۳-۲-۲- مفهوم زمان از دیدگاه فلاسفه
بیشتر فلاسفه،زمان را امری واقعی میدانند که عبارت است از مقدار حرکت ولی برخی از فلاسفه قدیم یونان(مثلا زنون)حرکت را امری موهوم دانسته اند.[۱۴۵] درباره حقیقت زمان نیز اقوال عجیبی نقل شده – که شیخ الرئیس درطبیعات شفاء به آنها اشاره کرده است- ولی گویا حل مسئله زمان از نظرفلاسفه اسلامی- سهلتر از مسئله مکان بوده – زیرا تقریبا همگی بر این قول اتفاق داشته اند – که زمان نوعی مقدار وکمیت متصل است که ویژگی آن قرار ناپذیری میباشد – و به واسطه حرکت عارض بر اجسام می شود .حال سوال این است به چه دلیل باید زمان را کمیت حرکت دانست؟ جواب سادهای که به این سوال داده می شود، این است که زمان امری سیال و بی قرار است، به گونه ای که حتی دو لحظه از آن قابل اجتماع نیست، وضرورتا باید یک جزء از آن بگذرد، تا جزء بعدی بوجود آید و چنین کمیتی را تنها میتوان به چیزی نسبت داد که ذاتا سیال و بیقرار باشد و آن غیر از حرکت نخواهد بود.[۱۴۶]
از دیدگاه صدرالمتالهین:
صدرالمتالهین نیز در بسیاری از سخنانش – مطالب بالا را آورده است – ولی پس از تحقیق در مسئله نهایی در مسئله حرکت – بیان جدیدی را ارائه کرده که اهمیت ویژای دارد او با پذیرفتن نقطههای مثبتی که – در سخنان پیشینیان در پیرامون زمان وجود داشته –و با تکیه بر آنها به زدودن نقاط ضعف –وجبران کمبودها و کاستیهای نظریه آنها می پردازد –و در نتیجه نظریه جدیدی را ارائه میدهد که عبارت است از: زمان امری ممتد و انقسام پذیر –و به یک معنی از کمیات است .زمان و حرکت رابطهای نزدیک و ناگسستنی دارند و هیچ حرکتی بدون زمان تحقق نمییابد –چنانکه تحقق زمان بدون وجود نوعی حرکت –و دگرگونی پیوسته و تدریجی امکان ندارد، چه اینکه گذشت اجزاء پی در پی زمان –خود نوعی دگرگونی تدریجی حرکت- برای شئ زمان دار است.[۱۴۷]
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
از دیدگاه علامه طباطبایی:
علامه طباطبایی زمان را اینگونه تعریف نموده است:
“الزمان موجود و ماهیته انه مقدار متصل غیر قار عارض للحرکه; زمان موجود است و ماهیتش عبارت است از اندازه به هم پیوسته و غیر ثابتی که بر حرکت عارض می شود.[۱۴۸]
از دیدگاه امام خمینی:
ایشان زمان را به معنای مجموعه شرایط حاصل از روابط اقتصادی و سیاسی و اجتماعی دانسته و میفرماید: زمان و مکان دو عنصر تعیین کننده در اجتهادند، مسالهای که در قدیم دارای حکمی بوده است به ظاهرهمان مساله در روابط حاکم بر سیاست و اجتماع و اقتصاد یک نظام ممکن است حکم جدیدی پیدا کند بدان معنا که با شناخت دقیق روابط اقتصادی و اجتماعی و سیاسی، همان موضوع اول که از نظر ظاهر با قدیم فرقی نکرده است، واقعا موضوع جدیدی شده است که قهرا حکم جدیدی میطلبد مجتهد باید به مسائل زمان خود احاطه داشته باشد.[۱۴۹]
از دیدگاه شهید مطهری:
ایشان در کتاب «حرکت و زمان در فلسفه اسلامی »آورده است:
«از زمان ارسطو این حرف مطرح شد که زمان مقدار حرکت است، نه جوهر مادی است و نه جوهر مجرد و نه یک عرض غیرقار، ونه خود حرکت، بلکه عبارت است از، مقدارحرکت .این نظریه را فلاسفه اسلامی قبول کرده اند با این تفاوت که ارسطو و بوعلی زمان را مقدار حرکت وضعی به دور خود میدانستند ولی صدرالمتالهین زمان را مقدار حرکت جوهری میداند».[۱۵۰]
استاد شهید مطهری، تاثیر زمان در احکام را پذیرفته و آن را با عنوان مقتضیات زمان مطرح و سپس سه معنا برای آن، مطرح می کند:
۱- مقتضیات زمان بدین معنا که در هر زمان پدیدههایی به وجود آمده است که باید از آنها تبعیت کرد; پدیده های هر قرن مستلزم آن است که خود را با آن تطبیق دهیم.
