۲-۲-۸- تمرین درمانی
شواهدی مبنی بر بدتر شدن علایم بیماری MS و یا پسرفت بیماری در طولانی مدت بر اثر تمرینات بدنی به ندرت وجود دارد. در واقع تحقیقات بیان می کنند که فعالیت بدنی می تواند:
-
- سلامتی عمومی را در افراد مبتلا به MS خفیف بهبود میبخشد (۵۲).
-
- به افراد مبتلا به MS پیشرفته کمک می کند که تا حد امکان تحرک و فعالیتشان را حفظ کنند (۵۲).
-
- به افراد مبتلا به MS در مدیریت علایم این بیماری از قبیل خستگی، سفتی عضلات، مشکلات تعادلی، اضطراب، افسردگی و مشکلات دفعی کمک می کند (۱۵۲).
-
- خطر ابتلا به بیماریهای ثانویه قلبی- عروقی، پوکی استخوان و دیابت را کاهش میدهد (۱۵۲).
۲-۳- بیماری شریان کرونری و عوامل خطرزا
بیماری شریان کرونری شایعترین بیماریهای قلب- عروقی و یکی از علل اصلی مرگ و میر در دنیا بوده؛ به طوریکه، ۳۵% مرگ و میر در دنیا ناشی از این بیماریها میباشد (۲۸). حدود ۷۵% از مرگهای قلبی به علت بیماری شریان کرونری میباشد. بیماری کرونری قلب، بیماری است که در آن دیواره شریانهایی که عضلات قلب را خونرسانی می کنند، ضخیم میشوند. این ضخیم شدگی که به علت تشکیل ضایعات در دیواره عروق ایجاد می شود، آترواسکلروز[۶۷] نامیده می شود؛ به این ضایعات جدار عروق، پلاک[۶۸] گفته می شود. آترواسکلروز می تواند خونرسانی به عضله قلب (میوکارد) را محدود کند و تظاهر آن در بیمار ممکن است به صورت درد فعالیتی قفسه سینه (آنژین) یا تنگی نفس فعالیتی باشد. کم تحرکی یکی از عوامل خطرزای بیماری شریان کرونری است. توانایی فرد در اجرای فعالیتهای ورزشی به کارایی و عملکرد دستگاههای مختلف بدن از جمله دستگاه قلبی - عروقی بستگی دارد. با تمرینات ورزشی منظم و طولانی مدت، قلب دستخوش تغییراتی می شود. چنین تغییراتی را پدیده سازگاری قلب در پاسخ به تمرینات ورزشی یا تغییرات فیزیولوژیک مینامند (۶و۶۴).
بهرغم آشنایی با این بیماری، اطلاعات کمی درباره برخی ویژگیهای اصلی آن وجود دارد. اگرچه عوامل خطر کلی و سیستمیک زیادی وجود دارند که مستعد کننده بروز آترواسکلروز هستند، این بیماری برخی نواحی دستگاه گردش خون را بیشتر مبتلا می کند و با توجه به بستر عروقی گرفتار منجر به تظاهرات بالینی مشخص می شود. آترواسکلروز سرخرگهای کرونر به طور شایع موجب انفارکتوس میوکارد و آنژین صدری میگردد. آترواسکلروز سرخرگهای مشروب کننده دستگاه عصبی مرکزی اغلب موجب بروز ایسکمی موقت و سکتههای مغزی می شود (۲۷و۱۱۰).
حتی در بستر سرخرگی معین، آترواسکلروز تمایل دارد تا به طور کانونی و مشخص در برخی مستعد ایجاد شود. برای مثال در گردش خون کرونر، قسمت پروگزیمال سرخرگ قدامی- نزولی چپ تمایل خاصی برای بروز بیماری انسدادی آترواسکلروز نشان میدهد. به طور مشابهی، تمایل بروز آترواسکلروز در قسمت های پروگزیمال سرخرگهای کلیوی و محل دوشاخهشدن کاروتید[۶۹] بیشتر است. در واقع، ضایعات آترواسکلروزی آغلب در نقاط انشعاب سرخرگها یعنی محل تلاطم جریان خون تشکیل میشوند. تمام تظاهرات آترواسکلروز در اثر تنگی و انسداد عروق ایجاد نمیشوند. مکانیسم توزیع آناتومیکی ناپیوسته آترواسکلروز هنوز مشخص نشده است (۲۷، ۶۴و۹۸).
