شکل (۴-۵) .انحراف نسبت رطوبت اندازه گیری شده از خشک کن دوار و نسبت رطوبت پیش بینی شده در دور ۲/۵ با تقریب مدل Modified HendersonوPage.
در دور۲/۵ این خشک کن مدل Modified Henderson and Pabisتناسب بهتری با داده های تجربی دارد و در این مدل میانگین مربعات خطا(MSE)برابر با ۰۰۰۸۲۵/۰ و میانگین خطای نسبی۵۹/۰ می باشد.
شکل (۴-۶) .انحراف نسبت رطوبت اندازه گیری شده از خشک کن دوار و نسبت رطوبت پیش بینی شده در دور ۳/۵ با تقریب مدل Modified Henderson and Pabisو Page.
در دور۳/۵ خشک کن مدل Modified Henderson and Pabis تناسب بهتری با داده های تجربی دارد و در این مدل میانگین مربعات خطا(MSE)برابر با ۰۰۰۸۲۵/۰ و میانگین خطای نسبی۵۹/۰ می باشد.
شکل (۴-۷) .انحراف نسبت رطوبت اندازه گیری شده از خشک کن دوار و نسبت رطوبت پیش بینی شده در دور ۴/۵ با تقریب مدل Modified Henderson and Pabisو Two-Term.
در دور۴/۵ خشک کن مدل Modified Henderson and Pabis تناسب بهتری با داده های تجربی دارد و در این مدل میانگین مربعات خطا(MSE)برابر با ۰۰۰۹۵/۰ و میانگین خطای نسبی۵۶/۰ می باشد.
شکل (۴-۸) .انحراف نسبت رطوبت اندازه گیری شده از خشک کن دوار و نسبت رطوبت پیش بینی شده در دور ۶/۵ با تقریب مدل Modified Henderson and Pabis وTwo-Term.
در دور۶/۵ خشک کن مدل Two-Termتناسب بهتری با داده های تجربی دارد و در این مدل میانگین مربعات خطا(MSE)برابر با ۰۰۰۵/۰ و میانگین خطای نسبی۸۹/۰ می باشد.
شکل (۴-۹) .انحراف نسبت رطوبت اندازه گیری شده از خشک کن دوار و نسبت رطوبت پیش بینی شده در دور ۷/۵ با تقریب مدل Modified Henderson and Pabisو Two-Term.
در دور۷/۵ خشک کن مدل Modified Henderson and Pabis تناسب بهتری با داده های تجربی دارد و در این مدل میانگین مربعات خطا(MSE)برابر با ۰۰۰۴۷۵/۰ و میانگین خطای نسبی۲۶/۰ می باشد.
شکل (۴-۱۰) .انحراف نسبت رطوبت اندازه گیری شده از خشک کن دوار و نسبت رطوبت پیش بینی شده در دور ۸/۵ با تقریب مدل Modified Henderson and Pabisو Two-Term.
در دور۸/۵ خشک کن مدل Modified Henderson and Pabis تناسب بهتری با داده های تجربی دارد و در این مدل میانگین مربعات خطا(MSE)برابر با ۰۰۰۹۵/۰ و میانگین خطای نسبی۲/۰ می باشد.
۴-۱-۳-نتیجه گیری از مدلسازی ریاضی
با توجه به نتایج گرفته شده از انجام آزمایش بر روی نمونه های دی کلسیم فسفات از خشک کن دوار خط تولید کارخانه میتوان نتیجه گرفت که مدل خاصی برای بیان دقیق ریاضی نسبت رطوبت دی کلسیم فسفات وجود ندارد لیکن با بررسیهای انجام شده مدلهایی وجود دارند که تا حدی برای توصیف منحنی خشک شدن دی کلسیم فسفات نسبت به زمان تناسب دارند. در بخش بعدی این فصل برای بررسی بیشتر روند خشک شدن در خشک کن دوار تولید دی کلسیم فسفات از شبکه عصبی استفاده میشود که نتایج با دقت بالاتر و سریعتری را به ما میدهد و قابل تطبیق با داده های آزمایشگاهی میباشد.
۴-۲-شبکه عصبی
۴-۲-۱-مقدمه
از قرن نوزدهم به طور همزمان اما جداگانه از سویی نروفیزیولوژیست ها سعی کردند سیستم یادگیری و تجزیه و تحلیل مغز را کشف کنند و از سوی دیگر ریاضیدانان تلاش کردند تا مدل ریاضی بسازند که قابلیت فراگیری و تجزیه و تحلیل عمومی مسائل را دارا باشد. اولین کوششها در شبیه سازی با بهره گرفتن از یک مدل منطقی توسط مک کلوک و والتر پیتز انجام شد که امروز هسته اصلی سازندهی اکثر شبکه های عصبی مصنوعی است. این مدل فرضیههایی در مورد عملکرد نرونها ارائه میکند. عملکرد این مدل مبتنی بر جمع ورودیها و ایجاد خروجی است. چنانچه حاصل جمع ورودیها از مقدار آستانه بیشتر باشد اصطلاحاً نرون برانگیخته میشود. نتیجه این مدل اجرای توابع ساده منطقی مثل OR و AND بود[۸].
نه تنها نروفیزیولوژیست ها بلکه روانشناسان و مهندسان نیز در پیشرفت شبیه سازی شبکه های عصبی تاثیر داشتند. در سال ۱۹۵۸ شبکه پرسپترون توسط روزنبلات معرفی گردید. این شبکه نظیر واحدهای مدل شده قبلی بود. پرسپترون دارای سه لایه به همراه یک لایه وسط که به عنوان لایه پیوند شناخته شده میباشد است. این سیستم میتواند یاد بگیرد که به ورودی داده شده خروجی تصادفی متناظر را اعمال کند. سیستم دیگر مدل خطی تطبیقی نرون[۱۵] میباشد که در ۱۹۶۰ توسط ویدرو و هاف بوجود آمد که اولین شبکه های عصبی بکار گرفته شده در مسائل واقعی بودند. مدل خطی تطبیق، یک دستگاه الکترونیکی بود که از اجزای ساده ای تشکیل شده بود و روشی که برای آموزش استفاده میشد با پرسپترون فرق داشت.
در سال ۱۹۶۹ مینسکی و پاپرت کتابی نوشتند که محدودیتهای سیستمهای تک لایه و چند لایه پرسپترون را تشریح کردند. نتیجه این کتاب پیشداوری و قطع سرمایه گذاری برای تحقیقات در زمینه شبیه سازی شبکه های عصبی بود. آن ها با طرح اینکه طرح پرسپترون قادر به حل هیچ مساله جالبی نمیباشد تحقیقات در این زمینه را برای مدت چندین سال متوقف کردند[۸].
پیشرفتهایی که در ۱۹۷۰ تا ۱۹۸۰ بدست آمد برای جلب توجه به شبکه های عصبی بسیارمهم بود. شبکه های عصبی مصنوعی[۱۶] الگویی برای پردازش اطلاعات میباشند که با تقلید از شبکه های عصبی بیولوژیکی مثل مغز انسان ساخته شدهاند. عنصر کلیدی این الگو ساختار جدید سیستم پردازش اطلاعات آن میباشد و از تعداد زیادی عناصر (نرون) با ارتباطات قوی داخلی که هماهنگ با هم برای حل مسائل مخصوص کار میکنند تشکیل شدهاند.
انسانها از زمانهایی بسیار دور سعی بر آن داشتند که بیوفیزیولوژی مغز را دریابند، چون همواره مسئله هوشمندی انسان و قابلیت یادگیری، تعمیم، خلاقیت، انعطاف پذیری و پردازش موازی در مغز برای بشر جالب بوده و بکارگیری این قابلیتها در ماشینها بسیارمطلوب مینمود. روشهای الگوریتمیک برای پیاده سازی این خصایص در ماشینها مناسب نمیباشد. در نتیجه میبایست روشها مبتنی بر همان مدل بیولوژیکی باشد [۸].
۴-۲-۲-اجزای یک شبکه عصبی
نرون عصبی انسان:
در سیستم عصبی، نرون (سلول عصبی) به عنوان اصلیترین عنصر پردازش، شناخته شدهاند. بطور کلی بدن انسان در حدود ۱۰۰ تریلیون نرون وجود دارد که تمام آن ها از سه قسمت اصلی تشکیل شدهاند:بدنه سلول، دندریتها و آکسون. هر نرون دارای تعدادی دندریت و یک آکسون است. دندریتها به عنوان مناطق دریافت کننده سیگنالهای الکتریکی هستند و سیگنالهای الکتریکی را از آکسون نرون های دیگر به بدنه سلول میبرند. بدنه سلول انرژی لازم را برای فعالیت نرون فراهم کرده و بر روی سیگنالهای ورودی عمل میکند. آکسون نیز سیگنالهای الکتروشیمیایی را از بدنه سلول به دندریت سایر نرون ها منتقل میکند [۸].
شکل (۴-۱۱) .ساختار یک سلول عصبی انسان(۸]
محل تلاقی یک آکسون از یک نرون به دندریتهای سایر نرون ها را سیناپس مینامند. سیناپس ها واحدهای کوچکی هستند که ارتباط بین نرون ها را برقرار میسازد.
زمانی که سیگنالهای عصبی از آکسون سایر نرون ها به یک نرون میرسد، آن را تحریک میکند. نرون از هر یک از اتصالات ورودی خود یک ولتاژ کم را توسط سیگنالهای عصبی، دریافت میکند و آن ها را باهم جمع میکند. اگر این مقدار به مقدار آستانه برسد نرون آتش میگیرد و به آکسون خود یک ولتاژ خروجی ارسال می کند و آکسون نیز با توجه شدت آن، ممکن است یک سیگنال را توسط سیناپس، به دندریت نرون های دیگر بفرستد یا اینکه به دلیل ضعیف بودن آن، هیچگونه سیگنالی را عبور ندهد و به همین ترتیب تمامی فعالیتهای مغزی انسان انجام میشود [۸].
