کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



جستجو



 



3-2 ویژگی­های طرح­واره­های ناسازگار اولیه. 11
4-2 ریشه ­های تحولی طرح­واره­ها 12
1-4-2 نیازهای هیجانی اساسی 12
2-4-2 تجارب اولیه زندگی 13
1-2-4-2 ناکامی ناگوار نیازها 13
2-2-4-2 آسیب دیدن و قربانی شدن 13
3-2-4-2 تجربه بیش از حد چیزهای خوب. 14
4-2-4-2 درونی­سازی انتخابی یا همانندسازی با افراد مهم زندگی 14
3-4-2 خلق و خوی هیجانی 14
5-2 حوزه­های طرح­واره و طرح­واره­های ناسازگار اولیه. 15
1-5-2 حوزه بریدگی و طرد. 15
2-5-2 حوزه خودگردانی و عملکرد مختل 16
3-5-2 حوزه محدودیت‌های مختل 18
4-5-2 حوزه دیگر جهت­مندی. 19
5-5-2 حوزه گوش به زنگی بیش از حد و بازداری. 20
6-2 عملکردهای طرح­واره: 22
1-6-2 تداوم طرح­واره. 22
2-6-2 بهبود طرح­واره. 22
7-2 سبک­ها و پاسخ­های مقابله­ای ناسازگار 23
1-7-2 تسلیم طرح­واره. 24
2-7-2 اجتناب از طرح­واره. 24
3-7-2 جبران افراطی طرح­واره. 25
8-2 اهمیت شناخت دقیق طرح­واره­ها و سبک­های مقابله­ای. 26
9-2 حیطه­های تأثیرگذاری طرح­واره­های ناسازگار اولیه. 26
10-2 خانواده. 27
11-2 ازدواج 27
12-2 رضایت زناشویی 28
13-2 ابعاد رضایت­مندی زناشویی 30
14-2 عوامل مؤثر بر رضایت زناشویی 31
15-2 مروری کوتاه بر نظریه­ های زوج­درمانی و خانواده­درمانی 35
1-15-2 مدل­های روان­پویایی 35
2-15-2 نظریه آدلر. 35
3-15-2 دیدگاه ساختاری. 35
4-15-2 نظریه میان­نسلی بوئن 36
5-15-2 رویکرد استراتژیک 36
6-15-2 رویکرد غنی­سازی ارتباط 36
16-2 علائم خطرساز و مخرب در روابط زناشویی 37
18-2 تغییرات رضایت زناشویی در طول زمان 38
19-2 عوامل زمینه­ساز برای ازدواج سالم 39
20-2 سن مناسب ازدواج 40
21-2 علل ازدواج زودرس 41
22-2 عوارض ازدواج در سنین پایین 42
23-2 رویکردهایی جهت حل تعارض­های زناشویی (زوج­درمانی) 43
1-23-2 روان تحلیلی گروهی زوج­ها 43
2-23-2 درمان شناختی – رفتاری. 43
3-23-2 ایماگودرمانی 43
4-23-2 درمان مبتنی بر نظام عاطفی بوئن 44
5-23-2 نظریه دلبستگی 44
6-23-2 زوج­درمانی رفتاری تلفیقی 44
7-23-2 خانواده درمانی سیستمیک میلان 44
24-2 مدل طرح­واره درمانی یانگ: 45
1-24-2 مرحله سنجش و آموزش 46
2-24-2 مرحله تغییر. 46
25-2 فرآیند دقیق سنجش و آموزش 46
1-25-2 ارزیابی اولیه. 46
2-25-2 سنجش مشکلات فعلی و مشخص کردن اهداف درمان 47
3-25-2 سنجش تناسب بیمار برای طرح­واره درمانی 47
4-25-2 تمرکز بر تاریخچه زندگی 47
5-25-2 سنجش از طریق تصویرسازی ذهنی 48
26-2 یافته­ های پژوهشی داخلی و خارجی در خصوص موضوع. 48
27-2 جمع­بندی و نتیجه­گیری. 52
روش­شناسی پژوهش 54
1-3 مقدمه. 55
2-3 روش پژوهش 55
3-3 جامعه آماری، نمونه و روش نمونه گیری. 55
4-3 ابزار گردآوری داده­ ها 56
1-4-3 فرم کوتاه پرسشنامه طرح­واره (SQ-SF) 56
2-4-3 پرسشنامه رضایت­مندی زناشویی انریچ 57
3-4-3 پرسشنامه نشانه­ های اختلالات روانی (SCL – 90 – R). 59
5-3 فرایند اجرای پژوهش 60
6-3 شرح جلسات آموزش طرح­واره درمانی 61
7-3 روش تجزیه و تحلیل داده­ ها 63
ارائه یافته­ها 64
1-4 مقدمه. 65
2-4 اطلاعات جمعیت شناختی 65
1-2-4 مدت زمان ازدواج 65
2-2-4 سن 66
3-4 مقایسه سلامت جسمانی و روانی گروه آزمایش و کنترل قبل از آموزش 66
4-4 آمار استنباطی 68
بحث و نتیجه­گیری. 81
1-5 مقدمه. 82
2-5 خلاصه و تحلیلی از نتایج توصیفی 82
3-5 تبیین نتایج 82
1-3-5 سوال اول 82
2-3-5 سؤال دوم. 83
3-3-5 سؤال سوم. 84
4-3-5 سؤال چهارم. 85
5-3-5 سؤال پنجم 86
6-3-5 سؤال ششم 86
7-3-5 سؤال هفتم 87
8-3-5 سؤال هشتم 88
4-5 محدودیت­های پژوهش 90
5-5 پیشنهادهای پژوهشی 90
6-5 پیشنهادهای کاربردی. 90
منابع فارسی 92
منابع انگلیسی 95
پیوست­ها 97
چکیده
طرح­واره­ها به ­عنوان نقشه انتزاعی شناختی در نظر گرفته می­شوند که راهنمای تفسیر اطلاعات و حل مسأله است و هدف اصلی این پژوهش، بررسی اثربخشی مرحله سنجش و آموزش رویکرد طرح­واره درمانی بر فعالیت طرح­واره­های ناسازگار اولیه و رضایت زناشویی دانش­ آموزان متأهل دوره متوسطه شهر قاین است. روش پژوهش شبه­آزمایشی با طرح پیش­آزمون، پس­آزمون با گروه کنترل و یک مرحله پیگیری است. نمونه شامل 30 دانش­آموز دختر متأهل است که به­صورت در دسترس و داوطلبانه انتخاب و به­طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه 15 نفر) قرار گرفتند. هر دو گروه، با بهره گرفتن از پرسشنامه­های فرم کوتاه طرح­واره یانگ و رضایت زناشویی انریچ در مراحل پیش­آزمون، پس­آزمون و پیگیری ارزیابی شدند. گروه آزمایش مرحله سنجش و آموزش رویکرد طرح­واره درمانی را طی 8 جلسه دریافت کرد. داده­های به­دست آمده با روش تحلیل کواریانس چند متغیره تحلیل شد. یافته­ های این پژوهش، نشان­دهنده تفاوت معنادار بین دو گروه آزمایش و کنترل است. به بیان دیگر، آموزش موجب کاهش فعالیت طرح­واره­های ناسازگار اولیه و افزایش رضایت زناشویی شده است. بنابراین می­توان نتیجه گرفت که می­توان با اجرای مرحله سنجش و آموزش رویکرد طرح­واره درمانی، فعالیت طرح­واره­های ناسازگار اولیه را کاهش و میزان رضایت زناشویی را افزایش داد.
واژه­های کلیدی: سنجش و آموزش رویکرد طرح­واره درمانی، طرح­واره­های ناسازگار اولیه، رضایت زناشویی.

 

