ریگس و هان[۶۸] (۲۰۰۹)، نمونه ای ۳۱۷ نفری از دانشجویان را مورد بررسی قرار دادند. آن ها دریافتند که سبک دلبستگی اضطرابی دوسوگرا اضطراب مزمن را به صورت مستقیم و غیرمستقیم پیشبینی میکند. همچنین افراد با سبک دلبستگی نا ایمن عزت نفس پایین تر، افکار غیرمنطقی را گزارش دادند که به نوبه خود اضطراب را پیشبینی میکنند. همچنین سبک دلبستگی اجتنابی به طور مستقیم افسردگی را پیشبینی میکند و به طور غیرمستقیم با میانجیگری اضطراب مزمن، افسردگی، رفتارهای بزهکارانه را پیشبینی میکند.
در مطالعه کاپانی و راو (۲۰۰۷) مشخص شد که سبک دلبستگی ایمن با سطح پریشانی پایینتر و سطح بالای ابعاد تطابقی عملکرد خانواده ارتباط دارد.
نتایج پژوهش هاشمی[۶۹] و دیگران (۲۰۰۷)، که در مورد زنان پاکستانی انجام گرفت، نشان داد که زنان با سطح تحصیلات بالا که عمدتاً زنان شاغل بوده اند، سازگاری و رضایت بالاتری نسبت به زنان با تحصیلات پایین که عمدتاً زنان خانه دار بوده اند، داشتند.
پژوهش رایس و میرزاده[۷۰] (۲۰۰۷)، از رابطه سبک های دلبستگی با عملکرد خانواده و رفتار سازگارانه در مدرسه حاکی بوده است.
لویکس[۷۱] و همکاران (۲۰۰۷)، هم به این نتیجه رسیدند که سبک هویت اطلاعاتی و هنجاری در دانشجویان با سازگاری آن ها رابطه دارد.
نتایج پژوهش روزن اشتاین و هروویتز[۷۲] (۲۰۰۶)، نشان دهنده رابطه میان سبک های دلبستگی نوجوانی و آسیبهای روانشناختی مانند افسردگی، اضطراب، اختلال شخصیت ضداجتماعی و اختلال سازگاری اجتماعی بوده است.
تحقیقات تایجل و وین (۲۰۰۶)، نشان داده است سطوح پرخاشگری و ناسازگاری اجتماعی در مراحل گوناگون کودکی بین جمعیت های طبیعی ثابت است.
ﻫﻢﭼﻨﻴﻦ ﻟﻮرﻧﺰ[۷۳] (۲۰۰۶)، در ﭘﮋوﻫﺶ ﺧﻮد ﺑﻪ اﻳﻦ ﻧﺘﻴﺠﻪ دﺳﺖ ﻳﺎﻓﺖ ﻛﻪ ﺧﻮداﻓﺸﺎﻳﻲ اﺣﺴﺎﺳﻲ در ﺑﻴﻦ ﻫﻤﺴﺮاﻧﻲ ﻛﻪ اﻟﮕﻮی ارﺗﺒﺎﻃﻲ ﺳﺎزﻧﺪه دارﻧﺪ، ﺑﻴﺸﺘﺮ وﺟﻮد دارد و ﻫﻢﭼﻨﻴﻦ اﻳﻦ زوﺟﻴﻦ از ﺗﻌﺎرﺿﺎت زﻧﺎﺷﻮﻳﻲ ﻛﻤﺘﺮی ﺑﺮﺧﻮردارﻧﺪ.