۴-۲-۳-ایده اساسی شبکه های عصبی
تقلید از سیستمهای بیولوژیک (بخصوص سیستم عصبی جانداران پیشرفته مانند انسان) چه در عملکرد سخت افزاری و چه تهیه نرم افزار، ایده اساسی شبکه های عصبی مصنوعی است.
عدم تمرکز(پردازش-حافظه)
انعطاف پذیری فوقالعاده
عملکرد موازی
توانایی ذخیره سازی دانش در کل سیستم
شبکه های عصبی روشی نسبتاً جدید جهت حل مسائلی است که داده های عددی در مورد آن ها موجود است اما ضوابط مشخصی برای حل آن ها موجود نیست [۸].
۴-۲-۴-مدل مفهومی نرون
شکل(۴-۱۲) .مفهوم نرون[۸]
پیامهای حسی توسط پالسهای الکتریکی به سلول عصبی میرسد.
ممکن است در وهله اول عجیب به نظر برسد که سلولهای عصبی با عملکردی چنین ساده، چگونه میتواند کارکردهای پیچیده ای که مغز انسان، آن ها را انجام میدهد را تا مین کنند. پاسخ این امر در تعداد بسیار زیاد سلولهای فوقالذکر و تغییرات ممکن بسیار زیاد در مسیرهای ارتباط دهنده بین آنهاست [۸].
۴-۲-۵-شبکه های عصبی مصنوعی
شبکه عصبی، مجموعه ای از تعداد زیادی از واحدهای پردازشگر توزیع شده با قابلیت پردازش موازی، که دارای تواناییهای زیر است:
کسب دانش(یادگیری)
ذخیره سازی دانش (شکل بندی اوزان ارتباطی[۱۷])
بکارگیری دانش (دستکاری اطلاعات برای رسیدن به هدفی خاص)
شبکه های عصبی مصنوعی چه از نظر مقیاس و چه تنوع بسیار ساده تر از شبکه های عصبی طبیعی هستند [۹].
۴-۲-۶-تعریف دانش و اطلاعات
اطلاعات، شامل مشاهدات و اندازه گیریها هستند که پدیدهها را مینمایانند. دانش جهت مدلسازی ارتباط بین اطلاعات و پدیدهها بکار میآید. تعریف دانش کار ساده ای نیست و بین رشته های مختلف اتفاق نظر وجود ندارد. از دید مهندسی، دانش عبارت است از آن گروه از اطلاعات ذخیره شده که در تفسیر، تشخیص و پیش بینی و مهارت در پاسخ به محیط بیرونی (تصمیم) بکار میآید [۹].
۴-۲-۷-تواناییهای شبکه عصبی
شبکه های عصبی برای کاربردهایی مناسب هستند که در آن ها تعداد کافی مثال برای یادگیری وجود دارد، قوانین تئوریک مدون نداریم، دادهها با عدم دقت همراه هستند، مانند مدلسازی و کنترل، شناسایی الگو و رگراسیون.شبکه های عصبی هنوز در گنجاندن دانش عملیات روی سمبلها[۱۸] و حافظه مستقل مشکل دارند [۹].
۴-۲-۸-شبیه سازی شبکه های عصبی مصنوعی
بخش عمده ای از پیشرفتهای بدست آمده در زمینه شبکه های عصبی، بدلیل پیشرفت کامپیوترهای معمولی و توانایی آن ها در شبیه سازی رفتار یک شبکه عصبی است. مهمترین فایده عملی این کار، توسعه سیستمهای پردازشگر برای حل مسئله بر مبنای یادگیری میباشد. یک نرون مصنوعی شامل ورودی، وزن،تابع فعالساز و خروجی میباشد که نرون مجموع وزن در ورودیها را محاسبه میکند و آن را با یک مقدار آستانه مقایسه میکند [۹].
۴-۲-۹-عملکرد اجزای اصلی سازنده نرون
۳- ماهیت فرآیندهای خلاقیت در تمامی رشته ها یکی است. هرچند مردم عادی خلاقیت را بیشتر در زمینه هنر قبول دارند و حاصل آنرا در زمینه مهندسی و علوم ” اختراع [۱۲۹]” می نامند.
۴- فرایند بروز خلاقیت فردی و جمعی شبیه هم هستند هرچند اکثر مردم خلاقیت را امر فردی می پندارند.
گوردون تاکید داشت در خلاقیت بعد عاطفی از بعد عقلی و نامعقول از معقول بیشتر است فلذا می بایست برای بروز خلاقیت ضرورتا عناصر نامعقول و عاطفی درک شده و با کشاندن عناصرعاطفی و ناخودآگاه به سطح آگاهی و کنترل آن، زمینه بروز خلاقیت را فراهم کرد( حسن زاده، ۱۳۸۳).
۲-۳ ارتباط متغیرهای پژوهش
۲-۳-۱ رابطه خلاقیت و عزت نفس:
خلاقیت یا آفرینندگی ونیز آفرینشگری موضوع رشته علمی خلاقیت شناسی، مهم ترین و اساسی ترین قابلیت و توانایی انسان و بنیادی ترین عامل ایجاد ارزش است که در همه ی ابعاد و جوانب زندگی وی نقش کاملاً حیاتی ایفا می نماید. خلاقیت از والاترین موهبت های الهی به انسان و از عوامل اشرف مخلوقات شدن و خلیفه الهی بودن اوست .کلیه ی علوم، فناوری ها ،صنایع ،ابداعات ،اختراعات ، هنرها ، ادبیات ، معماری و به طور کلی اساس انواع تمدن ها از ابتدا تاکنون و کلیه ی دستاوردهای بشری جلوه های گوناگون خلاقیت است. تمدن انسانی و زندگی وی بدون خلاقیت نمی تواند امکان پذیر باشد. به همین دلیل موضوع خلاقیت روز به روز اهمیت و ضرورت بیشتری یافته و همواره به آن توجه فزاینده ای می شود به گونه ای که حوزه ی مطالعات و پژوهش های علمی در باره ی ابعاد و جوانب مختلف خلاقیت امروزه به یک رشته ی علمی تخصصی بسیار مهم و گسترده با ماهیت میان رشته ای تبدیل شده است(هاشمی،۱۳۸۷).
افراد خلاق عموماً ویژگی های دارند که آنها را از سایر مردم متمایز می کند. این ویژگی ها که همان ظهور و بروز نیروهای تفکری و تخیلی انسان در منظر و دیدگاه دیگران و تحقق عملکردهای آنها در عالم خارج است، عبارتند از هوش[۱۳۰]: افراد خلاق، همواره به اندازه کافی از هوش برخوردارند. یعنی لزوماً انسان های دارای هوش بالا، انسان های خلاقی نیستند. بلکه کسانی خلاق هستند که توانسته اند هوش خود را به نحو مطلوبی تربیت و سازماندهی کنند. سیالیت فکری: از توانایی ایجاد سریع تعداد زیادی ایده برخوردار است. انعطاف پذیری ادراکی[۱۳۱]: توانایی دست کشیدن از یک قاعده و قانون و چارچوب و یافتن چارچوب های جدید را دارند. به بیانی دیگر، ذهن آنها بهتر و سریع تر می تواند قالب شکنی کند و به الگوهای جدید دست یابد. ابتکار[۱۳۲]: توانایی و تمایل به ایجاد جواب های غیرمعمول و مرسوم را در واکنش به محرک های محیطی دارند. تنوع طلبی و بیزاری از انجام کارها به صورت روتین از دیگر خاصیت های این ویژگی است. استقلال رأی و داوری: به خود متکی بودن و سنجش افکار و ایده ها بر مبنای منطق و استدلال به دور از وابستگی ها و غوغا سالاری ها و عدم تمایل به همرنگی با جماعت از دیگر ویژگی های این افراد است. اعتماد به نفس: به توانایی خود اعتماد و باور دارند و تصویری واقعی از امکانات و حدود توانمندی های خود دارند. خطرپذیری[۱۳۳]: از انتقاد و شکست ترسی ندارند و اشتباهات را فرصت هایی برای یادگیری تلقی می کنند. تمرکز ذهنی: به طور فعال و پر تلاش، هم از نظر ذهنی و هم از نظر عملی، به ایده می پردازند. دانش[۱۳۴]: افراد خلاق، سال های زیادی را برای کسب دانش و تسلط بر موضوع مورد علاقه خود صرف می کنند و علاوه بر آن همواره در حال توسعه دائمی دانش وآگاهی خود هستند. پیشینه تاریخی: افراد خلاق، عموماً در زندگی دچار رخدادهای متنوعی بوده اند و بعضاً فقدان های بزرگی نظیر والدین یا امکانات مالی داشته اند. این فقدان ها عموماً موجب برانگیختن احساس نیاز شده و فرد را واداشته اند تا در جهت رفع نیاز خود به راه حل های خلاقانه بیندیشد. نیاز به کسب موفقیت: افراد خلاق نیاز دارند در کسب هدف های خود، به موفقیت هایی دست پیدا کنند. این نیاز منبعی قوی و دلگرم کننده برای تلاش مضاعف فرد در زمینه دستیابی به راه حل های تازه، ریسک پذیری بیشتر و تمرکز قوی تر بر روی موضوع است(هاشمی،۱۳۸۷).
از طرفی دیگر، عزت نفس اصطلاحی در روانشناسی است که برای بازتاب ارزیابی یا برآورد یک فرد از ارزش خود میباشد. عزت نفس، باور و اعتقادی است که فرد، درباره ارزش و اهمیّت خود دارد. به باورکارل راجرز تمامی انسانها به حرمت نفس و عزت نفس نیازمند میباشند. در درجه ی نخست، عزت نفس نشان دهنده ی احترامی میباشد که دیگران برای ما قائل هستند. هنگاهی که پدر و مادر به فرزندان خود، توجه مثبت غیر شرطی نشان میدهند و آن ها را جدا از رفتارهایی که دارند به عنوان انسانهایی که از شایستگیهای درونی برخوردارند میپذیرند، در اصل به رشد عزت نفس آن ها کمک میکنند. به باور کارل راجرز هنگامی که در تلاش برای رسیدن به توان بالقوه ی خویش، دچار ناکامی میگردیم، به دیگران آسیب میزنیم یا به شیوههای ضد اجتماعی رفتار مینماییم. اگر پدر و مادر و دیگران تفاوت هایمان را دوست بدارند و آن ها را تحمل نمایند ما نیز آن تفاوتها را دوست خواهیم داشت. حتّی اگر ترجیحات، تواناییها و ارزش هایمان با همدیگر متفاوت باشد(گنجی،۱۳۹۱).
