1. طرح‌های استراتژی( ۵-۳ سال)

    1. برنامه های سرمایه گذاری

    1. ارزیابی ریسک سیاسی

    1. برنامه های ادغام و اکتساب، سرمایه گذاری مشترک و طرح‌ها و سیاست‌های اتحاد شرکت‌ها

  1. پژوهش‌های بلند مدت و نوآوری

مونتگومری و وینبرگ[۳۷](۱۹۹۸) هوش استراتژیک را به عنوان سیستمی که تمرکزش بر انتخاب، جمع‌ آوری و تجزیه و تحلیل اطلاعات که برای تصمیم گیری استراتژیک مورد نیاز است، تعریف کرده‌اند. آن‌ ها هوش استراتژیک را به عنوان افزایش چرخه اطلاعاتی ودانش، هنگامی که در برنامه ریزی استراتژیک، توسط مدیریت مورد استفاده قرار می‌گیرند و می‌توانند به نوآوری و مزیت سازمانی منجر شود، بیان کرده‌اند.

هوش استراتژیک یک ابزار مهم در اطلاع رسانی و حمایت از فعالیت‌های مدیریت استراتژیک در مراحل مختلف توسعه استراتژی است. از دیدگاه فرایندی هوش استراتژیک را به عنوان یک فرایند سیستماتیک و مستمر با هدف تسهیل کنندگی تصمیم گیری استراتژیک، از طریق استفاده از هوش مورد نیاز در زمان مناسب در فرم عملیاتی است. فعالیت‌های هوش استراتژیک به طور مستقیم بر حمایت از تصمیم گیری‌های استراتژیک، با نظارت بر ابعاد با اهمیت استراتژیک تمرکز دارد. افق زمانی هوش استراتژیک گسترده است و بر همه رویدادهای مهم گذشته، حال و آینده تمرکز دارد. به طور معمول، در سطح تجزیه و تحلیل استراتژیک، بیشتر به ارتباطات هوشی و کمتر به مقدار اطلاعات نیاز است. به طور نمونه مفادی که هوش استراتژیک به آن نیاز دارد شامل(جی.آی.ای، ۲۰۰۴):

    • مؤثر بودن تجزیه و تحلیل و نوع تجزیه و تحلیل: چگونه یک پدیده مشخص بر روی کسب و کار شرکت تأثیر می‌گذارد.

    • تجزیه و تحلیل کسب و کار: چه نیروهایی محرک اصلی مؤثر بر محیط کسب و کار هستند.

    • دیدگاهی با محدوده وسیع از توسعه و پیشرفت عرصه منازعه.

    • آنالیز عمیق از رقبا و مشتریان کلیدی.

    • داشتن دیدگاهی وسیع و دقیق به محیط کسب و کار.

    • بررسی موضوعات کلان و تجزیه و تحلیل آن‌ ها و بررسی تأثیر این موضوعات.

  • تجزیه و تحلیل موضوعات استراتژیک بحرانی و مهم.

شش نقش پایه برای هوش استراتژیک در تصمیم گیری‌های استراتژیک بیان شده است( همان):

  1. توصیف محیط رقابتی:

تجزیه و تحلیل مفاهیم و اطلاعات باید در عرصه رقابتی فعلی که شرکت در آن به فعالیت‌های عملیاتی می‌پردازد انجام شود. ارزیابی اطلاعاتی باید از نیروها و عواملی که محیط رقابتی شرکت را تشکیل می‌دهند ساخته شده باشد.

  1. پیش‌بینی آینده محیط رقابتی:

بخش هوش و اطلاعات باید قادر به پیش‌بینی‌های مربوط به محیط رقابتی که شرکت تمایل دارد، خود را در آینده در آن محیط ببیند، باشد. موضوع آینده درباره تغییر است که بعضی از آن‌ ها قابل پیش‌بینی و بعضی غیر قابل پیش‌بینی هستند. طرح ریزی باید به عنوان ابزاری برای حمایت از برنامه ریزی استراتژیک از طریق ظهور رقابت تکنولوژی و دانش نیازهای مشتری از قبل به منظور تدوین پیش‌بینی که می‌تواند شروعی برای تغییر اولیه باشد، تعریف شود. در متون بسیار زیاد، به صراحت بیان شده است که هوش استراتژیک یک پیش نیاز مهم برای تغییر است.

  1. به چالش کشیدن مفروضات اساسی- پرسیدن سؤال‌های درست و به جا:

یکی از نقش‌های بسیار مهم برای هوش شناسایی و به چالش کشیدن مفروضات اساسی توسط مدیران است. شامل مفروضات اقتصادی، سیاسی، تکنولوژی‌های مربوطه و همچنین بازار و مشتریان مربوطه است که ممکن است بر تفکر استراتژیک تأثیر بگذارند.