1-1 بیان مسأله
 

واژه طرح­واره[1] در روان­شناسی و به­طور گسترده­تر در حوزه شناختی، تاریخچه­ای غنی و برجسته دارد. در حوزه رشد شناختی، طرح­واره را به­صورت قالبی در نظر می­گیرند که بر اساس واقعیت یا تجربه شکل می­گیرد تا به افراد کمک کند تجارب خود را تبیین کنند. طرح­واره­ها به ­عنوان نقشه انتزاعی شناختی در نظر گرفته می­شوند که راهنمای تفسیر اطلاعات و حل مسأله است. زمانی که نیاز خاصی ارضا نشود، طرح­واره ناسازگاری در آن حیطه ایجاد می­شود (یانگ، کلوسکو[2] و ویشار[3]، 1389).
یکی از نظریه­هایی که مکانیزم­های زیربنایی در پدیدآیی رفتارهای ضداجتماعی را تبیین می­ کند، نظریه طرح­واره­های ناسازگار اولیه[4] است. یانگ[5] معتقد است که طرح­واره­های ناسازگار اولیه، قدیمی­ترین مؤلفه­های شناختی و باورها و احساسات غیرشرطی درباره خودمان هستند. طرح­واره­های ناسازگار اولیه، الگوها یا درون­مایه­های عمیق و فراگیری هستند که از خاطرات، هیجان­ها، شناخت­واره­ها و احساسات بدنی تشکیل شده ­اند، در دوره کودکی یا نوجوانی شکل گرفته­اند، در مسیر زندگی تداوم دارند، درباره خود و روابط با دیگران هستند و به شدت ناکارآمدند (یانگ، 2003).
طرح­واره­های ناسازگار اولیه به­علت تمایل بشر به هماهنگی شناختی، برای بقاء خودشان می­جنگند. به­گونه­ای که فرد رفتارهای درونی یا بیرونی انجام می­دهد تا وضعیت فعلی طرح­واره را حفظ کند و طرح­واره تداوم یابد. او هیجده طرح­واره را معرفی می­ کند که عبارتند از: 1- رهاشدگی/ بی­ثباتی[6]، 2- بی­اعتمادی/ بدرفتاری[7]، 3- محرومیت هیجانی[8]، 4- نقص/ شرم[9]، 5- انزوای اجتماعی/ بیگانگی[10]، 6- وابستگی/ بی­کفایتی[11]، 7- آسیب­پذیری نسبت به ضرر یا بیماری[12]، 8- خود تحول­نیافته/ گرفتار[13]، 9- شکست[14]، 10- استحقاق/ بزرگ منشی[15]، 11- خویشتن­داری و خودانضباطی ناکافی[16]، 12- اطاعت[17]، 13- ایثار[18]، 14- پذیرش­جویی/ جلب­توجه[19]، 15- منفی­گرایی/ بدبینی[20]، 16- بازداری هیجانی[21]، 17- معیارهای سرسختانه/ عیب­جویی افراطی[22] و 18- تنبیه[23] (یانگ و همکاران، 1389).
از آن­جا که طرح­واره­ها هسته خودپنداره افراد را شکل می­ دهند، اگر دارای محتوای ناسازگار باشند افراد را نسبت به گستره­ای از کاستی­ها و مشکلات آسیب­پذیر می­ کنند (حقیقت­منش، آقامحمدیان­شعرباف، قنبری­هاشم­آبادی و مهرام، 1389). طرح­واره­های ناسازگار اولیه و راه­های ناکارآمدی که بیماران از راه آن­ها یاد می­گیرند که با دیگران کنار بیایند، اغلب زیربنای نشانه­ های مزمن اختلالات محور I مثل اضطراب، افسردگی، سوء­مصرف مواد و اختلالات روان­تنی به­شمار می­روند (یانگ و همکاران، 1389). پژوهش­ها نشان داده­اند که طرح­واره­های ناسازگار اولیه در بسیاری از اختلال­ها مثل اختلالات شخصیت (پتروسلی، گلاسر، کالهون و کامپبل[24]، 2001)، اختلال وسواس اجباری (آتالای، آتالای، کاراهان و کالیسکان[25]، 2008)، اختلال استرس پس از سانحه (ککرام، درومند و لی[26]، 2010)، اختلال هراس اجتماعی (پینتو­گوویا، کاستیلهو، گلهاردو و کانها[27]، 2006)، افسردگی (وانگ، هالورسن، ایسمن و واترلو[28]، 2010؛ ابرهارت، آربچ، بیگداپیتن و آبلا[29]، 2011؛ رنر، لابستیل، پیترز، آرنتز و هوبرز[30]، 2012)، اضطراب (داوودی، ابولقاسمی و وطن­خواه، 2013؛ عیسی­نژاد، شجاع­حیدری، رودباری و لیاقت­دار، 2012)، سوء­مصرف مواد (بخشی­بجد و نیک­منش، 2013؛ شری، استارت و آندرسون[31]، 2014)، اختلال­های جنسی (ابولقاسمی و کیامرسیا، 2012)، اختلال­های خوردن، اختلال اضطراب اجتماعی، ارتباط­های ناکارآمد (بسمنز، بریت و ون[32]، 2010؛ نقل در بهرامی­زاده و بهرامی­احسان، 1392)، روابط بین فردی (تیم[33]، 2013) و رضایت زناشویی (ذوالفقاری، فاتحی­زاده و عابدی، 2008؛ یوسفی، عابدین، تیرگری و فتح­آبادی، 1389) نقش دارند.
طرح­واره­ها به واسطه تأثیری که بر سبک دلبستگی، اختلالات شخصیت، اختلالات خلقی و رضایت زناشویی می­گذارند، می­توانند تأثیر مستقیم و غیرمستقیم نیز بر روابط زناشویی داشته باشند. معمولا ماهیت ناسازگار طرح­واره­ها وقتی ظاهر می­شود که بیماران در روند زندگی خود و در تعامل با دیگران، به­ویژه رابطه زناشویی به­گونه­ای عمل می­ کنند که طرح­واره­های آن­ها تأیید شود، حتی اگر برداشت اولیه آن­ها نادرست باشد (یانگ، 2003).
یانگ و کلوسکو چنین فرض کردند که رضایت در روابط نزدیک و دوستانه فقط زمانی دیده می­شود که هم نیازهای رشدی به­طور مقتضی برآورده شده باشند و هم نیازهای بزرگسالی ارضا شوند. چون هریک از زوجین علاوه بر طرح­واره­هایی که با خود به رابطه می­آورند، در ارتباط فعلی خود نیز طرح­واره­هایی به­وجود می­آورند که خاص این رابطه هستند (داتیلیو[34] و بیرشک، 1385؛ نقل در ذوالفقاری و همکاران، 2008)، چنان­چه در روابط دو نفر نیازهای طرحواره اولیه برآورده نشود و یا طرح­واره اولیه با طرح­واره فعلی ناهماهنگ باشد، موجب ناسازگاری بین زوجین و در نهایت طلاق می­شود (یانگ، 2003).
در پژوهش کلیفتون[35] (1995؛ نقل در یوسفی، 2012)، نتایج نشان داد که بین طرح­واره ناسازگار اولیه شکست با اعتماد و قابل پیش ­بینی بودن شریک زندگی و همچنین بین طرحواره ناسازگار محرومیت هیجانی و نقص با نزدیکی، اعتماد و صمیمیت زوجین، رابطه منفی وجود دارد. همچنین استلیز[36] (2004؛ نقل در یوسفی، 2012) بیان کرد طرحواره ناسازگار اولیه محرومیت هیجانی و نقص، پیش ­بینی کننده روابط صمیمی و عاشقانه کمتر در زوجین می­باشد. فریمن[37] (1999) دریافت که نمرات افراد در مقیاس طرح­واره­های ناسازگار اولیه پیش ­بینی­کننده کیفیت ازدواج و رضایت زناشویی در آنان است. پژوهش­های مختلفی (داسیانا وآلینا[38]، 2012؛ آریتی و بمپوراد[39]، 1980؛ ذوالفقاری و همکاران ، 2008) به رابطه معنادار میان طرح­واره­های ناسازگار اولیه و رضایت زناشویی اشاره کرده­اند.
رضایت زناشویی یک جنبه بسیار مهم و پیچیده از یک رابطه زناشویی است. هنری، هود، جانسون و کارلوزی[40] (2004) رضایت زناشویی را تفسیر افراد از کیفیت ازدواج یا خوشبختی حاصل از ازدواج­شان می­دانند. به­عبارت دیگر، اصطلاح رضایت زناشویی به مسرت کلی شخص و خشنودی او از روابط نزدیک زناشویی اشاره دارد. گریف[41] (2000) در تعریف سازگاری و رضایت زناشویی اظهار می­ کند که زوجین سازگار، زن و شوهرهایی هستند که توافق زیادی با یکدیگر دارند، از نوع و سطح روابط­شان راضی­اند، از نوع و کیفیت گذران اوقات فراغت رضایت دارند و مدیریت خوبی در زمینه وقت و مسائل مالی خودشان اعمال می­ کنند.
با این وجود آمار طلاق که معتبرترین شاخص آشفتگی زناشویی است، نشان­گر آن است که رضایت زناشویی به­آسانی قابل دستیابی نیست. از همان روزهای آغازین رابطه زناشویی، عدم توافق­های جدی و مکرری به­وجود می­آیند که اگر حل نگردند، می­توانند رضایت و ثبات زناشویی را با تهدیدی جدی مواجه کنند (تالمن و هسایو[42]، 2004). علاوه بر این، قطع­نظر از همه روابط زناشویی که به طلاق ختم می­شوند، بسیاری از ازدواج­ها و روابط زناشویی ناموفق نیز وجود دارند که همسران به دلایل گوناگون طلاق نمی­گیرند. لذا توجه به رضایت زناشویی به خاطر نقشی که در سلامت روانی زوجین و فرزندان آن­ها دارد، اجتناب­ناپذیر است. احساس رضایت از ازدواج و رابطه زناشویی نقش مهمی را در میزان کارکردهای بهنجار خانواده ایفاء می­ کند (یوسفی، 2012).
پژوهش­ها (بوث و ادواردز[43]، 1985؛ میراحمدی­زاده، نخعی­امرودی، طباطبایی و شفیعیان، 1382) دریافته­اند یکی از عواملی که بر رضایت زناشویی تأثیرگذار است، سن ازدواج زوجین است و هر چه سن ازدواج پایین‌تر باشد، احتمال از هم گسیختگی خانواده بیشتر می‌شود. معمولا در همه جوامع برای ازدواج، یک پایه سنی حداقلی وجود دارد که در قوانین مدون یا غیرمدون در نظر گرفته می‌شود و افراد تا قبل از رسیدن به آن، به برقراری پیوند زناشویی مجاز نیستند. ‌این پایه سنی معمولا هم‌زمان با بلوغ جنسی یا اندکی پیش یا پس از آن تعیین می‌گردد، ولی به دلیل آن­که ازدواج به ­عنوان شیوه بهنجار ارضای ‌این نیاز، تنها بعد زیستی ندارد و مانند دیگر امور انسانی با فرهنگ شکل گرفته و جهت می‌یابد، معمولا افزون بر بلوغ جنسی، باید توانمندی لازم برای اداره امور خانواده را داشته باشد و به تعبیری، به بلوغ عقلی و فکری و بلوغ اقتصادی رسیده باشد، به­گونه‌ای که فرد بتواند در نظر عرف و قانون، مسئولیت تعهد‌های خویش را در قبال دیگران بپذیرد. بدین ترتیب، سن ازدواج در هر جامعه‌ای بر حسب شرایط محیطی، اقتصادی و فرهنگ خاص آن جامعه تبیین می‌گردد (جدیدی، جان­بزرگی و رسول­زاده طباطبایی، 1388).
با وجود افزایش سن ازدواج، هنوز ازدواج زودرس در برخی از بافت­های فرهنگی رایج است و دختران که بیشتر در معرض آن هستند، آسیب­ها و عوارض شدیدی از جمله انزوای اجتماعی، محدودیت حمایت اجتماعی، فشار زیاد برای باردارشدن و حاملگی زودرس، نداشتن مهارت برای ورود به بازار کار، افسردگی و مشکلات تحصیلی را متحمل می­شوند (لطفی، 1389). بنابراین ضروری است که اولا با فرهنگ سازی، آمار این ازدواج­های زودرس را در این مناطق کاهش دهند و دوما با حل مشکلات زناشویی در دانش­ آموزان متأهل تا حد امکان از بروز آسیب­های بعدی جلوگیری شود.
در حال حاضر دیدگاه­های متعددی با رویکردهای مختلف به دنبال تبیین و حل تعارض­های زناشویی هستند. مانند خانواده­درمانی که مسئولیت عمده آن بالا بردن احساس همبستگی و وحدت خانواده و فعال کردن نقش طبیعی خودالتیام­بخشی خانواده است (عامری، نوربالا، اژه­ای و رسول­زاده­طباطبایی، 1382). درمان دیگری که در زمینه حل تعارضات زناشویی بکار برده می­شود، درمان مبتنی بر نظام عاطفی بوون[44] است که نقش مهمی در زمینه رشد نظری و کار بالینی خانواده­درمانی داشته است. در این شیوه اعتقاد بر این است که نوعی نظام عاطفی بر ساختار خانواده حاکم است که قابلیت انتقال بین نسلی دارد و سلامت روانی فرد در گرو سطح تفکیک و جدایی وی از این نظام است (بوون، 1976؛ نقل در یوسفی، 2012). علاوه­بر این روش­ها، یانگ روش دیگری را مبتنی بر طرح­واره برای حل اختلافات به­وجود آورده که طرح­واره درمانی نام دارد.
طرح­واره درمانی، درمانی نوین و یکپارچه است که عمدتا بر اساس بسط و گسترش مفاهیم و روش­های درمان شناختی- رفتاری کلاسیک بنا شده است و هدف نهایی آن بهبود طرح­واره است. این شیوه درمان، دارای دو مرحله سنجش و آموزش[45] و مرحله تغییر است. در مرحله اول، طرح­واره درمانگر به بیماران کمک می­ کند تا طرح­واره­های خود را بشناسند و به ریشه ­های تحولی طرح­واره­ها در دوران کودکی و نوجوانی پی ببرند. در این مرحله، مدل طرح­واره به بیماران آموزش داده می­شود و بیماران یاد می­گیرند سبک­های مقابله­ای ناکارآمد (تسلیم، اجتناب و جبران افراطی) خود را بشناسند و ببینند چگونه پاسخ­های مقابله­ای­شان باعث تداوم طرح­واره­های آن­ها می­شوند. هدف این است که بیماران هم از نظر عقلانی، عملکردهای طرح­واره­های خود را بفهمند و هم این­که این فرایندها را در سطح هیجانی تجربه کنند. سنجش یک فرایند چند بعدی است که شامل مصاحبه درباره تاریخچه زندگی، تکمیل پرسشنامه طرح­واره، تکالیف خود-بازنگری و تمرین­های تصویرسازی ذهنی است. در فرایند سنجش، طرح­واره­ها از نظر هیجانی برانگیخته می­شوند و به بیماران کمک می­شود بین مشکلات فعلی و تجارب دوران کودکی خود، ارتباط هیجانی برقرار کنند. در پایان این مرحله، درمانگر و بیمار، مشکل بیمار را در قالب مدل طرح­واره، مفهوم­سازی می­ کنند. در مرحله دوم، درمانگر بسته به نیازهای بیمار، راهبردهای شناختی، تجربی و رفتاری و بین فردی را در هر جلسه، به­گونه­ای انعطاف­پذیر به­کار می­گیرد (یانگ و همکاران ، 1389).
از همین رو با توجه به اهمیت رضایت زناشویی و نقشی که طرح­واره­های ناسازگار اولیه در کیفیت روابط زناشویی زوجین دارد، این پژوهش در پی پاسخ به این سؤال است که آیا مرحله سنجش و آموزش رویکرد طرح­واره درمانی می ­تواند فعالیت طرح­واره­های ناسازگار اولیه را کاهش و رضایت زناشویی را افزایش دهد؟

 

2-1 سؤال­های پژوهش*
 

سؤال اول: آیا اجرای مرحله سنجش و آموزش رویکرد طرح­واره درمانی بر فعالیت طرح­واره محرومیت هیجانی اثربخش است؟
سؤال دوم: آیا اجرای مرحله سنجش و آموزش رویکرد طرح­واره درمانی بر فعالیت طرح­واره وابستگی/ بی­کفایتی اثربخش است؟
سؤال سوم: آیا اجرای مرحله سنجش و آموزش رویکرد طرح­واره درمانی بر فعالیت طرح­واره بازداری هیجانی اثربخش است؟
سؤال چهارم: آیا اجرای مرحله سنجش و آموزش رویکرد طرح­واره درمانی بر فعالیت طرح­واره بی­اعتمادی/ بدرفتاری اثربخش است؟
سؤال پنجم: آیا اجرای مرحله سنجش و آموزش رویکرد طرح­واره درمانی بر فعالیت طرح­واره رهاشدگی/ بی­ثباتی اثربخش است؟
سؤال ششم: آیا اجرای مرحله سنجش و آموزش رویکرد طرح­واره درمانی بر فعالیت طرح­واره ایثار اثربخش است؟
سؤال هفتم: آیا اجرای مرحله سنجش و آموزش رویکرد طرح­واره درمانی بر فعالیت طرح­واره معیارهای سرسختانه/ عیب­جویی افراطی اثربخش است؟

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[سه شنبه 1398-12-06] [ 07:26:00 ق.ظ ]