با توجه به نتیجه بررسی های انجام شده ،خلاقیت واستعدادهای خلاقه نهفته در کودک ونوجوان قابل رشد وتوسعه است واین کیفیت مستلزم تلاش وکوشش همه جانبه در ابعاد گوناگون کودک ونوجوان به ویژه عزت نفس می باشد(وکیلی،۱۳۸۵).
ولیکن قابل تعمق است که رابطه عزت نفس ورفتارهایی همچون تفکر واندیشیدن که غیر آشکار هستند با دلایل گوناگون نشان داده شده است. از آن جمله افزایش عزت نفس کلی است که کل فرایند فکری راتحت تأثیر قرار می دهد بنابراین منطقی خواهد بود اگر فرض کنیم حتی در فرایند تفکر و اندیشیدن، عزت نفس به عنوان پایه اصلی آن مطرح است(کارل ،۱۹۹۸).
فرنل[۱۳۵] (۲۰۰۱ )، نشان داد کودکان مبتلا به اختلا ل ذهنی به صورت معنی داری نمره عزت نفس کمتری از سایر کودکان کودکان کسب می کنند که ناشی از فقدان عزت نفس یا به عبارتی مهارتهای اجتماعی گروه است. یک مطالعه دیگر که مؤید تفسیر فوق از مطالعه فرنل می باشد نشان داد که عزت نفس کلی با خلاقیت همبستگی بین ۳۱/ . تا ۴۵/۰ دارد که با یافته های جوتر[۱۳۶](۱۹۸۷)، نیز هماهنگ است.
نوجوانان دارای عزت نفس پائین الگوهای منفی خلاقیت را از خود به نمایش می گذارند اما کودکان ونوجوانان دارای عزت نفس بالاتر خلاقیتهای گوناگون از خود بروز می دهند(نیکسون و جوت[۱۳۷]، ۱۹۹۹).
یکی از تفاوت های مهم کودکان خلاق با دیگر کودکان بر خورداری از عزت نفس و داشتن اعتماد به نفس بالا است. دلیل این نکته هم واضح است، خلاقیت نیاز به بستری پرواننده توأم با ایجاد حس اعتماد و داشتن شجاعت در ابراز ایده های نو دارد و کودکانی که از عزت نفس کافی برخوردار نیستند و در محیط انضباط خشک و آهنین و بدون تشویق و ملاطفت بزرگ می شوند همیشه ترسی نهفته از اینکه مورد پذیرش قرار نگیرند و یا احیاناً تنبیه شوند دارند که مانع بزرگی در مقابل خلاقیت کودکان و البته بزرگسالان است (هاشمی، ۱۳۸۷).
اکنون با توجه پژوهش های انجام شده مانند پژوهش اسمیت[۱۳۸]و مارتلی[۱۳۹] (۲۰۱۲)، جردن، اسپنسر و زانا (۲۰۰۵)، پژوهش جمشیدی، اکبری ومهرگان(۱۳۹۱)، شفیع آبادی و احدی(۱۳۹۱)، زینلی(۱۳۸۹)، حسن زاده و ایمانی فر(۱۳۸۹)، و یارمحمدی(۱۳۸۵)، می توان گفت بین متغیرهای خلاقیت و عزت نفس رابطه معنادار وجود دارد.
۲-۳-۲ رابطه تعصب و عزت نفس:
انسان به عنوان یک موجود اجتماعی برای پیشبرد زندگی خود در اجتماع به خلقیات و خصوصیاتی نیاز دارد که یکی از مهمترین آنها “عزت نفس” است. عزت نفس به عنوان یک ویژگی مثبت دارای منافع بسیاری است و می تواند انسان را در مسیر رشد و کمال یاری کند و اصولا بدون عزت نفس سلامت زندگی انسان به خطر می افتد. برای عزت نفس فواید زیادی مانند پذیرش خود و دیگران، آرامش بیشتر از آنچه در زندگی می خواهیم. اشتیاق به داشتن مسئولیت بیشتر و احساس کنترل بیشتر بر زندگی و داشتن استقلال در زندگی، توجه بهتر به دیگران و احساس راحتی در موقعیت های اجتماعی، توانایی تبریک گفتن به دیگران به علت موفقیت هایشان بدون هیچ گونه احساس حسادت، امید واشتیاق و علاقه بیشتر برای زندگی، بهبود ظاهر و احساس “سر زندگی” ، احساس متعادل بودن، اتکا به خود و خلاقیت بیشتر و محدود نشدن به عقاید دیگران ذکر شده است. همانطور که داشتن عزت نفس برای انسان سودمند است عزت نفس پایین می تواند روند زندگی را دچار مشکل کند و انسان را از مسیر درست منحرف سازد. عزت نفس پائین می تواند بر ماهیت روابط با دیگران و سلامت روانی ما نفوذ قوی داشته باشد و آنها را تهدید کند، پذیرش خود و دیگران مشکل می شود و منجر به اختلال در سلامت روانی گردد(شیهان،۱۹۶۴،ترجمه مهدی گنجی،۱۳۸۳).
کارل را جرز روانشناس امریکایی می گوید: هر چه افراد خود را بیشتر بپذیرند احتمال بیشتری خواهد داشت که دیگران را نیز بپذیرند، برعکس هر چه نظرشان به خود نامطلوب تر باشد دیگران را نیز کمتر پذیرا خواهند بود. از طرفی دیگر احساس بیچارگی و ناتوانی و مورد تبعیض و تعصب قرار گرفتن منجر به کاهش عزت نفس افراد می گردد(ارونسون،۲۰۰۸، ترجمه شکرکن،۱۳۸۷).
در مطالعه ای فیلیپ گلدبرگ[۱۴۰]نشان داد که زنان آموخته اند خود را از نظر توانایی ها ی ذهنی کمتر از مردان بدانند. وی در آزمایش خود از عده ای دختر دانشجو درخواست کرد تا چند مقاله عالمانه را بخوانند و آنها را بر حسب شایستگی،سبک و غیره ارزیابی کنند. برای عده ای از دانشجویان، مقاله های معینی به نویسندگان مرد نسبت داده شد.برای دیگر دانشجویان همان مقالات به نویسندگان زن نسبت داده شد. دانشجویان دختر،همان مقالات را، اگر به نویسندگان مرد نسبت داده شده بود بالاتر درجه بندی کردند تا اگر به نویسندگان زن نسبت داده شده بود حتی اگر مقالات با موضوعاتی سروکار داشت که در قلمرو زنان محسوب می شد. این مطالعه نشان می دهد که تعصبات جنسیتی روا داشته بر زنان منجر به کاهش عزت نفس آنان گردیده است (ارونسون، ۲۰۰۸، ترجمه شکرکن،۱۳۸۷).
در پژوهشی دیگر کنت و کلارک[۱۴۱](۱۹۴۷)نشان دادند کودکان سیاه پوستی، که بعضی از آنان فقط سه سال از عمرشان گذشته بود، کاملاً متقاعد شده بودند که سیاه پوست بودن چیز خوبی نیست. عروسک های سیاه را نمی پذیرفتند واحساس می کردند که عروسک های سفید زیباتر و عموماً برترند(ارونسون،۲۰۰۸، ترجمه شکرکن،۱۳۸۷).
نتایج مطالعات فوق نشان می دهد که مورد تبعیض وتعصب قرار گرفتن به کاهش عزت نفس افراد به خصوص اقلیت های قومی، نژادی، مذهبی وجنسی می انجامد. وبا توجه به پژوهش های انجام گرفته در این زمینه مانند پژوهش شرمن و جفری (۲۰۱۱)، و هریسون (۲۰۱۱)، که نتایج آن نشان داد که عزت نفس پایین می تواند تعصّب نژادی را افزایش دهد وتعصب نژادی نتیجه ی عزت نفس پایین است وهمچنین پژوهش جردن ، اسپنسر وزانا(۲۰۰۵)، از دانشگاه واترلو که نشان داد افراد دارای عزت نفس بالا از افراد دارای عزت نفس پایین، تعصب و تبعیض قومیّتی بیشتری دارند رابطه عزت نفس و تعصب تأیید شده است امّا جهت این رابطه به درستی مشخص نیست به گونه ای که برخی پژوهش ها عنوان می کنند که افراد دارای عزت نفس پایین تعصب بیشتری دارند و برخی دیگر تعصبات افراد دارای عزت نفس بالا را بیشتر نشان داده اند.
۲-۳-۳ رابطه تعصب و خلاقیت:
خلاقیت مفهومی است که تعریفهای آن در طول زمان تغییراتی کردهاست.تورنس(۱۹۶۲)،خلاقیت را به عنوان نوعی مسألهگشایی مد نظر قرار دادهاست. به نظر وی تفکرِ خلاق مختصراً عبارتست از فرایند حس کردن مسائل یا کاستیهای موجود در اطلاعات، فرضیهسازی درباره حل مسائل و رفع کاستیها، ارزیابی و آزمودن فرضیهها، بازنگری و بازآزمایی آنها و سرانجام انتقال نتایج به دیگران. خلاقیت شامل تولید چیزی است که هم اصیل و هم ارزشمند باشد و نشأت گرفته از خودآگاه و ناخودآگاه انسان می باشد.(علی اکبر سیف،۱۳۸۹)
از نقطهنظر یک دیدگاه علمی محصولات تفکر خلاق گاهی اوقات به تفکر واگرا ارجاع داده میشود. همانند دیگر پدیدهها در علم یک دیدگاه یا تعریف یگانه از خلاقیت وجود ندارد و به طور متنوع به موارد زیر منسوب شدهاست: فرایند شناختی، محیطی اجتماعی، ویژگی فردی، شانس و همچنین مواردی مانند نبوغ، بیماریهای روانی و شوخطبعی پیوند داده شدهاست(تورنس،۱۹۱۵).