۲- مقتضیات زمان به معنای تقاضای مردم هر زمان و پسند آنان است، که در هر زمان ذوق و سلیقه مردم متفاوت است.(مثل مد لباس و کفش و…)پس ببینیم اکثریت چه میگویند و تابع آنها شویم.
۳- به معنای این که احتیاجات واقعی در طول زمان تغییر می کند و هر احتیاجی که بشر دارد یک نوع تقاضا می کند، ابزار و وسایل تکامل مییابد و در هر عصر فرق می کند، احتیاج به مسکن، کشاورزی، خیاطی، حمل و نقل، آموختن، وسایل فنی و…که انسان اجبارا باید به دنبال آنها برود …و اسلام جلوی احتیاجات واقعی را نمیگیرد، بلکه جلوی هوس را میگیرد.جلوی فیلم خوب را نمیگیرد بلکه جلوی فیلمهای فاسد را میگیرد.[۱۵۱]
۳-۲-۳- مفهوم زمان در عرف
در نظر مردم زمان همان وقت است که با واحد ساعت و دقیقه و ثانیه اندازه گیری می شود و این همان مقدار حرکت زمین است که در هر کشور به نوع خاصی زمانبندی می شود و سال و ماه)شمسی قمری و میلادی و…..)را به وجود می آورد.[۱۵۲]
۳-۳- تاثیر زمان و مکان بر وضع و تغییر احکام فقهی
عواملی که در زمان و مکان واقع میشوند و به عنوان"شرایط زمان و مکان” و یا به بیان کلی تر، “زمان و مکان” در فقه مطرح هستند، عبارتند از:
- عوامل جغرافیایی و مکانی; مثل هوای سرد و گرم، مکان پر آب و کم آب و…
- پیشرفتهای علمی و تکنولوژیک بشر
- آگاهیهای تخصصی بشر.
- تغییر نیازهای انسان (مثل: عقد بیمه و…)
- تغییر ساختار اقتصادی جامعه اسلامی و جامعه بین الملل و لزوم قوانین جدید; مثل قانون کار، قوانین تجارت بین الملل و…
- تغییر عرف و عادات مردم، که گاهی همچون قاعدهای الزام آور مرسوم می شود (البته منظور عادات خلاف شریعت نیست)
- بنای عقلا، خصوصا در معاملات و عقود جدید که مورد امضای شارع است.
- ضرورتهایی که در جامعه پیش می آید (قاعده لاضرر و عسر و حرج و…)
- مصلحت که پایه اصلی احکام حکومتی است (مصالح عمومی جامعه یا مصلحت حفظ نظام و اسلام).
- نوع حکومتی که بر جامعه حاکم است.
- سیاستمداران حاکم بر جامعه و روابط سیاسی داخلی و خارجی.
- گروه های اجتماعی و مذهبی و روابط آنها با مردم و حکومت و اسلام.
- وضعیت اقتصادی جامعه: فقر عمومی یا رفاه عمومی و یا انباشته شدن ثروت در دست گروهی خاص
- ابزار تولید ( سادگی و پیچیدگی آن، عمومیت آن برای همه یا افراد خاص)
- روابط خاص اقتصادی و اجتماعی و سیاسی حاکم بر جهان در هر برهه از زمان.
