به لحاظ علم روانشناسی دخترانی که با کمبود محبت مواجه هستند، دچار افسردگی می‌شوند و افراد بی‌حرکت بوده که فعالیتشان در حال رکود است، همچنین گرایش به تخریب و آسیب رساندن به دیگران دارند.[۱۲۹] تحقیقات روانشناسی به نام «مان» به لحاظ علمی ثابت نموده که دخترانی که با کمبود محبت روبه‌رو هستند اغلب درون‌گرا بوده و در عالم تخیل سیر نموده و از جهان واقعی به دور می‌باشند.[۱۳۰] جان بالبی ‌در مورد محرومیت از محبت مادری تحقیقاتی انجام داده که حاکی از آن است که این امر زمینه‌ساز بسیاری از اختلالات شخصیتی، خشونت‌ها، دزدی‌های مکرر، عدم توجه در کلاس، رفتارهای غیرمتعارف جنسی و غیره است.[۱۳۱]

دو نهاد خانواده و مدرسه در تأمین این نیاز دانش آموزان تأثیر بسزایی دارند؛ ‌بنابرین‏ ارضای متعادل نیاز به محبت، رشد عاطفی و شخصیتی فرد را تسهیل می‌کند و این امر منجر به رشد اجتماعی مطلوب فرد می‌گردد. دانش‌آموزانی که از آغاز حیات (دوران کودکی) این نیازشان در خانواده توسط والدین و در مدرسه توسط مربیان ارضا شده باشد دیگر در بیرون از محیط خانه به دنبال محبت نمی‌باشند؛ زیرا خانه و مدرسه را کانون محبت دانسته و به یک امنیت و آرامش روانی دست‌یافته‌اند.[۱۳۲] ‌بنابرین‏ می‌توان گفت بروز رفتار نابهنجار امروز دانش آموزان دختر می‌تواند ریشه درگذشته و عدم تأمین نیاز به محبت در دوران کودکی داشته باشد؛ زیرا کودک نیاز به محبت دارد و ‌در صورتیکه محبت نبیند در سنین بالاتر محبتی را که در خانه ندیده در کوچه و خیابان جستجو می‌کند.[۱۳۳].

ب: کمبود امنیت

از دیگر نیازهای روانی دختران که در رشد و سلامت رفتار آن‌ ها تأثیر دارد، نیاز به امنیت است. تأمین این نیاز در دوران کودکی و نوجوانی به سبب ویژگی‌های خاص عاطفی و روانی به‌ویژه از سوی دو نهاد خانواده و مدرسه حائز اهمیت است.[۱۳۴] عدم تأمین این نیاز و احساس ناامنی مبتنی بر برداشت حس پراکنده‌ای است و به صور مختلف بروز می‌کند؛ بخشی از آن مربوط به منش افراد و بخشی دیگر زاییده محیط بوده که به صورت واکنش‌های تنی و روانی بروز می‌کند.[۱۳۵] لوسین بودت بیان می‌دارد: «از هر راهی که بزهکار وارد بزهکاری شود و در همه عواملی که به جرم و بزهکاری می‌ انجامد، وجه مشترک آن‌ ها عدم امنیت، اضطراب، ستیزه‌جویی و احساس گناه است.»[۱۳۶] زیرا عدم امنیت منجر به دلهره و اضطراب شده، موجبات ستیزه گری را فراهم می‌کند و رفتارهای را مرتکب می‌شود که غیراخلاقی و غیراجتماعی است همین‌که فرد در چنین شرایطی قرار گرفت احساس گناه می‌کند و این باز منجر به دلهره می‌شود و این حلقه معیوب و دور باطل مرتباً شخص را دربرمی گیرد.[۱۳۷]

احساس ترس و ناامنی جرئت، جسارت و خلاقیت را از دختران سلب نموده، احساسات وعواطف آنان را سرکوب کرده و منجر به عوارض و نابسامانی روانی و رفتاری می‌گردد.[۱۳۸] دانش آموزان باید در محیط خانه احساس امنیت نماید و همواره بداند از حمایت و پشتوانۀ والدین برخوردار هستند و در صورتی‌که محیط خانه متشنج باشد نوجوان در خانه احساس امنیت نمی‌کند.[۱۳۹] در مدرسه نیز طرز برخورد دبیران و مسئولین مدرسه باید برای دانش‌آموز ایجاد امنیت کند ‌در صورتیکه دبیران رفتاری نامناسب بادانش آموز داشته باشند آن ها دیگر محیط مدرسه را امن نخواهند دانست.[۱۴۰]

‌بنابرین‏ از بین رفتن حس امنیت نسبت به محیط خانه یا مدرسه منجر به گسست پیوند و ارتباط دانش آموزان با دو نهاد خانواده و مدرسه شده؛ وآنان درصدد تأمین این نیاز در خارج از این دو محیط برمی‌آیند که خود می‌تواند زمینه انحرافات آنان گردد.