آترواسکلروز از نظر زمانی و مکانی به طور کانونی ایجاد می شود. آتروژنز در انسان به طور معمول طی سالهای متمادی (چند دهه) پدید می آید. مدلهای امروزی آتروژنز بر این مبنا استوارند که استرسزاهای گوناگون، پیوستگی عروقی را دچار اختلال نموده، سبب تجمعات غیرطبیعی چربیها، سلولها و ماتریکس خارج سلولی در جدار شریانها میشوند. این مواد زائد ضایعاتی به نام پلاکهای آترواسکلروتیک را ایجاد مینمایند. اینگونه پلاکها ممکن است مستقیما سبب کاهش قطر مجرای شریانها و پارگی آنها و ایجاد ترومبوز شوند. هر دو مکانیسم گفته شده، جریان خون اعضای قرار گرفته در بخش دیستال را دچار محدودیت مینمایند. در نتیجه، عوارض اصلی آترواسکلروز عبارتند از: آنژین صدری[۷۰]، سکته مغزی و کاهش خونرسانی به کلیهها و اندام تحتانی که آترواسکلروز را به عنوان مهمترین عامل ابتلا و مرگ و میر در دنیای پیشرفته مطرح مینماید. رشد پلاکهای آترواسکلروزی احتمالا بیشتر به صورت ناپیوسته است تا خطی و یکنواخت و با دورههایی از سکون نسبی که توسط مراحلی از تکامل سریع ضایعه قطع می شود، همراه است. پس از یک دوره معمولا طولانی و بیعلامت[۷۱]، آترواسکلروز ممکن است تظاهر بالینی پیدا کند. تظاهرات بالینی آترواسکلروز ممکن است مزمن باشند مانند آنژین صدری پایدار ناشی از فعالیت (که قابل پیش بینی و تولید مجدد است). واقعه حاد بسیار وخیمتری مانند انفارکتوس میوکارد یا حادثه عروق مغزی یا مرگ ناگهانی ممکن است اولین تظاهر آترواسکلروز باشد. گروهی دیگر از بیماران بهرغم آترواسکلروز گسترده هرگز دچار تظاهرات بالینی آترواسکلروز سرخرگی نمیشوند (۶۴و۱۱۰).
شروع آترواسکلروز. تجمع و تغییر شکل لیپوپروتئین
بیماری قلبی پیشروندهای است که از دوران کودکی شروع می شود و در سنین بالا بروز می کند. مجموع نتایج آزمایشهای تجربی در حیوانات و مطالعات انسانی درباره آترواسکلروز مطرحکننده آنند که رگه های چربی[۷۲] معرف اولین ضایعه آترواسکلروز هستند. تشکیل این ضایعه اولیه در اکثر موارد ناشی از افزایش کانونی لیپوپروتئینها در مناطقی از لایه انتیمایی سرخرگ است. تجمع ذرات لیپوپروتئین ممکن است ناشی از مکانیسم ساده افزایش نفوذپذیری یا نشت اندوتلیوم رویی نباشد؛ بلکه، این لیپوپروتئینها میتوانند با اتصال به اجزای ماده خارج سلولی در انتیمای سرخرگ جمع شوند و به این وسیله زمان اقامت ذرات غنی از چربی در دیواره سرخرگ افزایش یابد. لیپوپروتئینهای تجمعیافته در فضای خارج سلولی انتیمای سرخرگ اغلب با مولکولهای پروتئوگلیکال ماده خارج سلولی همراه هستند. در مکانهای تشکیل ضایعه، اجزای گوناگون ماده خارج سلولی ممکن است از حالت تعادل با یکدیگر خارج شوند. برای مثال از سه گروه عمده پروتئوگلیکالها، افزایش نسبی مولکولهای هپاران سولفات نسبت به کراتان سولفات یا کندریتین سولفات، ممکن است با اتصال به ذرات لیپوپروتئینی موجب احتباس و کند کردن خروج آنها از ضایعات در حال تشکیل شود (۹۸و۱۸۵).
در کنار عوامل شناخته شدهای مانند سیگار، سن، جنس، پرفشارخونی، چاقی، افزایش کلسترول، تریگلیسرید و غیره عدم تحرک و نداشتن فعالیت بدنی مناسب نیز از عوامل خطر قابل کنترل بیماریهای عروق کرونری است که سالهاست توجه فیزیولوژیستها، پزشکان و متخصصین قلب را به خود جلب کرده است. بدون شک عادت به تمرینات بدنی مناسب و سطح آمادگی جسمانی بالا می تواند عامل مهمی در پیشگیری و کاهش شدت امراض مختلف بین مردم سراسر جهان باشد (۲۷).
آشکار است که یک رابطه ما بین احتمال خطر بیماری شریان کرونری و ورزش فیزیکی وجود دارد. تغییرات احتمالی در ساختمان لیپوپروتئین در طول ورزش کردن ممکن است یک تغییر مهمی باشد که بتواند رابطه ما بین ورزش و کاهش احتمال خطر بیماری شریان کرونری را توضیح بدهد .لیپوپروتئین با دانسیته بالا (HDL) به عنوان یک عامل اصلی احتمال خطر بیماری شریان کرونری تصور شده است و سطح پایین این لیپوپروتئین با افزایش احتمال خطر بیماری شریان کرونری مربوط میباشد. کسانی که به صورت پایدار و دایمی ورزش می کنند نسبت به همتای بدون تحرک ورزشی، سطح HDL کلسترول را به صورت زیادی دارا میباشند. از این رو پیشنهاد اینکه ورزش این تغییرات سودمند را ترغیب می کند را میتوان توجیه کرد (۹۸و۱۸۵).