در زﻣﻴﻨﻪ ﺗﺄﺛﻴﺮ آﻣﻮزش ﻣﻬﺎرتﻫﺎی ارﺗﺒﺎﻃﻲ ﺑﺮ ﻋﻤﻠﻜﺮد ﺧﺎﻧﻮاده، ﭘﮋوﻫﺶ ﻛﻨﮓ[۷۴] (۲۰۰۵) در ﻳﻚ دوره ﻳﻚ ﺳﺎﻟﻪ، ﺑﺎ ﺗﺄﻛﻴﺪ ﺑﺮ اﻫﻤﻴﺖ آﻣﻮزش ﻣﻬﺎرتﻫﺎی ارﺗﺒﺎﻃﻲ ﺑﺮ روی دو ﮔﺮوه زوج، ﻧﺸﺎن داد ﻛﻪ اﻟﮕﻮی ارﺗﺒﺎط ﺳﺎزﻧﺪه ﻣﺘﻘﺎﺑﻞ، ﻳﻜﻲ ازﺣﻔﺎﻇﺖﻛﻨﻨﺪهﺗﺮﻳﻦ ﻋﻮاﻣﻞ در ﺑﺮاﺑﺮ اﺳﺘﺮس و زﻣﻴﻨﻪﺳﺎز اﻳﺠﺎد رﺿﺎﻳﺖ، اﺣﺴﺎﺳﺎت ﻣﺜﺒﺖ، ﺣﻞ ﺗﻌﺎرض و ﭘﺎﻳﺪاری زﻧﺎﺷﻮﻳﻲ اﺳﺖ.
آدامز و همکاران (۲۰۰۵)، در بررسی ارتباط سبک های هویت و مشکلات رفتاری مشاهده کردند که افراد با سبک هویتی سردرگم/ اجتنابی بیش از دارندگان دو سبک دیگر مشکلات سازگاری مانند بزهکاری و اختلالهای سلوکی نشان میدهند.
ﺍﺷﻨﺎﻳﺪﺭ ﻭ ﻫﻤﮑﺎﺭﺍﻥ (۲۰۰۵)، ﻧﺸﺎﻥ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻫﺎﯼ ﻧﺎﺳﺎﻟﻢ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﻳﺴﻪ ﺑﺎ ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻫﺎﯼ ﺳﺎﻟﻢ ﺩﺭ ﺷﺮﺍﻳﻂ ﻧﺎﻣﻄﻠﻮﺏ ﺁﻣﻮﺯﺷﯽ ﻭ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ.
پالی[۷۵] و همکاران( ۲۰۰۵)، نیز در تحقیقی به بررسی رابطه بین دلبستگی و رضایت زناشویی پرداختهاند و نشان دادهاند که دلبستگی ایمن با رضایت زناشویی زوجین همبستگی مثبت داشته است.
نارایانان و راو[۷۶] (۲۰۰۴) دریافتند، ۴۸% درصد گروه نمونه پریشانی بالایی را گزارش کردند و درصد بسیار زیادی از گروه نمونه سبک دلبستگی ناایمن داشته اند.یافته های این تحقیق نیاز به فهم سبک های دلبستگی و ارتباط آن ها را با عملکرد خانواده و پریشانی روانشناختی را برجسته میسازد.
مطالعات براونفیلد و تامپسون (۲۰۰۳)، رابطه ابعاد سازگاری اجتماعی را بررسی نموده و نتایج نشان دهنده وجود رابطه مثبت بین سبک های دلبستگی و عملکرد بین مادر- کودک و سازگاری اجتماعی بود. همچنین آن ها در مطالعه خود، ارتباط میان دلبستگی ناایمن با گروه همسال و رفتار بزهکارانه ناسازگارهای اجتماعی را گزارش دادهاند.
نتایج تحقیق مارش[۷۷] و همکاران (۲۰۰۳)، از ارتباط سبک دلبستگی ناایمن با ناسازگاری های اجتماعی نظیر مشکلات رفتاری و نشانه های رفتار پرخطر در سالهای بعدی زندگی حکایت میکند.
ﻫﻢ ﭼﻨﻴﻦ ﻓﻨﮓ[۷۸] ﻭ ﺑﺎﻟﺒﯽ (۲۰۰۳) ﺑﻴﺎﻥ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻫﺎﯼ ﻃﻼﻕ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻣﺸﮑﻼﺕ ﺭﻭﺍﻥ ﺷﻨﺎﺧﺘﯽ ﺑﻴﺸﺘﺮﯼ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽ ﺩﻫﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﻋﻤﻠﮑﺮﺩ ﺧﻮﺑﯽ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ.