فصل اول: کلیات پژوهش
1-1- مقدمه   2
1-2- بیان مسئله     3
1-3- ضرورت و اهمیت بیان مسئله  .   6
1-4- اهداف پژوهش  7
1-5- سوالات پژوهش  .  7
1-6- فرضیه های پژوهش .  8
1-7- تعاریف نظری و عملیاتی متغیرها .  8
فصل دوم: ادبیات و پیشینه تحقیق
2-1- پیش درآمد  .  11
2-2- تعارض زناشویی   12
2-2-1- مفهوم تعارض زناشویی .  12
2-2-2- زمینه های تعارض   14
2-2-3- الگوهای تعامل زوجین متعارض  .  16
2-2-4- دیدگاه های تعارض  .  17
2-2-5- سبک ها و استراتژی مدیریت تعارض   18
2-2-6- رویکردهای درمانی به حل تعارض  .  21
2-2-7- نگرش و نیاز دو مقوله در تعارض همسران  .  22
2-2-8- کارکردهای مثبت تعارض از نظر ترنر  24
2-3- رضایت زناشویی   25
2-3-1- عوامل موثر بر رضایت زناشویی  26
2-3-2- نظریه های مرتبط با آسیب شناسی زندگی زناشویی   32
عنوان                                                                                                           صفحه
2-3-3- تاثیر رضایت زناشویی بر سایر ابعاد زندگی  .  36
2-3-4- نظریه چرخه زندگی زناشویی  .  37
2-3-5- عوامل موثر بر افزایش رضایت زناشویی   38
2-3-6- عوامل آسیب رسان به رضایت زناشویی  .  40
2-4 خودکارآمدی   40
2-4-1- برداشت انسان از خودکارآمدی .  44
2-4-2- منابع خودکارآمدی  45
2-4-3- ابعاد خودکارآمدی  .  47
2-4-4- انواع خودکارآمدی  47
2-4-5- مراحل رشد خودکارآمدی   48
2-4-6- خودکارآمدی و تفاوت­های سنی و جنسیتی .  49
2-4-7- شیوه های اثرگذاری باورهای خودکارآمدی  .  50
2-5- معنا در زندگی   51
2-5-1- معنادرمانی .  54
2-5-2- اهداف درمانی معنا درمانی   56
2-5-3- فرآیند درمان .  56
2-5-4- مداخلات درمانی  .  57
2-5-5- کلیات معنادرمانی فرانکل (1959)  .  58
2-6- پیشینه­های تحقیقاتی.  59
2-6-1- پیشینه­های تحقیقاتی داخلی   59
2-6-2- پیشینه­های تحقیقاتی خارج از کشور .  65
فصل سوم: روش پژوهش
3-1- پیش درآمد  69
3-2- روش پژوهش  69
3-3-  جامعه آماری، نمونه و روش نمونه گیری  69
3-4- ابزار پژوهش  70
عنوان                                                                                                          صفحه
3-4-1- پرسش­نامه تعارض­های زناشویی (MCQ) .  70
3-4-2- پرسش­نامه فرم کوتاه رضایت زناشویی انریچ (1989)  72
3-4-3- پرسش­نامه خودکارآمدی عمومی شرر  76
3-5- شیوه اجرای پژوهش  78
3-6- روش تجزیه و تحلیل آماری داده­ ها   81
فصل چهارم:  تجزیه و تحلیل داده ها
4-1- مقدمه  .  83
فصل پنجم: بحث و نتیجه گیری
5-1- پیش درآمد  91
5-2- بررسی فرضیه اصلی  .  91
5-3- بررسی فرضیه ­های فرعی  .  93
5-4- محدودیت­های پژوهش  96
5-5- پیشنهادها  .  96
منابع   
منابع فارسی  .  99
منابع انگلیسی  104
چکیده
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثر بخشی معنادرمانی گروهی بر رضایت زناشویی و خودکارآمدی عمومی زوجین با تعارضات زناشویی مراکز مشاوره شهر لاهیجان اجرا گردید.  پژوهش از نوع آزمایشی با طرح پیش­آزمون پس­آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش، کلیـه زنان دارای تعارض زناشویی مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر لاهیجان در سال92-93 بودند که به روش نمونه گیری تصادفی ساده از بین افرادی از جامعه ی آماری، که رضایت زناشویی و خودکارآمدی عمومی کمتری داشتند، انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه کنترل (15 نفر) و گروه آزمایش (15 نفر) قرار ­گرفتند. گروه آزمایش به مدت 12 جلسه 90 دقیقه­ای که هفته­ای دو بار برگزار می­شد، در جلسات آموزشی شرکت کردند. در حالی­که در گروه کنترل هیچگونه مداخله­ای صورت نگرفت. ابزار استفاده شده در پژوهش شامل، پرسش­نامه­های تعارض زناشویی(MCQ)، رضایت زناشویی انریچ فرم کوتاه و خودکارآمدی عمومی شرر و همکاران و پکیج آموزشی معنادرمانی بر اساس معنادرمانی فرانکل بود. داده­ ها از طریق آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیره تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد که معنادرمانی گروهی بر رضایت زناشویی و خودکارآمدی عمومی زوجین با تعارضات زناشویی مراکز مشاوره شهر لاهیجان، مؤثر است و شدت این اثر در یک متغیر ترکیبی(62/0) می­باشد.
واژه­های کلیدی: معنادرمانی، رضایت زناشویی، خودکارآمدی عمومی، تعارضات زناشویی
مقدمه
زندگی زناشویی یکی از جهانی­ترین نهادهای بشری است که از دو نفر با توانایی­ها و استعدادهای متفاوت و با نیازها و علایق مختلف و در یک کلام با شخصیت­های گوناگون تشکیل شده است(گلدنبرگ، گلدنبرگ، 2002 ترجمه شاهی برواتی، نقش بندی، ارجمند، 1386). یک رابطه زناشویی صمیمی مستلزم آن است که زوجین یاد بگیرند با هم ارتباط برقرار کنند و با هم متفاوت باشند. تعارض زمانی به وجود می­آید که زوجین به دلیل همکاری و تصمیمات مشترکی که می­گیرند درجات مختلفی از استقلال و همبستگی را نشان دهند که این تفاوت­ها را می­توان روی یک پیوستار، از تعارض خفیف تا تعارض کامل طبقه ­بندی کرد (یونگ و لانگ[1]، 1998).
از نظر گلاسر(2000 به نقل از افخمی، بهرامی، فاتحی زاده، 1386) تعارض زناشویی ناشی از  ناهماهنگی زن و شوهر در نوع نیازها و روش ارضای آن، خودمحوری، اختلاف در خواسته­ها طرح­واره­های رفتاری و رفتار غیرمسئولانه نسبت به ارتباط زناشویی و ازدواج است.
افزایش روزافزون تعارض­های زناشویی در دنیای معاصر و خطر بروز جدایی و اثر منفی آن بر سلامت روانی زوجین و فرزندان آنان موجب شده است تا مشاوران نظریه­ها و طرح­هایی را برای کمک به زوجین دچار تعارض ارائه دهند. معنادرمانی یکی از این روش­هایی است که بر پایه نظریات ویکتور فرانکل شکل گرفته است. فرض اساسی در معنادرمانی این است که شخص نمی­تواند برای همیشه از رنج در زندگی اجتناب کند، اما می ­تواند یک راه پرمعنای شخصی برای پاسخ دادن به رنج در زندگی برگزیند. علاوه بر این کسانی که معنا را در زندگی می­یابند، می­توانند توانایی­های نهفته­شان را شکوفا کرده و با اثربخشی بیشتری به مبارزه و تلاش در زندگی بپردازند (چولنبرگ، هاتزل، 2008).
معنادرمانی می ­تواند ساختاری مفهومی را برای کمک به مراجعان جهت چالش در زندگیشان ارائه دهد . رویکردی وجودی نگر که نگرش جبرگرایانه در مورد ماهیت بشر را ، قبول ندارد، در مقا بل درمانگران وجودی، بر روی آزادی انسان تاکید دارند . فرانکل می­گوید بشر در همه جا با سرنوشت و با فرصت دستیابی به چیزی از راه رنج هایش، رو برو است . انسان موجودیست آزاد که همیشه حق انتخاب دارد، انسان واکنش خود را در برابر ر نج­ها و سختی­های ناخواسته(ولی پیش آمده) و شرایط محیطی خود انتخاب می­ کند و هیچکس را جز خود او یارای آن نیست که این حق را از او باز ستاند. او همچنین معتقد است همه چیز را می­توان از یک انسان گرفت مگر آزادی در گزینش رفتار، در شرایط موجود و گزینش راه خود (فرانکل، ترجمه صالحیان و میلانی،  1390).
 معنادرمانی در خصوص بسیاری از مسائل سلامت روان کاربرد دارد (چولنبرگ،  2003). این مکتب در مقایسه با روانکاوی روشی است که کمتر به گذشته توجه داشته و به درون­نگری هم ارج چندانی نمی­نهد. در مقابل به آینده، وظیفه، مسئولیت، معنی و هدفی که شخص باید زندگی خود را صرف آن کند، وجه بیشتری دارد (فرانکل، ترجمه صالحیان و میلانی، 1390).
با توجه به اینکه تعارض زناشویی معمولا در زوجین بر اساس تضاد بین آنچه که انتظار دارند با آنچه که هست به وجود می­آید و فرد برای نزدیک کردن شرایط به آنچه که انتظار دارد یا به عبارتی آرمان فرد است، تلاش می­ کند. اما اینکه تا چه حد این آرمان­ها واقع­گرایانه و صحیح است شرایط زندگی فرد را تحت تاثیر قرار می­دهد. این افراد از شرایط خود راضی نیستند و این می ­تواند رضایت زناشویی را نیز شامل شود. برای بهبود شرایط این افراد باید معنا و هدف خود را در زندگی بیشتر بررسی کرده و با تعیین اهدافی واقعی­تر و دست­یافتنی­تر شرایط خود را به شرایط آرمانی خود نزدیک کنند و این رضایت  در افراد را بالا می­برد و می ­تواند رضایت از زندگی زناشویی را نیز شامل شود. در رسیدن به اهداف و کسب موفقیت در موقعیت­ها می ­تواند در ادراک خود به عنوان یک فرد کارامد نقش داشته باشد بنابراین به نظر می­رسد که این تغییر اهداف و معنای زندگی، بتواند خودکارآمدی افراد را نیز تحت تاثیر قرار دهد.
1-2- بیان مسئله
تعارض بین فردی به عنوان، نوعی تعامل که در آن اشخاص تمایلات، دیدگاه­ها و عقاید متضادی را بیان می­ کنند، تعریف می­شود که بعضی محققان آن را رخدادی عادی در زندگی زناشویی می­دانند(کلین، پلیزنت، وایتون و مارکمن[2]، 2006). تعارض زناشویی، ناشی از واکنش نسبت به تفاوت­های فردی بوده و زمانی که آنقدر شدت یابد که احساس خشم، خصومت، کینه، نفرت، حسادت و سوء رفتار کلامی و فیزیکی در روابط آنان حاکم شود و به حالت ویرانگر درآید، حالتی غیر عادی است(کالین و سوگوک ،2009).  تعارض همیشه، منفی نیست، بلکه روشی که زوج­ها برای مدیریت تعارض خود به کار می­برند، ممکن است بر رابطه تأثیر منفی داشته باشد(گاتمن و سیلور[3] ، 1999). زوجینی که می­توانند تعارضات موجود در رابطه را با به کارگیری روش­های مثبت و استفاده کمتر از تعاملات منفی مدیریت کنند، فضایی ایجاد می­ کنند که در آن فرصت بیشتری برای خودافشایی و توافق در مورد مشکلات خانواده وجود خواهد داشت (جوهانسون[4]، 2003). تعارض زناشویی می ­تواند بر حیطه­های مختلف زندگی افراد موثر باشد از جمله می ­تواند رضایت زناشویی افراد را تحت تاثیر قرار دهد.
رضایت زناشویی فرآیندی است که در طول زندگی زوج­ها به وجود می­آید و شامل چهار حیطه جاذبه بدنی، جنسی، تفاهم، طرز تلقی و سرمایه گذاری می­باشد. کرنی و کومبز(2000) رضایت زناشویی را توافق زن و شوهر در مورد اموری که ممکن است مسائل حادی به بار آورد، علاقه و فعالیت های مشترک، ابراز علاقه علنی مکرر و اعتماد متقابل، شکوه و شکایت اندک، شکایت نادر از احساس تنهایی و رنجش تعریف کرده­اند(رجبی، سروستانی، اصلانی، 1392). روچ و همکاران(1998) رضامندی زناشویی را به صورت نگرش­ها یا احساسات کلی فرد نسبت به همسر و رابطه­اش تعریف می­ کند. رضامندی زناشویی یک پدیده درون فردی و یک، برداشت از همسر و رابطه است و هنگامی به کار می­رود که واحد تحلیل فرد است و هدف تجزیه و تحلیل، نگرش­های ذهنی افراد بجای نشانه­ های عملی درباره همسر و رابطه­شان است. چنین تعریفی از رضامندی زناشویی نشانگر آن است که رضامندی یک مفهوم تک بعدی و مبین ارزیابی کلی فرد نسبت به همسر و رابطه­اش است(زندی پور و مومنی جاوید، 1390). به اعتقاد کومار(2009) ادراک شخص، نقش مهمی در احساس شخص نسبت به همسرش دارد و تفکر مثبت بویژه در مورد روابط با همسر، به سطوح بالاتری از رضایت زناشویی می­انجامد. زوجینی که دارای تعارض هستند علاوه بر اینکه ادراکشان از زندگی زناشویی تغییر می کند، نگرش نسبت به خودشان نیز دچار خلل می شود. 
زوج­هایی که از لحاظ مشکل ارتباطی نقش­ها، پاسخ­دهی عاطفی، مشارکت عاطفی، کنترل رفتار و کارایی عمومی در سطح پایین­تری قرار دارند نه تنها سلامت روانی آنها در معرض آسیب قرار دارد بلکه احساس خودکارآمدی در آنها را نیز به مقدار زیاد کاهش می­یابد . بندروا (2003) معتقد است:  حس خودکارآمدی می ­تواند نقش مهمی در رویکرد و نگاه فرد به اهداف، تکالیف و چالش­هایش داشته باشد (ابوالقاسمی، فلاحی و بابایی، و همکاران، 1391). بنابراین می­توان گفت افرادی که به دلایلی از جمله تعارضات زناشویی، رویکرد و نگاهشان به خود و توانمندی­هایشان و همچنین به زندگی زناشویی و همسر دچار خلل شده معنای زندگی­شان نیز تغییر می­ کند.
بنا به تعریف رکر (2000) معنای زندگی عبارت است از: ادراک نظم، انسجام و هدف در هستی و دنبال کردن اهداف ارزشمند و نیل به آنها همراه با حس رضایتمندی. با توجه به تعریف رکر (2000) می­توان به ماهیت موقتی این سازه پی برد. فرصت برای یافتن معنا از تولد تا مرگ در خلال گسترهای از موقعیت­های منحصر به فرد زندگی رخ می­دهد (گرابر[5]،2004). این موقعیت­های زندگی فرصت­هایی را برای یافتن معنا در لحظه فراهم می­سازند و به شرایط خاصی همچون سلامتی، محیط فیزیکی، وضعیت اقتصادی اجتماعی، میراث فرهنگی یا هرگونه شرایط خاص انسان مدرن امروزی وابسته نیستند. یافتن معنا یک صفت محسوب می شود و نه حالت و می­توان آن را در هر موقعیتی کشف کرد (نادی و سجادیان، 1391). بامیستر[6](1991) معتقد است هنگامی فرد می ­تواند احساس کند که از یک زندگی معنادار برخوردار است که چهار نیاز او به معنا، ارضا شده باشد. این چهار نیاز عبارتند از:

 

هدفمند بودن جهت زندگی
 

احساس کارآمدی و کنترل
 

برخوردار بودن از مجموعه ­ای از ارزش­ها که بتواند به وسیله آن ها کنش­هایش را توجیه کند.
 