اگرچه افزایش لیپوپروتئین با چگالی پایین (LDL-C) و کاهش لیپوپروتئین با چگالی بالا (HDL- C) شاخص های اصلی و عامل خطر بیماریهای قلبی عروقی محسوب میشوند؛ ولی، گزارشها نشان می دهند افرادی که به بیماریهای قلبی عروقی مبتلا بوده اند، دارای HDL-C و LDL-C طبیعی هستند. بنابراین، تحقیقات زیادی انجام گرفت و پذیرفته شد که گسترش بیماریهای قلبی عروقی زمینهای التهابی دارد و التهاب عمومی (سیستمیک)، نقش محوری در توسعه و پیشرفت آترواسکلروز ایفا میکند. از اینرو در دهه گذشته، توجه پژوهشگران بیشتر به شاخص های التهابی به عنوان عوامل مستقل پیشگویی کننده بیماریهای قلبی عروقی معطوف شده است. برخی از این شاخص های التهابی عبارتند از: فیبرینوژن، هاپتوگلوبین، اینترلوکین( IL-6) که نقش مهمی در پاتوژنز آترواسکلروز دارد (۱۶۲). التهاب مزمن یکی از مشخصههای پاتوژنیک در بروز آترواسکلروز است. بدین ترتیب که با آغاز التهاب عروقی و متعاقباً فعال شدن اندوتلیال و سنتز پروتئینهای پیش التهابی و در نتیجه افزایش در میزان بیان ژنی و بروز مولکولهای چسبان سلولی، روند آترواسکلروز آغاز میگرد (۲۸).
با مطالعه تحقیقات گذشته درمییابیم که تاثیر ورزش بر شاخص های قلبی عروقی جدید و سنتی مورد بررسی قرار گرفته و نتایج جالبی بدست آمده است. تحقیقات انجام شده، گزارش کردن که ۱۳ هفته تمرینات ورزشی به کاهش شاخص های التهابی در افراد منجر می شود که همین امر به کاهش بیماری شریان کرونری منجر می شود (۲۵). فعالیت بدنی از یک طرف که به کاهش لیپیدهای چربی خون منجر می شود و از یک طرف دیگر به کاهش شاخص های التهابی منجر می شود می تواند در کاهش بیماری شریان کرونری نقش بسیار مهمی داشته باشد.
در این میان، محققان فیزیولوژی ورزشی همواره در صدد توسعه مؤثرترین و اجراییترین شیوه های فعالیت ورزشی در راستای کارآمد نمودن و به روز کردن توصیههای فعالیت ورزشی، به عنوان بخش مهمی از سبک زندگی سالم و بهداشتی و بخش مکمل در پیشگیری و درمان بسیاری از بیماریهای مرتبط با کمتحرکی، از جمله بیماریهای قلبی - عروقی بوده اند. از بین شیوه های تمرینی، بیشتر مطالعات انجام شده فعالیت ورزشی هوازی تداومی را مورد تایید قرار دادهاند (۶).
۲-۴- ورزش و بیماری MS
تمام کسانی که به بیماری MS مبتلا هستند صرف نظر از میزان درگیریشان نیاز به ورزش و تمرین دارند. ورزش نکردن عواقب مخاطره آمیزی برای سلامتی فرد به دنبال دارد که دامنه آن می تواند از یک یبوست ساده تا افزایش خطر بیماریهای قلبی- عروقی تغییر کند. ورزش و نرمش علاوه بر اینکه از بروز چنین مشکلاتی جلوگیری می کند احساس خوبی نیز برای بیماران به دنبال دارد (۸۸).
نشانه های بیماری MS از دامنه وسیعی برخوردار است منجمله میتوان به ضعف عضلات، اختلالات بینایی، اختلالات شناختی و اختلالات حسی اشاره کرد (۵و۱۹۴). کاهش تواناییهای حرکتی و خستگی از مشکلات اساسی این بیماران است. توانایی حرکتی این افراد تحت تاثیر عواملی مانند ضعف[۷۳]، خستگی[۷۴](۵۸)، اختلال حسی[۷۵](۵۷)، عدم تعادل[۷۶](۱۱۹)، اشکال در تمرکز[۷۷](۵۷)، اسپاسم[۷۸]، اختلال در کنترل اتونومیک قلبی-عروقی[۷۹](۱۰۲و۱۷۰) و شرایط محیطی قرار بگیرد (۷۶،۱۷۰و۱۷۱). ضعف عضلانی، خستگی، اسپاسم و فلج ضعیف از مهمترین علائم این بیماری است. ضعف عضلانی و خستگی خود از عواملی است که به کاهش تحرک میانجامد که آثار منفی در فعالیتهای روزمره و کیفیت زندگی (HAQUAMS)[80] خواهند داشت (۵۵).
این بیماری استقلال و توانایی فرد را برای شرکت موثر در خانواده و جامعه تهدید می کند و آنها را به سوی احساس فقدان شایستگی و اطمینان از خود سوق میدهد؛ اطمینان فرد از بدن و سلامتی خود مخدوش شده و به علت غیر قابل پیش بینی بودن دوره های عود بیماری، تعدادی از آنها احساس می کنند که قادر به برنامه ریزی برای آینده زندگی خود نیستند (۲۵). این بیماری اغلب افرادی را مبتلا می کند که در مرحله مولد زندگی خود قرار دارند و در بیشتر موارد اعضای خیلی جوان خانواده، مسئولیت مراقبت از بیمار ناتوان را بهعهده میگیرند (۲۵و۱۲۴).