خلاقیت به طور عام یعنی توانایی ترکیب اندیشهها به شیوهای منحصر به فرد یا ایجاد ارتباطی غیرمعمول بین اندیشهها. توانایی افراد در خلاقیت متفاوت است. افراد با توانایی خلاقیت بالا بیشتر تمایل دارند که مبتکر اولیه باشند تا آن هایی که خلاقیت کمتری دارند. در ضمن افراد خلاق انعطاف پذیرترند تا دیگران، پیچیدگی را بر سادگی ترجیح می دهند، تمایل به استقلال دارند، از ایده ی خود با سرسختی دفاع می کنند واز دستورات غیر منطقی اطاعت نمی کنند(برومند،۱۳۸۹).
تفکر خلاق زمانی تولید میشود که شخص پیشفرضها را کنار گذاشته و یک دیدگاه جدیدی را جستجو کند که دیگران به آن نپرداختهاند. خلاقیت نیاز به حضور همزمان تعدادی از ویژگیها از قبیل هوش، پشتکار، غیرمتعارف بودن و توانایی تفکر به سبکی خاص دارد. خلاقیت، خودکار و بدون زحمت و تلاش است و غالباً همچون تصورات ذهنی خودانگیخته به وجود میآید(تورنس،۱۹۱۵).
از طرفی تعصب را نگرش منفی و خصمانه نسبت به گروهی مشخص، براساس تعمیم های ناشی از اطلاعات نادرست یا نارسا تعریف کرده اند مثلاً وقتی گفته می شود که شخصی علیه سیاه پوستان تعصب و پیش داوری دارد مقصود این است که وی به ابراز رفتارهای خصمانه نسبت به سیاه پوستان گرایش دارد. همه ی ما نوعی تعصب و پیش داوری داریم، خواه علیه یک قوم، ملت، نژاد و یا حتی اماکن جغرافیایی یا غذاها.(ارونسون، ۲۰۰۸ ،ترجمه شکرکن،۱۳۸۹).
با توجه به بررسی هایی مانند بررسی مالگورزادا وهمکاران (۲۰۱۳)، و بررسی العلی (۲۰۰۸)، در کشور کویت می توان اظهار داشت که بین تعصب و خلاقیت رابطه معنادار وجود دارد.
۲-۴ پیشینه پژوهشی
۲-۴-۱ پیشینه خارجی
در بررسی مالگورزادا[۱۴۲]وهمکاران (۲۰۱۳)، که با هدف استفاده از مداخله در کاهش تعصب جهت تقویت تفکر واگرا در خلاقیت صورت گرفت؛ نتایج بررسی نشان داد که استفاده از روش های مداخله ای جهت کاهش تعصب در بین دانشجویان می تواند منجر به بهبود در تفکر واگرا در افراد شود. اما به طور کلی تاثیر آن معنادار نبود.
در پژوهشی که توسط اسمیت[۱۴۳] و مارتلی[۱۴۴] (۲۰۱۲)،با هدف بررسی رابطه بین خلاقیت و عزت نفس بر روی ۶۳دختر و ۵۵پسر دانشجو انجام شد. نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل داده ها با ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل عاملی نشان داد که بین دو جنس در میانگین نمرات تفاوت وجود دارد. در هر دو جنس بین عزت نفس و خلاقیت رابطه معنادار وجود دارد. اگر چه به نظر می رسید این رابطه در دختران قوی تر از پسران باشد.
در تحقیقی که توسط شرمن و آلن[۱۴۵](۲۰۱۱)، بر روی۵۷ دانش آموز انجام شد .دانش آموزان به گروه آزمایش و گروه گواه تقسیم شدند و به گروه آزمایش یک آزمون بسیار سخت حاوی ۱۲ سؤال ارائه شد که تعداد اندکی از آنان توانسته بودند فقط به دو سؤال پاسخ دهند و در نتیجه عزت نفس آنان کاهش یافته بود و به گروه گواه سؤالات آسانی ارائه شده بود و عزت نفس آنان افزایش داده شده بود .پس از آن ،تصاویر و واژه هایی مربوط به نژادهای دیگر بر روی مانیتور رایانه به دانش آموزان ارائه شد تا با عباراتی به توصیف آن بپردازند. دانش آموزانی که عزت نفس آنها کاهش داده شده بود نسبت به افراد گروه گواه تصاویر و واژه ها را با عبارات به مراتب منفی تری توصیف نمودند. همچنین نتایج نشان داد که عزت نفس پایین می تواند تعصّب نژادی را افزایش دهد و در واقع تعصب نژادی نتیجه ی عزت نفس پایین باشد.
در تحقیقی که توسط هریسون[۱۴۶](۲۰۱۱)، تحت عنوان بررسی تأثیرات وضعیّت عزت نفس و سطح تعصب فردی بر تصورات قالبی آشکار و ناآشکار انجام شد نتایج نشان داد که سطح بالای عزت نفس و تعصب می تواند سطح تصورات قالبی آشکار و نا آشکار را افزایش دهد .همچنین عزت نفس پایین در افراد دارای تعصب بالا شکل گیری تصورات قالبی ناآشکار را تسهیل می کند اما در افراد دارای سطح تعصب پایین تر ، شکل گیری تصورات قالبی ناآشکار را کاهش می دهد. همچنین عزت نفس پایین احتمال شکل گیری تصورات قالبی آشکار در افراد دارای سطح پایین تعصب را افزایش می دهد.
در پژوهشی که توسط ناروت[۱۴۷] (۲۰۱۱)، برای بررسی رابطه عزت نفس و تعصب و پیش داوری انجام گرفت. نتایج نشان داد افراد دارای عزت نفس پایین از تعصب و پیش داوری به عنوان یک استراتژی جهت تنزل دادن سایر افراد استفاده می کنند.
در پژوهشی که توسط ایسنمن و تاونسند[۱۴۸](۲۰۱۰)، با هدف بررسی رابطه بین خلاقیت و تصدیق[۱۴۹] (تن در دادن) با عزت نفس بر روی ۱۵۵ دانش آموز انجام شد. نتایج نشان داد که تصدیق با عزت نفس پائین و تعصب همراه است. همچنین رابطه ای بین تصدیق و عزت نفس با خلاقیت وجود ندارد.
در پژوهشی که توسط ورکویتن[۱۵۰](۲۰۱۰)، با هدف بررسی رابطه بین احساس تبعیض و عزت نفس در یک نمونه از نوجوانان اقلیت قومی در هلند انجام شد. نتایج نشان داد که بین تبعیض شخصی ادراک شده با عزت نفس شخصی و بین تبعیض گروهی ادراک شده با عزت نفس گروهی رابطه معنادار وجود دارد. تبعیض گروهی بر عزت نفس قومی اثر منفی دارد. تبعیض شخصی ادراک شده بر عزت نفس شخصی تأثیر غیر مستقیم منفی دارد که ناشی از کاهش احساس کنترل است.
در پژوهشی که توسط مادوکس[۱۵۱] وهمکاران (۲۰۱۰)، با هدف بررسی اثرات یادگیری ها وتجربیات بین فرهنگی بر خلاقیت در ایالات متحده انجام شد. نتایج نشان داد که تجربیات و یادگیری بین فرهنگی باعث تسهیل انعطاف پذیری، افزایش آگاهی از ارتباطات و ایجاد تنوع در عملکرد می شود. آموزش های کاربردی در یک زمینه بین فرهنگی برای تسهیل وافزایش خلاقیت به صورت ویژه ای مهم است. همچنین شرکت کنندگانی که مدت زمانی خارج از کشور زندگی کرده بودند افزایش بیشتری در خلاقیت نشان دادند. بنابراین تجربه زندگی کردن در محیط های چند فرهنگی و به دور از سوگیری ها و تعصبات بودن منجر به افزایش خلاقیت می شود.
در پژوهشی که توسط مارتینو[۱۵۲] (۲۰۰۹)، از دانشگاه ویرجینیای غربی با هدف بررسی ارزش گذاری های مراقبین اوّلیّه در مورد اثرگذاری بازی و خلاقیت دوران کودکی بر عزت نفس تحصیلی کودکان انجام شد. نتایج نشان داد که بازی وخلاقیت دوران کودکی پیش بینی کننده ی عزت نفس تحصیلی افراد در بزرگسالی است و مراقبین تأثیر بازی و خلاقیت را تأیید نمودند.
در تحقیقی که توسط روتلند و براون[۱۵۳] (۲۰۰۹)، براساس مدل ابعاد فرهنگ پذیری بری[۱۵۴] برای سنجش اثرات متقابل عزت نفس و تعصب قومیّتی انجام گرفت. ۲۱۸ نفر از کودکان انگلیسی آسیای شرقی تبار ۵ تا ۱۱ ساله در مدت شش ماه با پرسش نامه های ساختار یافته ، سه بار مورد آزمون قرار گرفتند. نتایج نشان داد کودکانی که در مدارس دارای تنوع قومیتی مشغول به تحصیل اند عزت نفس آنها افزایش یافته است. در واقع کودکان با یکپارچه سازی جهت گیری های قومیتی و پذیرش همسالان، عزت نفس خویش را افزایش دادند. و نتایج کلی تر نشان داد که عدم تجربه ی تعصب قومیتی به افزایش عزت نفس دانش آموزان می انجامد اما قرار گرفتن در معرض تعصبات قومیتی عزت نفس دانش آموزان را کاهش می دهد.
العلی[۱۵۵] (۲۰۰۸)، در یک مطالعه تجربی به بررسی رابطه تعصب با فعالیت های خلاق در یک نمونه ۳۰۰ نفری از دانش آموزان مدارس متوسطه کشور کویت پرداخت. نتایج بین هر دو نمونه دختر و پسر نشان داد که بین تعصب و فعالیت های خلاق رابطه وجود دارد.