وجود یک مبنای با ثبات و استوار برای داشتن نوعی حس مثبت خود ارزشمندی(بامیستر و نیومن،1991).
ونگ[7] (1998) معنا را به عنوان یک سازه فردی و فرهنگی مبتنی بر نظام شناختی تعریف کرده است که انتخاب­های فردی، فعالیت­ها و اهداف را تحت تأثیر قرار می­دهد و زندگی را وقف هدفمندی، ارزش­های فردی و رضایتمندی می­ کند . فرد ممکن است  معنا را از منابع مختلفی کسب کند . براساس نظریه نیمرخ معنای شخصی ونگ(1998) این منابع ممکن است از طریق ارتباطات، دین، تعالی فردی، پذیرش شخصی، صمیمیت و رفتار منصفانه تحقق یابد(ونگ، 1998).
برخی از روان­شناسان مانند آلپورت (1954)، فرانکل (1972)، و مازلو(1962) وجود معنا در زندگی، را به عنوان مهم­ترین عامل مؤثر بر کنش­های روان­شناختی مثبت می­دانند. یافته های پژوهشی متعددی نشان داده­اند که وجود معنا در زندگی عنصری اساسی در بهزیستی روانی – عاطفی است و به صورت سیستماتیکی با ابعاد گوناگونی از شخصیت، سلامت جسمی و ذهنی، سازگاری و انطباق با استرس­ها و اختلالات رفتاری ارتباط دارد (اسکنل  و بکر[8]، 2006 ).
معنادرمانی از جمله روش­هایی است که می ­تواند به افراد در یافتن معنای زندگی و داشتن ادراکی بهتر و رضایتی بیشتر از خود و زندگی خود داشت. معنا­درمانی با در نظر گرفتن گذرایی هستی و وجود انسانی به جای بدبینی و انزوا، انسان را به تلاش و فعالیت فرا می­خواند و بیان می­دارد که آنچه انسان ها را از پای درمی­آورد، رنج­ها و سرشت نامطلوب­شان نیست بلکه بی­معنا شدن زندگی است که مصیبت­بار است . اگر رنج را شجاعانه بپذیریم تا واپسین دم، زندگی معنا خواهد داشت و معنای زندگی می ­تواند حتی معنی بالقوه درد و رنج را نیز در برگیرد . فرانکل می­گوید در دنیا چیزی وجود ندارد که به انسان بیشتر از یافتن “معنی ” وجودی خود در زندگی یاری کند (فرانکل، ترجمه صالحیان و میلانی، 1386). معنادرمانی از نظر شکل، به درمان­های کوتاهی چون درمان آدلری نزدیک­تر است . معنادرمانگران گرچه اغلب به صورت صمیمانه و مقبول در باره موضوعات فلسفی بحث می­ کنند، برای اینکه درمانجو را متقاعد سازند که نگرشی آگاهانه­تر و مسئولانه­تر به خلاء وجودی کند، به شیوه ­های مختلف او را مواجهه می­ دهند، و برایش دلیل و برهان می­آورند. نوشته­های مربوط به درمان نشان می­ دهند که فنون درمانی­، علاوه بر مواجهه دادن و تعبیرها، به مقدار زیادی به قانع سازی و استدلال نیز متکی هستند (بروچسکا، ترجمه سید محمدی، 1381). به نظر می­رسد که این شیوه بتواند بر تغییر شرایط زندگی و رضایت افراد از خود و همسر و در کل رضایت از زندگی زناشویی موثر باشد. با توجه با این امر پژوهش حاضر با هدف تعیین میزان اثر بخشی معنادرمانی بر رضایت زناشویی و خودکارآمدی عمومی زوجین با تعارضات زناشویی مراکز مشاوره شهر لاهیجان، طراحی گردیده است.
1-3- ضرورت و اهمیت موضوع پژوهش
از آنجایی که تعارض بین همسران سلامت روان اعضای خانواده تهدید کرده و باعث مشکلات مختلف در خانواده می­گردد و همچنین بنیان خانواده را سست می­ کند، بررسی و شناسایی عوامل موثر برآن به منظور پیشگیری و کاهش از تعارض ضرورت می­یابد. وقتی همسران تمایلی به رابطه با هم ندارند کمتر می­توانند مسایل مربوط به خانواده را مورد بررسی قرار داده و در نتیجه مشکلات آنها هر روز بیشتر از قبل می­شود. تعارض بین همسران کیفیت زندگی و رضایت زناشویی را نیز کاهش می­دهد . ناراضی بودن از زندگی زناشویی نگرش افراد به توانایی­های خود را نیز دچار خلل می­ کند، فرد احساس نا کارآمدی می­ کند. اهداف زندگی تغییر می­ کند و تعارضات بیشتر می­شود و از آنجایی که این مشکلات بنیان خانواده را سست کرده و افراد خانواده را دچار مشکلات روانی و متعاقب آن جسمانی می­ کند؛ ضرورت دارد که پژوهش­های بیشتری در این حیطه انجام شود.
1-4- اهداف پژوهش
هدف اصلی:
تعیین میزان اثر بخشی معنادرمانی بر رضایت زناشویی و خودکارآمدی عمومی زوجین با تعارضات زناشویی مراکز مشاوره شهر لاهیجان
اهداف فرعی:
1- تعیین میزان اثر بخشی معنادرمانی بر رضایت زناشویی زوجین با تعارضات زناشویی مراکز مشاوره شهر لاهیجان
2- تعیین میزان اثر بخشی معنادرمانی بر خودکارآمدی عمومی زوجین با تعارضات زناشویی مراکز مشاوره شهر لاهیجان
1-5- سوالات پژوهش
سوال اصلی:
آیا معنادرمانی گروهی بر رضایت زناشویی و خودکارآمدی عمومی زوجین با تعارضات زناشویی مراکز مشاوره شهر لاهیجان، موثر است؟
سوالات فرعی:
1- آیا معنادرمانی گروهی بر رضایت زناشویی زوجین با تعارضات زناشویی مراکز مشاوره شهر لاهیجان، موثر است؟
2- آیا معنادرمانی گروهی بر خودکارآمدی عمومی زوجین با تعارضات زناشویی مراکز مشاوره شهر لاهیجان، موثر است؟
1-6- فرضیه ­های پژوهش
فرضیه اصلی:
معنادرمانی گروهی بر رضایت زناشویی و خودکارآمدی عمومی زوجین با تعارضات زناشویی مراکز مشاوره شهر لاهیجان، موثر است.
فرضیه ­های فرعی:
 1- معنادرمانی گروهی بر رضایت زناشویی زوجین با تعارضات زناشویی مراکز مشاوره شهر لاهیجان، موثر است.
2- معنادرمانی گروهی بر خودکارآمدی عمومی زوجین با تعارضات زناشویی مراکز مشاوره شهر لاهیجان، موثر است.
1-7- تعاریف نظری و عملیاتی متغیرها
تعریف مفهومی متغیرها
تعارض زناشویی: تعارض زناشویی، ناشی از واکنش نسبت به تفاوت­های فردی بوده و زمانی که آنقدر شدت یابد که احساس خشم، خصومت، کینه، نفرت، حسادت و سوءرفتار کلامی و فیزیکی در روابط آنان حاکم شود و به حالت ویرانگر درآید، حالتی غیر عادی است(کالین وسویکوک،2009). تعارض در روابط وقتی بروز می­ کند که رفتار یک شخص با توقعات شخص دیگر جور در نیاید (دیویس،ترجمه بهاری، 1382).
معنادرمانی گروهی: رویکردی فلسفی است که با انسان و دنیای او سر و کار دارد . این رویکرد نوعی نگرش نسبت به تعدادی از مفاهیم است مانند زندگی و مرگ، امید و ناامیدی ، رابطه و انزوا  بودن و نبودن، گزینش آزادانه، آگاهی و مسوول شدن نسبت به خود و دیگران، تعالی خویشتن و  جستجوی معنا در دوره­ای از زندگی که با مرگ نزدیک روبرو است (بریت بارت[9] و همکاران، 2004).
رضایت زناشویی: رضایت زناشویی عبارت است از حالتی که طی آن زوجین از ازدواج با هم  و از بایکدیگر بودن احساس شادمانی و رضایت دارند (محمودی،1387).
خودکارآمدی عمومی: خودکارآمدی عبارست است از باور افراد به توانایی­هایشان در اعمال کنترل بر عملکرد خود و بر رویدادهای محیطی است. (بندورا، 2001 به نقل از فیست و فیست،  ترجمه سید محمدی، ١۳۸۶).

تعداد صفحه :146
قیمت :37500 تومان

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:26:00 ق.ظ ]




چکیده
مقدمه: هیجانات جزء جدایی ناپذیر رفتار انسانی است. یکی از معیارهای سلامت روان، کنترل و تنظیم هیجانات است. عوامل مختلفی می تواند روی تنظیم هیجانات تاثیر بگذارد. هدف این پژوهش بررسی ارتباط هوش هیجانی و سبک های مقابله ای با تنظیم دشواریهای هیجانی بود. افرادی که بتوانند هیجانات خود را تنظیم کنند
روش اجراء: این پژوهش یک مطالعه همبستگی بود. تعداد 139 دانشجو به روش تصادفی ساده انتخاب شدند. جهت جمع آوری داده های از پرسشنامه های هوش هیجانی بار- آن(1980)، پرسشنامه سبک های مقابله ای فولکمن و لازاروس(1989) و پرسشنامه دشواریهای تنظیم هیجانی (گراتز، 2004) استفاده شد. داده ها با بهره گرفتن از آزمون های آماری ضریب همبستگی و رگرسیون آماری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته: یافته های پژوهش نشان داد که بین هوش هیجانی و دشورایهای تنظیم هیجانی رابطه معنادار وجود دارد همچنین یافته ها نشان دادند بین سبک های مقابله ای و دشواریهای هیجانی رابطه معنادار وجود دارد. یافته ها نشان دادند که هوش هیجانی و سبک های مقابله ای پیش بینی کننده دشورایهای هیجانی هستند.
نتیجه گیری: از آنجاییکه یافته های پژوهش نشان دادند که هوش هیجانی وسبک های مقابله ای با تنظیم هیجانی رابطه دارند، نتایج پژوهش پیشنهاد می کند که دوره های آموزشی لازم برای افزایش هوش هیجانی و استفاده از سبک های کارآمد مقابله ای برای دانشجویان برگزار شود.

 

مقدمه
در کشور ما دانشجویان قشر بسیار بزرگی را تشکیل می دهند. در همه کشورهای دنیا دانشجویان بعنوان قشر تاثیر گذار در روند پیشرفت هر جامعه ی مورد توجه می باشند. شرایط روحی و روانی دانشجو همواره کانون توجه بسیاری از تحقیقات علمی بوده است. یکی از ویژگی های مهم دوران دانشجویی کنار آمدن با مسائل و شرایط روحی و روانی دوران تحصیل می باشد.  هوش هیجانی بعنوان مولفه ای که می تواند افراد را در شرایط سخت راهگشایی عبور از پیچ و خم مشکلات باشد معرفی شده است(پاک نژاد و همکاران، 1393). تحقیقات در گروه های مختلف نشان داده اند که افرادی که دارای هوش هیجانی بالایی هستند توانایی مواجه به شرایط استرس آمیز و اضطراب آور را به خوبی دارند. آنها معمولا استرس و اضطراب کمتری را تجربه می کنند. هوش هیجانی بالا موجب بکارگیری شیوه های بهتر در مواجه با شرایط استراس آور می شود. این شیوه های به عنوان شیوه یا سبک های مقابله ای یاد می کنند. افراد دارای هوش هیجانی بالا دارای سبک های مقابله ای بهتر و کارآمد تر هستند(برکتین و همکاران، 1391). از طرفی استفاده از سبک های مقابله ای کارآمد موجب تنظیم هیجانات در شرایط وخیم می شود. مجموع این مولفه ها موجب می شود که فرد بتواند هیجانات خود را در شرایط دشوار تنظیم و تعدیل کند.  سبک های مقابله ای، نحوه ی چگونگی کنار آمدن با مسائل، و دشواریهای تنظیم هیجانی، شناخت هیجانات و فائق آمدن بر هیجانات نامطلوب است(قاسم بروجردی و همکاران، 1391) روشن شدن رابطه بین هوش هیجانی، سبک های مقابله ای و دشورایهای هیجانی  موجب ارائه یک الگوی بهتر برای فهم این چرخه می شود که این موضوع باعث می شود بتوان اقدامات بهتری را در راستای افزایش و ارتقا هوش هیجانی و کارآمد کردن سبک های مقابله ای و تنظیم هیجانات در شرایط سخت شود. بنا به مطالب ذکر شده این پژوهش با هدف بررسی سه متغیر هوش هیجانی، سبک های مقابله ای و دشواریهای تنظیم هیجانی در دانشجویان انجام گرفت تا شاید بتواند به ارائه مدلی جهت ارتقاء قشر شرایط روحی و روانی این قشر از جامعه ارائه دهد.

