سعدی بارها در آثارخود به این نکته اشاره میکند که صبر عاقبتی خوب و خوش دارد و انسان صبور در عرصه زندگی پیروز میدان است و او است که در نهایت نتیجه دل خواه را میبرد. سعدی گویا خود این موضع؛ یعنی صبوری و رستگاری را تجربه کرده است و نتیجه آن را به طور ملموس دریافته است. این است که میگوید «راست گفتی» که اگر صبر کنی فرج مییابی، ولی این توانایی در هرکسی نیست
راســت گفــتــی کــه فرج یــابی اگر صبر کنی صبر نـــیکســت کســی را که توانایی هست
(همان: ۵۰۳)
شکر خــوشســت و لــیکن حــلاوتش تـو ندانی من این مـعامـلـه دانـم که طعم صبــرچشیدم
(همان: ۶۶۲)
غــنیمت دان اگــر روزی بشادی در رسی ای دل پس از چندین تحمّلها که زیر بــار غم کردی
(همان: ۷۵۴)
تحمل بار فراق و زهر جدایی به امید رسیدن و نوشیدن شربت گوارای وصال و چمیدن در گلشن وصل دوست راهیست که سعدی در صحرای صبر به روندهی راه نشان میدهد و از او میخواهد که با ابرام و محکم در این را قدم بردارد:
چه خــوش است در فـراقی همه عمر صبر کردن به امــید آنــکه روزی به کــف اوفتد وصــالی
(همان: ۷۷۸)
نبــایــد گر بــسوزنــدت که فــریاد از بـرخیزد اگر خواهی که چون پروانه پیش شمع بنشینی
(همان: ۱۰۳۲)
سعدی صـــبـور بــاش بــرین ریــش دردنــاک باشد کــه اتفاق یکی مـــــــرحـم اوفـــــتد
(همان: ۵۳۵)
دلا گــــــر عاشـــقی مــی سوز و مـــی ســاز تــنــا گر طــالبــی مـی پــرس و مــی پوی
(همان: ۸۱۱)
بسیار صـــــــــبر باید تــا آن طبــیــب دل را درکــــوی دردمــنــدان روزی گــذر بـباشد
(همان: ۱۰۰۵)
زنــدگانی صـــرف کردن در طلب حــیفی نباشد گـــر دری خواهد گشودن سهل باشد انتظاری
(همان: ۶۳۲)
زمان رفته باز آید ولیکن صــــــــبر می بــــاید کــه مستخلص نمی گردد بهاری بی زمستانی
(همان: ۷۹۸)
طبیب از من به جان آمد که سعدی قصه کوته کن که درت را نمــیدانـم بــرون از صـــــــــبر
(همان: ۸۰۰)
درمــانی جهد سودی نکند تن بــه قــضا دردادم ور تحمـــل نکنم جور زمان را چــه کــنـــم
(همان: ۶۹۰
۵-۱-۱۶- صبر نا بجا
سعدی در همه کار صبر را چارگر و مفید نمیداند. از نظر او، زمانی که صبر مایهی از دست رفتن زمان مناسب برای انجام کاری مفید و شایسته است روا نیست. ممکن است در اثر درنگ و صبر، ضرر و زیانهای جانی و مالی جبران ناپذیری رخ دهد. بنابراین مقام و زمان صبر معلوم است. در جایی نیز ممکن است صبر حمل بر بلاهت و نادانی شود. در چنین مواقعی از نظر سعدی صبر درست نیست و انسان عاقل باید به موقع انعکاس لازم را نشان دهد. سعدی چنین صبری را صبر به معنای واقعی نمیداند بلکه آن را حمل بر بلاهت میکند. صبر اساساً ریشه در عقل و اندیشه دارد. انسان عاقل در مواقعی خطر یا فسادی جبران ناپذیر در حال وقوع است و توانایی دارد با مداخله جلوی آن را بگیرد نمیماند و نگاه کند. سعدی چنین حالتی را صبر نمیداند بلکه آن را جهل و بلاهت میشمارد. او در این باره میگوید:
«نیک مردی به جای خود است نه چندان که بدان چیره گردند و دیدههاشان خیره. نه هرکه خواهد نامش به نیکمردی برآید بر حیف نا انصافانش صبر باید کرد، و این راخرد مندان مروت نخوانند بلکه سست رایی.»