شلدون و همکاران[۱۵۶] (۲۰۰۷)، در پژوهشی که بر روی یک نمونه ۶۰۰ نفری از مردان و زنان انجام دادند، نتایج نشان داد که پاسخ دهندگان تعصب نژادی را تأیید کردند ولی تعصب جنسیتی در بین دو گروه تفاوت معنی داری نداشت.
در تحقیق دیگری که در آمریکا توسط آلیسیتین(۲۰۰۷)، به راهنمایی دکتر تورنس انجام گرفت، مشخص شد عامل حرکت و دیگر عوامل مورد بررسی بهطور معنیداری بر روان، انعطافپذیری و قوهء ابتکار اثر دارد و نتایج، دلالت بر این دارند که عوامل فوق به عنوان انگیزهء مهمی در تفکر خلاق دانش آموزان کلاسهای چهارم دارای ارزش میباشد.
در پژوهشی که توسط بارگویگنون[۱۵۷](۲۰۰۶)، با هدف بررسی رابطه بین عزت نفس با تعصب وتبعیض انجام شد. به بررسی یک گروه از مهاجران آفریقایی در ایالات متحده پرداخته شد. نتایج نشان داد که عزت نفس شخصی با تعصب و تبعیض رابطه منفی دارد امّا با تبعیض گروهی رابطه مثبت دارد. همچنین نتایج نشان داد که درک تبعیض گروهی ممکن است با عزت نفس رابطه مثبت داشته باشد.
در پژوهشی که توسط جردن، اسپنسر وزانا[۱۵۸] (۲۰۰۵)، از دانشگاه واترلو انجام شد. نتایج نشان داد که افراد دارای عزت نفس بالا از افراد دارای عزت نفس پایین، تعصب و تبعیض قومیّتی بیشتری دارند و از آن به عنوان تکنیکی دفاعی استفاده می کنند.
در پژوهشی که توسط ورکویتن(۲۰۰۴)، با هدف بررسی سطح عزت نفس کلی و عزت نفس نژادی در گروه های اقلیت و اکثریت در مدارس هلند انجام شد. وی با تمرکز بر گروه های متفاوت نوجوانان و با بهره گرفتن از تحلیل چند سطحی به آزمایش وبررسی اهمیت هر دو سطح عزت نفس کلی وعزت نفس نژادی در کلاس درس وزندگی شخصی پرداخت. نتایج نشان داد که هم عزت نفس کلی و هم عزت نفس نژادی به بافت[۱۵۹] کلاسی وابسته اند. آموزش چندفرهنگی و واکنش های معلمان به اذیت وآزارها بر عزت نفس شاگردان تأثیر مثبت دارد. نسبت شاگردان هلندی بر عزت نفس نژادی در میان گروه های اقلیت تأثیر منفی دارد امّا بر عزت نفس شاگردان هلندی خیر. اما به طور کلی، شرکت کنندگان گروه های اقلیت نژادی نسبت به شرکت کنندگان هلندی از عزت نفس کلی و عزت نفس نژادی بالاتری برخوردار بودند و پسران نسبت به دختران از عزت نفس کلی بالاتری برخوردار بودند.
براون و همکاران[۱۶۰] (۲۰۰۳)، در پژوهی بر روی دانش آموزانی از کشورهای بلژیک، انگلیس وآلمان به بررسی تأثیر اندازه و کیفیت ارتباط با افراد گروه های غیر خودی مثل ترک تباران ساکن آلمان بر تعصب در یک دوره ی ۶ ماهه پرداختند که نتایج آن نشان داد ارتباط با افراد سایر گروه ها موجب کاهش تعصب نسبت به آنان می شود امّا تعصّب موجب بازداری از ارتباط با افراد سایر گروه ها نیز می شود. علاوه براین، ارتباط، تعصب اعضای یک گروه نسبت به یکدیگر را با کاهش اضطراب درون گروهی و افزایش عزت نفس کاهش می دهد .
بامیستر وهمکاران[۱۶۱] (۲۰۰۳)، در بخشی از پژوهش خود نشان دادند که عزت نفس بالا ممکن است تعصب و تبعیض را افزایش دهد.
ابرسون، هیلی و رومرو[۱۶۲] (۲۰۰۰)، در یک بررسی از ۳۴ مطالعه جداگانه نشان دادند که افرادی که دارای عزت نفس بالایی هستند، نسبت به افردی که دارای عزت نفس پایینی هستند بیشتر از خود تعصب گروهی نشان میدهند.
در پژوهشی که توسط ورکویتن[۱۶۳] (۱۹۹۴)، با هدف بررسی سطح عزت نفس در جوانان اقلیت های نژادی در کشورهای غربی انجام شد. وی به بررسی سطح عزت نفس جوانان ترک تبار ساکن هلند پرداخت. نتایج نشان داد که در معرض تعصب وتبعیض قرار گرفتن، به کاهش عزت نفس وخودباوری آنها منجر گردیده است.
Urbs که به شهر اطلاق می شد می آید.(فکوهی،۲۶)
شهر، طی دهه های اخیر، از سوی اندیشمندان جغرافیا، جامعه شناسی، اقتصاد، جمعیتشناسی و برخی علوم دیگر، تعاریف متعددی از شهر ارائه شدهاست و جامعه شناسان از جمله انگلسو مارکس، شهر را محل تمرکز جمعیت، ابزار تولید، سرمایه، نیازها و احتیاجات و غیره میدانند که تقسیم کار اجتماعی، در آنجا صورت گرفتهاست. جغرافی دانان، شهر را منظره ای مصنوعی از خیابانها، ساختمانها، دستگاه ها و بناهایی میدانند که زندگی شهری را امکان پذیر میسازد.
واژه “City” در لغت بهمعنای شهر آمده است، این واژه از اصطلاحات مربوط به حوزه جامعهشناسی شهری است که مباحث مربوط به پدیده شهر را از نگاه جامعهشناختی مورد مطالعه قرار میدهد. آریانپور؛ ۱۳۸۵)
تعریف شهر که در طول زمان از آغاز تشکیل شهر و به وجود آمدن شهرنشینی تا دوران ماقبل صنعتی و دوران صنعتی و عصر فراصنعتی (عصر اطلاعات) تطورات گوناگونی داشته و اکنون هم دارای مصادیق متفاوتی است، دارای دشواریهای خاص خود است. به نظر لوئیز ویرث ، شهر یک روند تغییرات است و نه یک تغییر خشن که در تنگناها و خواستههای متعلق به یک پهنه یا عدهای از ساکنان و یا معیارهای فضایی و اداری محاط شده باشد. این یک شیوه زندگی است که در مؤسسهای نسبتاً بزرگ دائماً میان انبوه افرادی که از نظر اجتماعی ناهمگناند دیده میشود. (تقوی، ۱۳۸۹)
رابرت پارک، ارنست برجس و رودریک مکنزی، از بنیانگذران و مبلغان مکتب شیکاگو، شهر را ارگانیسم اجتماعی و یا محل اسکان طبیعی انسان متمدن میشمارند. (همان)
مولر لیر، شهر را تجمعی میداند که جایگاه فعالیتهای ناکشاورزی باشد و زومبارت، جایی را شهر مینامد که بهعلت گستردگی آن مردم همدیگر را نمیشناسند.(همان)
مورخان، شهر را با توجه به قدمت آن، تعریف میکنند و از نظر اقتصاددانان، شهر به جایی اطلاق میشود که معیشت غالب ساکنان آن، بر پایه کشاورزینباشد. جمعیت شناسان نیز، تعداد جمعیت یک نقطه را، ملاک شهریبودن آن نقطه میدانند. اندیشمندان طراحی شهریشهر را مجموعه پیچیده سازمان یافتهای میدانند که متشکل از سه مولفه اصلی کالبد، تصورات، و فعالیت میباشد، که پیوسته در حال تغییر و تحول است. شهرشناسان ، شهر را محلی میدانند که بشر دست از زمین کشیده و فکر کردن را آغاز میکند.
با توجه به دیدگاه های گوناگون، تعریف های متفاوتی برای شهر، ارائه شده است. در بیشتر کوشش ها، برای تعریف بنیادی و اساسی شهر، دو ملاک در نظر گرفته شده است:
ملاک اول -
تعیین حداقل اندازه شهر، از نظر جمعیت
تعیین حد نصاب برای چگالی جمعیت(جمعیت نسبی).
ملاک دوم–
ملاکی است که میلز، آن را برای تعریف شهر، تائید می کند ؛
شهر، منطقهای است که در آن ، زمین، برای خانهسازی، نسبت به سایر عوامل تولید، مخصوصاً، سرمایه، در مقایسه با نواحی اطراف آن، با شدت بیشتری، مورد استفاده قرار می گیرد. از آنجایی که مردم، معمولاً، در نواحی نزدیک به محل سکونت خود، کارمی کنند؛ بنابراین، شهر، با دو عامل دیگر، یعنی، اشتغال بیشتر و تولیدبیشتر کالاو خدمات، نیز، توصیف می شود. به طور کلی، شهر، منطقه ای است که نسبت تولید و سایر عوامل تولید به زمین، در آن، بیشتر از نواحی همجوار است. (عابدین ،۱۳۸۹)
تعریف شهر در ایران
شهر، محلیاست با حدودقانونیکه در محدوده جغرافیائیبخش، واقع شده و از نظر بافتساختمانی، اشتغال و سایر عوامل، دارای سیمائی با ویژگی های خاص خود، بوده؛ به طوری که اکثریت ساکنان دائمی آن، در مشاغل کسب، تجارت، صنعت، کشاورزی، خدماتو فعالیت های اداری، اشتغال داشته و در زمینه خدماتشهری، از خودکفائی نسبی، برخوردار و کانون مبادلات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگیو سیاسیحوزهجذبو نفوذپیرامونخود، بوده و حداقل، دارای ده هزار نفر، جمعیتباشد.
در هر نقطه که از نظر موقعیت و اهمیت، تشکیل شهرداری، ضرورت داشته باشد؛ ولو، جمعیت آن، به پنج هزار نفر، بالغ نشود؛ وزارت کشور، می تواند، در آن محل، دستور تشکیل انجمن و شهرداری بدهد. در سالهای اخیر، حدنصاب شهر شدن در ایران از ۱۰ هزار و ۵۰۰ نفر به ۳ هزار و ۵۰۰ نفر کاهش یافتهاست.