 

بیان مسئله
داشتن توانایی های درونی یکی از ملزومات کنار آمدن با مشکلات و استرس های زندگی روزمره، و همچنین حفظ سلامت روانی است. تحقیقات بسیاری از هوش هیجانی بعنوان یک جنبه از هوش که تاثیر بسیاری زیادی بر زندگی افراد دارد، گزارش شده اند(بخشی،2008).  هوش هیجانی مجموعه ای از توانایی های شناختی و هیجانی به هم پیوسته است(سیاروچی، فورگاس و مایر، 2001، به نقل از سیاروچی، دین و اندرسون، 2002). که به فرد کمک می کند تا با درک، ارزیابی و بیان دقیق هیجان ها، از احساساتی که افکار را تسهیل می نمایند، آگاهی یابد(مایر، سالووی، کاروسو و سیتارونیوس، 2001) و با برقراری توازن میان افکار و هیجان های خود، تصمیم گیری های عاقلانه و رفتار مسئولانه داشته باشد(برکتین، توکلی و نشاط دوست، 1387). از دیگر مولفه های مهم در کنار آمدن با مشکلات و استرس ها، سبک های مقابله ای می باشد. مفهوم مقابله از دهه های گذشته به طور رسمی در حوزه روانشناسی مطرح شده است و طی سال های اخیر مطالعات زیادی در خصوص فرایند مقابله و انواع سبک های مقابله ای انجام شده است( پکنهام، 2001، ایرلند وپارکر ، 2005، زیدنر و اندلر، 1997). اندلر و پارکر(1990) سه نوع سبک مقابله ای را مطرح کردند که عبارتند از سبک های مقابله مساله مدار، سبک مقابله هیجان مدار و سبک مقابله اجتنابی. سبک های مقابله فرایندی است که از طریق آن افراد استرس های ناشی از عوامل استرس زا را کنترل می کنند و هیجانات منفی ایجاد شده بوسیله این عوامل را تحت کنترل در می آورند(کلینس، 1999، ترجمه محمد خانی، 1386؛ ریو، 2001؛ ترجمه سید محمدی،1383). اما مولفه سوم که در این پژوهش مورد بررسی قرار می گیرد، دشواریهای تنظیم هیجانی است. کوتینهوریبیر، فرری رین ها و دایس[1] (2010)  براساس مطالعات پیشین عنوان می کنند که تنظیم هیجانی، به مرحله ای اشاره دارد که افراد به واسطه آن بر هیجانات خود و اینکه آن ها چگونه هیجاناتشان را بیان و تجربه می کنند، تأثیر می گذارد. مطالعات مختلفی در خصوص ارتباط متغیرهای هوش هیجانی، سبک های مقابله ای و تنظیم دشواریهای هیجانی صورت گرفته است. نور بخش، بشارت و زارعی[2](2010)؛ بساک نژاد، اصفهانی اصل و محمودی قلعه نوی(1391) در پژوهش های  خود نشان دادند که بین هوش هیجانی و سبک های مقابله ای رابطه معنادار وجود دارد. همچنین سهریان آذر، اسدی مجره، اسدنیا و فرنودی (1393) در مطالعه خود گزارش کردند که بین راهبردهای مقابله ای و دشواریهای تنظیم هیجانی در دوره نوجوانی رابطه وجود دارد. هیجانات نقش غیر قابل انکاری را در روابط افراد دارند. گروهی از افراد جامعه مانند دانشجویان بیشتر درگیر روابط اجتماعی هستند و بر این اساس آنها دچار هیجانات بیشتری در روابط با افراد مختلف می شوند. همچنین این گروه با تنش های بیشتری مواجه هستند، استرس های بیشتری را تجربه می کنند و در روابط اجتماعی خود نیازمند داشتن مهارت ها و توانایی های بهتر برای کنار آمدن با این گونه شرایط هستند. از طرفی در سال های اخیر هوش هیجانی و نقش آن در بسیاری از مولفه های روان شناختی مورد بررسی قرار گرفته است.  نقش هوش هیجانی در تنظیم هیجانات غیر قابل انکار می باشد.  اما سئوالی که این پژوهش به دنبال پاسخگویی به آن است، اینست که، رابطه مولفه هوش هیجانی با سبک های مقابله ای و دشواریهای تنظیم هیجانی در گروه دانشجویان چگونه است ؟

 

ضرورت پژوهش
در کشور ما دانشجویان قشری بزرگی از جامعه را شامل می شوند. دانشجویان با توجه به شرایط خاص منجمله قرار داشتن در سن جوانی، مواجه بودن با شرایط استرس زا مثل امتحانات، دوری از خانواده و زندگی کردن در خوابگاه و  همچنین قرار داشتن در سن ازدواج و تشکیل خانواده، می توان گفت نیازمند مطالعات بیشتر جهت حفظ سلامتی و بالا بردن توانایی های روانی هستند. با توجه به اینکه محیط های دانشجوی محل متنوعی از تیپ های شخصیتی، اقوام و فرهنگ های مختلف هستند، داشتن توانایی های خاص برای کنار آمدن با این محیط ها لازم به نظر می رسد. چالش های دوران دانشجویی  می تواند منابعی از اضطراب را برای آنها فراهم آورده و سلامت آنها را به خطر اندازد و باعث افت تحصیلی گردد(بهرامی، 2006). سپهر آذر (1391) در بررسی خود بر روی دانش آموزان دوره پیش دانشگاهی نشان داد که هوش هیجانی با ابعاد سبک های مقابله ای رابطه دارد. او گزارش داد که هوش هیجانی می تواند باعث بهبودی وضعیت سلامت روان و تحصیلی دانش آموزان گردد. از طرفی نشان داده شده است که مولفه های هوش هیجانی و سبک های مقابله ای می توانند ارتباط بین فشار های زندگی و سلامت روانشناختی را تعدیل نموده و افراد را در برابر فشار های روانی مصون نگه دارند و از بروز مشکلات روانشناختی پیشگیری کنند(مایر وسالوی،2001؛سیاروچی، دیان و اندرسون، 2002). کنترل هیجانی یکی از خصیصه های هوش هیجانی است. طبق مدل دشواری تنظیم هیجانی، تنظیم هیجانی فرآیندی منحصر به فرد و یگانه برای تعدیل تجربه هیجانی به قصد دستیابی به مطلوبیت اجتماعی و قرار گرفتن در یک وضعیت جسمانی و روانی آماده، برای پاسخگویی مناسب به تقاضاهای درونی و بیرونی است. تنظیم هیجانی به منظم کردن و تنظیم فرایندهای احساسی در راستای عملکرد تطبیقی اطلاق می شود. بنابراین، بینظمی احساسات، به فرایندهای تنظیمی اطلاق می شود که در نهایت عملکرد تطبیقی را مختل می کنند(هوانگ،2006). اما اهمیت پرداختن به این موضوعات در گروه دانشجویان ار می توان شامل این دانست که، دانشجویان بخاطر داشتن حضور در شرایط و محیط های دانشگاهی همواره با روابط اجتماعی در گیرند. محیط های دانشگاهی بخاطر حضور افرادی با نژاد ها و فرهنگ های متفاوت باعث شده است که دانشجویان هیجانات متفاوتی را در روابط خود تجربه کنند که نیازمند داشتن مهارت تنظیم این هیجانات باشند. همچنین در چنین محیط های دانشجویان لازم است مهارت های لازم با رویداد های اضطراب آور و استرس آور را داشته باشند. دانشجویان بعنوان مرکز علمی و پیشرفت کشور به حساب می آیند که بررسی نیاز های این گروه مترداف پیشرفت علمی و اجتماعی جامعه است. بر این اساس، این پژوهش با هدف بررسی ارتباط بین سه متغیر هوش هیجانی، سبک های مقابله ای و دشواریهای تنظیم هیجانی در دانشجویان انجام گرفت تا اینکه بتواند تبیین درست از  ارتباط سه متعیر هوش هیجانی، سبک های مقابله ای و دشواریهای تنظیم هیجانی را به ما ارائه دهد. تبیین ارتباطی این سه متغیر در دانشجویان می تواند بینش بخش برنامه ریزی های خرد و کلان در راستای سلامت روان این گروه باشد.

 

اهداف پژوهشهدف اصلی:
هدف اصلی این پژوهش بررسی ارتباط بین سه متغیر هوش هیجانی، سبک های مقابله ای با تنظیم دشورایهای هیجانی در بین دانشجویان در سال تحصیلی 94-1393 است.
1-4-2- اهداف فرعی:

 

تعیین رابطه هوش هیجانی با دشواریهای تنظیم هیجانی در دانشجویان
 

تعیین رابطه سبک های مقابله ای با دشواریهای تنظیم هیجانی در دانشجویان
 

پیش بینی تنظیم هیجانی براساس هوش هیجانی و سبک های مقابله ایسئوالات تحقیق
 

آیا بین هوش هیجانی با دشواریهای تنظیم هیجانی در دانشجویان رابطه وجود دارد؟
 

آیا بین سبک های مقابله ای با دشواریهای تنظیم هیجانی در دانشجویان رابطه وجود دارد؟
 

سهم هریک از متغیر های هوش هیجانی و سبک های مقابله ای در پیش بینی تنظیم هیجانی چه میزان است؟تعاریف مفهومی و عملیاتی متغیرهای پژوهش
تعاریف مفهومی
هوش هیجانی : هوش هیجانی مجموعه ای از توانایی های شناختی و هیجانی به هم پیوسته است. که به فرد کمک می کند تا با درک، ارزیابی و بیان دقیق هیجان ها، از احساساتی که افکار را تسهیل می نمایند، آگاهی یابد(سیاروچی، فورگاس و مایر، 2001، به نقل از سیاروچی، دین و اندرسون، 2002).
سبک های مقابله ای : سبک های مقابله فرایندی است که از طریق آن افراد استرس های ناشی از عوامل استرس زا را کنترل می کنند و هیجانات منفی ایجاد شده بوسیله این عوامل را تحت کنترل در می آورند(کلینس، 1999، ترجمه محمد خانی، 1386؛ ریو، 2001؛ ترجمه سید محمدی،1383).
دشواریهای تنظیم هیجانی: تنظیم هیجانی، به مرحله ای اشاره دارد که افراد به واسطه آن بر هیجانات خود و اینکه آن ها چگونه هیجاناتشان را بیان و تجربه می کنند، اشاره دارد کوتینهوریبیر، فرری رین ها و دایس[3] (2010).
تعریف عملیاتی
سبک های مقابله ای: نمراتی که افراد از سیاهه راهبردهای مقابله ای(لازاروس و فلکمن،1989) کسب کرده اند.

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:25:00 ق.ظ ]




