کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



جستجو



 



-۲٫۶۷*

۰٫۰۱

-۰٫۰۲

Log(ps)

۰

۱۵٫۲*

۰٫۰۷

۱٫۱۱

Log(pop)

۰

-۲۲٫۲*

۰٫۰۰۰۲

-۰٫۰۰۶

@trend

Weighted Statistics

۱۰۸۳٫۸

F-statistics

۰٫۹۶

R-squared

۱٫۸۳

Durbin-Watson

۰٫۹۶

Adjusted R-squared

Unweighted Statistics

۰٫۹۱

R-squared

-(**) و (*) به ترتیب به مفهوم معنی­داری ۱درصد و ۵درصد می­باشد.
منبع: خروجی نرم­افزار Eviews6
همان­گونه که در جدول (۴-۳) ملاحظه می­ شود، ضریب به دست آمده برای تولید ناخالص داخلی (y) منفی بوده و از معنی­داری بالایی برخوردار می­باشد. تولید ناخالص داخلی در بسیاری از مطالعات انجام شده خارجی بعنوان یکی از متغیرهای مهم و مؤثر بر قیمت واقعی دارایی و خصوصأ قیمت مسکن می باشد[۱۱۳].چنانچه GDP از سمت تقاضای اقتصاد مورد بررسی قرار گیرد، انتظار بر این است که با افزایش درآمد و لذا افزایش تقاضا برای مسکن، قیمت حقیقی مسکن نیز افزایش یابد. اما چنانچه از سمت عرضه اقتصاد مورد بررسی قرار گیرد، افزایش GDP به معنای افزایش تولید و در دسترس بودن عوامل واسطه­ای است، انتظار می­رود رابطه بین GDP و قیمت مسکن منفی باشد. اثر منفی تولید ناخالص داخلی و معنی داری آن در سطح ۹۹ درصد می ­تواند دلالت بر این نکته داشته باشد که رشد مثبت GDP به معنای بهبود محیط کسب و کار و رونق فعالیت­های صنعتی ، خدماتی و سایر بخش­های اقتصادی است که انتظار بر آن است بازار سهام نیز از وضعیت مناسبی برخوردار باشد. لذا گزینه­ های بدیل بازار مسکن از شرایط مناسبی برخوردار هستند و زمینه رشد قیمت مسکن محدود خواهد شد.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

نقدینگی (m) که مهمترین متغیر مطالعه حاضر است، مطابق انتظار تأثیری مثبت و به شدت معنی­دار بر شاخص قیمت مسکن دارد. ضریب log(m) کشش قیمت مسکن را نسبت به نقدینگی نشان می­دهد و بیان می­ کند که به ازای یک درصد افزایش نقدینگی، شاخص قیمت حقیقی مسکن در حدود ۵۸/۰ درصد در هر متر مربع افزایش می­یابد همچنین نقدینگی بالاترین معنی­داری را در میان متغیرها به خود اختصاص می­دهد. این متغیر مهمترین متغیر مؤثر بر قیمت مسکن می­باشد. تئوری­ها نیز حاکی از رابطه مثبت حجم پول با قیمت مسکن می­باشد. این امر با بسیاری از مطالعات تجربی[۱۱۴] انجام شده، مطابقت دارد. با افزایش درآمدهای ناشی از نفت و افزایش نقدینگی در اقتصاد، درآمدهای انباشته شده به سوی سرمایه ­گذاری در فعالیت­های سودآور جذب می­شوند. هنگامی که فعالیت­های صنعتی کم بازده و پر دردسرند، فعالیت­های تجاری با موانعی همچون محدودیت­های ارزی یا مقررات محدود کننده واردات روبرو هستند و قیمت ارز، طلا، سکه و کالاهای بادوام ثابت بوده و انتظار تغییر عمده­ای در آنها نمی­رود، سرمایه­ها جذب بازار مسکن می­شوند.
بدیهی است که در کوتاه­مدت بخشی از این سرمایه­ها به صورت تقاضای احتکاری یا سرمایه­ای، وارد بازار مسکن شده و قیمت­ها را در کوتاه­مدت افزایش می­دهد. همزمان بخشی از سرمایه وارد شده به بخش مسکن، در تولید مسکن به کار می­افتد. این پدیده­ای است که در گذشته بارها شاهد آن بوده­ایم. همچنین افزایش عرضه پول موجب مازاد عرضه پول شده که افزایش تقاضای کل را به دنبال خواهد داشت و به تبع آن تقاضای مسکن افزایش یافته و منجر به افزایش قیمت مسکن خواهد شد.
قلی­زاده و کمیاب، (۱۳۸۹)، جعفری صمیمی و همکاران، (۱۳۸۶)
همانطور که نتایج آزمون نشان می­دهد، متغیر تورم (p) اثر مثبتی بر قیمت مسکن دارد و از معنی­داری بالایی برخوردار است. ضریب تورم معادل ۳۱/۰ است و این کمیت کشش قیمت مسکن را نسبت به تورم نشان می­دهد و بیان می­ کند یک درصد افزایش در تورم ۳۱/۰ درصد در هر متر مربع قیمت مسکن را افزایش می­دهد. به طور کلی در کشورهایی که قیمت مسکن در آنها بسیار بالاست، بانک­های مرکزی با چالش­های فشار تورم مواجهند و همزمان به دنبال به حداقل رساندن این افزایش هستند. بی­ثباتی تورم نه تنها موجب خدشه­دار شدن اعتبار سیاست­گذاران کلان اقتصادی به ویژه بانک مرکزی می­ شود، بلکه تداوم آن می ­تواند منجر به موارد حاد بی­ثباتی سیاسی کشور شود.[۱۱۵] در ایران تورم نسبتاً بالا موجب می­ شود خانوارها به منظور حفظ قدرت خرید و حفظ ارزش دارایی­ های خود در بخش مسکن سرمایه ­گذاری کنند، زیرا این بخش از ریسک و بازدهی مناسب بلندمدت در مقایسه با سایر دارایی­ ها برخوردار است.
ضریب مربوط به اثر نرخ بهره بلندمدت (IL) بر شاخص قیمت مسکن، منفی و در سطح ۵ درصد معنی­دار می­باشد و نشان می­دهدسپرده بلندمدت یکی از دارایی­ های جانشین مسکن در سبد دارایی­ های خانوار است.کشش قیمت مسکن نسبت به نرخ بهره بلندمدت ۰۴/۰- است. این نتیجه منطبق بسیاری از مطالب بیان شده در متون نظری و یافته­های تجربی است که در بخش­های قبلی درباره مکانیزم اثرگذاری آن بر قیمت شرح داده شده است. یعنی کاهش نرخ بهره در کشورهای منتخب موجب افزایش بی­رویه قیمت مسکن شده است. بنابراین می­توان با افزایش نرخ بهره، از رشد بی­رویه قیمت مسکن جلوگیری کرد. افزایش نرخ بهره در بر دارنده چندین اثر است. از طرفی نرخ بهره یکی از اجزای هزینه استفاده مسکن است لذا در صورت افزایش نرخ بهره هزینه استفاده افزایش می­یابد و همچنین هزینه وام مسکن زیاد می­ شود که کاهش تقاضا و قیمت را بدنبال دارد. این موضوع مورد تأکید کیس و شیلر (۲۰۰۳) نیز بوده است که تقاضای مسکن از طریق اجرای سیاست پولی انقباضی کاهش و آهنگ رشد قیمت ملایم می­ شود. . نرخ بهره یکی از عوامل مهم تعیین کننده قیمت مسکن است و شواهد تجربی نیز این ارتباط را تأیید می کند. کاهش نرخ بهره به افزایش در قیمت مسکن منجر می شود. اجماع نظر وجود دارد که یکی از عوامل مهم تعیین کننده افزایش قیمت­های مسکن در بسیاری از کشورها در چند سال گذشته، کاهش در نرخ­های بهره در رکود اقتصادی اخیر است.[۱۱۶]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[شنبه 1400-09-06] [ 10:27:00 ق.ظ ]