۱-۲-۲ تاریخ شهر و شهرنشینی
تاریختغییرات کالبد شهرها، در دهه های اخیر، بصورت موضوعی مهم، درآمده است. نخستین سه تمدنجهان، بر اساس زمان آغاز آنها؛ بین النهرین، مصرو هندهستند که به تمدن های مرده، مشهور بوده و تمدن غربی، از همین سه تمدن، نشات گرفته است. تمدن چین، استثنای خارق العاده ای می باشد. فرهنگخدشه ناپذیر آن، از ابتدای پیدایش، در سه هزاره پیش از میلاد، در حاشیه رود زردتا قرن بیستمم. همچنان، تداوم داشته است.(موریس، ۱۳۷۴)
شهر را باید دارای پیشینهای بیش از هفت هزار ساله دانست که با فاصله اندکی از انقلاب نوسنگی، با تغییر شکل تدریجی جماعتهای روستایی دائم، در خاورمیانه، ظاهر می شود و به صورتی پیوسته، تا امروز، گسترش می یابد؛ به نحوی که امروزه، به شکل زیست غالب بشری در آمده است. پیدایش شهرها، تحولی شگرف، در فرایند تاریخ بود.
شهر ، در قلب کل نظام یونان باستان قرار دارد. تمدن یونان، زمانی به حوزهای قدرتمند تبدیل شد و سخن از معجزه یونانی رفت که دولت-شهرهای یونانی بر پا شدند. سازمان شهر و آینده شهر، در مرکز تفکر یونانیان باستان قرار داشت.(آقاجانپور، ۱۳۸۷)
انقلاب صنعتی، به عنوان محرکی نیرومند، با ایجاد نهادهای اقتصادی، اداری، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، ساختار شهرها را دگرگون کرد. بلکه تغییرات و تحولات شگرفی را در حیات اجتماعی شهر، به وجود آورد.(شکیبامقدم، ۱۳۸۴)
۱-۲-۳ تاریخ پیدایش شهر
بعضی از جامعهشناسان شهر مانند رایزمن اظهار میدارند که علت پدید آمدن شهر را نمیدانند و بعضی دیگر معتقدند که پیدایش شهر بخشی از تکامل اجتماعی بوده است که پس از اینکه انسان از مرحله اقتصاد معیشتی عبور میکند و کنترل محیط را بیشتر در اختیار میگیرد برای ساختن شهر آمادگی پیدا میکند؛ یعنی توانایی ساختن محیط اجتماعی پیچیدهتری را بهدست میآورد. در هر صورت برای پیدایش انسان باید از مرحله ابتدایی تنازع بقاء عبور کند وابستگی به طبیعت به طور نسبی کمتر شده، وابستگی اجتماعی او بیشتر میشود.(ممتاز، ۱۴،۱۳۸۹)
مطالعات دیرینهشناختی و کشفیات باستانی نشان میدهند که «اولین هسته شهر در مکان ملاقات قبایل و اقوام برای اجرای بعضی از مراسم و شعایر و یا بازگشت به همان قبرستانها شکل میگیرد. بعضی از این آثار در دوره کهنهسنگی دیده میشود، اما در این دوره هنوز زمینه مساعد برای رشد شهر پدید نیامده است.» )همان، ۱۱(
اولین شهرهای جهان در ۳۵۰۰ سال قبل از میلاد مسیح در بینالنهرین در درههای حاصلخیز دجله و فرات بهوجود میآیند. شهرهایی مانند “کیش"، “اور"، “لاگش"، “بابل"، “آشور"، “سومر” و “نینوا". آنگاه در مصر باستان حدود ۳۱۰۰ سال قبل از میلاد مسیح شهرهایی مانند “تبس” و “ممفیس” در کنار رودخانه نیل شکل میگیرند و در حدود ۲۵۰۰ سال قبل از میلاد مسیح شهرهایی مانند “موهنجودارو” و “هاراپا” در کنار رودخانه سند به وجود میآیند. در حدود ۱۵۰۰ سال قبل از میلاد شهرهایی در دره زرد ساخته میشوند. شهرهای یونان و روم جدیدتر هستند و به ۳۰۰ تا ۴۰۰ سال قبل از میلاد باز میگردند. در نیمکره غربی در قاره آمریکا بین ۳۰۰ سال قبل از میلاد تا ۳۰۰ سال بعد از میلاد در تمدن مایا شهرهایی به وجود میآیند که به دلایل نامعلوم از بین میروند.)همان، (۱۵
۱-۲-۴ شهرنشینی
شهرنشینی فرایندی است که بهواسطه آن نسبت جمعیت شهرنشین همراه با بسط و گسترش شبکههای ارتباطی، فعالیتهای اقتصادی، سازمانهای سیاسی و اداری در مناطق شهری افزایش مییابد.)ازکیا، غفاری،۱۳۸۶ ،۱۰۰(
دو جامعهشناس بهنامهای پلبی. هورتون و چسترال هانت، شش شرط لازم را برای شهرنشینی ذکر کردهاند:
-
- لزوم تقسیم کار در بسیاری از مشاغل تخصصی در شهر؛
-
- مبتنی بودن سازمان اجتماعی بر اشتغال و طبقه اجتماعی نه بر روابط خویشاوندی؛
-
- حاکمیت نهادهای رسمی دولتی و ملی (سراسری) بهجای نهاد خانواده؛
-
- وجود نظام بازرگانی و تجارت؛
-
- وجود وسایل ارتباطات و حفظ سوابق؛
-
- وجود فناوری نظامیافته و معقول.(کوئن، ۱۳۸۸)
۱-۲-۵ تفاوت شهر و روستا
برخی محققین در یک وجه بسیار کلی و البته معنیدار تفاوت شهر و روستا را در این دانستهاند که عظیمترین نوع تقسیم کار مادی و فکری جدایی شهر و روستاست. در این موارد باید نکته بسیار مهمی را روشن نمود: شهر قبل از هر چیز محل کار فکری است.( آذر مساواتی،۳۱۹)
برخی سعی کردهاند ریزتر به این تفاوت بپردازند.زیمرمنو سوروکیناز محققین امریکایی کوشش کردهاند که هشت خصیصه زیر را برای تمییز شهر و روستا بهطور جمعی عنوان کنند:شغل، محیط، اندازه، اجتماع و انبوهی جمیعت، تجانس و عدم تجانس جمیعت، تفاوت در قشربندی اجتماعی، تحرک، نظامکنش متقابل یعنی شماره و نوع تماسها.
اما باید این مسئله را همواره در نظر داشت که تغییرات فراصنعتی جامعه جهانی بسیاری از این تفاوتها را کمرنگ کرده و از بین خواهد برد. ساکنان اجتماع روستایی اکنون از طریق حملونقل و رسانههای ارتباطی به سهولت به شهرها دسترسی دارند. با ادامه این روند، تمایز میان ساکنان این دو اجتماع کمتر خواهد شد.
شاخصهای تفکیک شهر از روستا، عبارت است از: ( حسینی،۱۳۹۰ )
وسعت
وضعیت و نوع فعالیت اقتصادی
درجه اشتغال و قشربندی اجتماعی
درجه پیچیدگی روابط و مناسبات
چگونگی بهره گیری از نهادهای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی
میزان و ترکیب جمعیت.
۱-۲-۶ مزایای سکونت در اجتماع شهری
زندگی در شهر دارای امتیازات فرهنگی و اقتصادی متعددی است برخی از امتیازات سکونت در یک منطقه شهری را میتوان به ترتیب زیر ذکر کرد:
۱- ۱- مقدمه و اهداف تحقیق
در حال حاضر پدیده بیابانزایی به صورت یک معضل گریبانگیر بسیاری از کشورهای جهان از جمله کشورهای در حال توسعه است.، نتیجه این پدیده از بین رفتن منابع تجدیدشونده میباشدکه نه تنها در نواحی خشک و نیمهخشک بلکه در بخشهایی از مناطق نیمهمرطوب نیز قابل مشاهده میباشد] ۱[.
بیابانزایی کاهش توان اکولوژیک سرزمین در اثر یک یا ترکیبی از فرایندها چون: فرسایشآبی، فرسایشبادی، تخریب پوششگیاهی، شور و قلیاییشدن خاک و… که به وسیله عوامل محیطی یا انسانی شدت مییابد. ولی از این میان تنها فعالیتهای انسانی است که میتواند قابل کنترل باشد و روند پیشروی بیابان را کم یا متوقف سازد، چرا که به عنوان یک عامل مؤثر عمل نموده و علاوه بر اثر مستقیم بر محیط، روی عوامل طبیعی از جمله تغییرات اقلیم نیز می تواند اثرگذار باشد و بدین ترتیب روند بیابانیشدن و تخریب به صورت فزایندهای گسترش مییابد ]۲۲[. از دخالتهای انسانی می-توان به زراعت غیراصولی در اراضی کشاورزی، تبدیل زمینهای مرتعی به اراضی کم بازده، جنگلزدایی، حذف پوششگیاهی، شخمزدن در جهت شیب و…اشاره کرد ]۲۲[.
پیامدهای ناشی از پیشروی بیابان را میتوان از بینرفتن اراضی مرغوب، مراتع و دشتهای حاصلخیز، تخلیه سفره های آب زیرزمینی، شور شدن اراضی و کاهشکیفیت منابع آب دانست. فهم صحیح و بهتر روند تخریب سرزمین و بیابانزایی و همچنین خطر بالقوه آن در آینده جز از طریق مطالعات مستمر و همهجانبه، بررسیهای دقیق محلی و بهره گیری از روش های ارزیابی و تهیه نقشه بیابانزایی، میسر نمی باشد، به همین دلیل یافتن راهکارها و روشهای مدیریتی مناسب، جهت ارزیابی علل اصلی بیابانزایی در غالب مدلهای پیش بینی روند بیابانزایی، به ویژه در کشوری همچون ایران ضروری به نظر میرسد ]۳۹[.
