دکتر داریوش بوستانی
بهمن ماه 1392
(در فایل دانلودی نام نویسنده و استاد راهنما موجود است)
چکیده :
هدف اصلی این پژوهش، شناسایی عناصر برجسته حافظه جمعی نخبگان قوم بلوچ، جنوب استان کرمان و نیز فهم و تفسیری که این الیت ها از وقایع گذشته خود دارند، در این پژوهش سعی می کنیم، بر مبنای نظریه هالبواکس نشان دهیم که تحولات معاصر چه تأثیری بر یاداوری آنان، از مهم ترین وقایع گذشته داشته است. این پژوهش را در میان سرداران و نخبگان طوایف بلوچ جنوب کرمان براساس کار میدانی که حاصل از مصاحبه های عمیق مردم نگارانه است انجام شد. در ادامه به استخراج مقولات در زمینه های مختلف آموزشی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی می پردازیم. در این پژوهش در مجموع ما به 15 مقوله اصلی آموزش، دین و آیین، رسانه بلوچی، رسم و رسومات بلوچی، اقتصاد سنتی، نهادها و حوادث مهم، رفتارهای اقتصادی مردم، سیاست خانی، مردم خرایکار، راه نجات مردم، درگیری و خونریزی، رفتار اجنماعی بلوچ، خانواده بلوچ، زنان بلوچ، خصیصه و ویزگی های بلوچ در حافظه جمعی نخبگان بلوچ رسیدیم. یافته های تحلیل ما از این وقایع نشان می دهد که بافت های اجتماعی حال حاضر زندگی این گروه اجتماعی، چه تأثیری بر یاداوری وقایع گذشته او داشته است. از این جهت با گروه های اجتماعی دیگر در پزوهش های انجام گرفته (طلاب علوم دینی ،شیراز 90ـ89) متفاوت است و هویت و فرهنگ های متفاوتی با گروه های اجتماعی دیگر بوجود می آورد. بنابراین می توان نتیجه گرفت که حافظه جمعی در این گروه برجسته است و با وضعیت زندگی آنها در حال حاضر ارتباط فرهنگی، اجتماعی، بیشتری دارد. واژگان کلیدی : حافظه جمعی، وقایع برجسته گذشته، هویت قومی، نخبگان بلوچ، تفسیر وقایع برجسته
فهرست مطالب : صفحه فصل لول : کلیات پژوهش
مقدمه و طرح مسئله 2
سؤالات تحقیق 6
اهمیت و ضرورت تحقیق. 7
پیشینه ی تحقیق . 8
فصل دوم : مفاهیم و بنیادهای نظری تحقیق
بنیادهای نظری تحقیق 12
حافظه جمعی و تاریخ. 15
هویت و حافظه جمعی 17
هویت و منابع هویتی. 19
هویت ملی. 20
هویت قوم. 21
قوم بلوچ. 22
فصل سوم : روش تحقیق
روش تحقیق 24
نمونه گیری. 26
تکنبک مردم نگاری. 28
شیوه تحلیل. 31
قابلیت اعتماد 32
فصل چهارم : یافته های تحقیق
مقدمه 34
یافته های میدانی تحقیق در حال حاضر. 34
یافته های مربوط به ریشه و منشأ قوم بلوچ 35
تاریخچه زندگی قوم بلوچ در اسناد 36
ریشه های قوم بلوچ در یافته های میدانی شفاهی 40
یافته های حاصل از بررسی حافظه جمعی نخبگان بلوچ. 47
عناصر برجسته محور فرهنگی در حافظه جمعی پاسخگویان 51
آموزش 51
آموزش ملا مکتبی. 51
منزلت آموزشی. 54
آموزش و ترک تحصیل زن و مردی 55
مدارس نجات بخش. 57
دین 59
ترید و تفسیر های خلاف واقع 59
سال دیوانگی 62
مذهب های قانون گریز 63
خرافات جایگزینی برای کارها. 64