و بنابراین چهارمین و آخرین سوارکار گاتمن، دیوار سنگی یا همکاری نکردن و پاسخگو نبودن است. فرد در گفتگو سعی می‏کند تا تعاملی انجام ندهد. پیام دیوار سنگی به همسر این است که : «من کناره‏گیر هستم و هیچ مشاجره‏ای به مفهوم تعامل با تو انجام نمی‏دهم»
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

دیوار سنگی‏ها خودشان را کاملاً از گفتگو کنار می‏کشند و از آن خودداری می‏کنند و کاملاً سعی می‏کنند در رابطه، طرف مقابل را نادیده بگیرند و گرچه ممکنست باعث شوند تا اندازه‏ای خشم و بدخلقی‏شان آرام شود ولی وقتی که این عمل عادت شود و افزایش یابد، حرکت مارپیچ رو به پایین در پی آن می‏آید. (استئوبر، ۲۰۰۵). چرا که ارتباط دو نفره مثبت را نابود می‏کند و در نتیجه باعث سردی هیجانی می‏شود و کیفیت ازدواج کاهش می‏یابد و این امر به عدم حل مشکلات و مسائل می‏انجامد.
گاتمن در ۱۹۹۴ بیان کرد که دلیل این که چهار سوارکار آنقدر در ازدواج مهلک و قهارند و سیکل منفی ادامه‏دار تولید می‏کنند، این است که عوامل فوق به طور مقدماتی و اولیه منفی نیستند اما سیکل منفی ایجاد می‏کنند که ادامه دارند.
پیامدهای منفی همراه با مکالمه خصمانه زوجین همراه می‏شود و به صورت آزار روانشناختی در می‏آید (اسچورمن ـ کروک، ۲۰۰۱) بعد از سپری شدن مدتی از دوران عاشقانه اوایل ازدواج گرچه زوج‏ها به اندازه آغاز زندگی زناشویی به فعالیت‏های مشترک می‏پردازند ولی تفریحات و زمان فراغت جای خود را به تکلیف و کارهای روزمره خانه‏داری می‏دهد. کم شدن فعالیتهای لذت‏بخش می‏تواند در کاهش رضایت و خشنودی دخالت داشته باشد. (هیوستون و همکاران، ۱۹۸۶)
وقتی که یکی از زوجین استرس ناشی از اضافه‏بار نقش را تحمل می‏کند، مثلاً وقتی همسری استرس دارد، بهتر است طرف مقابل از او در خانه حمایت کند و مسئولیت فرزندان را بپذیرد تا او به عامل استرسش مثل مشکلات کار بپردازد. (پیرلین[۱۲۸]، ۱۹۹۳)
ولی زمانی که هر دو زوج استرس ناشی از اضافه بار نقش را تحمل می‏کند ممکنست سخت باشد که به نیازهای دیگری وقتی که استرس را تجربه می‏کند بپردازد. (اسچورمن ـ کروک، ۲۰۰۱) در این موارد توصیه می‏شود به رفتارهای ارتباطی سازنده بپردازند. (وود، ۱۹۹۵)
ارتباط زناشویی عبارتست از فرآیندی که در طی آن زن و شوهر هر چه به صورت کلامی در قالب گفتار و به صورت غیرکلامی در قالب گوش دادن، مکث، حالت چهره و ژست‏های مختلف با یکدیگر به تبادل احساسات و افکار بپردازند. (احمدی، ۱۳۸۴)
معمولاً افرادی که با هم نزدیکی دارند برای تحت تأثیر قرار دادن یکدیگر از ۶ راهبرد استفاده می‏کنند:
دلربایی کردن‏«آنقدر از همسرم تعریف می‏کنم تا بالاخره خواسته‏ام را برآورده کند» «هنگام درخواست چیزی سعی می‏کنم رومانتیک و دوست داشتنی باشم» «چنان جذاب و دلبر عمل می‏کنم که همسرم خواسته‏ام را برآورده کند»
سکوت کردن‏تا زمانی که به خواسته من عمل نکرده به او توجه نمی‏کنم» . «تازمانی که خواسته مرا برآورده نکرده به او جواب نمی‏دهم». «تازمانی که خواسته‏ام را انجام نداده سکوت می‏کنم».
اعمال فشار‏«همسرم را مجبور می‏کنم که به خواسته‏ام عمل کند». «بر سر همسرم داد می‏زنم تا کاری را که می‏خواهم انجام دهد». «همسرم را تهدید می‏کنم تا خواسته مرا انجام دهد».
استدلال منطقی‏«برای همسرم دلیل می‏آورم که چرا باید به خواسته من عمل کند». «از همسرم می‏پرسم که چرا به خواسته من عمل نمی‏کند». «برای همسرم توضیح می‏دهم تا خواسته مرا انجام دهد».
پرخاشگری ـ منفعلانه‏ «اخم می‏کنم تا کاری را که می‏خواهم انجام دهد». «قیافه می‏گیرم تا به خواسته من عمل کند». «تا زمانی که خواسته مرا انجام ندهد با او صحبت نمی‏کنم».
خود را به مریضی زدن‏«خودم را بدحال نشان می‏دهم تا به خواسته‏ام عمل کند» «طوی ناقص و ضعیف عمل می‏کنم تا به خواسته‏ام عمل کند» «چنان متواضعانه عمل می‏کنم که خواسته مرا اجابت کند»
وجه مشترک همه این راهبردها این است که هیچکدام از آنها کاملاً سازگارانه نیست. زوج‏هایی که از این راهبردها استفاده می‏کردند خود را سرزنش می‏کردند و از دید افرادی که با آنان مصاحبه می‏کردند به عنوان افرادی نامتجانس، ناجور و نامناسب ارزیابی شدند. تحقیق فوق نشان داده که افراد شرکت کننده به ندرت از روش مذاکره و گفتگو برای حل اختلافات خود استفاده می‏کردند.
پژوهشگرانی که در مورد سبک‏های ارتباطی که به مشکلات خاص بین زن و شوهر منجر می‏شود تحقیق می‏کنند به سه الگو دست یافته‏اند.
انتقاد و دفاع: خودداری از اعتراف به اشتباه، امتناع از پذیرش انتقاد، جزم‏اندیشی و انعطاف‏ناپذیری درباره عقاید، سرزنش نامتناسب همسر، ناتوانی در تعریف و تحسین دیگری.
کمرو و سلطه‏پذیر: کم حرفی ، ناتوانی در ابراز عقاید و نظرها، زیاد مطیع بودن، ناتوانی در ابراز احساسات، بسیار آرام و آهسته حرف زدن.