1-5)اهداف تحقیق. 9
1-5-1)هدف اصلی. 9
1-5-2)اهداف فرعی. 9
1-6)فرضیات تحقیق 10
1-6-1)فرضیه اصلی 10
1-6-2)فرضیات فرعی 10
1-7)روش تحقیق 10
1-7-1)تحقیق از نظر هدف 10
1-7-2)نوع تحقیق. 11
1-8)روش گردآوری اطلاعات 11
1-9)قلمرو تحقیق 11
1-9-1)قلمرو موضوعی تحقیق. 11
1-9-2)قلمرو مکانی تحقیق. 11
1-9-3)قلمرو زمانی تحقیق 12
1-10)جامعه آماری 12
1-11)سابقه ی تحقیقات انجام شده. 12
1-12)تعاریف مفهومی و عملیاتی. 15
1-12-1)تعریف مفهومی مقابله با استرس 15
1-12-2)تعریف عملیاتی مقابله با استرس. 16
1-12-3) تعریف مفهومی فرسودگی شغلی. 16
1-12-4) تعریف عملیاتی فرسودگی شغلی. 16
1-13)سازماندهی تحقیق 16
فصل دوم:ادبیات نظری و پیشینه تحقیق 18
بخش اول:استرس و استراتژی های مقابله 19
2-1)مقدمه 19
2-2)مبانی نظری استرس 20
2-3)تاریخچه ی استرس 23
2-4)عوامل موثر در ایجاد استرس 25
2-5)رابطه ی استرس و عملکرد 25
2-6)زیان ها و هزینه های ناشی از استرس شغلی. 27
2-7)مراحل فشار روانی. 29
2-7-1)نشانه های سازگاری عمومی 30
2-8)چهار مجموعه ی کلی از فشارهای عصبی سازمانی 31
2-8-1)الزامات شغلی 31
2-8-2)الزامات فیزیکی 31
2-8-3)الزامات نقش. 32
2-8-4)الزامات مراوده با دیگران. 32
2-9)پی آمدهای فشار عصبی 32
2-9-1)پی آمدهای فردی. 33
2-9-2) پی آمدهای رفتاری. 33
2-9-3) پی آمدهای روانی. 33
2-9-4) پی آمدهای جسمی. 34
2-9-5) پی آمدهای عملکردی. 34
2-9-6) پی آمدهای کناره گیری 34
2-9-7) پی آمدهای طرز تلقی 34
2-9-8) پی آمدهای واماندگی 35
2-10)استراتژی های مقابله با استرس 35
2-11)رویکردهای شناختی و رفتاری مقابله با استرس. 36
2-12)استراتژی های مقابله فردی 37
2-12-1)ورزش 37
2-12-2)استراحت 38
2-12-3)مدیریت زمان 38
2-12-4)مدیریت نقش 38
2-12-5)گروه های پشتیبان 39
2-13)استراتژی های مقابله سازمانی 39
2-13-1)ایجاد جو سازمان حمایتی. 39
2-13-2)مخفی کردن وظایف 40
2-13-3)کاهش تعارض و روشن نمودن نقش. 40
2-13-4)طرح بهبود کارراهه ی شغلی و ایجاد مشاوره. 40
2-13-5)تقویت مبانی دینی. 42
بخش دوم :فرسودگی شغلی. 43
2-2-1)مقدمه 43
2-2-2)تعاریف و مفاهیم فرسودگی شغلی. 43
2-2-3)فرسودگی و زمان آن 48
2-2-4)نشانه های فرسودگی شغلی. 49
2-2-5)مراحل و سیر فرسودگی شغلی 50
2-2-6)انواع فرسودگی شغلی. 51
2-2-7)علل فرسودگی شغلی. 52
2-2-8)رابطه ی فرسودگی شغلی با ویژگی های شخصیتی 55
2-2-9)اثرات فرسودگی شغلی. 56
2-2-10)پیشگیری از فرسودگی شغلی 57
2-2-11)درمان فرسودگی شغلی 58
2-2-11-1)را ه حل های کوتاه مدت مقابله با فرسودگی شغلی 59
2-2-11-2) را ه حل های طولانی مدت مقابله با فرسودگی شغلی 60
2-2-12)بحث و نتیجه گیری. 61
بخش سوم:پیشینه پژوهش 63
2-3-1)پژوهش های انجام شده در ایران. 63
2-3-2) )پژوهش های انجام شده در خارج از کشور 64
بخش چهارم:مدل پژوهش 68
فصل سوم:روش شناسی. 69
3-1) مقدمه. 70
3-2)فرایند تحقیق 70
3-3)فرضیات تحقیق 71
3-3-1)فرضیه اصلی 71
3-3-2)فرضیات فرعی 71
3-4)مدل مفهومی تحقیق 71
3-5)مدل عملیاتی تحقیق 72
3-5-1)تعریف عملیاتی استراتژی های مقابله. 72
3-5-2) تعریف عملیاتی فرسودگی شغلی. 72
3-6)نوع و روش تحقیق. 73
3-7)جامعه آماری 73
3-8)روش و ابزار جمع آوری داده ها. 74
3-9)روایی و پایایی. 75
3-9-1)روایی. 75
3-9-2)پایایی. 76
3-10)روش تجزیه و تحلیل داده ها 78
فصل چهارم:تجزیه و تحلیل داده ها 81
4-1)آمار توصیفی 82
4-2)آمار استنباطی. 86
4-2-1)آزمون نرمال بودن. 86
4-2-2)آزمون هم خطی. 90
4-3)آزمون فرض 91
4-3-1)تحلیل هم بستگی. 91
4-3-2)تحلیل رگرسیونی. 92
فصل پنجم: نتیجه گیری و پیشنهادات 95
5-1)مقدمه 96
5-2)نتایج آمار توصیفی 97
5-2-1)جنسیت. 97
5-2-2)سن. 97
5-2-3)میزان تحصیلات. 97
5-2-4)سابقه کار. 98
5-3)نتایج آمار استنباطی. 98
5-3-1)تفسیر نتایج با توجه به فرضیه اصلی 98
5-3-2)تفسیر نتایج با توجه به فرضیات فرعی. 98
5-4)بحث و نتیجه گیری 99
5-5)محدودیت های تحقیق 101
5-6)پیشنهادات پژوهش برای محققین آینده. 101
5-7)پیشنهادات حاصل از تحقیق. 102
5-7-1)پیشنهادات حاصل از تحقیق با توجه به فرضیه فرعی اول. 102
5-7-2) پیشنهادات حاصل از تحقیق با توجه به فرضیه فرعی دوم. 103
فهرست منابع 105
پیوست. 111
چکیده:
هدف کلی این بررسی، شناخت عوامل بوجود آورنده ی استرس در محیط کار،مقابله با استرس و رابطه ی آنها با پدیده ی فرسودگی شغلی است. در این تحقیق سعی شده که به استرس شغلی ،استراتژی های مقابله و فرسودگی شغلی و روابط بین آنها در کارکنان اداره آموزش و پرورش شهرستان لنگرود پرداخته شود.روش تحقیق از نوع توصیفی و هدف آن کاربردی است.روش گردآوری داده ها میدانی و ابزار آن پرسشنامه است.هدف اصلی این بررسی رابطه بین استرس شغلی و فرسودگی شغلی در میان این کارمندان است.سپس با تعیین اهداف فرعی و تجزیه ی مولفه های استرس شغلی به استرس مساله محور و هیجان محور روابط آنها با فرسودگی شغلی تعیین می شود. این تحقیق، در یک دوره یک ساله در سال 1393 انجام می­شود. جامعه آماری پژوهش، کارکنان اداره آموزش و پرورش شهرستان لنگرود(به تعداد 58 نفر) می­باشند.با توجه به کوچک بودن جامعه ی آماری و به منظور کاهش خطای نمونه گیری از روش سرشماری و پرسشنامه برای گرد آوری داده ها بکار گرفته می شود.سرانجام تجزیه و تحلیل داده ها با spss16 انجام شد.آزمون نرمال بودن،هم خطی ،تحلیل رگرسون و همبستگی بکار برده شد.با تجزیه وتحلیل داده ها مشخص گردید که در سطح اطمینان 95% بین استراتژی های مقابله مساله محور و فرسودگی شغلی رابطه معناداری وجود دارد.هم چنین معلوم گردید در سطح اطمینان 95% بین استراتژی های مقابله هیجان محور و فرسودگی شغلی رابطه معناداری وجود ندارد.
واژگان کلیدی:استرس شغلی، استراتژی های مقابله با استرس، فرسودگی شغلی ،رویکرد شناختی،رویکرد رفتاری،اداره آموزش و پرورش شرق گیلان
مقدمه:
فشار عصبی که در اصطلاح علمی «استرس» نامیده می شود به وضعی گفته می شود که در آن بر عواطف و هیجانها و فرایندهای اندیشیدن و حالتهای بدنی انسان کشش و سنگینی وارد می آید. هنگامی که فشار عصبی بصورت مزمن و از اندازه بیرون باشد توانایی انسان در سازگاری با پیرامون، درخطر می افتد. «فشار عصبی» یک عبارت کلی است که همه گونه فشاری را که انسان در زندگی احساس می کند دربرمی گیرد. استرس شغلی یک حالت استرس روانی است که با بهره گرفتن از آن، انواع نیروها و فشارهای جسمی، روانی و اجتماعی به وجود می آید.استرس پاسخی است که فرد برای تطبیق با یک وضعیت خارجی متفاوت با وضعیت عادی، بصورت رفتار روانی یا جسمانی از خود بروز می­دهد
این روزها موضوع فشار روانی ناشی از کار و زندگی در بیان عامه مردم متخصصان آموزشی، مددکاران، متخصصان بهداشت و سایر کسانی که مسئولیت بهزیستی مردم را به عهده دارند بسیار رایج بوده و در راس امور قرار دارد.
استرس شغلی را می توان روی هم جمع شدن عامل‌های استرس‌زا و آن گونه وضعیت‌های مرتبط با شغل دانست که بیشتر افراد نسبت به استرس‌زا بودن آن اتفاق نظر دارند. برای نمونه یکی از وضعیت‌های پر‌استرس و مرتبط با شغل این است که از یک سو کارگر یا کارمند در معرض خواست ها یا فشارهای زیاد در محیط کار قرارگیرد و از سوی دیگر برای برآوردن این خواست‌ها وقت محدودی در اختیار داشته باشد و طبیعی است که چون نمی تواند از پس انجام آنها براید با ایرادگیری‌های پی در پی سرپرستان روبه رو می‌شوند به بیان دیگر استرس ناشی از شغل ، استرس است که فرد معینی بر سر شغل مشخصی دستخوش آن می شود (تیموری، 1383).
در دنیای کنونی استرس به عنوان یکی از آفات نیروی انسانی شناخته شده است. اثرات مخرب استرس بر زندگی فردی و اجتماعی کاملا مشهود بوده و کارکنان یکی از آسیب پذیرترین قشرها در برابر استرس هستند، همچنین استرس شغلی به عنوان یکی از موانع بهره وری در سازمانها مطرح است.
یکی از مفاهیمی که در سالهای اخیر توجه روان شناسان کار،روان شناسان بهره وری و روان شناسان صنعتی و سازمانی را به خود معطوف داشته،نـشانه ها،علـل و آثـار فرسودگی شغلی است. فرسودگی شغلی موجب تباهی در کیفیت خدماتی می گردد که بـه وسیله ی کارکنان ارائه می گردد(ساعتچی،۱۳۸۲(
در تعریف فرسودگی شغلی می توان گفت:
فرسودگی شغلی نشانگان فروپاشی عاطفی بعد از سالها درگیـری و اشـتغال بـه کـار است.این نشانگان خصوصاً در بین افرادی که در شغل هـای خـدمات انـسانی از قبیـل آموزشی و پزشکی شاغل اند بیشتر شایع است ) ساراسون (1984
نــشانه هـای فروپاشــی شــغلی بـا فقـدان شــور و اشتیاق،احـساس محرومیـت و شکست،غیبت از کار،بی علاقگی نسبت به قبول مسئولیت،افسردگی و علائم جـسمانی مشخص می شود. علـل فروپاشـی شـغلی متعـدد اسـت.بعـضی علـل خـارجی هـستند مانند وظایف محیط کار و بعضی علل داخلی اند مانند درگیر شدن بیش از حد در کار و انتظارات غیر واقعی درمورد آنچه میتواند انجام شود. تلاش برای درمان فروپاشی شغلی شامل روان درمانی،درمـان هـای شـیمیائی،درمان های فیزیکی و درمان های عصبی است.
در این فصل سعی شده است ابتدا به مقدمه و کلیات موضوع پرداخته شود.هدف از بیان مقدمه فراهم کردن زمینه ی اطلاعاتی لازم برای خواننده به زبان ساده است.پس از آن به بیان مساله اشاره شده است. ﺷﺮح و ﺑﻴﺎن ﻣﺴﺄﻟﻪ ﺷﺎﻣﻞ اهمیت و علت نیاز به تحقیق و نقاط ابهامی است که این مطالعه پوشش می دهد.در ادامه نیز اهمیت و ضرورت تحقیق ،اهداف،سوالات و فرضیات تحقیق آمده است.قلمرو تحقیق ،نوع و روش تحقیق و جامعه آماری مورد نظر نیز از بخش های دیگر این فصل می باشد.ودر انتهای فصل نیز به سابقه ی تحقیقات انجام شده در مورد موضوع تحقیق اشاره شده است.
1-2)بیان مساله:
امروزه، وجود منابع انسانی کارآمد و با انگیزه یکی از مسائل مهم است و از اهمیت زیادی در محیط های حرفه ای برخوردار است. با توجه به اینکه منابع انسانی در یک سازمان یکی از منابع مهم در آن است اقداماتی باید انجام شود تا با شناسایی نقاط ضعف و قوت درجهت بهبود بهره عملیات و افزایش کارایی در سازمان نایل شویم.
در سالهای اخیر، استفاده از مفهوم استرس در روانشناسی مدیریت و رفتار سازمانی (علاوه بر روانشناسی و پزشکی) نیز متداول گردیده و به سبب رایج بودن آن در زندگی اجتماعی افراد، بخشی از مباحث سازمانی به استرس اختصاص یافته است. ارتقا بهداشت روانی محیط کار به عنوان یکی از مهمترین ابعاد توسعه و بهسازی منابع انسانی در سازمانها (به عنوان عاملی برای شناخت عوامل استرس زا و ارائه راه حلهای پیشگیرانه یا درمانگر) در چند دهه اخیر توجه محققان زیادی را به خود جلب کرده است.
هر چند فشار روانی به شکل‌های مختلفی تعریف شده است اما زمینه مشترک همه آن تعاریف این است که علت ایجاد فشار عصبی وجود محرکی به صورت فیزیکی یا روانی است که فرد به طریق خاصی نسبت به آن عکس‌العمل نشان می دهد. فشار روانی دارای پیامدهایی می‌باشد اگر فشار روانی مثبت باشد ممکن است نتیجه آن فعالیت فعالیت‌جدیت و انگیزش بیشتر باشد. البته آنچه بیشتر مورد توجه می‌باشد پی‌آمدهای منفی فشار عصبی است. همان طور که ملاحظه‌ می‌شود بیشترین عوامل از درون هستند. به عنوان مثال استفاده از مشروبات الکلی یکی از پی‌آمدهای فردی فشار عصبی است در حالی که این مشکل از پی‌آمدهای سازمانی فشار عصبی نیز می‌باشد زیرا ممکن است به طور مستقیم بر عملکرد سازمان اثر بگذارد هر چند دسته‌بندی پی‌آمدها تا حدودی اختیاری به نظر می‌رسد ولی باید توجه داشت که هر پی‌آمدی بر حسب عامل ایجاد کننده اولیه خود دسته بندی شده است. بنابرآنچه که گفته شد پی آمدهای فردی نتایجی هستندکه عمدتاً بر فرد اثر می گذارند هر چند ممکن است سازمان نیز به طور مستقیم یا غیر مستقیم از این پی آمد متاثر شود ولی این فرد است که بهای اصلی آن را می‌پردازد.
فشار روانی پی‌آمدهایی نیز دارد که اثر مستقیم تری بر سازمان دارد یکی از این پی‌آمدهای واضح فشار روانی شدید کاهش عملکرد مناسب و درست است این کاهش در مورد کارگران اجرایی به صورت کیفیت ضعیف کار، افت بهره‌وری متجلی می‌گردد کناره‌گیری نیز می‌تواند نتیجه فشار روانی باشد که مهمترین آنها عبارتند از: غیبت ، استعفا و ترک کار پی آمدهایی فشار روانی که هم بر فرد و هم بر سازمان اثر می‌‌گذارد فرسودگی یا تحلیل رفتگی است و هنگامی بوجود می‌اید که فرد احساس کند فشارهایی خیلی زیاد را تحمل می‌کند و منابع رضایت شغلی خیلی کم می‌باشد ( الوانی، 1371).
فرسودگی ( بی رمقی یا تنیدگی) شغلی از جمله اختلال‌هایی است که در سال‌های اخیر مورد توجه روان شناسان بالینی قرار گرفته است .به طور کلی می‌توان فرسودگی شغلی را نوعی اختلال که به دلیل قرار گرفتن طولانی مدت در معرض فشارهای روانی که در وی ایجاد می‌شود و فرد مبتلا از خستگی جسمی و هیجانی نیز فرسودگی شغلی نگرش رنج می‌برد. براساس تحقیقات نتیجه فرسودگی شغلی کاهش کارایی،کاهش علاقه نسبت به کار و کاهش ظرفیت برای حفظ عملکرد می باشد(ساعتچی،1376)
این روزها فرسودگی شغلی را به مثابه مشکل عمده در تنش کار تشخیص داده‌اند فرسودگی بیشتر در میان متخصصینی شایع است که بایستی به طور گسترده با دیگر افراد، مشتریان زیر دستان و مراجعان کاری سروکار داشته باشد. در حدود 20 درصد صاحبان مشاغل مدیران و کارشناسان فنی در آمریکا مبتلا به عارضه فرسودگی شغل هستند .
نتیجه طبیعی فشارهای روانی فردی برای سازمان کاهش کارایی است کارکنان که با فشارهای روانی دارای نرخ بالاتر تاخیر، غیبت و ترک خدمت هستند کارایی آنها نیز هم از نظر کمی و هم از نظر کیفی کاهش یافته و تعداد حوادث و شکایات افزایش می‌یابد. بدیهی است که این گونه کارکنان دارای روحیه ای پایین انگیزش کم و رضایت شغلی بسیار ضعیف هستند به طور خلاصه کارکنانی که فرسودگی و استهلاک را در خود تجربه می‌کنند هیجان قبلی را برای کار از دست داده در بسیاری از موارد کار و شغل خود را رها می‌کنند.
پژوهشگران عمدتاً به چگونگی ایجاد فشار روانی و نحوه‌ای که افراد از نظر فیزیولوژیکی و روانی در موقعیت‌های فشار زا واکنش نشان می‌دهند توجه دارند زمانی که این عوامل شناسایی شد سازمان ها باید قادر به کنترل این محرک‌های فشار زا باشند زیرا آنها ایجاد اضطراب و نگرانی کرده نهایتاً بر هدف‌های کلی سازمان آسیب وارد

