زوهار و مارشال معتقدند هوش معنوی از طریق جستجوی معنای اصلی موقعیت ها، مطرح کردن «چرا» برای مسائل و تلاش برای برقراری ارتباط میان رویدادها رشد، میکند. همچنین یادگیری و گوش دادن به پیام های شهودی راهنمایی کننده با صدای درونی، متفکر بودن، بالا بردن خود آگاهی، آموختن از اشتباهات و صداقت داشتن با خود باعث افزایش هوش معنوی می شود (نوبل، ۲۰۰۱؛ زوهار و مارشال، به نقل از نازل، ۲۰۰۴).
از منظر نوبل ( ۲۰۰۱) هوش معنوی یک استعداد ذاتی بشری میباشد وی با تواناییهای اصلی امونز برای هوش معنوی موافق است و دو مؤلفه دیگر نیز به آن ها اضافه میکند :
-
- تشخیص آگاهانه این موضوع که واقعیت فیزیکی درون یک واقعیت بزرگتر و چند بعدی که ما هشیارانه و ناهشیارانه با آن به طور لحظه به لحظه تعامل داریم صورت بندی می شود .
-
- پیگیری آگاهانه سلامت روان شناختی ، نه تنها برای خودمان بلکه همچنین برای جامعه جهانی از نظر سیسک (۲۰۰۱) هوش معنوی میتواند به عنوان یک خود آگاهی عمیق که در آن فرد بیش از پیش از ابعاد خویشتن آگاه می شود (نه تنها فقط از بدن بلکه همچنین (ذهن ، بدن و روح ) تعریف شود از نظر وی هوش معنوی از ابعاد ذیل ساخته شده است :
-
- دانش درونی : هوش معنوی ما را قادر میسازد تا یک دانش درونی را رشد بدهیم در زبان فلسفه هندی ، دانش درونی ، آگاهی از جوهر و ماهیت هوشیاری است و فهم این که این جوهر درونی ، ماهیت همه آفریدگان میباشد هوش معنوی دستیابی ما را به یک هوشیاری فزاینده که در آن یک آگاهی از حسن تفاهم و یکی بودن با جهان هستی و همه مخلوقاتش وجود دارد فراهم میکند .
-
- شهود عمیق : ما را با ذهن جهانی یا ذهنی بزرگ و پاسخ مشکلات که نتیجه شهود عمیق میباشد پیوند میدهد به واسطه کاربرد هوش معنوی ما می توانییم یکپارچه بشویم اگر که راضی شویم انتخاب هایمان را به سمت هوشیاری اصیل یا شهود عمیق برگردانیم .
-
- یکی شدن با طبیعت و جهان : هوش معنوش ما را قادر میسازد تا با طبیعت یکی شویم و با فرایند های زندگی هم ساز شویم هوش معنوی ما را ترغیب میکند تا تمامیت ، احساسی از وحدت و رابطه را جستجو کنیم .
-
- حل مسئله : هوش معنوی ما را قادر میسازد تا تصویر بزرگتری را ببینیم اعمالمان را در رابطه با یک زمینه بزرگتر که منجر به معنای زندگی شود ترکیب کنیم با هوش معنوی می توانییم مشکلات معنا و ارزش را تشخیص بدهیم و حل کنیم مطالعه و تدوین مبانی نظری هوش معنوی ، بررسی مؤلفه ها و ابعاد آن ، ارتباط هوش معنوی با مذهب و معنویت و امکانات سنجش هوش معنوی از جمله موضوعات چالش برانگیزی است که بررسی ، توصیف ، آزمون فرضیهها بر اساس روش تجربی و نیز تبیین بیشتری را می طلبد و از آنجا که سازۀ هوش معنوی به نسبت زیادی متأثر از عوامل فرهنگ و نظام ارزشها میباشد شایسته است محققان پر تلاش ایرانی با عنایت به بستر مناسب تحقیقاتی و فرهنگی و هنجارهای ویژه و بومی کشور در این مسیر گامهای علمی بلند تری بردارند ( احمدی و کج باف ، ۱۳۸۷ ) .