هیچ درمان قطعی برای بیماری MS وجود ندارد و درمانهای حاضر تنها به کاهش علایم بیماری (تعداد و شدت حملات) منجر می شود و کمتر کردن علائم اساس مراقبت از این بیماری است (۵۰). راههای شناخته شده درمان خستگی مربوط به بیماری MSشامل موارد زیر است ۱) تغییر و اصلاح الگوهای رفتاری ۲) داروها ۳) تمرینات بدنی، توانبخشی، وسایل کمکی و۴) سایر درمانها (۵۰).
افراد بیتحرک با خطرات جدی سلامتی مواجه هستند. کمتحرکی با شرایط مزمنی مثل بیماریهای قلبی عروقی، چاقی، دیابت نوع ۲، سرطان، پوکی استخوان و خستگی همراه است (۱۷۹). در بیماران مبتلا به MS پوکی استخوان، افسردگی، خستگی و مرگ و میر به دلیل بیماریهای قلبی عروقی شیوع یافته است. علاوه بر این، عدم فعالیت بدنی با کاهش ظرفیت هوازی، آتروفی و از دست دادن قدرت عضلانی همراه است (۱۰۲، ۱۵۶و۱۷۴). معمولاً عدم تحرک و یا کاهش آن در این بیماران زمینه را برای افزایش میزان کلسترول و تریگلیسرید فراهم ساخته و نهایتاً بستر مناسب را برای امکان بروز تعدادی از بیماریها آماده مینماید. نشان داده شده است که ظرفیت هوازی در افراد مبتلا به MSکاهش یافته است (۱۰۳). تا همین اواخر به بیماران MS یا هر بیماری دمیلینه شدن التهابی سیستم عصبی مرکزی توصیه شده بود که در فعالیتهای بدنی شرکت نکنند (۱۴۵و۱۵۳). در نتیجه بسیاری از بیماران سطح کاهش یافتهای از فعالیت بدنی را نشان دادند و به تبع آن از آتروفی ناشی از این بیفعالیتی رنج میبردند و استقامت و قدرت عضلانی را از دست میدادند. محققان همچنین نشان دادند که بدتر شدن علائم MS در طی یک دوره ۳-۵ ساله در ارتباط با کاهش سطح فعالیت بدنی، مستقل از ناتوانی عصبی و دوره بیماری MS بود. در صورتی که سبک زندگی فعال این کمبود را در افراد سالم کاهش میدهد (۵۱، ۶۰و۱۴۵).
درک تاثیر فعالیت بدنی بر سیستم قلب-عروقی از دیر باز مورد توجه متخصصین بوده است (۱۷۴). به نظر میرسد فعالیت بدنی و از جمله تمرین هوازی بر توسعه این سیستم موثر باشد. تأثیر درمانی ورزشهای هوازی و تمرینات مقاومتی بر طیف گستردهای از پارامترهای عملکردی مانند ویژگیهای انقباضی عضله، عملکرد حرکتی و کیفیت زندگی در بیماران MS در چند دهه اخیر کشف شده و مورد توجه محققان ورزشی قرار گرفته است (۸۵و۹۴). انجام ورزشهایی همچون بدنسازی و تمرینات هوازی سبب حفظ بهتر قابلیتهای مغز و اعصاب در بیماران مبتلا به MS میشود. قسمتهای آسیبدیده مغز بیماران مبتلا به MS در افرادی که ورزش میکنند کندتر تخریب میشود. به نظر میرسد که ورزشهایی همچون بدنسازی و تمرینات هوازی روی بخشهایی از مغز که در برابر MS آسیبپذیرترند نقش محافظتی داشته و سبب میشود قشر خاکستری مغز در حجم گستردهتری حفظ شود. تا به امروز روشن است که ورزشهای هوازی منظم با شدت متوسط سبب تشدید MS نمیشوند و باعث بهبود عملکرد سرعت و مسافت راه رفتن و کیفیت زندگی افراد مبتلا می شود (۴، ۶۰و۱۵۹). اختلال در عملکرد عصبی در بیماری MS منجر به هر دوی اختلالات حسی و حرکتی می شود؛ بنابراین، به مشکلات تعادلی، هماهنگی، کنترل وضعیت و مکانیسم راه رفتن کمک می کند (۴۶). تمرینات ورزشی مخصوصا تمرینات هوازی منجر به بهبود عملکرد عصبی-عضلانی در بیماران مبتلا به MS می شود که بهبود عملکرد عصبی-عضلانی تنها به کمیت و کیفیت عضلات درگیر بستگی ندارد؛ بلکه، همچنین به توانایی سیستم عصبی که به طور مناسبی عضلات را فعال کند بستگی دارد.
