سیاست تقسیم سود
سود سهام نقدی و بازده نقدی سهام، بواسطه عینیت و ملموس بودن، از جایگاه ویژهای نزد پارهای از ذینفعان شرکت برخوردارند . در واقع استفاده کنندگان بالفعل و بالقوه اطلاعات مالی مشتاقاند تا از توان ایجاد نقدینگی و بعضاً توزیع آن در میان سهام داران شرکت آگاهی یابند؛ زیرا این اطلاعات نه تنها تصویر روشنی از وضعیت حال شرکت ارائه میدهند، بلکه امکان برآورد و ارزیابی وضعیت آینده آن را نیز فراهم میسازند که بدون تردید در فرایند تصمیم گیری آنان حائز اهمیت است. تقسیم سود، خط مشی است که بر پایه آن میزان سود تقسیمی، میزان سود انباشته و پاداش هیأت مدیره، زمان پرداخت، نحوه تأمین مالی و دیگر موضوعات مرتبط با آن مدون و مکتوب و به مجمع عمومی سهامداران ارائه میشود (رهنمای رودپشتی و همکاران، 1385). در واقع سود سالانه به دو بخش تقسیم میشود بخشی از آن بعنوان سود به صاحبان سهام داده میشود و بخشی از آن به حساب سود انباشته و یا اندوخته ذخیره می شود . هر کدام از این بخشها اثرات متفاوتی بر وضعیت مالی شرکت دارد بنابراین هیأت مدیره میتواند سیاست مربوط به تقسیم سود را بعنوان یک راهنما و نیز یک ابزار مورد استفاده قراردهد.
واحدهای انتفاعی میتوانند سود خالص سالانه خود را به مصرف پرداخت سود سهام برسانند یا وجوه آن را برای مقاصد دیگری نظیر باز پرداخت بدهی ها یا تامین مالی سرمایه گذاری های جدید مورد استفاده قرار دهند. افزایش سود سهام، موجب پرداخت بیشتر وجوه نقد واحد انتفاعی به سهامداران می شود. چنانچه مدیریت قصد نداشته باشد از طریق مصرف دارایی ها یا افزایش بدهی ها،سود سهام را تحصیل نماید. بنابراین، تغییر مطلق سیاست توزیع سود سهام (بدون تغییر سیاستهای سرمایه گذاری و ساختار واحد انتفاعی) موجب تغییر همزمان مبلغ سود سهام و مبلغ حاصل از فروش سهام جدید خواهد شد. اما همواره امکان دارد که تغییرات همزمانی درچندین سیاست واحد انتفاعی ایجاد شود. مثلاً شرکت ممکن است سود سهام را کاهش دهد و وجوه مربوط را صرف توسعه سرمایه گذاری خود کند (ترکیبی از سیاست توزیع سود سهام و تغییر سیاست گذاری) یا از محل این وجوه بخشی از بدهی های خود را بازپرداخت نماید (ترکیبی از تغییر سیاست توزیع سود سهام و تغییر ساختار مالی) به این ترتیب می توان گفت که توزیع سود سهام، سرمایه گذاری و تامین مالی با یکدیگر ارتباط نزدیکی دارند. از این رو مدیران (با هدف حداکثر کردن ثروت سهامداران) همواره باید بین علایق مختلف سهامداران تعادلی برقرار نمایند تا هم فرصت های سودآور سرمایه گذاری را از دست نداده باشند و هم سود نقدی مورد نیاز برخی از سهامداران را بپردازند بنابراین تصمیمات تقسیم سود که از سوی مدیران شرکت ها اتخاذ می شود بسیار حساس و با اهمیت است(معبودی، 1389).
سیاست تقسیم سود یکی از مهم ترین مباحث مطرح در مدیریت مالی است؛ زیرا سود تقسیمی بیانگر پرداختهای نقدی عمده شرکت ها و یکی از مهم ترین گزینهها و تصمیمات فرا روی مدیران به شمار میرود. مدیر باید تصمیم بگیرد که چه میزان از سود شرکت تقسیم، و چه میزان در قالب سود انباشته مجدداً در شرکت سرمایهگذاری شود. بهرغم اینکه پرداخت سود تقسیمی مستقیماً سهامداران را بهرهمند میسازد، توانایی شرکت در انباشت سود به منظور بهرهگیری از فرصتهای رشد را تحت تأثیر قرار میدهد(بیکر و پاول، 2005). بهعلاوه، این سیاست در بازار سهام، محتوای اطلاعاتی دارد و تغییر آن نیز برای سهامداران حاوی اطلاعات است. هر سرمایهگذار با توجه به نوع سلیقه، سهام شرکتی را خریداری میکند که سیاست تقسیم سود آن را مطلوب میداند. میزان سود سهام پیشنهادی توسط هیئت مدیره معمولاً حاوی اطلاعاتی در خصوص انتظارات مدیران در مورد سودآوری آینده شرکت است (جهانخانی و پارساییان، 1386).
آهارونی و سوآری (1980) معتقدند همان گونه که جریان وجوه نقد در درون یک شرکت، برای ارزیابی توان و وضعیت نقدینگی آن از اهمیت بسزائی برخوردار است، طبیعتاً سود سهام نقدی هر سهم نیز برای دارنده سهام بهعنوان یکی از منابع ایجاد نقدینگی افراد، از اهمیت ویژهای برخوردار میباشد. جدای از این مسئله، سود سهام نقدی هر سهم به نوعی حاوی پیام خاص خود به بازار است. این پدیده در ادبیات مالی با عنوان «اثر پیام رسانی» یا بعضاً «اثر محتوای اطلاعاتی» شناخته میشود. مطابق این مفهوم، شرکتها صرفاً زمانی سود سهام نقدی خود را افزایش میدهند که انتظار افزایش در سودهای آتی را داشته باشند، در غیر این صورت سود سهام نقدی افزایش داده شده باید به سطح اولیه خود کاهش یابد. بنابراین افزایش سود سهام نقدی حامل پیامی برای بازار است مبنی بر اینکه انتظار میرود عملکرد شرکت بهبود یابد(جهانخانی و قربانی،1385).
Baker and Powell
Aharony and Swary