  1. شناسایی و ارزیابی نقاط ضعف شرکت در برابر فرصت‌ها و تهدیدات بازار:

هوش را می‌توان برای شناسایی و ارزیابی نقاط ضعف و آسیب پذیری خود شرکت مورد استفاده قرار داد.

  1. از هوش به منظور اجرا کردن و وفق دادن استراتژی با محیط‌های رقابتی درحال تغییر استفاده می‌شود:

هوش خوب برای پی بردن به نحوه پاسخ رقبا و وفق پیدا کردن با اجرای اولیه استراتژی بسیار با ارزش است.

  1. تصمیم گیری به هنگامی که استراتژی به مدت طولانی پایدار نیست:

زمانی که یک استراتژی موفق بعد از اجرای فاز اولیه هنوز باقی می‌ماند، ضروری است که یک برنامه جمع‌ آوری و گزارش دهی پیشرفت برای نظارت بر فعالیت رقبا ایجاد گردد.

در طی سالیان اخیر، هوش تجاری[۳۸]، هوش رقابتی[۳۹] و مدیریت دانش[۴۰] برای تشکیل و توسعه هوش استراتژیک مشارکت ‌داشته‌اند. سازمان‌ها به اجرای این عوامل برای رشد هوش استراتژیک جهت بهبود تصمیم گیری نیازمندند. با انجام آن، هوش سازمان بالا رفته و قابلیت نگهداری حافظه بنگاهی سازمان بهبود و تقویت خواهد شد( همان).

هوش تجاری:

ایجاد توانایی تجزیه و تحلیل اطلاعات کسب و کار به منظور حمایت کردن از تصمیمات مدیریتی و بهبود تصمیمات مدیریتی است( البشیر[۴۱]، کولیر[۴۲] و همکاران،۲۰۰۸ ).هوش کسب و کار را به عنوان سیستم‌های جمع‌ آوری، تبدیل و ارائه داده های ساختار یافته از منابع مختلف می‌دانند. هوش کسب و کار جزء سیستم‌هایی به شمار می‌آید که به صورت بالقوه باعث کاهش زمان به دست آوردن اطلاعات مربوطه و بهره برداری مؤثر می‌شود( نوفال و یوسف[۴۳]، ۲۰۱۳).

مزایای هوش تجاری:

تسهیل در روش‌های خلاقیت، تغییرات و اصلاح، انتشار گزارشات استاندارد، کاوش در داده ها، روابط داده ها و روندهای مربوط به نتیجه گیری می‌شود، همچنین باعث رشد درآمد و بهبود اثربخشی عملیاتی در سازمان می‌شود( همان).

دو ویژگی اصلی هوش تجاری(آزما و مصطفی پور،۲۰۱۲(:

    1. یادگیری سازمانی: فرایندی پویاکه دانش جدید را آشکار می‌کند وانتشار این دانش را به سازمان‌های مربوطه و کسانی که به آن نیاز دارند را برای سازمان‌ها فراهم می‌کند. این دانش باعث بهبود فرایندهای داخلی و انطباق خارجی می‌شود.

  1. پردازش هوشمند: فرایند پیچیده ای است که شامل تجزیه و تحلیل و ارزیابی اطلاعات، پشتیبانی تصمیم گیری و همکاری کامل در تصمیم گیری‌های مختلف که به طور مستقیم بر عملکرد توسعه سازمان‌ها که جزء بهترین تصمیم گیری‌ها است تأثیر می‌گذارد.

هوش رقابتی:

ممکن است هوش رقابتی را به عنوان” تبدیل داده های خام به اطلاعات، با توجه به محیط رقابتی بیرونی برای حمایت از تصمیم گیری‌های کسب و کار” تعریف نمود. هوش رقابتی را می‌توان به عنوان” یک برنامه سیستماتیک و اخلاقی جمع‌ آوری، تحلیل و آنالیز و مدیریت اطلاعات خارجی دانست که می‌تواند طرح‌ها، تصمیم‌ها و عملیات شرکت را تحت تأثیر قرار دهد” تعریف نمود( کولاکوگلو[۴۴]، ۲۰۱۱).

مزایای استفاده از هوش رقابتی( همان):

    • افزایش رقابت پذیری سازمان

    • پیش‌بینی با سطح بالایی از اطمینان از تحولات محیط کسب و کار، عملیات رقبا، نیازهای مشتریان و تاثیرات ایجاد شده توسط تغییرات سیاسی

  • بهبود فرایند تصمیم گیری استراتژیک

مدیریت دانش:

به عنوان فرایند جمع‌ آوری، سازماندهی و ذخیره سازی تخصص‌ها و تجربه های سازمانی از جاهایی که وجود دارد و توزیع آن‌ ها در جاهایی که می‌تواند به بهبود و تغییر ادراکات و عملکرد کارکنان سطوح مختلف سازمان یا ایجاد درآمد بیشتر و به طور کلی ایجاد ارزش برای سازمان کمک کند، تعریف شده است( سرلک و فراتی،۱۳۸۷).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...