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:25:00 ق.ظ ]




چکیده 1
فصل اول : کلیات پژوهش
1-1- مقدمه. 3
1-2- بیان مسئله. 5
1-3- اهمیت و ضرورت پژوهش 10
1-4- اهداف پژوهش 12
1-4-1- هدف اصلی. 12
1-4-2- اهداف فرعی. 12
1-5- فرضیه های پژوهش 12
1-5-1- فرضیه اصلی. 12
1-5-2- فرضیه های فرعی. 12
1-6- متغیرهای پژوهش 13
1-6-1- شناخت درمانی. 13
1-6-2- ذهن اگاهی. 13
1-6-3- استرس شغلی. 13
فصل دوم : ادبیات و پیشینه پژوهش
2-1- شناخت درمانی. 15
2-1-1- درآمدی بر شناخت درمانی. 15
2-1-2- انواع درمان از طریق شناخت درمانی. 17
2-1-3- روش های شناخت درمانی. 18
2-2- ذهن آگاهی. 25
2-2-1- درآمدی بر ذهن آگاهی. 25
2-2-2- خصوصیات ذهن آگاهی. 26
2-2-3- عناصر ذهن آگاهی. 30
2-2-4- تئوری های ذهن آگاهی. 33
2-3- استرس شغلی. 39
2-3-1- درآمدی بر استرس شغلی. 39
2-3-2- رویکرد هانس سلیه به استرس شغلی. 41
2-3-3- رویکرد هولمز و راهه به استرس شغلی. 43
2-3-4- رویکرد لازاروس به استرس شغلی. 45
2-3-5- رویکرد کان به استرس شغلی. 47
2-3-6- رویکرد وار در زمینه استرس شغلی. 49
2-4- پیشینه تحقیق. 52
فصل سوم : روش شناسی تحقیق
3-1- طرح تحقیق. 62
3-2- جامعه آماری 63
3-3- نمونه و روش نمونه‏گیری 63
3-4- ابزار اندازه گیری 63
فصل چهارم : استخراج و تحلیل داده‌های تجربی
مقدمه. 67
4-1- آمار توصیفی. 67
4-2- آمار استنباطی. 71
فصل پنجم : بحث و نتیجه گیری
5-1- بحث و نتیجه‌گیری 77
5-2- محدودیت های تحقیق. 81
5-3- پیشنهادها 81
پیوست ها و ضمائم
پیوست ها وضمائم 84
منابع و مأخذ
منابع فارسی. 87
منابع لاتین. 90
چکیده
در این تحقیق به «بررسی اثر بخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن اگاهی بر استرس شغلی کارکنان شرکت بهینه سازی مصرف سوخت » پرداخته شده و سؤال اصلی بدین ترتیب تدوین شده است که به چه میزان روش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر استرس شغلی کارکنان شرکت بهینه­سازی مصرف سوخت مؤثر است؟ طرح پژوهش حاضر نیمه­آزمایشی بوده که در حیطه تحقیقات آزمایشی جای می­گیرد . جامعه تحقیق حاضر را تمامی کارکنان شرکت بهینه سازی مصرف سوخت تشکیل می‌دهند که با بهره گرفتن از روش نمونه گیری تصادفی ، تعداد 120 نفر (60 نفر کنترل و 60 نفر آزمایش) به ­عنوان نمونه انتخاب شدند . در این تحقیق از پرسشنامه استرس شغلی کامکاری و همکاران (1381) که دارای روایی و اعتبار مطلوبی است ، به­ عنوان ابزار استفاده شده و در نهایت ، با بهره گرفتن از مدل آماری تحلیل کواریانس به آزمون سؤال­های تحقیق ارائه گردید ، یافته­ های تحقیق نشان داد که اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن اگاهی بر «استرس شغلی» در سطح 01/0=α معنی­دار است و می‌توان از روش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن اگاهی بر « استرس شغلی » استفاده نمود . لازم به ذکر است ، از آنجایی که میزان شدت اثر 48/0 می­باشد ، مطرح می­شود که میزان تأثیر آموزش درمانی مبتنی بر ذهن اگاهی بر « استرس شغلی » در حد مطلوب است .
واژه­های کلیدی: شناخت­درمانی ، ذهن اگاهی، استرس شغلی.
مقدمه
امروزه در محیط­های کار هزینه بیماری­های مزمن مرتبط با کار در حال افزایش است که خود دلیلی آشکار برای وجود استرس شغلی می­باشد. در دهه­های اخیر ، مطالعات گوناگونی بر روی ارتباط بین کار، استرس و پیامدهای آن در شاغلان بخش سلامت انجام شده است . در این مطالعات موضوعاتی از قبیل بهره­وری، حوادث شغلی، غیبت از کار و افزایش آسیب­های جسمانی و ذهنی در گروه­های مختلف شغلی مورد بررسی قرار گرفته­اند . از میان گروه­های مختلف شغلی ، شاغلان بخش سلامت به ویژه آنهایی که در محیط بیمارستان مشغول به کار هستند ، استرس شغلی بالاتری را تجربه می­ کنند. در میان شاغلان بخش سلامت ، پرستاری به ­عنوان یکی از مشاغل با ریسک بالا برای خستگی و بیماری شناخته شده است. استرس شغلی منجر به کاهش خلاقیت ناخشنودی شغلی احساس بی کفایتی افسردگی و کاهش کیفیت مراقبت پرستاری می شود ( قانعی قشلاق و لیئی و رضایی 1392)
از سویی دیگر ، مطرح می­شود که امروزه تحولات نوینی در علم روان‌شناسی به وجود آمده و موجب بروز تخصص‌های فزاینده‌ای گردیده که از جمله آن­ها می‌توان به بروز رشته‌های متفاوت روان‌شناسی کاربردی تأکید نمود . شاخه‌های متعددی که در تقسیم‌بندی انجمن روان‌شناسان آمریکا به عنوان رشته‌های تخصصی روان‌شناسی مطرح شده است ، به بهره‌گیری و استفاده از اصول و قوانین روان‌شناختی در رویارویی با جهان پیرامون معطوف است . این وضعیت منجر شده تا رشته‌های نوین علم روان‌شناسی، به عنوان رشته‌های کـاربردی تعریف شوند . برای مثال، روان‌‌شناسی مدیریت[1]، روان‌شناسی کارکنان[2] و روان‌شناسی مهندسی[3] از جمله رشته‌های کاربردی هستند که در طیف وسیع روان‌شناسی کار و سازمانی به وجود آمده‌اند. در روان‌‌شناسی کارکنان که به عنوان زیر مجموعه‌ای از رشته کاربردی روان‌شناسی کار و سازمانی شناخته می‌شود ، نیروی انسانی و شناسایی ویژگی‌های روان‌شناختی کارکنان از اهمیت فزاینده‌ای برخوردار است. در این رشته نوین، مباحثی از قبیل استرس شغلی، رضایتمندی شغلی و . مطرح گردیده که تلاش می‌شود تا با بهره گرفتن از شیوه‌های مدیریت راهبردی[4] بتوان زمینه مساعدی برای توسعه منابع انسانی فراهم ساخت. در حیطه روان‌شناسی کارکنان به وضعیت استرس شغلی و تأثیرات آن بر روی سلامت جسمانی و روانی کارکنان توجه ویژه‌ای مبذول می‌گردد.
همچنین ، ارتباط تنگاتنگی بین مدیریت راهبردی و روان‌شناسی کارکنان مشاهده می‌شود، زیرا تعامل پیچیده‌ای بین عوامل شغلی و عوامل فردی وجود دارد . در دنیای صنعتی حاضر ، براحتی نمی‌توان اثرات تکنولوژی و تولید انبوه را بر روی تن و روان کارکنان بررسی کرد . این تنیدگی تا بدانجا رسیده است که انسان ، بدون تعامل با محیط‌های سازمانی و دنیای صنعتی ، موجودیت خود را باز نمی‌یابد . حتی برخی از نظریه‌پردازان فراتر از این رفته و معتقدند که هویت انسانی در پشت چهره اقتصاد ، فرهنگ سازمانها، مؤسسات تولیدی ، کارخانجات صنعتی و قرار می‌گیرد . با این وجود ، روان‌شناسان کارکنان اعتقاد دارند که باید دامنه جزئی‌نگری را افزایش داده و با دقت بیشتری به تعامل کارکنان و محیط شغلی‌شان پرداخته و جلوه‌گاه های متفاوتی را منعکس ساخت . در این رهگذر، شناسایی عوامل سازمانی و شغلی مخرب که بر کارکردهای زیستی ، روانی و اجتماعی افراد تأثیر می‌گذارند ، از اهمیت فزاینده‌ای برخوردار می‌باشد ( بوگ و کوپر[5]، 2001 ).
هنگامیکه کارمندان با تقاضاهای محیطی متعددی روبرو می‌شوند و به دنبال برآورده نمودن نیازهای شغلی می‌باشند ، حداکثر تلاش خویش را نموده تا از این طریق بتوانند انطباق‌پذیری شغلی را فراهم سازند. در مواقعی که تقاضاهای شغلی فراتر از ویژگی­های شخصیتی و خزانه رفتاری فرد قرار می‌‌گیرند ‌، استرس شغلی به وجود می‌آید . اینگونه استرس­های شغلی طیف وسیعی از عوامل شغلی و سازمانی را در برگرفته و تأثیرات متفاوتی را بر روی کارکنان برجای می‌گذارند . از این­رو ، امروزه روان‌شناسان کارکنان به دنبال این می‌باشند که با شناسایی استرس­های شغلی از یک سو و بررسی ویژگی‌های روان‌شناختی کارکنان از سوی دیگر، انطباق‌پذیری شغلی را به وجود آورند ؛ زیرا استرس­های شغلی عوارض مخربی را بر کارکردهای زیستی ، روانی و اجتماعی کارکنان بر جای می‌گذارد (کاهن و بییوسیر[6]، 2005).
به بیانی دیگر، استرس از پدیده­هایی است که در جوامع امروزی و سازمانهای جدید به طور گسترده­ای بر جو سازمان روابط انسانها و بهداشت روانی آنها تاثیر می­گذارد و بهره­وری را کاهش داده و سبب مشکلات رفتاری و تعارض در سازمان شده است . استرس عبارت است : از پاسخ انطباقی به شکل واکنش به وقایع یا موقعیت­های بیرونی فرد که سبب خواسته­ های روانی و جسمانی فوق­العاده از او می­شود (باوندپور، 1392).
یکی از ویژگی­های انسان موفق کسب مهارت­های لازم برای مدیریت بر استرس خود است . با توجه به مشغله‌های مختلف روزمره ، نشخوارهای فکری مداوم و شرایط پر استرسی که پیرامون اکثریت افراد به ویژه در محیط کار وجود دارد ، اهمیت مدیریت کردن بر ذهن بیش از پیش نمایان می‌شود . برای مدیریت ذهن لازم است قوانین ذهن را به درستی شناخت و با مدیرت بر آن ، از حداکثر توانمندی ذهن بهره برد . ذهن آگاهی راهکاری موثر برای دستیابی به حداکثر توانمندی ذهن و مدیریت بر آن است (براون و راین[7]، 2013).
ذهن آگاهی یا حضور ذهن به معنای آگاهی از افکار، رفتار، هیجانات و انگیزه­ها است ؛ به طوری که بهتر بتوان آنها را مدیریت و تنظیم کرد . به عبارت دیگر، ذهن­آگاهی به معنای توجه کردن به شیوه­ای خاص است. یعنی توجه و تمرکزی که سه عنصر «بودن در حال حاضر»، «هدفمند» و «بدون قضاوت» در آن دخالت دارد، این نوع توجه موجب افزایش آگاهی، شفافیت و وضوح و پذیرش واقعیت در حال حاضر می­شود. حضور ذهن صحیح بدان معنا است که شخص آگاهی خود را از گذشته و آینده به حال حاضر معطوف میکند. زمانی که فرد در حال حاضر حضور داشته باشد ، واقعیت را با تمام جنبه­های درونی و بیرونی­اش می­بیند و در می­یابد که ذهن به دلیل قضاوت و تعبیر و تفسیرهایی که انجام می­دهد، دائما در حال نشخوار و گفتگوی درونی است. از این­رو، در تحقیق حاضر به «بررسی اثربخشی شناخت­درمانی مبتنی بر ذهن اگاهی بر استرس شغلی کارکنان شرکت بهینه سازی مصرف سوخت» پرداخته شده است تا از این طریق بتوان تعیین نمود که به چه میزان شناخت­درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی می ­تواند در کاهش استرس مؤثر باشد .