سالهای متمادی، بیماران مبتلا به MSتوصیه میشدند که در ورزشهای فیزیکی شرکت نکنند. چون بعضی از بیماران ناپایداری علائم را در طول ورزش، در نتیجه افزایش دمای بدن، گزارش کرده بودند. دلیل دیگر این بود که اجتناب از ورزش، باعث حفظ انرژی می شود و در نتیجه، به کاهش خستگی و باقی گذاشتن انرژی برای فعالیتهای روزانه زندگی منجر می شود (۸۴و۱۴۱)؛ اما، در طول دهه گذشته، ورزش به دلیل آثار سودمند ثابت شده آن در بیماران مبتلا به MS، توصیه شده است (۱۵۲). یکی از راههای کمک به این بیماران، فعالیت ورزشی است. با توجه به ناتوانی جسمانی بیماران مانند عدم تعادل و فقر حرکتی، بهتر است که از تمرینهای هوازی، استفاده کند. علاوه براین، تحقیقات انجام شده در زمینه اثر تمرینات مقاومتی بر بیماری MS گزارش کردند که تمرینات مقاومتی اثر مثبتی بر عملکرد و کیفیت زندگی بیماران مبتلا به MS دارد (۱۱۷).
اگر چه مکانیسم دقیق مزایای ورزش بر مغز نامشخص هستند. افزایش سوخت و ساز مرتبط با فعالیتهای بیشتر در بخشهایی از سلولهای مغز، نخاع و سیستم عصبی محیطی مستلزم یک اثر در فعالیت ژن است. در بخشی با افزایش تولید فاکتورهای رشد مانند BDNF[81] ، فاکتور رشد عصبی[۸۲] و گالانین ایجاد می شود. هیپوکسی موضعی به طور بالقوه ممکن است محرک تشکیل عروق جدید در اطراف سلولهای مغز باشد (۱۰۷). سیستم عصبی بیماران مبتلا به MS ظرفیت خیلی محدودی برای بازسازی دارد و این تا حد زیادی به وجود سوبستراهای نامناسب برای رشد که شامل عوامل چندگانه مانند تشکیل اسکار بافت گلیال، نقص در فاکتورهای تروفیک و مهار کننده های رشد تولید شده توسط الیگودندروسیتها، آستروسیتهای واکنشپذیر و فیبروبلاستهاست کمک می کند. اخیراً نشان داده شده که سیگنالهای مهار کننده رشد مشتق شده از میلین مهمترین نقش را در رشد آکسونهای از کار افتاده در سراسر نواحی آسیب دیده دارند (۱۱۳).
پروتئینهای مشتق شده از میلین به عنوان مهمترین منابع مهاری در طناب نخاعی آسیب دیده شناخته شده اند (۹۳و۱۱۳). فاکتور نرتروفیک مشتق شده از مغز (BDNF) ایفا کننده مهم اثرات ورزش بر کاهش ملکولهای مهار کننده رشد و افزایش فاکتورهای رشد است. بطور کلی یافته ها بر عمل بالقوه درمانی ورزش برای ارزیابی ظرفیت مغز آسیب دیده برای پلاستیسیتی و ترمیم تاکید کردند. نورونهایی که در آزمایشگاه با BDNF تحریک شده اند؛ توانایی خنثی کردن ظرفیت مهاری میلین را دارا میباشند (۹۳و۱۴۹). ورزش به عنوان یک استراتژی غیرتهاجمی برای ارزیابی تولید BDNF در قسمت هایی از مغز و نخاع پذیرفته شده است. شناخته شده است که فعالیت جسمانی رشد آکسونی را بعد از آسیب عصبی افزایش میدهد و باعث بیان شاخص های مهم رشد سیناپتیک و آکسونی می شود. فعالیت عصبی مرتبط با ورزش ممکن است فاکتورهایی برای تغییرات در ملکولهای مهار کننده رشد میلین تحریک کند. فعالیت عصبی القا و آزاد شدن BDNF را تنظیم می کند و ورزش بیان BDNF در نورونها و آستروسیتها تعدیل می کند (۱۰۷و۱۱۳). نشان داده شده که برنامه های ورزشی ممکن است به محافظت عصبی و پلاستیسیته عصبی مرتبط با BDNF کمک کنند و بنابراین می تواند به طور امکانپذیری نقشی را در کاهش تغییرات عصبی مرتبط با MS و دیگر بیماریهای تخریب کننده سیستم عصبی مرکزی داشته باشد (۱۴۹).