در زمینه مقابله با پدیده بیابان-زایی میتوان با ارائه راهکارها و روشهای مدیریتی مناسب از شدت این پدیده کاسته و نیز از گسترش و پیشروی آن جلوگیری بعمل آورد، در این راه شناخت فرایندهای بیابانزایی و عوامل ایجادکننده و تشدیدکننده آن و نیز آگاهی از شدت و ضعف این فرایندها و عوامل، امری مهم وضروری میباشد که باید مورد بررسی و ارزیابی قرارگیرند ]۴۲[.
جهت ارائه مدل مناسبی از بیابانزایی در منطقه، مدلهای بیابانزایی که در کشورهای مختلف در جهان، ارائه شده اند، مورد بررسی و ارزیابی قرارگرفتهاند. از جمله این روشها متد مدالوس و متد ایرانی ارزیابی پتانسیل بیابانزایی میباشد. متد مدالوس توسط کمیسون بین المللی اروپا ارائه شده است. کمیسون اروپا در سال ۱۹۸۷با هدف مطالعات بیابانزایی و تخریب اراضی تأسیس شد و پروژه های مختلفی در این رابطه به انجام رسید. از مهمترین این پروژه ها مدل مدالوس بود که به مدت ۹سال و طی ۳ مرحله از سال ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۹ به طول انجامید. پس از نهایی شدن متن کنواکسیون بین المللی مقابله با بیابانزایی در ژوئن ۱۹۹۴ و به عضویت درآمدن ایران در این کنواکسیون طرح ملی تعیین شاخص ها و معیارهای بیابانزایی توسط دفتر تثبیت شن و بیابانزایی سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری درسال ۱۳۸۳ نهایی شد. بر اساس این طرح ۹معیار و۳۶ شاخص بیابانزایی در ایران همراه با متدولوژی ارزیابی کمی وکیفی آنها در قالب مدل ایرانی ارائه گردید ]۴۲[.
ارزیابی بیابانزایی بر اساس تشخیص وتعیین معیارها و شاخص های مناسب مربوط به بخشهای فیزیکی، اقتصادی – اجتماعی، بیولوژیکی و عوامل مؤثر در شناسایی فرایندها و پارامترهای مسبب تخریب اراضی عملی میگردد. با مشخص شدن معیارها و شاخص های مربوط به هر منطقه و نیز پایش آنها در طی دوره های زمانی، امکان تجزیه و تحلیل داده های سری زمانی برای پیبردن به عوامل اصلی بیابانزایی و اثرات ناشی از آن امکان پذیر است. می توان چنین بیان نمود که معیارها، شاخص ها، پایش و ارزیابی به عنوان اجزای جداناپذیر یک سیستم جامع بیابانزایی به حساب میآیند. به بیان دیگر معیارها و شاخص های پایش و ارزیابی تخریب سرزمین جزء لاینفک مدیریت پایدار منابعطبیعی می_باشد ]۱۵[.
با توجه به آنکه مدل مدالوس با توجه به شرایط محیطی و ساختار اقتصادی - اجتماعی منطقه ایجاد مدل تنظیم شده است، به نظر میرسد که الگوبرداری صحیح و کاملی از آن در کشور ما تقریباً غیر منطقی است. ما با توجه به شرایط منطقه و نظر کارشناسی شاخص های خاصی از مدل انتخاب شد. در مدل ایرانی که مدل بومی کشور است با توجه به شرایط منطقه و نظر کارشناسی معیارها وشاخصهای خاصی انتخاب شدند.
با توجه به مطالب ذکر شده در فوق و نیز با تغییراتی که در روشهای پیشنهادی نسبت به روشهای مدالوس (MEDALUS) و ایرانی (IMDPA) داده شده، به لحاظ سادگی و گام به گام بودنشان، روشهای پیشنهادی میتوانند در مناطق دیگری که شرایطی مشابه با منطقه موردنظر دارند مورد استفاده دستاندرکاران بخش اجرایی قرارگرفته، معیارها و شاخص های آن مورد تجزیه وتحلیل مجدد قرارگیرند و در صورت لزوم اصلاح شوند.
در این تحقیق سعی می شود شدت بیابانزایی با بهره گرفتن از مدلهای IMDPA[1] و MEDALUS[2] ارائه شود. بنابراین فرض ما بر این است که:
-
- با مدلهای ذکر شده میتوان حساسیتپذیری منطقه به بیابانزایی را ارزیابی کرد.
-
- می توان فنآوریهای سنجش از دور و سامانههای اطلاعات جغرافیایی را در تهیه لایه ها و مدلها استفاده کرد.
۱-۲- تعاریف و مفاهیم بیابان و بیابانزایی
در منابع مختلف برای واژه هایی چون بیابان، بیابانزایی، مناطق خشک و تخریبسرزمین تعاریف متعدد و گاهی متضاد ارائه شده است لذا بهتر است در بدو امر، برای نزدیکشدن افکار تعاریف بازنگری و هماهنگسازی شوند.
۱-۲-۱- بیابان[۳]
برای واژه بیابان تعاریف وتدابیر زیادی ارائه شدهاست، هر چند که تاکنون یک تعریف جامع و مورد پذیرش تمامی صاحبنظران، ارائه نشده است. در فرهنگ ایران، واژه بیابان، کلمهای است که به مناطق خشک و کمآب و علف اطلاق می شود. بیابان در فارسی کهن؛ ویاپان، در فرهنگ عرب صحرا و در زبان لاتین معادل Desert است ]۶[.
اختصاصی ومهاجر (۱۳۷۵)، بیابانها را به دو دسته کلی، یعنی بیابانهای طبیعی با منشأ محیطی و بیابانهای جدید با منشأ انسانی تقسیم کرده-اند. دسته اول که عموماً در مناطق خشک و فراخشک جهان دیده می شود، به رغم عدم دخالت جدی انسان، دارای چشماندازهای طبیعی خشن، فاقد پوششگیاهی مانند سطوح کویری، سطوح سنگ فرش بیابان (هامادا) و تپههای ماسهای لخت هستند ]۶[.
محمدی (۱۳۷۷) بیابان را از دیدگاه یونپ چنین تعریف کرده است: «بیابان، به اکوسیستمهای زوال یافتهای اطلاق می شود که استعداد تولیدطبیعی گیاه (بیوماس) در آنها کاهش یافته و یا به کلی از بینرفته است و این فرایند نه تنها به عوامل اقلیمی، بلکه به دیگر عوامل محیطی مانند: ساختارهای زمین شناسی، توپوگرافی، کیفیت منابع آب و خاک و خاصه دخالتهای انسان در محیط بستگی دارد ]۳۰[.
خسروشاهی و همکاران (۱۳۸۵)، از دیدگاه جغرافیایی، قلمرو مناطق بیابانی وغیربیابانی را از جنبه های مختلف اقلیمشناسی، هیدرولوژی، خاکشناسی، زمین شناسی، ژئومورفولوژی و پوششگیاهی تفکیک و نقشه بیابانهای ایران را تهیه کرده اند؛ طبق این نگرش، بیابان اقلیمی به مناطقی اطلاق میگردد که بارندگی کمتر از ۲۰۰ میلیمتر دارند، از دیدگاه زمین شناسی و ژئومورفولوژی به مناطقی اطلاق میگردد که با سازندهای تبخیری(گچ و نمک) همراه باشند ]۱۶[.
بیابانهای ایران را از نظر پراکنش مکانی میتوان به دو دسته تقسیم نمود:
الف- بیابانهایداخلی مساحت نسبتاً وسیعی را در استانهای سمنان، مرکزی، قم، کرمان، یزد، اصفهان، سیستان و بلوچستان، خراسانرضوی و جنوبی میپوشاند. میزان بارش سالیانه کمتر از ۱۵۰ میلیمتر پیشنهاد میگردد. از ویژگیهای بارش در این مناطق میتوان به نامنظم بودن میزان، شدت و پراکنش بارندگی در طول سال اشاره کرد؛ متوسط رطوبت نسبی سالانه بین ۵۰-۱۵ درصد منغیراست، میزان تبخیر بین ۲۰- ۱۵ برابر و در بعضی موارد استثنایی بیشتر از ۲۰ برابر میزان بارش سالیانه در نظر گرفته می شود ]۲[.
ب – بیابان ساحلی که از سواحل دریای عمان در جنوب شرقی تا سواحل خلیجفارس در جنوب غربی ادامه دارد، متوسط بارندگی سالانه حدود ۲۰۰ میلیمتر در نظر گرفته می شود ]۶[.
۱-۲-۲- بیابانزایی[۴]
طبق نظریه گلنتس (۱۹۷۷) برای این واژه تقریباً یکصد تعریف ارائه شدهاست. نقطه مشترک درتمامی تعاریف، تخریب شدید محیطزیست و کاهش تولید بیولوژیک اکوسیستمها بر اثر بیابانزایی است ]۲۴[. هرکدام از تعاریف بیابانزایی نشاندهنده روند تغییرات اکوسیستم از وضعیت مطلوب به وضعیت نامطلوب وکاهش تولید بیولوژیک یا زیستتوده است ]۲۴[. واژه بیابانیشدن اولین بار به صورت غیررسمی توسط لوئیس لاودان، دانشمند فرانسوی در سال ۱۹۲۷ میلادی و در رابطه با تخریب اکوسیستمها و منابع گیاهی عنوان گردید. پس از لاودن، آبراهام آبرویل (۱۹۴۹) جنگلبان فرانسوی اصطلاح بیابانیشدن را با ظهور شرایطی مشابه بیابانهای طبیعی بر اثرعملکرد نادرست انسان و در نتیجه تخریب پوششگیاهی و خاک در اراضی جنگلی مناطق حاره و نیمهحاره آفریقا بکار برد ]۳۹[.