مسلط و کنترل کننده: زیاد حرف زدن زیاد سؤال کردن، قطع صحبت همسر، عوض کردن موضوع در جریان گفتگو، بسیار بلند صحبت کردن.
با این که همه این سبک‏های ارتباطی زناشویی را مختل می‏کند اما سبکی که با بیشترین ناراحتی و اخلال در روابط زناشویی همراه است سبک انتقاد و دفاع است.
بنابراین گفتگوی سازنده مستلزم آن است که مسئولیت حل تعارض بر عهده گرفته شود و باید به این منظور باشد که هر دو طرف سود ببرند. (باس[۱۲۹] و همکاران، ۱۹۸۷)
یکی از مهارتهای مقابله‏ای که در تمامی روابط نزدیک مفید است، توانایی چشم پوشی کردن از کارهای ناخوشایند طرف مقابل است. وقتی افرادر قضاوت نسبت به دیگران خوشبین باشند، بخشیدن کارهای ناخوشایند آنها برایشان راحت‏تر خواهد بود.
ارزش خوشبین بودن در قضاوت در تحقیقی که در واکنش‏زوج‏های سازگاری و ناسازگاری نسبت به رفتارهای مثبت و منفی همسران خود را مقایسه می‏کرد، نشان داده شده است.
چون زوج‏های سازگار به اعمال مثبت همسران خود ارج می‏نهادند راحت می‏توانستند اعمال منفی آنها را تحمل کنند. در مقابل زوج‏های ناسازگار بیشتر به موارد منفی فکر می‏کردند و زمان زیادی را صرف توجه به جنبه‏ه ای ناخوشایند همسران خود می‏کردند و در درک ویژگی‏های جبران کننده و مثبت آنان مشکل داشتند این مطالعات نشان داد، افرادی که دارای روابط خوب هستند می‏دانند که چگونه به نکات مثبت طرف مقابل خود ارج نهند. (برادبوری، فینچام و بیچ، ۲۰۰۰)
به خصوص در روابط آغازین، طرفین بایستی وقت بگذارند و انرژی صرف کنند. فراوانی ارتباطات و گفتگوها و انجام رفتارهای خرسند کننده مثل گفتن کلمه زندگی موفق «متشکرم» و شود کلماتی مثل «لطفاً خواهش می‏کنم» و انجام رفتارهای توافقی، باعث تغییرات روزمره در طرفین و نهایتاً احساس و درک کیفیت ازدواج می‏شود.
بنابراین تلاش درجهت حفظ روابط از طریق فعالیتها و کلمات مثبت و تقسیم وظایف و فعالیت‏ها، تأیید می‏شود. (اسچورمن ـ کروک، ۲۰۰۱)
در واقع زوج‏ها در صورت برقرار کردن ارتباط مؤثر و نشان دادن رفتارها و واکنش‏های مثبت، رضایتمندی را افزایش می‏دهند. واکنش‏های مثبت معمولاً شامل انجام فعالیتهایی است که باعث سرزندگی، شادابی، هیجان و جذابیت و جالب بودن روابط می‏شود. (کاناری و استافورد، ۱۹۹۴) از جمله نشان دادن احساسات، شوخی، سورپرایز و یا شادی و مسرت. (استئوبر، ۲۰۰۵)
در حقیقت یک رابطه زناشویی سالم در گرو حمایت هر دو طرف است که به یکدیگر آرامش می‏دهند. خوشی واقعی که از رابطه صمیمی و متعهد ویژه زناشویی حاصل می‏گردد، موقعیتی است که اوقات خوشی را با هم داشته، صحبت کنند و یکدیگر را عزیز بدارند. این موقعیت را همزمان که طرف دیگر نیاز دارد باید برایش ایجاد کرد. (گری، ترجمه قراچه‏داغی، ۱۳۸۶)
به علاوه یک شاخص روشن از واکنش مثبت به همسر رفتاری است که اعتبار[۱۳۰] نامیده می‏شود. (گاتمن، ۱۹۹۴)
گاتمن اعتبار را به عنوان «پذیرش و صداقت به دیدگاه‏های طرف مقابل و احترام متقابل گذاشتن به یکدیگر حتی در صورتی که دیدگاه‏ها مخالف هم باشند» تعریف کرده است.
اعتبار از طریق رفتارهایی مثل توجه چشمی در مکالمات (گاتمن، ۱۹۹۴) بیان مجدد و کامل کردن جملات همدیگر تعریف می‏شود. اینکه در هنگام نیاز در دسترس همدیگر باشند. خصوصاً وقتی که یکی از طرفین غمگین است ضمناً سهیم کردن همسر در عمیق‏ترین احساسات خود و زنده نگه داشتن صمیمیت (برک، ترجمه سید محمدی، ۱۳۸۵) ضمناً زن و شوهر بایستی به بیان صریح احساسات خود بپردازند.
یک بررسی روی زوج‏های متأهل نشان داد که پاسخ دهندگان زمانی که همسرانشان احساس نارضایتی خود را به شیوه‏ای محتاطانه و با بهره گرفتن از عباراتی زیر بیان می‏کنند، احتمال پاسخ منفی و خصمانه از جانب آنها بیشتر است.
«شما من را ناراحت می‏کنید»
«شما من را مأیوس می‏کنید»
« شما من را عصبانی می‏کنید»
« شما من را اذیت می‏کنید»
پاسخ دهندگان گزارش کرده‏اند اگر همسرانشان احساس نارضایتی خود را به شیوه‏ای جرأت‏مندانه و با بهره گرفتن از عبارات زیر بیان کنند، احتمال همدلی و برخورد آشتی جویانه از جانب آنها بیشتر است:
« من ناراحتم»
« من مأیوسم»
«من عصبانیم»
«من رنجیده‏ام» (باس و همکاران، ۱۹۸۷)
رفتارهای ارتباطی سازنده شامل گفتگوهای دو نفری و نه پرخاشگرانه است.
اشتیاق و رغبت در گفتگو بستگی به درک گفتگوهای درونی، عقاید خود و همسر دارد واینکه رابطه دو نفره (عضویت دوتایی) ایجاد شود و ادامه یابد. اگر زوج‏ها گفتگوهای مستقیم و سازگارانه داشته باشند بهترین برآیند کیفیت ازدواج را دارند و نتایج بهتری را تجربه می‏کنند و قادر می‏شوند، درک احساس موفقیت تسلط بر مشکلات را به یاری هم و در حالیکه در یک تیم قرار گرفته‏اند را داشته باشند.
چنین گفتگوهایی، مثبت یا منفی می‏تواند در کیفیت ازدواج مؤثر باشد. (اسچورمن ـ کروک، ۲۰۰۱)
دوناتل[۱۳۱] و دیویس[۱۳۲] (۲۰۰۰) هاروی[۱۳۳] و پاول[۱۳۴] (۱۹۹۹)؛ هوروتیز وهمکاران، (۱۹۹۷)، جدول مراقبتی زیر را توصیه کردند:

جدول راهبردهایی جهت زنده نگه داشتن همسری رومانتیک

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:27:00 ق.ظ ]




 

کارکنان بعنوان مستخدم

 

کارکنان بعنوان منبع ایده

 
 

مؤاخذه در شکست ایده کارکنان

 

استقبال از شکست در ایده کارکنان

 
 

برنامه ریزی برای کارکنان
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

 

استقلال در کار

 
 

تقویت حجم کار کارکنان

 

کارکنان منشاء کسب مزیت رقابتی

 
 

کار در فضای قواعد و مقررات

 

کار در فضای اعتماد

 

پس از دانستن این موضوع، نوبت به بررسی رفتارهای رهبری موثر در بهبود رفتار خلاقانه کارکنان می رسد. بطور کلی، رفتارهای مدیریتی زیر روی خلق ایده ها، رفتارهای عملی یا هر دو اثر می گذارد:
الف) مشورت :
اولین اولویت رهبری، مشارکت دادن افراد مناسب، در زمان های مناسب و به میزان مناسب در کارهای خلاق است. مشارکت افراد از زمانی شروع می شود که رهبر نقش کارکنان را بازتعریف می کند. در این رویکرد، کارکنان بجای آنکه آستین ها را بالا زده و استراتژی را از بالا به پایین اجرا کنند، باید در تخیل مشارکت کنند (آمابیل،۱۳۸۷)
وقتی کار جدیدی اجرا می شود، کسانی که مجبورند آنرا بپذیرند اجازه تأثیر روی تصمیمگیری را باید داشته باشند. مردم کمتر به خاطر ایده یک فرد دیگر تحریک می شوند مگر آنها که بتوانند آنر ا تغییر دهند. اگر از کارمندی بخواهیم کاری را انجام دهد نمی توانیم انتظار نتیجه خوبی داشته باشیم مگر اینکه یافته های بیان شده را در نظر بگیریم. بنابراین مشارکت در تصمیم گیری را می توا ن بعنوان یک عامل قوی رفتار خلاقانه در نظر گرفت.گروک، طی مطالعه ای رابطه مستقیم بین نوآوری و روش رهبری مشارکتی را دریافت و بیان داشت که این نوع رهبری دخالت افراد و ایجاد انگیزه برای خلق ایده های جدید و تلاش برای اجرای موفق آنها را تقویت می کند (متقی و حسن زاده،۱۳۸۹).
ب) تحریک عقلایی:
افزایش آگاهی کارکنان از مشکلات و ترغیب آنها به تفکر مجدد درمورد روش های قدیمی انجام کار هدف اصلی این روش است. تحریک عقلایی فرصتهایی برای کارکنان ایجاد می کند تا ایده های مختلفی را خلق کنند. برانگیختن یا حتی تطمیع کارکنان برای انجام کار و فکر کردن روی مسائلی که اخلاق ی نیستند یا ا زسوی قانون منع شده اند اما می توانند بعنوان یک راه حل باشند، از مثال های این روش است.
اسکات و بروس (۱۹۹۲)، طی مطالعه هایی در شرکت های تحقیق و توسعه نشان دادندکه وقتی رهبران از کارکنان خود انتظار نوآوری دارند، کارکنان رهبران خود را تشویق کننده و تسهیل کننده تلاش مبتکرانه می‌بینند و رفتارهای خلاق تری نشان می دهند. وقتی افراد بدانندکه خلق ایده هم مهم است، این رفتار را بیشتر نشان می دهند (اسکات و بروس،۱۹۹۲).
ج) گشودن درب های سازمان به روی دیدگاه ها:
فرانس یوهانسن، مولف «اثر مدیچی» یافته های خود را بر اساس مصاحبه با افراد خلاق در زمینه های گوناگون، اینگونه بیان می کند: احتمال نوآوری در زمانی که افراد از رشته، زمینه و حوزه های تجربی مختلف تفکرات خود را به اشتراک می گذارند، به مراتب بیش تر است. گاهی پیچیدگی یک مسئله نیاز به جنبه های متنوعی از تخصص ها و یا تفکرات دارد. همچنین، گاهی بکارگیری روش ها یا عادات یک حوزه کاری در حل مسئله حوزه کاری دیگر، باعث پیشرفت هایی می شود.