آزمایشهای در حیوانات مبتلا به MS نشان داده است که فاکتور رشد قابل توجهی در سلولها در سیستم عصبی مرکزی متأثر از فعالیت بدنی است. به عنوان مثال تمرینات ورزشی، فراوانی IGF-1، فاکتور رشد بسیار مهم و فراوانی نورآدرنالین در مغز را افزایش میدهد (۱۰۷). IGF-I برای رشد طبیعی مغز مهم میباشد که اثرات آن بر چند مرحله تکثیر، تمایز و بقای سلولهای مغز نشان داده شده است و ممکن است اثرات مشابهی بر سلولهای عصبی اجدادی در سیستم عصبی بزرگسالان داشته باشد، IGF-I یک عمل تعدیل کننده بر بقای سلولی، رشد مغز و میلینسازی سیستم عصبی مرکزی دارد. اگرچه بعضی از شواهد نشان میدهد که IGF-I ممکن است اثرات سودمندی بر درمان MS داشته باشد. در EAE، تزریقIGF-I درون وریدی دو بار در روز برای ۸ روز نشان داد که نمرات نقص بالینی را کاهش داد و راه رفتن، طول گام و عملکرد بالا رفتن از پله در مقایسه با رتهای کنترل بهبود یافت (۹۰و۱۴۹).
درمان IGF-I در EAE به طور قابل توجهی تعداد و نواحی دمیلینه شده را در طناب نخاعی کاهش داد؛ علاوه براین، ضایعات اطراف اکسونها از طریق میلینسازی مجدد با بخشهای دمیلینه شده اکسونها عوض میکرد (۱۹۸). مطالعاتی که روی حیوانات نشان دادهاند که با اعمال تمرینات هوازی ظرفیت اکسیداتیو- ظرفیت هوازی سلولها در سیستم عصبی محیطی افزایش یافته است. علاوه براین، یافتههایی وجود دارد که نشان میدهد اندازه سلول می تواند با فعالیت بدنی منظم مخصوصا تمرینات هوازی افزایش یابد (۱۸۸). مطالعاتی دیگر نشان دادهاند که شکل گیری سلولهای جدید مغز در حیواناتی که اجازه دویدن به آنها داده شد افزایش مییابد (۹۳و۱۱۳). مطالعات دیگری نشان دادهاند که تشکیل عروق جدید در قشر مخ بعد از تمرین افزایش یافته که می تواند بطور قابل توجهی مواد مغذی را فراهم کند (۹۳و۱۱۳).
اختلالات عملکردی در MS مثل مکانیسم راه رفتن غیر طبیعی، ضعف عضلانی، تعادل ضعیف و خستگی به طور معمول در نتیجه انحطاط[۸۳] آکسون و بلوکه شدن هدایت است (۶۰). در واقع چون MS بر راههای حرکتی اثر می گذارد، منجر به ضعف و خستگی عضلانی میشود و سپس عملکرد را تخریب می کند (۴۶). خستگی در اکثر بیماران MS رخ میدهد و امکان درمان کمی دارد و مانع فعالیتهای معمولی و یا مورد نظر می شود
اگرچه ورزش از فرایند دمیلینهشدن جلوگیری نمیکند و یا آن را معکوس نمیکند و یا در دوره نورولوژیکی MSتغییری ایجاد نمیکند؛ اما، می تواند از چندین راه مانند، تأثیر مثبت در روحیه، احساس خوب بودن،کنترل وزن، کاهش اشتها، افزایش پشتکار،کاهش خستگی و بهبود در وضعیت خواب این بیماران را حمایت کند (۳۵و۳۷). ورزش سبب افزایش قدرت و قابلیت انعطافپذیری و توان عضلات و برقراری حرکات طبیعی مفاصل می شود (۱۱۹). هدف اولیه ورزش در بیماری MS حفظ و بهبود عملکرد حرکتی است؛ همچنین، از مشکلاتی مانند ضعف و کاهش استقامت و تعادل به علت کمتحرکی جلوگیری کند و به بهبود استقلال، آرامش عمومی و آمادگی هوازی (قلب و عروق) کمک کند، منجر به تحریک انگیزه و افزایش اعتماد به نفس و اینکه به حفظ سلامت عمومی و افزایش مقاومت در برابر بیماری کمک کند، در نهایت منجر به افزایش کیفیت زندگی و کاهش خستگی در بیماران مبتلا به MS شود.
۲-۴-۱- فعالیت بدنی و بیماری شریان کرونری در بیماران مبتلا به MS
بیماری عروق قلب در مردان شایعتر است و در سنین پایینتری نسبت به زنان دیده می شود. البته زنان هم پس از یائسگی به همان اندازه مردان همسال خود در معرض ابتلاء خواهند بود. در سنین پیش از یائسگی، میزان مرگ ناشی از بیماری های قلبی- عروقی در زنان یک پنجم مردان است؛ اما، بعد از یائسگی، به علت برداشته شدن اثر محافظتی استرژن این میزان به صورت تصاعدی در زنان افزایش مییابد تا به حد مردان میرسد (۱۴).
با توجه به اینکه این بیماری در افرادی که سابقه خانوادگی آن را دارند بیشتر دیده می شود و با افزایش سن احتمال ابتلاء به آن بیشتر می شود، برای پیشگیری و کاهش عوارض احتمالی آن باید به عوامل خطر تغییرپذیر توجه بیشتری کرد. چاقی و زیادی چربی خون در اثر کمتحرکی دو عامل خطر دیگر هستند که برای تغییر آنها باید از ورزش و تغذیه صحیح کمک گرفت. ورزش حداقل ۳ روز در هفته به مدت نیم ساعت بطوریکه، موجب افزایش چشمگیر ضربان قلب شود؛ چراکه، از خطر ابتلاء به بیماری قلبی میکاهد.