هوش معنوی عبارت است از میزان فهم افراد از واقعیت زندگی و حقیقت امور . همچنان که پیامبر (ص) می فرمایند الهم ارنی الاشیاء کماهی (خداوندا حقیقت چیزها را به من نشان بده ). هوش معنوی یکی از جنبههای کاربردی مفهوم معنویت میباشد زوهر و مارشال (۲۰۰۰)هوش معنوی را هوشی تعریف میکنند که انسانها از طریق آن مسائل مربوط به معنا و ارزش ها را حل میکنند زندگی و فعالیت های خود را در زمینه ای وسیع تر غنی تر، و معنادار قرار میدهند و به کمک آن تشخیص میدهند که کدام اقدامات یا کدام مسیر ها معنادار تر از دیگری میباشد ( واثق ، ۱۳۸۹ ) .
هوش معنوی توانایی عمل کردن هوشمندانه و عاقلانه است در حالی که آرامش بیرونی را بدون توجه به شرایط حفظ کنیم هوش معنوی هوش ذاتی انسان است اما مانند هر هوش دیگری می بایست رشد یابد بدین معنی با توجه به مهارت هایی که هوش معنوی را تشکیل میدهند میتوانیم آن را تعریف و اندازه گیری کنیم ( عشقی ، ۱۳۸۸ ) .
هوش معنوی به کشف عقل و حکمت در امر مسائل احساسی و شعوری می پردازد هوش معنوی همانند سایر هوش ها چنانچه مورد توجه قرار گیرد میتواند پرورش یافته و توسعه یابد – به عبارتی SQقابل توصیف و توضیح و اندازه گیری است برای اندازه گیری این هوش می توان به سنجش مهارت ها و توانایی هایی که ناشی از این هوش است پرداخت . مفهوم هوش معنوی در ادبیات آکادمیک روانشناسی برای اولین بار در سال ۱۹۹۶ توسط استیونز و بعد در سال ۱۹۹۹ توسط امونز مطرح شد، به موازات این جریان گاردنر (۱۹۹۹) مفهوم هوش معنوی را در ابعاد مختلف مورد نقد و بررسی قرار داد و پذیرش این مفهوم ترکیبی معنویت و هوش را به چالش کشید (سهرابی، ۱۳۸۷). اگر سیر تکاملی زندگی را از هیولایی (تخیلی) به سمت نباتات، حیوان و هستی انسان در نظر بگیریم، شکل خاصی از هوش فراتر از یک فرایند تصادفی خالص میتواند هوش معنوی نامیده شود (وگان، ۲۰۰۳). هوش معنوی زیر بنای باورهای فرد و نقشی است که این باورها و ارزش ها در کنش هایی که فرد انجام میدهد و به زندگی خود شکل میدهد، ایفا میکند، به عبارت دیگر هوش معنوی به دلیل پیوندش با معنا، ارزش و تخیل میتواند به انسان توان تغییر در تحول دهد (صمدی، ۱۳۸۵). هوش معنوی ذهن را روشن و روان انسان را با بستر زیر بنایی وجود مرتبط میسازد، به فرد کمک میکند تا واقعیت را از خیال (خطای حسی) تشخیص دهد. این مفهوم در فرهنگ های مختلف به عنوا ن عشق، خردمندی، مطرح است (وگان، ۲۰۰۳). مفهوم هوش معنوی در بردارنده نوعی سازگاری و رفتار حل مسأله است که بالاترین سطح رشد را در حیطه های مختلف شناختی، اخلاقی و هیجانی شامل می شود و فرد را در جهت هماهنگی با پدیدههای اطرافش و دستیابی به یکپارچگی درونی و بیرونی یاری می کند این هوش به انسان دیدی کلی در مورد زندگی و محیط کار میدهد و او را به چار چوب بندی و تغییر مجدد تجارب خود قادر میسازد تا شناخت و معرفت خویش را عمیق بخشد.