بر اساس مطالعه انجام شده توسط جفری سانچز- برکس استاد دانشگاه میشیگان و همکارانش، فیونا لی از کالج میشیگان و چی یینگ چنگ از دانشگاه کلمبیا، حتی در محدوده تفکر انفرادی، تنوع، خلاقیت را توسعه می دهد (آمابیل،۱۳۸۷).
د) ایجاد سازوکار فیلتر :
مدیران باید علاوه بر آبیاری و تقویت ایده ها، عوامل فاقد قابلیت را نیز از میان بردارند. در مقابل هر ایده ای با امکان تجاری شدن، هزاران ایده وجود دارند که ارزش پیگیری ندارند. در چه زمان توسط چه کسی باید این تشخیص داده شود؟
یک مکتب فکری می گوید، نزدیکترین افراد به ایده، صالح ترین آن ها برای این کار هستند، مشروط بر اینکه تخصص و تعهد لازم را برای موفقیت آن داشته باشند (آمابیل،۱۳۸۷).
ه) مدل سازی نقش خلاقانه :
دیون و جیسی معتقدند مدیرانی که به صورت خلاق عمل می‌کنند، خود را در معرض رقابت خلاق قرار می‌دهندکه نوآوری بیشتری در میان پیروان خود ایجاد می‌کند. یعنی مدیرانی که همیشه به دنبال راه های بهتر انجام کار و بهبود نتایج هستندکارکنان را نیز به چنین روشی ترغیب می کنند. این مدل شانس تولید ایده توسط زیردستان را افزایش می دهد.
اسمیت و شلی دریافتند که کسانی که در یک محیط کاری خلاق قرار داشتند، توانستند خلاقیت را از این مدل آموخته و رفتار مبتکرانه تری داشته باشند (متقی و حسن زاده،۱۳۸۹).
همچنین وظیفه رهبری، ترسیم مراحل نوآوری و شناسایی فرایند های مختلف، مجموعه مهارت ها و تکنولوژی پشتیبان مورد نیاز مراحل است (آمابیل،۱۳۸۷).
و) تحریک انتشار دانش :
تحریک انتشار اطلاعات در میان زیردستان، خلق ایده را تقویت می کند. تشکیل جلسات غیر رسمی برای پخش دانش در میان افراد خلاق مورد توجه است. همیشه خوب است که افراد از نحوه انجام کار آگاه باشند.
مامفورد معتقد است بخشی از توانایی خلق ایده کارکنان به آگاهی آنها از نیازها،گرایشات و مشکلات درمحیط کاری و حرفه ایشان بستگی دارد. این نوع دانش به منبعی برای افراد جهت تولید ایده های جدید تبدیل می شود (مامفورد و گاستافسون،۱۹۸۸).
ز) تامین دیدگاه ها :
ارائه یکسری دستورات، اهداف و راهنمائی های کلی این امکان را برای کارکنان فراهم می کندکه دیدگاهی برای تلاش خلاقانه خود داشته باشند. این دیدگاه، خلق ایده و رفتار عملی را به دلایل مختلفی تقویت می کند. این کار ابتدا ملاکی را فراهم می کندکه نشان می دهدکدام ایده مناسب تر خواهد بود. در ثانی اگر ایدهای مشابه دیدگاه کارکنان باشد، متقاعدکردن آنها نسبت به ارزش آن و راهنمایی اجرای آن آسان تر خواهد بود. هانسل نیز بیان کرده است که استفاده از یک دیدگاه، منجر به یک پژوهش موفق و بارورتر شدن نتایج می شود (متقی وحسن زاده،۱۳۸۹).
ح) تفویض اختیار :
کراوز در پاسخ به این سؤال که آیا رهبران می توانند بر فرایند نوآوری از طریق دادن آزادی عمل و استقلال به کارکنان اثر بگذارند، دریافت که رابطه مستقیمی بین مطالب مذکور با انواع رفتار خلاقانه وجود دارد. در مطالعه‌های میان دانشمندان ناسا، اندرو و فاریس نتیجه گرفتندکه آزادی دادن به کارکنان برای کشف، بحث و تبادل نظر، با خلاقیت در ارتباط است (متقی و حسن زاده،۱۳۸۹).
ط) شعله ور کردن انگیزه ها :
انگیزاندن افراد برای بکارگیری حداکثر توان خود بویژه در کار خلاق حیاتی است. کارمندی که انگیزه ای برای مشغول کردن ذهن خود به یک مسئله ندارد، نمی تواند راه حل بدیع ارائه دهد. این که چه چیزی به خلاقیت تلنگر می زند، سال ها موضوع بحث و مناظره بوده است (آمابیل،۱۳۸۷).
ی) پاداش :