1-2- بیان مسئله
ابهامات گوناگونی پیرامون اثرات ذهن­آگاهی و استرس شغلی وجود دارد ، وقتی فرد در می­یابد که ذهن دائما در حال تعبیر و تفسیر است ، قادر می­شود با دقت بیشتری به افکار خود توجه کند و بدون بیزاری یا قضاوت آنها را مورد بررسی قرار دهد و علت وجود آنها را دریابد ، تمرین حضور ذهن این توانایی را به فرد می­دهد که دریابد «افکار صرفا افکار هستند» و زمانی که می­فهمد افکارش ممکن است حقیقت نداشته باشند ، راحت­تر می ­تواند آنها را رها کند. انسان همواره پیام­ها یا صداهایی را از طریق ذهن استدلالی خود می­شنود. بسیار مهم است که وی از پیام­هایی که در طی فکر کردن از ذهن خود می­شنود آگاه باشد ، درگیر افکارش نشود و بتواند آنها را رها کند.
علاوه بر این فرد با مشاهده دقیق واقعیت درونی خود درمی­یابد که خوشحالی، کیفیتی نیست که وابسته به عناصر بیرونی و تغییرات دنیای بیرون باشد و زمانی اتفاق می­افتد که فرد وابستگی به افکار، موضع گرفتن و برنامه ­های ذهنی از پیش تعیین­شده را رها کند و در نتیجه رفتارهای خود ، کاری را که برای رسیدن به موقعیتهای لذت­آور یا فرار از موقعیت­های دردناک انجام می­دهد، کنار بگذارد و به رهایی برسد. یکی از اصول مهم در حضور ذهن «رها کردن»[8] است. انسان معمولا و به طور کلی به خیلی چیزها چسبیده است: به باورها ، رویدادهای خاص، زمانهای خاص ، یک منظره ، یک خواسته و . زمانیکه یاد بگیرد این چیزها را رها کند ، نسبت به آنها آگاهی و پذیرش بیشتری کسب می­ کند و بدین ترتیب مشکلات و مسائل را با ذهنی شفاف­تر و گشوده­تر بررسی خواهد کرد (هایدیک[9]، 2010).
توانایی درک این موضوع که دیگران واجد حالات ذهنی­ای (افکار، تمایلات و عقاید) هستند که می­توانند با حالات ذهنی خود فرد و یا واقعیت متفاوت باشد «تئوری ذهن» نامیده می­شود (فلاول[10]، 2000؛ پریماک و وودراف[11]، 1978؛ به نقل از حسن­زاده، 1384).
گرچه ذهن­آگاهی از تعلیمات قدیمی شرقی نشات گرفته است ولی امروزه در غرب جایگاه ویژه­ای را به خود اختصاص داده است و توسط اساتیدی همچون ژوزف گلداشتاین، جک کورن­فیلد و شارون سالزبرگ تدریس می­شود . ذهن­آگاهی توسط بسیاری از روان­شناسان بالینی در غرب به ­عنوان یک ابزار غیر دارویی برای کاهش استرس و اضطراب مورد استفاده قرار می­گیرد ، همچنین تحقیقات اخیر نشان­دهنده نقش درمانی ذهن­آگاهی است که بر بسیاری از مشکلات جسمی و روانی، دردهای مزمن و استرس اثر مثبت و مفید دارد (میلیگان، بادلی و فیلیپ[12]، 2010).
در تحقیقات انجام شده توسط سعید صادقی (1394) به بررسی میزان{ اثربخشی درمان شناختی مبتنی بر ذهن اگاهی
مهارت مقابله با استرس و دارو درمانی بر کاهش افسردگی زنان مطلقه شهر اصفهان} پرداخته و نتایج ان حاکی از تاثیر شناخت درمانی مبتنی بر ذهن اگاهی MBCT)) نسبت به سایر مداخلات تفاوت معناداری (05/0>P )در کاهش افسردگی ، نگرشهای ناکارامد و اصلاح مهارت های مقابله با استرس در زنان مطلقه شهر اصفهان داشته است .
کابات­زین ، برنامه کاهش استرس بر مبنای ذهن آگاهی (MBSR)[13] را در غرب رواج داده است. MBSR یکی از شیوه ­های پزشکی مکمل است که در بیش از 200 بیمارستان آمریکایی ارائه شده و موضوع برخی مطالعات تحقیقی در مرکز ملی طب مکمل و جایگزین می­باشد ، این تکنیک همچنین در برخی روش­های روان­درمانی جدید از جمله شناخت درمانی بر مبنای ذهن آگاهی (MBCT)[14] استفاده می­شود. تحقیقات اخیر نشان می­دهد که MBCT می ­تواند برای پیشگیری از اختلالات ذهنی و افسردگی استفاده شود (بار[15]، 2003).
رایج­ترین روش آموزش ذهن آگاهی ، آموزش ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس (MBSR)[16] است که به شکل برنامه کاهش استرس و برنامه آرامش­آموزی شناخته می­شود (کابات- زین، 1982، 1990). پژوهش­ها از این نتایج حمایت کردند که برنامه MBSR می ­تواند اثرات مثبتی بر مؤلفه­های مختلف مانند ذهن آگاهی و ابراز وجود و اضطراب امتحان داشته باشد. هارتون- داتسچ و هارتون (2003) نشان دادند که با افزایش ذهن آگاهی در پردازش اجتماعی از جنبه های گوناگون تعارضات متقابل درون فردی، تغییراتی حاصل می­شود. آن­ها دریافتند که میزان آگاهی، خودتنظیمی و بازیابی تعادل نیز با افزایش ذهن آگاهی، بهبود می­یابد . یافته­ های چین، کریر و اسمیلک[17] (2006) نشان می­دهد که آگاهی متوجه و هوشیارانه و توجه آگاهانه در هنگام تکلیف ، به طور معکوس با خطاهای توجه مرتبط هستند و هر چقدر این میزان بیشتر باشد، میزان خطاهای توجه کاهش می­یابد. دکیسر ریز، لیجس ، لیسن و دوولف (2008) با مطا لعه مهارت­های ذهن آگاهی و رفتار درون فردی نشان دادند که چهار مؤلفه از مؤلفه­های ذهن آگاهی (مشاهده­گری، توصیف، عمل همراه با آگاهی و پذیرش بدون قضاوت) با مهارت­های ذهن آگاهی همبستگی مثبت و بالایی دارند، همچنین این مؤلفه­ها با توصیف و تشخیص بهتر احساسات بدنی و اضطراب و آشفتگی کمتر همراه هستند. میت مانسگروبر، بک و اسچابلر[18] (زیر چاپ) در بررسی خود در مورد حمایتگرهای ذهن آگاهی در اجتناب عملی، فرا هیجان و تنظیم هیجانی، دریافتند که تحت شرایط استرس­زا آگاهی هشیارانه بیماران در ابتدا به سرعت افزایش یافته و سپس تنزل می یابد. در بررسی تاثیر مراقبه ذهن آگاهی بر کاهش درد مزمن در بیماران ، مورون، لینچ، گریکو، تیندل و وینر[19] (زیر چاپ) دریافتند با آموزش مراقبه ذهن آگاهی در این بیماران ، درد مزمن آن ها کاهش وکیفیت خواب آن­ها بهبود یافته و نیز میزان توجه فراگیر این افراد به طور معنی داری افزایش یافت (گل­پور و امینی، 1391)
در تحقیق سمانه (1393) { پیرامون اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن اگاهی بر کمال گرایی} نتایج نشان داد تفاوت میانگین دو گروه در متغیرکمال گرایی و دو مولفه ان شامل نشخوار فکر و نیاز به تائید در پس ازمون می باشد به گونه ایی که میزان کمال گرایی و دو مولفه ان شامل نشخوار فکر و نیاز به تائید کاهش یافت به نظر می رسد که شناخت درمانی مبتنی بر ذهن اگاهی تاثیر مطلوبی در کاهش کمال گرایی داشته است .
در تحقیق افسانه نیک نفس (1393) { بررسی پیش بینی استرس تحصیلی بر اساس مولفه های ذهن اگاهی با واسطه گری خود کارامدی تحصیلی در دانشجویان }نتایج نشان داد که از بین مولفه های ذهن اگاهی توصیف و عمل توام با اگاهی پیش بینی کننده منفی و معنادار استرس تحصیلی هستند ، همچنین در این میان خود کارامدی تحصیلی پیش بینی کننده منفی و معنادار استرس تحصیلی بود از دیگر مولفه های ذهن اگاهی توصیف عمل توام با اگاهی و عدم واکنش پیش بینی کننده مثبت و معنادار خود کارامدی بود .
در تحقیق زرین زرین سادات لاریجانی (1393) مقایسه { اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر حضور ذهن و درمان فرا شناختی در دانشجویان با نشانه های افسردگی نشخوار فکری اجتناب تجربه ای و باورهای فرا شناخت } نتیجه این تحقیق به این شرح است، شناخت درمانی مبتنی بر حضور ذهن و درمان فراشناختی در بهبود نشخوار فکری اسیب شناسی و علائم افسردگی موثر است و در کاهش اجتناب تجربی و درمان فرا شناختی و باورهای مثبت و منفی اثربخشی بیشتری دارد .
خدیجه اعراب شیبانی(1392){اثربخشی مداخلات روانشناسی بر شاخص های سلامت جسمی و روان بیماران دیابتی نوع 2}، نتایج نشان داد که مداخله های گروهی شناخت رفتاری ذهن اگاهی مبتنی بر شناخت درمانی و افزایش انگیزه تاثیر بیشتری در بهبود شاخص های کیفیت زندگی و نگرانیهای ناشی از دیابت نوع 2 داشته اند .
صداقتی باروق(1392) به بررسی {اثربخشی اموزش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن اگاهی بر روی افسردگی مادران دارای کودک فلج مغزی} نتیجه شناخت درمانی مبتنی بر ذهن اگاهی قادر به کاهش نشانه ها و پیشگیری از بازگشت افسردگی می گرددو در این میان حمایتهای اجتماعی برنامه اموزش و روان درمانی موثر است.
ناصر واحدی (1392) بررسی { اثربخشی اموزش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن اگاهی بر افزایش بهزیستی افراد نابینا}، نتایج نشان داد که اموزش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن اگاهی می تواند بهزیستی ذهنی افراد نابینا را افزایش دهد.
در تحقیق گل­پور و امینی (1391) پیرامون {اثربخشی کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی بر بهبود ذهن آگاهی و افزایش ابراز وجود در دانش­ آموزان مبتلا به اضطراب امتحان}، مشخص گردید تحلیل واریانس چند عاملی بر روی تفاضل نمر­ه­های پیش­آزمون- پس­آ­زمون بین گروه­های آموزش ذهن آگاهی و گواه در متغیرهای ذهن آگاهی و ابراز وجود و اضطراب امتحان تفاوت معنی­داری وجود دارد ، روش آموزش کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی بر بهبود ذهن آگاهی ، افزایش ابراز وجود و

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 07:24:00 ق.ظ ]