ج: کمبود عزت‌نفس

از دیگر نیازهای روانی که در شکل‌گیری شخصیت و رفتارهای نوجوان تأثیر بسزایی دارد تأمین نیاز به احساس عزت‌نفس است. «عزت‌نفس به معنای احترام به خود، احساس ارزشمند بودن است و در اصطلاح عزت‌نفس بیانگر میزان پذیرش و مقبولیتی است که فرد نسبت به خود دارد.»[۱۴۱]

در ارتباط با تأمین این نیاز و اهمیتی که در شکل‌گیری رفتار دارد در اسلام تأکید فراوان شده است. در آیات قرآنی مشاهده می‌کنیم که انسان به عنوان اشرف مخلوقات شناخته‌شده که دارای ارزش و کرامت است.[۱۴۲] و یا آمده است به نام‌ها و القاب زشت یکدیگر را نخوانید[۱۴۳] همچنین بیان قرآن مبنی بر پرهیز از تمسخر و تحقیر افراد که بیان می‌دارد هیچ گروهی، گروه دیگر را مسخره نکند.[۱۴۴] بیانگر تأکید بر تأمین این نیاز بوده که می‌تواند از بروز انحرافات و ناهنجاری‌ها جلوگیری نماید. همچنین امام علی (ع) می‌فرمایند: حق فرزند بر پدر آن است که نام نیکو بر فرزند نهد.[۱۴۵] زیرا ممکن است فرزندان به خاطر نام ناشایست مورد تمسخر و تحقیرواقع‌شوند و عزت‌نفس و اعتمادبه‌نفس خود را از دست بدهند.

در برخی روایات از سوی ائمه معصومین آثار کمبود عزت‌نفس این‌گونه بیان‌شده است: امام علی (ع) می‌فرمایند:«آن‌کس که خود را پست بداند به خیر نیکی او امیدوار نباش.»[۱۴۶] امام هادی (ع) می‌فرمایند:«کسی که خود را پست بداند از شر او ایمن مباش.»[۱۴۷] همچنین امام صادق (ع) می‌فرمایند:« هیچ مردمی نیست که تکبر ورزد یا خود را بزرگ بشمارد مگر به خاطر ذلتی که در نفس خود می‌یابد».[۱۴۸]

باید دانست که نحوه برخورد اطرافیان به‌ویژه والدین و مربیان نقش قابل توجهی در شکل‌گیری و عدم ایجاد این احساس دارد. به طور مثال دانش‌آموزی که در مدرسه با رفتار نامناسب مربیان روبرو است و مدام مورد تحقیر و سرزنش قرار می‌گیرد، یا در خانه با بی توجهی و کم مهری والدین روبه‌رو می‌شود یا به دلیل وجود برخی نقایص جسمی نظیر لکنت زبان، کوتاه یا بلندی بیش‌ازحد قد مورد تمسخر همکلاسی‌ها یا سایر افراد جامعه قرار می‌گیرد عزت‌نفس خود را از دست می‌دهد.[۱۴۹] وقتی دانش‌آموز احساس حقارت کرد برای جبران نقایص خود دست به اعمالی می‌زند تا دیگران را تخت تأثیر قرار دهد و از این راه توجه آنان را به قدرت و نیروی خود جلب کند تا بدین‌وسیله حقارت خویش را جبران نماید.[۱۵۰]

کاپلان در تحقیقات خود ‌به این نتیجه رسید اشخاصی که عزت‌نفس پایینی دارند برای جبران این کمبود و به دست آوردن احترام دست به رفتارهای بزهکارانه می‌زنند. همچنین فیلد و سادنبرگ در پژوهشی ‌در مورد نوجوانان نابهنجار دریافتند که عزت‌نفس این نوجوانان کمتر از نوجوانان عادی است.[۱۵۱] در ارتباط بین بروز رفتار نابهنجار دانش آموزان و عزت‌نفس پایین می‌توان چنین گفت که این دانش آموزان احساس بی‌کفایتی نموده، اعتمادبه‌نفس لازم را ندارند و برای خود ارزشی قائل نیستند؛ در نتیجه راحت‌تر دست به اعمال غیراخلاقی می‌زند زیرا ارتکاب چنین رفتارهای بااحساسی که از خویشتن‌دارند سازگارتر است و از انجام عمل غیراخلاقی کمتر احساس پشیمانی می‌کنند. این‌گونه دانش آموزان چون ارزشی برای خود قائل نیستند در راستای تأمین این نیاز بدون سنجش درستی اعمال دیگران خیلی زود تحت تأثیر آن‌ ها قرار می‌گیرند و مقاومتشان در مقابل ارتکاب رفتار نابهنجار کمتر است.

گفتار سوم: رابطه صفات مذموم با رفتار نابهنجار

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...