- پیدایش موضوعات و مسائل اهم که موجب تغییر در موضوعات مهم می شود و احکام آنها را تغییر میدهد.(در اثر تزاحم)
- پیشرفت علوم درون حوزوی.
- قدرت فهم و تعقل انسان در هر عصر که دائما در حال رشد است.
- توسعه ارتباطات و اطلاعات و…..
آنچه از مجموعه این عوامل به دست می آید آن است که مقصود از زمان و مکان همان موقعیت تاریخی جامعه و شرایط و تحولات اجتماعی و سیاسی و….است که در ظرف زمان و مکان به وقوع میپیوندد.[۱۵۳]
۳-۴- عوامل موثر در شناخت شرایط زمان و مکان
مجتهدان و علمای اسلامی باید آگاهی لازم از حوادث و متغیرهای زمان داشته باشند اخبار عالم را بشنوند و زمامداران حق وجور که بر جوامع تسلط دارند، را بشناسند، با علوم اسلامی آشنایی داشته و بر پیشرفتهای علمی و صنعتی بصیر باشند، اقتصاد و سیاست وتوسعه و قدرت نظامی َو سیاسی و تاثیرات متقابل آنها در یکدیگر را درک کنند .فقه را از زوایای مدرس و حواشی کتب به متن زندگی مردم ببرند و آن را همراه و همسو با جنبه های گوناگون حیات بشری نمایند.و باید آماده پاسخگویی به نیازهای نو در اجتماع و عکس العمل مناسب در برابر حوادث واقعه نشان داده وجلوتر از رخدادها حرکت کرده و جانی تازه به جامعه بخشیده و در این صورت است که فقه می تواند تحقق بخش تئوری اداره جامعه از گهواره تا گور باشد.چنانچه امام خمینی (ره)در این خصوص میفرماید: «زمان و مکان دو عنصر تعیینکننده در اجتهادند مسالهای که در قدیم دارای حکمی بوده است به ظاهر همان مسئله در روابط حاکم بر سیاست و اجتماع واقتصاد یک نظام ممکن است حکم جدیدی پیدا کند بدان معنا که با شناخت دقیق روابط اقتصادی و اجتماعی و سیاسی همان موضوع اول که از نظر ظاهر با قدیم فرقی نکرده است واقعا موضوع جدیدی شده است که قهرا حکم جدیدی را میطلبد.مجتهد باید با مسائل زمان خود احاطه داشته باشد برای مردم و جوانان و حتی عوام هم قابل قبول نیست که مرجع و مجتهدش بگوید من در مسائل سیاسی اظهار نظر نمیکنم آشنایی به روش برخورد با حیلهها و تزویرهای فرهنگ حاکم بر جهان، داشتن بصیرت و دید اقتصادی، اطلاع از کیفیت برخورد با اقتصاد حاکم برجهان شناخت سیاستها و حتی سیاسیون و فرمولهای دیکته شده آنان و درک موقعیت ونقاط قوت و ضعف دو قطب سرمایهداری و کمونیزم که در حقیقت استراتژی حکومت بر جهان را ترسیم می کنند، از ویژگیهای یک مجتهد جامع است .یک مجتهد باید زیرکی و هوش و فراست هدایت یک جامعه بزرگ اسلامی و حتی غیراسلامی را داشته باشد و علاوه بر خلوص و تقوا و زهدی که در خورشآن مجتهد است.واقعا مدیر و مدبر باشد حکومت در نظر مجتهد واقعی، فلسفه علمی تمامی فقه در تمامی زوایای زندگی بشریت است، حکومت نشاندهنده جنبه علمی فقه در برخورد با تمامی معضلات اجتماعی و سیاسی و نظامی و فرهنگی است، فقه تئوری واقعی و کامل اداره انسان و اجتماع از گهواره تا گور است ».[۱۵۴] و در جایی دیگر می فرماید: «اگر یک فرد اعلم در علم معهود حوزه ها هم باشد ولی نتواند مصلحت را تشخیص دهد و یا نتواند افراد صالح و مفید را از افراد ناصالح تشخیص دهد و به طور کلی در زمینه اجتماعی و سیاسی، فاقد بینش صحیح و قدرت تصمیم گیری باشد .این فرد در مسائل اجتماعی مجتهد نیست و نمیتواند زمام جامعه را بدست گیرد».[۱۵۵] لذا به صورت خلاصه میتوان عوامل موثر در شناخت شرایط مقتضیات زمان و مکان را این گونه بیان کرد:
- آگاهی از اخبار و رویدادهای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی مسلمانان و جهان از طریق وسایل ارتباط جمعی و منابع موثق.