«صبر وتأنی در همه کاری پسندیده باشد مگر در صدماتی که اگر تأخیری افتد تدارک آن فوت شود همچون گرفتن غریق وکشتن حریق.» (همان: ۱۱۲۱)
سعدی امّا در مقام و معنایی دیگر نیز صبر را بر نمیتابد. سعدی معتقد است اگر عشقی عشق راستین باشد، نباید عاشق سر راحت و آرام بر زمین بگذارد. زیرا منتهای عشق بی صبری است.
کمــال شــوق نــدارنــد عــاشقــان صـــــبـور که احتمال ندارد بـــــــر آتــش افسردن
(همان: ۷۱۱)
صبـــرم از دوســت مــفرمـــای و طـعنت بگذار کاین بلاییــست کـه از طبع بشر می نرود
(همان: ۵۹۴)
سعدی عشق و صبوری را دو مقوله ی نامتعارف می بیند وبر عاشق صبور زبان طعن و تمسخر می گشاید. چنین عاشقی از نظر سعدی بویی از عشق نبرده و ادعایی دروغین دارد. سعدی کمال عشق را در بی صبری می بیند .عاشق باید در تمام احوال آنی فارغ از یاد معشوق نباشد. کسی که می تواند سرراحت بر بالش بگذارد و به خواب رود ، از نظر سعدی هنوز در عشق تمام نیست:
هـــــــر که بی دوســت مـی بــرد خــوابــش هم چنان صـــبر هــست وپــایـــابــش
(همان: ۶۲۶)
قیــمــت عشــق نــدانـد قــدم صــدق نــدارد سست عهــدی که تحمل نکند بار جفا را
(همان: ۳۱۹)
سعدی معتقد است که در برابر دشمن صبری که حمل بر زبونی می گردد شایسته نیست. او میگوید در برابر دشمن باید با شجاعت و جسور بود تا بردباری و تحمّل را به معنی ترس تعبیر نکنند و بر آدم دلیری کنند:
جوشـــن بــیــار و نــیزه و بــر گستـوان ورد تـــا روی آفـــتاب معفر کنـــــم به گرد
گر بردبـــار بـــاشی و هـــشیار و نــیــکمـرد دشمن گمان بــرد که بترســـیدی از نبرد
(همان: ۲۱۵)
سعدی بر این باور است که دربرابر افراد بد نباید کوتاه آمد، زیرا این کار نه تنها باعث نمیشود که آن ها طریق صلاح اختیار کنند بلکه این عمل باعث میشود بر بدی و گژ رفتاری خود بیفزایند:
کــسی بــا بــدان نــیــکویــی چــون کــند؟ بـــــــدان را تحـــمل، بد افزون کـــند
(همان: ۱۸۴)
۵-۱-۱۷ - صبر و قناعت
سعدی صبر را برای انسان چون وسیلهای دفاعی میداند که میتواند از آن در برابر خواهشها و خواستههای نفس و وسوسههای اغواگر آن از خود دفاع کند و از فرو افتادن در سراشیب سقوط و نابودی جلوگیری به عمل آورد. او نفس را به ماری تشبیه میکند که به قوّت صبر و مقاومت در برابر آن میتوان از سموم زهرآگینش در امان بود:
بر ســر آنم کــه پــای صبــر در دامــن کشم نفس را چون مار خـــط نهی پیرامن کشم
بررسی جایگاه صبر و سکوت درآثار سعدی- قسمت ۱۹