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:27:00 ق.ظ ]




۳) BAی نظام مند کننده. این Ba با تعاملات مجازی و گروهی معرفی می شود و شامل ایجاد موقعیت های مناسب برای کد گذاری دانش می شود. این Ba به زمینه ای برای “ترکیب دانش” اشاره می کند.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۴)BAی اعمال کننده. که عبارت است از فراهم آوردن زمینه های لازم برای انتقال دانش به تصمیمات و اقدامات سازمان، و در نتیجه یادگیری های جدید توسط کارکنان .این Ba به زمینه ای برای “درونی سازی دانش” اشاره می کند. نوناکا معتقداست برای اینکه فرایندهای ایجاد دانش در سازمان اتفاق بیفتد باید Ba بطور مناسب توسط سازمان ارائه ومهیا گردند.
ج) عنصرKa.Ka اشاره به دارایی های دانش دارد. این دارایی ها اساس و مبنای ایجاد دانش هستند. نوناکا Ka اینگونه تعریف می کند: “منابع ویژه و خاص که برای ایجاد دانش در سازمان ضروری هستند".سازمانها باید Ka خود را ترسیم و آن را پی گیری نمایند در غیر این صورت دانش های ارزشمند و عمیق در سازمان ایجاد نخواهد شد. (ابطحی،صلواتی،۱۳۹۰،صص۵۳-۵۰)
۲-۱-۱۷-۶) مدل شش بعدی مدیریت دانش:
فیل پری وایلکاتومی(۲۰۰۱) بر این باورند که هر گونه جزئی نگری، موفقیت مدیریت دانش را با مشکلات جدی روبرو خواهد ساخت .آنها براساس این نگرش ، مدلی شش بعدی رابرای به کارگیری مدیریت دانش ارائه کرده اند.
ابزار دانش مدیریت تغییر
چارچوب مدیریت دانش
مدیریت اندازه گیری دانش
مفهوم دانش محتوای دانش
نمودار ۲-۱-۵) : مدل شش بعدی مدیریت دانش(ابطحی،صلواتی،۱۳۹۰،ص۵۳)
برای درک و به کار گیری دانش در سازمان ، نیاز به این داریم که بدانیم دانش چیست؟ چگونه ایجاد می شود؟ چگونه مورد استفاده قرار می گیرد؟ در برگیرنده چه چیزهایی است و اینکه چگونه دانش می تواند باعث بهبود عملکرد و فرایندها شود؟ لذا اولین بعد از دانش،"مفهومی” است.
دومین بعد ، مدیریت تغییر سازمانی است. تغییر دانش یعنی تغییر نگرش و سیستم فعالیت های یک سازمان.به همین علت سازمانها برای به کارگیری مدیریت دانش ،نیازمند مدیریت تغییر هستند.
بعد سوم در ارتباط با اندازه گیری دانش است.این سیستم ما را قادر می سازد که مشخص کنیم آیا به سمت اهداف مدیریت دانش رفته ایم یا خیر.
بعد چهارم درارتباط با ساختار رسمی وغیر رسمی سازمان است. برای به کارگیری مدیریت دانش،باید سازمان را به عنوان فرایندهای دانش در نظر گرفت .ساختارهای ارتباطی رسمی و غیررسمی باید به گونه ای باشد که بتواند فرایندهای پردازش دانش را بهبود بخشند و نقش ها و مسئولیت های جدیدی را که برای اثربخشی مدیریت دانش ضروری هستند ، تعریف کنند این نقش ها می تواند شامل مدیران دانشی ، کارکنان دانشی و مشتریان دانشی باشد. در بسیاری از موارد این نقشها در سازمانها وجود دارند اما نهادینه نشده اند و یا مورد حمایت جدی قرار نگرفته اند.
بعد پنجم، محتوای دانش است. در این رابطه ،فیل پری وایلکاتومی به تقسیم بندی نوناکا وتاکوشی از دانش که آن رابه دانش صریح و دانش نهفته قابل تقسیم دانسته اند،اشاره نموده اند .در مورد دانش صریح و نهفته می توان گفت که دانش صریح، دانشی است که به صورت روشن وعینی قابل انتقال است و بسادگی می توان آن را به دیگران یاد داد.در مقابل، دانش نهفته اگر چه در عملکرد افراد منعکس و آثار آن قابل مشاهده است. ولی به صورت تدوین شده نیست و نمی توان آنرا به شکل صریح بیان کرد. برای دستیابی به این دانش باید در تجارب دیگران سهیم شد واز این طریق آن را فرا گرفت .
بعد ششم،ابزار است این ابزار می تواند دربرگیرندۀ سیستم مستندات مدیریت ،سیستم اطلاعات مدیریت، تکنولوژی اطلاعات و نظایر اینها باشد.البته باید توجه کرد که این بعد صرفاً بخش بسیار کوچکی از مدیریت دانش را به خود اختصاص می دهد. زیرا مدیریت دانش بر خلاف مدیریت اطلاعات که بیشتر با این ابزارها سروکار دارد، با مردم و ارزشهای آنها درارتباط است. (ابطحی،صلواتی،۱۳۹۰،صص ۵۴-۵۳)
۲-۱-۱۷-۷) مدل رن جانسون;
رن جانسون نیز مدلی برای به کارگیری مدیریت دانش در سازمان ارائه کرده است.این مدل، به کارگیری مدیریت دانش را با توجه به در نظر گرفتن دو عامل میزان پیچیدگی کار و میزان تعاملات مورد نیاز برای انجام آن کار،عملی می داند.