آبرویل معتقد بود که این پدیده اصولاً خاص مناطق حارهای نیمهمرطوب آفریقا است که سبب بوجودآمدن نوعی از بیابان در عرصه هایی که در گذشته پوشیده از جنگل بوده اند می شود و یا در حقیقت سبب ایجاد و گسترش اراضی بیابانی در مناطقی میگردد که میزان بارندگی سالانه در آنها در نرخ ۷۰۰ تا ۱۵۰۰ میلیمتر است. بعد از آبرویل این اصطلاح توسط کارشناسان و پژوهشگران دیگری برای تعیین وضعیت تخریباراضی در سایر مناطق بکار بردهشد و به مرور کاربرد این اصطلاح بیشتر در سرزمینهای خشک توسعه یافت. توسعه و گسترش مفهوم بیابانزایی در مناطق دیگر چون نیمهخشک، خشک نیمهمرطوب و … موجب گشت تا تعاریف و مفاهیم دیگری در این زمینه ارائه شود. به دنبال خشکسالیها و قحطی-های مداوم در دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ میلادی در کشورهای آفریقایی و فراگیرشدن مشکل بیابانزایی در جهان، برنامه محیط زیست سازمان ملل در سال۱۹۷۷ میلادی، اولین کنفرانس جهانی بیابان و بیابانزایی را در نایروبی پایتخت کنیا برگزار کرد. در این کنفرانس پدیده بیابانزایی به شرح زیر تعریف گردید:
“بیابان-زایی فرایندی است که موجب تخریب و انهدام اکوسیستمهای طبیعی شده و سبب کاهش تولید بیولوژیک در حد تخریب خاک (به ویژه فرسایش بادی) می شود” ]۳۸[.
تعاریف دیگری از واژه بیابانزایی در جهان مشابه تعاریف فوق ارائه شده که در زیر به برخی از آنها اشاره میکنیم.
ویشمایر (۱۹۸۰) معتقد است: بیابانزایی تغییرات مضر در اکوسیستم مناطقخشک ونیمهخشک است که به وسیله انسان ایجاد میگردد. در طرح مشترک فائو - یونپ درباره ارزیابی و تهیه نقشه بیابانزایی، اصطلاح بیابان-زایی به عنوان پدیدهای که در برگیرنده تمامی جوانب و فرایندهای اجتماعی، اقتصادی، طبیعی و انسانی باشد، به صورت زیر تعریف شده است: “بیابانزایی، عبارت از به هم خوردن تعادل خاک، پوششگیاهی، هوا و آب در مناطق دارای اقلیمخشک است” . استمرار این شرایط کاهش یا نابودی کامل توان بیولوژیک اراضی، ازبین رفتن شرایط مساعد زندگی و افزایش مناظر ناخوشایند بیابانی را در پیخواهد داشت ]۳۹[.
همایون (۱۳۶۸) آثار بیابانیشدن را چنین برشمرده است: جابجایی و حرکات رسوبات فرسایشیافته بادی، تخریب مراتع و اراضیزراعی، باتلاقیشدن وشورشدن زمینهای آبی، نابودی درختان و بوته، تقلیل کمی و کیفی آبهای سطحی و زیرزمینی ]۳۷[.
در نهایت در کنفرانس محیط زیست و توسعه سازمان ملل متحد در ریودو ژانیرو، در سال ۱۹۹۲ میلادی، مفهوم بیابانزایی به صورت زیر مطرح گردید:
“بیابانزایی عبارت است از: تخریب سرزمین در مناطقخشک، نیمهخشک و خشک نیمهمرطوب، تحت اثر تغییرات اقلیمی و فعالیتهای انسانی".
این پدیده اثرات بسیاروسیع و گسترده، اکولوژیکی، زیستمحیطی، اقتصادی - اجتماعی به ویژه فقر گسترده و تخریب منابع را به دنبال داشته از جمله:
تهدید تخریب ۷۳ درصد کل مراتع
افت توان تولید خاک در ۴۷ درصد مناطق خشک جهان
غیر قابل استفادهشدن ۵۰ تا ۷۰ هزار کیلومتر مربع اراضی حاصلخیزدر سال
۴۲ میلیارد دلار خسارت سالانه به محصولات کشاورزی جهان ]۱۵[.
در ایران:
حدود صد میلیون هکتار از اراضی در معرض پدیده بیابانزایی است که عبارتند از:
-
- ۷۵ میلیون هکتار در معرض فرسایشآبی
-
- ۲۰ میلیون هکتار در معرض فرسایشبادی
-
- ۵ میلیون هکتار در معرض سایر تخریبهای فیزیکی و شیمیایی که خود شامل: ۲ میلیون هکتار در معرض کاهش حاصلخیزیی، ۲ میلیون هکتار در معرض شوریزایی و ۱ میلیون هکتار در معرض سایر تخریبهاست ]۱۵[.
با توجه به تعاریفی که از بیابانزایی ارائه گردید مشاهدهشد که رسیدن به مفهوم ساده و روشنی از بیابانزایی مستلزم درک دقیق و مشخصی از واژه های تخریب اراضی، مناطق خشک، تغییراتاقلیمی و فعالیتهای انسانی میباشد ]۳۷[.
در این فرمول v نشان دهنده ماتریس وزن ها، s و نیز نشان دهنده ی بردار های واریانس و کووواریانس مشاهدات هستند که توسط مشاهدات برآورد شده اند.مقدار GFI همواره کمتر از یک است.هرچه مقدار GFI به عدد یک نزدیک تر باشد مدل مناسب تر است.
RMSEA: این شاخص نشان دهنده ریشه دوم برآورد واریانس خطای تقریب است و به صورت تفاضل بین مجموع مربعات خطای کلی و مجموع مربعات خطای مدل پیشنهادی محاسبه می شود. در صورتی که مقدار RMSEA از ۰۵/۰ کمتر باشد نتیجه می گیریم مدل مناسب است.در صورتی که مقدار آن بین ۰۵/۰ تا ۰۹/۰ باشد مدل برازش داده شده قابل قبول و در صورتی که از ۱/۰ بالاتر باشد نتیجه می گیریم که مدل برازش داده شده ضعیف است.
۳-۱۱- روایی
مقصود از روایی آن است که آیا ابزار اندازه گیری می تواند خصیصه و ویژگی که ابزار برای آن طراحی شده است را اندازه گیری کند یا خیر ؟ موضوع روایی از آن جهت اهمیت دارد که اندازه گیری های نامناسب و ناکافی می تواند هر پژوهش علمی را بی ارزش و ناروا سازد (خاکی،۱۳۸۶ :۲۴۴).
روایی از واژه«روا»به معنای جایز و درست گرفته شده و به معنای صحیص و درست بودن است.مقصود از روایی،آن است که ابزار اندازه گیری بتواند ویژگی مورد نظر را اندازه بگیرد(خاکی،۱۳۹۱ :۲۳۰).
۳-۱۲- انواع روایی
۳-۱۲-۱- الف) روایی محتوایی
روایی محتوا اطمینان می دهد که ابزار مورد نظر به تعداد کافی پرسش های مناسب برای اندازه گیری مفهوم مورد سنجش،را در بر دارد.هر قدر عناصر مقیاس گسترده تر و قلمرو مفهوم مورد سنجش را بیشتر در بر گیرند،روایی محتوا بیشتر خواهد بود.
۳-۱۲-۲- ب) روایی وابسته به معیار
این نوع روایی زمانی مطرح می شود که ابزار اندازه گیری تفاوت میان افراد را بر پایه معیاری که قرار است آن را پیش بینی کند فراهم می سازد.
۳-۱۲-۳- پ) روایی سازه
روایی ساخت یا سازه بر چگونگی نتایج به دست آمده از به کارگیری مقیاسی دارد که برای آزمون فرضیه ها پیش بینی شده است(خاکی،۱۳۸۷ :۲۴۴).
۳-۱۳- پایایی
مقصود آن است که اگر ابزار اندازه گیری را در یک فاصله زمانی کوتاه چندین بار و به گروه واحدی از افراد بدهیم نتایج حاصل نزدیک به هم باشد.برای اندازه گیری پایایی از شاخصی به نام ضریب پایایی استفاده می کنیم و اندازه آن معمولاً بین صفر تا یک تغییر می کند و ضریب پایایی صفر معرف عدم پایایی و ضریب پایایی یک،معرف پایایی کامل است ( خاکی،۱۳۸۷ :۲۴۵).
پایایی ابزار که از آن به اعتبار،دقت و اعتماد پذیری نیز تعبیر می شود،عبارت است از اینکه اگر یک وسیله اندازه گیری که برای سنجش متغیر و صفتی ساخته شده در شرایط مشابه در زمان یا مکان مورد استفاده قرار گیرد،نتایج مشابهی از آن حاصل شود؛به عبارت دیگر،ابزار پایا یا معتبر ابزاری است که از خاصیت تکرار پذیری و سنجش نتایج یکسان برخوردار باشد(حافظ نیا،۱۳۸۶ :۱۵۵).
برای محاسبه پایایی شیوه های مختلفی به کار می رود که در این تحقیق از روش آلفای کرونباخ استفاده شده است.روش آلفای کرونباخ برای محاسبه هماهنگی درونی ابزار اندازه گیری به کار می رود.در مورد روایی پرسشنامه این پژوهش باید گفت ابتدا تعدادی پرسشنامه بین چند تن از اساتید پخش گردید که روایی آن توسط ایشان مورد تایید قرار گرفت.برای پایای پرسشنامه ها ابتدا تعداد ۱۰ پرسشنامه بین اعضای حجم نمونه پخش گردید که پس جمع آوری آنها و با بهره گرفتن از نرم افزاز spss مقدار الفای کرونباخ اندازه گیری شد.آلفای کرونباخ به دست آمده برای ۳۰سوال این تحقیق ۸۳٫۷/۰ محاسبه گردید. با توجه به این که مقدار الفای کرونباخ تا حدود ۷/۰ نیز مناسب می باشد،مقدارکرونباخ به دست آمده برای پرسشنامه این تحقیق در حد بسیار بالایی می باشد.
Case Processing Summary | |||
N | % | ||
Cases | Valid | ۱۰ | ۱۰۰٫۰ |
Excludeda | ۰ | .۰ | |
Total | ۱۰ | ۱۰۰٫۰ | |
a. Listwise deletion based on all variables in the procedure. |