- شناخت زمامداران مسلمان و آگاهی از مقاصد و اهداف و افکار آنان.
- آگاهی از پیشرفتهای علمی جدید جهان در زمینه های صنعتی، پزشکی و…
- شناخت نظامهای اقتصادی رایج در کشورهای اسلامی و دیگر کشورها.
- شناخت اخلاق عمومی جامعه بشری و ارزشهای جدید اخلاقی; مثل الغای بردگی
- حقوق کودکان.
- آگاهی از نیازها و ضرورتها و تنگناهای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی جامعه اسلامی از طریق نظر سنجیهای معتیر و…
- مسافرت: “خارج شدن از حجرهها و منازل و مدارس و پیوند با عینیتهای جاری زمان; چرا که مسافرت بر بینش فقها و مجتهدان تاثیر بسزایی دارد و بسیار دیده شده که مجتهدانی از شیعه بوده اند که در نتیجه مسافرت، بینش آنها در مقام استنباط احکام تغییرکرده است و نیز مجتهدانی از جامعه اهل سنت از آن جمله ” محمد بن ادریس” پیشوای مذهبی شافعی است، که نود نظریه و فتوای او در نتیجه مسافرت از “بغداد” به “مصر” تغییر کرد.و نتیجه آن مذهب جدید او بود.”[۱۵۶]
فقیه و مجتهد کارش استنباط و استخراج احکام است اما اطلاع و احاطه او بر موضوعات، و به اصطلاح طرز جهانبینی در فتوایش زیاد تاثیر دارد …اگر کسی فتوا فقها را با یکدیگر مقایسه کند و ضمنا به احوال شخصیه و طرز تفکر آنها در مسائل زندگی توجه کند میبیند که چگونه سوابق ذهنی یک فقیه و اطلاعات خارجی او از دنیای خارج در فتوایش تاثیر داشته، به طوری که فتوای عرب بوی عرب و عجم بوی عجم، وفتوای شهری بوی شهری.
دین اسلام دین خاتم است و اختصاص به زمان معین یا منطقه معین ندارد، مربوط به همه مناطق و همه زمانهاست.دینی است که برای نظام زندگی پیشرفت زندگی بشر آمده است، پس چگونه ممکن است فقیهی از نظامات و جریان طبیعی بیخبر باشد، به تکامل و پیشرفت زندگی ایمان نداشته باشد و آنگاه بتواند دستورهای عالی و مترقی این دین حنیف را که برای همین نظامات آمده و ضامن هدایت این جریانها و تحولات و پیشرفتهاست کاملا به طور صحیح استنباط کند؟[۱۵۷]
۳-۵- اسلام وتجدد زندگی
«موضوع مذهب و پیشرفت از موضوعاتی است که بیشتر و بیشتر از آنکه برای ما مسلمانان مطرح شود برای پیروان صاحب مذاهب مطرح بوده است.بسیاری از روشنفکران جهان فقط از آن جهت مذهب را ترک کرده اند که فکر میکردند میان مذهب وتجدد زندگی ناسازگاری است فکر میکردند لازمه دینداری توقف وسکون ومبارزه با تحرک وتحول است وبه عبارت دیگر خاصیت مذهب را ثبات و یک نواختی وحفظ شکلها وصورتهای موجود میدانسته اند …قوانین در زمینه احتیاجات وضع می شود و احتیاجات اجتماعی بشر ثابت و یکنواخت نیست .پس قوانین اجتماعی نیز نمیتواند ثابت و یکنواخت باشد.»