در تحقیق مقایسه ای لدوکس[۷۹] و همکاران (۲۰۰۲)، که ساختار خانواده و روابط والدین- جوان را در فرانسه و انگلستان در رابطه با مصرف مواد بررسی کرد، این نتایج به دست آمدک فرزندانی که رابطه ای رضایت آمیز با پدر و مادر نداشتند و آن هایی که کنترل و نظارت کمتری بر آن ها بود، به سوی استفاده از مواد مخدر کشیده می شدند.
در مطالعه ای که توسط داکوف[۸۰] و همکاران (۲۰۰۱)، در امریکا انجام شد، رابطه خانواده و معتاد جوان مورد بررسی قررار گرفت. نتایج نشان داد که درگیری خانوادگی در این خانواده ها بیشتر از خانواده های عادی است.
در پژوهش نایجل و ساندین[۸۱] (۲۰۰۱)، میان سبک دوسوگرا در زنان بیوه و کاهش میزان سازگاری اجتماعی، ارتباطی معنادار گزارش شده است.
بررسی اسلس نیچ[۸۲] و همکاران (۲۰۰۰)، نشان داد که فرار نوجوانان به دلیل آشفتگی های خانوادگی بوده است.
یافته های مطالعه نیکلسون [۸۳] (۲۰۰۰)، از ارتباط الگوهای رفتاری سازش نایافته و کنشوری روانی- اجتماعی با سبک دلبستگی ناایمن حکایت داشت.
دویلی و مارکی ویکزیک[۸۴] (۲۰۰۰)، تحقیق طولی در مورد سبک های دلبستگی و عملکرد خانواده و اثرات آن بر سازگاری اجتماعی انجام دادند. آن ها دلبستگی مشاهده شده بین والدین و نوجوانان در سن ۱۳ سالگی و ابعاد مختلف سازگاری اجتماعی در ۱۵سالگی (مانند نشانه های افسردگی، اعتماد به نفس و نمرات درسی، پرخاشگری به دیگران) را اندازه گرفتند و نتایج به دست آمده نشان داده است که دلبستگی ایمن بدون تردید با سازگاری اجتماعی با توجه به سطوح مشکلات درون زاد، عزت نفس[۸۵] و پیشرفت تحصیلی دو سال بعد رابطه دارد. بنابرین، چنین استنباط می شود که دلبستگی والدین بر سازگاری اجتماعی نوجوانی مؤثر است.
رابین و رزکراسنر[۸۶] (۲۰۰۰)، برای سنجش سازگاری اجتماعی کودکان ۴ ساله، آن ها را مورد مشاهده قرار داده و مهارت های حل مسئله اجتماعی و کیفیت تعهد اجتماعی آن ها را ارزیابی نمودند و دریافتند که دلبستگی ایمنی مادرانه تنها با بعد تعهد سازگاری اجتماعی رابطه مثبت دارد و به این نتیجه رسیدند که روابط دلبستگی ایمن در ایجاد اعتماد کودکان جهت کشف موقعیت های ناآشنای اجتماعی کمک میکند.
نوم[۸۷]، دکویک[۸۸]، مییوس[۸۹] (۲۰۰۰)، دلبستگی و رفتار ضد اجتماعی را در یک نمونه ۴۰۰ نفری از نوجوانان کشور هلند بررسی کردند و دریافتند که دلبستگی مادرانه به طور معنی داری با رفتار ضد اجتماعی خود گزارش شده نوجوانان رابطه منفی دارد (به نقل از بشارت و همکاران، ۱۳۸۲).
همچنین تحقیق فینی[۹۰] (۲۰۰۰)، نشان میدهد که سبک دلبستگی ناایمن رابطه مثبتی با نشانگان فیزیکی دارد.