عوامل خطر گوناگونی با گسترش بیماریهای آترواسکلروز همراه هستند، از بین این عوامل خطر، فشارخون بالا، چربی خون بالا و سیگار عامل ۵٠ درصد از موارد بیماری عروق کرونر قلب محسوب میشوند (۲۵). همچنین، عدم فعالیت فیزیکی ۵/۱ تا ۲ برابر و هیپرکلسترولمی نیز خطر ابتلا به بیماریهای قلبی-عروقی را ٣٠ تا ۴٠ درصد افزایش می دهند خطر بروز بیماری قلبی سرخرگ کرونر در بیمارانی که کلسترول زیادتر از ٣٠٠ میلیگرم در دسیلیتر دارند ۴ بار بیشتر از افرادی است که میزان کلسترول آنها کمتر از ٢٠٠ میلیگرم در دسیلیتر میباشد. بنابراین، ضروری است که میزان کلسترول افراد را زیر ٢٠٠ میلیگرم در دسیلیتر نگه داشت (۲۴و۲۵). فعالیت فیزیکی منظم و در حد تحمل موجب کاهش خطر بیماری سرخرگ کرونر می شود به نظر میرسد یکی از مکانیسمهای تاثیر ورزش بر بیماریهای قلبی-عروقی از طریق کاهش چربیهای خون باشد. در این رابطه دیویدسون (١٩٩٢) نیز اثر مثبت فعالیت جسمی را اصلاح سطح چربی و لیپوپروتئینها، کنترل فشارخون، تسهیل کاهش وزن و حفظ وزن متعادل معرفی می کند (۲۸). در مطالعات انجام شده، گزارش کردند که ۴ تا ۵ ساعت ورزش پیاده روی در هفته برای افزایش میزان HDL لازم میباشد.
ورزش علاوه بر آنکه قدرت و استحکام بدن بیمار را بالا میبرد باعث تنظیم سیستم قلب و عروق و تنفس نیز خواهد شد (۸۸). با انجام فعالیت های ورزشی تنفس عمیقتر و همچنین قلب سریعتر میتپد که همین امر به کاهش عوامل خطرزای قلبی- عروقی و کاهش انرژی در اثر بهبود سیستم تنفسی میباشد و به افزایش حداکثر اکسیژن مصرفی منجر می شود. تمرینهای ورزشی مناسب، عامل مهمی در کاهش شدت امراض قلبی-عروقی و امراض دیگر به شمار میرود. امروزه افزایش لیپیدهای خون، به خصوص کلسترول و تریگلیسرید، دو عامل بسیار خطرناک به وجود آورنده بیمارهای قلبی-عروقی مخصوصا بیماری شریان کرونری و سکته قلبی در انسان است. به علت بروز خستگی زودرس در این بیماران و در پی آن کمتحرکی، خطر حملات قلبی عروقی در آنان افزایش مییابد (۱۴۱). کنترل چربیهای خون یکی از اجزای ضروری و با اهمیت اصلاح شاخص های خطرساز بیماران قلبی- عروقی است؛ از طرف دیگر، تمرینهای ورزشی نه فقط از مجموع کلسترول خون میکاهد، بلکه باعث افزایش کلسترول مفید (HDL–c) و کاهش کلسترول مضرLDL–c)) می شود. فعالیتهای بدنی منظم، همچنین قلب را به کار بیشتر وادار کرده و در نتیجه، احساس بهتر بودن و نشاط بیشتر در فرد پدید می آورد (۹۹و۱۷۷).
با تعدیل عوامل خطرزای بیماری شریان کرونری میتوان میزان مرگ و میر ناشی از این بیماریها را کاهش داد. با وجود این، هنوز مرگ و میر ناشی از بیماریهای قلبی- عروقی، بیشتر از سایر علتهاست. باید اذعان داشت که عاملهای مهم، مثل کمتحرکی و چاقی، می تواند در شمار عاملهای خطرساز قلبی- عروقی قلمداد شود. شکی نیست که فعالیتهای جسمانی منظم، همچون ورزش، به پیشگیری و بهبود انواع بیماریهای قلبی-عروقی در افراد مبتلا به MS کمک می کند. همچنان که در چند دهه گذشته، پژوهشگران به نتایج بهتری دست یافتهاند که رابطه بین فعالیتهای جسمانی و بیماریهای مختلف، از جمله بیماریهای قلبی-عروقی را نشان میدهد (۹۹و۱۳۲).
