخانه‌ نیل شکل می‌گیرند و در حدود ۲۵۰۰ سال قبل از میلاد مسیح شهرهایی مانند “موهنجودارو” و “هاراپا” در کنار رودخانه سند به وجود می‌آیند. در حدود ۱۵۰۰ سال قبل از میلاد شهرهایی در دره زرد ساخته می‌شوند. شهرهای یونان و روم جدیدتر هستند و به ۳۰۰ تا ۴۰۰ سال قبل از میلاد باز می‌گردند. در نیم‌کره غربی در قاره آمریکا بین ۳۰۰ سال قبل از میلاد تا ۳۰۰ سال بعد از میلاد در تمدن مایا شهرهایی به وجود می‌آیند که به دلایل نامعلوم از بین می‌روند.)همان، (۱۵

۱-۲-۴ شهرنشینی
شهرنشینی فرایندی است که به‌واسطه آن نسبت جمعیت شهرنشین همراه با بسط و گسترش شبکه‌های ارتباطی، ‌فعالیت‌های اقتصادی، سازمان‌های سیاسی و اداری در مناطق شهری افزایش می‌یابد.)ازکیا، غفاری،۱۳۸۶ ،۱۰۰(
دو جامعه‌شناس به‌نام‌های پل‌بی. هورتون و چسترال هانت،‌ شش شرط لازم را برای شهرنشینی ذکر کرده‌اند:

 

    1. لزوم تقسیم کار در بسیاری از مشاغل تخصصی در شهر؛

 

    1. مبتنی بودن سازمان اجتماعی بر اشتغال و طبقه اجتماعی نه بر روابط خویشاوندی؛

 

    1. حاکمیت نهادهای رسمی دولتی و ملی (سراسری) به‌جای نهاد خانواده؛

 

    1. وجود نظام بازرگانی و تجارت؛

 

    1. وجود وسایل ارتباطات و حفظ سوابق؛

 

    1. وجود فناوری نظام‌یافته و معقول.(کوئن، ۱۳۸۸)

 

۱-۲-۵ تفاوت شهر و روستا
برخی محققین در یک وجه بسیار کلی و البته معنی‌دار تفاوت شهر و روستا را در این دانسته‌اند که عظیم‌ترین نوع تقسیم کار مادی و فکری جدایی شهر و روستاست. در این موارد باید نکته‌ بسیار مهمی را روشن نمود: شهر قبل از هر چیز محل کار فکری است.( آذر مساواتی،۳۱۹)
برخی سعی کرده‌اند ریزتر به این تفاوت بپردازند.زیمرمنو سوروکیناز محققین امریکایی کوشش کرده‌اند که هشت خصیصه زیر را برای تمییز شهر و روستا به‌طور جمعی عنوان کنند:شغل، محیط، اندازه، اجتماع و انبوهی جمیعت، تجانس و عدم تجانس جمیعت، تفاوت در قشربندی اجتماعی، تحرک، نظام‌کنش متقابل یعنی شماره و نوع تماس‌ها.
اما باید این مسئله را همواره در نظر داشت که تغییرات فراصنعتی جامعه جهانی بسیاری از این تفاوت‌ها را کم‌رنگ کرده و از بین خواهد برد. ساکنان اجتماع روستایی اکنون از طریق حمل‌ونقل و رسانه‌های ارتباطی به سهولت به شهرها دسترسی دارند. با ادامه این روند، تمایز میان ساکنان این دو اجتماع کمتر خواهد شد.
شاخصهای تفکیک شهر از روستا، عبارت است از: ( حسینی،۱۳۹۰ )
وسعت
وضعیت و نوع فعالیت اقتصادی
درجه اشتغال و قشربندی اجتماعی
درجه پیچیدگی روابط و مناسبات
چگونگی بهره گیری از نهادهای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی
میزان و ترکیب جمعیت.

۱-۲-۶ مزایای سکونت در اجتماع شهری
زندگی در شهر دارای امتیازات فرهنگی و اقتصادی متعددی است برخی از امتیازات سکونت در یک منطقه شهری را می‌توان به ترتیب زیر ذکر کرد:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:03:00 ق.ظ ]