نوع چهارم:
کارهای با پیچیدگی زیاد ونیاز به تعامل بالا
نوع اول:
کارهای با پیچیدگی کم ونیاز به تعامل بالا
گروهی
نوع سوم:
کارهای با پیچیدگی زیاد ونیاز به تعامل پایین
نوع دوم:
کارهای با پیچیدگی کم ونیاز به تعامل پایین
فردی
قضاوتی / غیر روتین روتین  

جدول ۲-۱-۲) : مدل مدیریت دانش با توجه به ساختار کار(ابطحی،صلواتی،۱۳۹۰،ص۵۵)
این مدل ، فعالیت های موجود در سازمان را به چهار نوع تقسیم می کند. در نوع اول فعالیت هایی قرار می گیرند که دارای پیچیدگی کم و سطح بالایی از تعاملات متقابل هستند. رویه های استاندارد ،اتکای زیاد به فرایندهای و متدلوژی های رسمی و فرایندهای ارتباطی قوی از جمله ویژگی های فعالیت های نوع اول به حساب می آیند.در سازمان، فعالیت هایی که ستانده آنها به صورت داده فعالیت های دیگر مطرح می شوند دراین طبقه قرار می گیرند.
در نوع دوم فعالیت هایی قرار می گیرند که بیشترین شباهت را به فعالیت های نوع اول دارند. مهارتهای هدفمند، آموزشهای رسمی ، رویه های استاندارد، روتین بودن کار و حداقل وابستگی از شاخص های عمده این نوع فعالیت ها ه
ستند. تمام دانش دراین نوع فعالیت ها کدگذاری شده و به شکل صریح وجود دارد.
در نوع سوم فعالیت هایی قرار می گیرند که از پیچیدگی بالایی برخوردار بوده و سطح وابستگی برای اجرای آنها پایین است . تکراری نبودن ، نیاز به افراد متخصص، تعاملات محدود با طیف خاصی از کارکنان و تشکیل تیم های تخصصی حول محورهای مشخص از جمله شاخص های عمده گونه سوم است. و بالاخره در نوع چهارم فعالیت هایی قرار می گیرند که از پیچیدگی بالایی برخوردار بوده و دارای سطح بالایی از وابستگی متقابل هستند.چالشی بودن فعالیت ها، روتین نبودن ، نیاز به تخصص های وسیع، وابستگی زیاد، نیاز به کار تیمی و فرایندهای ارتباطی قوی از جمله ویژگی های عمده این سطح به شمار می روند. متصدیان انجام این فعالیت ها از دانش نهفته زیادی برخوردارند. مبادله دانش های نهفته از طریق تشکیل تیم های متعدد، برگزاری کارگاهها و سمینارها صورت می گیرد. سیستم های یادگیری ، خلاقیت و جستجوی دانش از اجزای تفکیک ناپذیر این فعالیت ها به شمار می روند. (ابطحی،صلواتی،۱۳۹۰،صص ۵۶-۵۵)
۲-۱-۱۷-۸ ) مدل ادل وگراسیون:
ادل وگراسیون[۳۳](۱۹۹۸) مدلی را برای مدیریت دانش ارائه داده اند .این مدل مبتنی بر دو رکن اساسی است۰
رهبری فراهم کننده های مدیریت دانش
فرهنگ بکارگیری مدیریت دانش سنجش