رسومات بلوچی. 67
پوشش همیشگی 69
قیام جنگجویان سرحد. 71
سال سیاه. 72
ثبت بی شناسنامه 73
رسانه ی بلوچی 74
جعبه ی صوت. 75
عناصر برجسته محور اقتصادی در حافظه جمعی پاسخگویان 76
اقتصاد خانی 76
مبادله کالا به کالا 77
خرید و فروش غلام و کنیز 78
مهاجرت گسترده 79
نهاد ها و حوادث مهم و تأثیر گذار. 81
نداری مردم 82
ظلم غیر بومی ها 83
قاچاق چاره ی راه. 84
مرم آماده بخور. 85
عناصر برجسته سیاسی حافظه جمعی پاسخگویان 86
ظلم خان ها. 86
مردم مسلح خرابکار 88
طرح احرار 90
کینه ی شتری 91
اذهان برتری جوی 92
عناصر برجسته محوراجتماعی حافظه جمعی پاسخگویان 93
رفتارهای اجتماعی بلوچ 93
حرف، حرف سردار. 94
طبقات اجتماعی 95
زنان کم رنگ 96
ازدواج اجتماعی. 97
ویژگی های بلوچ 99
فصل پنجم : بحث و نتیجه گیری
وقایع نگاری 101
تحلیل و نتیجه گیری. 102
فهرست منابع و مآخذ. 107
فهرست جداول و نمودارها. 112
مقدمه و طرح مسئله
ما هر روزه در پهنه ی این جهان شاهد تغییر و تحولات گسترده ای در جوامع و اجتماعات گوناگون هستیم؛ درگیری ها، کشمکش ها، اختلافات، تنازعات قومی همگی بخش هایی جدایی ناپذیر از جهان پر طمطراق امروزی گشته اند. تغییر و تحولات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی که در گذشته رخ داده است، موجب شکل گیری یک حافظه خاص از گذشته می شود . تحولات گذشته که در واقع حافظه آن جامعه است، متأثر از بافت گروه های اجتماعی است. این در جامعه است که افراد معمولاٌ حافظه خود را بدست می آورند، همچنین در جامعه است که افراد به طور معمول به یادآوری و تشخیص، بومی و محلی ساختن حافظه های خود می پردازند (1992:38،halwachs) و این امر نقش اساسی در درک آینده یک جامعه دارد.
گذشته ی هر گروه بخشی از هویت آن را تشکیل می دهد، در واقع هر گروه اجتماعی برای تعریف هویت خود ناچار از بررسی و درک حوادثی که در خاطره جمعی از وقایع برجسته آن گروه باقی مانده و هنوز هم زنده است و به افکار آنها جهت می دهد، است. هر گروه اجتماعی وقایع برجسته خود از گذشته را به شکلی متمایز از گروه دیگر تعریف می کند تا خود را از غیر خودی متمایز کند. افراد با بازیابی از گذشته، در حال بازسازی هویت خود در میان کشورهای تازه استقلال یافته، نیاز فوری به ایجاد ثبات در یک جامعه پر هرج و مرج، نیروی محرک برای فهم و تفسیر خصوصیات برجسته آن کشور می باشد. در پی جنبش های ملی هر ملت جدید، درگیر در ساختن دوباره هویت و فرهنگ ملی است که ریشه های آن در گذشته (1995:3،zerubavel) است.هر جا که بحران و تعارضاتی به وجود می آید جهت ایجاد وحدت و انسجام و یکپارچگی نیاز به یک نقطه مشترکی بین اعضاء جامعه است، اینجاست که افراد با تکیه بر خاطرات وحدت بخش خود (در درون یک بستر ویک حافظه مشترک) سعی در حل و پوششی برای شکاف موجود میباشند.