۲-۴-۲- فعالیت بدنی و ظرفیتهای عملکردی در بیماران مبتلا به MS
قدرت تنفسی، قلبی- عروقی و حرکتی- عضلانی در فعالیتهای روزانه حائز اهمیت است. عملکرد کافی سیستم حرکتی عاملی مهم برای ظرفیت عملکردی خوب است و افزایش آمادگی قلبی- عروقی و حرکتی اغلب با بهبود وضعیت سلامتی عمومی همراه است؛ علاوه براین، اگر با انجام تمرینات هوازی توانایی سیستم حرکتی حفظ نشود، می تواند بر سلامت جسمی و عمومی افراد مبتلا به MS تأثیرگذار باشد و به کاهش کیفیت زندگی افراد مبتلا منجر شود. قدرت عضلات تنفسی همچنین به علت فرایند بیماری یا تأثیرات عدم توانایی در کاربرد اندامها ممکن است دچار اختلال شود. ضعف در عضلات تنفسی با سطوح بالاتری از عدمفعالیت و ناتوانی در ارتباط است (۱۲۹). انجام تمرینات هوازی به افزایش قدرت تنفسی به همراه بهبود سیستم قلبی- عروقی موثر میباشد (۳۲). تمرین استقامتی پایه تمرینات فیزیکی هستند که در توانبخشی عصبی به طور گستردهای مورد استفاده قرار میگیرند. اجرای موفقیت آمیز این ورزش نیاز به یک فیزیوتراپ دارد که درک کاملی از ویژگیهای عصبی جمعیتی که در حال کار با آنها است، داشته باشد. ورزش استقامتی و قلبی تنفسی اغلب برای افراد مبتلا به MS که برای انجام فعالیتهای روزمره زندگی و یا شرکت در فعالیتهای تفریحی مشکل دارند، تجویز می شود.
به دنبال فعالیت منظم ورزشی و شرکت در برنامه های استقامتی و مقاومتی، عضلات اسکلتی بدن بسته به عوامل مختلف به لحاظ ساختاری دچارتغییراتی میشوند (از قبیل هایپرتروفی) و جلوگیری از آتروفی. مهمتر از تغییرات عضلانی، سازگاریهایی است که در دستگاه عصبی به وجود می آید و ماهیت بسیاری از آنها ناشناخته است. افزایش فعالیت نورون حرکتی و میزان تخلیۀ آن، افزایش فعالسازی واحدهای حرکتی فعال، تأثیر بر میزان فعالیت عضلات آگونیست و آنتاگونیست و افزایش تسهیلسازی ناشی از سیستم آوران، تنها برخی از دلایل احتمالی است (۱۶۷).
اختلال راه رفتن در افراد مبتلا به MS با بهره گرفتن از عملکرد فیزیکی و اندازه گیریهای متعدد حرکتی بالینی ثبت شده است. علائم مشاهده شده در MS ممکن است به راه رفتن غیر عادی یا بیحرکتی منجر شود و اثرات منفی بر فعالیت بدنی داشته باشد (۴۶،۵۹و۱۵۶). استقامت عضلانی به عنوان مهمترین شاخص عملکرد حرکتی شناخته شده است (۲۰)؛ زیرا، ارتباط دوسویه بین استقامت و ظرفیت عملکردی وجود دارد. به نظر میرسد که عملکرد حرکتی برای فعالیتهای روزمره لازم است؛ بنابراین، استراتژیهایی که به کاهش از دست دادن وضعیت حرکتی یا بهبود در توانایی راه رفتن کمک می کند، ممکن است اهمیت عملکردی قابل توجهی داشته باشند. تاثیر تمرینات هوازی بر بهبود ظرفیتهای عملکردی در بیماران مبتلا به MS حائز اهمیت است و مطالعات زیادی در این زمینه صورت گرفته که اکثر مطالعات انجام شده اثر مثبت تمرینات هوازی بر ظرفیتهای عملکردی بیماران مبتلا به MS را تایید کردند (۵۹و۱۵۶).
اختلالات عملکردی در MS مثل مکانیسم راه رفتن غیر طبیعی، ضعف عضلانی، تعادل ضعیف و خستگی به طور معمول در نتیجه انحطاط آکسون[۸۴] و بلوکه شدن هدایت است (۶۰). در واقع چون MS بر راههای حرکتی اثر می گذارد، به ضعف و خستگی عضلانی منجر میشود و سپس عملکرد را تخریب می کند (۵۹و۶۷). خستگی یک علامت مکرر است که در ۷۵ درصد از بیماران مبتلا به MSبه طور مداوم و یا پراکنده خستگی را در طی یک دوره ۲ ساله دریافت کرده اند. همچنین ۵۵ درصد از بیماران آن را بهعنوان بدترین علایم خود توصیف کرده اند (۳۵).
کاهش تواناییهای حرکتی و تعادل از مشکلات اساسی این بیماران است. بیش از ٨۵ درصد از این بیماران از مشکلات راه رفتن رنج میبرند (۱۲۵، ۱۹۲و۱۹۳). توانایی حرکتی فرد ممکن است تحت تأثیر عوامل متعددی مانند ضعف، عدم تعادل، خستگی، اسپاسم و شرایط محیطی قرار گیرد (۷۸). تغییر در گام به واسطه بیماری، از عوامل مهمی است که به افزایش درصد چربی بدن، کاهش تعادل و کاهش ظرفیت فرد منجر می شود. محققان نشان دادهاند که هزینه اکسیژن مصرفی بیماران MS در هنگام راه رفتن تا ۴ برابر بیشتر از افراد سالم است (۱۴۸).