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:26:00 ق.ظ ]




۰.۲۹۵۵

R12-14

۰.۲۰۶۳

۰.۱۲۶۳

RDG13

۰.۰۳۳

۰.۲۴۸۲

R14-12

۰.۶۶۰۱

۰.۱۲۹۹

RDG14

۰.۰۴۱۳

۰.۲۶۰۱

R13-14

۰.۳۳

۰.۱۶۸۱

RDG11

۰.۰۳۳

۰.۲۷۶۵

R14-13

نتیجه گیری و پیشنهادات
با ورود DG به سیستم توزیع، اندازه و جهت جریان خطای خطوط تغییر می­ کند. از آنجا که رله­های سیستم توزیع از نوع اضافه جریان جهتی می­باشند هماهنگی آنها پس از ورود DG از بین خواهد رفت.
در این پایان نامه برای حفظ هماهنگی رله­های سیستم توزیع در حضور تولید پراکنده روش جدیدی مبتنی بر ناحیه­بندی سیستم به وسیله FCL معرفی می­ شود. در این روش تعداد ناحیه­های در نظر گرفته شده برای سیستم توزیع، برابر با تعداد محل­های اتصال این سیستم به شبکه قدرت (Grid) می­باشد. به طوریکه در هر ناحیه یک Grid وجود داشته باشد. همچنین یک الگوریتم برای جایابی FCLها معرفی شده است. پس از نصب FCLها، رله­های هر ناحیه به طور مجزا از نواحی دیگر با یکدیگر هماهنگ می­شوند. همچنین برای حفاظت خطی که بر روی آن FCL نصب می­گردد از یک رله اضافه ولتاژ در دو سر FCL استفاده می­ شود.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

روش پیشنهادی بر روی بخش توزیع سیستم ۳۰ باسه IEEE و همچنین بر روی سیستم توزیع شعاعی ۶۹ باسه IEEE اعمال شده است. سیستم ۳۰ باسه از طریق سه باس به شبکه قدرت متصل است. بنابراین به سه ناحیه طوری تقسیم شده که هر کدام از این سه باس در یک ناحیه واقع شوند. سیستم ۶۹ باسه از طریق یک باس به شبکه بالادست و از طریق سه باس به DGهای با قدرت اتصال کوتاه بالا متصل شده است. بنابراین این سیستم به چهار ناحیه تقسیم شده است. نتایج بدست آمده از شبیه­سازی، مزایای زیر را برای سیستم توزیع نشان می­دهد:
در شرایط وقوع خطا در یک ناحیه، جریان ورودی از نواحی دیگر محدود شده و در نتیجه سایر نواحی افت ولتاژ ناشی از خطا را تجربه نمی­کنند.
سطح اتصال کوتاه هر ناحیه پایین­تر می ­آید. بنابراین نیاز به تعویض تجهیزات حفاظتی کمتر می­ شود.
سرعت عملکرد رله­ها نسبت به روشی که FCLها در محل اتصال شبکه قدرت به سیستم توزیع نصب می­شوند بسیار بیشتر است. چون در این حالت جریان اتصال کوتاه عبوری از خطوط به علت وجود یک اتصال به Grid در هر ناحیه بالا باقی می­ماند. هر چند نسبت به شبکه بدون FCL جریان­های اتصال کوتاه کمتر است.
صرفه­جویی در تعداد FCLها در مقایسه با حالتی که FCL به صورت سری با هر DG قرار گیرد.
با توجه به مسائلی که در راستای تکمیل این پایان نامه بوجود آمد و نظر به مقالات موجود در این زمینه، موارد زیر جهت تکمیل این مبحث پیشنهاد می­گردد:
استفاده از رله ولتاژ کم[۴۸] در محل نصب FCL برای حفاظت سریع­تر خطی که بر روی آن FCL قرار دارد. این رله باید با رله­های اضافه جریان سیستم توزیع هماهنگ شود.
استفاده از سیستم مخابراتی[۴۹] و تنظیم تطبیقی[۵۰] رله­های اضافه جریان. در صورت خروج هر واحد تولیدی از سیستم توزیع، تنظیمات رله­ها تغییر نماید.
منابع
[۱] S. M. Brahma and A. A. Girgis, “Development of adaptive protection scheme for distribution systems with high penetration of distributed generation,” Power Delivery, IEEE Transactions on, vol. 19, pp. 56-63, 2004.
[۲] B. Chattopadhyay, M. S. Sachdev, and T. S. Sidhu, “An on-line relay coordination algorithm for adaptive protection using linear programming technique,” Power Delivery, IEEE Transactions on, vol. 11, pp. 165-173, 1996.
[۳] M. A. Anthony, Electric power system protection and coordination: a design handbook for overcurrent protection: McGraw-Hill, 1995.
[۴] J. L. Blackburn and T. J. Domin, Protective relaying: principles and applications: CRC press, 2006.
[۵] P. M. Anderson, Power system protection vol. 1307: McGraw-Hill New York, 1999.
[۶] C. R. Mason, The art and science of protective relaying: Wiley, 1956.
[۷] A. R. v. C. Warrington, Protective Relays Their Theory and Practice: Volume Two vol. 2: Springer, 1977.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 10:26:00 ق.ظ ]