رابطه میان حافظه، تحولات گذشته، وقایع برجسته و منازعات همچنین مهم است و این به خاطر نقش بالقوه ای است که در کمک به حل منازعات دارند زیرا در صوتیکه این گروه های قومی با یک حس قربانی شدن رها شوند، به صورت یک مانع قدرتمندی بر سر راه روش های سنتی ایجاد و برقراری صلح و کاربرد دیپلماسی عمل می کند که این به نوبه ی خود باعث ایجاد ادراک بی عدالتی می شود که موجب منازعات بالقوه در آینده خواهد شد(غفاری نسب،2011)
زمانی که گروه های اجتماعی مختلف با یکدیگر در گیر می شوند این خود سبب نوعی کینه تازه و همیشگی می شود . پس اگر بخواهیم منازعات قومی را کنترل کنیم باید نقش گذشته جمعی را در قومیت های کنونی درک کنیم (همان، 2011) اهمیت مسئله قومیت در جوامع با تنوع نژادی و فرهنگی به حدی است که می تواند امنیت جوامع را تهدید و یا تضمین نماید . با توجه به این که دولت ها به منظور ادامه ی حاکمیت خود به دنبال امنیت ملی هستند بنابراین موفقیت آنها تا حد زیادی به روش ها و نحوه ی ایجاد انسجام و تعامل اجتماعی بستگی دارد، که در مقابل قومیت اتخاذ می کند . ولی اگر دولت ها موفق به تعریف مجدد از روابط میان گروه ها ی اجتماعی مبتنی بر همزیستی مسالمت آمیز و برابری نگردد، تنش های موجود همچنان به صورت یک مشکل دائمی در حیات سیاسی باقی خواهد ماند. (رضوی آل هاشم2009)
گروه های قومی هر چه منافع و حقوق شهروندی خود را در تعارض با حقوق ملی ببینند و اعضای گروه تمایزات نژادی و زبانی و مذهبی خود را با اعضای غیر گروه خودی به روشنی دریابند، شکاف عمیق تری را میان خود و دیگران احساس خواهند کرد. افزایش میزان خشونت در قرن بیستم، این قرن را پر حادثه ترین قرن تاریخ بشریت کرده است (ذکایی2011) بسیاری از دانشمندان معتقدند که منازعات بین گروهی یک بخش گریز نا پذیر از زندگی اجتماعی انسان است. تاریخ مملو از منازعات گروهی مداوم و متعدد می باشد(2003, Bar tal ) این امر سبب شد که همه ی جوامع انسانی ناچار از سنجش ارزش ها، نهاد ها و دورنمای گذشته خود هستند. در چندین رشته علمی، فرآیندهای یاداوری و فراموشی را با مسئله ی منازعه ی قومی پیوند داده اند اندیشوران نشان داده اند که چگونه می توان حافظه و خاطرات را در جهت مشروعیت بخشیدن و مشروعیت زدایی از نهادهای اجتماعی به کار برد(2003, Devine wright)
نسل کشی ها، جنگ های داخلی در برخی از کشورها مانند بوسنی، رواندا، ایرلند شمالی رخ داده است، این منازعات اساساٌ متفاوت از جنگ های پیشین است، زیرا امروزه مردم عادی به گونه ای فزاینده ای در خط مقدم این منازعات قرار گرفته اند . آمارهای مربوط به مرگ و میر نشان می دهد، در حالی که 10 درصد از تلفات جنگ جهانی اول را مردم عادی تشکیل می دهند اما در جنگ جهانی دوم آمار تلفات عادی به 50 درصد می رسد. در جنگ های اخیر تقریباٌ 80 درصد از تلفات را مردم عادی تشکیل می دهد. و این مسئله چالش هایی را برای کسانی پدید می آورد که می خواهند آنها را تبیین کنند و نیز چالش های بزرگتری است که این منازعات برای کسانی پدید می آورند که می خواهند آن را کنترل کرده ویا به آنها پاسخ دهند. (کالیمز،2003) کشور ایران، کشوری با تنوع نژادی، قومی و فرهنگی مختلفی است. این تنوع قومی به ویژه در کشور های توسعه نیافته که هنوز جامعه مدنی با مکانیزم های خود وفق پیدا نکرده، مشکلات بیشتری را برای هویت های قومی و ملی بوجود می آورد. سوابق حوادث تاریخی مانند جدایی آذربایجان و کردستان از ایران در سال 1324، و برخی از صحبت های صورت گرفته راجع به عربی بودن خوزستان، و حتی خلیج فارس و ادعا های برون مرزی در این زمینه و پژواک آن در اذهان عده ای از مرز نشینان ایران، نشان می دهد که هویت ملی ایرانی، با اشکالات فرهنگی کلان روبرو